گروه عقائد شيعه
سؤال كننده : مهدي مرتضوي
پاسخ :
شكي نيست كه اعتقاد به رجعت ، يكي از ويژگيهاي مذهب حقه شيعه است كه ميتوان آن را با دلايل قطعي ثابت كرد . قبل از ورود به اين دلايل ، بايد حقيقت رجعت را شناخت .
حقيقت رجعت در نزد شيعه :
رجعت ، يكي از اتفاقاتي است كه در زمان ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف رخ خواهد داد . بر اساس اين عقيده ، گروهي از مؤمنين براي رسيدن به ثواب نصرت اولياي خدا و ديدن دولتي كه سالها انتظار آن را كشيدهاند ، بر ميگردند تا از ديدن دولت عدل و قسط لذت ببرند . و از طرف ديگر ، گروهي از منافقين كه آمدن اين دولت را انكار كرده و كردارهاي زشتي انجام دادهاند ، باز ميگردند تاعقوبت اعمال خويش را در همين جهان بچشند و دچار خفت و خواري شوند .
مرحوم شيخ مفيد رحمت الله عليه در اين باره ميفرمايد :
والرجعة إنما هي لممحضي الإيمان من أهل الملة وممحضي النفاق منهم .
المسائل السروية، الشيخ المفيد ، ص35 .
رجعت ، از طرفي براي كساني از امت اسلام است كه ايمان خالص و بالاترين مرحله ايمان را دارا هستند و از طرف ديگر براي افرادي از منافقين است كه در بالاترين مرحله نفاق قرار داشتهاند .
و سيد مرتضي رضوان الله تعالي عليه ميگويد :
اعلم أن الذي تذهب الشيعة الإمامية إليه أن الله تعالى يعيد عند ظهور إمام الزمان المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قوماً ممن كان قد تقدم موته من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته ومعونته ومشاهدة دولته، ويعيد أيضاً قوماً من أعدائه؛ لينتقم منهم فيلتذوا بما يشاهدون من ظهور الحق وعلو كلمة أهله .
رسائل السيد المرتضى ، ج1 ص125، إعداد: السيد مهدي الرجائي .
عقيده شيعه اماميه در باره رجعت آن است كه خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان مهدى عليه السّلام مردمى از شيعيان آن حضرت را كه پيش از او از دنيا رفتهاند ، به دنيا برمي گرداند ، تا به ثواب يارى او و مساعدت وى و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند . همچنين مردمى از دشمنان آن حضرت را نيز زنده مي گرداند ، تا از آن ها انتقام گيرد . و آن ها نيز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دين پيروان حق ، زجر بكشند .
و مرحوم طبرسي رحمت الله عليه نيز ميگويد :
وقد تظافرت الأخبار عن أئمة الهدى من آل محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) في أن الله تعالى سيعيد عند قيام المهدي قوماً ممن تقدم موتهم من أوليائه وشيعته ليفوزا بثواب نصرته ومعونته ويبتهجوا بظهور دولته، ويعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقم منهم وينالوا بعض ما يستحقونه من العذاب في القتل على أيدي شيعته والذل والخزي بما يشاهدون من علو كلمته .
مجمع البيان، الطبرسي ، ج7 ص367 .
روايات بسياري از ائمه اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده است كه به زودي خداوند در زمان قيام حضرت مهدي عليه السلام قومي از شيعيان او را بر ميگرداند كه پيش از او از دنيا رفتهاند تا به ثواب ياري و همراهي آن حضرت رسيده و از ديدن دولت او لذت ببرند و نيز قومي از دشمنان او را بر ميگرداند تا از آن ها انتقام بگيرد و به خاطر كشتن
اعتقاد به رجعت سبب شده است كه در طول تاريخ شيعيان مورد طعن قرار بگيرند ؛ به طوري كه اگر يك راوي هر چند هم موثق باشد ؛ اما چون قائل به رجعت بوده ، علماي جرح و تعديل اهل سنت او را از كار مياندازند ؛ مثلا مسلم بن حجاج در مقدمه صحيح مسلم نقل ميكند :
حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِيُّ سَمِعْتُ جَرِيرًا يَقُولُ لَقِيتُ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ الْجُعْفِيَّ فَلَمْ أَكْتُبْ عَنْهُ كَانَ يُؤْمِنُ بِالرَّجْعَةِ .
