سلوک با عاشورای اباعبدالله
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین عالی
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین باری الخلائق اجمعین وَ الصَّلاه وَ السَّلام عَلی سَیِّدِ الأنبیاء وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ حَبیبِنا وَ حَبیبَ إله العالَمین ابی القاسم المصطفی محمّد. الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم. صلی الله علیه و عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین و العن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی یوم الدین.
سلوک با عاشورا
چون شب های آینده دیگه ایام مناسبت وجود مقدس پیغمبراکرم(ص) امام مجتبی و امام رضا علیه الصلاه والسلام هستش من اجازه میخوام نسبت به بحث های قبل ولو هنوز بحث ناقص هستش یک جمع بندی امشب داشته باشیم چون شب های آینده دیگه به هر حال به این مناسبت ها بحثی خواهیم داشت اگر خاطر شریفتان باشد بحثی را که ما شروع کردیم سلوک با عاشورای اباعبدالله و عرفان حسینی بود عرض کردم که انسان می تواند با عاشورای اباعبدالله به اوج برسد و رشد بکند و به نهایت قرب الهی تقرب پیدا کند.
زیارت عاشورا مراحل و منازل این سلوک و رشد را بیان کرده که سه مرحله اش را اجمالاً مطالبی راجع بهش عرض کردیم
منزل اول منزل بلا بود که این منزل و این قدم را خود سیدالشهدا(ع) برداشت و با بلای سنگین که بزرگترین عبادت او بود وسیع ترین رحمت خدا را نازل کرد خداوند متعال به پاس این بلا که مؤمنانه او تحمل کرد مؤمنانه او این بلا را از سر گذراند پروردگار عالم رحمت واسعه اش را به عالم پایین فرستاد.
منزل دوم بهره مندی ما از این رحمت بود که ما چه جوری از این رحمت نازله که اباعبدالله این رحمت را نازل کرده چه جوری بهره مند بشیم عرض کردیم این قدم دوم به این هست که ما عاشورای اباعبدالله را ببینیم بشناسیم معرفتمان را زیاد بکنیم و به اندازه ظرفیت خودمان مبتلا به بلای سیدالشهدا(ع) بشیم سوزی و دردی از عاشورا هم بر قلب ما بنشیند و همرنگ بشیم با سیدالشهدا(ع) سنخیت پیدا کنیم با اباعبدالله هر کسی بیشتر بهتر این قدم دوم که عرض کردیم اگر کسی این قدم دوم را رفت و شبیه شد و همرنگ شد با اباعبدالله
منزل سوم را می تواند برود پله سوم و قدم سوم را می تواند طی بکند یعنی اگر کسی حسینی شد تو قدم سوم می تواند کار حسینی بکند همانجور که اباعبدالله در مقابل باطل جبهه گرفت همانجور که اباعبدالله(ع) موضع گیری کرد و مقابله کرد با باطل تو هم تو مرحله سوم باید برسی به منزل لعن و سلام لعن و سلامی که تو زیارت عاشورا بهش اشاره شده فقط یک لفظ نیست درست است که اون لفظش هم ارزشمند است همانجور که خود خداوند متعال در قرآن لعن بر گروهی فرستاده لعنت بر ظالمین لعنت بر کاذبین بر یک جبهه ای خداوند متعال لعنت فرستاده درسته لعن لفظی هم مهمه سلام لفظی هم مهمه اما مهم تر از اونی هست که تو تو زندگیت موضع داشته باشی یعنی جبهه حق را بشناسی تسلیمش باشی این سلامه جبهه باطل را بشناسی فرهنگ باطل اخلاق باطل شیوه و روش و منش باطل را بشناسی ازش تنفر و تبری و لعن داشته باشی تو عمل یعنی در واقع اون لعن و سلام زیارت عاشورا تولی و تبری عملی تو زندگی ماست که در مقابل جبهه حق سر فرود بیاری و خاضع باشی و در مقابل جبهه باطل و دستگاه ابلیس تنفر و تبری داشته باشی و این لعن و سلام این موضع گیری هم فقط تو جنگ نظامی نیست فقط تو جنگ نظامی نیست که آدم یک جبهه ای را در مقابلش ببیند نسبت به او مقابله داشته باشد نه تو عالم عرصه ها هست شما تو جبهه فرهنگ هم باید بفهمی که فرهنگ حق کجاست اخلاق حق چیه و نسبت به او تسلیم باشی و جبهه باطل اخلاق باطل فرهنگ باطل کجاست و نسبت به او تنفر و تبری داشته باشی مهم اینه و بعد به تناسب بحثی در رابطه با اخلاق حق نسبت به اینکه آدم اخلاق حق را بشناسد.
