نهی از منکرشيخ محمد تقى بافقى
آشيخ محمدتقى بافقى يك روز به حمام رفته بود ديد كه شخصى مشغول تراشيدن ريش است به ايشان فرمود: چرا ريش مىتراشى؟ آن شخص كه سرهنگ ارتش بود ناراحت شده و يك سيلى به صورت ايشان مىزند حاج شيخ بدون تامل طرف ديگر صورت خود را آورده و گويد يكى هم به اين طرف بزن ولى ريش نتراش، آن فرد از استقامت ايشان تعجب كرده و سوال مىكند اين شخص كيست؟ دلاك او را معرفى مىكند سرهنگ سراسيمه شده و از ايشان عذرخواهى كرده و همانجا توبه مىكند كه ديگر ريش نتراشد و از مخلصين ايشان مىشود.
? روح مهربان ص 53