شنبه 10 آبان 1404

                                                                                                                        

 

منو سخنرانی مکتوب

خصائص حضرت زینب (س)-استاد سیدحمید میرباقری


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحناالفداه و لعنة الله علی اعداهم اجمعین


مرحوم علامه مامقانی رضوان الله علیه یه کتابی داره به نام تنقیح المقال در اون کتاب تنقیح المقال اش که چند جلدم هست در جلد سوم این کتاب یک توصیفی و تعریفی و معرفی از زینب کبری علیها السلام داره من متن این چند دقیقه ای که محضر شما هستم رو می خوام فرمایش مرحوم مامقانی قرار بدم بعد بعضی از فراز هاش نیاز به یه توضیح داره توضیح بدم


فرمایش ایشون اینجوریست می فرماید أقول: زینب، و ما زینب! و ما أدراک ما زینب!
می فرماید من می گم زینب ،اما چیه زینب، کیه زینب و تو چه می دانی که زینب کبری کیست بعد شروع می کنه معرفی کردن می گه هی عقیلة بنی هاشم،این بانو زن عاقله بنی هاشمه


عقیله از همون کلمه عقل میآد معمولا اونم در اون دوره حالا یکم شاید تفاوتم کرده باشه معمولا کمتر زن ها مورد توجه واقع میشدند مگر اینکه یک ویژگی های خاصی در اون زن می بود مثل حضرت خدیجه علیها السلام هم ثروتمند بود هم مدیر و مدبره بود


ویژگی هایی داشت که خدیجه رو بارز و متمایز از دیگران کرده بود مثل حضرت زهرا علیها السلام شخصیتش یه شخصیتیست چه در خانه باشه چه بیرون خانه این متمایز از دیگرانه
معمولا زن ها خیلی مورد توجه و تعریف واقع نمی شد مگر یه ویژگی هایی می داشتند زینب کبری یه ویژگیش اینه هی عقیلة بنی هاشم،در بنی هاشم زن خردمند و عاقله زینب کبراست


لذا بچه های حضرت زینب که فرزندان عبدالله جعفر می شدند خود عبدالله جعفر شخصیتی بوده اما به بچه های زینب معمولا اون دوره هام بیشتر فرزندان رو به پدر می شناختند الانم همینجور شما فامیلیتون فامیلی پدرتونه فامیلی مادرتون نیست
اما بچه های حضرت زینب رو می گفتند این ها فرزندان عقیله هستند بچه های عقیله هستند و جالب اینه از اینکه اون ها رو به مادرشون می شناختند نه تنها اظهار نارضایتی بلکه خوشحال و فخر شون بود افتخارشون به این بود که می گفتند این ها بچه های عقیله هستند این ها فرزندان عقیله هستند


و قد حازت من الصفات الحمیدة ما لم یحزها بعد امّها أحد،می فرماید دارای ویژگی هایی بود این زن که مادرش رو بگذاری کنار یعنی مادرش رو استثنا کنی حضرت زهرا علیها السلام رو، مرحوم مامقانی این شخصیت بزرگوار می فرمود مادرش رو استثنا بکنی احدی به این ویژگی ها در دنیا و عالم نرسیده یعنی به جایی رسیده که مادرش حضرت زهرا علیه السلام که سیدة النساء العالمین والاولین من آخرین است استثنا کنی این ویژگی ها رو کسی دیگری بهش نرسیده اون ویژگی ها چیه؟


اون ویژگی ها یکیش اینه که یک نویسنده ایست به نام حسن قاسم می گه اگر شما همه خوبی های عالم رو شماره کنی یک دو سه چهار پنج صد دویست سیصد هزار دو هزار همه ی خوبی های عالم رو شماره کنی بعد بخوای یه نمونه برای همه اون خوبیا بیاری می گه قوی ترینش یعنی از همه جلوترش از همه بارزتر برا اون همه خوبی ها عبارت از زینب کبری سلام الله علیهاست


خب حالا مرحوم مامقانی می خواد بعضی از اونا رو بیان کنه بعضی از اون صفات رو می خواد برای من و شما بگه
می فرماید حتّى حقّ أن یقال: حتی شایسته است راجع به زینب کبری اینجوری بگیم هی الصدّیقة الصغرى مادرش صدیقه کبراست صدیقه بزرگ تر می فرماید خوبه به زینب اینجوری گفته بشه صدیقه ی کوچک تر یعنی مادرش در صدیقه بودن که یک لقب بزرگ و ویژگی بزرگ مادرش بالاتر است این بعدی اون پایین تر است هی الصدّیقة الصغرى