مختصات فرهنگ حق اخلاق حق را بشناسد
اصلی ترین خصوصیتش عبودیت است بندگی است و بعد بعضی دیگر از صفات جبهه حق شکرگزار بودن حیا و عفت داشتن اینکه انسان نسبت به زندگی و وقتش مراقب باشد که این وقت را بگذاره برای کارهای اصلیش و زندگی اصلیش اینها مختصات جبهه حق است در مقابل جبهه باطل در مقابل فرهنگ و اخلاق باطل و دستگاه ابلیس که مختصاتش استکبار در مقابل خدا نه عبودیت و بندگی تکبر است حرص است بی عفتی و بی حیایی است اینها مختصات جبهه باطل است و فرهنگ ابلیسی هست در هر حال این هم منزل سوم و اگر کسی این منزل را توانست طی بکند یعنی اگر لعن و سلام را تو زندگی عملی اش پیاده کرده اونوقت می تواند پله چهارم و منزل چهارم را برود منزل چهارم که دیگه بالاتر از این مقامی نیست برای یک انسان غیرمعصوم مثل ما بالاتر از این دیگه مقامی نیست این هست که به مقام معیت و سربازی معصوم در همه لحظات برسیم اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ؛ مقام معیت و همراهی با معصومین همیشه دیگه با معصوم همراهیم همیشه با ولی خدا همراهیم آنوقت چنین کسی همان کسی است که به درد امام زمان می خورد وَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثاری[کم ]مَعَ اِمامٍ هُدیً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْکُمْ؛ اینا مال زیارت عاشوراست دیگه چون همه اتون آشنائید دیگه من هی تکرار نمی کنم مال زیارت عاشوراست وَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثاری[کم ]مَعَ اِمامٍ هُدیً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْکُمْ؛ آدم میرسه به جایی که سرباز ولی الله سرباز امام زمان میشه یعنی عاشورای اباعبدالله سرباز درست بکند برای امام زمان یعنی از ثارالله تا بقیه الله آنوقت اگر آدم با این دید نگاه بکنه اگر با این دید نگاه بکنه که عاشورا داره چیکار می کنه تو این عالم عاشورا داره بشریت را آنچنان رشدی میده که به سمت ظهور می برد اگر آدم با این دید نگاه بکنه می فهمه که امام حسین(ع) روز عاشورا شکست خورد یا پیروز شد اگر با این دید نگاه بکند آخه می دونید نگاه ها به کربلا متفاوته تو بعضی از نگاه ها اباعبدالله(ع) و یارانش شکست خوردند و اون جبهه مقابل پیروز شدند اما تو بعضی از نگاه ها اون نگاهی که خدا تو قرآن بهمون یاد داده که حالا عرض خواهم کرد خدمتتون تو بعضی از نگاه ها با این دید اباعبدالله(ع) صد در صد پیروز شد و ذره ای آثار شکست تو کارش نبود منتهی به شرطی که دید قرآن را بفهمد این چیه من تقاضا می کنم
حادثه عاشورا از منظر قرآن
امشب بیاین یک بحث قرآنی را من خدمتتون به مقداری که وقت دارم ان شاء الله که بحث را سنگین نتونم سنگین مطرح نکنم بتونم جوری مطرح بکنم که بحث بحث روانی باشد از منظر قرآن کریم بیایم به حوادث و از جمله حادثه عاشورا به همه حوادثی که تو دنیا می گذره از جمله حادثه عاشورا از منظر قرآن نگاه کنیم و ببینیم قرآن کریم به ما یاد میده که چه جوری تحلیل بکنیم اگه می خواهید ارزیابی کنید حوادث را چه جوری ارزیابی کنید همه شما می دانید که سوره ای در قرآن هست به نام سوره والفجر که این سوره والفجر در روایات به سوره الحسین معروف هست تو روایات ما هست که سوره الحسین هست سوره امام حسین(ع) که اگر کسی بخواند مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه تو بعضی از کتاب های روایی اش نقل کرده که اگر تو ثواب الأعمالش نقل کرده که اگر این را بخواند در محشر با اباعبدالله(ع) به هر حال خواهد بود این سوره لیاقت به آدم میده البته به شرطی که بخوانه و بتونه پیام این سوره را درک کند اون پیامی که خداوند متعال تو این سوره میخواد بده و نگاهی که می خواهد تو انسان ها درست بکنه با این سوره درک بکند فوق العاده است این سوره ببینید سوره والفجر پنج تا فراز داره پنج تا قسمت داره که اگر ما خودمون این سوره را بخوانیم به سر خودمون و به خودی خود شاید نتوانیم اون پیام اصلی قرآن را از این سوره دریافت کنیم اما معصومین مقداری از بطون این سوره را برایمان گفته اند یک لایه های پنهان این سوره را وجودات مقدس معصومین برای ما گفته اند
سوره الحسین علیه السلام
از جمله جابر جعفی، جابر جعفی که از اصحاب امام صادق و امام باقر بود یک روایت نقل کرده که باطن این سوره والفجر را یک مقدار برای ما توضیح داده که چیه و چرا بهش می گویند سوره الحسین ظاهراً این سوره نازل شده به گونه ای برای اینکه خداوند متعال یک تسلیتی به پیغمبر بدهد در رابطه با حادثه ای مثل عاشورا یک تسلی بده به پیغمبر پس ببینید خیلی سوره با عظمت هست که پیغمبر را می خواهد تسلی بده سوره اینجوری شروع میشه اون
فراز اول