ابو غسّان ميگويد كه از جرير شنيدم كه مي گفت : با جابر بن يزيد جعفي ملاقات كردم ؛ ولي روايتي از او نقل نميكنم ؛ چرا كه او به رجعت ايمان دارد .
با اين كه به صراحت ميگويد كه در نزد او بيش از هفتاد هزار روايت بوده است !
سَمِعْتُ جَابِرًا يَقُولُ عِنْدِي سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِيثٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُلُّهَا .
صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 15 – 16 .
از جابر شنيدم كه ميفرمود : هفتاد هزار حديث در نزد من است كه تمامي آنها را امام صادق عليه السلام از پيامبر نقل كرده است .
براي اثبات صحت اعتقاد به رجعت ، دلايل فراواني از قرآن و سنت وجود دارد ؛ به طوري كه مرحوم علامه مجلسي رحمت الله عليه در ج53 بحار الأنوار دهها روايت را در اين باب نقل ميكند . ما ابتدا شواهد قرآني و بعد روايات را نقل خواهيم كرد .
شواهد قرآني بر امكان رجعت :
در قرآن كريم ، آياتي وجود دارد كه عقيده به رجعت را ثابت ميكند :
1. از هر امتي ، گروهي را محشور ميشود :
خداوند حكيم در سوره مباركه نمل ، آيه 83 ميفرمايد :
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآَيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ .
روزى خواهد آمد كه از هر گروه ، دستهاى را برمى انگيزيم ، از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكنند .
خداوند در اين آيه به صراحت ميگويد كه ما گروهي از ستمكاران را برميانگيزيم ، نه همه آنها را . به طور قطع اين حشر ، نميتواند حشر روز قيامت باشد ؛ چرا كه حشر روز قيامت همگاني است و احدي باقي نميماند ، مگر اين كه در روز قيامت محشور ميشود و نتيجه اعمال خود را خواهد ديد . اين مطلب از بسياري از آيات قرآن كريم قابل استفاده است ؛ مثلاً خداوند در سوره كهف ، آيه 47 ميفرمايد :
وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا .
آنها را برانگيختيم ، هيچ كس را فروگذار ننموديم .
يا در سوره نمل ، آيه 87 ميفرمايد :
وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ
روزى كه در صور دميده مى شود ، تمامى كسانى كه در آسمان و زمين هستند دروحشت و هراس فـرو مـى رونـد ، مـگـر كـسانى كه خدا خواسته مورد عنايت خاص اوباشند . پس همگى در پيشگاه حضرت حق با فروتنى حضور دارند .
بنابراين ، مراد خداوند از « وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا » نميتواند حشر روز قيامت باشد ؛ پس منظور از آن چيزي نيست ؛ مگر همان رجعتي كه شيعيان به آن اعتقاد دارند .
2. دو بار زنده شدن ، بعد از دو بار مردن
خداوند در آيه 11 سوره غافر ميفرمايد :
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ .
در روز واپـسين كافران گويند : خداوندا ! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى ؛ پس اينك كه ما به گناهان خويش گردن نهادهايم ، براى بيرون شدن از اين گرفتارى راه چاره اى هست ؟
در ايـن آيه ، خداوند از دو بار ميراندن و دو باز زندهشدن سخن گفته ا ست ، كه هر ميراندن ، حيات سابقى را مى رساند ؛ همانگونه كه دوبار زنده شدن ، مرگ پيشين را حكايت ميكند . مـيـرانـدن نـخست ، پس از حيات دنيوى ، و مرگ دوم ، پس از حيات در رجعت است ؛ چنانكه احيا نخست ، در رجعت ، و احيا دوم در روز واپسين است .
3 . زنده شدن اصحاب كهف :
يكي از دلايل صحت و امكان رجعت ، زنده شدن اصحاب كهف ، بعد از 300 سال است كه خداوند در سوره كهف به آن تصريح ميكند :
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ... وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ . الكهف / 18 و 19 .
گمان مى برى كه آنان بيدارند ، در حالى كه آنان آرميده اند ... اين چنين آنان رابرانگيختم تا ميان خود گفتگو كنند .
وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا . الكهف / 21 .
اين چنين ، ديگران را بر آنان دلالت نموديم ، تا بدانند وعده خداوند ، درباره رستاخيز ، حق است ، و هنگامه قيامت هر آينه آمدنى است و جاى شك در آن نيست .
وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا . الكهف / 25 .
آنان در غارشان سيصد سال درنگ نمودند ، و نه سال بر آن افزودند .
4 . داستان عزيز :
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آَيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . البقره / 259 .
