94-10-09-حجت الاسلام و المسمين دکتر رفیعی - امامت
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 09-10-94
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بال پرواز گشایید که پرها باقی است *** بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم *** بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است
گفت فرزانهای، امروز شما عاشوراست *** جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود *** شور آن واقعه در جان پسرها باقی است
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود *** شرطها باقی است، اما و اگرها باقی است
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی» *** «در ره منزل لیلی که خطرها» باقی است
مجری: سلام به همهی شما خیلی خوش آمدید به سمت خدا خیلی خوش آمدید امروز سلام عرض میکنم به آقای دکتر رفیعی.
حاج آقا رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز ایام را خدمت شما و بینندگان تبریک عرض میکنم گرامی میداریم یاد و خاطرهی نهم دی ماه سالروز حضور میلیونی مردم در خیابانها در دفاع از نظام و رهبری و اعلام بصیرت و آگاهی مردم برای حفظ حاکمیت ایران اسلامی و امیدواریم هم چنان این بصیرت و این درک در مردم ما قوی باشد و همواره این نظام اسلامی از خطرات محفوظ بماند.
شریعتی: ان شاء الله روزهای چهارشنبهی ما منور است به بحث امامت و ذکر و نام و فضائل حضرت علی علیه السلام بینندهی برنامهی امروز باشید.
دکتر رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم در بحث امامت که هدف ما هم یک نوع ایجاد بصیرت و فهم نسبت به این بحث اعتقادی بود و همین اول برنامه چون امروز به این روز هم نامگذاری شده من یک نکته ای را عرض بکنم که ما سه نوع بصیرت داریم یک بصیرت اعتقادی بصیرت اخلاقی بصیرت سیاسی بصیرت اعتقادی که مهم ترین نوع آگاهی است این است که انسان عقایدش از روی فهم و درک و تشخیص صحیح باشد تعصب و لجاجت و غفلت و نادانی نباشد آیه ای که مربوط به این است آخر سورهی مبارکهی یوسف است «قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّـهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّـهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (یوسف/ 128) پیغمبر بگو من راهم این است شما را هم با بصیرت و آگاهی دعوت میکنم اقراء به جهل نمیکنم خیلی نکتهی مهمی است یک وقت کسی آمد خدمت پیغمبر میخواست با قرعه مسلمان شود قرعه دو حالت دارد یا خوب میآید یا بد حضرت فرمود نمیخواهد با قرعه اسلام آوردن ارزشی ندارد یک وقت کسی آمد خدمت پیغمبر به نام صفوان گفت دو ماه به من مهلت بدهید در مورد اسلام تحقیق بکنم فرمود چهار ماه مهلت میدهم برو تحقیق کن همه شنیدند پیغمبر گرامی اسلام فرزند کوچکشان از دنیا رفت خورشید گرفت خیلیها فکر کردند به خاطر مرگ این بچه بود میشد از این قصه بهره برد که به من ایمان بیاورید ولی صد دویست سال دیگر این قصه را میفهمند و آن از بین میرود اعتقاد آنی به درد نمیخورد شما یک اعتقاد آنی ایجاد بکنی و بعد این هباء منثورا شود از بین برود فرمود ماه و خورشید با مرگ احدی نمیگیرد مرگ پسر من با خورشید گرفتگی هم زمان شده اقرا به جهل هرگز نمیکرد اولین آیاتی که در غار حرا به پیغمبر نازل شده سخن از علم و قلم است آن هم در جامعهی جاهلی صدر اسلام «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» (علق/ 4-1) پس اول بصیرت اعتقادی است این بحث را برای همین مطرح میکنیم هدف ما این است که عزیزان ما مبانی اعتقادیشان تقویت شود اعتقادات ما ریشه دار شود واقعا عقیده شود یعنی گره بخورد به ذهن ما بصیرت دوم بصیرت اخلاقی است این هم