شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

بسم الله الرحمن الرحیم
 
رابطة تقوا با عاقبت: ۸

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم؛ بسم الله الرحمن الرحيم

والحمدلله رب العالمين و صلی الله علی محمد وآله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علی اعدائهم اجمعين.
 
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

 
 
«يا أَيَّها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون».
 
 
 
خلاصه مباحث گذشته
 
بحث ما راجع به ملکه قدسيه تقوا بود و نقش زيربنايی او نسبت به فضائل انسانی و مقامات معنويه و بالاخره اثرگذاری او در ابعاد وجودی انسان و مسئله اينکه او در تمام نشئات وجودی انسان اثر می­گذارد و بالاخره حسن عاقبت انسان بستگی به تقوای انسان دارد و سوء عاقبت هم بستگی به او دارد. جلسه گذشته بحث ما به اين جا رسيد که آنگاه که انسان از نشئه دنيا به نشئه برزخ کوچ می‌کند که می­شود گفت عاقبتِ بودِ انسان در دنيا است که بعد از او هم کاری از او دیگر ساخته نيست و به تعبيری اينجا خاتمه است، سه بعد اعتقادی، قلبی و عملی را مطرح کردم؛
 
در اينجا چون من نظرم نسبت به آيه شريفه است اين معنا را عرض کنم که ما در گذشته مسائل زيادی را در ارتباط با تقوی مطرح کرديم و الآن آخر کار ماست تقريباً؛ يعنی به اين معنا عاقبت کار ماست که آمديم گفتيم عاقبت کار ما پيوند خورده است با تقوی. اينجا چون سه تا بُعد را در گذشته مطرح کردم، بُعد سوم مسئله اعمال بود؛ عرض کردم اگر انسان خوف از سوء عاقبت داشته ­باشد، این نقش سازندگی دارد در هر سه بعد؛ بُعد اعتقادی نسبت به شک و جحود، بُعد قلبی نسبت به حب به خداوند که از آن تعبير به ايمان می‌کنند، بُعد عملی که گفتیم فرو رفتن در معاصی آثار زشتی دارد که موجب می­شود که انسان سوء عاقبت پيدا کند.
 
نقش رعایت آداب دینی در تقوی
 
در اينجا من به يک مسئله­ای می­خواهم اشاره کنم که در آيات وارد شده است و البته در گذشته به مناسبت در ارتباط با تقوی اين را مطرح کردم ولی نه به اين نحو و اين در ارتباط با «آداب دينی» است که جنبه‌های عملی است. چند آيه در سوره حج است که تقريباً اينها بعضی­ها پشت­ سر هم و بعضی­ها با یک ­آيه فاصله آمده است؛ اين آيه معروف است که «وَمَن يُعَظِّم شَعائِرَ الله فَانَّها مِن تَقوَی القلوب» شعائرالله حُرُمات الهی است. يعنی کسی شعائر الهی و آداب دين خداوند را بزرگ بشمارد «فانّها من تقوی القلوب» می­گويد اين در ارتباط با تقوای قلب است؛ با يک آيه فاصله می­گويد «وَ البُدنَ جَعَلناها لَکُم مِن شَعائِرِ الله»؛ مسئله قربانی در حج را مطرح می­کند. يعنی قربانی که می­کنند اين را قرار داديم برای شما از شعائر خدا؛ يعنی از آداب دين الهی؛ آيه بعد می­فرمايد «لَن يَنالَ اللهُ لُحومُها وَ لادِمائُها ولکن يَنالُهُ التَّقوی مِنکُم»؛ هيچ وقت گوشت و خون اين قربانی که کرديد به خدا نمی­رسد؛ ولی آنکه به خدا می­رسد تقوی شماست. تقوی به خدا می‌رسد؟!
 
