1402-01-21-حجت الاسلام رفیعی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم خانمها آقایان سلام تسلیت میگویم سالروز ضربت خوردن امیرمومنان حضرت اسدالله الغالب علی بن ابی طالب را، طاعات و عباداتتان قبول باشد و عزاداریهایتان مقبول امیدوارم زیارت نجف اشرف نصیب تک تکمان شود انشاالله با هم هستیم در کنار هم هستیم امیدوارم شبهای قدری که پیش روست و اولین شب قدری که پشت سر گذاشتیم انشاالله سرشار از خیر و برکت باشد و مقدرات سال ما به دست با کفایت امیرالمومنین رقم بخورد و حضرت حجت هم آنها را امضا کند با احترام و با افتخار در محضر آقای دکتر رفیعی هستیم سلام علیکم و رحمة الله تسلیت میگویم خیلی خوش آمدید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شخصیت امیرالمومنین(ع) شخصیتی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام جریانهایی به دنبال حذف فضائل ایشان بودند خیلی هم تلاش کردند حتی رسماً نقل فضائل ایشان را ممنوع کردند نامگذاری به نام ایشان ممنوع بود منع حدیث شد که نوشته نشود بالاخره وقتی حدیث نوشته نشود فضائل حضرت امیر هم نوشته نمیشود خیلی تلاش شد اما عجیب است با همهی این تلاش وقتی خدا میخواهد یک چیزی بماند و نوری در جامعه تشعشع و نورافشانی داشته باشد کسی نمیتواند مانع آن شود
هم در منابع شیعه هم در منابع اهل سنت هم مسیحیت کتابهای فراوانی در فضائل حضرت نوشته شده است چه کسی فکر میکرد جرج جرداقی از سیزده سالگی به عشق امیرالمومنین قلم بزند نهج البلاغه را زیر و رو کند و صوت العدالت انسانیه بنویسد چه کسی فکر میکرد دکتر عبدالفتاح عبد المقصودی بیاید و کتاب امام علی بن ابی طالب را با آن قلم زیبا بنویسد ابن عساکری بیاید مناقب امیرالمومنین را بنویسد.
من در همین رابطه اشارهای کنم به یکی از کتابهایی که ترجمهاش را هم عرض میکنم و از همان کتاب هم نمونه خدمتتان عرض میکنم یکی از دانشمندان حنفی مذهب اهل سنت حاکم حسکانی است ایشان اصالتاً اهل نیشابور است حاکم عرض کردم حنفی مذهب است در سال 490 از دنیا رفته است یعنی قرن پنجم خیلی سال پیش میشود دیگر حدود هزار سال پیش، ایشان میگوید که من شنیدم بعضیها در زمان ما گفتند که در قرآن کریم آیهای در فضیلت امیرالمومنین و اهل بیت نیست و حتی آن سورهی مهمی که دیگر حالا همه نوشتند هل عطا «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» نه ربطی به این خانواده ندارد میگوید به من خیلی برخورد لذا تصمیم گرفتم یک کتابی بنویسم و جواب اینها را بدهم خود این حاکم میگوید تصمیم گرفتم کتابی بنویسم و جواب اینها را بدهم.
ایشان در قرن پنجم کتابی نوشته به نام شواهد التنزیل، بعد هم عذرخواهی میکند میگوید من با عجله نوشتم نرسیدم همه را ببینم ولی 210 آیه از قرآن در فضیلت امیرالمومنین و اهل بیت جمعآوری کردم غیر از روایاتی که مفصل آوردند و جالب است که میگوید این همهی آنها نیست چون من فرصت نکردم چون عرض کردم میگوید عجله داشتم که پاسخ آن آقا را بدهم این کتاب تلخیص هم شده ترجمه هم شده به هر حال اگر شما عنوان آن را میخواهید بگذارید در مجموعهتان جناب آیت الله یعقوب جعفری از علمای قم که تفسیری هم دارد ایشان ترجمه کرده است به نام سیمای امام علی در قرآن، یک جلد کتاب است سیمای امام علی در قرآن،
من دو سه از این آیات را بر اساس همین کتاب شواهد التنزیل عرض میکنم و بعد هم اگر فرصت شد یک روایت زیبایی را از پیامبر اکرم که این روایت را هم احمد بن حنبل که متوفای 270 است یعنی قرن سوم، ایشان آورده است خیلی در حضور ائمه در بین مردم بوده است عرض میکنم که حاکم در کتابش میگوید که در کنار خانهی خدا سه چهار نفر نشسته بودند عباس عموی پیغمبر، طلحه، شیبه بود داشتند افتخارات خودشان را میگفتند یکی میگفت من مقامم خیلی بالاست چون به حاجیان آب میدهم سقایة الحاج آب دادن به حاجیان یک مقامی داشت آن زمان، یکی دیگر گفت من مقامم بالاتراست چون من کلیددار خانهی خدا هستم این هم یک مقامی و منصب است دیگری گفت که من کارم تعمیر مسجدالحرام است هر جای آن خراب شود مهندس عمران هستم به قول امروزیها معاونت عمرانی میگویند.