خیلی مهم است حضرت علی میفرماید أبصَرُ الناس مَن أبصرَ عُيوبَه (غررالحکم، ج 2، ص 410) آگاه ترین مردم کسی است که عیبهای خودش را تشخیص بدهد یک کسی مثل برادران یوسف حسود باشد تا آخر عمر نفهمد حسود است خیلی بد است این اگر کسی حسادت کینه دارد خودش تشخیص بدهد «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قیامت/ 14) با آن مبارزه بکند عجله نکند ضعف اخلاقی به سرعت رفع نمیشود طول میکشد ممکن است برای مبارزه با یک تکبر انسان پنج سال وقت بگذارد ولی کاهش پیدا میکند سوم هم بصیرت سیاسی است این هم خیلی مهم است در انتخابات در رای دادنها در فراز و نشیبها حضورها عقب نشینیها که انسان تشخیص بدهد این کاری که من الآن انجام میدهم این سیاست صحیح است نه دغل و خدعه البته هر کدام از اینها معیار دارد راه تشخیص سیاست صحیح عیوب اعتقادات منتها برنامهی ما در این زمینه نیست فقط در قسمت آخر چون امروز مقام معظم رهبری مکرر از امروز در صحبت هایشان یاد میکنند و این دلیل دارد یک نکته ای میگویم تشخیص سیاسی صحیح یعنی بصیرت سیاسی این است که آدم بداند که این موضعی که الآن میگیرد درست است غلط نیست چند معیار دارد یکی این است که دشمن از چه کسی حمایت میکند اگر دیدید دشمن دارد از یک جریان حمایت میکند بدانید آن جریان اشکال دارد دومی اش ببینید دشمن به چه دامن میزند میگوید بله اینها درست میگویند اینها و نکتهی سوم این که جریانهای ضد نظام ضد دین جذب کدام جبهه میشوند یعنی شما ببینید این جبههی سیاسی را سلطنت طلبها در آن میآید ضد دین بی نماز هم در آن میآید یعنی یک جریان گسترده ای خودش را به سوی یک طیفی میکشاند لذا از طرف دارها از طرف داریها از دشمنها میشود تشخیص داد و یکی هم معیارها ما یک معیاری در این انقلاب داریم وصیت نامهی امام یک معیار در انقلاب وصیت نامهی شهدا است در تمام این وصیت نامهها یکی از سفارشهای کلیدی اش ولایت فقیه است چون این اگر از هم پاشید نمیشود نظام را حفظ کرد همه این را تایید میکنند در این همه بحران ما از اول انقلاب تا الآن داشتیم یکی از دلایلی که نظام حفظ شده نقش ولی فقیه است ستون خیمه است اگر این را نشانه رفتند بدانید این با آن معیار مخالف است توجه به این نکات شود البته حکم عامد و قاصر و مقصر هم یکی نیست بعضیها از روی تعمد باشد بعضیها اشتباه در مصداق باشد همراه با تشخیص صحیح سعی بکنیم رای بدهیم به عیوب خودمان بپردازیم رفع بکنیم با تشخیص صحیح اعتقاداتمان را انتخاب بکنیم اما بحث امامت ما بحثهای خوبی در مورد امامت داشتیم و تقریبا از قرآن بحث کردیم حدیث دوازده امام را مفصل بحث کردیم حدیث مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً (بحارالانوار، ج23، ص77) آیهی اولوالامر آیهی ولایت را بحث کردیم امروز نکته ای که عرض میکنم خدمت بینندگان این است امام و امامت یک فلسفه ای دارد که خدا قرارش دارد و الا چه ضرورتی دارد خدا امام در جامعه قرار بدهد با مرگ پیغمبر گرامی اسلام قرآن در اختیار مردم و یک سری احادیث پیغمبر بود مردم هم اینها را عمل میکردند ضرورت این که حتما تا آخرین روز عمر دنیا یک معصوم باید در جامعه باشد حاضر یا غایب ولی باید باشد یک محور و رکن باید باشد یک کسی که اگر سوال بکنی نه نمیگوید به هر سوالی اگر کاری از او بخواهی مثلا بخواهی این میت را زنده بکند معجزه ای کرامتی بکند توانش را به اذن خدا داشته باشد یک کسی که خطا هم در زندگی اش نیست یک کسی که آن چه که میگوید برای خداست باید مطلق به حرفش گوش کرد یعنی یک انسانی که علی الاطلاق معصوم است عالم است توانمند است نوک هرم فضائل اخلاقی است حجت است اعتقاد ما این است که بعد از پیغمبر به این شخصیت در جامعه