چهارشنبه 1 مرداد 1404

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام عالی جلسه اول جذبه سلوک

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربِ العالمین بارءِ الخلائق أجمعین وصلاه وسلام علی سیدالانبیا و خاتم النبیین حبیبنا و حبیبَ اله العالمین ابالقاسم مصطفی محمد. صل الله علیه و علی اله الطیبین َ الطاهرین المعصومین و لعن الدائم علی اجمعین
السلام علیک یا اباعبدلله و علی الارواح الّتی حَلَّت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیتُ و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم.


السلام علی الحسین و عَلی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی أصحاب الحسین.
هدیه به پیشگاه با عظمت سیدالشهدا ع صلوات دیگری عنایت بفرمایید؛ دیشب عرض گردم که در دستگاه سیدالشهدا ع بالاترین جذبه های الهی شامل حال آدمها میشود ، در این دستگاه هست که آدم میتواند به صورت جهشی بالا برود. اهل معرفت میگویند ، کسانی که راه خدا را میروند دو دسته هستند : یا سالکند یا مجذوب. دیشب یک اشاره ای کردم . حالا یک مقداری توضیح میدهم.
سالک آن کسی است که راه خدا را میرود ولی آهسته آهسته منزل به منزل ، طبق همان منازلی که اهلش گفتند. منزل اول اینکه آدم یقظِ بیدار بشود . منزل دوم توبه ، همینجور تا آخر .


اما مجذوب آن کسیست که راه خدا را میرود ولی با جذبه و به صورت جهشی میرود. یکمرتبه اورا میبرندش. به تعبیری که قرآن دارد سالک آن کسی ست که راه خدا را میرود ، ولی مجذوب آن کسیست که میبرنش. و خیلی فرق هست بین آن کسی که میرود با آنکسی که میبرنش. شما قرآن را ببینید . قرآن وقتی دررابطه با حضرت موسی ع صحبت میکند تعبیر این است فَلَمّا جاءَ موسی لِمیقاتِنا ، وقتی موسی آمد جاءَ وقتی موسی آمد به وعده گاه ملاقات ، اما قرآن وقتی به پیغمبر اکرم میرسد لحنش عوض میشود ، سبحان الّذی اسرأ بِعَبده ی لَیلاً مِنَ المسجِدِالحَرام إلی المَسجِدِ اأقصی پاک و منزه است آن خدایی که خودش پیغمبر را برد. در رابطه با حضرت موسی دارد که ، جاءَ آمد . در رابطه با حضرت رسول دارد که ، بُردنش. و خیلی فرق هست بین اولی و دومی. آن اولی سلوک است. دومی جذبه هست.


به تعبیری که بعضی از اهل معرفت گفتند جذبه مثل این میماند که آدم در یک بیابان تاریک که چشم چشم را نمیبیند اصلا آدم یک متری خودش را هم نمیبیند . نه نور ماهی هست نه نور ستاره ای هست ، هیچی نیست. یک مرتبه یک برقی از آسمان بزند به چیزهایی که اطراف آدم هست برای آدم روشن شود ، جذبه ، ان جذبه های الهی یک برق عشقی ست که روی دل تاریک که بعضی از چیزهارا نمیفهد دبعضی لذت ها را درک نکرده بعضی از حقایق را باور ندارد. یک مرتبه آن برق عشق الهی میزند ، چیزهایی که تا حالا نمیفهمید برایش روشن میشود و میفهمد.


حافظ اشاره به همین جذبه های خدا کرده در یکی از غزلیاتش خیلی زیبا میگوید : برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ، وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد ؟ برق عشق آتش غم بر دل حافظ زد و سوخت ، یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد ؟
این برق عشقی که حافظ میگوید همان جذبه های الهیست که می آید و آدم را میکَنَد .از خیلی از تاریکی ها و تعلقات جدا میکند. برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ... این جذبه های خدا وقت و موقع خاصی ندارد خدا دائم الفیض عَلی البَرِیَه هست. لیسَ عِندَ رَبَّکَ صباحٌ و لا مساء شب و روز پیش خدا نیست، فرقی نمیکند اما گیرندگی ماها فرق میکند. ماها یک وقتهایی بهتر میگیریم . یک وقتهایی بهتر میتوانیم آن رحمت خدا را جذب کنیم .