اینها همینطور که با هم بحث میکردند امیرالمومنین(ع) هم آمد رد شد در روایت دارد این آیه نازل شد «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» آنها بد نیست مسلم این سه مقام مقام خوبی است اما آیا شما این را میخواهید مساوی قرار دهید با چه؟ با کسی که «كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَوُونَ» کسی که سه ویژگی دارد یعنی امیرالمومنین ایمان به خدا، ایمان به قیامت، جهاد در راه خدا، میدانید حضرت امیر اولین مومنی است که کنار غار حرا ایشان و خدیجهی کبری هستند که به پیامبر ایمان آوردند و ایشان هنوز سنشان هم کم بود لا يَسْتَوُونَ این آیه مثل این که فرض کنید حالا بنده و جنابعالی بگوییم ما چند سال است در برنامهی سمت خداییم شما بگویی من چند سال است مجری هستم من بگویم من چند سال است کارشناسم یک جانبازی بیاید عبور کند بگوید بله خوب است ولی من هشت سال جبهه بودم چشم دادم دست دادم، میگوییم واقعاً راست میگویی ما کم میآوریم در مقابل شما این آیه به مدح امیرالمومنین با ایمان به خدا و قیامت و جهادش پرداخته است.
آیهی دیگری که باز ایشان آورده است این است که سورهی توبه آیهی نوزده است که اگر بینندگان میخواهند مراجعه کنند آیهی دیگر سورهی تحریم آیهی 4 است مفسران اهل سنت و شیعه نوشتند که بین پیامبر و برخی از همسرانش یک اختلافی پیش آمد و بعضی از آن همسران چیزهایی را گفتند که پیامبر ناراحت شد سورهی تحریم اصلاً فلسفهاش این است عزیزان مراجعه کنند هم درّ المنثور که مال سیوطی است از علمای مصر هم تفاسیر شیعه مثل تفسیر نمونهی المیزان را دارند من کاری به داستانش ندارم بحث این جا است که خدا برای اینکه یک دلجویی از پیامبر کند گفت پیامبر ناراحت نباش حالا یک مسئلهای پیش آمده است تو چهار پشتیبان داری، فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ، مولا و پشتیبان و سرپرست و همراه تو یکی خداست و جبرئیل، که در مقابل تو زانو میزند و « صالح المومنین و الملائکة» سه تای آن روشن است...
خدا که در رأس است صالح المومنین اینجا خب ابهام دارد میدانید ما اعتقادمان این است که قرآن بر پیامبر نازل شده است پیامبر دو شأن راجع به قرآن دارد یکی خواندن، إقرأ لتقرأه، یکی تُبیِّن، باید برای مردم توضیح بدهد منظور این است امیرالمومنین وقتی که وارد شدند پیامبر فرمودند: هذا صالح المومنین، در زیارتنامهی ایشان که در نجف میرویم السّلام علیک یا صالح المومنین این را تأکید میکنند. این هم فضیلت دیگری که برای علی بن ابی طالب(ع) است البته فضائلشان خیلی زیاد است جالب است که اکثرش هم در کلام خدا و پیامبراست حالا خود کلام پیامبر را هم کسی بررسی کند خیلی عجیب است که اشاره خواهیم کرد.
شما ببینید چهقدر کتاب در منابع مختلف مسیحیان اهل سنت شیعیان حتی غیر معتقدین به ادیان الهی در مورد حضرت امیر(ع) چه اشعاری چه دیوانهایی، چه مطالبی گفته شده است آیهی دیگر که 207 بقره است این هم معروف است دیگر آن شبی که امیرالمومنین(ع) جای پیامبر خوابیدند شب اول ماه ربیع، که حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند این آیه نازل شد «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ» بعضی از انسانها واقعاً جانشان را به عرضه و فروش میگذارند، یَشْرِی نَفْسَهُ، خودش را گذاشت دیگر حتی آن شب خطر هم برایشان پیش آمد کتک هم خورد بالاخره ممکن بود خون بریزند و بکشند و...