و اون قسمت اولش اینه وَالْفَجْرِ (1) وَلَيَالٍ عَشْرٍ (2) وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ (3) وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ (4) هَلْ فِي ذَلِک قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ؛ (فجر: 1 ـ 5) این فراز اول ظاهر آیات را ببینید ما خیلی شاید نتونیم ازش بفهمیم ظاهر آیات اینه خدا می فرماید قسم به طلوع فجر سپیده دم وَالْفَجْرِ قسم به سپیده دم وَلَيَالٍ عَشْرٍ و قسم به شب های دهگانه یعنی چی شب های دهگانه وَلَيَالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ قسم به جفت و قسم به فرد شفع یعنی دو تا جفت وتر یعنی یک فرد قسم به جفت و قسم به فرد یعنی چی وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ قسم به شب وقتی همه جا را می پوشاند همه جا را فرا می گیرد هَلْ فِي ذَلِک قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ؛ خدا می فرماید صاحبان اندیشه تو این چیزا قسم نمی بینند قسم نداره این چیزا خدایا یعنی چی تو این فراز چی میخوای بگی ببینید معصومین چه جوری معنا کردند برامون خوب دقت بفرمائید در روایت امام صادق(ع) هستش که فجر که خدا قسم می خوره قسم به سپیده دم فجر چون اسم مبارک امام زمان(ع) هست مستحب است ایستادن من اون اسم را نمیارم هو المهدی(ع) قسم به فجر یعنی نگاه بکن به آینده دنیا زمان ظهور ظهور مهدی عجب آ سوره الحسین با توجه دادن به امام زمان شروع میشه با توجه دادن به او شروع میشه قسم به او که وقتی ظهور می کنه سپیده دم است که شب تمام میشه دولت باطل که کشیده شده بود تو طول تاریخ با آمدن امام زمان(ع) برچیده میشه شب به پایان می رسد و طلوع فجر رخ می دهد قسم به فجر وَلَيَالٍ عَشْرٍ؛ قسم به شب های دهگانه در روایت هست منظور از شب های چون شب گاهی موقع ها در قرآن به ظلمت و تاریکی تعبیر شده گاهی موقع ها ظرف عبادت چون تو شب آدم عبادت انجام میده مثل لَيْلَهُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ (قدر: 3) این وَلَيَالٍ عَشْرٍ؛ شب های دهگانه ای که اینجا آمده ائمه ـ علیهم السلام ـ من الحسن الی الحسن ده تا امام از حسن تا حسن از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری ده تا شب اند یعنی ده تا ظرف عبادت اند که انسان ها با اینها می توانند عبادت بکنند انسان ها با این ها می توانند عبادت بکنند چرا این شب های دهگانه این معصومین این ده تا امام بعد از امام زمان نام برده شد بعد از فجر وَالْفَجْرِ * وَلَيَالٍ عَشْرٍ؛ چرا شاید اشاره به رجعت معصومین باشه بعد از امام زمان یعنی اول امام زمان بعد اون ده تا امام معصومین می آیند رجعت معصومین که جزو اعتقادات ما شیعه است که بعد از وجود مقدس امام زمان(ع) و اون فجر تاریخ ظهور حضرت ولیعصر رجعت معصومین رخ میده که خودش بحث بسیار زیبایی داره و فلسفه بسیار بلندی که وقتی معصومین برمی گردند دولت حق تشکیل میشه وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ؛ قسم به جفت و قسم به فرد جفت منظور امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا
تو روایت داره امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا یعنی اگر می خواهید کربلا را تحلیل بکنید اول یک نگاه داشته باشید به آخر تاریخ اول یک نگاهی داشته باشید که آخر تاریخ چی میشه گاهی موقع ها ماها تو این ضرب المثل ها خودمون میگیم جوجه را آخر پاییز می شمارند ببین اون آخرش چی میشه نگاه کن به ظهور نگاه کن به رجعت معصومین و دولت حق که تشکیل میشه و بالاتر از اون نگاه کن به عمق حقیقت هستی وَتْرِ؛ خود خدای یکتا خدایی که بالا سر همه هست وَتْرِ؛ یکتا، یکی یعنی پروردگار یکتا نگاه کن به اینها آخر تاریخ را نگاه کن بعد من برات از عاشورا میگم بعد برات از حسین میگم فعلا یک نگاه به آینده داشته باش این فراز اول که به ما توجه میده به آینده دنیا این قسمت اول سوره
فراز دوم:
بعد قسمت دوم شروع میشه میگه حالا که یک نگاه کردی به آینده یک نگاه هم بکن به گذشته سه تا تمدن را قرآن نام می برد سه تا تمدن بزرگ که ادعای خدایی می کردند سه تا تمدن بزرگ أَلَمْ تَرَ کيْفَ فَعَلَ رَبُّک بِعَادٍ (6) إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ؛ (فجر: 6 ـ 7) ندیدی قوم عاد را یک تمدن بزرگ درست کرده بودند شدّاد بهشتی درست کره بود به نام ارم إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ (7) الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ؛ (فجر: 7 ـ 8) که شبیه اش نبود در سرزمین ها اینقدر زیبا بود اصلاً می خواست بهشتی تو همین دنیا درست کنه بهشته شداد کجا رفت شداد کو ارم؟ این تمدن به این بزرگی دیگه مونده چیزی رفت تمدن دوم وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ؛ (فجر: 9) ثمود قوم ثمود که تو کوه ها برای خودشان کاخ درست کرده بودند الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ؛ این تمدن دوم این هم رفت چیزی ازش نمانده با اینکه خیلی عظمت داشت تمدن سوم وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ؛ فرعون همونی که اهرامی درست کرده بود برای خودش و ادعای خدایی می کرد أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلَي؛ (نازعات: 24) می گفت: وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ؛ (فجر: 10) که دشمنان خودش را به چهار میخ می کشید دارای اوتاد و میخ هایی بود دشمنان خودش را اینجوری اعدام می کرد و از بین می برد الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ (11) فَأَکثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ؛ (فجر: 11 ـ 12) این تمدن هایی که طغیان گر بودند و فساد زیادی در زمین کردند اما چی ازشون ماند بنابراین هم آینده تاریخ را بین تا از حسین برات بگم هم گذشته تاریخ را ببین فرا عنه و اون مستکبرین و قلدرانی که ادعای خدایی می کردند چی ازشون مونده این سه تا به اصطلاح تمدن را ذکر می کنه بعد میگه فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّک سَوْطَ عَذَابٍ؛ (فجر: 13) تازیانه عذاب خدا بر همه اشون فرود آمده و سنت های الهی همه اشون را گرفت از بین برد إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ؛ (فجر: 14) بگو پروردگارت هنوز همون خداست که اونا را از بین بردآ هنوز در کمین است خدا عوض نشده همون خدایی که اونا را از بین برد هنوز هم در کمین مستکبرین هست که ازشون انتقام می گیرد و بزنه زمین زود تحلیل نکن زود ارزیابی نکن حوادث را هم آینده را ببین هم گذشته دنیا را ببین حب
