بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد وآله الطاهرین.
یکی از مطالبی که از نظر علمی برای همه دانشمندان جهان، از قدیم الایام تا کنون ثابت شده و هر بینندهای در محدوده اطراف خودش این مطلب را ملاحظه میکند، این است که: مجموعه موجودات جهان هستی، اثرگذار و اثرپذیر هستند.
مقدمه
وجود مقدس حضرت حق، بافت همه موجودات عالم از جمادات، نباتات، حیوان، انسان، عالم طبیعت، ریز و درشت موجودات را به این صورت بافته و نظام داده است که به اندازه سعه وجودی خودش، چه عنصر وجودیش و چه حرکاتش، بر غیر خودش اثر می گذارد و از غیر خودش نیز اثر می گیرد و این مسألهای است که تردید و شکی در آن نیست.
شما وقتی که با مستمع سخن میگویید، پدر، مادر، همسر، فرزند یا دوستان، با چند کیفیت صدا میتوانید سخن بگویید. وقتی که تند و تلخ حرف می زنید، روی مستمع اثر منفی دارد. اگر داد بزنید، اثر خاص خودش را دارد. آرام سخن بگویید، اثر خودش را دارد.
اگر با محبت نگاه کنید، یا تند و غضب آلود، هر شکل از نگاه، اثر خاص خودش را دارد. یعنی طرف ما را تحت تأثیر قرار میدهد و یا وادار به عکس العمل درونی یا بیرونی میکند.
قرآن مجید تمام این ریزهکاریها، به ویژه نسبت به انسان را مورد توجه قرار داده است. مثلا میفرماید: وقتی با پدر و مادر میخواهید حرف بزنید:
«قُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا»[1]
کلمه «معروف» در اینجا به معنای سخن پسندیده مودّب، نرم و همراه با عاطفه و محبت است.
اثرگذاری در جامعه
اگر در جامعه میخواهید حرف بزنید: «قُولُوا للنّاس حُسناً»[2] زیبا حرف بزنید.
برای این که سخن شما در پدر و مادر اثر مثبت بگذارد، حرف زدن شما طوری باشد که با حرف شما، حس کنند که آنان را دوست دارید، کینهی از آنان به دل نداشته و از آنها بریده نیستید.
با مردم که حرف میزنید، مردم حس کنند که شما به شخصیت آنها احترام میکنید و نسبت به آنها ادب را رعایت میکنید.[3]
خدا در قرآن مجید می فرماید: اگر در دادگاهی قرار گرفتید، حرف زدن شما «قَوَّامین بالقسط» [4] باشد، یعنی برای دادگاه حقیقت را بگویید تا قاضی با اثر گرفتن از سخن عادلانه شما، در پرونده قضاوت عادلانه کند.
چون ممکن است شما به نحوی سخن بگویید که قاضی با تکیه بر سخن شما، بدون این که تقصیری داشته باشد، حکم ظالمانه صادر کند. تو به من در فقه گفته بودی که بر اساس شاهد و دلیل حکم کن، این شاهد من بود که اعتمادام را جلب کرد، ولی شهادت به ناحق داد، من به تصوّر این که شهادت او حق است، تحت تأثیر قرار گرفتم و آن حکم ظالمانه را دادم، در حالی که خودم نمیدانستم ظالمانه است، بلکه فکر میکردم عادلانه است. آن وقت به قاضی میگویند: شما معذورید و به شاهد میگویند: شما به جهنم برو. البته اینها نمونهای از اثرگذاری و اثرگیری بود.
عمل و عکس العمل در دیدگاه علمی
طبق آیات قرآن و روایات و کسانی که کتاب پرقیمت «تاریخ علوم» پیر روسو را خوانده باشند، هیچ حرکتی از عالم صادر نمیشود، مگر این که اثر میگذارد.[5] حوزه میدان این اثر نیز به تناسب سعه وجودی اثرگذار است.
خورشید وقتی طلوع میکند، کل نیم کره را روشن میکند، آیا امکان قطع این اثرگذاری از این موثر هست؟ خیر، محال است. یا وقتی که خورشید غروب میکند، تمام نیم کره تاریک میشود. آیا قطع این اثر خورشید، امکان دارد؟ نه، امکان ندارد.
