پنجشنبه 15 خرداد 1404

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

سخنرانی مکتوب حجت الاسلام رفیعی -تسلیم خدا بودن


کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net

قال الله تبارک و تعالی:مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا »؛ (احزاب، 38.)
بر پیامبر در آن چه خدا برای او واجب کرده منعی نیست. خدا این روش را درباره کسانی (از پیامبران) که پیش از این گذشته اند مقرر داشته است؛ و همواره فرمان خدا نافذ و اندازه گیری شده است.

 


مقدمه
به دستور خدا، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با زینب همسر قبلی زید بن حارثه ازدواج کرد. زید، پسرخوانده پیامبر صلی الله علیه و آله بود. ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسر قبلی پسرخوانده خود، رسم غلط بزرگی را که مردم جاهلیت داشتند از میان برداشت.

یکی از رسوم جاهلیت در بین مردم عرب، فرزند خواندگی بود. اگر کسی پسرخوانده می شد، دقیقا مانند فرزند واقعی محسوب میشد: از پدرخوانده ارث می برد و همسرش را عروس پدرخوانده می دانستند؛ بنابراین اگر پسرخوانده همسر خود را طلاق می داد، پدرخوانده حق نداشت با آن زن ازدواج کند.

اما حكم فرزند خواندگی در اسلام به گونه دیگری است: فرزند خوانده، احکام فرزند واقعی را ندارد؛ ارث نمی برد و همسرش عروس پدرخوانده اش نیست.

خداوند برای آن که سنت جاهلیت را بشکند، به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد با همسر مطلقه پسرخوانده اش ازدواج کند. چنان که در برخی گزارش ها آمده، زینب هم به ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله رغبت داشت.

خداوند می دانست که منافقان بر پیامبر صلی الله علیه و آله خرده خواهند گرفت که چرا با زینب ازدواج کرد؛ بنابراین آیه 38 سوره احزاب نازل شد:

«مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا »؛
بر پیامبر در آن چه خدا برایش واجب کرده منعی نیست. خدا این روش را درباره کسانی (از پیامبران) که پیش از این گذشته اند مقرر داشته است.
و همواره فرمان خدا نافذ و اندازه گیری شده است.
روح دین، تسلیم است. همه باید در مقابل واجبات و محرمات تسلیم باشند و احکام الهی را بپذیرند. اگر قرار باشد یکی بگوید: شراب خواری حرام نیست؛ یکی بگوید: نگاه کردن به نامحرم حرام نیست؛ یکی بگوید: زکات و خمس واجب نیست؛ در این صورت چیزی از دین نمی ماند.

امرو فرمان خدا معین و مشخص است. کسی حق ندارد این حدود را بشکند. درسی که از ماجرای ازدواج زینب با زید و سپس با پیامبر صلی الله علیه و آله می گیریم، تسلیم بودن در مقابل فرمان الهی است.

مشکل شیطان چه بود؟ در مقابل سجده به آدم تسلیم نبود و به همین دلیل از درگاه خدا رانده شد. (اعراف، 12) مشکل اصحاب سبت چه بود؟ ماهی گیری در روز شنبه برایشان ممنوع شد؛ اما آنها با حیله و نیرنگ به کار خود ادامه دادند. خداوند نیز عذابشان کرد. (نساء،47)

 

روحیه تسلیم گری در آیات قرآن
روح تسلیم، در تمام ارکان دین وجود دارد. در چند آیه از آیات قرآن به روحیه تسلیم بودن اشاره شده است. اولین آیه این است: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ » ؛( بقره، 131)
(و یاد کنید) آن زمان را که پروردگار ابراهیم به او فرمود: تسليم باش. گفت: تسلیم پروردگار جهانیان شدم.

هر دستوری که خدا به ابراهیم علیه السلام می داد، او تسلیم بود: همسر و فرزندش را در بیابان مکه تنها گذاشت، اسماعیل را به قربانگاه برد، خانه خدا را ساخت و... حضرت ابراهیم مظهر تسلیم است. او به فرزندانش سفارش کرد تا آخر عمر تسلیم فرمان خدا باشند:وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ »؛( بقره، 132)

وابراهيم و يعقوب پسرانشان را به آیین اسلام سفارش کردند که ای پسران من! يقينا خدا این دین را برای شما برگزیده؛ پس نمیرید جزدر حالی که مسلمان باشید.


حضرت یعقوب نیز در هنگام وفات از فرزندانش اقرار گرفت که تسلیم خدا هستند:
«أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره، 133)

آیا شما یهودیان که ادعا می کنید یعقوب پسرانش را به آیین شما سفارش کرد. هنگامی که یعقوب را مرگ دررسید (کنار بستر او) حاضر بودید؟ (يقينا حاضر نبودید)؛ آنگاه که به پسران خود گفت: پس از من چه چیزی را می پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که خدای یگانه است می پرستیم و ما تسلیم اوييم.