یکی از بهترین وقتها سحرها هست. برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ،... این جذبه های خدا خیلی از اوقات سحرها میاد، سحرها رزق خاص دارد رزق مخصوص دارد . خدا رحمت کند علامه طباطبایی را ایشان فرمود که من موقعی که به نجف رفتم جوان بودم مثلا بیست و یکی دوسالش بیشتر نبود . میگفت کسی را نمیشناختم، غریب بودم . رفتم خدمت امیرالمومنین ع در حرم حضرت ایستادم گفتم آقا من اینجا کسی را نمیشناسم خودت کمک کن. آمدم درس بخوانم آمدم چیزی یاد بگیرم. میگوید همینجور که با امیرالمومنین دردو دل میکردم صادقانه و با خلوص نیت ، دستی خورد به پشت شانه ام، برگشتم دیدم یک پیرمردیست مهربان بعدا فهمیدم آیت الله سیدعلی قاضی است. بعدا فهمیدم.


دستش را زد پشت شانه ام وقتی برگشتم گفت که : اگر دنیا میخواهی اهل سحر و نماز شب باش، آخرت میخواهی اهل سحر و نماز شب باش. میگوید اولین نصیحت و اولین حرفی که آقای قاضی به من زد این بود و از آن ب بعد یک عمر علامه ی طباطبایی اهل سحر شد . هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ از یُمن دعای شب و وِرد سحری بود. هرکه هر چه گیرش آمد از سحر بود.


آن برق عشق خدا و آن جذبه ها هم خیلی اوقات در سحر گیر آدم می آید . میدانید سحر چه خصوصیتی دارد که انقدر ارزشمند است؟ برادران بزرگوار خواهران بزرگوار چهارده معصوم که ما خاک زیر پایشان هستیم ، چهارده معصوم، یک سحر از عمرشان نگذشت که خواب باشند.

یک سحر از عمرشان نگذشت که خواب باشند. همه تان دارید که امیرالمومنین ع آخرین سحر عمرش را وقتی رفت اذان گفت بالای مأذَنه دیگر موقع اذان صبح بود. یک نگاهی کرد به افق که سپیده بود سپیده ی صبح زده بود و طلوع فجر بود خطاب کرد که آیا زمانی شد که سپیده صبح تو سربزنی و چشم علی خواب باشد؟ زمانی شد که تو سربزنی و علی خواب باشد؟ بعد آمد از مأذنه پایین و ضربت خورد.


اینکه سحرها آنقدر ارزشمند است برای چیست؟ یک جهتش این است یک جهت مهمش این است که سحر ها اولیای خدا و در رأسشان ولی مطلق خدا یعنی معصومی که در آن زمان زنده است، و در آن زمان خوبان در خانه ی خدا دارند گدایی میکنند و در راسشان معصوم. رحمت خدا را میکشند پایین و آن کسانی که آن پاره ی شب بیدارند و سنخیت دارند با ولی خدا و شباهتی پیدا کردند ، یک چیزی از آن رحمتی که ان نازل کرده گیرشان بیاید.


اصل رحمت را معصوم است که از خداوند متعال جذب میکند و پایین میکشد ؛ انوقت آن کسانی که شبیه میشوند با او ، آنها هم از صدقه سر معصوم چیزی گیرشان می آید . گفت : از رهگذر خاک سر کوی شما بود ، هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد. هرکه هرچه گیرش آمد یا اهل بیت از صدقه سر شما بود . سحرها بخاطر این انقدر ارزشمند است، همان سرّی که شبهای قدر، شب قدر شده.