چیزی در این عالم نیست که حرکتی بکند و اثر ایجاد نکند. جهان مانند استخر است که اگر شما سنگریزهای را در آب آرام استخر بیندازید، هزاران دایره ایجاد میکند.
دانشمندان در همان کتاب «تاریخ علوم» پیر روسو ثابت کردند، به تعبیر علمی خودشان میگویند: مکانیسم عالم این است که شما اگر در اتاق خود فقط کتاب را از روی میز بردارید و دوباره همان جا بگذارید، تمام جهان از این حرکت اثر میگیرد. یعنی کل عالم از این کار شما خبردار میشوند.[6]
در مقابل تمام حرکات، پروردگار نیز در عالم زمینه عکس العمل قرار داده است. بنای این عالم این گونه است و به عالم نمی شود گفت:اگر حرکتی از من صادر شد، مثبت یا منفی، تو به این حرکت من جواب نده.
عجیبتر از حرف دانشمندان،حرف قرآن است که شما هر حرکتی انجام بدهید، چه در پنهان و چه در آشکار، مانند حرکت شما در نظام عالم ثابت می ماند و روز قیامت شما با دو چشم خود حرکتهای انجام گرفته خود، به علاوه عکس العملش را خواهید دید.
با توجه به این مقدمه که در آیات قرآن و روایات و سخنان دانشمندان، حتی دانشمندان لاییک آمده است، چون آنها نیز حوزه آفرینش را با تجربههای علمی این گونه دیدند که هیچ حرکتی از انسان صادر نمیشود، مگر این که در جهان ثابت میماند و جهان نیز نسبت به این حرکات عکس العمل خواهد داشت.
تأثیر گناه در زندگی
1. ممانعت از روزی
امام باقر علیه السلام میفرماید:
«عن ابی جعفر علیه السلام انّ الرجل لیذنب الذَنبَ فَیدرءُ عنه الرزق»[7]
انسانی مرتکب گناه میشود، عکس العمل هستی در مقابل گناهش این است که رزق الهی را از او دفع میکند.
بنا بود پروردگار مهربان عالم این ماه یک میلیون تومان روزی به او برساند، اما درا ین ماه مرتکب گناه میشود، پروردگار، هستی را این گونه قرار داده است که میگوید: جلوی رفتن این یک میلیون تومان به زندگی او را بگیر. او حرکتی کرد، حرکتش را جواب بده. در جهان اثر میگذارد. عکس العمل گناه او منع رزق الهی است. این خصلت و ضربه گناه است.[8]
2. تیرگی و خاموشی نور فطرت
ائمه علیهم السلام فرمودند: پروردگار وقتی قلب را در رحم مادر خلق میکند، قلبی صاف و همراه با نورانیت است. این قلب صاف و نورانی، استعداد دارد که ارزشهای الهی را در خودش جا بدهد.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«اذا أذنب الرجل خرج فی قلبه نکتةٌ سوداء»
جالب این است که در این روایات فقط گناه مطرح است و کوچکی و بزرگی آن مطرح نیست، چون گناه اگر چه به اندازه یک ارزن باشد:
وَمَنْ يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يرَهُ[9]
فرقی نمیکند، این اثر را خواهد گذاشت و به فرمان خدا این پاسخ را، عالم هستی به گناه گناهکار خواهد داد.
این که پیغمبر صلی الله علیه وآله اصرار دارند که در ماه رمضان: «فاجتنبوا فیه کلّ حرام» به خاطر این است که ما در این ماه با ترک گناه از تمام فیوضات خدا بهرهمند شویم.
وقتی انسان گناهی را مرتکب میشود، روی ان صفحه نورانی نقطه سیاهی پیدا میشود، «فان تاب انمحت» توبه آن نقطه را محو میکند.
«و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلایفلح بعدها أبداً»[10]
اما اگر گناه را ادامه داد، که گناه حاکم شود، یعنی اگر کل صفحه دل سیاه شود، دیگر تمام درهای نجات بر او بسته میشود. باز بودن درب منوط به باز بودن قلب به سوی خدا است و باز بودن و گشایش قلب و شرح صدر نیز به این است که انسان سراغ گناه نرود.