دیگه چی؟ هی فی الحجاب و العفاف فریدة. لم یر شخصها أحد من الرجال فی زمان أبیها و أخویها إلى یوم الطفّ میگه در حجاب و عفاف این زن به جایی رسید که تا روز عاشورا چه زمان باباش امیرالمومنین علیه السلام چه زمان امام حسن علیه السلام چه زمان امام حسین علیه السلام احدی چهره زینب کبری رو نتوانست ببینه و لذا نویسندگان و مورخین معمولا نتونستند چهره ی زینب کبری رو توصیف کنند چرا چون کسی ندیده که تا توصیف بکنه نتوانستند ببینند تا بگند این گونه از چهره اش تا روز عاشورا احدی چهره زینب کبری را نتوانست نه چهره حتی گاهی بعضا صدای زینب کبری رو هم همین طوره


یه همسایه ای داره زینب کبری علیه السلام به نام یحیی مازنی می گه به خدا قسم در طول سال های همسایگیم با این بانو یک مرتبه نه صدای او رو شنیدم نه خود او رو دیدم نه صدای او رو و نه خود او رو شنید هیچ کدام
بعد می گه هر وقت می خواست بره زیارت قبر جدش خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم باباش و برادراش همراهیش می کردند یعنی پدر و دو پسر همراهی این بانو رو می کردند تا بره زیارت و برگرده نزدیکی های حرم که می شد و به قبر که می خواستند برسند امیرالمومنین علیه السلام جلوتر می رفتند چراغ ها و شمع های حرم رو کم می کردند


می گه یه بار امام حسن علیه السلام سوال کرد از باباش امیرالمومنین علیه السلام گفت بابا جان شما به چه جهت میری چراغ ها رو کم می کنی فرمود حسن جان خوف این دارم که چشمان نامحرمان به خواهرتون زینب کبری بیفته


یعنی تا اینجا خوف این داره می ترسه مبادا چشم نامهربان به زینب کبری علیه السلام بیفته خب من همین جا می خوام یه نکته ی بسیار مهم تربیتی رو عرض بکنم وقتی این جور موارد از تاریخ گفته می شه شاید به ذهن من و شما اونایی که کاری با این جلسات ندارند که حسابشون دیگه خیلی مشخصه اما حتی بین ماها ما مثلا متدینین هیئتی ها این ها شاید این به ذهنمون بیاد که آقا خب اینا مال هزار و چند صد سال قبل بوده امروز که دیگه زمان این حرف ها گذشته امروز که نمی شه این جوری زندگی کرد
اینا مال اون دوره بوده که جامعه محدود بوده شرایط محدود بوده تقریبا همه اینجوری بودند خب زینب کبری علیه السلام هم کسی نمی دیدش صداشم کسی نمی شنیده


و لذا امروز دیگه نمی شه اونجوری زندگی کرد جواب جواب جوابش این است که از بسیاری نه یه دونه دوتاها از بسیاری از آیات قرآن آیات قرآن نه فقط حدیث ها بسیاری از آیات قرآن و روایات اهل البیت علیهم السلام استفاده می شه که اون روز مدینه و مکه و عراق و حجاز با امروز تفاوت چندانی نداشته


یعنی آنچه شما امروز داری می بینی اون روزم همه ی اینا بوده یا یه ذره کمترش یا حتی بیشترش چطور چطور به چه وجهی یعنی این گونه نبوده که اون روز همه ی زن ها پوشیه می زدند از خونه می اومدند بیرون چادر و پوشیه می زدند بعد بگیم زینب کبری علیه السلام هم یکیش بوده اگه این باشه که این هنر نیست برای حضرت زینب که که اصلا مورخین و نویسندگان ما بخوان توصیفش کنند بگن هیچ کس او رو ندیده خب هیچ زنی هیچ زنی رو ندیدند زینب اینکه هنر می شه


اینکه گفته بشه که حضرت زهرا علیها السلام وقتی اون نابینا وارد شد زود روسری و چادرش رو سرش کرد بعد پیغمبر اکرم فرمود باباجان اینکه نابیناست عرض کرد بابا او منو نمی بینه من که او رو می بینم که بوی من رو که استشمام می کنه