فراز سوم:
قسمت سوم شروع میشه تو سوره والفجر حالا که آینده را دیدی گذشته را هم دیدی حالا بیا خود دنیا را تحلیل کن همین الان خود ماهیت دنیا را تحلیل بکن فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکرَمَنِ (15) وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ (فجر: 15 ـ 16) انسان گمان می کند که آمده تو این دنیا برای خوش گذرانی ماهیت دنیا را نشناخته خیال می کنه دنیا بهشته اون کسی که گمان کنه دنیا بهشته چنین کسی به هیچ وجه نمی تواند در مقابل سختی ها و مشکلات و مصائب دنیا نمی تواند استقامت بکنه چنین کسی طاقت نداره سختی ها را ببیند چون از دنیا انتظار خوشی فقط داره تو ناخوشی ها نمی تواند تحمل بکند اما درست باید دنیا را شناخت دنیا که بهشت نیست نه آمدن دنیا نه رفتن دنیا نه دادن های خدا نه گرفتن های خدا تمام اینها برای امتحان است هیچ کدام موضوعیت نداره نه خدا وقتی به کسی چیزی میده ثروتی راحتی سلامیت این دادن های خدا نشان این نیست که به تو احترام گذاشته تو خیلی عزیزی و نه گرفتن های خدا خدا از بعضی ها می گیره ثروت را می گیره میشه فقیر سلامتی را می گیره مثلاً می شوند فرض کنید مریض راحتی را می گیره تو بلا قرار می گیرند نه گرفتن های خدا نشانه اینکه خدا اونارو تحقیر کرده و ذلیل اند نه این دادن و گرفتن ها هیچ کدام نشانه نه عزت کسی نه ذلت کسی است اینا مجلس امتحان است اینا فعلاً امتحان است این دادن ها و گرفتن ها خودتو این دنیا به کسی نمره نمیده نمره مال آخرته اینجا فعلا جلسه امتحانه البته جلسه امتحان سخت است همیشه امتحان سخت است نوع امتحان انسان ها فرق می کنه به یکی خدا میده از یکی می گیره به یکی ثروت به یکی فقر به یکی صحت و سلامتی به یکی مرض به یکی عافیت به یکی گرفتاری و بلا اما خداوند متعال تو تمام اینها میخواد امتحان کنه نه کسی را عزیز می کند با دادن نه با گرفتن کسی را ذلیل اگر قرار باشد که بلا نشانه ذلت باشه سیدالشهداء هم باید نعوذبالله نعوذبالله تو ذلت باشه چون بلا داشت با اینکه نه بلا نشانه ذلت نیست اینها همش امتحانه تا ببیند چی بنده است دید ما خرابه بروید دیدتان را اصلاح کنید کلا نه چنین است که شماها گمان می کنید فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکرَمَنِ (15) وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ (فجر: 15 ـ 16) خدا میخواد ابتلا و امتحان کنه فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ؛ چیزهایی بهش میده که گمان می کند خدا اکرام و احترامش کرده نعمت بهش میده فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ؛ یک مرتبه آدمی که دنیا را خوب نشناخته خیال می کنه دادن های خدا یعنی خدا تو را خیلی عزیز دانسته یک مرتبه ذوق زده میشه فَيَقُولُ رَبِّي أَکرَمَنِ؛ میگه خدا چقدر به من احترام گذاشته خدا میگه این دید درست نیست خیال نکن دارم به تو احترام می گذارم و به اون یکی بی احترامی فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکرَمَنِ (15) وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ (فجر: 15 ـ 16)
ماهیت دنیا امتحان پس دادن است
انسان دیگری وقتی ما برش سخت می گیریم مشکلات برایش درست می کنیم فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ میگه خدا به من اهانت کرد خدا اصلاً به من نگاه نمی کنه خدا منو تحقیر کرده خدا می فرماید: کلا نه دید اون اولی درسته که خیال کرده دادن احترام است نه دید این دومی درست است که خیال می کند گرفتن اهانت است هیچ کدومش درست نیست این مجلس امتحانه به یکی میدیم از یکی می گیریم همش امتحان است عزت و ذلت آخرت معلوم میشه نمره اونجا خدا میده اونجا اگه کسی رفت بهش عزیز است اون دادن عزت است کسی رفت جهنم ذلیل است اون گرفتن اونجا ذلت است اما اینجا نه اینجا همش کلاس امتحانه محض اطلاع هستش دیدتان را بروید درست کنید اگر آدم اینو باور بکنه که ماهیت دنیا همش امتحانه همش یعنی هیچ صحنه ای تو این دنیا نیست که نمره خدا میخواد بده مزد بده اینو عالم دنیا جای مزد دادن نیست عالم آخرت جای مزد دادن است جای اجر و پاداش و مزد اینجا نیست اینجا جای نمره نیست اینجا محل امتحانه کلاس امتحانه هنوز مزد اونور میدن اگه آدم اینو باور بکنه آنوقت خیلی راحت می گیره دنیا را انوقت می فهمه که خیال نکن تو وقتی مریضی خدا داره امتحان آخه گاهی موقع ها می دونید ماها یکجوری ایم مثلاً فرض کنید وقتی میریم عیادت یک مریض میریم عیادت میگیم آقا امتحان الهی است دیگه خدا داره امتحانت می کنه عزیز من تو هم که سالمی خدا داره امتحانت می کنه چرا خیال می کنی فقط اونو داره امتحان می کنه چرا خیال می کنی فقط مریض را خدا داره امتحان می کنه تویی هم که سالمی امتحانت شاید سخت تر از اون هم باشد