نیاز داریم اضطرار به حجت باید باشد این امام شئونی دارد کارهایی دارد به عبارت دیگر یک سلسله فلسفه ای که اقتضا کرده این امام باشد آن شئون مساوی با خلافت و حاکمیت نیست کسی فکر نکند ما میگوییم بعد از پیغمبر رئیس حکومت یعنی امام اگر این باشد یازده امام ما حکومت نداشتند چند سال حضرت امیر داشته نه حاکمیت و خلافت جامعه اگر دست امام بیفتد خیلی عالی است اصل هم این بوده پیغمبر میخواست این طور شود ولی اگر این نشد تشبیه میکنم امام رهبر کبیر انقلاب ولی فقیه بود مرجع تقلید هم بود ولی نجف تبعید هم بود آیا ایشان چون انقلاب نشده بود رئیس حکومت از نظر حاکمیت کشور نبود مرجع هم نبود؟ جواب مسئله هم نمیداد؟ ربطی ندارد مرجع بود ولی فقیه بود همان زمان بعضی افراد همان زمان در مورد مسائل حقوقی قضایی میرفتند پیش ایشان یعنی ولایت ایشان بود حاکمیت نبود ما در طول حکومتهای دوران غیبت از زمان غیبت کبری تا امروز این همه علمای ما شیخ مفید علامه حلی شیخ طوسی اینها همه ولی عالم فقیه بودند در عین حال که حکومت هم نداشتند روایات ما این را تایید میکند اَلاِْمامَةُ نِظامُ الْأُمَّةِ (غررالحکم، ج 1، ص 274) امامت نظام امت است این نخ تسبیح است به این میگویند نظام گردنبندی که با یک رشته ای به هم وصل شود امامت نظام است ضمام الدین است امامت انسجام است إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي اسلام اساس اسلام بالنده است من با این مقدمه به پنج شأن از شئون امام اشاره میکنم که بدانید چرا امام بعد از رسول خدا در جامعه لازم است یک شأن شأن هدایت است میخواهد حاکمیت باشد میخواهد نباشد امام در جامعه یکی از کارهایش هدایت مردم است لذا در زیارت نامه میگوییم الهُداةِ المَهدِیِّین اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَا الاَْئِمَّةِ الْهادینَ زیارت نامهی حضرت امیر میگویم یا در دعای ندبه میگوییم اَینَ نَاشِرِ رَایَةِ الهُدَی امام در جامعه هادی است کسی میتواند هادی باشد که خودش هدایت شده باشد «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَى» (یونس/ 35) آیا آن کسی که خودش هدایت شده میشود هدایت بکند یا کسی که هنوز هدایت نشده؟ لیسانس ندارد میخواهد بیاید فوق لیسانس تدریس بکند؟ نمیتواند استاد دانشگاه کسی است که خودش مدرک دانشگاهی داشته باشد امام هدایت است به چه معنا؟ هدایت اعتقادی هدایت اخلاقی هدایت فکری در همهی زمینهها امام هادی است بعد از رسول خدا تا امروز صدها مکتب انحرافی به اسم اسلام درست شده مثلا خوارج مثلا واقفیه هفت امامی نام نمیبرم همین دو تا را مثال زدم افرادی که ائمه گاهی لعنتشان کردند غلو کردند غالیان بودند در هر زمانی شما اگر مراجعه بکنید امام به مردم میگوید این غلط است این غلط است این صحیح است یعنی هدایت اعتقادی میکند و این نکتهی مهمی است که امام علیه السلام یک نقش اش نقش هدایت است در جنگ جمل که دو جبهه در مقابل هم بودند هر دو هم اصحاب پیغمبر بودند خیلی کار مشکل بود هر دو هم از بستگان پیغمبر بودند آقای به نام هارس آمد خدمت حضرت علی گفت حق و باطل بر من مشتبه شده من را هدایت بکنید شما فامیل پیغمبر هستید آن جبهه هم فامیل پیغمبر است فتنه در فضای آلوده است یعنی حق و باطل آمیخته است و الا فضای حق و باطل محض روشن است گفت هم اصحاب بین شماست هم بین آنها هم فامیل پیغمبر این جاست هم آن جا اشهد ان لا اله الا الله هم این جاست هم آن جا نماز جماعت هم این جاست هم آن جا آقا فرمود تو مشکلت این است که حق را نمیشناسی اِعرفِ الْحقَّ تَعرِف أهلَهُ (مجمع البیان، ج 1، ص 211) اول برو حق را بشناس بعد معیارش را ببین با چه کسی منطبق است حق با من منطبق است یا آن جبهه