شب قدر برای چه انقدر ارزشمند شده ؟ که یک شب ارزشش بیشتر از یک عمر بندگی است. لیلَة القدر خیرٌ من ألفِ شهر . ألف شهر یعنی هزار ماه. هزارماه را حساب کنید میشودد هشتادو خورده ای سال . یعنی یک عمر . یعنی یک عمر بندگی گناه نه بندگی فقط بندگی. این یک عمر را بگذار روی یک کفه ی ترازو. یک شب قدر را هم بگذار روی کفه ی دیگر ترازو . قرآن میگوید لَیلَة القَدرِ خیرٌٌ تازه این میچربد ، یک شب قدر را اگر کسی بتواند درک کند باز بهتر است از یک عمر عبادت و بندگی. خب چرا ؟ چرا شب قدر انقدر ارزشمند است؟

بخاطر اینکه شب قدر شب مهمانیِ ولی خداست در واقع مهمان اصلی خدا در شب قدر او است. ماها مهمان اصلی خدا نیستیم درست است ماه رمضان همه مان در ضیافتیم. اما مهمان اصلی آن ولیِّ مطلق خدا است که بین او و خدا شبهای قدر چه میگذرد اصلا ما نمیدانیم ، ما چه میفهمیم بین خدا و او بین پیعمبر و خدا ، بین امیرالمومنین و خدا چه میگذرد ؟ ملائکه بر او نازل میشوند .

ملائکه بر او نازل میشوند. امام باقر ع فرمود که : سوره قدر را در نمازهایتان زیاد بخوانید سوره إنا أنزَلناه سوره ی ولایت است. و اگر خواستید با مخالفین ما اهل بیت بحث کنید و اثبات بکنید که معصوم زنده است ، اگر خواستید با مخالفین ولایت بحث بکنید و اثبات کنید که هر معصومی در زمانی زنده است با سوره قدر بحث بکنید . این را امام باقر میگوید. میدانید کجای سوره ی قدر ؟ اصلا سوره ی قدر کلمه ولی ولایت و این چیزها نیست داخلش، کجای سوره ی قدر هست که نشان میدهد معصوم در زمان زنده است.؟


اینجا که در قرآن میگوییم تَنَزَّلُ المَلائّکَةُ والرّوح تمام ملائکه که تعدادشان بینهایت است، تَنَزَّلُ المَلائّکَةُ والرّوح و روح که رئیس ملائکه و اعظم ملائکه هست ، همه تنزُل پیدا میکنند، خوب دقت بفرمایید شما همه تان کمابیش با ادبیات عرب آشنایید. کلمه تنزّلُ فعل مضارع است فعل ماضی نیست . نمیگوید تنزَّلَ یعنی در زمان گذشته فقط ملائکه نازل شدند و تمام شد رفت. در زمان پیغمبر فقط ملائکه نازل شدند و تمام شد رفت . نه تنزلُ الملائِکَة یعنی نازل میشوند. یعنی هرشب قدر هرسال نازل میشوند. این فقط برای زمان پیغمبر نیست. تا قیامت همین داستان برقرار است.


خب ملائکه که در شبهای قدر نازل میشوند برای چ کسی نازل میشوند ؟ اینهمه موجود پاک و نورانی ملائکه که روی زمین نمی آیند، ملائکه مجرد هستند مادی نیستند که پایشان را بگذارند روی زمین. مثل یک مرغ نیستند که بال بال بزنند پر بزنند بیایند روی زمین. ملائکه موجودات مجردند، موجود مجرد فرودگاهش هم باید مجرد باشد . مادی نیست ملائکه بر قلب و روح وارد میشوند.


کدام روح ؟ مللائکه بر روح ما وارد میشوند؟ جبرئیل بر روح ما وارد میشود ؟ میکائیل و اسرافیل و ملائکه مقرب خدا بر روح ما وارد میشوند؟ پس نشان میدهد یک معصومی در عالم هست که انقدر ظرفیت دارد که تمام ملائکه بر او نازل بشوند. قرآن دارد میگوید ملائکه نازل میشوند. ملائکه هم روی زمین نمی آیند روی دل ، نَزَلَ به الروح الأمین نَزَلَ بِک بر قلب و روح وارد میشوند ، پس یک قلب و روحی هست که وارد بشوند.