تقوی؛ ملکه‌ی قدسیه‌ی الهیه
 
در اينجا چند تا چيز ما به دست می­آوريم که قبلاً اشاره کردم، چون در ارتباط با جايگاه تقوی بود و او اين است که تقوی در ارتباط با قلب است. و آنچه که از عبد به ربش می­رسد همان تقوی است. _حالا اين «رسيدن» خودش یک بحثی است که چه جوری تقوی به خدا می‌رسد._ و کسی که تقوی ندارد، يعنی قلب او خالی است از تقوی، هيچ­گاه به خدا نخواهد رسيد. و آنچه که موجب می­شود اين ملکه در قلب حاصل شود «رعايت آداب دينی» است. نگاه کنيد چند تا مطلب من دارم از اين آيه در می­آورم؛ در نتيجه اين که من تعبير می­کردم که تقوی ملکةٌ قدسية، حالا يک چيزی بگذارم کنارش؛ اگه اين تعبير را بکنيم شاید تعبير مناسبی باشد: «ملکةُ قدسيةُ الهيه»؛ اين است که آدم­ را به خدا می­رساند.
 
پاسخ آیه شریفه به یک سؤال مقدّر
 
حالا اين آیه در ارتباط با مناسک حج بود؛ اما به تعبير ما طلبه­ها یک قانون کلی و کبرای کلی در آیه مطرح شده است. چون اول می‌فرماید «و من يعظّم شعائرالله فانها من تقوی القلوب» و بعد می­رود سراغ مسئله قربانی؛ حتی نمي­گو­يد طوافت به بیت، طواف دور خانه را نمی­گويد، سعی بين صفا و مروه را نمی­گويد، نماز طواف را نمی­گويد، لببک لبيک­هايت را نمی­گويد، چون همه اين­ها ظاهرش رنگ معنوی دارد؛ بلکه رفته سراغ چی!؟ آنجایی که می‌کُشی! کشتار حيوان! خون­ها مي‌ريزد زمين! نجس‌کاری! به قول ما طلبه­ها اين جواب از سؤال مقدر است که «لن ينال الله لحومها و لا دمائها ولکن يناله التقوی منکم». چون در ذهن ما می­آيد برو آنجا شتر را بکش و...، حالا گوشتش را می­خواهد خدا؟! خونش را می­خواهد؟! چه چيز آن به او می‌رسد؟! می­گويد نخیر! من به اين کاری ندارم؛ من به دلت کار دارم. چون اولش گفته «و من يعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب». من به دلت کار دارم. رعايت آداب دينی کاشف از تقوی است و تقوی هم امرٌ قلبیٌ؛ مربوط به دلت است. آن را می­خواهم من از تو؛ دلت با منِ خدا باشد.
 
لذا در اين آيه­ای که بيش از صد جلسه است که دارم ميخوانم، «يا ايها الذين آمنوا اتقوالله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون» مسلمون یعنی متقون؛ نکند بميری و عاقبت کار بدون تقوی باشی­ «و العاقبة للمتقين» اين­ آيات را بگذاريد کنار هم. اين «و لاتموتن الا و انتم مسلمون» می‌شود «الا و انتم متقون». چرا؟ چون عاقبت کار است. «والعاقبة للتقوی»، «والعاقبة للمتقين».
 
رابطه تقوای قلبی با اعمال خارجی
 
من اين آيات را همه را منسجم می­کنم. يک بخشي‌اش مربوط به اهميت رعايت آداب دينی بود و خوف از سوء خاتمه که در اين رابطه مطرح می­شود. تقوای قلبی اين جور نيست که بگوييم بيگانه است با اعمال خارجی من؛ نخير، گفتيم که اين ملکه از تکرار عمل حاصل می‌شود؛ يعنی همان آداب دينی را رعايت کردن. اگر رعايت نکنی در اينجاست که اين قلب، صدمه می­بيند؛ به اين معنا که تخليه می­شود از تقوی. هريک از اين گناه­هايی که از انسان سر می­زند اثر سوء بر روی دل دارد و اثر مستقيم بر بُعد قلب ما دارد.
 