منی که وجود مقدس حضرت علی آن زمان که جنگ جمل به پا شد منتخب مردم بودند بحث امامتشان هم جای خودش به عنوان منتخب مردم آمده بودند این حارث بن هوت حق و باطل براش خلط شده بود امام با این جمله هدایتش کرد یک مثال دیگری میزنم شخصی به نام عبدالله بن مغیره میگوید بعد از شهادت امام کاظم حق و باطل برای من مشتبه شد که امام پس از امام کاظم علیه السلام کیست یک جریانی شکل گرفت گفتند ما هفت امام بیشتر نداریم میگویند واقفیه البته ما امروز واقفی نداریم میگوید خیلی متاثر شدم آمدم کنار کعبه به دیوار کعبه خودم را وصل کردم گفتم خدایا خودت هدایتم کن اینها راست میگویند واقعا هفت امام بیشتر نیست موسی بن جعفر زنده است یا واقعا امامی پس از ایشان وجود دارد؟ در همین گریهها به دلم افتاد بروم مدینه منزل امام رضا آمدم در زدم آن خادمی که در زد گفت عبدالله بن مغیره خوش آمدی در صورتی که من را نمیشناخت تا وارد شدم امام رضا فرمودند دعایت کنار کعبه مستجاب شد بعد فرمود انا حجت الله جای دیگر نرو حجت خدا من هستم این نقش امام گاهی فردی است گاهی کلی البته شما نفرمایید در زمان حضور امام قبول است اما الآن که امام معصوم در بین ما نیست اگر چنین انحرافاتی پیدا شد در این دوران هم اصول و مبانی را بیان کردند یک سری افرادی هم به عنوان عادل نه معصوم عالم به نام فقیه در جامعه به عنوان نائب عام خود قرار دادند فرمودند شما در این قصهها به اینها مراجعه بکنید آنها از خودشان نمیگویند با آن اصول و معیارهایی که به آنها دادیم حق را به شما از آیات روایات نشان میدهند پس یک شأن امام هدایت است شأن هدایت امام ممکن است گاهی اقتضای نبرد کربلا را بکند گاهی اقتضای زندان موسی بن جعفر باشد گاهی اقتضای تلاش علمی مثل امام صادق دیگر الزاما با حکومت همراه نیست حکومت یک ابزار است اگر محقق شود خیلی عالی است انتظار داریم در زمان ظهور امام زمان محقق شود شأن دوم امام اسوه الگو و مقتدا بودن است من نمیدانم این مثالم درست است یا نه مثالها برای تشبیه است شما در یک کلاس معلمی دارید مشخص است یک شاگرد اول هم دارید در کلاسها که غالبا با آن میسنجند میگویند این بیست شده یعنی همه وقتی شما هم میآیی خانه میگویی شدم شانزده میگوید شانزده؟ میگویی شانزده اول ما شده بود نوزده یعنی شما با آن میسنجید میزان است فقط برای تشبیه بود خواستم به ذهن نزدیک شود نه این که مثالها کامل باشد در زیارت نامهی حضرت امیر میگوییم اَلسَّلَامُ عَلَیک یَا مِیزَانَ الاَعمَالِ آقایی که شما میزان اعمال هستی یعنی در حلم در اخلاق در علم در همهی امور همواره لازم است در جامعه اگر یک تا صد بگیریم یک نقطهی صد یک شاگرد اولی وجود داشته باشد که ما بگوییم ببین اعلم الناس اشجع الناس احلم الناس اعدل الناس است این قصه کاری به زمان غیبت و حضور هم ندارد یعنی امروز هم میگوییم ما اشجع الناسی داریم در پس پردهی غیبت است نقشش را هم خواهم گفت نقش را امام در زمان غیبت هم ایفا میکند در بحث معدویت اگر برسیم فواید امام غایب را خواهیم گفت چنین نیست که امام العیاذ بالله در بایگانی است به عبارت دیگر یک گره گشا یک حجت یک کسی که در واقع لطف خدا اقتضا کرده واسطه باشد بعد از پیغمبر بین مردم این همان وجود مقدس امام معصوم است به عبارت دیگر با مرگ پیغمبر وحی تمام شد جبرئیل به عنوان وحی نمیآید اما فردی در جامعه است که هم چنان فرشتهها با او صحبت میکنند نه این که قرآن بیاورند قرآن تمام شد با مرگ پیغمبر مقدس است یعنی از آنها پیام میشنوند ارتباط با آسمان و غیب دارد حتی بدن او که در خراسان سپرده شده مردم به او توسل پیدا میکنند با روح او ارتباط پیدا میکنند به عنوان یک حجت از خدا حاجت میگیرند