دینکرد و دلایل مشروعیت ازدواج با محارم در آیین زرتشت
دینکرد دایرة المعارف بزرگ دین زرتشتی است که به جزئت میتوان آن را از مهمترین متون پهلوی در شرح و تفسیر و تلخیص اوستا دانست. این کتاب که نگارش آن توسط آذرفرنبغ پسر فرخزاد آغاز گردید و آترپت پسر هومت (اِمید) آن را پایان بخشید، در عصر مأمون (خلیفه بنیعباس) به عنوان متن رسمی توسط موبدان زرتشتی تثبیت گردید و در حقیقت به توضیح و تشریح اوستای ساسانی میپردازد[۱]. ابراهیم پورداود (پدر اوستاشناسی ایران) درباره اهمیت و اعتبار دینکرد (دینکرت) میگوید: «به خصوصه مندرجات دینکرد راجع به اوستا بسیار مهم است. از حیث مطالب علمی سرآمد کتب پهلوی است» و همچنین میگوید: «دینکرد ابداً در امور دینی مرمّتکاری ندارد. پایبند تعصب هم نیست»[۲].
پس از بیان این مقدمه، اکنون به کتاب سوم دینکرد، باب ۸۰ میرسیم و تلخیصی از آن را ارائه میکنیم. عنوانِ کرده (باب) هشتادم، از کتابِ سوم دینکرد چنین است: «اعتراض یک یهودی بر هیربد در عیب دانستنِ خُـوَیدودَه یا نیز اعتراض یک یهودی بر هیربد دربارهی بنانگیزهی خویدوده و چرایی آن را از وی خواستار شدن؛ و پاسخ هیربد برابر آموزهی دین بهی». از همین گفتار برمیآید که آن شخص یهودی به کرداری که از دید خود، نامتعارف و تأسفبار بود اعتراض نمود. حال آنکه ازدواجهای رایج از دید یهودیان ایرادی ندارد. در ادامه روشن میگردد که «خُـوَیدودَه» که یهود بر آن اعتراض نمود، همان رسم «ازدواج با محارم» است. نگارندهی دینکرد در ابتدا «خُـوَیدودَه» را تعریف میکند که عبارت است از «دَهشی از خویش به خویش در میان» و پیوند با خویشان برای رستگاری دوده و اینکه «خویشانِ همخون با خویشان طبقهی اول و هرچه نزدیکتر پیوند بندند». در ادامه میگوید: «من (منِ هیربد) به ویژه سه گونه همپیوندی <از گونهی خویدوده> را در نظر گرفتهام که اینانند: همپیوندی پدر با دختر؛ همپیوندی پسر با مادر؛ همپیوندی برادر با خواهر»[۳].
سپس به تفصیل هریک میپردازد و آنگاه از ثواب داشتن این ازدواج سخن میگوید: «از آنجایی که دیوان دشمن <افزایش شمارِ مردمان> اند، بر آنان <از خویدوده ورزی> بیم و رنج و دردی سخت درافتد؛ نیرویشان کاستی گیرد و نیز کمتر خواهانِ پتیارگی و گزند بر مردم شوند. از این روی این مسلم است که رنجور و دردمند و بیمناک کردن و ستیزش با دیوان ثواب دارد؛ این است آن راهی که ثوابکاران پاداش و مزد <ثواب> را از آن خویش میکنند»[۴].
در ادامه بتز هم توضیح میدهد که ازدواج با محارم، سبب میشود که ویژگیهای اخلاقی و جسمی در خانواده پاک بماند، نه اینکه با دیگر نژادها و دودمانها ادغام و ضعیف گردد. سپس نویسندگان دینکرد برای اثبات حقانیت این کردار، مثالی عجیب میزند و آن اینکه اگر گرگ با سگ ازدواج کند، نتیجهی این ازدواج موجودی خواهد بود که نه مانند گرگ است و نه مانند سگ! همچنین اگر کرّه اسب شهری با کره اسب تازی وصلت کند، حاصل این پیوند، اسبی ناتوان خواهد بود[۵].
در ادامه نیز هیربدِ نویسندهی دینکرد با تحریک «عواطف ناموسی» مردم سعی میکند به توجیه ازدواج با محارم بپردازد! وی در گفتاری عجیب میگوید: «اگر کسی بگوید این کار در نهاد خود زشت است، و در همان زمان زخمی بر آلت مادر یا خواهر یا دختر خویش ببیند، و ببیند که هیچ چارهای نیست جز آنکه مرد پزشکی، زخمبند بر آن زخم نهد، <آیا مرد بیگانه> سزاوارتر است یا که پدر، پسر یا برادرش در امر پزشکی به فریاد رسند؟ دراین میان کدام <گزینه> در نهاد خویش زشتتر است؟ که آن جا <ی زخمین> را <پدر یا پسر یا برادر> با دست بپرماسند و زخمبند بر آن جا نهند، یا آنکه یک مرد <یا پزشک> بیگانه؟ <به همان گونه> اگر جفت گزیدن به زمان بایستگی رسیده باشد، کدام کار که در نهاد خویش زشتتر است، کمتر زیانمند خواهد بود؟» یعنی هیربد میگوید در هنگام نهادن پانسمان بر دستگاه تناسلی مادر، خواهر و یا دختر، شخص مَحرَم (پسر، برادر و پدر) نزدیکتر هستند و تا وقتی این افرد هستند، کدام مرد باغیرتی (؟!) حاضر میشود که یک پزشک بیگانه دستگاه تناسلی ناموس او را مداوا کند؟ چون پدر و برادر و پسر در مداوای دستگاه تناسلیِ ناموس خود ترجیح و اولویت دارند، پس در ازدواج هم همین است[۶].