خطر را به جان میخرد و با کمال اطمینان جای پیامبر آرمید که در روایت دارد که خدا پیش جبرئیل و میکائیل مباهات کرد گفت به روی زمین نگاه کنید ببینید چگونه برادری جانش را فدای برادرش کرده است این یک بخشی از این آیات است که حالا من اشاره کردم و الّا آیهی تطهیر إنّما ما یرید الله، آیهی مباهله حضرت در آنجا جان پیغمبر أنفسنا خوانده شده است، آیهی ولایت إنّما ولیّکم الله و رسوله، آیه اولی الامر اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم، به هر حال...
و از همه مهمتر اینکه این آیاتی که دربارهی امیرالمومنین و اوصاف آن حضرت، چون بعضی سوال میکنند چرا نام امیرالمومنین در قرآن نیامده است؟ ببینید اوصافش آمده است خدا در قرآن خیلی از اوقات خیلی شخصیتها را وقتی که میخواهد بگوید اسمشان را نمیگوید وصفشان را میگوید مثلاً راجع به آسیه زن فرعون مگر اسم برده است میگوید «ضرب الله مثلاً للّذین آمنوا إمرأة فرعون» یا اصلاً بعضی اوقات در این حد هم نمیگوید فرض کنید یک شأن نزول پیش میآید به صورت کلی خدا اشاره میکند به آن جریان، لذا اوصاف حضرت در قرآن اشاره شده است که همانطور که شما فرمودید سورههای مختلف منتها اینها دو قسم است بعضیها سبب نزولش امیرالمومنین است مثل همین آیاتی که خواندم یعنی به همین مناسبت نازل شده است این آیه، اما بعضی از اوقات نه، آیه فراگیر است پیام عامی دارد ولی بالاترین مصداقش امیرالمومنین است.
مثلاً شما فرض کنید که در قرآن میخوانید « مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ» این آیه در حال و هوای جنگهای زمان پیامبر نازل شده است جنگ احزاب، عدهای شهید شدند عدهای هم منتظرند امیرالمومنین مکرر این آیه را میخواند میفرمود: أنا المنتظر، آن منتظر من هستم و «ما بدّلوا تبدیلاً» هیچ تغییر نظری هم برایم حاصل نشده است یا اینکه در پارهای از روایات داریم حضرت میفرماید: أنا صراط المستقیم، صراط مستقیم معنایش عام است یعنی راه خدا، راه اسلام، راه دین، اما یک مصداق بزرگش امیرالمومنین(ع) است یا اینکه داریم: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» وقتی خدا میگوید یا ایها الذین آمنوا، ای مومنان به همه است ولی سوال: در رأس مومنان چه کسی بود؟ امیرالمومنین است دیگر ایشان اول کسی است که به پیامبر ایمان آورد.
این راجع به این بخش اول که در واقع آیات باشد، اما روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام رسیده است آنها هم فراوان است و جالب است که هم پوشانی هم دارد در منابع اهل سنت و منابع شیعه، به اشکال مختلفی رسول خدا: علیٌّ مع الحق والحقُّ مع علی، علیٌّ مع القرآن و القرآن مع علی، و تعابیر اینگونه،
ولی من اجازه میخواهم این روایت را همانطور که عرض کردم جناب احمد بن حنبل که متوفای قرن سوم است از ایشان کتابی داریم به نام مُسند چند هزار روایت است بخشی از این روایات فضائل امیرالمومنین است که جداگانه هم چاپ شده است فضائل الصحابة، فضائل الامیرالمومنین، در این روایت رسول خدا به حضرت امیر فرمودند میدانید که رابطهی اینها با هم خیلی وثیق بوده است دیگر خود حضرت امیر در نهج البلاغه میفرماید پیامبر مرا روزانه آموزش میداد یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْم مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً، هر روز یک صفتش را برای من برجسته میکرد و به من فرمان میداد که از او تبعیت کنم و خودش میفرماید من کاملاً پیرو پیامبر بودم، عبدٌ مِن عَبیدِه، و میگوید من از بچگی در دامان پیغمبر بزرگ شدم حتی در دهان من غذا میگذاشت لذا یک رابطهی کاملاً وثیقی بین امیرالمومنین و حضرت رسول اکرم است هم آموزش علم، علّمني، فرمود هزار باب به من آموخت هم تربیت و هم تمام امور زندگی،
لذا حضرت فرمود: من میدانم قرآن کجا نازل شده است به دشت بوده به شهر بوده به مکه بوده به مدینه بوده است همهی اینها را چون فرمود هیچ آیهای در قرآن نیست که من نتوانم بگویم که کجا دربارهی چه کسی، چه زمانی نازل شده است اعلم به قرآن است دیگر همواره همراه پیامبر بود این روایت حضرت به حضرت علی(ع) فرمودند: علی جان تو هفت ویژگی داری که: لكَ سَبعَ خِصالٍ: بعد فرمودند که: لا يُحاجُّكَ فيهِنَّ أحَدٌ، هیچ کسی نمیتواند در این هفت تا به پای تو برسد، یعنی تو در این هفت تا بینظیری کسی به پای تو نمیرسد.