دار دنیا دار امتحان است
یکی مثلاً دچار یک فقر میشه اموالش تو یک حادثه ای از بین میره، میره تسلی اش بده خب امتحانات الهی است دیگه دنیادار امتحان است خب تو هم تو امتحانی تو هم که ثروت داری تو امتحانی شاید امتحان تو سخت تر از اون هم باشد خیال نکنیم او فقط تو امتحان است که خدا چیزی گرفته به تو هم که داده تو امتحانی همش امتحان است اگه آدم اینو باور بکنه آنوقت می دونید آنوقت نتیجه اش این میشه اگه واقعاً باور بکنه که ماهیت دنیا امتحانه آنوقت نتیجه اش این میشه که اگه پروردگار عالم چیزی به آدم داد فوری ذوق زده نمیشه و سرمست و مغرور و یک چیزی از آدم گرفت فوری افسرده و مأیوس نمیشه یعنی ظرفیت پیدا می کنه ظرفیت پیدا می کنه اینکه می بینید انبیاء و اولیاء تحملشون زیاد بود چون ماهیت دنیا را اینجوری شناخته بودند فهمیده بودند دنیا اینجور نیست که خدا بلا به سیدالشهداء بدهد نعوذبالله خدا میخواد ذلیلش بکنه اینجوری نیست اینجور نیست یزید چهار صباحی که برنده شده بود به ظاهر به نظر خودش دیگه ذوق زده شده بود رو تخت می نشست چنان باد به قب قب می انداخت نه بابا اینجوری نیست ذوق زده نشو ذوق زده نشو اینها همش امتحانه تا ببینه کی بنده است تا ببیند کی بنده است اونوقت وقتی دورت را گرفتند مردم در اوج اینکه کف برات بزنند هورا بکشند زنده باد بگویند دورت را گرفتند خودتو گم نمی کنی و اون موقعی که مردم تنهات گذاشتند تو غربت و تنهایی موندی اون موقع هم مأیوس نمی شوی
خدا رحمت کنه امام راحل عظیم الشأن را این بزرگوار اینارو باور کرده بود یک مرتبه آقای رسولی محلاتی که الان هم هستند ایشون تو دختر حضرت امام بودند اون موقع که امام بود آقای رسولی محلاتی ایشون می فرمود می فرمود در حسینه جماران که مردم اومده بودند برای دیدن امام سیل جمعیت اومده بود شعار می داد بلند روح منی خمینی بت شکنی همون شعارها را ما همه سرباز توییم خمینی این شعارها را می دادند حضرت امام داخل بود داشت لباسشو می پوشید که بیاد وارد حسینیه بشه صدای شعارهای مردم می آمد امام رو کرد به من آقای رسولی محلاتی می گفت می گفت امام رو کرد به من آهسته به من گفت آقای رسولی اگر تمام این مردمی که صادقانه دارند می گویند روح منی خمینی بت شکنی خمینی درود بر فلانی اگر تمام اینا برگردند بگویند مرگ بر فلانی اگر تمامشون برگردند بگویند مرگ بر فلانی یک قدم من از این موضعی که دارم عقب نشینی نمی کنم چون کار را برای خدا انجام میدم اینجور نیست که با زنده باد یکی پر بشه با مرده باد یک کسی خالی بشه چون کار را دارم برای یک کس دیگه انجام میدم خودشو گم نمی کنه این همون امامی بود که در اوج غربت و تنهایی و بی کس وقتی که در سال 42 تو قم ساواک گرفتش و دستگیرش کردند و به سمت تهران می آوردنش خود ایشون می گفت می گفتش من را گرفتند شبانه از منزلم و به سمت تهران آوردند قسم می خورد حضرت امام شاید خیلی هاتون شنیدید قسم می خورد که والله من نترسیدم والله نترسیدم با اینکه تنها بودآ می گفت والله می گفت تو بین راه قم ـ تهران دیدم ماشینی که ساواکی هایی که بودند که می ترسیدند من به اینها تسلی می دادم این ساواکی هایی که من را گرفته بودند می گفت دیدم که تو بین راه ماشین از جاده اصلی خارج شد رفت به سمت جاده های فرعی که ایشون می گفت که من دیگه اطمینان پیدا کردم که میخوان منو بکشند ماشین رفت چند کیلومتر تو جاده فرعی گفت اطمینان پیدا کردم که میخوان منو بکشند میگه وقتی که دور شد بعد برگشت بعد از چند دو سه کیلومتر که رفت برگشت برگشت اومد به سمت جاده امام می گفت من به قلب خودم رجوع کردم ببینم اون موقع که رفت تو جاده فرعی با اون موقع که برگشت قلبم تغییری کرده مثلاً اون موقع بترسم الان خوش به حالم بشه دیدم ذره ای فرق نکرد دیدم ذره ای فرق نکرد این اون کسی هستش که می فهمه که نه تو زنده بادها خودش را گم کنه نه تو تنهایی ها و غربت ها احساس یأس بهش دست بده می فهمه که این ملک خدایی هم داره و او داره این تقدیرات را انجام میده تا ببینه کی بنده است کی بنده هستش اونوقت چنین کسی تو دل بلا و سختی ها نه فقط صبر می کنه که حتی شکر می کنه نه فقط صبر می کنه که شکر می کند سیدالشهدا(ع) شب عاشورا آنچنان شکری کرد که منو شما تو راحت ترین وقت زندگیمون اونجوری شکرگزار خدا نیستیم أثْنِی عَلَی اللَهِ أَحْسَنَ الثَّنَآءِ. وَأَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَّآءِ والضَّرَّآءِ؛ خدایا بر خوشی ها و ناخوشی هات شکر خدایا شکرت تو دعای روز چهارشنبه هست تو مفاتیح اگه دیده باشید دعای روز چهارم اللهم اینا چیزی است که به ما یاد دادند دعاي روز چهارشنبه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراًلَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِي مِنْ مَرْقَدِي وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً حَمْداً دَائِماً لاَ يَنْقَطِعُ أَبَداً وَ لاَ يُحْصِي لَهُ الْخَلاَئِقُ عَدَداً اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ وَ عَافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ وَ تَدَانَى فِي الدُّنْيَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِكَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَوَ ارْزُقْنِي شَفَاعَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لاَ تَحْرِمْنِي صُحْبَتَهُ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعاً اجْعَلْ قُوَّتِي فِي طَاعَتِكَ وَ نَشَاطِي فِي عِبَادَتِكَ وَ رَغْبَتِي فِي ثَوَابِكَ وَ زُهْدِي فِيمَا يُوجِبُ لِي أَلِيمَ عِقَابِكَ إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ؛ خدایا بر همه چیزت شکر حمد تو چه مریضی میدی چه شفا میدی چه عافیت میدی چه سلامتی و چه راحتی میدی بر همه چیزت شکر همه اش تقدیرات توست داره که پیغمبر تو سیره اش این بود که وقتی تو روز ی چیز خوشی برایش فراهم می شد مثلاً یک مهمونی برایش می اومد یک چیز خوشایندی پیغمبر می فرمود که الحمدلله علی هذه الأمر؛ اگر یک چیز مکروه و ناخوشی برایش پیش می آمد می فرمود که الحمدلله علی کل حال؛ تو همه حالش شکر و حمد بود همه تقدیرات خدا را قشنگ می دانست اینجور نیست که وقتی بلا به ما بده از باب سوء مدیریت و عجز باشه که خدا کار از دستش در رفته باشد که این اتفاق بد داره برای من می افته نخیر،
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
هیچ خطایی نرفته خدا خوب داره مدیریت می کنه و خدایی می کنه اینم فراز سوم که ماهیت دنیا را بشناسید تا براتون باز از حسین بگم اگه می خواهید عاشورا را تحلیل بکنید هم آخر دنیا را ببینید زمان ظهور و تشکیل دولت حق هم گذشته دنیا را ببینید که خدا با تمدن های طغیان گر چه کرد و همون خدا الان سرکار و هم ماهیت خود دنیا را ببینید که دنیا همه چیزش امتحانه هم رفتنش هم آمدنش هم دادنش هم گرفتنش خب
فراز چهارم
خدا می فرماید حالا که این سه چیز را دیدید دنیا را براتون گفتم اول و آخرش را پشت صحنه دنیا را هم براتون میگم باطن دنیا آخرت کلَّا إِذَا دُکتِ الْأَرْضُ دَکا دَکا وَجَاء رَبُّک وَالْمَلَک صَفًّا صَفًّا؛ (فجر: 21) اون موقعی که پنبه این دنیا زده میشه این دنیا برچیده میشه کلَّا إِذَا دُکتِ الْأَرْضُ دَکا دَکا وَجَاء رَبُّک وَالْمَلَک صَفًّا صَفًّا؛ (فجر: 21) زمین از بین می رود وَجَاء رَبُّک وَالْمَلَک صَفًّا صَفًّا؛ (فجر: 21) عرصه محشر فرا میرسه و ملائکه صف اندر صف و خداوند متعال می خواهد حسابرسی کند وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ؛ اون روز جهنم را می کشند می آورند الله اکبر ماها خیال می کنیم جهنم مثل یک کوره می ماند که آدمو می اندازد توش تعبیر قرآن اینکه جهنم را می آورند جهنم چیه تو قرآن حرف زدنش هم ذکر شده تو قرآن تکلم جهنم ذکر شده وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ؛ اون روز جهنم را می آورند چه جوری می آورند تو روایات ما هست که صدهزار ملک جهنم را می کشند می آورند آنچنان فریاد شهیق و زفیر جهنم بلند است که فریاد وانفسای همه بلند میشه همه به فکر خود هستند که چه اتفاقی می خواهد رخ بدهد فقط یک نفر تو عالم هست که دستش بلند است میگه خدایا وای امتا به داد امتم برس اونم پیغمبر است که تو بین امت پیغمبر انبیاء هم هستند انبیاء تو امت پیغمبرند همه فریاد وانفساشون بلند است یک نفر است که میگه خدایا امتم، امتم اونم پیغمبر رحمت است جهنم را می آورند به این صورت يَوْمَئِذٍ يَتَذَکرُ الْإِنسَانُ؛ اون روزی که انسان یک مرتبه بیدار میشه اما وَأَنَّي لَهُ الذِّکرَي؛ چه فایده بیداری اون موقع چه فایده يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي؛ میگه که ای کاش من برای حیات خودم
حیات اینجاست زندگی اینجاست دنیا زندگی نبود دنیا یک پلک بهم زدن بود ای کاش برای این حیات خودم یک چیزی جلو جلو می فرستادم اون موقع که زنده بودم تو دنیا يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي؛ ای کاش یک چیزی انگشت حسرت به زبان می گزد که در روایت است این چنین انسانی دشمنان اهل بیت اند دشمنان اهل بیت اند که انگشت حسرت به دهن می گیرند که ای کاش تو دنیا که بودیم یک چیزی برای خودمون فرستاده بودیم برای زندگی خودمون دشمنان اهل بیت اند آنوقت خدا می فرماید: فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ (25) وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ؛ آنچنان عذاب می کند دشمن اهل بیت را که احدی را خدا اینجوری عذاب نکرده آنوقت شما بگید یزید پیروز شد یا امام حسین آنوقت شما ببین کی پیروز شد آنچنان عذاب می کنه کسانی که سقیفه را به راه انداختند کسانی که انحراف ایجاد کردند تو امت پیغمبر کسانی که در مقابل اباعبدالله(ع) ایستادند و اینجوری ظالمانه به شهادت رساندند اباعبدالله و یارانش را اینم فراز چهارم که پشت صحنه دنیا را هم ببینید بعد فراز پنجم میگه خداوند متعال می فرماید حالا تو این وانفسای آخرت من یک صحنه دیگه آخرت را بهتون نشون میدم
نفس مطمئنه