دیگر دلیل بر مشروعیت و برتری ازدواج با محارم این است که زنِ خودی اسرار خانواده را مخفی میدارد و کاستی را افشا نمیکنند، و چون بیگانه نیستند، در برابر درشتیهای شوهر شکیبایی میورزند. خواهر بدیهای برادر را تحمل میکند. مادر زشتیهای پسر را و دختر بدیهای پدر را ! در حالیکه زنانِ بیگانگان چنین شکیبایی و محبتی در حق شوهران خود ندارند! و حتی ممکن است در مقبل کاستیهای زندگی آبروی شوهر را ببرند. اما مادر و خواهر و دختر هیچگاه آبروی پسر یا برادر یا پدر خود را نمیبرد[۷]. در پایان وقتی خود هیربد به نادرست و نامعقول بودن این سخنان پی میبرد، میگوید: «هرکس میباید بداند که زشتی و نکویی، نه در گوهر <چیزها>، که برآمدِ <شیوهی> دریافت و سُهش و گِرَوش و خویمندی باشندگان است». در ادامه مثالی میزند، بدین صورت که در برخی سرزمینها پوشیدگی زشت و نامطبوع است. لیکن در سرزمین ما برهنگی ناخوشایند است. و یا ممکن است برخی بینی پهن را زیبا بدانند و برخی بینی کشیده را ! یعنی ایشان به زبانی ساده و با تمثیل بیان میدارد که «ما این کار را دوست میداریم و به آن تمایل داریم. هرچند دیگران از این کار خشنود نباشند».
حتی هیربد در پاسخ به کسی که گفت: «ایزد پس از آن فرموده است: خویدوده نورزید». پاسخ داد: «هرکس چنین فرمانی را دانشمندانه بداند و رواج دهد، ما آن فرمان را دانشمندانه نه، که پوچ و بیارزش میدانیم»! در پایان نیز میگوید که «جرثومهی هر زایشی که <در سرتاسر گیهان> از آیین خویدودهی سرباز زند <پیآمدی> جز سربه آشفتگی گذاردن ندارد»[۸].
برتولد اشپولر در تأیید وجود رسم ازدواج با محارم در ایران باستان میگوید که نوعی خاصی از ازدواجهای ایرانِ عصر ساسانی، با آمدن اسلام ممنوع شد: «ازدواج شاید با نوع متداول آن در عصر ساسانى، یعنى ازدواج موروثى و قدیمى با خویشاوندان ارتباط داشت، كه در اسلام، حداقل تا مرتبه خاصى ممنوع است»[۹]. روشن است که اسلام با ازدواجهای رایج و معقول مخالفتی نکرد، بلکه ازدواج با محارم را حرام اعلام نمود.
آرتور کریستینسن نیز میگوید: «اهتمام در پاكى نسب و خون خانواده یكى از صفات بارزه جامعهی ایرانى به شمار مى رفت، تا به حدى كه ازدواج با محارم را جایز مىشمردند و چنین وصلتى را خویذوگدس (در اوستا خوایتودث) مىخواندند». در ادامه میگوید: «اگرچه معنى لفظ خوایتودث در اوستاى موجود مصرح نیست، ولى در نسکهاى مفقود مراد از آن بىشبهه مزاوجت با محارم بوده. در «بغ نسک» و «ورشتمان نسک»اشاره به اجر این عمل رفته، مثلاً اینكه مزاوجت بین برادر و خواهر بوسیله فره ایزدى روشن میشود و دیوان را بدور میراند. نرسى برزمهر مفسر ادعا كرده، كه خویذوگدس معاصى كبیره را محو مىكند. در زمان ساسانیان نه تنها در كتب معاصران مثل آگاثیاس و كتاب منسوب به ابندیصان ذكر این عمل رفته، بلكه در وقایع آن دوره هم شواهدى چند مىبینیم». همچنین میگوید: «با وجود اسناد معتبرى كه در منابع زردشتى و كتب بیگانگان معاصر عهد ساسانى دیده میشود، كوششى كه بعضى از پارسیان جدید براى انكار این عمل، یعنى وصلت با اقارب میكنند، بى اساس و سبك سرانه است» ایشان بخشی از عظیم از زندگانی خود را صرف پژوهش در تاریخ ساسانی نمودند، به صراحت وجود این رسم را تأیید میکنند[۱۰] مری بویس (Mary Boyce) نیز بر وجود این رسم در میان زرتشتیان و مخصوصاً اشراف و بزرگان ایران باستان تأکید دارد و میگوید که این رسم هم در عصر هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان وجود داشت و حتی کرتیر (روحانی بزرگ عصر ساسانی) به ترویج هرچه بیشتر این مسئله اهتمام میورزید[۱۱].
پینوشت:
[۱]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۷۸. ص ۴۲ و ۷۴
[۲]. ابراهیم پورداود، همان، ص ۷۱
[۳]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱. ص ۱۴۳
[۴]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۵
[۵]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۵-۱۴۶
[۶]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۷
[۷]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۷-۱۴۸
[۸]. کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۹-۱۵۰
[۹]. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى، ترجمه: جواد فلاطورى و مریم میراحمدى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۳. ج ۲ ص ۱۸۱
[۱۰]. آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمى، تهران: انتشارات نیاى كتاب، ۱۳۶۸. ص ۴۳۵
[۱۱]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. ص ۸۱-۱۲۷-۱۴۱