وقایع روز بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
صبح روز بعد از شهادت صدیقه کبری علیها السلام بود؛ مردم مدینة، درِ خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها آمده بودند تا بر پیکر مطهر آن بانو نماز بخوانند.
مقداد نگاهش به ابوبکر افتاد و رو به او کرد و گفت :
ما شب گذشته، فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خاک سپردیم.
عمر به ابوبکر گفت : آیا من به تو نگفته بودم که این ها این کار را می کنند؟!
مقداد گفت:
إن فاطمة عليها السّلام أوصت بذلك؛أنكم لا تصلّون عليها.
▪️ فاطمه زهرا سلام الله علیها این چنین وصیت نموده بود که شما بر آن بانو نماز نخوانید.
فرفع عمر يده و ضرب على رأس مقداد و وجهه ضربا عنيفا حتى أعيى من كثرة الضرب،و خلّص الحاضرون المقداد من يده
▪️عمر دستش را بلند کرد و محکم به سر و صورت مقداد سیلی زد و آن قدر عمر، او را زد که از پا افتاد.
مردم آن جا جمع شدند و مقداد را از دست او نجات دادند.
مقداد از جا بلند شد و رو به عمر گفت :
ماتت ابنة رسول اللّه عليها السّلام و الدم ينزف من جنبها بسبب ضربة سيف و سوط ضربتها أنت،و أنا أحقر عندكم من علي و فاطمة عليهما السّلام.
▪️دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رفت در حالی که از پهلویش به سبب آن ضربه ای که تو با غلاف شمشیر و تازیانه بر او زدی، خون جاری بود.
منِ مقداد که خیلی کوچک تر از علی و فاطمة علیهما السلام هستم در نزد شما ( و عجیب نیست که تو این گونه مرا میزنی!)
عمر و ابوبکر و اطرافیانشان وقتی این کلام مقداد را شنیدند، گفتند :
علی بن ابی طالب به کتک خوردن در این ماجرا سزاوار است! ( چرا که او فاطمه علیهاالسلام را شبانه خاک سپرده است)
پس به داخل خانه آمدند؛ مولا علی علیه السلام پای در خانه نشسته بود.
عمر گفت : ای پسر ابوطالب!
آن حسادت قدیمی ات را رها نکرده ای؟!
خودت در غیاب ما، رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل دادی و این جا هم بر بدن فاطمه (علیها السلام) نماز خواندی و به پسرت حسن (علیه السلام) یاد دادی که به ابوبکر بگوید :
« از منبر و جای پدرم پایین بیا»؟!
عمر این ها را می گفت و امیرالمومنین علی علیه السلام ساکت نشسته بود.
اما عقيل، جواب عمر را داد و گفت:
و أنتم و اللّه أشدّ الناس حسدا و أقدم عداوة لرسول اللّه و أهل بيته عليهم السّلام؛ ضربتموها بالأمس و خرجت من الدنيا و ظهرها مضرّج بدم،و هي غير راضية عنكما
▪️به خدا قسم، شما از همه مردم حسادتان بیشتر است.
شما از همه مردم دشمنی تان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهلبیت او بیشتر است.
همین شما بودید که مثل دیروزی، فاطمه زهرا سلام الله علیها را کتک زدید و او از دنيا رفت در حالی که پشت سرش از ضرب تازیانه های شما هنوز خون آلود بود و هیچ گاه از شما راضی نشد.
در پی سخنان عقيل، زنان بنی هاشم جمع شدند و با صدای بلند گفتند :
همین شما بودید که خواستید رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برسانید اما نتوانستید؛ اما دخترش را دیروز کشتید و امروز می خواهید برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بکشید؟!
کمک می طلبیم از خدا و رسولش...
کسی نیست شما را از کارهایتان باز بدارد؟!
مسلمانی پیدا نمی شود که سخن حق بگوید که شما با وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلیفه بر حق او چه کردید؟!
اما جز عده کمی، لب به سخن باز نکردند.
📚 کامل بهائی ج١ص٣١٢