یک: أنتَ أوَّلُ المؤمِنينَ بِاللّهِ ايماناً، اول کسی که ایمان آورد شما هستی. «السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون» خود حضرت امیر یک وقتی به ابن عباس گفت فرمودند: ابن عباس کجا بودند بعضی وقتی من پشت سر پیغمبر نماز میخواندم و من بودم و پیغمبر و خدیجهی کبری، هیچ کسی نبود. اول مومنین و این خودش مهم است امروز هم در دنیا میگویند پیش کسوتها بالاترند این نکتهی اول.
دوم: اوفاهُم بِعَهدِ اللّهِ ما سه نوع عهد داریم عهد با خدا، عهد با مردم، عهد با امام معصوم، عهد با خدا بالاترین عهد است وقتی انسان با خدا پیمان میبندد میگوید: إیاک نعبد باید پای آن بایستد، وقتی وعدهای به خدا میدهد و قولی میدهد و خدا لعنت کرده است کسانی که عهدشان را با خدا نقض میکنند «ینقضون عهد الله» از آن طرف یکی از صفات خردمندان در سورهی رعد این است که «یوفون بعهد الله» به عهدشان با خدا وفا میکنند
حالا حضرت میفرمایند علی جان وفادارترین افراد در عمل به عهد با خدا تو بودی وقت نماز که میشد غریبه میشد اصلاً دیگر کسی را نمیشناخت خود پیغمبر اینگونه بود حضرت امیر هم اینگونه بود اگر جایی سخن از فرمان الهی بود شدید بود «إنّه لخشنٌ في ذات الله» کسی میخواست... چرا به خودش توهین میکردند تحمل میکرد اما اجازه نمیداد کسی قانون خدا را زیر پا بگذارد این هم نکتهی دوم.
سوم: أقوَمُهم بِأمرِ اللّهِ، خیلی حرف مهمی است تو فرمان خدا برایت اصل بود أقومهم یعنی تمام قوام و اساس زندگیت این بود که فرمان خدا زمین نماند لذا یک وقتی از این آقایانی که مدح حضرت را هم میگفت شاعر حضرت هم بود به نام نجاشی در همین ماه مبارک رمضان رفت به خانهی یکی از رفقایش او هم آدم بدی بود بالاخره این را تحریکش کرد و نجاشی روزهاش را باز کرد غذا خورد و بعد هم شراب خورد گناه است دیگر از کم شروع میشود به کم ختم نمیشود...
خطوات، گامهای شیطان، بعد هم که شراب خورد مست در کوچههای کوفه افتاد و گرفتند او را آوردند خدمت حضرت امیر، حضرت صد ضربه شلاق برایش نوشت هشتاد ضربه چون شراب خورده است بیست ضربه چون در ماه رمضان حد قاضی حق دارد تشدیدش کند حرمت ماه رمضان باید حفظ شود حکم صادر شد و عدهای آمدند خدمت آقا که این حکم را اجرا نکنید لغوش کنید بالاخره این شاعر شما بوده است کنار شما بوده است.
