سخنرانی مکتوب آیت الله مظاهری ، رمضان 95/قیامت
تاريخ درس: ۱۳۹۵/۳/۳۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلّی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
اظهار ارادت کنيد خدمت قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» با سه صلوات.
بحث امروز به بعد، فصل نوزدهم از معرفةالنفس يعنی خودشناسی و انسانشناسی است. اين بحث را سال گذشته شروع کردم و در ايام سال شبهای جمعه صحبت کردم و از اول ماه مبارک رمضان تا الان نيز صحبت کردم و هجده فصل از اين بحث مهم به طور مختصر گفته شد. از نظر من بحث ارزندهای بود. يکی از بحثهای مهمش بحث معاد است و معاد بحث مفصلی دارد. الحمدلله هميشه دربارهاش کتابهايی نوشته شده است و حتماً شما بايد بعضی از اين کتابها را مطالعه داشته باشيد.
بحث اول معاد اينست که ما در قرآن قضيهای نداريم که به اندازۀ معاد دربارۀ آن صحبت شده باشد. حتی بحث خداشناسی و بحث نبوت و بحث امامت که آيات زيادی دارد، اما آيات بحث معاد بيشتر است. هزار و چهارصد آيه در قرآن راجع به معاد و سرنوشت اين انسان است. اينکه اين انسان چه خواهد شد و به کجا خواهد رفت. شما نمیتوانيد در قرآن صفحهای پيدا کنيد که در آن صفحه يادی از معاد نشده باشد. بعضی اوقات از اول تا آخر سوره راجع به معاد است. مخصوصاً سورههای آخر قرآن که معمولاً در مکه نازل شده، پیريزی اسلام عزيز روی معاد است. معمولاً همۀ آن آيات يا غالب آنها مربوط به معاد است. از همين جا معلوم میشود که قضيۀ معاد و سرنوشت انسان از بالاترين بحثهاست. به عبارت ديگر نيروی کنترلکننده برای انسان است. بعد دربارهاش صحبت میکنم که اين انسان اگر بخواهد سعادتمند شود، بايد نيروی کنترلکننده داشته باشد و الاّ شيطان درون و شيطان برون و شيطان انسی و شيطان جنی او را میبرد و از اين کثرت آيات میفهميم بهترين نيروی کنترلکننده برای انسان، عقيده به معاد است. لذا از همۀ شما تقاضا دارم روی مسئلۀ معاد خيلی اهميت دهيد.
اصول دين مهم است و اول توحيد و خدا و دوم عدل و سوّم نبوت و چهارم امامت و پنجم معاد است و به اين معاد خيلی اهميت دهيد. علمای علم اخلاق میگويند انسان بايد در روز هفتهشتده مرتبه به فکر مرگ بيفتد و به فکر عالم برزخ و قيامت بيفتد. سرنوشت خوبها چيست و سرنوشت بدها چيست. همۀ اينها در قرآن به طور تکرار هست و يکی و دهتا و صدتا نيست، بلکه هزار و چهارصد آيه راجع به همين موضوعات هست. گاهی راجع به اصل معاد صحبت میکند و گاهی راجع به خصوصيات صحبت میکند و گاهی راجع به آدمهای خوب و اينکه چه جايگاهی در عالم قيامت دارند و گاهی هم راجع به آدمهای بد و اينکه چه سرنوشت بدی دارند و بالاخره اينکه منتها سير کيست. گاهی منتهای سير خدا و بهشت و آن همه نعمتها و گاهی هم منتها سير جهنم و آتش و آن نقمتها و عذابها میشود. اين هزار و چهارصد آيه از نظر اخلاقی اين را به ما میفهماند، لذا بعضی از بزرگان میگويند مسئلۀ معاد علاوه بر اينکه يک مسئلۀ اعتقادی است، يک مسئلۀ اخلاقی است و نيروی کنترلکننده است و انسان را کنترل میکند. نفس اماره را کنترل میکند. انسان را از شيطان درون و شيطان برون و از شيطان انسی و جنی دور میکند و اين معاد است که سرنوشت خوبی برای انسان تعيين میکند.
اين فصل اول بحث ماست که بدانيد مسئلۀ معاد در قرآن خيلی مهم است و در قرآن نداريم مسئلهای که به اندازۀ معاد،آيه داشته باشد. از همين جا پی ببريد که يک مسئلۀ اخلاقی و مسئلۀ کنترل غرايز است و مسئلهای است که انسان را از شيطان انسی و جنی و از نفس اماره دور میکند و به خدا نزديک میکند. مسئلهای است که موجب میشود انسان در روز چندين مرتبه توبه کند.