3. تأخیر در استجابت دعا
امام باقر علیه السلام میفرماید:
«ان العبد لَیَسأَلُ الله الحاجةَ من حوائج الدنیا فیکون من شأن الله قضاؤُها»
بنده در پیشگاه کریم، رحیم و أرحم الراحمین میرود، میگوید: خدایا! مریض دارم، او را شفا بده، یا قرض دارم، ادا کن،یا گره به کارم خورده است، آن را باز کن، حق این است که دعایش مستجاب شود، چون دارد از کریم گدایی میکند، اما:
«الی اجل قریب أو وقت بطیء فیذنب العبد عند ذلک ذنبا»
امروز و فردا باید مستجاب شود، در این زمان نزدیکی که باید مستجاب بشود، دعا در راه اجابت شدن است، اما دعا کننده مرتکب گناه میشود. مثلاً ظلمی میکند، حقّی را پایمال میکند، آبرویی را میریزد، مالی را میبرد،
«فیقول الله للملک الموکَّل بحاجته لاتنجز له حاجته»
به فرشتگانی که زمینه اجابت دعا را فراهم میکنند، خطاب میرسد: کاری برای او انجام ندهید.
«و احرمه ایّاها فانّه تعرّض لسخطی و استوجب الحرمان منّی »[11]
دعا را از اجابت کردن ممنوع کنید، چون او مرا از خودش خشمگین کرد و مستوجب این شد که من به دعایش گوش ندهم.
این نیز اثرگذاری دیگر گناه است.[12]
استجابت سریع دعای گنهکاران حرفهای
ممکن است کسی بگوید: پس خیلی از گناهکاران حرفهای دعا کردند، حتی در حال مستجاب شدن و بعد از آن نیز گناه میکردند، ولی دعای آنان مستجاب شده است؟ جوابش این است که:
شما با گناهکاران حرفهای فرق میکنید. شما را که از اجابت ممنوع میکنند، این ممنوعیت، ممنوعیت دائمی نیست. بلکه این ممنوعیت، نوعی ادب کردن است که وقتی گریه و ناله دعایتان مستجاب نمیشود، نزد متخصصی مانند امیرالمؤمنین علیه السلام میروید، میگویید: مگر قرآن نمیگوید:
«ادعُونِی أَستَجِب لَکُم»[13]
شاگرد فضیل، مبتلا به سه گناه
فضیل عیاض شاگردان زیادی را تربیت کرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال مرگ افتاد. فضیل بالای سرش آمد، گفت: بگو: «لا اله الا الله» گفت:هم نمیگویم و هم بیزارم از این چیزی که تو میگویی. فضیل گفت: قرآن بیاورید تا سوره مبارکه «یس» را بخوانم، شاید گرهش باز شود.
پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: «لکلّ شیء قلب و قلب القرآن یس»[14]
گفت: نخوان، من از شنیدن زجر میکشم و مرد. استاد غرق در شگفتی شد. خیلی پی جو شد که چه چیزی باعث شد که این شاگرد درس خوانده و با معرفت. هنگام مرگش به این بلا دچار شد و بیدین مرد. خیلی در فکر بود، تا یک شب در عالم رؤیا دید که روز قیامت شده است.
شاگردش را دید که در آتش است. گفت: چه شد که وضع تو به اینجا کشید؟ گفت: من دچار سه گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛ گناه اول: حسود بودم، هیچ نعمتی را برای دیگری تحمل نداشتم ببینم. گناه دوم: من دو بهم زن بودم و گناه سوم من: سالی یکبار مشروب میخوردم. اگر توبه کرده بودم، به این بلا دچار نمیشدم.
کرم و رحمت خدا بر گنهکار توبه کننده
گناهکاری که این همه ضرر دیده است، قرآن به او میگوید: جبران ضرر گذشته و اینده روشن، با توبه میسر است. من حاضرم توبه شما را قبول کنم و به شما توفیق بدهم و سیّئات شما را به حسنات تبدیل کنم.