اثر مخرب گناه بر قلب
 
در قرآن تعبيرات مختلفی دارد که حالا يک تعبيرش «زنگار» است، «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا يکسبون»؛ اينها وضعشان اين شده است که اين زنگار معصيت­ها، «ما کانوا يکسبون»، اين گناه­ها، زنگارش آمده روی قلب و احاطه پيدا کرده است بر قلب و دل؛ حالا البته می­گفتم نعوذبالله بر اثر کثرت مصيت چه جوری می­شود؛ زير و رو می­شود. اين را بدانيد که خود قلب آن فطرت اولیه‌اش، خدا جوست، خدا دوست است؛ عدم رعايت آداب ديني در بعد اعتقادي‌اش و ايماني‌اش اثر سوء دارد. فرورفتن در شهوات و لذات محرمه است که موجب می­شود که نعوذ بالله انسان خاتمه کارش اين می­شود که از اين دنيا با سوء خاتمه می­رود؛ يعنی دست خالی می‌رود. «ومن يعظّم شعائرالله فانها من تقوی القلوب». سَرسَری گرفتی احکام الهيه را، بزرگ نشمردی؛ در مقابل «من يعظم» عدم رعايت آداب و شعائر، سَرسَری گرفتن، کوچک­شمردن، حقيرشمردن و لاابالی‌گری­ها است که اگر ادامه پيدا کند منجر به سوء خاتمه می­شود. آنجاست که جنبه سرنوشتی برای ما دارد؛ یعنی هنگام عبور از اين نشئه به نشئه ديگر.
 
مراتب و درجات سوءعاقبت و حسن‌عاقبت
 
در نتيجه ما به اينجا می­رسيم که با توجه به اينکه تقوی دارای مراتب و درجات هست، می­توانيم بگوييم حسن عاقبت و سوء عاقبت هم دارای درجات است. يک حسن­عاقبت داريم به طور مطلق به این معنا که در ابعاد گوناگونش چه اعتقادیِ عقلي‌اش، چه قلبي‌اش، چه عملي‌اش، همه بر طبق خواسته­های الهی تنظيم شده باشد. آن تقوی در درجه عالی است؛ مقابلش هم بی‌تقوايی است؛ یعنی خاليِ خالی است از تقوی. در بِين این دو هم درجاتی است.
 
اين را بدانيد که اگر تقوايی در کار نبود _به خصوص آن تقوايی که در ارتباط با قلب مطرح می­کنند که عبارت از ايمان و دلبستگی به خدا است_ اگر اين دلبستگی قطع شد ديگر کارش تمام است؛ يعنی او عاقبتش به شر است و ديگر تصحیح پذيرنيست. ولی اگر نه، انقطاع نسبت به خداوند به اين معنا نبود، آنجاست که لطف و رحمت الهي می­آيد و در عقبات سير بعدي‌اش در برزخ تصحيحش می­کند تا می‌رسد به قيامت؛ اگر تصحيح نشد بعد در قيامت، اهوال قيامت است که من تصحیحش می‌کند. بحث رحمت آنجا هست. چون با خدا پيوند داشته، اما پيوند ضعيف بوده است.
 
در نتيجه انسان بايد دنبال اين باشد که هنگام مرگ با تقوی از دنيا برود؛ که اين آيه شريفه می­گويد «حقّ تقاته». تو که ايمان آوردی، تو که به خدا دل بستی، برو دنبال اين که اين ملکه را که ملکةٌ قدسيةٌ الهية، در اين دنيا تحصيل کنی برای خودت؛ و اين اختياريِ ماست؛ اکتسابی است برای ما؛ موهبتی نيست؛ و اين هم در ارتباط با «ومن يعظم شعائرالله» است اگر آداب دينی و شرعی را رعايت کردی به اين ملکه می­رسی؛ و هر چه بيشتر، سطحش بالاتر می‌شود.
 