اگر يادتان باشد در قانون مراقبه گفتم وقتی در شب حساب و کتاب خود را میکند، فرض کند الان شب اوّل قبرش است، آيا شقاوتمند است يا سعادتمند است. گر اعمالش بد است توبه و انابه کند و اگر اعمالش خوب است شکر خدا کند و بخوابد. همينهاست که نشاط میدهد و رفع غم و غصه میکند و همينها انسان را با نشاط بارمیآورد. لذا همينطور که علمای علم اخلاق گفتهاند، حداقل در روز چند مرتبه به ياد مرگ و قيامت و به ياد سرنوشت خود بيفتيد. اينکه از نظر قرآن کجا خواهيد رفت و قرآن درباره شما چه حکم میکند:
«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ، وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ»[1]
ولو اينکه عذر بياورد، اما انسان خود را میشناسد. گاهی حساب ديگران را میکنيم و اين غلط است و اما گاهی حساب خود را میکنيم و اين خوب است. خوب است که انسان لاأقل دو سه مرتبه در روز به ياد قيامت بيفتد و سرنوشت خود را مطالعه کند. اين نيروی کنترلکننده برای انسان است.
فصل دوم اينکه اين معاد، معاد جسمانی است. راجع به اينکه آيا معاد هست يا نيست، کم است که کسی بگويد معاد نداريم. مگر اينکه خدا را قبول نداشته باشد و اصلاً رسالت و دين را قبول نداشته باشد و الاّ کم است که کسی بگويد معاد نيست. لذا اصل معاد را معمولاً همه قبول دارند و قرآن دربارهاش میفرمايد يک امر عقلی است:
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ»[2]
آيا خيال میکنيد خبری نيست! اگر قيامت نباشد، اين دنيا لهو و لعب است. کسی هشتاد سال در اين دنيا بلولد، به غير زحمت و مشقت و خونجگر و غم و غصه چيزی نيست و بعد هم بميرد و هيچ؟ ظالم، ظلم خود را بکند و مال مردم را بخورند و بالاخره آدم جنايتکار جنايتش را بکند و بعد هم بميرد و هيچ؟ قرآن میفرمايد اين خلاف عدالت است؛ اصلاً اين بازيچه میشود و نمیتوان به خدا نسبت بازيچه داد. اگر انسان بگويد معاد نيست، يعنی العياذبالله پروردگار عالم بازی درآورده است:
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ»
پس بازی نيست، بلکه مراجعه به خدا و معاد هست؛ لذا معاد را معمولاً عقل عرفی قبول دارد و هر آدم عاقلی حس میکند بايد حساب و کتاب و بهشت و جهنمی باشد. بايد برای خوبها حساب جداگانهای باشد و بايد برای بدها حساب جداگانهای باشد و اگر نباشد، نمیشود و با عدالت خدا جور درنمیآيد و با اصل وجود خدا و حکمت خدا جور درنمیآيد و حکمت خدا اقتضا میکند که معاد باشد.
بعضی گفتهاند معاد، معاد روحانی است. يعنی روح انسان است که حساب و کتاب دارد. روح انسان است که به بهشت میرود و روح انسان است که به جهنّم میرود و بعضی از فلاسفه خيلی پافشاری دارند و در اين باره کتاب نوشتهاند که روح انسان است که در روز قيامت يا به بهشت يا به جهنم میرود و لذا گفتهاند بهشت روحانی و جهنم روحاني. اما قرآن اين را قبول ندارد و در صد آيه به بالا میگويد معاد، معاد جسمانی است. يعنی ما با همين روح و با همين جسم وارد صف محشر میشويم و حساب و کتاب داريم و اگر آدم خوبی باشيم به بهشت میرويم،به بهشت جسمانی و در آنجا هم لذت روحی و هم لذت جسمی داريم و تا خدا خدايی میکند در نعمت و رفاه و آسايش هستيم و اگر آدم بد و ظالم و خداناشناسی باشد و متوغل در گناه باشد به جهنم میرود و عذاب جسمانی و روحانی دارد و هم جسم او میسوزد و هم روحش میسوزد. در اين دنيا اگر کسی را در آتش انداختند، جسم او میسوزد، اما روحش سوخته نمیشود. اما در عالم آخرت هم روح و هم جسم میسوزد:
«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»[3]
علاوه بر جسم،روح هم هست. لذا قرآن و همۀ اديان و از جمله دين اسلام میگويد معاد، معاد جسمانی است.
