بحث راجع به حشر بود يكي از بحثهايي كه اظهارهاي زيادي دارد كه آيا حشر فقط براي انسانهاست و يا براي غير انسان هم هست. قرآن ميفرمايد: «و اذا الوحوش حشرت»(تكوير: 5.) وحوش يعني وحشيها. اين يعني چه؟ يعني حيوانها هم محشور ميشوند. اين نكتهاي كه خيليها را به بحث انداخته چيست؟ از يك طرف ميگويند حشر براي كساني است كه تكليف دارند و اين جز انسان نيست كه پيامبران و امامان براي هدايتش آمده اند، ولي وحوش يعني چه؟
آنها ميگويند كه انسانهايي كه حالت وحشيگري دارند آنها حشري سرگردان و مضطرب پيدا ميكنند ولي ظاهراً اين مطلب تمام نميباشد.
از نظر محدثين وحوش يعني حيوانات. حيوانات هم محشور ميشوند اما براي چه حيوانات هم شوند؟ شايد به اين دليل كه حيوانات هم ظلم كردهاند و در محشر ظاهر ميشوند. پس در قيامت نگرانيها و اضطرابها فقط براي بشر نيست، براي حيواني كه به حيوان ديگر ظلم كرده هم اضطراب وجود دارد كَأنّ چون او اين شعور را دارد. وقتي مثلاً عقابي كه اين حيوان را پاره پاره ميكند ميفهمد چه ميکند. چه اشكال دارد كه بگوئيم حيواناتي هم كه به هم زور ميگويند بازخواست ميشوند؟
بحثي وجود دارد از مرحوم مجلسي كه فطرت را در حيوانات آورده كه اين فطرتي كه در انسانها وجود دارد و حقجوست است و حق را ميفهمد و راستي را ميفهمد و بدي را ميفهمد اين فطرت انسان است كه حيوان هم دارد ولي حيوان در حدّ كمي دارد ولي انسان كامل دارد ولي چون بهر حال فطرت را دارد فطرت به او ميگويد تو ظلم كردهاي
اما اين سؤال مطرح است كه پيامبران و امامان براي انسانها مبعوث شدهاند و نه حيوانات، پس چگونه از حيوانات هم سوال شود؟ پاسخي که داده شده اين است که خداي متعال در نهاد حيوان چيزي را قرار داده كه درستي يا نادرستي ميفهمد و بنابرين نبايد انجام ميداد و اگر انجام دهد وحشت و اضطراب براي او خواهد بود
اين بحث را كه در تورات آمده و در احاديث ما نيز وارد شده كه در آخر الزمان و ظهور امام زمان (ع) گرگ و ميش کنار هم راه ميروند و بههم كار ندارند به اين معنا تفسير کنيم که فطرتها تعديل شده و آنچنان هدايت آمده و حق حاكم شده كه بر حيوان اثر گذاشته و ظلم بين حيوانات هم وجود ندارد.
اين مبالغه نيست بلكه زمان زماني شده كه عدالت آنچنان حاكم ميشود كه حيوان ضعيف و قوي بهم كار ندارند. پس اگر چنين است اين احساس نيكي و بدي از حيوان هست آن وقت «اذا الوحوش حشرت» معنا پيدا ميكند يعني تمام محشور ميشوند. البته حساب گرگ با بشر كه يكي نيست چون برادر او پيغمبر آمده و عقل دارد و حساب او طولاني است و روز محاسبهاش هزار سال يا پنجاه تا هزار سال طول ميكشد يعني به سختي ميگذرد و چنين است كه اولين موطن ما كه حشر است با چنين اوضاعي كه اصلاً قابل تصور نيست و آن كساني كه در عدالت و درستي و پاكي بودند در امان هستند.
قيامت دارای هفت موطن است كه موطن اول آن حشر است در حشر يكي روايتي است كه از ذيل آية سورة مباركه «يوم ينفخ في الصور فتأتون أفواجاً»(نباء: 18.) وقتي نفخ صور دميد مردم فوج فوج وارد ميشوند يعني جماعات «من القبور إلي المحشر» يعني دسته دسته از قبر بر ميخيزند و وارد محشر ميشوند.