منظور از روحیه تسلیم این است که انسان در برابر احکام خدا تسلیم باشد، گرچه امکان دارد گاهی گناه هم بکند.
انسان باید تمام دستورات و احکام الهی را بپذیرد و در برابرش تسلیم باشد. اگر کسی فقط یکی از ضروریات دین را نپذیرد، مانند آن است که کل دین را نپذیرفته .


داستان عدم تسليم نعمان بن حارث
در ماجرای غدير، وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را اعلان کرد، شخصی به نام نعمان بن حارث برخاست و گفت:

ما دستور دادی که توحید و نبوت و نماز و زكات و حج و جهاد را بپذیریم، ما هم پذیرفتیم؛ اما راضی نشدی و سرانجام این جوان را به این مقام منصوب کردی. آیا این انتصاب از طرف توست یا از طرف خدا؟

او به همه واجبات اقرار کرد اما نتوانست ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بپذیرد و فقط همین ضرورت دینی را منکر شد.

پیامبر فرمود: ولایت علی صلی الله علیه و آله از سوی خدا صورت گرفت. نعمان با شنیدن این پاسخ به سوی شتر خود راه افتاد تا آن جا را ترک کند و در همین حال می گفت:اللّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ »؛

خدایا! اگر این همان حق از نزد توست، پس سنگ هایی از آسمان برما بباريا عذابی دردناك برما بیاور!

هنوز نعمان به شترش نرسیده بود که خداوند سنگی از آسمان بر سرش کوبید و او را کشت. بعد هم آیه نازل شد(عيون المعجزات، ص 19)

«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ » (معارج، 1-3)

درخواست کننده ای عذابی را درخواست کرد که واقع شدنی است؛ (عذابی که) ویژه کافران است و آن را بازدارنده ای نیست. (این عذاب) از سوی خدای صاحب درجات است.

 

دعاهای حضرت ابراهیم علیه السلام وتسليم
وقتی حضرت ابراهیم به همراه پسرش اسماعیل خانه خدا را ساخت، پنج دعا کرد. این پنج دعا را در سوره بقره ببینید. اولین دعا این است: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » (بقره، 127)

ای پروردگار ما! (این عمل را) از ما بپذیر که توشنوا و دانایی

کاری که مقبول درگاه خدا نشود ارزش ندارد. این نکته نیزگفتنی است که صحیح بودن عمل با قبول شدنش تفاوت دارد. اینکه انسان عمل واجب یا مستحبی را صحیح انجام دهد چندان سخت نیست؛ اما اینکه خدا آن را بپذیرد، شرایط فراوان و دشواری دارد. برای مثال: حجاج خانه خدا اعمال و مناسک خود را به دقت انجام می دهند تا مبادا حجشان خراب شود؛ اما دقت نمی کنند که اگر هزار تومان حرام در مالشان باشد حجشان قبول نیست.

یکی از شرط های مهم قبولی عمل، تقواست. هابیل و قابیل، هردو انفاق کردند، اما از یکی شان قبول شد:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ » (مائده 27)

و داستان دو پسر آدم را به درستی بر آنان بخوان: هنگامی که هردو با انجام کار نیکی به پروردگارتقرب جستند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری قبول نشد. (برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش) گفت: بیتردید تورا میکشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.

دعای دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام این بود:رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ » (بقره، 128)

ای پروردگار ما! ما را با همه وجود تسلیم خود قرار ده؛ و نیز از دودمان ما امتی پدید آور که تسلیم تو باشند؛ و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده؛ و توبه ما را بپذیر، که تو بسیار توبه پذیر و مهربانی.

ابراهيم علیه السلام قبل از اینکه از خدا بپرسد: مناسک حج چیسست و من باید چکار کنم، اول دعا کرد و گفت: من و پسرم و ذریه ام را تسلیم قرار بده . تسلیم - بودن در برابر فرمان الهی، یکی از مهم ترین ویژگی های مؤمن است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اَلإیمانُ عَلیَ أربَعَةِ ارکانٍ: اَلتَّوَکُلُ عَلی اللهِ وَ التَّفویضِ إلی اللهِ وَالتَّسلیمِ لِأمرِ اللهِ وَالرِّضیَ بِقَضاءِ اللهِ» (بحار الانوار، ج 75، ص 63)
ایمان بر چهار ركن استوار است: توکل بر خدا، واگذاری امور به خدا، تسلیم بودن در برابر فرمان خدا و خشنودی به قضای الهی.