یه کسی بگه آ اینا مال هزار و چندصد سال قبل بوده اگه اون روز همه اینجوری بودند حضرت زهرا علیه السلام هم اینجوری بود اینکه هنر نیست برای حضرت زهرا هنر اینجاست که تو یه جامعه ای دیگران گونه دیگری باشند ولی تو راه درست رو بری هنر اینجاست که تو یه مدرسه و دانشگاهی که دویست تا دانشجو یا دانش آموز داره همه اینا چادرهاشون رو ورداشتند تو هم بگی که خب بوی همه ورداشتند مام برداریم هنر نیست که تو چادر اگه همه چادر سرش کردند تو هم چادر سرت کردی خوبه اما هنر نیست چون همه چادری ان


الان تو خیلی از شهرستان ها که هنوز بکره اینا عمده شون چادری ان بعد این دختره که شوهر می کنه به تهران یه کسی از تهران اون دختره رو می گیره می بینی اینجا چادرش رو برداشته من تا بیست و چهار پنج سال پیش و اینا یادمه این رو دقیقا بعد تو اتوبوس نزدیکای اون شهرستان میگی چادر سرش می کنه چرا چون محیط اونجا محیط چادره محیط اینجا اینگونه اینکه هنر نیست که، هنر اون جاییه که ولو دیگران گونه دیگرن تو اون گونه نباشی ولو همه تو گوشی هاشون این و این رو این و این رو دارند تو نداشته باشی تو نگاه نکنی


ولو همه آهنگ و موسیقی و خوندن فلان خواننده رو گوش میدن و میشناسند و سری جدیدش و آلبوم جدیدش و همه رو می بینم می دونند ولی تو اهلش نباشی این هنره
اگه هیچ کس نباشه تو هم نباشی که هنر نیست که هنر اون وقتیست که تو یه جامعه ای با همه اون آلودگی ها اما تو همه ی تلاشت رو می کنی گونه ی دیگری باشی


از بسیاری از آیات و روایات و تاریخ استفاده می شه زینب کبری علیها السلام و مادر بزرگوارش و حضرت خدیجه و امثال این بزرگواران اینا تو یه دوره ای نبوده که همه اون گونه باشند اینا هم اون گونه باشند، نه حالا الان براتون دو سه تا نمونه سه چهار تا نمونه اش رو می خونم که اون روز فحشا بیداد می کرده گاهی بی بند و باری بیداد می کرده اما زینب کبری این گونه زندگی می کرد


لذا شده الگو شده سرمشق آیه ی 59 سوره مبارکه احزاب می فرماید يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ می فرما پیغمبر به زنان خودت به دخترانت و به زنان اهل ایمان بگو بگو این روسری های بلند و گشاد رو رو سرشون بندازند جلباب جلابیب که جمع جلباب روسری های همین الانم تو کشورهای عربی برید هست تو بعضی این فیلم ها شاید دیده باشید غیر روسری های داخل کشور خودمونه اینا روسری هاشون تقریبا شبیه چادره به بلندی اینکه تا پاشون برسه دم انگشتا برسه نیستش یه ذره کوتاه تره ولی هم بسیار گشاده یعنی کامل بدنش رو پوشونده جلو پشت سر بغل و خیلی هم گشاد که اصلا حجم بدن رو اصلا نشون نمی ده تا نزدیکی های پا انگشتاشم می رسه یه ذره بالاتر شبیه چادره ای ما نیست یعنی مثل اون نیست اما شباهت به او زیاد داره این رو عرب بهش می گه جلباب


قرآن می فرماید به زنان خودت و دخترانت و زنان اهل ایمان بگو بگو روسری های گشاد رو سرشون بندازن از خونه بیان بیرون چرا؟ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ این باعث می شه اینا شناخته بشن مورد آزار واقع نشن یعنی چی اینا شناخته بشن مورد آزار واقع نشن قصه چیه قصه اینه شان نزول آیه اینه که نماز مغرب که می شد مردها و زن ها می اومدند از خونه هاشون به سمت مسجد برای نماز جماعت پشت سر پیغمبر اکرم سر راه زنای مدینه که می خواستند بیان مسجد یه سری جوونا وامیایستادن مزاحمت برای این ها ایجاد می کردن متلک می گفتند یه چیزی می گفتند آزاری می دادند این ها وقتی می خواستند بیان مسجد دچار مشکل و زحمت بودند چون تو مسیر گرفتار این ها بودند آیه نازل شد پیغمبر این خانم هایی که می خوان بیان مسجد نماز پشت سر رو بخونند مورد آزار واقع می شند بهشون بگو اگه می خواید مورد آزار واقع نشید مزاحم شما نشن شما اگر این جلابیب رو یعنی خودتو بپوشونی و از خونه بیایی بیرون دیگه مورد چشم آزار دهنده قرار نمی گیری مورد متلک او قرار نمی گیری فرمود ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ این باعث می شه دیگه شما رو ازار ندند می گن این اهل این حرفا نیست این تو این وادیا نیست لذا به تو دیگه کاری نداره