لذا امام باقر فرمود اینطور اثبات بکنید که معصوم زنده است. معصوم هست. خب حالا شما نگاه بکنید شبقدر شب مهمانی خدا با ولی اش است . مقدرات انسانها تا یکسال به امضای او میرسد . کی در این سال از دنیا میرود ؟ چه بچه ای ب دنیا می آید؟ کی مریض میشود کی شفا پیدا میکند؟ کی برکت پیدا میکند کی بی برکت میشود؟ مقدرات انسانها تا یکسال ، شب قدر به امضای ولی خدا میرسد. او باید امضا کند و به ملائکه دستور دهد که این کارها را انجام دهید که این ماموریت هارا انجام دهید.


پس شب قدر شب ولیِ خداست. رحمتی که بر او نازل میشود عجیب و غریب است که ماها نمیتوانیم بفهمیم. آنوقت ان کسانی که آن شب بیدارند ، ولی نه فقط بیدارند بلکه توسل به معصوم هم دارند. سنخیت پیدا کردند با ولی خدا . قرآن روی سر گذاشتند هم میگویند بِکَ یا الله هم دانه دانه اسم ائمه را می آورند. زیر پرچم ولی خدا میروند ، انوقت سر ریزی از رحمتی که خدا بر ولی اش که مهمان اصلی هست به او میدهد یک چیزی هم به دیگران که بیدار ند و انموقع زیر سایه او هستند ، نصیب میشود . پس شب قدر را هم ولیِ خدا شب قدر میکند. و این فیض گیر بقیه هم می آید.


سحرها هم همینجور، این جذبه ها که سحر می آید در واقع به این خاطر است.
جذبه های الهی شامل حال چه کسی میشود؟ خوشبحال کسی که شاملش بشود. استانداردش دست ماها نیست.
ذلک فضلُ الله یُوتیِ مَن یَشاء خدا میداند که گاهی موقع ها یک دلی بخاطر خدا میشکند، خدا برای همان جذبه میفرستد. جذبه ها که جهشی آدم را میبرند بالا. هرکس شامل حالش بشود خیلی خوشبحالش میشود. راه صدساله را در یک لحظه میرود.نه در یک شب ، در یک لحظه میرود . اما اینکه شامل حال کی میشود استانداردش دست ما نیست که بگوییم اگر کسی این کار را بکند جذبه ها می آید . ذلکَ فَضلُ الله یک فَضل الهی و یک عنایت خاص الهی یُوتیَ مَن یَشاء خودش میداند از روی حکمتش به کی بدهد؟.


گاهی موقع ها قطره اشکی ریختند گاهی موقع ها دست یک افتاده را گرفتند، آبروی کسی را خریدند، خدا میگوید تو دست اورا گرفتی من هم دست تورا میگیرم. تو دست اورا گرفتی من هم دست تورا میگیرم بالا میبرمت. گاهی موقع ها صدای زیبای قرآنی را گوش کردند که دل آدم کَنده میشود. گاهی موقع ها یک مصیبتی گوش دادند. نمیدانم استانداردش دست ما نیست. مرحوم رسول تُرک را شاید همه تان زندگی نامه اش راخواندید . مرحوم رسول تُرک حدود 50 سال پیش بود، تقریبا 50 سال 50 و چند سال قبل. در قبرستان نوی قم در حرم حضرت معصومه سلام الله دفن است. خیلی ها الان میروند آن قبرستان ، سر قبر ایشان هم میروند.


رسول تُرک خب همه تان میدانید رسول دادخواه خیابانی فامیلیش این بود، منتها چون ترک بود بهش میگفتند رسول ترک. آدم شرّی بود آدم لاتی بود. اما با همه لاتی گریش حرمت مجلسامام حسین را حفظ میکرد. اولا شرکت میکرد در مجلس عزای امام حسین شرکت میکرد. حتی گاهی موقع ها خدا رحمتش کند به هرحال ما داریم از گذشته هایش میگوییم ، گاهی موقع ها حتی دهانش را آب میکشید یعنی نجاست خورده بود مشروب خورده بود ، دهانش را آب میکشید و وارد مجلس امام حسین میشد . یعنی قهر نبود با امام حسین.

