سؤال كننده : عبد الرحمن فاروق
توضيح سؤال :
اگر مقصود رسول خدا (ص) از حديث غدير ، تعيين علي (ع) به عنوان خليفه بود ، نبايد ميان صحابه اختلاف ميشد ؛ چون آنها صحابه رسول خدا (ص) و دست پروده آن حضرت بودند . چگونه ميتوان تصور كرد كه تنها بعد از چند روز از حادثه غدير خم ، صحابه وصيت و فرمان رسول خدا را فراموش كرده باشند و به آن حضرت خيانت كنند ؟
بنابراين قطعاً مقصود رسول خدا امامت آن حضرت نبوده است .
نقد و بررسي :
خواستگاه اين شبهه ، تصور نادرستي است كه اهل سنت از صحابه دارند ، زيرا آنها بر اين باورند كه اگر كسي نام صحابي را گرفت وملقب به اين نام شد، عدالتش قطعي است و كاري بر خلاف فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله انجام نخواهد داد .
بي ترديد اگر مواردي يافت شود كه صحابه حتي در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله ، دچار اختلافات شديدي شده و بر خلاف فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله رفتار كردهاند ، بي اساس بودن اين شبهه روشن و ثابت ميشود كه اختلاف صحابه در باره يك مسأله ، تأثيري در تعيين مقصود رسول خدا نداشته و خدشهاي بر دلالت حديث غدير وارد نخواهد كرد . اكنون به چند مورد از مخالفتهاي صحابه با رسول خدا اشاره مي كنيم:
مخالفت با فرمان رسول خدا (ص) در قضيه وصيت :
بارزترين نمونه از اختلاف ميان صحابه و سرپيچي از فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله ، قضيه وصيت آن حضرت است كه به بعضي از اصحاب حاضر در مجلس دستور داد تا كاغذ و دوات بياورند، چون تصميم داشت مطالبي بنويسد كه هرگز گمراه نشوند ؛ اما صحابه بدون اين كه حرمت پيامبر خدا را رعايت كنند ، با يكديگر به نزاع پرداختند ، تا جايي كه خليفه دوم آن حضرت را متهم به هذيان گويي كرد ! .
وقتي صحابه در حضور رسول خدا از دستور مستقيم آن حضرت و با يكديگر به نزاع ميپردازند ، چه استبعادي دارد كه بعد از آن حضرت نيز دچار همان اختلاف و سرپيچي نشوند ؟
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مي نويسد :
عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّهُ قال يَوْمُ الْخَمِيسِ وما يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَجَعُهُ يوم الْخَمِيسِ فقال ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ... .
ابن عباس مي گفت : روز پنجشنبه و چه روزي بود آن روز . سپس آن قدر گريه كرد كه اشك چشمش سنگريزه هارا خيس كرد، آنگاه گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا (ص) شديد شد ، فرمود : كاغذي بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم كه هرگز گمراه نشويد ، حاضران اختلاف كردند در حالي كه چنين عملي در حضور پيامبر خدا شايسته و سزاوار نبود ، گفتند : او بيمار است و هزيان مي گويد .
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي (متوفاي256 هـ) ، ج 3 ، ص1111 ، ح 2888 ، كتاب الجهاد والسير ب 176 ، باب هَلْ يُسْتَشْفَعُ إِلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُعَامَلَتِهِمْ ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا .
مسلم نيشابوري اين حديث را با اندك تغيير در صحيحش نقل كرده ومينويسد :
عن بن عَبَّاسٍ أَنَّهُ قال يَوْمُ الْخَمِيسِ وما يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِيلُ دُمُوعُهُ حتى رأيت على خَدَّيْهِ كَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ائْتُونِي بِالْكَتِفِ وَالدَّوَاةِ أو اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَقَالُوا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَهْجُرُ .
صحيح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري (متوفاي261 ، ج 3 ، ص1259 ، ح1637 ، كتاب الوصية ، باب ترك الوصية لمن ليس عنده شيء ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .
رسول خدا (ص) قصد نوشتن چه چيزي را داشت ؟
نووي در شرح روايت مسلم ميگويد :
فقد اختلف العلماء في الكتاب الذي هم النبي صلى الله عليه وسلم به فقيل أراد أن ينص على الخلافة في إنسان معين لئلا يقع نزاع وفتن .