خب از این آیه استفاده می شه و همین طور تاریخ اون روز بسیاری از زن ها یه گونه دیگری می اومدن بیرون قرآن می فرماید به زن ها بگو اینجوری بیان بیرون تا مورد مزاحمت، پس معلوم می شه اون دوره هم اینا بوده


سوره مبارکه احزاب حدود هفت تا توصیه به زنان پیغمبر می کنه که هم به زنان پیغمبر هم غیر زنان پیغمبر یکیش اینه می فرماید شما زنان پیغمبر فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا (آیه 32 احزاب)می فرماید وقتی می خوای با نامحرم حرف بزنی ببینید مال هزار و چهارصد سال قبل ها مال دیروز نیست ولی انگار این آیه برای امروزه می فرماید زنان پیغمبر چه زنان پیغمبر چه غیرش وقتی می خواید با نامحرم حرف بزنید با کرشمه و ناز حرف نزنید فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ تا اونی که دلش بیمار به طمع بیفته از این فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ استفاده کردند مفسرین بعضی میگن در شهوات جنسی خب همه این شهوت رو دارند
اما یه عده هستند این شهوات جنسیشون به بیماری تبدیل شده یعنی چشم چران هستند مزاحم هستند این این بیچاره می کنه جامعه رو اگه تو هم بخوای اون رقمی بیایی بیرون تو هم بخوای اونجوری حرف بزنی


حالا قرآن کریم اون روزی زینب کبری کسی صداش رو نامحرم نمی شنیده که قرآن می فرماید خانوما فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وقتی می خوای با نامحرم حرف بزنی سفت و محکم حرف بزن قرآن می فرماید فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ با کرشمه و ناز حرف نزن چون طرف می ریزه به هم وقتی تو اینجوری باهاش حرف می زنی جامعه رو آلوده می کنه


حالا این گاهی پشت تلفنه گاهی تو این صفحات مجازی عکسش رو اونجوری می ذاره اون گونه حرف می زنه صوت از خودش می ذاره گاهی هم نه دیگه حقیقیه مجازی نیست حضوریه و اینگونه حرف می زنه


امروز رفقای عزیز جوونای عزیز خواهرهای گرامی بسیاری از زندگی ها اینجوری متلاشی شده اینجوری از پا در اومده
شما گمان کردید همه ی این خیانت هایی که گاهی به طلاق می کشه اینا تمامشون ریشه نداشته و همه هم لاابالی ان نه شیطان در حدیث دارد می فرماید إنّ إبليسَ رَضِيَ مِنكُم بالمُحَقَّراتِ . [بحارالأنوار : 73/363/93 ]


می فرماید شیطان در مورد شما بسیار حساب شده عمل می کنه یعنی چی می فرماید نسبت به شما به یه دونه کوچولو راضی می شه یعنی یه دفعه نمیآره شما جوون هیئتی رو یقه رو بگیره بگه بیا برو بشین سر میز نعوذ بالله عرق بخور بیا برو فلان کار شنیع رو نه نه نه نه شیطان اینجوری عمل نمی کنه إنّ إبليسَ رَضِيَ مِنكُم بالمُحَقَّراتِ . اول از یه نگاه شروع می کنه از اول از یه شوخی اول از یه پیامک اول از طریق یه مطلب کوچولو بعد دونه دونه پله پله قدم به قدم می بره تا طرف رو از هستی ساقطش می کنه


و لذا شما این هایی که معمولا زندگیشون متلاشی شده سوال بکنید اینجوری نبوده که یه دفعه تو چاه افتاده باشه که این ذره ذره توی زمین شیب دار سقوط قرار گرفته هی سر خورده سر خورده سر خورده تا بیچاره شده و رسوا شده و آبروش رفته و زندگیش از هم پاشیده با دو تا سه تا بچه هایی إنّ إبليسَ رَضِيَ مِنكُم بالمُحَقَّراتِ .