حضرت فرمودند که نه حکم خدا را من زیر پا نخواهم گذاشت گفتند آقا این میرود به معاویه میپیوندد اصلاً از شما جدا میشود حضرت فرمودند بشود قرار نیست ما به هر قیمتی نیرو در صحنه نگه داریم من به شما باج بدهم که شما در صحنه بمانی به من رأی بدهی، حکم را اجرا کرد ولید در زمان خلیفهی سوم که در این فیلم امام علی هم منعکس است دیگر اصلاً آغاز فیلم هم با همین است شراب خورد و نماز خواند برای مردم و اضافه خواند و بالاخره گرفتند او را و به مدینه آوردند و حاکم و خلیفه میخواست یک نوعی طفره برود از اجرای حکم چون هم یک نسبتی با او داشت هم بالاخره فرماندارش بود عدهای هم توصیه کردند امیرالمومنین با اینکه قدرت در دستش نبود او را حد زد شلاق را گرفت و او را حد شراب زد. تو شراب خوردی آن هم کجا؟ حاکم، خلیفه آن هم در محراب و جلوی چشم صد شاهد اصلاً دیگر نمیشود انکارش کرد.
در مورد فرمان الهی غیور است محکم است گفتم در مورد خودش نه، یک وقتی برای بیت المال آن موقع رسم بود دیگر از شهرهای مختلف حاکمان یک سهمی را برای بیت المال مرکزی میفرستادند یکی پول میفرستاد یکی گندم میفرستاد یکی عسل میفرستاد از اصفهان عسل فرستاده بودند وقتی برای بیت المال میآید این برای همه است حالا چهطوری توزیع شود بحث دیگری است به هر حال باید بین افراد پخش شود یکی از فرزندان حضرت امیر مهمان داشت آمد به ابو رافع که مسئول بیت المال بود گفت چیزی هست گفت بله عسل آوردهاند و بالاخره شما هم یک سهمی دارید دیگر یک ظرف کوچکی از این عسل را داد ایشان ببرد برای مهمانش حضرت آمد خیلی ناراحت شد به شدت با ابو رافع برخورد کرد گفت آقا من دادم اصلا حق خودم بوده حضرت یک پولی دادند گفتند بروید بهترین عسل را در بازار بخرید و ریختند سر این ظرف پر شد همینطور که پر میکردند حضرت زیر لب میگفت اللّهم اغفر لولدی اللّهم... خدایا فرزندم را عفو کن با اینکه شاید خطایی هم صورت نگرفته بود...جبران هم شده بود این شدت برخوردش با عقیل دیگر معروف است در تاریخ با برادرش این اقومهم بامر الله،
میشود ملاک، میشود مسیر یک سنجش السّلام علیک یا میزان الاعمال، خب علی جان خداوند به تو هفت ویژگی داده است کسی نمیتواند در اینها با تو مقابله کند اول مومن هستی، وفادار به عهد خدا هستی، پیاده شدن امر الهی برایت مهم است، بینندگان عزیز ما این مباحثی که میگوییم فقط نمیگوییم تعریف از حضرت امیر کنیم باید حواس خودمان را هم جمع کنیم آقا حق الناس، بیت المال، مخصوصاً عزیزانی که مسئولیت دارند حواسشان جمع باشد لحظه به لحظه مقدارش ریالش اینها حساب میشود
بعد فرمودند: أرأفَهُم بِالرَّعيَّةِ، نسبت به مردم رئوف بودی دیگر این رأفت حضرت امیر را شما با بچههای یتیم با افراد بیسرپرست میدانید که در تاریخ نان در خانهی فقرا بردن رسیدگی در ظهر کوفه در گرما قدم میزد شاید کسی کاری داشته باشد خانمی آمد با شوهرش دعوایش شده بود حضرت دنبالش راه افتاد رفت در خانهاش شوهرش را نصیحت کرد صلح داد. دید بچهی کوچکی دارد گریه میکند کنیز بود آن موقع کنیز و برده بوده گفت چیست؟ خرما خریدم بردم خانه اربابم قبول نمیکند میگوید پس بده آمدم صاحب مغازه پس نمیگیرد برگردم اربابم دعوا میکند خودش راه افتاد آمد پیش صاحب مغازه حالا او یک جسارتی هم به حضرت کرد مشتی به سینهی حضرت زد حضرت ندیده گرفت فرمود این را پس بگیر این بچه برگردد رفتارت را اصلاح کن،
جلوی قصابی دید یک خانمی دارد التماس میکند اینها را عرض کردم داستان نمیخواهیم بگوییم الان گرانی شرایط خرید گوشت و مرغ برایشان فراهم نیست ماه رمضان است بچه در خانه دارد روزه میخواهد بگیرد دقت کنند عزیزان آمد التماس میکرد این خانم به این قصاب که یک مقداری بیشتر بده او هم میگفت پولت اینقدر نیست به اندازهی... درست داده بود ولی این کم بود برای آن خانوادهاش حضرت جلو آمدند رو کردند به قصاب فرمودند: زدها زدها فإنّ فی الزّیادة برکة، بیشتر بده برکتش را خدا میدهد
آقا یک امیر یک حاکم رئیس حکومت راه بیفتد دنبال یک بچه یتیم، بیاید سفارش کند برای اختلاف یک زن و شوهر، واقعاً خودش را وقف مردم کرده بود واقعاً، امام حسن وقتی صبح بیست و یکم وقتی به مسجد آمد بغض گلویش را گرفته بود فرمود دیشب کسی از دنیا رفت شهید شد که نظیر نداشت هیچ چیز از مال دنیا نگذاشت یک مبلغی گذاشته بود هفتصد درهم این هم گذاشته بود با آن کنیزی را آزاد کند بردهای آزاد کند چهقدر مهم است این زندگی امیرالمومنین است.