وقتی هم وارد مجلس امام حسین میشد هرجایی یعنی برایش فرق نمیکرد ، خیمه امام حسین باشد وارد میشد . یک مرتبه وقتی وارد شد بانی مجلس که از محترمین بازار تهران بود دم در وایساده بود به همه خوش آمد میگفت. یکمرتبه دید این رسول آدم شر آدمی که باجگیر بود آدمی که به حال هر خلافی داشت ، این وارد مجلس که شد ، این بانی مجلس خیلی ناراحت شد که این الان می آید در مجلس باز یک شرّی درست میکند ، به یکی میپرد . خیلی ناراحت. اصلا خوش آمد به او نگفت. هرکس از در می آمد خوش آمد میگفت ولی به رسول خوش آمد نگفت.


رسول رفت نشست در جمعیت . این بانی مجلس دیگر طاقت نیاورد ، رفت ب او گفت که آقا رسول اگر میشود برو یک جای دیگر. پاشو برو یک مجللس دیگری. رسول اگر کسی بهش کوچکترین توهینی میکرد به او میگفت بالای چشمت ابرو، برایش چاقو میکشید. حالا از مجلس امام حسین دارند بیرون میندازنش ، به احترام امام حسین هیچی نگفت.

به احترام امام حسین پا گذاشت روی خودش. آدم باید یک شیرین کاری بکند تا خدا به او چیزهای ناب بدهد. خدا چیزهای ناب را به هرکسی نمیدهد. آدم باید یک کاری بکند تا خدا به او .. خدا بخشش و فضلش حکیمانه است. بی حساب نمیدهد که. رسول پا گذاشت روی نفس خودش و هیچی نگفت. گفت چشم.

از آن مجلس بلند شد رف بیرون. رفت بیرون. همان شب آن بانی مجلس که از خوبان بازار تهران بود ، خواب دید که کربلای سیدالشهدا برپاست، اینطرف خیمه های امام حسین ، آنطرف هم لشگر دشمن بی حساب. دید دور خیمه های سیدالشهدا یک سگی دارد نگهبانی میدهد، که اصلا اجازه نمیدهد به احدی که نزدیک شود به خیمه های امام حسین. دارد نگهبانی خیمه های سیدالشهدا را میدهد.

در خواب وقتی نگاه به این سگ کرد ، دید صورتش صورت رسول است. دید صورتش صورت رسول است. از خواب بلند شد زد روی دستش که من چه غلطی کردم رسول را از مجلس امام حسین بیرون کردم. فردای آن روز گشت اینطرف آنطرف ، تو این قهوه خانه اون قهوه خانه بلاخره رسول را گیر آورد.
گفت آقا رسول امشب حتما به مجلس ما بیا. رسول گفت : من دیشب آمدم مرا بیرون کرده حالا امدی دنبالم و میگویی بیا؟ آن بانی مجلس آن بنده خدا گفت حلالم بکن ولی امشب حتما بیا.


رسول فهمید که یک خبری شده این عادی نیست، گفت تا نگویی برای چه آمدی دنبالم من نمیام. آن بنده خدا نمیخواست خواب را بگوید ، چون خواب خیلی خوب هم نبود. با یک چهره ی بدی رسول را دیده، گفت رسول واقعش من دیشب وقتی تورا بیرون کردم ، شب خواب دیدم در کربلا یک سگی دارد از خیمه های امام حسین منگهبانی میکند، صورت آن سگ را دیدم ، دیدم تویی. تو داری نگهبانی میکنی ولی اجازه نمیدهی یک نفر به خیمه امام حسین به حریمش نزدیک شود .


رسول تا این را شنید انگار شکست، انگار شکست. سرش را انداخت پایین، اشک از چشمش جاری شد گفت یعنی امام حسین مارا به سگی در خانه ش قبول کرده. یعنی امام حسین مارا به سگی در خانه ش قبول کرده.دیگر از آن به بعد بود که آن جذبه آمد. رسول را کندَنش. از آن به بعد بود که این رسول شد یک آتشپاره. در هر مجلسی می افتاد آتش میزد به آن مجلس.
مرحوم آیت الله خوانساری، با آن عظمت ، گفت من دوست دارم مجلسی که رسول توش باشد بروم. در مجلسی که رسول هست.. چون میدانست یک عنایاتی به رسول میشود . آقای خانساری با آن عظمت.