خب آقا اینا چی نشون میده؟ نشون میده اون دوره هم اینا بوده یه مثال دیگه عرض بکنم دیگه رد بشم زمان وقتمون روهمی این نمونه امشب شب ولادته باز سوره مبارکه نور آیه سی و سی و یکه می فرماید قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ می فرماید به اهل ایمان بگو چشماشون رو کنترل کنند یغضوا غض معناش این نیست که چشات رو ببند چرا چون شما اگه بخوای چشات رو ببندی که جوب هست دست انداز هست لبه ی سیمان اومده بالا چشمت رو ببندی که یا تو جوب می افتی یا زمین می خوری نمی گه ببند چشات رو می گه چیکار کن می گه چشمان رو مراقبت کن غض یعنی کوتاه کردن یعنی محدود کردن


یه مثال بزنم یه وقت از شما این طبقه چهارم آپارتمانتون می آید لب پنجره واستید ببینید که این ماشینی که صدای دزدگیرش دراومده ماشین شماست یا ماشین مثلا همسایه تونه میآی دم پنجره وایستیم ماشین رو نگاه بکنی تمام خانه ها و حیاط های مردمم زیر چشم شماست همه رو نگاه می کنه ماشینشم نگاه می کنه این یه نگاهه


یه وقت هم می آد این رو امتحان کنید این غص معناش اینه میآد لب پنجره به هیچ کجا نگاه نمی کنه الا به ماشین خودش غض معناش اینه میآد پشت چراغ قرمز که تو ماشین نشسته تا سبز بشه حرکت کنه یه وقت از پیاده رو اون ور پیاده رو اون طرف می گه حاج آقا نمی شه که چشام رو ببندیم تو این وضع تو خیابون نمی تونی ببندی غض می تونی بکنی غض نظر نگاهش بینه سبز بشه حرکت کنه نگاهش به اینه که رو عابر پیاده نره نگاهش بین به کسی نزنه یه وقت هست پشت چراغ که صد ثانیه نود ثانیه مونده تا حرکت کنه تمام این ماشین این ور و اون ور و پیاده رو رو زیر چشم داره می گه این رو نکن این رو انجام نده حالا اگه یه جایی هم یه دفعه نگاش افتاد این نگاه اولیه بدون عمد چون دیدید می گن که اینم خیلی خوشگله یعنی خوب چیزی شده می گن حاج آقا می گن از نگاه اول اشکال نداره درسته حاج آقا اون نگاه اولی اشکال نداره که عمدی توش نیست یه دفعه چشمش افتاد دیگه نه این این اثر نمی کنه اما اونجایی که عمد توش کار باشه همون نگاه اولش هم حرامه همون نگاه اولشم تاثیر آلوده روی ذهن انسان و قلب انسان می گذاره


خب می فرماید بگو نگاه هاشون رو کنترل کنند خب این ایه راجع به چیه؟ هزار و چهارصد سال قبل مگه نگاه های جوری دیگه هم داشتیم بله یه جوانی امام باقر علیه السلام می فرمود آیه راجع به اینه یه جوانی نگاهش به همون خانمی که براتون گفتم چجوری می اومدن بیرون نگاهش به اون افتاد و خلاصه دیگه عذر می خوام دیگه چشش گرفت و بعد همین جوری که نگاه می کرد اومد طرف رد شد رد شد هی برگشت نگاه کرد همینجوری می رفت نگاه می کرد رفت رفت رفت همچین می رفت نگاهش به او بود رفت تو دیوار یه شیئی هم تو دیوار بود این صورت رو پاره کرد با همون صورت خون آلود گفت میرم پیش پیغمبر قصه رو می گم هم اینجا هم جاهای دیگه این رو می خوام هم به شمای توصیه ای بکنم هم به خودم این بیشتر به خودم برمی گرده پیغمبر اکرم اول شخص عالم وجوده اما اینقدر با مردم راحت بوده که جوونه می گه برم این رو برای پیغمبر بگم و بگیم مثلا چاره چیه؟


یعنی هم پیغمبر چقدر راحت برخورد می کرده که این جوونه بیاد آنچه تو دلشه بگه و همین جوونه فراری از پیغمبر نبود
ما امروز تو جامعه مون یه گیر مهممون اینه که پسره رفیق نااهلش رو رفیق می دونه یک طلبه و روحانی آخوند به درد بخور رو رفیق نمی دونه رفیق نااهلش رو رفیق می دونه بابای دلسوزش و رفیق نمی دونه یعنی خیلی از مسائل زندگیش رو رفقاش می دونند اما باباش نمی دونه مادرش نمی دونه