البته این را بدانید خودش فرمود من نمیخواهم شما عین من زندگی کنید به قول یکی از اساتید پیامبر یک معجزهای دارد به نام قرآن که شبیه آن نیامده است یکی هم امیرالمومنین که شبیه آن نیامده است واقعاً بینظیر است میتواند تحدی کند خود ائمهی ما وقتی میگفتند ما همه ائمه نور واحد هستیم میگفتند ولی امیرالمومنین افضل ما است یعنی خود ائمهی ما روی حضرت امیر یک حساب ویژهای باز میکردند ولی خب اینها یک مقدار آب دریا را اگر نتوان کشید به میزان توانمان بالاخره الگو است خودش فرموده است من الگو هستم این چهارم. پنجم: أقسَمَهُم بِالسَّويَّة، نسبت به تقسیم بیت المال، غنائم و حقوق مردم تساوی قائل بود ببینید ما یک جایی وظیفه داریم مزیتها را بسنجیم عدالت این را میگوید فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً، یکی آمده جنگ یکی نیامده است.
یا در یک کلاسی چهل دانش آموز امتحان دادند بعضی به همهی سوالات جواب دادند بعضی به نصف، اگر به همه بیست دهیم که این درست نیست اما خب حالا ساعت ده شد و میخواهیم یک تغذیهای به این دانشآموزان بدهیم دیگر کاری به بیست و ده نداریم گرسنه است آقا اگر شیر و کیکی میخواهید بدهید به همه بدهید. دقت میکنید چه میخواهم عرض کنم أقسَمَهُم بِالسَّويَّة، بعضی از امور فراگیر است خود خدا هم دو نوع رحمت دارد یک رحمت عام یک رحمت خاص، یا دائم علی الفضل البریّة، شما وقتی باران میبارد در خانهی کافران نمیبارد؟ چرا، در تهران اگر باران بیاید ممکن است یکی بینماز باشد یکی بانماز باشد مثلاً باران در خانهی بینماز نمیآید؟ این نیروی جاذبه همه استفاده نمیکنند؟ روزی خدا را همه استفاده نمیکنند؟ هوا را همه استیشاق نمیکنند؟
اصلاً از تو نخواسته است اصلاً تو را نمیشناسد تو را، خیلی عجیب است این برای رحمت عام خدا است در مورد بیت المال در مورد حقوق مردم دو نفر آمدند خدمت امیرالمومنین یکی مومن و مسلمان و نماز شب خوان؛ یکی هم بیدین، حضرت در قضاوتش که دیگر فرق نمیگذارد. أقسَمَهُم بِالسَّويَّة لذا نوشتند یک وقتی خواهر ایشان آمد ام هانی حضرت ابوطالب پنج اولاد داشت چهار پسر و یک دختر، حضرت سی درهم داد به او از بیت المال یک خانم دیگر آمد که منسوب حضرت امیر نبود عرب هم نبود حُر هم نبود حضرت به او هم سی درهم داد ام هانی گفت: چرا مساوی؟ من خواهر خلیفهام من عربم؟ حضرت فرمودند: این امتیازهایی که تو میگویی جایی ننوشته است. این هم نکتهی پنجم.
ششم: أعلَمَهُم بِالقَضيَّةِ، آگاهترین در قضاوت، میدانید که قضاوتهای حضرت امیر بعضی از آنها هم منتشر شده است.