«ولاتموتن الاوانتم متقون» -به تعبيرٍ مِنّی- که من مسلمون را کردم متقون. من همه‌اش با آيه­ها آمدم جلو. نعوذبالله ما نخواستيم تصرف در آيه بکنيم؛ مثل آنجا می­ماند که «وماخلقت الجن والانس الا ليبعبدون». آنجا آقايان مفسران دارند «اَی ليعرفون». اين مثل همان است. قبلش هم دارد «حَقَّ تُقاتِه»، حقش را ادا کن. «يااأَيُّهَاالَّذينَ آمَنوا اتَّقُواللهَ حَقَّ تُقاته»؛ بعد می­گويد «ولاتموتن الا و انتم مسلمون» اشاره به اين است «الا و انتم متقون».
 
اثر گناه در سوء عاقبت
 
لذا برويم سراغ رواياتی که در باب هست. به عنوان نمونه يک روايتی را مطرح می­کنم که اثر سوءگذاری گناه در قلب را بیان می‌کند که منجر به اين می‌شود که انسان نعوذبالله به سوءخاتمه در زندگي‌اش مبتلا مي‌شود و وقتی عبور کرد از اين نشئه راه برگشت هم بر طبق آیات ندارد ديگر؛ کاری از دستت ساخته نيست ديگر؛ نمی­توانی دیگر اصلاح کنی؛ راهی نيست؛ روايت از امام صادق «صلوات الله عليه» است «قال: اِذا اَذنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فی قَلبِه نُکتَةٌ سَوداء» آنگاه که شخص گناه مرتکب مي­شود در دل او نقطه­اي سياه حادث می­شود؛ اولش این است؛ يک نقطه سياه؛ «فَاِن تابَ اِنمَحَت» اگر پشيمان شد، توبه کرد، لطف الهی اين است که آن سياهی را و تاريکی را خدا محو مي­کند؛ «وَ اِن زادَ» اگر نعوذبالله اين متنبه نشد و افزود بر گناه، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پيدا می­کند «حَتّی تَغلِبَ عَلی قَلبِه» گناه بر روی گناه، گناه بر روی گناه، هرچه گناه بر روی گناه بياید اين سياهی و تاريکی توسعه پيدا می­کند تا اينکه غلبه می­کند بر دل.
 
گناه، عامل غلبه سیاهی بر سپیدی قلب
 
يک نکته­ای در اين روايت هست؛ «غلبه» در جايی است که به تعبير ما دو نفر با هم درگير می­شوند؛ درست است يا نه؟! کشتی گرفته‌اید یا نه!؟ آن کسی که قوی تر است دیگری را مي­زند زمين، می­گويند «غلبه» کرد بر او؛ معمولاً در درگيری­ها می­گويند غلبه؛ می­دانی اشاره به چيست که حضرت می­فرمايد «حَتّی تَغلِبَ قَلبِه»؟ معلوم می­شود اين صفحه دل، سپيد است؛ این صفحه الهيه سپید است. اشاره به اين است که سياهی بر سپيدي دل چيره می­شود؛ غلبه چيره­شدن است. يعنی هر انسانی قلب و دلش از نظر خلقت الهيه مفطور به سپيدی است. يعنی صفحه دلش سياه نيست؛ این صفحه سپيد است؛ خدا به تو صفحه سپيد داده است؛ تو داری با اين کارهایت سياهش می­کنی. اين­جاست که سياهی بر سپيدی چيره می­شود؛ تاريکی و سياهی ناشی از گناه بر سپيدی صفحه دل تو غلبه پيدا می­کند. آن وقت کار به کجا می­رسد؟ «فَلا يُفلِح بَعدَها اَبدا» وقتی سراسر دل را گرفت ديگر راهی ندارد؛ راه رستگاری ديگر ندارد؛ بسته مي‌شود. اين همان سوءعاقبت ناشی از عمل خارجی انسان است؛ فرورفتن در گناه سوءخاتمه مي­آورد. سوءخاتمه يعنی اين. سراسر دل را اين تاريکی معصيت می­گيرد؛ گناه می­گيرد؛ جوری که ديگر راه بسته ميشود بر او. اين همان معنا است که در باب مسئله تقوی آمده است و آن اين است که شخصی که از این دنیا بی­تقوی برود ديگر راه به جايی نخواهد برد.
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group