عزیز من این مادر و پدر حاضرند بمیرند تو خون از بینیت نیاد این به درد می خوره تو باهاش درد و دل کنی یا اون رفیقی که تا پول جیبت داری و تا موتورت سالمه و تا ماشینت سالمه با تو رفیقه اون روزی که تو یه ذره اینا کم بشه و اینا رو نداشته باشی دیگه با تو کار نداره کدوم اینا به درد انسان می خورند


پیغمبر هم به من برمی گرده که من باید طوری برخورد کنم هم به اون جوونه و هم اون پیرمرده و اون زنه و اون مرده فرق نمی کنه به گونه ای باشه که او راحت بیاد مسئله اش رو بیان کنه و سوال کنه راهنمایی بگیره پیغمبر اکرم اینجوری بود انقدر راحت این جوونه گفت برم اومد پیش پیغمبر قصه رو تعریف کرد آیه نازل شد خدای متعال فرمود پیغمبر به همین جوونه و امثال این ها بگو بگو اینکه تو رفتی تو دیوار مال این است که مراقبت از چشمانت نکردی اگه مراقبت از چشمانت می کردی اینجوری گرفتار نمی شدی
خب چند تا دیگه تو همین سوره توصیه هاییست که ما رو از بحثمون دیگه جدا می کنه اما همونا رو هم اگه عرض بکنم نشون می ده اون روز با امروز تفاوتی نداشته حضرت زهرا علیه السلام با امیرالمومنین السلام اومدند پیش پیغمبر اکرم گفتند یا رسول الله کارای زندگی ما رو همون اول ازدواجمون ظاهرا بود کارهای زندگیمون رو ما تقسیم کن


پیغمبر اکرم فرمود علی جان کارای بیرون از خانه رو تو انجام بده کارهای داخل خانه رو زهرای صدیقه علیه السلام انجام بده
زهرا صدیقه می فرماید وقتی بابام اینجوری تقسیم کرد انقدر من خوشحال شدم که فقط خدا می داند و بس که من چقدر مسرور شدم خدا برخورد با نامحرم رو از دوش من برداشت
خب حالا یه سوال همین جا آقا منظور این حرفت اینه که پس همه ی زن ها برن خونه بشینن نه حرف من اینه که اگر من از خانه میآم بیرون آمدن بیرون من هدفمند باشه یک


دو اون مقداری که می خوام با نامحرم برخورد بکنم روی حساب و ضرورت باشه یعنی گاهی من کارمند یه اداره ای ام من زن و یا مرد حالا با یه خانمی بالاخره ارباب رجوع یا همکاره من گاهی می تونم در اثر شیش ماه یه سال دیگه با او خیلی خودمانی بشم یه وقتم نه بیست ساله با او کار می کنم اما مرز و حد براش قائلم حرف خارج از ضرورت نمی زنم مطلب خارج از ضرورت دیگه نمی زنم منظور اینه مراد اینه


که اون چه که گاهی متاسفانه اینا رو فرهنگ سازی می کنند مثلا یه خانمی راننده ی اتوبوس بی آر تی شده آقای شهرداری هم بهش گفته شما تشریف این رو گنده اش می کنند که یه خانمی ببینید ببینید چقدر این عرضه داره اگه یه خانمی بشه راننده بی آر تی یعنی این هنره برای زنه؟ اگه یه خانمی می خواد بیرون از خانه یه کاری مفید انجام بده آیا این کار مفیده اونه حالا اون یه دونه رفته اگه می تونه مراعات همه ی جهاات رو بکنه من بهش کاری ندارم اما این هنر نیست این برا زن یک امتیاز نیست که کارش این باشه بشه فرماندار رسانه ها هجمه کنند چرا وزیر زن نداریم چرا فرماندار زن چرا شهردار اینا هنر و امتیاز نیست خدا قدرتی به زن او عنایت کرده جایگاهی به او عنایت کرده که در اون جایگاه شیخ انصاری ها تربیت می شن پروفسور حسابی ها، امام رضوان الله علیه رو که فقط پدرش امامش نکرده که آنچه او رو به این مقام رسونده دامن و شیر درسته