اباعبدالله امام حسین علیه السلام در گودی قتلگاه چه می گفت؟ به درگاه خدا عرضه می داشت: اِلهی رِضاً بِقَضائکَ تسلیماً لِأَمرکَ» (مقتل الحسین علیه السلام للمقرم، ص 367)
خدایا! به قضای توخشنودم و تسلیم فرمانت هستم.

 

انسان و تکلیف
انسان ها در زمینه تکلیف سه دسته اند:


1- تكليف پذیر
بخشی از انسان ها تکلیف پذیرند؛ هر دستوری که خدا داده، با کمال میل می پذیرند.

 

2- تكليف گريز
تکلیف گریز می خواهد از عهده تکلیف خود فرار کند. می گردد تا راهی پیدا کند که در ماه رمضان روزه نگیرد، کلک شرعی جور کند تا خمس ندهد و...


3-تكليف ستيز
تکلیف ستیز می گوید: اصلا چه کسی گفته نماز و روزه و زكات و خمس واجب است؟

تکلیف پذير مثل حر بن یزید ریاحی است که نزد امام حسین علیه السلام آمد اظهار ارادت کرد و بعد به میدان رفت و شهید شد. (اللهوف، ص 103)

تکلیف گریز مثل عبيدالله بن حر جعفی است که امام حسین علیه السلام دعوتش کرد و او بهانه آورد و حضرت را یاری نکرد. (الأمالی للصدوق، ص 219)

تکلیف ستیز مثل عمر بن سعد است که امام حسين علیه السلام را شورشی می داند. وای بر کسی که تکلیف گریز و تکلیف ستیز باشد!
مسلمان تکلیف پذیر است. می توانید تحقیق و بررسی کنید اما وقتی تکلیف معین شد، دیگر جای بهانه و اشکال گیری نیست.
کسی که خدا را علیم و حکیم و پیامبر صلی الله علیه و آله را معصوم می داند، همواره تسلیم است و شک و تردید به خود راه نمی دهد.


داستان (1)


پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شتری را از مردی بادیه نشین به قیمت چهارصد درهم خریداری کرد؛ اما وقتی پول را پرداخت، بادیه نشین از تحویل شتر خودداری ورزید و گفت: این پول، پول خودم است؛ شترهم برای خودم می باشد. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادعایی دارد، شاهد بیاورد.

در این هنگام یکی از مسلمانان از راه رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او خواست داوری کند. او از پیامبرا صلی الله علیه و آله و سلم شاهد خواست و چون حضرت شاهدی نداشت، گفت: با رسول الله ! حکم معلوم است؛ زیرا این بادیه نشین از شما شاهد خواسته.


مسلمان دیگری از راه رسید. او نیز گفته مسلمان قبلی را تکرار کرد. سرانجام امیرالمؤمنین علیه السلام از راه رسید. وقتی گفته های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مرد بادیه نشین را شنید، به بادیه نشین فرمود: شتر را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تحویل بده . بادیه نشین نپذیرفت. حضرت على علیه السلام به خانه رفت و شمشیری زیر لباس خود پنهان کرد و برگشت. سپس به بادیه نشین فرمود: شتر را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بده. وقتی بادیه نشین بازهم امتناع ورزید، حضرت با شمشیر به او ضربه زد. برخی گفته اند: بادیه نشین را کشت. برخی نیز گفته اند: عضوی از بدنش را جدا کرد.

در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی! چرا این کار را کردی؟ حضرت على علیه السلام عرض کرد: یَا رَسُولَ اللَّهِ نُصَدِّقُکَ عَلَی الْوَحْیِ وَ لَا نُصَدِّقُکَ عَلَی أَرْبَعِمِائَهِ »دَرَاهِمَ»؛ (من لا يحضر الفقیه، ج 3، ص 108)

ای پیامبر خدا! تورا بروحی آسمانی تصدیق کنیم اما بر چهارصد درهم تصدیق نکنیم ؟!

 

داستان (2)
سفیان ثوری، از بزرگان اهل سنت و صوفی مسلک بود و در زمان امام صادق علیه السلام زندگی می کرد. او گاهی نزد حضرت می آمد و پرسش هایی مطرح می کرد و به گفت وگو با ایشان می پرداخت. گاهی نیز به حضرت اعتراض می کرد. در کل، قائل به امامت امام صادق علیه السلام و پدران بزرگوارایشان نبود.