نکتهی سومی که در ارتباط با امام است هنوز ما بحث حاکمیت نکردیم اینها شئونی است که پیغمبر گرامی اسلام دارد به همین جهت هم ضوررت دارد همواره در جامعه یک امام وجود داشته باشد سه امام هم زمان بودند امام حسن امام حسین امیرالمومنین ولی آن دو امام ماموم بودند امام حضرت علی بود بعضیها میآیند پیش امام حسین در زمان امام حسن که شما بیایید با معاویه جنگ بکنید میفرماید برادرم امام اوست حجت خدا اوست نکتهی سوم که باید رویش دقت شود و نکتهی مهمی است بحث احیا سنت نبوی است پیغمبر گرامی اسلام 23 سال این قرآن را باز کرد توضیح داد تمام کارهای پیغمبر شرح قرآن است چرا؟ چون خود خدا در قرآن یک اصل گذاشت فرمود ان کنتم «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي» (یونس/ 31) آن که من را دوست دارد از پیغمبر تبعیت بکند «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/ 7) هر چه پیغمبر میگوید شما عمل بکنید پیغمبر از دنیا رفت این سنت باید برای مردم بیان شود ولو دویست سال بعد ولو امروز ولو سی صد سال بعد یک کسی بگوید سنت پیغمبر در نماز این بود در روزه این بود در حج این بود رفتار و گفتار و تقریر و فعل و تمام آن چه که ما اسمش را میگذاریم سنت من دو سه نکته از قرآن و روایت میگویم این حدیث رسول خداست مَن اَحیَا سُنَّتِی فَقَد اَحیانی وَ مَن اَحیَانی کَانَ مَعِی فِی الجَنَّة هر کس سنت من را احیا بکند بعد از من من را احیا کرده هر کس هم من را احیا بکند با من در بهشت است اما این دو آیه را میخوانم افراد وقتی میآیند به صحرای محشر کفار بی دینان آنهایی که میروند جهنم «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» (فرقان/ 27) ای کاش ما یک راهی به سوی پیغمبر پیدا میکردیم سبیل یعنی راه یعنی یک جوری با پیغمبر در ارتباط بودیم ممکن است کافری باشد که هزار سال بعد از پیغمبر بوده باشد فرقی نمیکند میگویند ای کاش با پیغمبر رفیق بودیم حرفهای پیغمبر را گوش میکردیم این سنتی که پیغمبر فرمود هر کس احیا بکند من را احیا کرده و با من در بهشت است این سخنی که وجود مقدس پیغمبر گرامی اسلام را عده ای در صحرای محشر میگویند «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» چه باید این سنت را برای مردم توضیح بدهد؟ یک کسی که خودش معصوم است از این خاندان است آشنای کامل با سنت پیغمبر است به عبارت دیگر دویست سال هم که از زمان پیغمبر گذشته خیلی راحت بتواند بگوید قال رسول الله.
شریعتی: تاریخ میتواند این کار را بکند؟
دکتر رفیعی: نه نمیتواند به خاطر این که تاریخ افرادی را که میآیند ممکن است جعل بکنند تحریف بکنند چون معصوم نیستند و ممکن است آشنایی نداشته باشند من یک داستانی میگویم امام باقر علیه السلام از دنیا رفت یک آقایی آمد به امام صادق علیه السلام تسلیت بگوید گفت یابن رسول الله خدمت شما تسلیت عرض میکنیم البته من این داستان را خیلی قبل دیدم الآن به ذهنم آمد امیدوارم درست نقل بکنم گفت خدمت شما تسلیت میگوییم ولی حیف شد آقایی از دنیا رفت که خیلی راحت میفرمود قال رسول الله ما خیال مان راحت بود یعنی با فاصلهی چند دهه حدود صد سال راحت میفرماید قال رسول الله لحظاتی گذشت امام صادق فرمود اَنَا اَقُول قَال الله تَبَارَک وَ تَعَالَی من میگویم خدا این طور فرموده یعنی چه؟ یعنی بندهی خدا تو فکر کردی آن که میفرمود قال الله یا قال رسول الله وقتی رفت تمام شد؟ من جانشین او هستم عین او میتوانم بگویم قال رسول الله امام عسکری 260 از دنیا رفته یعنی دو قرن و نیم بعد از پیغمبر اگر بگوید قال رسول الله ما از ایشان سند نمیخواهیم چون میتواند بگوید سند چه کسی است؟ پدرش پدرش این سلسله و لذا احیای سنت نبوی همواره آن سبیلی که مردم را با پیغمبر آشنا میکند امام معصوم در جامعه است که مطمئن باشیم خودش چیزی از خودش کم و زیاد نکرده و عینش را میگوید لذا امام صادق فرمود تشت بیاورید آوردند یک کتابی چاپ شده به نام شناخت نامهی نماز بحثهای خوبی دارد که چرا نمازها متفاوت است الآن دلیلش چیست پیغمبر که دو نوع نماز نخوانده امام صادق فرمود تشت بیاورید وضو گرفت همه دارند تماشا میکنند راوی میگوید وقتی تمام شد فرمود هَكَذَا كَانَ وُضُوءِ رَسُول اللّه این آدم را آرام میکند آن قدر در اسلام فرقههای کلامی فقهی است این قصه در اعتقادات خیلی مهم تر است احکام یک بخشی از کار است حماد بن عیسی میآید خدمت امام صادق آقا میگوید من یک نماز میخوانم ببین اول یک نمازی را حماد خواند آقا توقعی که داشتند برآورده نشد میگوید آقا دستش را تا کجا بالا آورد کجا گذاشت نگاهش چطور بود جزئیات نماز امام صادق علیه السلام گزارش شده و این نماز پیغمبر است حضرت میفرماید این خیلی مهم است این احیا سنت است چرا امام حسین علیه السلام وقتی که قیام کردند فرمودند دو اتفاق افتاده من میخواهم جلوی این دو اتفاق را بگیرم نامهی رسمی است تاریخ طبری از منابع اهل سنت این نامه را نقل کرده نامه ای که امام حسین به سران بصره نوشته اَلا وَاِنَّ السنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَاِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ (بحار الانوار، ج 33، باب 1) سنت جدم پیغمبر مرده است کی سنت پیغمبر حاکمیت یزید شارب الخمر بود کی سنت پیغمبر سلطنت امویان بود کی سنت پیغمبر این بود که شراب خور بیاید در محراب بایستد نماز صبح را چهار رکعت بخواند کی سنت پیغمبر این بود نماز جمعهی مردم بیاید چهارشنبه کی سنت پیغمبر این بود که این اتفاقات بیفتد سر پسر پیغمبر بالای نیزه برود لازم است امام در جامعه چرا؟ یک نقش هدایت دو الگو و اسوه و میزان بودن شاگرد اول کلاس الهی بعد از پیغمبر البته احدی در این عالم از پیغمبر بالاتر نیست همهی ائمهی ما افتخارشان این بود دنباله رو پیغمبر هستند و همهی آنها احیا گر سنت پیغمبر هستند لذا سنت گرای محض در واقع ائمهی ما هستند پیروان ائمه هستند که دائما میگویند سنت رسول خدا سنت رسول خدا این دو تا است سوم پس هدایت میزان مسئلهی احیاگری سنت پیغمبر نکتهی چهارم البته این جا بحثهای عرفانی هم زیاد است من وارد نمیشوم میخواهم بحث روان باشد موارد ساده ای را عرض میکنم نکتهی چهارم که صریح قرآن است روایات ما دلالت دارد مقام شهادت و نظارت بر اعمال مردم است دریافت پروندهها بررسیها ما معتقد هستیم یک وقتی رسول خدا در روایت دارد فرمودند شما سورهی انا انزلناه را زیاد بخوانید بعد به حضرت علی فرمودند علی جان این سوره بعد از من مربوط به شماست بعد فرزند شما به چه دلیل؟ دلیلش این است ما یک شب قدر داریم صریح قرآن است «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/ 3) شب قدر فرشتهها فرود میآیند اینها کجا فرود میآیند محط فروش فرشتگان خانهی امام معصوم است در روایات داریم پروندهی اعمال شما بررسی میشود چه کسی بررسی میکند؟ امام معصوم ما در آیات قرآن داریم «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (توبه/ 105) کسانی نگویند این آیه مال قیامت است نه علامه طباطبائی مفصل بحث کرده این آیه مال این دنیا است خدا اعمال شما را میبیند پیغمبر و مومنون که منظور امام معصوم است یکی از نقشهای امام این است نظارت بر اعمال انسانها شیعیان پیروان است و توجه به درخواست هایشان است طرف توسلی کاری دارد امام را صدا میزند حاجتی دارد در مرحلهی پنجم میآییم بحث حاکمیت را مطرح میکنیم که بعد از تلاوت قرآن عرض میکنم.