مادر جایگاهش یه جایگاه رفیعیه چرا ما این جایگاه رو تنزلش می دیم به راننده بی آر تی و به فلان کار تو بانک و به فلان کار تو شهرداری این اهانت به زنه و مقام زنه این اهانت و توهین به جایگاه زنه که بیاریم منشی یه آقا دکترش بکنیم دائم بگیم این زن در صحنه است اینکه صحنه بودن نیست اینکه هنر و امتیاز نیست حالا اگر یه جا یه خانمی اومد منشی شد برای اینکه می خواد امرار معاش بکنه سرپرست خانواده ما نمی خوایم رو اون حد و جهات هم رو ولی این هنر نیست این امتیاز نیست این رو ما به عنوان یه مسئله خوب تو جامعه نخوایم ارائه اش می دیم حرف این جاست

 

ویژگی دوم مرحوم مامقانی فرمود و هي في الصبر و الثبات و قوّة الإيمان و التقوى وحيدة، زینب کبری علیها السلام در صبر و طاقت و تحمل دیگه چی در ایمان و اعتقاد به خدا و تقوا ،آقا به قول امروزیا یه دونه بود یعنی وحیده بود منحصر به فرد بود
ما معمولا ما هیئتیا از زینب کبری عمه سادات زینب کبری اون قصه مصائبش رو زیاد گفتیم اما اون شجاعت اون دلی که زینب کبری کربلا نشان داده اینا معمولا کم گفته شده


حمید بن مسلم کسیه که به قول امروزیا کربلا خبرنگاره نه اینکه خبرنگار اصطلاحیه اما بسیاری از اخبار کربلا این حمید بن مسلم نقل کرده می گه عصر عاشورا که خیمه ها رو آتیش زدند دیدم یه خانمی خودش رو زد به این خیمه ی آتیش زده رفت تو این خیمه آتیش زده دیدم زیر بغلای یه جوانی رو گرفته داره این جوان رو می کشونه بیرون رفتم جلو نمی شناختم گفتم این خانم کیه گفتند دختر علی بن ابی طالب زینب کبری علیها السلام


گفتم اون آقای جوان کیه گفتند زین العابدین علی علی بن الحسین علی م یعنی خودش رو به آتیش می زنه امام زمانش رو از آتیش بیاره بیرون
تو بستر بیماری بود حضرت ،روز یازدهم صبر طاقت تحمل روز یازدهم وقتی اومد تو قتلگاه یه نگاه به این بدن قطعه قطعه کرد آقا اوج توحید و معرفت رو ببینید یا دست رو برد زیر بدن یا نبرد عرض کرد خدایا اللهم تقبل هذا القلیل من القربان خدایا این قربانی کم رو از ما بپذیر قربانی کم چرا مگه حسین که نه حسین کم نیست یعنی خدایا ما با همه این مصائب و شهدا و خونی که دادیم ما کاری در خونه تو نکردیم ما برا دین تو ،یعنی بدهکار می دونه خودش این اوج معرفته که انسان برادراش رو داده برادرزاده هاش رو داده بچه هاش رو داده بهترین یاران برادرش از دنیا رفتند و به شهادت رسیده ،می گه که اللهم تقبل هذا القلیل من القربان خدایا این قربانی کم رو از ما بپذیر


امام زین العابدین علیه السلام می فرماید در مسیر کوفه تا شام ، کوفه تا شام بوده که طولانی بوده می فرماید عمه جانم تو این مسیر کوفه تا شام یه شب نشد یه شب نشد نماز شبش ترک بشه حتی یه شب

بالاتر از این براتون بگم عاشورا ببینید شب عاشورا قصه اش رو شنیدی نمی خوام روضه بخونم دارم توصیف این بانو رو می کنم شب عاشورا اینا خواب نداشتند که خب می دونید چه وضعیتی بود یه خطبه بخونه با اصحاب صحبت کنه تا صبحش صبح هم که همش جنگ و رفتن و مقاتله و این ها بوده تا شبش شب یازدهم این بچه ها گم شدند رفته تو این بیابان گشته دو تا از این ها رو که گم شده بودند پیدا کرده اونام دست گردن هم انداخته بودند از شدت ترس جون داده بودند همه اینا رو داشته اما همون شب یازدهم نماز شب زینب کبری ترک نشد همون شب نه مغرب و عشا نماز شبش