علما در اين كه پيامبر (ص) چه ميخواست بنويسد ، دچار اختلاف شدهاند ، برخي گفتهاند كه آن حضرت ميخواست جانشين بعد از خودش را معين و به اسم او تصريح كند تا بعد از ايشان و نزاع فتنه نشود .
شرح النووي على صحيح مسلم ، أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي (متوفاي676هـ) ، ج 11 ، ص90 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية .
ابن حجر عسقلاني مينويسد :
واختلف في المراد بالكتاب فقيل كان أراد أن يكتب كتابا ينص فيه على الأحكام ليرتفع الاختلاف وقيل بل أراد أن ينص على أسامي الخلفاء بعده حتى لا يقع بينهم الاختلاف قاله سفيان بن عيينة .
در اين كه پيامبر چه ميخواست بنويسد ، نظرات گوناگوني وجود دارد . برخي گفتهاند : نوشته اي بود كه بيانگر احكام باشد و اختلاف را از بين به برد، برخي گفتهاند: ميخواست اسامي جانشينان بعد از خودش را بنويسد تا در ميان آنها اختلاف نشود . اين مطلب را سفيان بن عيينه گفته است .
فتح الباري شرح صحيح البخاري ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي (متوفاي852 هـ) ج 1 ، ص209 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب .
بدر الدين عيني در شرح صحيح بخاري مينويسد :
واختلف العلماء في الكتاب الذي همَّ صلى الله عليه وسلم بكتابته ، قال الخطابي : يحتمل وجهين . أحدهما : أنه أراد أن ينص على الإمامة بعده فترتفع تلك الفتن العظيمة كحرب الجمل وصفين ... .
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، بدر الدين محمود بن أحمد العيني (متوفاي855هـ) ، ج 2 ، ص171 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
علما در اين كه پيامبر (ص) چه ميخواست بنويسد ، دچار اختلاف شدهاند ، خطابي گفته : دو احتمال وجود دارد : 1 . يكي اين كه ميخواست بر امامت بعد از خودش تصريح كند تا از فتنههاي بزرگي همانند جنگهاي جمل و صفين جلوگيري شود ... .
قسطلاني (متوفاي 923هـ) در شرح صحيح بخاري مينويسد :
أكتب لكم كتاباً فيه النص على الأئمّة بعدي.
ارشاد الساري ، ج 1 ، ص207 .
[رسول خدا فرمود : كاغذ و دوات بياوريد] تا نامه اي براي شما بنويسم كه در آن نام ائمه وپيشوايان بعد از خودم آمده باشد.
و محمد بن يوسف كرماني مشهور به شمس الأئمه (متوفاي 786هـ) در اين باره مينويسد :
أنّه أراد أن يكتب اسم الخليفة بعده لئلا يختلف الناس ولا يتنازعوا فيؤدّيهم ذلك إلى الضلال .
الكوكب الدراري في شرح صحيح البخاري ، ج 2 ، ص172 .
آن حضرت ميخواست نام خليفه بعد از خودش را بنويسد تا مردم دچار اختلاف نشوند و با يكديگر نزاع نكنند كه آنها را گمراه كند .
و احمد امين مصري (متوفاي 1373هـ) مينويسد :
وقد أراد الرسول (ص) في مرضه الذي مات فيه أن يعيّن من يلى الأمر من بعده .
يوم الإسلام ، ص41 .
رسول خدا (ص) در هنگام بيماريي كه از دنيا رفت ميخواست جانشين بعد از خودش را معين كند .
سرپيچي از فرمان رسول خدا (ص) در قضيه نماز جمعه
رسول خدا صلي الله عليه وآله در حال ايراد خطبههاي نماز جمعه (يا در حال نماز) بود كه صداي طبل و شيپور كاروانهاي تجاري به گوش صحابه رسيد ، آنها بياعتنا به رسول خدا آن حضرت را تنها رها كردند و به سوي كاروان شتافته و جز عدهاي انگشت شمار ، كسي باقي نماند .