شریعتی: خیلی ممنون برنامهی دیروز خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت آقای حسینی پیشنهادی دادند گفتند در طول این سالها که برنامهی سمت خدا به روی آنتن میرفتند بینندگان بگویند کدام یک از مباحث و جریاناتی که در برنامهی سمت خدا رقم خورد بیشتر به دردشان خورد و دغدغهی آنها بود را بگویند به چهارده نفر از بینندگان مجموعهی کتابهای کارشناسان هدیه داد خواهد شد.
دکتر رفیعی: بسیار خوب به آقایی که برنامهاش بیشتر مورد توجه قرار گرفت جایزه بدهید.
شریعتی: خیلی خوب جزئیات مباحث را اگر بگویید ممنون میشویم مثلا بگویند طرح آزادسازی زندانیان بدهکار طرحهایی که در برنامه بود کدامش دغدغهی شما بود صفحهی 79 آیات 12 ام تا 14 ام سورهی مبارکهی نسا را تلاوت میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّكُمْ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِّنَ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ ﴿١٢﴾ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿١٣﴾ وَمَن يَعْصِ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿١٤﴾
ترجمه:
نصف میراثی که همسرانتان به جای میگذارند، اگر فرزندی نداشته باشند برای شماست، و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم میراث حقّ شماست، پس از وصیتی که نسبت به مال خود میکنند یا [پس از] دَیْنی [که باید از اصل مال پرداخت شود]. و برای زنانتان چنانچه فرزندی نداشته باشید یک چهارم میراثی است که از شما به جای میماند، و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم میراث حقّ آنان است، پس از وصیتی که کرده اید یا [پس از] دینی [که باید از اصل مال پرداخت شود]. و اگر مرد یا زنی که از او ارث میبرند، کلاله [یعنی بی اولاد و بدون پدر و مادر] باشد و دارای برادر و خواهری است، پس برای هر یک از آن دو نفر یک ششم میراث است؛ و اگر بیش از این باشند در یک سوم میراث شریک اند، پس از وصیتی که [نسبت به مال] شده یا پس از دینی [که باید از اصل مال پرداخت شود]. [همه اینها در صورتی است که با وصیت و اقرار به دین] در وصیتش به وارثان زیان نزند. این سفارشی است از سوی خدا، و خدا دانا و بردبار است. (۱۲) اینها حدود خداست، و هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، خدا او را به بهشتهایی که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است درآورد؛ در آن جاودانه اند، و آن است کامیابی بزرگ. (۱۳) و هر که از خدا و رسولش نافرمانی کند و از حدود او تجاوز نماید، خدا او را در آتشی درآورد که در آن جاودانه است و برای او عذابی خوارکننده است. (۱۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: اشارهی قرآنی و شأن پنجم را بفرمایید.
دکتر رفیعی: نکتهی مهم در آیهی آخر این صفحه است این سوره نساء است بخشی از آیات ارث را خواندند و نکات دیگری که در جاهای دیگر قرآن به عنوان احکام گاهی آمده به عنوان مبانی دینی آمده اینها همه حدود الهی است خداوند یک حدود و مرزهایی دارد میفرماید این مرزها را نشکنید مرز خدا را نشکنید هر اداره ای هر ارگانی مجموعه ای این طور است برای خودش مرز و قانون دارد و آن را تعریف کرده این خیلی مهم است مرز هم نتراشیم بعضیها خودشان یک سری مرزهایی درست میکنند مثلا عزیزی که وسواس به خرج میدهد برای خودش مرز میتراشد خدا این را نخواسته که شما این قدر به خودت زحمت بدهی ولی در تمام دین یک سری مرزهایی است این جا بحث ارث است قرآن میفرماید «تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ» اینها حدود الهی است هر کسی از خدا و پیغمبر اطاعت بکند حدود را رعایت بکند خدا او را اهل بهشت قرار میدهد بعد دوباره آخر آیه میفرماید «وَمَن يَعْصِ اللَّـهَ» هر که مرز را شکست و از خدا و پیغمبر