 

روزی سفیان ثوری با یکی از دوستان به خانه امام صادق علیه السلام رفت. وقتی به آن جا رسید، دید حضرت سوار مرکب است و می خواهد به جایی برود. سفیان گفت: برایم بگویید رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد ځيف چه خطبه ای خواند. حضرت فرمود: بگذار بروم و به کارم برسم؛ وقتی بازگشتم، برایت می گویم . سفیان اصرار کرد. حضرت از مرکب پیاده شد. سفیان گفت: دستور بدهید قلم و کاغذی برایم بیاورند تا سخنان شما را یادداشت کنم. حضرت دستور داد و قلم و کاغذ آوردند. سپس بیان فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله چه خطبه ای در مسجد خیف ایراد کرد. از جمله فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله این عبارت بود:
ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِیحَهُ لِأَئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ»؛

سه چیز است که قلب مرد مسلمان در آن دغل کاری ندارد: اخلاص عمل برای خدا، خیرخواهی برای پیشوایان مسلمين و همراهي همیشگی با جماعت آنان.


امام صادق علیه السلام خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را برای سفیان بازگو کرد و سپس سوار مرکب شد و رفت. سفیان ثوری نیز با رفیقش راه افتاد و بازگشت. در میانه راه، سفیان به رفیقش گفت: صبر کن تا ببینم امام صادق علیه السلام چه گفت. رفیقش گفت: امام صادق علیه السلام وظیفه ای بر گردنت نهاد که هرگز نمی توانی از آن بگریزی. سفیان گفت: مگر چه گفت؟ رفیقش گفت: این که فرمود: «خیرخواهی برای پیشوایان مسلمین»؛ این پیشوایان چه کسانی هستند که ما وظیفه داریم خیرخواهی شان کنیم؟ آیا معاویه و یزید و مروان حكم وامثال این ها هستند؛ اینها کسانی هستند که حتی نماز خواندن پشت سرشان قبول نیست و شهادتشان را نباید پذیرفت! همراهی با جماعت مسلمین نیز چه معنایی دارد؟ کدام جماعت ؟ آیا منظور امام صادق علیه السلام منحرفان و گمراهان بودند؟
سفیان گفت: پس منظورش چه بود؟
رفیقش گفت: آن ها می گویند: علی بن ابی طالب علیه السلام همان امامی است که ما باید خیرخواهش باشیم. منظور از همراهی همیشگی با جماعت مسلمین نیز اهل بیت علیهم السلام است.

وقتی سفیان این حقیقت را از زبان دوستش شنید به شدت ناراحت شد و کاغذ را پاره کرد. سپس گفت: این داستان را برای هیچ کس تعریف نکن. (الکافی، ج 1، ص 404)
بی ادبی را ببین! به جای آنکه تسلیم روایت امام صادق علیه السلام شود و به تکلیف خود عمل کند، کاغذ را پاره کرد.

 

حد و مرز تسلیم
امام صادق علیه السلام حد و مرز تسلیم را این گونه معین می کند:
لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ»؛
اگر مردمی خدای یگانه بی شریک را بپرستند، نماز برپا دارند، زکات بپردازند، حج کعبه انجام دهند و ماه رمضان روزه بگیرند اما درباره کاری که خدا یا پیامبر صلی الله علیه و آله انجام داده بگویند: چرا خلاف این کار را انجام نداد؟ یا در دل هایشان چنین احساسی داشته باشند، قطعا مشرک خواهند بود.

انسان - برای مثال ۔ نباید بگوید: اگر خدا نماز صبح را برمی داشت یا روزه ماه رمضان 15 روز بود، بسیار خوب بود. چنین احساس و اعتقادی، شرک است.

ادامه روایت چنین است:
ثُمَّ تَلَا هذه فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیمِ» (المحاسن، ج 1، ص 271)

سپس این آیه را تلاوت فرمود: «به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود مگر آن که تو را در آن چه میان خود نزاع واختلاف دارند به داوری پذیرفته، سپس از حکمی که کرده ای در وجودشان هیچ دل تنگی و ناخشنودی احساس نکنند و به طور کامل تسلیم شوند.»
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: بر شما باد به تسلیم (روی آورید).

 

تبلیغ دین و شجاعت
آیه 39 سوره احزاب، ویژگی پیامبران و مبلغان الهی را ترس از خدا برمی۔ شمارد:
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا
(آری، این روش خداست درباره) آنان که همواره پیام های خدا را به مردم می رسانند و از اعظمت و مقام او می ترسند و از هیچ کس جز او واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی (بندگان) بس است.