همین آقای منصور أرضی که الان هستند ، ایشان استادشان حاج آقا رضا سراج بود ، از به هرحال خوبان تهران بود. حاج آقا رضا سراج با رسول خیلی قاطی بودند باهم خیلی رفیق بودند. یک مجلس روضه میرفتند باهم میرفتند. خوده حاج آقا رضا سِراج هم از صاحب نفسانی بود در روضه خواندن. یک مرتبه یک مجلس روضه ای بود که مرحوم حاج آقا سراج به رسول نگفته بود آدرسش کجاست یا یادش رفته بود خودش رفته بود.

تنهایی شرکت شرد رفت شرکت کرد. وقتی نشست در آن مجلس گفت ای دادبیداد من به رسول نگفتم بیاید این مجلس. آدرس ندادم. همینجور که نشسته بود یک چند لحظه که گذشت دید رسول با گریه دارد می آید ، خانم جان کجایی؟ خانم جان کجایی؟ به این شکل.

حاج آقا رضا سراج به او گفت : رسول تو کجا اینجا کجا؟ از کجا فهمیدی اینجا روضه هست آمدی ؟ گفت حاج آقا رضا به ما آدرس ندادی ، حضرت زهرا به من آدرس داد. حضرت زهرا به من آدرس داد گفت برو فلان جا مجلس روضه ی حسینم هست. من هم میایم. خانم جان کجایی؟ خانم جان کجایی؟


یک همچین آدمی.. آدمی که اینچنین بود . آدم شر آنچنانی وقتی جذبه های خدا آمد ببینید چی شد ؟ یک پاسبانی که در محل ایشان بود میگفت من پرونده رسول زیر دستم است. من تمام خلاف هایش را میدانم چون بارها اورا کلانتری بردم.بخاطر خلاف هایش. اما همین منی که میدانم چه خلاف هایی کرده ، حاضرم خام زیر کفش رسول را بریزم در چایی م تبرکاً بخورم. منی که میدانم چه خلافهایی داشته. چون میدانم که این رسول دیگر آن رسول نیست. این رسول را سیدالشهدا خرید . این رسول را امام حسین خرید .
یکی از جاهایی که جذبه های الهی می آید همین مجالس است . اینم دهه موقعیتی هست که آدم این چیزها گیرش بیاید. ماها معمولا دستگاه امام حسین ع و عاشورای حسینی را وقتی میخواهند تحلیل بکنند در کتاب ها شما ببینید. معمولا از زمان مرگ معاویه از زمانیکه معاویه مُرد وقتی که خلافت به یزید رسید از آنموقع میگویند که مثلا شروع نهضت سیدالشهدا بود. بعضی ها یک مقدار مثلا دقیق ترند ، میگوین نه . از زمان رحلت پیغمبر که به هر حال آن قضایایی که دم خانه ی حضرت زهرا پیش آمد و آن انحراف از غدیر پیش آمد ، آنجا ریشه ی انحراف بود که 50 سال بعدش عاشورا رقم خورد .


یعنی عاشورا را ریشه اش را فقط در همین حد میدانند. در حالی که شما اگر ریشه عاشورا را در روایات ببینید ریشه عاشورا قبل از اینکه عالم دنیا اصلا تحقق پیدا کند خدا عهد بلا را در عالم میثاق در عالم ذرع که مقدم بر عالم دنیا هست ، آنجا گرفت. از کی؟ اول از همه از پیغمبر، بلای عاشورا را از پیغمبر عهدش را گرفتند؟ بله این در روایات هست که مرحوم مجلسی در بحار الانوار آورده که خداوند متعال به رسولش فرمود: رسول ما این مسیری که میخواهی مسیر رسالت ، سختی دارد مشکلات دارد . پیغمبر فرمود :خدایا من همه را قبول میکنم . خداوند متعال فرمود که ، سه مطلب را سه بلا را .

یک: خودت دچار گرسنگی تشنگی کتک خوردن سنگ و چوب خوردن زباله رو سرت ریختن تهمت به تو زدن که ساحری کذابی که چی هستی. همه ی اینها را دارد . قبول میکنی این مسیر ما رسالت ما سختی دار ، ؟ پیغمبر فرمود خدایا قبول میکنم. این یک.


