سخنرانی حجت الاسلام شریفی- شهادت امام جواد علیه السلام
احکام
۱۳۲. اگر قبل از نماز، پدری با فرزندش کار داشته باشد و او را صدا بزند، وظیفه پسر چیست؟
اگر وقت نماز تنگ است، باید نماز را بخواند و بعد به سراغ کار پدر برود؛ امّا اگر وقت وسعت دارد، میتواند کار پدر را مقدم بدارد. البته اگر تأخیر در انجام فرمان پدر، موجب رنجش خاطر او میشود، در وسعت وقت، باید امر پدر را مقدم بدارد
تولّد و شهادت
مورّخان تاریخ تولّد امام جواد علیه السلام ،؛ را دهم رجب، 195 ه . در شهر مدینه می دانند.1
پدر بزرگوار جواد الائمّه علیه السلام ، امام رضا علیه السلام می باشد.
مادر امام جواد علیه السلام ، بانوی گرامی و پاکدامنی بود به نام «سبیکه» (سکینه) و به روایت دیگر «خیزران». آن بانوی مؤمنه به خاندان شایسته امّ المؤمنین «ماریّه قبطیّه»2 تعلّق داشت.
امام جواد علیه السلام بعد از 25 سال زندگی
افتخارآمیز، سرانجام در آخر ذیقعده سال 220 ه . با تحریک معتصم عباسی و به وسیله همسرش امّ الفضل مسموم و به شهادت رسید.
حضرت جوادالائمه (ع) همانند دیگر حضرات معصومان (ع)، جان و روحش با کلام الهی (قرآن) مأنوس و همدم بود، به گونه ای که یکی از القاب آن امام همام را ترجمان القرآن(1. بحارالانوار، ج 102،ص 22، ح 12.) ذکر کرده اند.
امام جواد (ع) بر این باور بود که آیات قرآن باید در جامعه فراگیر شود و تمام مسلمانان در گفتار و رفتار و استدلالهای روزمره خود از این کتاب و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت سعی می کرد که در گفتگوها و معاشرت و برخورد با مردم به آیات قرآن استناد کند. هنگامی که آن حضرت با خیل مردمی که به دلیل سنّ کم او در امر امامتش به حیرت افتاده بودند روبه رو شد، با روشهای مختلف و با استناد به آیات الهی به پاسخگویی و زدودن شبهات و ذهنیات پرداخت.
علی بن اسباط، یکی از یاران امام رضا و امام جواد علیهماالسلام می گوید
روزی به محضر امام جواد(ع) رسیدم، در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا چهره (قیافه) او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم.
درست در همین لحظه، امام جواد(ع) که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجّه کرد و فرمود: ای علی! همانا خداوند درباره امامت، حجّت آورده همانطور که درباره نبوّت حجت آورده است. خداوند درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید:يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً (12مریم)
اى يحيى! كتاب (خدا) را با قدرت بگير و در كودكى به او حكمت (ونبوّت) داديم.
) ما به یحیی در کودکی فرمان نبوّت دادیم.
۱-حكم» به معناى علم و فهم و قدرت قضاوت
آمده است و در تفسير الميزان مى خوانيم: مراد از «حكم»، علم به معارف الهى و كنار رفتن پرده ى غيب است.
۲-سه نفر در كودكى به نبوّت رسيدند: سليمان، عيسى و يحيى عليهم السلام و سه نفر نيز در كودكى به امامت رسيدند: امام جواد و امام هادى وامام مهدى عليهم السلام(
و درباره حضرت یوسف (ع) می فرماید:
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذَلِكَ
نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (22یوسف)
و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم
۱- علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مى خواهد.بلغ شدّه»
۲- حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مى رساند) «آتيناه حكماً و علماً»*
۳- علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتيناه حكماً و علماً»
۴- وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حكماً و علماً»*
نجزى المحسنين»*
1- شهادت عصا بر امامت :
قاضى يحيى بن اكثم كه از دشمنان سرسخت اهل بيت و از گرفتاران در دام عجب علم و حريصان بر مقام و مال دنيا بود مى گويد:
روزى داخل شدم كه قبر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم را زيارت كنم ، امام جواد عليه السلام را ديدم كه با او راجع به مسائل گوناگونى مناظره كردم ، همه را پاسخ داد. به او گفتم : ميخواهم چيزى از شما بپرسم ولى شرم دارم ، امام فرمود: من پاسخ آنرا بدون
آنكه سؤ الت را بر زبان آورى مى گويم ، تو مى خواهى سؤ ال كنى ، امام كيست ؟
گفتم : آرى به خدا سوگند سؤ الم همين است .
فرمود: منم
گفتم : نشانه يى بر اين مدعا دارى ؟
در اين هنگام عصايى كه در دست آن حضرت بود به سخن درآمد و گفت :
ان مؤلائى امام هذا الزمان و هو الحجة .
همانا مولاى من حجت خدا و امام اين زمان است(1).
۵- بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نجزى المحسنين»
۶- نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مى شوند. «كذلك نجزى المحسنين»
۷- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نجزى المحسنين
و همچنین درباره حضرت موسی(ع) می فرماید: وَ لَما بَلَغَ أَشُدّهُ وَاسْتَوی آتَیْناهُ حُکْما وَ عِلْما؛(سوره قصص، آیه 14.