هر کسی فرمان خدا را به مردم برساند از خدا می ترسد و از هیچکس غیرخدا واهمه ندارد. رهبر کبیر انقلاب امام خمینی با قدرت در مقابل شاه ایستاد و نترسید؛ چون از خدا می ترسید. امام صادق علیه السلام می فرماید:
مَنْ خَافَ اللّهَ ، أَخَافَ اللّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ ؛ وَمَنْ لَمْ یَخَفِ اللّهَ ، أَخَافَهُ اللّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» (الکافی، ج 2، ص 68)

هرکس از خدا بترسد خداوند کاری می کنند همه چیز از او بترسد. و هر کس از خدا نترسد خداوند کاری می کند او از همه چیز بترسد.

پیام بزرگ آیه 39 سوره احزاب این است که در راه خدا از سرزنش ها و ملامت ها نترسید.

 

داستان مسیحیان نجران
در اوائل بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و زمانی که هنوز حضرت در مکه تحت فشار مشرکین بود، تعدادی از مسیحیان نجران نزد ایشان آمدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آیاتی از قرآن برایشان خواند. مسیحیان نجران گریستند و همگی مسلمان شدند. اما وقتی از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمدند ابوجهل جلویشان را گرفت و گفت: ما همشهری های این مرد هستیم که ادعای پیامبری دارد. ما هنوز به او ایمان نیاورده ایم؛ شما چرا ایمان آوردید؟ و شروع کرد به ملامت و سرزنش این تازه مسلمان ها.

جوانان عزیز! دینتان را با ملامت دیگران کنار نگذارید. خواهر من! اگردر دانشگاه حجابت را تمسخر می کنند شما ارزش کار خود را بدان و حجابت را حفظ کن.

بسیاری از بانوان مسلمان حجابشان را در کشورهای اروپایی هم حفظ می - کنند؛ اما متأسفانه برخی ها هنوز پایشان را از مرزهای کشور بیرون نگذاشته اند کشف حجاب می کنند!
مسلمان باید هویت خویش را حفظ کند. اگر در خوابگاه دانشگاه هیچکس نماز نمی خواند شما نمازت را بخوان. گرچه همه اطرافیانت روزه نمی گیرند تو دینت را حفظ کن. یکی از صفات برجسته اميرالمؤمنين علیه السلام نهراسیدن از سرزنش هاست. در زیارت نامه امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم: أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ لَمْ تَأْخُذْكَ [لَمْ تُوءَخِّرْكَ ]فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ»؛ (بحار الانوار، ج 98، ص181)

گواهی می دهم که تو در راه خدا حقیقت جهاد را انجام دادی و در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنش گری تورا بازنداشت.

ابوجهل و یاران جاهل او مسیحیان تازه مسلمان را شروع کردند ملامت کردن که ما به او ایمان نیاوردیم شما ایمان آوردید؟ گفتند: ما این آقا را قبول داریم و تسلیم هستیم و به سخنان شما توجه نمی کنیم. اگر کسی دینش را حفظ کرد در حالی که سرزنش شد دو برابر اجر می برد: یکی به خاطر حفظ دینش و دیگری به - خاطر تحت تأثیر سرزنش قرار نگرفتن. قرآن می فرماید: أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا » (قصص، 54)

اینان به علت صبری که (برایمان و عمل به قرآن) ورزیدند دوبار پاداش داده می شوند.
ما به این مسیحیان دو اجر دادیم: یکی اجر مسلمان شدن و دیگری اجر سرزنش قبول نکردن و تحت تأثیر قرار نگرفتن. (المیزان، ج 16، ص 54)

دین داری سخت است، بی دینی راحت است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ »؛ (تحف العقول، ص 53)
دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.
یعنی چه؟ یعنی مؤمن در این دنیا محدودیت هایی دارد؛ مانند مریضی که محدودیت ها و پرهیزها را رعایت می کند و این کار به نفع مریض است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یا عِبادَ اللّهِ ! أنتُم کالمَرضی ، وَاللّهُ رَبُّ العالَمِینَ کَالطَّبیبِ ، فَصَلاحُ المَرضی فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ ویُدَبِّرُهُ بِهِ ، لا فیما یَشتَهیهِ المَریضُ ویَقتَرِحُهُ ، ألا فَسَلِّمُوا للّه أمرَهُ تَکونوا مِنَ الفائِزینَ .» (تنبيه الخواطر، ج 2، ص 117)
بندگان خدا! شما هم چون بیمار هستید و خداونډ پروردگار جهانیان، مانند طبيب است. مصلحت مریض در نسخه طبيب است، نه آن چه بیمار ميل دارد و پیشنهاد می دهد. آگاه باشید! پس تسلیم امرخدا باشید تا از رستگاران شوید.

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک
گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخش های مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد. ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان ،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران ,دین شناسی، جهان شناسی ،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی ،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است. اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group