لذا وقتی سیدالشهدا امام زمانشه داشت می رفت میدان گفت خواهرم زینبم تو نماز شبت حسینت رو فراموش نکن چیه زینب؟ که امام زمانش اونا اهل غلو نبودند این تعارف ها مال ماهاست اونا که اهل غلو نبودن اونا همه مصداق وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ (نجم ،3و4) هست خودشون غلو و تعارف و اینا نداشتن فرمود زینبم تو نافله شبت حسینت رو فراموش نکن
امام سجاد علیه السلام می فرمود از کوفه تا شام یه شب نشد عمه جانم نوافلش نه فقط نماز شب و نافله ظهرش مغرب نوافلش ترک نشد


اما بعضی شبا می دیدم عمه جانم نشسته نماز شبش را می خواند سوال کردم گفتم عمه جان چرا امشب نشسته خوندی فرمود برادرزاده از شدت ضعف و گرسنگی دیگه نتونستم ایستاده بخونم چرا گرسنگی؟ امام سجاد علیه السلام می فرما دشمن روزی یه دونه نان به این بچه ها می داد این بچه ها رو این یه دونه نان سیرشون نمی کرد عمه سادات زینب کبری علیها السلام این نان سهم خودش رو گاهی چند روز پشت سر هم بین این بچه ها تقسیم می کرد این بچه ها سیرتر بشن اما خودش غذا نمی خورد و گرسنه می ماند لذا به شب که می رسید نافله رو نشسته می خوند ولی بازم می خوند اما از شدت ضعف دیگه حال ایستادن نداشت


در صبر علامه مامقانی می فرمود یه دونه بود انگشت نما بود مشار بالبنان بود یعنی در حدی بود نمی تونستی نمونه اش رو پیدا کنی تو این همه مصیبت اینگونه باشه
یک دانشمند و نویسنده آلمانی است به نام فریشلر می گه این زن با اون همه داغی که کربلا دیده شما یه نفر که بچه از دنیا میره ازش یه بچه مثلا خدایی نکرده غرق می شه تصادف آقایون تا چند وقت این رو تنهاش نمی ذارند می گند این شب تنها نمونه یه ور سکته می کنه پشت فرمون نمی ذارند طرف بشینه می گند این تعادل نداره زینبی که داغ شیش تا برادر دیده برادرزاده هاش بچه های خودش این فریشلر می گه می گه این زن وقتی اومد کربلا خطبه که می خواست چون هر آن احتمال داشت ترورش کنند بکشنش اما هیچ کدام از این ها در روحیه ی قوی زینب اثر نگذاشت لذا بیچاره کرد مردم کوفه رو در خطبه ای که خوند با اون همه داغ این چه روحی قویست این چه شخصیت ممتازی است که اون همه داغ نتونست او رو به زمین بزنه نتونست زانوی او رو به زمین بیاره


لذا در مقابل دشمن حتی وقتی وارد بر ابن زیاد شد خدا لعنت کنه ابن زیاد و یزید و بنی امیه رو همه اونایی که تو عاشورا می خونی همه ی اونایی که اومدن خودشون رو به نوعی برای شهادت سیدالشهدا آماده کردن لعنت خدا نفرین خدا بر اوناباد ابن زیاد امیر کوفه است آیا این زن اسیره اسیره اون همه هم داغ دیده الان باید یه ذره بترسه بعد یه ذره بلرزه حرف بزنه فرمود یابن مرجانه پسر مرجانه نفرمود امیر یا امیر به مادرش چیزش کرد لقبش داشت و توصیف ابن مرجانه این کیه که می آد شام به یزید خلیفه می یابن الطلقا ای کسی که جد ما شما رو آزادتون کرد این اوج قدرت روحی است


یک زن اگر بندگی خدا رو کرد به جایی می رسه که در مقابل کسی که همه ی عزیزانش رو ازش گرفتن یه ذره نلرزه
لذا خزیمه اسدی است می گه که من وارد کوفه شدم دیدم داره زینب کبرا خطبه می خوانه نگاه کردم وقتی خطبه می خوانه مثل اینکه این حنجره حنجره علی بن ابی طالب سلام الله علیه بود حنجره حنجره امیرالمومنین سلام الله علیه
السلام علیک السلام علیک یا بنت رسول الله
السلام علیک یا بنت ولی الله
السلام علیک که یا اخت ولی الله
السلام علیک یا عمه ولی الله
السلام علیک یا اخت الحسن و الحسین
یه صلواتی ختم کنید

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک
گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخش های مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد. ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان ،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران ,دین شناسی، جهان شناسی ،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی ،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است. اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group