توجه به یتیم
یتیم در اسلام به فردی می گویند که سرپرست خود را به طور طبیعی ویا در جهاد و دفاع، از دست داده است. دراسلام، درباره رعایت حقوق یتیم و یتیم نوازی سفارش اکید شده است. یتیم نوازی تنها برای جنبه های عاطفی و پرکردنخلأ محبتی فقدان پدر نیست؛ بلکه توجه نکردن به یتیم و یا خوردن مال وی و پایمال کردن حقوق او سبب بسیاری ازبزهکاری ها در وی می شود و رها کردن او سبب تربیت ناپذیری اش خواهد شد که گویا این نکته بیش تر مدّ نظر اسلامباشد.
توجه به یتیم در روایات
1. پاداش سرپرستی یتیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ عَالَ یَتِیما حَتّی یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللّهُ لَهُ بِذلِکَ الْجَنَّة؛ هر کس یتیمی راسرپرستی کند تا بی نیاز شود خداوند، بهشت را بر او واجب می کند.»
2. پاداش محبت به یتیم:
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «ما مِنْ مُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلَی رَأْسِ یَتِیمٍ تَرَحُّما لَهُ اِلاَّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بَکُلِّ شَعْرَةٍمَرَّتْ یَدَهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ هیچ مرد و زنی نیست که دستی بر سر یتیمی از روی ترحم بکشد؛ مگر آنکه خداوند به ازای هرمویی که دستش بر او بگذرد حسنه ای به او بدهد.»
3. سرانجام ظلم به یتیم:
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ظُلْمُ الْیَتَیمی وَالاَْیامی یُنْزِلُ النِّقَمَ وَیَسْلُبُ النِّعَمَ مِنْ اَهْلِهَا؛ ظلم به یتیمان ونوجوانان عذاب را نازل می کند و نعمتها را از دارندگان آن بازمی ستاند.»
پدر یتیمان
امام علی علیه السلام همراه قنبر، شب هنگام از کوچه ای می گذشت که صدای گریه کودکان را از خانه ای شنید. آن خانهمربوط به سرباز مسلمانی بود که به شهادت رسیده بود. امام، در خانه را زد. بیوه زنی بیرون آمد. امام، اجازه ورودخواست، وارد خانه شد و دید کودکان از گرسنگی گریه می کنند. زن، دیگی را پر از آب کرده و روی آتش گذاشته بود تاکودکان خیال کنند او مشغول پختن غذایی است و به همین بهانه بتواند آنان را آرام کند.
امام بی درنگ از خانه بیرون آمد و همراه قنبر به سوی خزانه بیت المال رفت. سپس مقداری آذوقه برداشت و بهسرعت بازگشت. در بین راه قنبر هر چه اصرار کرد که کیسه سنگین را به او بدهد تا بیاورد امام نپذیرفت و به راه خود ادامهداد تا به خانه زن رسید. امام با دست خود، غذایی مطبوع پخت و با دست خود، آن را در دهان یتیمان گذاشت. وقتیخوردند و سیر شدند، امام با آنان بازی کرد. امیر مؤمنان علیه السلام روی چهار دست و پا راه می رفت و آنان را پشت خودمی نشاند و صدای گوسفندان را تقلید می کرد. بچه ها بازی می کردند و می خندیدند تا اینکه خسته شدند و خوابیدند. اماماز جایش برخاست و خداحافظی کرد و بیرون رفت.
قنبر در راه بازگشت، از امام پرسید: «ای امیر مؤمنان! امشب دو چیز از شما دیدم که دلیل یکی را می دانم؛ ولی دلیلدیگری بر من پوشیده است.» امام فرمود: «بپرس.» قنبر پرسید: «اینکه کیسه آذوقه را ندادید که من بیاورم حتما به امیدثواب بزرگ آن بوده است؛ ولی دلیل اینکه شما آن گونه با کودکان بازی کردید را نمی دانم.»
امام فرمود: «وقتی وارد خانه آن بیوه زن شدم، دیدم کودکانش از گرسنگی گریه می کنند و غبار یتیمی بر چهره آنهانشسته است. دوست داشتم وقتی خارج می شوم آنان هم سیر شده باشند و هم کمی بخندند تا اندکی از اندوه یتیمی آنانکم شده باشد.»
توسل
پیش از رسیدن امام حسین علیه السلام به کربلا، خبر شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام به ایشان رسید. امام به برادران مسلم، تسلیتگفت و فرمود: اگر می خواهند، بروند؛ زیرا آن حضرت، بیعت خود را از گردن آنان برداشته است؛ زیرا آنها یک خونداده اند و وظیفه خود را در قبال امام خود انجام داده اند؛ اما برادران مسلم علیه السلام نپذیرفتند و گفتند: «هرگز چنین کارینخواهیم کرد. ما بازنمی گردیم تا یا انتقام خون برادر خود را بگیریم و یا به شهادت برسیم.»
مسلم علیه السلام دختر نوجوانی داشت. امام به سوی او رفت. وی را مهربانانه صدا زد. دختر مسلم گفت: «عموجان! امروزبا من رفتاری می کنی که پیش تر آن را از تو ندیده بودم. آیا پدرم شهید شده و من یتیم شده ام؟»
امام گریست و فرمود: «یا اِبْنَتِی! اَنَا اَبُوکَ وَبَناتِی اَخَواتُکِ؛ دخترم! [از امروز [من پدر تو خواهم بود و دخترانمخواهرانت خواهند بود.»
حضرت سید الشهدا علیه السلام در اوّلین لحظه شنیدن شهادت مسلم علیه السلام ابتدا به نوازش یتیم او پرداخت تا جای خالی او رااحساس نکند؛ اما دیگران هرگز با یتیمان وی چنین رفتاری نکردند و بزرگ ترین ظلمها را درباره آنان روا داشتند.