خداوند ، اين عمل صحابه را به شدت تقبيح كرده و ميفرمايد :
وَإِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَيهَْا وَتَرَكُوكَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيرُْ الرَّازِقِين . الجمعة / 11 .
هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزىدهندگان است .
اين نص صريح قرآن كريم است و كسي نميتواند آن را انكار نمايد . و محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش در باره اين قضيه مينويسد :
عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضي الله عنهما قال أَقْبَلَتْ عِيرٌ يوم الْجُمُعَةِ وَنَحْنُ مع النبي صلى الله عليه وسلم فَثَارَ الناس إلا اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلًا فَأَنْزَلَ الله (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ) .
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي (متوفاي256 ، ج 4 ، ص1859 ، ح4616 ،كتاب البيوع ، بَاب : وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا .
از جابر بن عبد الله نقل شده كه گفت : روز جمعه بود وما در حال نماز خواندن با پيامبر (ص) بوديم ، قافله اي وارد شد، مردم همه متفرق شدند جز دوازده نفر؛ خداوند اين آيه را نازل كرد : « وإذا ... .
و در روايت ديگر با صراحت آمده است كه مردم در حال نماز متفرق شدند :
حدثنا جَابِرُ بن عبد اللَّهِ قال بَيْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّي مع النبي صلى الله عليه وسلم إِذْ أَقْبَلَتْ عِيرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا فَالْتَفَتُوا إِلَيْهَا حتى ما بَقِيَ مع النبي صلى الله عليه وسلم إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ هذه الْآيَةُ : (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) .
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي (متوفاي256هـ) ج 1 ، ص316 ، ح894 ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا .
جابر بن عبد الله گفت : ما با رسول خدا (ص) در حال نماز بوديم كه كاروان مواد غذائي وارد شد ، مردم متفرق شدند، جز دوازده نفر كس ديگري با رسول خدا (ص) نماند ، سپس اين آيه نازل شد : « وإذا رَأَوْا ... » .
ابن حجر عسقلاني بعد از بررسي اقوال در اين باره كه پيامبر در حال خطبه بود يا در حال نماز مردم متفرق شدند مينويسد :
وسلك طائفةٌ مسلكاً آخر ، وظاهر كلام البخاري هاهنا وتبويبه يدل عليه ، وهو : أن انفضاضهم عن النبي كان في نفس الصلاة ، وكان قد افتتح بهم الجمعة بالعدد المعتبر ، ثم تفرقوا في أثناء الصلاة ، فأتم بهم صلاة الجمعة ؛ فإن الاستدامة يغتفر فيها ما لا يغتفر في الابتداء . وهذا قولُ جماعة من العلماء ، منهم : أبو حنيفة وأصحابه والثوري ومالك والشافعي - في القديم - وإسحاق ... .
فتح الباري في شرح صحيح البخاري ، زين الدين أبي الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدين البغدادي ثم الدمشقي الشهير بابن رجب (متوفاي795هـ ) ج 5 ، ص316 ، ناشر : دار ابن الجوزي - السعودية / الدمام - 1422هـ ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد .
گروهي راه ديگري رفتهاند و ظاهر سخن بخاري و چگونگي باب بندي كتابش نيز بر اين مطلب گواهي ميدهد كه : متفرق شدن مردم در حال خواندن نماز جمعه بوده است ، رسول خدا نماز را با تعداد لازم شروع كرد ؛ مردم در بين نماز متفرق شدند ؛ ولي رسول خدا با افراد باقي مانده نماز جمعه را به پايان برد ؛ زيرا در ادامه نماز چيزهايي بخشيده ميشود كه در آغاز آن بخشيده نميشود .
اين نظر جماعتي از دانشمندان از جمله: ابو حنيفه و طرفدارانش ، ثوري ، مالك و شافعي (در نظر قبلي اش) و اسحاق است .
آيا كساني كه در حضور خاتم پيامبران از شنيدن سخنان آن حضرت اعراض و شرف و افتخار شنيدن سخنان اشرف مخلوقات عالم را به مال دنيا ميفروشند ، در زماني كه رسول خدا در ميان آنان نيست ، به سخنان آن حضرت اعتنا خواهند كرد و دچار اختلاف و تشتت نخواهند شد ؟
آيا كساني كه با بي شرمي تمام ووقيحانه رسول خدا را تنها رها كردند ، خليفه و جانشين وي را تنها نخواهند گذاشت و وصيت او را را بر منافع مادي و شخصي خود مقدم خواهند داشت ؟!