اینها را ایشان جمعآوری کرده است واقعاً هم عجیب است این قضاوتهایی که کاملاً منطبق بر موازین و قضاوتهایی که بعضی از آنها کارهای پیچیدهای بود این هم امروز برای عزیزانی که در کار قوهی قضا هستند برای همهی آنها آرزوی موفقیت میکنیم و تقاضا داریم حواسشان را انشاالله خیلی جمع کنند کارشان خیلی با ارزش است اما آسیبش هم زیاد است.
علی جان تو هفت ویژگی داری:
اول مومنی، به عهد خود با خدا وفاداری، تو اقوم به امر اللهی فرمان خدا برایت مهم است، رأفت به مردم داری، در بیت المال نگاهت مساوی است در قضاوت بینظیری، اما هفتم: اعظمهم یوم القیامة مزیّةً، روز قیامت جایگاه ویژهای داری. معلوم است ایشان حضرت زهرا اهل بیت وقتی وارد صحرای محشر میشوند ورود اینها یک ورود...
خود پیغمبر فرمود اهل محشر پیاده میآیند یعنی سواره نیستند اما من سوارم بر براق علی(ع) بر شتر من غضبان فاطمه اینطور بعضی دیگر از انبیاء مثل حضرت نوح، معلوم میشود مقام و جایگاه ویژهای است که انشاالله آن روز مشمول شفاعت حضرت به طور خاص قرار بگیریم انشاالله.
انشاالله، یکی از دانشمندان مسیحی به نام جرج جرداق که فوت کرد به نظرم نود و سه یا نود و دو بود فوت کرد ایشان میگوید کاش زمانه تمام استعدادش را به کار میگرفت یک علی بن ابی طالب دیگر به دنیا میآورد. ولی من وقتی این جمله را خواندم یک جایی گفتم که آقای جرج جرداق زمانه این کار را خواهد کرد انشاالله مهدی فرزند امیرالمومنین خواهد آمد که علی(ع) میفرمود: وا شوقا الی رویته، چهقدر دلم میخواهد مهدی را ببینم
در یکی از حکمتهای نهج البلاغه به نظرم 209 باشد امیرالمومنین(ع) وعدهی این فرزندش را داده است میفرماید: «لَتَعطِفَنَّ الدُّنيا علَينا» دنیا بر ما مهربان خواهد شد بعد از تندخویی و به ما رو میکند عطوفت بر ما روی خواهد آورد «بعدَ شِماسِها» بعد از تندخویی، یعنی درست است علی مظلوم واقع شد حقش غصب شد بعد از رحلت پیامبر غدیر فراموش شد ولی یک روزی این حق به ما برمیگردد. «لَتَعطِفَنَّ الدُّنيا علَينا بعد شماسِها» حکمت 209 است خیلی حکمت عجیبی است و جالب است بعد از آنکه حضرت این حکمت و جمله را فرمودند، تَلا هذه الآیة، آقا این آیه را خواندند وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ". این آیه را آقا بعد از این جمله قرائت کردند.
دو سه جمله هم در حالات حضرت امیرالمومنین(ع) عرض کنم. ایشان در این کمتر از 48 ساعت ملاقاتهایی داشته از زمانی که فرقشان شکافت در محراب...تا سحر بیست و یکم دیگر نمیشود میشود تقریباً در دل شب بیست و یک چون اگر ضربت خوردن نماز صبح بوده باشد دفن در دل شب بیست و یکم، کمتر از چهل و هشت ساعت، مفصل است من اشاره میکنم اولاً آن جملهی کلیدی «فُزت و ربّ الکعبة»
اولین ملاقات حضرت وقتی میان محراب افتاد مردمی بودند که رفتند و ابن ملجم را دستگیر کردند آوردند مقابل حضرت، حضرت چشمانش را باز کرد با فرق شکافته و غرق خون نگاهش به قاتل افتاد اول سوالی که کرد این بود أبئس الامام كنت لك؟ من امام بدی برای تو بودم؟ من چه کردم با تو که تو اینطور با من برخورد کردی؟ این چشمانش در حدقه میچرخید و ابن ملجم سرش را پایین انداخت. مع هذا حضرت فرمود آزارش ندهید کاری نداشته باشید مردم میدانید دیگر ممکن بود بزنند. کاری نداشته باشید و سفارشش را کرد بعداً هم در بستر بود شیر برایش میفرستاد این یک ملاقات بود.