يا همانند كسى كه از كنار يك روستاى ويران شده عبور كرد ، در حالى كه سقفهاى آن فروريخته بـود، و مـردم آن مرده و استخوانها پوسيده و پراكنده شده بود ، با خودگفت : چگونه خدا ، اينها را پـس از مـرگ زنـده مـى كند. در اين هنگام ، خدا او را يكصدسال ميراند ، سپس برانگيخت ، و به او گـفت : (نوايى شنيد) چه قدر درنگ كردى .گفت : يك روز يا پاره اى از روز ، به او گفت : نه بلكه يـكصد سال درنگ كردى . پس نگاه كن به خوردنى و آشاميدنى خود كه همراه داشتى ، هيچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده ؛ ولى به الاغ خود نگاه كن كه چگونه فرسوده و از هم گسيخته شده ... كه ماتو را ، زنده شدن تو پس از يكصد سال مردن را – نشانهاى براى مردم قرار دهيم ( از تو شنيده باور كنند كه زنده شدن مردگان حق است ) اكنون به استخوانهاى پوسيده و از هم گسيخته الاغ خـود نـگـاه كـن ، تا چگونه آنها را فرآورده استوار مى سازيم ، سپس گوشت بر آن مى پوشانيم . پس هـنـگامى كه اين حقايق بر او آشكار گرديد ، گفت : هرآينه مى دانم خداوند بر همه كارى توانايى دارد .
5. هفتاد هزار خانوار فراري از طاعون :
يكى ديگر از دلايل صحت و امكان رجعت در اين امت ، داستان هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون است كه دچار مرگ ناگهانى شدند ، و سپس با دعاى حزقيل ، سومين وصى حضرت موسى ، زنده شدند . خداوند ، در قرآن كريم داستان را اينگونه نقل ميكند :
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ . البقره / 243 .
آيا نديدهاى ( ندانسته اى) گروهى را كه از ترس مرگ از خانه هاى خود بيرون شدند (به بـهـانه بيمارى طاعون از شركت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند) خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود ، سـپـس ، بر اثر دعاى پيغمبرى عظيم الشان ، آنان را زنده نمود . خداوند نسبت به بندگان خود بخشاينده است گرچه بيشتر مردم سپاس نمى دارند .
گـويـنـد: اينان هفتاد هزار خانوار بودند كه از ترس مرگ ، بيمارى طاعون را بهانه قراردادند، در جهاد شركت نجستند، و از خانه هايشان بيرون شدند. آنگاه در راه ، مرگ همگى فرارسيد . و بر دست سومين وصى حضرت موسى عليه السلام زنده شدند ، و اينان گروهى از بنى اسرائيل بودند .
مرحوم طبرسي در تفسر مجمع البيان در اين باره ميگويد :
هؤلاء ( الذين خرجوا من ديارهم ) قيل : هم من قوم بني إسرائيل ، فروا من طاعون وقع بأرضهم ، عن الحسن . وقيل : فروا من الجهاد ، وقد كتب عليهم .
تفسير مجمع البيان ، الشيخ الطبرسي ، ج 2 ، ص 132 .
اينان ، كساني از قوم بني اسرائيل بودند كه از ترس طاعون فرار كردند . حسن گفته ، آنها از جهادي كه بر آنها واجب بود فرار كرده بودند .
6. هفتاد نفر از اصحاب موسى عليه السلام دو باره زنده شدند :
اين داستان را بارها شنيدهايد كه حضرت موسي هفتاد نفر از اصحاب خود را به ميعادگاهش در كوه طور برد ؛ اما آنها بعد از ديدن معجزات فراوان ، بازهم بر لجاجت خويش پافشاري و حتي درخواست كردند كه خداوند را با همين چشم ظاهري ببينند كه خداوند عذاب خود را بر آنان نازل كرد و آنان بر اثر صاعقه از بين رفتند . حضرت موسي عليه السلام دعا كرد و آنان دو باره زنده شدند . خداوند داستان را اينگونه نقل ميكند :
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ . ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ .
ياد بياوريد هنگامى را كه به موسى گفتيد : ايمان نمى آوريم ، تا خدا را بالعيان ببينيم ... پس صاعقه شـمـا را فراگرفت ، در حالى كه نظاره مى كرديد ، در مقابل اين عقوبت كارى نميتوانستيد انجام دهيد ، آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد تا سپاسگزار باشيد .