اینها در دعای جوشن کبیر آمده است. من طبیب و پشتوانه خوبی برای شما هستم. من حتی گناهانی که ضررهایش در راه است و میخواهد به شما ضرر بزند، اگر توبه کنید، تمام ضررها را نابود میکنم و نمیگذارم که به شما برسد.
تو که همه را امتحان کردی، یک بار بیا من خدا را امتحان کن. ببین اینهایی که در قرآن گفتم، عمل میکنم یا نه؟ امتحانش که خرجی ندارد. ببین بعد از توبه، از هم ضرر میکنی؟
حرّ نمونه جبران ضرر گناه
ضرر گناه جناب «حرّ بن یزید»[15] طبقه هفتم جهنم بود. این ضرر به سرعت در حال آمدن بود،چون او تا روز عاشورا اهل گناه بود، ولی توبه کرد، خدا ضرر را از او برگرداند. تو نیز بیا مرا امتحان کن.
قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[16]
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شهزاد علی مطهری
[1] اسراء (17: 23: گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
[2] بقره (2): 83؛ «با مردم با خوش زبانی سخن گویید.»
[3] . الکافی: 2/165، حدیث 10؛ «عَن أَبی جَعفَر علیه السلام قالَ فی قَولِ اللهِ وَ قُولُوا للنّاس حسنا قال قُولوا للنّآس أَحسَنَ ما تُحِبُّونَ أَن یقال فیکُم.»
[4] نساء (4): 135؛ «قیام کننده به عدل»
[5] به عنوان مثال نیوتن، دانشمند معروف قاعدهای دارد که میگوید: «هر عملی را عکس العملی است، مساوی و معکوس آن».
[6] . قاعدهآی به نام قاعده «کولن» است که دانشمندی به همین نام ثابت کرده است که اتمها و ذرات عالم در یکدیگر اثر میگذارند، لذا هر تغییر فیزیکی و شیمیایی در عالم منجر به تأثیر در ذرات دیگر شده و در نتیجه در کل عالم اثر می گذارد.
[7] .وسائل الشیعه: 15/301، باب 40، حدیث 20575.
[8] . وسائل الشیعة: 15/303، باب 2058140؛ «عَن أَبی عَبدِ الله علیه السلام قالَ سَمِعتُهُ یَقولُ کانَ أَبی یَقولُ إِنَّ اللهَ قضی قضاء حتما لاینعم علی العبد ینعمَةٍ فَیَسلُبها إیَّاهُ حتَّی یُحدِثَ العَبدَ ذَنباً یَستَحِقُّ بِذَلِکَ النَّقِمَةَ.»
[9] زلزال (99): 8؛ «و هر کس هم وزن ذرهای بدی کند، آن بدی را ببیند.»
[10] الکافی: 2/271، حدیث 13؛ «عَن أبی بصیر قَالَ سَمِعتُ أَبَا عَبدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ إِذَا أَذنَبَالرَّجُلُ خَرَجَ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَودَاءُ فَإِن تَابَ انمَحَت وَإِن زَادَ زَادَت حَتَّی تَغلِبَ عَلَی قَلبِهِ فَلا یُفلحُ بَعدَهَا أَبَداً.»
[11] بحار الأنوار: 70/360، باب 137، حدیث 86؛ مستدرک الوسائل: 11/334، باب 40، حدیث 13194؛ «قالَ البَاقِرُ علیه السلام إِنَّالعَبدَ لَیَسأَلُ الحَاجَةَ مِن حوَائِج الدُّنیَآ فَیَکُؤنُ مِن شَأنِ الله قَضاؤُهَا إِلَی أَجَلٍ قریب أو وَقت بَطیء فَیُذنِبُ العَبدُ عِندَ ذلک ذَنبا فَیَقُولُاللهُ للمَلَکِ المُوَکَّلِ بِحَاجَتِهِ لا تُنجِز لَهُ حَاجَتَهُ و احرِمهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطی وَاستَوجَبَالحرمان منّی.»