سرپيچي از فرمان رسول خدا (ص) در قضيه متعه حج :
قضيه ي ديگري كه قلب رسول خدا صلي الله عليه وآله را جريحهدار و خشم و غضب آن حضرت را برانگيخت ، سرپيچي صحابه از فرمان رسول خدا در قضيه متعه حج بود .
ابن ماجه و احمد بن حنبل روايت را اين گونه نقل ميكنند :
عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال خَرَجَ عَلَيْنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابُهُ فَأَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فلما قَدِمْنَا مَكَّةَ قال اجْعَلُوا حِجَّتَكُمْ عُمْرَةً فقال الناس يا رَسُولَ اللَّهِ قد أَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فَكَيْفَ نَجْعَلُهَا عُمْرَةً قال انْظُرُوا ما آمُرُكُمْ بِهِ فَافْعَلُوا فَرَدُّوا عليه الْقَوْلَ فَغَضِبَ فَانْطَلَقَ ثُمَّ دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتْ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَكَ أَغْضَبَهُ الله قال ومالي لَا أَغْضَبُ وأنا آمُرُ أَمْرًا فلا أُتْبَعُ .
سنن ابن ماجه ، محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275 هـ) ج 2 ، ص2981 ، ح 2982 ، ناشر : دار الفكر - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني (متوفاي241 هـ) ج 4 ، ص286 ، ح18546 ، باب حديث قيس عنه البراء بن عازب ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
از براء بن عازب نقل شده كه گفت : با رسول خدا از مدينه خارج شديم و براي حج، احرام بستيم ، وقتي كه به مكه رسيديم ، رسول خدا فرمود : حج خود را عمره قرار دهيد . مردم گفتند : اي رسول خدا ، ما براي حج احرام بستهايم چگونه آن را عمره قرار دهيم . رسول خدا فرمود : توجه كنيد كه چه دستوري به شما داده شده است ، به همان عمل كنيد . اصحاب ، سخن رسول خدا را رد كردند ، رسول خدا عصباني شد و از آنان جدا شد ونزد عايشه رفت. عايشه غضب را در چهره رسول خدا ديد، گفت : كسي تو را خشمگين كند ، خدا را خشمگين كرده است . رسول خدا فرمود : چگونه خشمگين نشوم ؛ در حالي كه به آنها دستور ميدهم ؛ ولي آنها فرمانبرداري نميكنند .
رواه أبو يعلى ورجاله رجال الصحيح .
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علي بن أبي بكر الهيثمي (متوفاي807 هـ) ج 3 ، ص233 ، ناشر : دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة ، بيروت – 1407 .
ابويعلي اين روايت را نقل كرده و روات آن ، روات صحيح بخاري است .
ذهبي بعد از نقل روايت ميگويد :
هذا حديث صحيح من العوالي يرويه عدة في وقتنا عن النحيب وابن عبدالدائم بسماعهما من ابن كليب أخرجه ابن ماجة عن الثقة عن أبي بكر ... .
سير أعلام النبلاء ، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله (متوفاي748 هـ) ج 8 ، ص498 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، محمد نعيم العرقسوسي .
اين روايتي صحيح از كتاب عوالي است كه آن را عدهاي در زمان ما از نحيب و ابن عبد الدائم نقل كردهاند كه آنها از ابن كليب شنيدهاند . ابن ماجه اين روايت را از شخصي مورد اعتماد واز أبي بكر نقل كرده است .
مسلم نيشابوري ، فقط تكههاي آخر روايت را نقل ميكند :
عن ذَكْوَانَ مولى عَائِشَةَ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها أنها قالت قَدِمَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِأَرْبَعٍ مَضَيْنَ من ذِي الْحِجَّةِ أو خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَيَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ قال أو ما شَعَرْتِ أَنِّي أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ يَتَرَدَّدُونَ .
صحيح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري (متوفاي261هـ) ، ج 2 ، ص879 ، ح1211 ، كتاب الحج ، باب بيان وجوه الإحرام ... ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .
ذكوان غلام عائشه از وي نقل كرده است كه گفت : رسول خدا چهار يا پنج از ذي الحجة گذشته بود كه ناراحت نزد من آمد ، گفتم: هر كس شمارا خشمگين كند، خدا او را وارد آتش مي كند ؟ رسول خدا فرمود : مگر نميداني كه من مردم را فرمان ميدهم ؛ ولي آنها چون وچرا مي كنند ومردد هستند .
سخن زشت برخي صحابه در توجيه تمرد از فرمان رسول خدا (ص) :
تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله ، قلب آن حضرت را جريحهدار كرد ؛ اما بدتر از آن سخني است برخي از صحابه در توجيه تمردشان ذكر كردهاند . مسلم نيشابوري در صحيحش مي نويسد :
قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبي صلى الله عليه وسلم صُبْحَ رَابِعَةٍ مَضَتْ من ذِي الْحِجَّةِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِيبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم يَعْزِمْ عليهم وَلَكِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم يَكُنْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إلى نِسَائِنَا فَنَأْتِيَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ قال يقول جَابِرٌ بيده كَأَنِّي أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بيده يُحَرِّكُهَا .
صحيح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري (متوفاي261هـ) ، ج 2 ، ص883 ، ح1216 ، كتاب الحج ، باب بيان وجوه الإحرام ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .
جابر گفت : رسول خدا در صبح روز چهارم ذي الحجة آمد و به ما دستور داد كه از احرام خارج شويم و فرمود : از احرام خارج شويد و نزد زنانتان برويد . عطاء مي گويد: مردم نزد زنانشان نرفتند ؛ ولي از احرام خارج شدند . گفتيم : بين ما و عرفه پنج روز بيشتر فاصله نيست ، به ما دستور ميدهيد كه با زنان جمع شويم و بعد به سوي عرفه برويم در حالي كه از آلتهاي ما مني ميچكد ؟ عطا گفت كه جابر اين سخن را ميگفت و با دستش نيز نشان ميداد ، من به سخن او مينگريستم و او با دست آلتش را حركت ميداد .
بخاري اين گونه نقل ميكند :
... فَأَمَرَ النبي صلى الله عليه وسلم أَصْحَابَهُ أَنْ يَجْعَلُوهَا عُمْرَةً وَيَطُوفُوا ثُمَّ يُقَصِّرُوا وَيَحِلُّوا إلا من كان معه الْهَدْيُ فَقَالُوا نَنْطَلِقُ إلى مِنًى وَذَكَرُ أَحَدِنَا يَقْطُرُ ... .
رسول خدا به اصحابش دستور داد تا حج را به عمره تبديل كنند ، سپس طواف كرده ، تقصير انجام دهند و از احرام خارج شوند ؛ مگر كسي كه قرباني به همراه خود دارد ، صحابه گفتند : ما به سوي مني رهسپار شويم ؛ در حالي كه از آلت ما مني ميچكد ؟
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256هـ) ج 2 ، ص594 ، ح1568 ، كتاب الحج ، باب 81 ، تَقْضِي الْحَائِضُ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا إِلاَّ الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا .
و در روايت ديگر مينويسد :
فَيَرُوحُ أَحَدُنَا إلى مِنًى وَذَكَرُهُ يَقْطُرُ مَنِيًّا .
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256هـ) ج 2 ، ص885 ، كتاب الشركة،47 ، باب 15، الاِشْتِرَاكِ فِي الْهَدْىِ وَالْبُدْنِ ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا .
هر يك از ما به طرف مني برود، در حالي كه از آلت او مني ميچكد ؟
آيا كساني كه در حضور رسول خدا چنين كلماتي را بر زبان جاري ميكنند و اين گونه از فرمان صريح آن حضرت سرپيچي ميكنند ، بعد از آن حضرت از فرمانش سرپيچي نخواهند كرد ؟
مخالفت صحابه با رسول خدا (ص) در روزه سفر :
در سال هشتم هجرت، رسول خدا صلي الله عليه وآله براي فتح مكه قصد آن سرزمين نمود. در اين سفر آن حضرت به همراهانش دستور داد كه روزه خود را افطار كنند و خود نيز در حالي كه همه مردم ميديدند ، افطار كرد ؛ ولي در عين حال برخي از صحابه از فرمان پيامبر خدا سرپيچي و تا غروب آفتاب افطار نكردند . رسول خدا پس از آگاهي از موضوع ، با صراحتا تمام آنان را عصيانگر و گناهكار ناميد.