را عصیان کرد عذاب خواهد شد عذاب در قرآن عظیم است گناه بزرگ باشد عذاب عظیم است گناه الیم است گناه دردناک باشد الیم است این جا مهین است خورد کننده است چون مرزها را خرد کردیم مرزهای الهی را هیچ وقت نشکنیم ممکن است کسی عمل نکند نماز نمیخواند نگوید نماز واجب نیست باید نباید اختراع نکنیم باید نباید تابع دین است. شئون امام خیلی بیش از پنج موردی است که اصل کردیم اگر کسی بخواهد مفصل ببیند زیارت جامعهی کبیره است تمام اینها یکی یکی بیان شده مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَة اما این شخصیتی که به عنوان امام الآن ادلهی ضرورتش را گفتیم ضرورت این که چون امام این شئون را دارد پس ما اضطرار به حجت داریم که باید در جامعه باشد ضرورت اصل وجود است به دلایلی در یک مقطع زمانی خدا صلاح دیده است همان طور که خورشید ضرورت دارد یک مدتی پشت ابر برود ولی خورشید است روز هم شده کسی نمیگوید الآن شب است پس نرویم سر کار نه وجود مقدس امام در جامعه این شئونی که دارد یازده امام حضورشان در جامعه پشت سر هم بود امام دوازدهم در پس پردهی غیبت اند در این فرصت زمانی که الآن هزار و صد و خورده ای سال طول کشیده چقدر دیگر میکشد نمیدانیم حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی شان میگوید عقل میپذیرد در این دوران خداوند مردم را رها بکند نه تبعا آمدند نزدیک تر افراد را به فکر دین و فکر امام کارشناسان دینی به نام فقها قرار دادند گفتند مردم بیایند از این فقها در دوران غیبت تبعیت بکنند فقیه از خودش چیزی نمیگوید میگویند شما اصول را به فروع تبدیل بکنید ما اصول را به شما دادیم شما حالا بیایید مشکلات مسائل مردم احکام مردم بگردید از اصولی که ما دادیم خطوط را یازده امام بیان کردند ما فقط 44 هزار حدیث در کتب اربعه مان است در این قصه تعدد فقها اشکالی ندارد هر کسی به تشخیص خودش ببیند در قصهی تقلید به نتیجه میرسد کدام مرجع فقیه را اعدل تر است یا آگاهی بیشتری در قصه دارد بله اگر یک وقتی تشکیل حکومت داده شد یا قرار شد در کلان تصمیم گیری شود امکان تعدد وجود ندارد لذا این میشود ولایت فقیه نه فقها قرار است الآن قطعنامه پذیرفته شود یا نشود چند نفر باشد هرج و مرج میشود طبعا باید آن ولی فقیه نظر بدهد ما این بحث ولایت فقیه را رویش صحبت میکنیم. اما آن شان پنجمی که گفتیم حاکمیت است بله مطلوبش این بود همان طور که پیغمبر گرامی اسلام پیغمبر در مکه پیغمبر بود ولی حاکم نبود حکومت دستش نبود اما در مکه کار خودش را انجام میداد هدایت میکرد نصیحت میکرد میزان اعمال بود نظارت میکرد آمد مدینه حاکم هم شد این محکم تر شد دایرهی کارش گسترده تر شد آن جا بود که توانست به سران شش یا هفت کشور نامه بنویسد در مکه که نمیتوانست لذا امام معصوم اگر حاکم شد مثل حضرت علی دایرهی کارش گسترده تر است حضرت امیر علیه السلام عزل و نصب میکرد حد جاری میکرد اقتصاد اسلامی را پویا کرد اما اگر حاکم نبود ابزار یک مقداری کمتر است حضرت حسین قیام کرد آمد کربلا اگر میتوانست یزید را ساقط بکند حکومت را در دست میگرفت نعم المطلوب بود کار خیلی پیش میرفت اما حالا که نشد باز کار خودش را انجام میدهد فرمود اگر هیچ ماوا و ملجائی هم نداشته باشم باز قیام میکنم من نمیتوانم در برابر ظالم سکوت بکنم ما تا میگوییم ائمهی بعد از پیغمبر 12 حاکم اند این منظور حکومت نیست امام حجت خدا همواره بعد از پیغمبر ضرورت دارد در جامعه به عنوان عالم ترین آگاه ترین معصوم اگر حکومت برایش فراهم شد چه بهتر دایرهی کار گسترده میشود این حکومت اقبال مردمی را میخواهد اگر مردم نیایند حجت تمام نمیشود لذا حضرت امیر وقتی مردم ریختند دور ایشان گفتند باید بپذیری فرمود دیگر چاره ای نیست ولی بخشهای دیگری اقبال مردمی نمیخواهد شرط نیست منصوب الهی است امام