شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
دو کار انجام داد، کار اولش این بود خودش غسل کرد بدن را شستشو داد،لباس ها را عوض کرد، چرا این کار را انجام داد ؟ می دانست علی علیه السلام او را غسل خواهد داد، نمی خواست مولا علی غصه های دلش زیادتر بشود نمی خواست پهلو ی شکسته را ببیند .همان مولا علی که مثل امشبی می گوید «فزتُ ورب الکعبه »
آخر مولا علی همه نگرانی اش این بود: زهرای من همه نگرانی من این است که مبادا بعد از تو طولانی در دنیا بمانم . دیگر فراغ ها تمام شد به پیغمبر، به زهرا ملحق خواهد شد .
زهرا نمی خواست مولا را غصه دار ببیند لذا دومین کاری که انجام داد این بود، گفت : یا علی مرا روی لباس غسل بده ...
من نگفتم غم دل با حیدر من نگفتم که شکست تخته در
اما بی بی جان، وقتی مولاعلی مشغول غسل دادن شد یک وقت از غسل دادن دست کشید سر به دیوار، بلند بلند گریه کرد .اسماء یا سلمان (دو نقل است ) عرضه داشت یا علی تو به ما دستور دادی آرام آرام گریه کنیم پس چرا خودتان بلند بلند گریه می کنید؟ فرمودند: اسماء حین غسل دادن زهرا دستم به بازوی زهرا رسید دیدم هنوز آثار تازیانه ...
ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
حسن ای نور چشمانم حسین ای دیده گریانم
بیایید ای عزیزانم ولی آهسته آهسته
عرضه بداریم یا امیرالمؤمنین درست است پهلوی زهرا را شکستند درست است تازیانه زدند، ولی زهرا را شناختید، حسنین وزینبین مادر را شناختید ولی در کربلا زینب حق دارد حسینش نشناسد ...
--------------------------------------------------------------------------------
منبع : اقتباس از روضه خوانی استاد گنجی