7. زنده شدن ، كشتهاي از بني اسرائيل :
كشتهاي در ميان بني اسرائيل پيدا شد كه مشخص نبود چه كسي او را كشته است و هر كس گناه آن را به گردن ديگري ميانداخت ؛ تا اين كه از جانب خداوند وحي رسيد كه گاوي را سر ببرند و بيخ دم او را به جنازه بزنند تا او زنده شده و قاتل خويش را رسوا سازد .
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ . فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ . البقره / 72 و 73 .
بـه يـاد آوريد هنگامى كه فردى را كشتيد و گناه كشتن او را به گردن يكديگرمى افكنديد ، ولى خداوند آنچه را پنهان مى ساختيد آشكار مى سازد . پس فرمان داديم (تا گاوى را كشته ) و قسمتى از آن را (كـه همان بيخ دم او باشد) به كشته بزنيدتا (با اذن خدا) زنده گردد . اين چنين است كه خداوند مردگان را زنده مى كند ، و دلائل خود را براى شما آشكار مى سازد ، باشد تا انديشه كنيد .
8 . رجعة اولاد ايوب :
در تفاسير ، در باره آيه ذيل آمده است :
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ . ص / 43 .
و خانوادهاش را به او بخشيديم ، و همانند آن ها را بر آنان افزوديم ، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكّرى براى انديشمندان .
كه خداوند فرزندان حضرت ايوب را بعد از آني كه همه آنها را از دنيا برده بود ، به او بازگرداند و تا سالها بعد با آن حضرت زندگي كردند .
در تفسير جلالين آمده است :
أي أحيا الله له من مات من أولاده ورزقه مثلهم .
تفسير الجلالين ، المحلي ، السيوطي ، ص 603 .
يعني خداوند هم فرزنداني را كه مرده بود بازگرداند و هم مثل آن فرزندان را به او ارزاني داشت .
بغوي در تفسير خود به نقل از ابن عباس مينويسد :
ان الله رد على المرأة شبابها فولدت له ستة و عشرين ذكراً
خداوند جواني همسر ايوب را بازگرداند و پس از آن 26 پسر براي او به دنيا آورد .
بسياري از مفسران اهل سنت ؛ از جمله : ابن كثير ، سيوطي ، ابن أبي حاتم ، شوكاني و ... گفتهاند :
ورد الله عليه ماله وولده عيانا ومثلهم معهم .
تفسير ابن أبي حاتم ، ابن أبي حاتم الرازي ، ج 10 ، ص 3245 و تفسير ابن كثير ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 198 – 199 و الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 5 ، ص 311 و فتح القدير ، الشوكاني ، ج 4 ، ص 439 .
خداوند اموال و فرزندان ايوب را عينا به او بازگردانده و مثل آنها را نيز به وي ارزاني داشت .
وقتي ثابت شود كه بازگشت بعد از مرگ به دنيا در امتهاي گذشته و نيز در امت اسلام اتفاق افتاده و دهها روايت صحيح از ائمه اطهار عليهم السلام نيز اين مسأله را تأييد كنند ، چه مانعي مي تواند از اعتقاد به رجعت جلوگيري نمايد ؟ مگر نه اين كه اهل سنت بسياري از عقائد خودشان را از رواياتي گرفتهاند كه سر منشأ همه آنها اسرائيلياتي است كه توسط كعب الأحبارها وارد عقائد اهل سنت شده است ؛ همانند عقيده به تجسيم ،
آيهاي كه بر بطلان رجعت استناد شده است :
عثمان الخميس براي بطلان عقيده رجعت و تضاد آن با قرآن ، به اين آيه استناد كرده است :
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ . لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ . المؤمنون / 99 _ 100 .
زمـانـى كـه مرگ يـكـى از آنـان را فرارسد ، گويد : پروردگارا ! مرا بازگردان ، تا آنچه را فروگذار كردهام كار نيك انجام دهم ؛ ولى چنين نيست ، اين سخنى است كه او برزبان مى راند ، ( و اگـر بـازگـردد كـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان ميانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قيامت .
به احتمال زياد ، مخالفين رجعت ، كلمه : « كلا » را به به درخواست رجعت از سوي كافرين برگردانده است ؛ در حالي كه چنين نيست . خداوند نميگويد كه : هرگز آنها را بر نميگردانيم ؛ بلكه خداوند ميگويد : حتي اگر آنها را برگردانيم ، عمل صالح انجام نميدهند و همانند گذشته بر ستمكاري خود اصرار ميورزند . شاهد بر مطلب آيه 28 سوره انعام است كه خداوند ميفرمايد : اگر آنها را برگردانيم ، دو باره به همان كارهايي كه از قبل انجام ميدادند ، برميگردند .
وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ . انعام آيه 28 .
و اگر بازگردند ، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند .
چنانچه مفسر بزرگ اهل سنت ، ابن كثير سلفي دمشقي در ذيل آيه مينويسد :
كلا أي لأنها كلمة أي سؤاله الرجوع ليعمل صالحا هو كلام منه وقول لا عمل معه ولو رد لما عمل صالحا ولكان يكذب في مقالته هذه كما قال تعالى « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه وإنهم لكاذبون » .
منظور ابن كثير اين است كه : كلمه « كلا » يعني اين كه آنها از خداوند ميخواهند كه به دنيا بازگردند تا عمل صالح انجام دهند و خداوند مي فرمايد كه اگر آنها را برگردانيم ، بازهم عمل صالح انجام نخواهند داد و آنها دروغ ميگويندد چنانكه خداوند فرموده است : " و اگر بازگردند ، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند" .
بعد براي تأييد اين نظريه ، مينويسد :
وقال عمر بن عبد الله مولى غفرة : إذا قال الكافر « رب ارجعون لعلي أعمل صالحا » يقول الله تعالى كلا كذبت .
تفسير ابن كثير ، ج 3 ، ص 266
و قرطبي ، از مفسران بنام اهل سنت نيز همين قول را ذكر ميكند :
وقيل : لو أجيب إلى ما يطلب لما وفى بما يقول ، كما قال : « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه » .
تفسير القرطبي ، ج 12 ، ص 150 .
اگر خداوند دعاي اينها را اجابت كند و اينها برگردند ، به گفته خودشان وفا نميكنند ؛ چنانكه آيه ( و لو ردوه لعادوا لما نهوا عنه ) به اين مطلب اشاره دارد .
و شوكاني ، يكي ديگر از مفسران بزرگ اهل سنت نيز همين احتمال را ذكر ميكند :
أو المعنى : أنه لو أجيب إلى ذلك لما حصل منه الوفاء كما في قوله « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه » .
فتح القدير ، ج 3 ، ص 498 .
[كلا] به اين معنا است كه اگر به سخن آنها گوش داده شود و آنها را به دنيا برگردانند ، به وعدهاي كه دادهاند وفا نخواهند كرد ؛چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد : " و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند " .
رواياتي از طريق اهل بيت عليهم السلام بر صحت رجعت :
1. قال علي بن إبراهيم وحدثني أبي عن أبي عمير عن عبد الله بن مسكان عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله تعالى ( وإذ اخذ الله ميثاق النبيين لما اتينكم من كتاب وحكمة ثم جاء كم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه ) قال ما بعث الله نبيا من ولدن آدم عليه السلام الا ويرجع إلى الدنيا فينصر أمير المؤمنين ( ع ) وهو قوله لتؤمنن به يعني برسول الله صلى الله عليه وآله ولتنصرنه يعنى أمير المؤمنين عليه السلام .
امام صادق عليه السلام در باره قول خداوند تبارك وتعالي « وإذ اخذ الله ميثاق النبيين لما اتينكم من كتاب وحكمة ثم جاء كم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه » فرمودند : نيست فرزندي از فرزندان حضرت آدم كه پيامبر بوده باشد ؛ مگر اين كه به دنيا برميگردد و امير المؤمنين عليه السلام را ياري ميكند . و اين همان گفته خداوند « لتؤمنن به ؛ تا به او ايمان بياورند » است كه مراد از آن ايمان به رسول خدا صلي الله عليه و آله است و نيز مراد خداوند از « ولتنصرنه ؛ تا او را ياري كنند » ياري امير المؤمنين عليه السلام است .
مختصر بصائر الدرجات ، الحسن بن سليمان الحلي ، ص 42 .
2. سعد ، عن ابن يزيد ، وابن أبي الخطاب واليقطيني وإبراهيم بن محمد جميعا ، عن ابن أبي عمير ، عن ابن أذينة ، عن محمد بن الطيار ، عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل : « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » فقال : ليس أحد من المؤمنين قتل إلا سيرجع حتى يموت ولا أحد من المؤمنين مات إلا سيرجع حتى يقتل .