ظاهراً تمام سوره فراز اصلی اش اینجاست همه سوره مقدمه است برای این فراز آخر يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (27) ارْجِعِي إِلَي رَبِّک رَاضِيَهً مَّرْضِيَّهً؛ تو اون صحنه ای که دشمنان اهل بیت در مقابل اباعبدالله ایستاده بودند اونجوری داریم عذابش می کنیم و به بند کشیدمشون یک صحنه ای بهتون نشون میدیم که تو اون صحنه اباعبدالله(ع) اونجا هست که وسط میدانه نفس مطمئنه يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ؛ ای نفس مطمئنه حسین که آنچنان آرامش و طمأنینه داشتی حتی در گودال قتلگاه بندگی را فراموش نکردی حتی اون موقع که تیر خورد به سینه ات حتی اون موقع که نیزه به گلوت خورد تیرهای متعدد به بدنت نشست وقتی خواستی از اسب فرود بیای باز به فکر ما فرود آمدی بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ بندگی را فراموش نکردی ای نفس مطمئنه حسین ما که تو گودال قتلگاه اون موقعی که صورتت افتاده بود روی خاک و این پهلو اون پهلو می شدی از شدت زخم هایی که برت وارد شده می گفتی إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ؛ خدایا من بنده تو هستم من بنده تو هستم راضی ام راضی سرخوشم ولو تمام این بلاها را دادی مهمانی برای من ترتیب دادی خدایا تو ضیافت برای من ترتیب میدی منتهی چشم میخواد ببینه این ضیافت خدا را يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِي إِلَي رَبِّک رَاضِيَهً مَّرْضِيَّهً؛ بیا به سمت پروردگارت رَاضِيَهً مَّرْضِيَّهً؛ اصحابت هم بردار بیار این رَاضِيَهً مَّرْضِيَّهً
تو روایت به اصحاب اباعبدالله تعبیر شده اصحابت هم بردار بیار همه اتون بیائید فَادْخُلِي فِي عِبَادِي (29) وَادْخُلِي جَنَّتِي؛ تو را می برم نه تو بهشت حو و قصور می برم تو بهشت خودم می برم تو جنت القاء خب الذات می برم یک جایی که پیش خودمی برای تو بهشت سیب و گلابی و حور و قصور کمه این مال تو نیست که فَادْخُلِي فِي عِبَادِي (29) وَادْخُلِي جَنَّتِي؛ بیا تو بهشت خودم اونوقت با این دید کی پیروز شد.
بندگی خدا
اگه آدم نگاهش را طبق این سوره قرآنی بکنه و بفهمد که آدم چه ثروت چه سلیمان باشی چه فقیر چه در اوج جمعیت باشی که مردم دورت را گرفتند چه مثل اباعبدالله تنها باشی باید بندگی بکنی و تو این عالم امتحان پس بدی و آنوقت بعد معلوم میشه که یزیدی که فقط سه چهار سال چند سال بیشتر نبود رو قدرت تمام شد اون چند سال در مقابل ابدیت آخرت یک پلک بهم زدن هم حساب نمیشه یک پلک بهم زدن حساب نمیشه ولی اباعبدالله آنجا تازه وقت سروری اش هست اونجا وقت از موقع امام زمان که ظهور دولت اهل بیت است شروع میشه تا قیامت اونوقت کی پیروز شد کی شکست خورد اگه می خواهید تحلیل بکنید خدا میگه میگه اگه می خواهید تحلیل بکنید همه عالم را ببینید اول و آخر عالم را ببینید حتی پشت عالم را تا آخرت ببینید فقط سه چهار سال موقع یزید را نبینید که زد امام حسین را کشت رو تخت نشست فقط این مقطع کوچولو را نبینید همه تاریخ را ببینید حتی بالاتر از تاریخ آخرت را هم ببینید آنوقت معلوم میشه کی پیروز شد کی نه اگه آدم دیدش این باشد در اوج تنهایی عزیز است و اگر غیر از این باشه در اوج سرمایه ها ذلیل است
زینب کبری سلام الله علیها
وقتی زینب کبری وارد کاخ یزید شد کاخ یزیدی که شما نگاه بکنید اولا این اسرار این کاروان اسرا را تشنگی گرسنگی مصیبت های مختلف برشان وارد کرده بودند درسته خسته کوفه شهر به شهر گردانده بودند اینها را از زخم زبان و نیش و کنایه ها شنیده بودند همین کافی بود که خرد بکنه آدم را درست اما واردشون کردند تو کاخ یزید کاخ یزیدی که تالارهای تو در تو مقامات لشکری و کشوری صف در صف وایستاده یزید هم روی تخت نشسته مغرورانه سر مقدس سیدالشهداء(ع) هم کنارش هر کی هم می خواهد با یزید حرف بزند لکنت زبان می گیرد همچین با لکنت زبان یا امیرالمؤمنین یزید میگه یک مرتبه اسرا را وارد کردند زینب کبری رو کرد به یزید ببینید اونی که عزیز است اینه در اوج سختی عزیز است رو کرد به یزید که عرض کردم با لکنت زبان اسمشو می آوردند یزید فرمود أمن العدل فرمود شمخت یأنفک یا یزید؛ باد به بینی ات انداختی یزید ببینید چقدر تحقیر آمیز باهاش صحبت کرد شمخت بأنفک یا یزید أمن العدل یابن طلقا تخدیر إمائک و حرائک و بنات رسول الله سبایا؛ این عدل است این عدالته که زن و بچه خودت را پشت پرده پوشاندی دختران پیغمبراکرم اسیر تو کوچه و بازار ناموس خدا را ببیند این عدله چقدر عزیز حرف زد فرمانده ابن زیاد که این اسرار را آورد شام خواست گزارش کار بده به یزید افسرده پژمرده شل و ول شروع کرد گزارش کار دادن یزید رو کرد به این فرمانده اش به این فرمانده گفت مگه شما پیروز نشدید پس چرا اینقدر بی حال داری حرف می زنی مگه شما پیروز نشدید این فرمانده ای که اسرا را آورده بود گفت یزید نمی دونی اینا چه به سر ما آوردند ما تو تمام راه اینارو زدیم گرسنگی بهشون دادیم تشنگی بهشون دادیم خستگی بهشون دادیم همه کار را کردیم که یک آخ ذلیلانه ازشون بشنویم نشنیدیم یزید ما اسیر اینا بودیم ما اسیر اینا بودیم فقط کاری که دیدیم از اینا موقعی که تازیانه می زدیم بزرگترا خودشون را می انداختند رو کوچیک ترها که تازیانه ها به اونها بخوره بچه ها محفوظ بمانند یزید ما اسیر بودیم اینا عزیز بودند چون اینجوری دیدی خدا بهشون داده بود که فهمیده بودند عالم دنیا همه اش امتحان است اینا میاد و میگذره این بالا پایین ها می آید و می گذرد این دادن و گرفتن ها روزی تمام میشه اون چیزی که می ماند نام خدا هست و اونایی که بندگی کردند.