[12] إرشاد القلوب، دیلمی: 1/46؛ مستدرک الوسائل: 11/333، باب 40، حدیث 1390؛ «و قال إذا أذنب العبد کان نقطة سوداء علی قلبه فإن هو تاب و أقلع و استغفر صفا قلبه منها و إن هو لم یتب و لم یستغفر کان الذنب علی النب و السواد علی السواد حتی یغمر القلب فیموت بکثرة غطاء الذنوب علیه و ذلک قوله تعالی بل رانَ علی قلوبهم ما کانوا یَکسِبُونَ یعنی الغطاء و العاقل یحسب نفسه قد مات و یسأل الله الرجعة لیتوب و یقلع و یصلح فأجابه الله فیجد و یجتهد و جاء فی قوله تعالی «وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنی دُونَ العذاب الأکبر لَعَلَّهُم یرجِعونَ».
[13] . غافر (40): 60؛ «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
[14] . مستدرک الوسائل: 4/323، باب 41، حدیث 4789؛ «عَن أَنَسِ بن مالک عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه وآله قال إِنَّلِکُلِّ شَیءٍ قَلباًوَ قَلبُالقُرآن یس.»
[15] حرّ: بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب بن هرمی بن ریاح بن یربوع بن حنظلة بن مالک بن زید منافةبن تمیم تمیمی یربوعی ریاحی. خاندان حرّ از بیوت معروف عراق و از اشراف آن دیار در جاهلیت و اسلام بوده، جدش عتاب و پس از او فرزندش قیس با نعمان منذر هم گردن بوده و نبرد او با بنی شیبان که به نام حرب الطخفه شهرت یافت در تاریخ قبل از اسلام مسطور است.
حر از روسای کوفه به شمار میآمده هک ابن زیاد او را به ملازمت هزار سوار جهت راه بستن بر امام حسین علیه السلام گماشت. وی چون از دارالاماره بدین عزم بیرون شد از عقب خود صدائی شنید کهای حرّ مژده باد تو را به بهشت وی صاحب صدا را ندید ولی نزد خود گفت: چگونه من به بهشت روم که عزم معارضه با فرزند پیغمبر دارم! وی همچنان به راه خویش ادامه داد تا در منزل معروف به قصر بنی مقاتل با امام حسین علیه السلام تلاقی نمود و آن حضرت را از رفتن به کوفه بازداشت. روز عاشورا که شد حر به نزد عمر سعد رفت و به وی گفت: آیا تصمیم جنگ با امام حسین را داری؟ عمر گفت: آری نبردی که کمترین آن بریدن سرها و افتادن دستها باشد. حر گفت: آیا بهتر نبود او را به حال خویش رها میساختی که اهل بیت خود را از این دیار بیرون برد و به هر جا که خواهد رود؟ عمر گفت: اگر کار به دست من بود چنین میکردم اما امیر عبید الله اجازه نمیدهد. حر از نزد عمر بازگشت و به کناری از لشکر بایستاد و همی در کار خویش متحیر بود و به اندیشهای ژرف فرو رفته نمیدانست چه راهی ژیش گیرد؟ قرة بن قیس ریاحی گوید: من ملازم او بودم و او را در این حال میدیدم رو به من کرد و گفت: اسبت را آب دادهای؟ من از این سوال چنین دریافتم که وی راضی نیست من در کنارش باشم، ولی به خدا سوگند اگر می دانستم چه در سر دارد وی را رها نمی کردم و به راهی که رفت می رفتم. من از او به کناری شدم اما دیدم وی آرام آرام به سمت حسین علیه السلام همی رود. مهاجر بن اوس او را صدا زد که ای حر عزم حمله داری؟ حر سکوت کرد و چیزی نگفت، ولی مانند کسی که گریه گلویش را پر کرده باشد لرزه به اندامش افتاد و بدنش مرتعش گشت. مهاجر گفت: ای حر تو وضعی مشکوک داری و هرگز تو را بدین هیئت ندیده بودم و اگر مرا از شجاعترین مردم میپرسیدند پیش از همه تو را نام میبردم، این اضطراب از چیست؟! حر گفت: به خدا قسم! من اکنون خود را بر سر دو راهی بهشت و دوزخ میبینم اما به خدا سوگند جز بهشت نگزینم گرچه قطعه قطعه گردم و به آتش سوخته شوم. «معارف و معاریف: 4/439-440»
[16] زمر (39): 53؛ بگو: «اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را ميآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است..