محمد بن طيار گويد : امام صادق عليه السلام در باره آيه « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » فرمودند : مؤمني كشته نميشود ؛ مگر اين كه به دنيا بر ميگردد تا بميرد و مؤمنين نميميرد ؛ مگر اين كه به دنيا بر ميگردد تا كشته شود .
بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 53 ، ص 40 .
3. سعد ، عن ابن عيسى ، عن الأهوازي ، عن حماد بن عيسى عن الحسين بن المختار ، عن أبي بصير قال : قال لي أبو جعفر عليه السلام : ينكر أهل العراق الرجعة ؟ قلت : نعم ، قال : أما يقرؤن القرآن « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » .
ابي بصير نقل ميكند كه اما باقر عليه السلام از من سؤال كرد : آيا اهل عراق رجعت را انكار ميكنند ؟ عرض كردم : بلي . امام فرمود : آيا در قرآن نخواندهاند : ما از هر امتي ، گروهي را بر ميانگيزيم ؟ .
4. سئل الإمام أبو عبد الله عليه السلام عن قوله « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » قال : ما يقول الناس فيها ؟ قلت : يقولون : إنها في القيامة ، فقال أبو عبد الله عليه السلام : أيحشر الله في القيامة من كل أمة فوجا ويترك الباقين ؟ إنما ذلك في الرجعة فأما آية القيامة فهذه « وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا » إلى قوله « موعدا »
از امـام صادق (ع )، درباره آيه « ويوم نحشر من كل امة فوجا » سوال شد ، فرمود : مردم درباره آن چـه مـى گـويند ؟ گفتند : مى گويند درباره قيامت است . فرمود : آيا در روز قيامت از هر گروهى دسـتـه اى برانگيخته مىشوند، و بقيه وانهاده مى شوند ؟ نه ، چنين نيست ، اين آيه مربوط به رجعت است ، اما آيه قيامت آيه « وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا » است .
بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 53 ، ص 51 .
5. حدثني أبي قال : حدثني ابن أبي عمير ، عن المفضل ، عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » قال : ليس أحد من المؤمنين قتل إلا يرجع حتى يموت ، ولا يرجع إلا من محض الايمان محضا أو محض الكفر محضا .
امام صادق عليه السلام در باره قول خداوند : « ويوم نحشر من كل أمة فوجا » فرمود : هيچ مؤمنين نيست كه كشته شده باشد ؛ مگر اين كه به دنيا بر ميگردد تا بميرد . بازنمى گردد جز كسانى كه خالصا ايمان آورده باشند يا كفر ورزيدهاند.
بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 53 ، ص 53 .
6. حدثنا تميم بن عبد الله بن تميم القرشي رضي الله عنه قال : حدثني أبي قال : حدثنا أحمد بن علي الأنصاري عن الحسن بن الجهم قال : حضرت مجلس المأمون يوما وعنده علي بن موسى الرضا عليه السلام وقد اجتمع الفقهاء وأهل الكلام من الفرق المختلفة فسأله بعضهم ... فقال المأمون : يا أبا فما تقول في الرجعة فقال الرضا عليه السلام : إنها لحق قد كانت في الأمم السالفة ونطق به القرآن وقد قال رسول الله ( ص ) يكون في هذه الأمة كل ما كان في الأمم السالفة حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة قال عليه السلام : إذا خرج المهدي من ولدي نزل عيسى بن مريم عليه السلام فصلى خلفه وقال عليه السلام : إن الاسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا فطوبى للغرباء قيل : يا رسول الله ثم يكون ماذا ؟ قال ثم يرجع الحق إلى أهله .
عيون أخبار الرضا (ع) ، الشيخ الصدوق ، ج 1 ، ص 217 – 218 .
خـلـيفه مامون عباسى ، از امام على بن موسى الرضا (ع )، پرسيد: درباره رجعت چه مى گويى . فرمود: رجـعـت حـق اسـت ، در امتهاى گذشته بوده ، و قرآن از آن ياد كرده . پيغمبر اكرم (ص )فرموده : هـرآنـچـه در امـتهاى پيشين واقع شده نظير آن در اين امت نيز واقع مى شود.نيز فرموده : هنگام ظهور مهدى (عج )، عيسى (ع ) از آسمان فرود مى آيد و به وى اقتدا مى كند. بـاز فـرمـوده : اسـلام غـريب بود، و به غربت بازمى گردد، خوشا باد غريبان را.پرسيدند: آنگاه چه مى شود. فرمود: حق به اهلش بازمى گردد .
موفق باشيد