مسلم نيشابوري در صحيحش مينويسد :
حدثني محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا عبد الْوَهَّابِ يَعْنِي بن عبد الْمَجِيدِ حدثنا جَعْفَرٌ عن أبيه عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضي الله عنهما أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إلى مَكَّةَ في رَمَضَانَ فَصَامَ حتى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ فَصَامَ الناس ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ من مَاءٍ فَرَفَعَهُ حتى نَظَرَ الناس إليه ثُمَّ شَرِبَ فَقِيلَ له بَعْدَ ذلك إِنَّ بَعْضَ الناس قد صَامَ فقال أُولَئِكَ الْعُصَاةُ أُولَئِكَ الْعُصَاةُ .
صحيح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261هـ) ج 2 ، ص785 ، ح1114 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .
جابر بن عبد اللَّه مي گويد : پيامبر در سال فتح مكه در ماه رمضان با حالت روزه از شهر خارج شد ا به «كراع الغميم» رسيد، همراهان آن حضرت هم روزه بودند، ظرفي آب در خواست نمود و آن را بالا بالا برد تا مردم آن را ببينند، سپس آن را نوشيد. پس از گذشتن لحظاتي، گفتند: برخى از مردم روزه هستند. فرمود: آنان سركشان هستند ، سركشانند .
رسول خدا (ص) از پيمان شكني امت خبر داده بود :
علاوه بر آنچه گذشت، پيامبر خدا از آينده اصحاب واز تغييرها ودگرگوني ها ي اعتقادي وروحي آنان، آگاهي بيشتري داشت ولذا از نافرماني آنان و عدم پذيرش ولايت امير مؤمنان عليه السلام خبر داده است .
أبو يعلي موصلي در مسندش به نقل از امير المؤمنين عليه السلام مينويسد :
... قال قلت يا رسول الله ما يبكيك قال ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي قال قلت يا رسول الله في سلامة من ديني قال في سلامة من دينك .
مسند أبي يعلى ، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307هـ) ج 1 ، ص426 ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حسين سليم أسد .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گريست و صداى گريهاش بلند شد. پرسيدم: علت گريه شما چيست؟ فرمود: علت گريه من، حسادتهائى است كه مردم نسبت تو در دل دارند و آشكار نمىكنند و هنگامى آثار حسادتشان را بروز مىدهند كه من دعوت حق را اجابت كردهام و در ميان شما نيستم ، علي عليه السلام مي گويد : سؤال كردم : اي فرستاده خدا ! آيا در آن هنگام دين من سالم است ، فرمود : بلي دينت سالم است .
حاكم نيشابوري نيز المستدرك مينويسد :
عن علي رضي الله عنه قال إن مما عهد إلي النبي صلى الله عليه وسلم أن الأمة ستغدر بي بعده .
از علي عليه السلام نقل شده كه فرمود : از چيزهايي كه رسول خدا (ص) به من فرمود اين است كه : پس از من، مردم با حيلهگرى با تو رفتار مىكنند
و بعد از نقل روايت ميگويد :
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
المستدرك على الصحيحين ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ) ج 3 ، ص150 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا .
اين حديث سندش صحيح است ؛ ولي بخاري و مسلم نقل نكردهاند .
امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه ميفرمايد :
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي .
نهج البلاغه ، خطبه 172 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 4، ص104.
بار خدايا از قريش و تمامى كسانى كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى كنم ؛ زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در ربودن حقي كه براي من بود ، با يكديگر هم داستان شدند .
نتيجه : تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله در باره ولايت امير المؤمنين عليه السلام ، نخستين تمرد آنها نبوده ؛ بلكه حتي در زمان حيات آن حضرت نيز بارها و بارها از فرمان آن حضرت سرپيچي شده است ؛ بنابراين صرف اختلاف صحابه نميتواند دليلي بر رد حديث غدير باشد .