معاد جسمانی يعنی ما با همين جسم و روحمان وارد صف محشر میشويم و اگر خوب باشیم، حساب و کتاب خوب و اگر بد باشيم، زجر و حساب و کتاب بدی داریم. ما را با همين جسم و روح به بهشت میبرند و اگر بد باشيم به جهنم میبرند با همين روح و با همين جسم.
سورۀ يس سورۀ خوبيست و خواندن آن هميشه خيلی ثواب دارد و برای مردهها نيز خيلی پاداش دارد. در آخر اين سوره قضيهای نقل میکنند و اينکه عربی استخوان مردهای که پوسيده بود، آورد در مقابل پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اين استخوان را له کرد و فوت کرد و به هوا رفت و به پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» گفت اين زنده نمیشود. قرآن اينطور نقل میکند:
«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِی الْعِظَامَ وَ هِی رَمِيمٌ»[4]
آن فرد گفت: اين استخوانِ پوسيده، خاک شد و رفت و چه کسی اين را زنده میکند؟! قرآن يک جواب مختصر دارد و اين جواب را بيش از هفتهشت مرتبه در قرآن به طور فشرده مخصوصاً عرفی میفهماند. در همين آيه شريفه، پروردگار عالم جواب اين عرب را داد. پروردگار عالم در آيه اينطور دارد که:
«قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ»[5]
به او بگو تک سلول، چگونه آدم شد؟ يک قطره و ذرّهای به نام اسپرم و اوول با هم جمع شدند و تک سلول پيدا شد و اين تک سلول همان وقت يک آدمک بود و اين تک سلولها کمکم علقه و مضغه شد و کمکم تکّه گوشتی شد و بعد استخوانبندی شد و آدم شد و بعد روح در آن دميده شد و به صورت يک بچه به دنيا آمد و اين بچه کمکم بزرگ شد و نوجوان و مسن و پير شد و بالاخره مرد. چه کسی اين کارها را کرده است؟! همان کسی که توانسته يک تک سلول را آدم کند، میتواند اين استخوانهای پوسيده را نيز جمع کند و يک آدم کند و آن آدم را وارد صف محشر کند. نظير اين آيه در قرآن زياد است، مثلاًبرای آدمهای بد، قرآن میفرمايد:
«کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ»[6]
اينها میسوزند و وقتی سوختند، گوشت و پوستشان از بين میرود و دوباره گوشت و پوست روئيده میشود برای اينکه عذاب هميشگی را بچشند. اين يعنی معاد جسماني. يعنی آتش جسم انسان و روح انسان را میسوزاند. جسم انسان را میسوزاند:
«کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ»
و روح انسان را میسوزاند:
«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»
آتش خدا يعنی آتش جهنم، همينطور که جسم را میسوزاند، روح را میسوزاند؛ لذا معاد، معاد جسمانی است و اين را همۀ اديان و اسلام عزيز گفتهاند و اما مهمتر از اين، قرآن گفته است و همۀ ما بايد اعتقاد به معاد جسمانی داشته باشيم.
عالم برزخ جسم نبود و عمده روح بود که فیالجمله صحبت کردم؛ اما در روز قيامت، اين انسان در صف محشر با همين جسم و روح وارد میشود و حساب و کتابش کرده میشود که يا بهشتی میشود و به بهشت جسمی و روحی میرود يا جهنمی میشود و به جهنم جسمی و روحی میرود.
فصل سوّم راجع به اينست که اين انسانها از نظر قرآن همه يکدفعه میميرند و مدّتها مردهاند و بعد يکدفعه همۀ اينها زنده میشوند و آنجا که خدا تعيين کرده به نام محشر، همه در آنجا جمع میشوند.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و اخته زينب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
[1]. القيامة، 14 و 15: «بلكه انسان خود بر نفس خويشتن بيناست، هر چند دست به عذرتراشى زند.»
[2]. المؤمنون، 115: «آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟»
[3]. الهمزة، 6 و 7: «آتشِ افروخته خدا[يى] است. [آتشى] كه به دلها مىرسد.»
[4]. یس، 78: «و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مىبخشد؟»
[5]. یس، 79: «بگو: همان كسى كه نخستينبار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست.»
[6]. النساء، 56: «كه هر چه پوستشان بريان گردد، پوستهاىِ ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند.»