از پيامبر (ص) در مجمع البيان آمده كه از ایشان سؤال شد: اين فوج فوج وارد شدن يعني چه؟ فرمود: «يحشر عشرة اصناف في امتي أشتاتاٌ قد ميزّهم الله في المسلمين و بدّل صورهم» خداي متعال ده دسته از امت اسلام را صورتهاي آنها را عوض ميكند و به صورت باطن محشور ميكند،آنهايي كه مؤمن هستند با چهرة نوراني محشور ميشوند ولي كساني كه در راه خلاف و انحراف اند به ده صورت محشور ميشوند چون قيامت باز شدن دنياست و پرده از حقيقت برداشته ميشود. وقتي چنين است نيتها و عمل، چهرة ظاهر پيدا ميكند و با همان ظاهر نمايان ميشود.
قال رسول الله (ص): «انّه قال تحشر عشرة اصنافٍ من امتي اشتاتاً قد ميّزهم الله تعالي من المسلمين و بدّل صورهم فبعضهم علي صورة القردة و بعضهم علي صورة الخنازير و بعضهم منكسون أرجلهم من فوق و وجوههم من تحت ثم يسبحون عليها و بعضهم عمٌ يتردّدون و بعضهم بكمٌ لايعقلون وبعضهم يمضغون ألسنتهم يسيل القيح من أفواههم لعاباً يتقذّرهم أهل الجمع و بعضهم مقطّعةٌ أيديهم و أرجلهم و بعضعهم مصلّبون علي جذوع من نار و بعضهم اشدّ نتناًمن الجيف و بعضهم يلبسون جباباً سابغة من قطران لازفة بجلودهم فامّا الّذين علي صورة القردة فالقتّات من الناس و أمّا الّذين علي صورة الخنازير فاهل السّحت و أمّا المنكسون علي رؤسهم فأكله الرببا و العمي الجائرون في الحكم و الصّمّ البكم المعجبون بأعمالهم و الّذين يمضغون بألسنتهم فالعلماء و القضاة الّذين خالفت أعمالهم أقوالهم و المقطّعة أيديهم و أرجلهم الّذين يؤذون الجيران و المصلّبون علي جذوعٍ من نارٍ فالسّعاة بالنّاس إلي السّلطان...»(بحارالانوار، ج7، ص 89، باب 5ـ صفة المحشر.)
«فبعضهم علي صورة القردة» بعضي به صورت ميمون محشور ميشوند،
«و بعضهم علي صورة الخنازير» بعضي به صورت خوك ظاهر ميشوند .
«و بعضهم منكسون أرجلهم من فوق و وجوههم من تحت ثم يسبحون عليها» بعضي سرنگون محشور ميشوند يعني پاها بالاست و سرها پايين و واژگوناند.
«و بعضهم عمٌ يتردّدون» بعضي كورند و راه را نميدانند كجاست.
«و بعضهم بكمٌ لايعقلون» بعضيها نه ميتوانند حرف بزنند و نه ميتوانند بشنوند.
«وبعضهم يمضغون ألسنتهم يسيل القيح من أفواههم لعاباً يتقذّرهم أهل الجمع» بعضيها زبانهاي خود را ميجوند و زباني را كه ميجوند اين زبان چرك ميكند «يسيل القيح من أفواههم لعابا» و چرك آن از لبها جاري است « يتقذّرهم أهل الجمع» بهطوريكه مردم محشر از قيافه و تعفن آن ناراحت ميشوند
«و بعضهم مقطّعةٌ أيديهم و أرجلهم» دست و پاي آنها قطع است
«بعضهم مصلبون علي جزوع في النار» بعضي آويخته شدهاند به درختي كه آتش است.
«و بعضهم اشدّ نتناً من الجيف» تعفن آنها از مردار بيشتر است.
بعضيها هم لباسهايي از آتش دارند. حال اينها چه كساني هستند؟
«فامّا الّذين علي صورة القردة فالقتّات من الناس» آنهايي كه به صورت ميمون هستند كساني هستند كه بين زن و مرد نامحرم رابطة نامشروع برقرار ميكنند.
«و أمّا الّذين علي صورة الخنازير فاهل السّحت» آنهايي كه به صورت خوك ظاهر ميشوند آنها رشوهگير هستند. چون خوك حيواني است عياش و بيملاحظه و اين حالتي است حيواني.
«و أمّا المنكسون علي رؤسهم فأكلة الربا» آنهايي كه ربا ميخورند سرنگون محشور ميشوند چون آنها زندگي را دگرگون كردهاند.
«و العمي الجائرون في الحكم و الصّمّ البكم المعجبون بأعمالهم» و آنها كساني هستند كه حكم ظالمانه ميكنند حال اين كلمه اعمي به نظر ميرسد در مورد حكمي است كه به عنوان قاضي در يك جريان اجتماعي، به غلط قضاوت كند.