متن روضه تنهایی مسلم در کوفه
هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل را به امام حسین علیه السلام دادند، حضرت فرمود دختر مسلم را نزد من بیاورید، سپس حضرت او را مورد محبت و لطف خود قرار داد.
متوسل به آن عزیزی می شویم که هر چند امام نیست اما سالها قبل لز شهادتش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای مظلومیت او گریه کرده بلکه فرموده: فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمِنینَ، وتُصَلّی عَلَیهِ المَلائِکةُ المُقَرَّبون؛[1] یعنی اگر کسی ایمان در قلبش برای غریبی او گریه می کند پس اشک در مظلومیت او نشانه ایمان است.
وجود مبارک مسلم بن عقیل (علیه السلام) که بسیاری از آن بزرگوار حاجت ها گرفته اند. امام حسین علیه السلام هنگامی که او را به عنوان سفیر خود به کوفه فرستادند در نامه ای اینگونه نوشتند: و ثِقتی مِنْ اَهْلِ بَیتی؛ یعنی از جانب من هر چه بگوید من گفته ام او مورد اعتماد و اطمینان و از خانواده من است.
و هنگامی که زیز زهرا سلام الله علیها در عصر عاشورا نگاهی به چپ و نگاهی به راست کرد دید همه یارانش به زمین افتاده اند و یاوری ندارد یک یک آنها را صدا زد ولی در صدر آنها فرمود: یا مسلم بن عقیل یا هانی بن عروه[2] بعد صدا زدند: یا مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر چرا هر چه صدایتان می زنم جواب نمی دهید؟ و این مطلب نشان می دهد که مسلم چقدر برای امام حسین علیه السلام عزیز بوده است.
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین(علیه السلام)[3]
اهل کوفه همه پیمان شکستند
خود نمک خوار و نمکدان شکستند
صبح با من همگی پیوستند
(اما) شب در خانه برویم بستند
فقط پیر زنی به نام طوعه به نماینده عزیز زهرا سلام الله علیها جا داد اما می گوید برای او غذا بردم دیدم مشغول مناجات است لب به غذا نزده عرض کرد آقا دیشب نخوابیدید فرمود: اندکی خوابیدم در عالم خواب عمویم امیرالمؤمنین علیه السلام را دیدم به من فرمود: الوحا الوحا العجل العجل« زود نزد ما بیا »( ما منتظر تو هستیم)[4]
جهاد بی نظیری کرد و عده ای را به هلاکت رساند اما از بالای بام سنگ می زدند، تیر می زدند، بدن زخمی شده حضرت را گرفتند به طرف دارالاماره بردند.
تشنه است اما تا سه مرتبه هر چه خواست آب بنوشد آب خونی بود. فرمود: به این مضمون که گویا مقدر آن است که من تشنه باشم. دیدند آقا گریه می کند. چرا می گریی؟
فرمود: برای خودم گریه نمی کنم برای عزیز زهرا «حسین» گریه می کنم که همراه خانواده اش به سوی شما مردم پیمان شکن می آید. مردم بیرون دارالاماره منتظرند ببینند چه می شود؟ ناگهان دیدند، آه، سر بریده ای از بالای دارالاماره به زمین افتاد و بعد از آن بدن بی سر غرق به خون، وقتی نگاه کردند ای وای این بدن سفیر امام حسین، مسلم بن عقیل، دشمن به همین بسنده نکرد، دلها بسوزد، پای مسلم را به طنابی بستند در میان کوچه و بازار می کشاندند.
یا حسین چه کردند با سفیر شما. اما وقتی خبر به اردوگاه ابی عبدالله رسید ناله هاشمیان و فاطمیات بلند شد، زینب سلام الله علیها گریه می کند و اشک از چشمان حسین علیه السلام می ریخت، قربان اشک چشمت آقا جان. حضرت به خانواده مسلم تسلی می داد، لا یو کیومک یا ابا عبدالله، کسی نبود به زینب به سکینه ات تسلی بدهد آن وقتی که بدن پاره پاره ات در گودی قتلگاه بر زمین افتاده بود، آخ بمیرم، راوی می گوید دیدم: «فاجتمعت عدْه من الاعراب حتی جروّها عنه» عده ای از اعراب آمدند و سکینه را کشان کشان از بدن پدر جدا کردند.[5]
همه صدا بزنید یا حسین
پی نوشت ها:
[1] امالی شیخ صدوق.
[2] نفس المهموم.
[3] قسمتی از زیارتامه حضرت.
[4] سوگنامه آل محمد(ص).
[5] همان.