) و چون به سنّ رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوّت) و علم دادیم.
بنابراین، همانگونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سنّ چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا کند.(6. اصول کافی، ج 1،ص 384)
در موردی دیگر، امام جواد(ع) در پاسخ اعتراض کنندگان، این آیه را خواند: قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی. ..؛(سوره یوسف، آیه 108.) بگو: این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنم.
امام جواد(ع) به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابجا و غیر عقلانی آیات قرآن جلوگیری کرده و علماء و دانشمندان را به سوی فهم صحیح آیات قرآن راهنمایی می فرمود. در اینجا به دو مورد اشاره می کنیم:
1 روزی در مجلس معتصم، برخی از دانشمندان به آیه ای استناد کرده و یک حکم شرعی صادر نمودند. امام جواد(ع) که در آن جلسه حضور داشت، خطای آنان را گوشزد نموده و تفسیر صحیح را برای حاضران بیان نمود.
تفسیر عیاشی ماجرای آن مجلس را چنین آورده است در زمان معتصم عباسی، عوامل خلیفه عدّه ای دزد را - که راههای عمومی در بین شهرها را برای مسافرین و کاروانهای حج نا امن کرده بودند - دستگیر کرده و از مرکز خلافت در مورد چگونگی مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس، مجلس مشورتی تشکیل داده و از دانشمندان عصر، کیفیت اجرای حد شرعی را در مورد آنان خواستار شد.
آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راهکار است، آنجا که می فرماید: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الاَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الاَرْضِ؛(سوره مائده، آیه 33.) کیفر کسانی که با خدا و رسول او به جنگ و محاربه برمی خیزند و در روی زمین در اشاعه فساد تلاش می کنند، این است که: اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنان به عکس یکدیگر قطع شود و من گفتم: دست دزد را باید از مچ قطع کرد. خلیفه پرسید، به چه دلیل؟ گفتم: به دلیل آن که دست، انگشتان و کف تا مچ را شامل می شود و خداوند در آیه تیمم فرموده: فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم مِّنْهُ؛(سوره مائده، آیه 6.) (با خاک پاک تیمم کنید) از آن، بر صورت (پیشانی) و دستها (تا مچ) بکشید.
بسیاری از علماء در این نظریه با من موافقت کرده و آن را تأیید نمودند. امّا عدّه ای دیگر گفتند: باید دست را از آرنج برید. خلیفه پرسید: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل آیه وضو که می فرماید:
فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ؛(11) (هنگام اقامه نماز) صورت و دستها را تا آرنج بشویید. خداوند متعال حدود دست را در این آیه تا آرنج معین کرده است. برخی نیز فتوا دادند که: باید از شانه،دست را قطع کرد و استدلال می کردند که دست از انگشتان تا شانه را شامل میشود.
خلیفه با مشاهده اختلاف آراء در میان فقها متحیّر شده و به محمد بن علی علیهما السلام رو کرده و گفت: ای ابا جعفر! در این موضوع شما چه می گویید! او پاسخ داد: علماء گفتارهای خود را بیان کردند و شما شنیدید؛ مرا از بازگو کردن نظریه ام معاف بدار! خلیفه گفت: شما را به خدا سوگند نظر خود را در این موضوع بیان کنید.
امام جواد (ع) فرمودند: اکنون که قسم دادی، به ناچار نظر خود را می گویم: این حدود که علمای مجلس تعیین کردند صحیح نیست، بلکه باید چهار انگشت او، بدون انگشت ابهام، بریده شود.
خلیفه گفت: دلیل شما برای این مدعا چیست؟ حضرت پاسخ داد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده است: السجود علی سبعة اعضاء: الوجه والیدین و الرکبتین والرجلین؛ سجده با هفت عضو انجام می شود: پیشانی، دو (کف) دست، دو زانو و دو (انگشت ابهام) پا. ای خلیفه! هرگاه دست را از مچ، یا از مرفق جدا کنند، دیگر دستی برای سجده باقی نمی ماند؛ در صورتی که خداوند متعال در قرآن می فرماید: و انّ المساجد لله؛ مواضع سجده مخصوص خداوند است. و هر چه برای خدا باشد بریده نمی شود . معتصم از این استدلال قرآنی شگفت زده شد و آن را تصدیق نمود. آنگاه دستور داد انگشتان دزد را طبق نظر امام (ع) بریدند.(. وسائل الشیعه، ج 28،ص 253)
اشعارامام جواد
متن شعر
از تب زهر ز پا تا به سرم میسوزد
در غمم اشک به چشمان ترم میسوزد
قفسم حجره ی دربسته و یارم صیاد
شادمان است که من بال و پرم میسوزد
با کنیزان به من تشنه ز کین میخندد
دوست دارد که ببینم جگرم میسوزد
لاله چین زخم زبان بر من
پژمرده زند
ز آتش طعنه ی او برگ و برم میسوزد
دم آخر که به خاک است سرم از غربت
دل من از غم هجر پسرم میسوزد
من که یک عمر اسیر غم مادر بودم
یاد آن کوچه ز پا تا به سرم میسوزد
پی نوشت ها:
اشعار
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو
حرمت عرش معلیست اباعبدالله