ملاقات دیگر وقتی حضرت آمدند منزل افرادی توفیق پیدا کردند مخصوصاً فردا روز بیستم به دیدن آقا بیایند یکی از آنها حجر بن عدی است که عاشق امیرالمومنین بود وقتی وارد شد خیلی گریه کرد شعر خواند حضرت حالشان مساعد نبود گاهی از حال میرفت گاهی به هوش میآمد پرسیدند حسن جان این کیست شعر میخواند؟ گفتند آقا حجر است، فرمود به او بگویید جلو بیاید آمد جلو، حضرت یک نگاهی به او کرد و فرمودند که: چهقدر من را دوست داری؟ اگر یک روزی به تو بگویند از علی برائت بجوی اصلاً بگو علی بی علی من علی را قبول ندارم بیا در اردوی دشمنان امیرالمومنین، شروع کرد به گریه کردن گفت آقا لو قُطِعتُ بِالسّیفِ، با شمشیر قطعه قطعهام کنند، و اُضرم لی النار، آتشم بزنند، لَما برئتُ مِنک، حضرت فرمود میدانستم میخواستم از زبان خودت بشنوم و این اتفاق افتاد در مرج عذرای دمشق سوریه، قبر خودش و پسرش و چند نفر از یارانش را کندند حجر و پسر جوانش را گذاشتند کنار قبر گفتند یا به علی ناسزا میگویی جدا میشوی از علی به ما میپیوندی یا قبر، گفت اتفاقاً مولا این سوال را یک روزی از من کرد و من هم به او قول دادم نه من از علی دست نمیکشم خودش و پسرش را شهید کردند قبرش هم الان در آنجا است که یک وقتی داعشی حمله کردند به محل قبر... و قبر را شکافته بودند.
شخصیت دیگر اصبغ بن نباته است او هم خیلی آقا را دوست داشته میگوید وقتی وارد شدم یک دستمالی به سر حضرت بسته بودند ولی رنگ این دستمال زرد بود ولی هر چه دقت کردم ببینم رنگ آقا زردتر است یا دستمال متوجه نشدم خون رفته بود و زهر اثر کرده بود او هم خیلی گریه کرد آقا فرمودند که اصبغ گریه نکن علی به ملاقات پیامبر میرود علی عرض میکنم که در واقع ناراحت نیستم از این، گفت آقا من برای شما گریه نمیکنم من برای خودم گریه میکنم ما چرا قدر شما را ندانستیم چرا از شما استفاده نکردیم؟ در عین حال با همین وضعیت اصبغ بن نباته میگوید که گفتم آقا میشود یک حدیثی برای من نقل کنید؟ حضرت امیر یک حدیثی برایش نقل کرد.
حبیب بن امر آمد صعصعه آمد چند نفری توفیق داشتند یکی از آنها که آمده همان طبیبی است که آمده است در واقع فرق سر را نگاه کرد و غالباً اینطور است که طبیبی ناامید میشود از بیمارش میگوید پسر بزرگش کیست؟ امام حسن(ع) فرمود من را خواست و گفت به پدرتان بگویید وصیت کند این زهر اثر کرده و دیگر فایدهای ندارد من این سه بیت شعر را اجازه بدهید مال یک روضهخوان اهل بیت است که من بخوانم و برنامه را جمع کنم:
طبیبا وا مکن زخم سرم را، مسوزان زینب دخترم را، طبیبا کارم از درمان گذشته، زد آتش زخم سر این پیکرم را، کانه حضرت دارد طبیب را خطاب میکند ای طبیب ببند آنگونه زخمم را که در قبر، نبیند فاطمه زخم سرم را، صلّی الله علیک یا ابا الحسن یا امیرالمومنین.
انشاالله به آبروی امیرالمومنین(ع) خداوند در ظهور آقا و مولایمان حجت بن الحسن تعجیل بفرماید(الهی آمین)
ما را از انصار و شهدای در رکابش قرار دهد(الهی آمین)
مزهی حکومت عادلانهاش را انشاالله بچشیم(الهی آمین)
و به آبروی اهل بیت به آبروی رسول خدا در خانهی خدا به آبروی قرآن خدا را قسم میدهم انشاالله آبروی ما را حفظ کند(الهی آمین)
کشور ما را حفظ کند(الهی آمین)
انشالله بیمارانمان لباس عافیت بپوشاند(الهی آمین)
و این ماه رمضان را رمضان آخر عمرمان انشاالله قرار مده و اگر قرار داد ما را ببخشد و بیامرزد.