قلمرو ساسانيان در عصر يزگرد سوم در شرق، ايالات مرو، خراسان و قومس بود و تا ولايت عراق و تيسفون ادامه داشت. در قسمتي از شمال اين نواحي، ولايت آذرباييجان بود و حدود جنوبي آنها هم به ولايت اهواز (خوزستان) و فارس منتهي مي شد. ولايت فارس هم در جانب شرقي خود به كرمان و از كرمان (قلمرو ملكان ملكا) به سيستان و قهستان محدود مي شد. [۱]
ولايت خراسان، شرقي ترين قلمرو ساسانيان محسوب مي شد. اين ولايت كه سيستان و غرجستان و جرجان – نواحي شرقي طبرستان – هم بدان ملحق بود. يك چهارم مساحت كشور را تشكيل مي داد و خود آن از بلخ و مرو تا طوس و نيشابور را در بر مي گرفت. نواحي غربي آن به ولايت قومس مي رسيد كه از بسطام تا ري را شامل مي شد. [۲]
در آن سوي ري، ولايت جبال واقع بود كه سرزمين قديم ماد را در برداشت و شامل: ري، قزوين، زنجان، همدان، قم، اصفهان، دينور، كرمانشاهان، حلوان، شهر زور و آذربايجان مي شد و همه اين مناطق با نواحي غربي گيلان و طبرستان در حوزه حكمراني اسپهبد آذربايجان واقع بود. اين ولايت از غرب به ولايت عراق و از جنوب به ولايت هاي اهواز و فارس منتهي مي شد.
ولايت عراق كه ودائن كسرا، كرسي آن بود با شهرهاي تيسفون، اسبانير، روميه، بردسير و ساباط، تخت گاه سراسر ايرانشهر محسوب مي شد؛ غير از مدائن، شمال اطراف دجله و فرات هم بود و از حدّ جنوب تا نواحي مردابي بطايح و از حد شمال تا ديار بكر، ديار ربيعه و مضر مي رسيد، اين منطقه والي نظامي مستقل و جداگانه اي داشت كه اسپهبد مغرب خوانده مي شد. [۳]
قلمرو ساسانيان از سال ۲۲۶ تا ۵۶۱ م تا كرانه هاي غربي تيسفون مي رسيد. بنا به گفته طبري؛ شاپور اول دسته اي از اعراب قبيله «بكر بن وائل» را در كرمان اسكان داده بود. بحرين و قطيف از روزگار باستان تحت الحماية ايران بودند.
شاپور دوم تمام كرانه هاي غربي خليج فارس را به اطاعت خود درآورده بود؛ اما از زمان اردشير اول، و قبل از سكونت قبايل در عمان، تحت فرمانروايي ايران بود. قبايل ساكن بحرين و دسته اي از قبيله «بكر بن وائل» زير نفوذ مستقيم ايران بودند. حكومت بحرين هم زير نظر مستقيم ايران اداره مي شد. [۴]
پيش از عصر ساساني، برخي قبايل عرب در ناحيه دجله و فرات سكونت يافته بودند، در «حيره» در ساحل راست يا چپ فرات، دودمان منذر عرب لخمي مسكن داشتند كه عموما خراجگزار دولت ساساني به شمار مي آمدند. سرانجام خسروپرويز، دولت حيره را منقرض كرد و حيره بخشي از قلمرو ايران شد.
نتيجه:
حال جاي اين سخن باقي است كه ساسانيان با اين قلمرو وسيع و گسترده، چرا و چگونه فروپاشيده شد و چرا از دين رسمي آن زمان (زرتشتيت) جز نام و اندك پيروي باقي نماند ؟
حقیقت این است:
ایرانیان از ظلم و جور و ستم موبدان زرتشتی و پادشاهان ساسانی به تنگ آمده بودند.
خسرو پرویز در زمان پادشاهی خود آنقدر ظلم می کند، تا اینکه شیروی پسر خسرو پروز پدرش را بعد از آنی که به قتل می رساند علیه او ادعا نامه ای صادر می کند و در آن علت کشتن پدر را توضیح می دهد، علت ها را چنین بیان می کند:
۱. مالیات های سنگین
۲. تقسیم کردن مردم ایران به ۴ دسته:
الف: موبدان
ب: ارتیشتاران (جنگيان)
ج: دبیران (مستخدمین ادارات)
د: برزیگران (توده مردم)
۳. افراد از طبقات پائین نمی توانستند به طبقات بالا بروند.
۴. درس خواندن مخصوص طبقات بالا بود.
۵. ثروت اندوزی.
۶. حداقل ۱۰۰۰ زن در حرمسرا داشت.
۷. و ... [۵]
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
[۱]. عبدالحسين زرين كوب، تاريخ مردم ايران، ج ۱، ص ۱۹.
[۲]. همان.
[۳]. همان، ص ۲۰.
[۴]. ر. ك: كمبريج، تاريخ ايران، ج ۴، صص ۹-۱۲؛ زرين كوب، تاريخ مردم ايران، ج ۲، صص ۱۷-۲۰؛ تمدن ايران ساساني، ص ۳۷۹؛ ايران در زمان ساسانيان، صص ۶۵۰- ۶۵۵؛ بامداد اسلام، ص ۸۸-۹۰.
[۵]. ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، مسیحی و محقق دانمارکی.