ذکر مصیبت
من امشب خیلی دوست دارم یک ذکر مصیبتی از حضرت زهرا(س) بخوانم شما هم می دانید تا وقتی پیغمبراکرم زنده بود اهل بیت عزیز بودند اهل بیت محترم عزیز که همیشه عزیز بودند مردم بهشون احترام می گذاشتند تا وقتی پیغمبر زنده بود احترام ظاهری شان بین مردم محفوظ بود فقیرانه زندگی می کردند اما خوش بودند سلمان یک مرتبه چشمش افتاد به چادر وصله دار حضرت زهرا(س) فقط کاری که سلمان توانست بکند که صورتش را بگیرد که هق هق گریه اش بلند نشود آخه سلمان تو ایران کاخ پادشاهان و کسراهای ایرانی را دیده بود سلمان اینو دیده بود دیده بود که دختران پادشاهان چه جوری تو ناز و نعمت و ثروت زندگی می کنند حالا دفتر اول شخص عالم وجود فاطمه زهرا چادرش وصله دار است فقیرانه زندگی می کردند اما خوش بودند ولی وقتی پیغمبر از دنیا رفت با رحلت پیغمبر بود که اهانت ها شروع شد از طرف مردم با رحلت پیغمبر بود که اهل بیت غریب شدند و تنها شدند امیرالمؤمنین(ع) وقتی پیغمبر رفت یک ستون محکمش را از دست داد فرمود بزرگترین مصیبتی بود که وارد شد اما دلش به زهراش خوش بود هر موقعی که می آمد خون زهراش را می دید خستگی از تنش رفع می شد این چهره ای که هم خودش یکدانه خلقت بود هم بوی پیغمبر را می داد عطر و بوی پیغمبر را می داد اما اون موقع که زهراش هم رفت امیرالمؤمنین غریب شد تو خونه هم اصلاً خونه نشین شد گفت:
غریب و بی کس و تنها به کنج خانه بنشستم مدیه گریه کن با من که زهرا رفته از دستم
صدای ناله او را از زپشت در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من
زینبم می گفتش که زبانحال زینب است بابا جان شما که وقتی یک یتیمی فریاد می زد زانوهات می لرزید چرا مادرم از پشت در فریاد زد به کمکش نرفتی چرا وقتی مادرم فریاد زد و ناله زد به کمکش نرفتی علی جان چقدر مظلوم بودی تو السلام علیک یا أصبر الصابرین و یا اول المظلوم و اول منقص بحقه؛ امیر المؤمنین(ع) اینجوری شد قاعدتاً وقتی حضرت زهرا از دنیا رفت وسایل شخصی اش را باید پنهان بکند از چشم بچه ها دیگه معمولاً مثل خود ماها که وقتی عزیزی از دنیا میره وسایلش را پنهان می کنیم که چشم بچه ها بهش نیافته که داغش تازه نشه در زمانی که پیغمبر از دنیا رفت یک مرتبه حضرت زهرا تو روایت داره لباس پیغمبر را که امیرالمؤمنین از زیر اون غسل داده بود پیغمبر را پیدا کرد آنقدر رو صورتش می انداخت بو می کرد گریه کرد با لباس پیغمبر که از حال رفت که امیرالمؤمنین اون لباس را پنهان کرد معمولاً همینه دیگه وسال شخصی عزیزی را که از دنیا رفته از بچه هاش دور می کنند که داغشون تازه نشه قاعدتاً امیرالمؤمنین هم باید وسایل شخصی زهرای اطهر را از چشم بچه ها دور بکنه مثلاً رختخواب حضرت زهرا را جمع بکنه این رختخوابی که تا دیروز مادرمون سفره وقتی پهن می کردیم کنارمون بود کنارمونن نشسته بود و کنارش نشسته بودیم غذا می خوردیم امیرالمؤمنین اینارو باید جمع بکنه چشم بچه ها بهش نیفته اما بسوزه دل ها برای علی که علی جان در و دیوار را چه جوری جمع می کنی از چشم بچه هات پنهان می کنی اینم می تونی خب لباسای زهرا را بتونی پنهان کنی این در و دیوار را چه کار می کنی که وقتی زینب پنج ساله بخواد از این در رد بشه چشمش بیفته به این در ای در تو بودی که با مادرمان چه کردی این دیوار تو بودی که مادرمون پشت تو به خون نشست با کوچه های مدینه چه کار می کنی که امام حسن اونجا دید مادرشون را زدند اون سیلی را زدند اما ختم مصیبت من ختم مصیبت من علی جان اگر تو همون مقدار وسایل شخصی زهرای اطهر را توانستی از چشم بچه ها پنهان کنی ببین بچه های امام حسین چی کشیدند که سر مقدس پدرشون جلوشون منزل به منزل شب و روز می رفت باید می دیدند این سر را این سر را باید می دیدند حتی تو بغل اون نازدانه اون سر مقدس را گذاشتند اونا باید چی بکشند و چی بگویند.
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.