دو: دامادت علی که پیغمبر اکرم نسبت به امیرالمومنین محبتش عجیب و غریب بود. در روایت هست که یکی به پیغمبر گفت که اصحابتان کیا هستند ؟ پیغمبر شروع کرد اصحاب را اسم بردن اسم بردن اسم بردن ، هرچه وایساد دید اسم امیرالمومنین را نبرد. به پیغمبر گفت آقا پس غلی جزوِ اصحابتان نیست؟ پیغمبر فرمود تو گفتی اصحابم کیست؟ علی جان ِ من است. تو گفتی اصحابت کیست. من اصحاب را اسم بردم. علی جان من است. همانی که در آیه مباهله آمده و أَنفُسَنا و أنفُسَکُم جان پیغمبر. خدا فرمود بلای دوم تو این است که اگر میخواهی رسالت را بپذیری ، دامادت و برادرت علی دچار خیلی مشکلات میشوند دچار چه میشود چه میشود چه .... پیغمبر فرمود خدایا قبول میکنم.


سه : بچه هایت دچار بلا میشوند. زهرایت دچار چه بلاهایی میشود. حسینت در کربلا که وقتی برای پیغمبر گفتند ، ببینید بلای سیدالشهدا و عاشورا را دارند عهد و پیمانش را از پیغمبر میگیرند چون بلای سیدالشهدا و همه ی بچه های پیغمبر و امیر المومنین اول از همه بلای خود پیغمبر بود. اول بلای خود پیغمبر است.


شما خودتان در قرآن خواندید. به حضرت ابراهیم گفتند برو سر بچه ات را بِبُر. سوال : این بلای سر بریدن این امتحان کیست ؟ امتحان ابراهیم است یا امتحان اسماعیل است؟ البته درست است امتحان هردوتاییشان است ، اما موضوع و محور اصلی امتحان خدا از کی میخواهد امتحان بگیرد؟ از ابراهیم. اراهیم را دارند مبتلا میکند به بلای سر بریدن فرزند، خدا از او دارد امتحان میگیرد.


خوب عنایت میفرمایید؟ پیغمبر را دارند امتحان میکنند به بلای سر بریدن فرزند. به بلای بچه هایش. لذا خدا فرمود این رسالت را اگر میخواهی ، این ماموریت را میخواهی انجام بدهی برادرت علی ، بچه هایت بلا میبینند . قبول میکنی؟ چون پیغمبر به هر حال اول شخص عالم وجود است. هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند. او بلایش از همه سنگین تر است.


عاشورا شروعش از آن میثاق از آن عهد است. از آنجا شروع شد. و بعدش هم نه فقط در این عالم دنیا بلکه ادامه ش زمان ظهور حضرت ولی ع ، آنجا معلوم میشود که عاشورای امام حسین اصل بذر ظهور را عاشورا پاشید تا اینجا آثار عاشورا ادامه دارد. تا بعد از ظهور حضرت ولی عصر ع زمان رجعت که امام حسین اول کسی ست که برمیگردد بگو این ماموریت نیمه کاره ش را در عاشورا تمام بکند. اول کسی که رجعت بکند سیدالشهداست. و بعد تازه به همین عالم دنیا هم ختم نمیشود. بعد از مرگ انسان ها بعد از برچیده شدن دنیاها بعد از برزخ و قیامت باز امام حسین هنوز کار دارد . آثار عاشورا هنوز آنجا هست منتها به صورت شفاعت. دستگیری میکند امام حسین.


ببینید طول و تاریخ عاشورا را. از قبل از عالم دنیا شروع شده تا عالم دنیا تا ظهور تا رجعت تا قیامت . عاشورا طولش را ببینید . عرضش راهم اگر میخواهید ببینید که چقدر است گستره و عرضش را میخواهید ببینید که چقدر است .. عاشورا هم انسانها را در برگرفته هم جن و ملک را که دیشب عرض کردم آمدند خدمت

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک
گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخش های مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد. ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان ،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران ,دین شناسی، جهان شناسی ،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی ،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است. اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group