استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
تاريخ:29 / 11 / 1391
****************
مجري:
بحث ما در جلسات قبل در باره حديث منزلت بود. حال نكته قابل تامل اين است که ايجاد رعب و وحشت حکومت اموي نسبت به اين حديث منزلت، باعث شده است كه حتي بعضي از روات حتي از سؤال کردن از حديث منزلت هم ترس داشته باشند. نمي دانم حکومت بني اميه چکار کردند و چه فضاي رعب و وحشتي را ايجاد کردند که حتي جرأت سؤال کردن در مورد حديث منزلت را نداشتند.
استاد قزويني:
قبل از اينکه به سؤال اين بزرگوار پاسخ دهم، ناگزيرم به يکي دوتا نکته اي اشاره کنم.
نکته اول قضاياي انفجار در پاکستان است که بيش از 80 نفر از شيعيان به شهادت رسيدند و نزديک 200 نفر مجروح شدند و سپاه صحابه با کمال وقاحت مسئوليت اين انفجار را هم به عهده گرفت.
خوب اينکه اينها همچنين کاري انجام ميدهند و چهره اسلام را به صورت خشن به دنيا معرفي ميکنند، يک خيانتي است به اسلام و قرآن که در اول هر سوره با نام الله و رحمن و رحيم سخن خود را الله تعالي آغاز کرده است و اضافه بر اينکه اينها ايجاد اختلاف و تنفر ميکنند نسبت به اين مباحثي که امروز در جهان اسلام مطرح است.
تمام شيعه و سني امروز تلاش ميکنند (علما و مراجع) که بين شيعه و سني وحدت ايجاد شود و هر گونه اختلاف تکفير و تفسيق و ترور و انفجار را محکوم ميکنند و لي اين وهابيت خدانشناس و پليد ، اين وهابيتي که جز تکفير و جز کشتن و انفجار چيز ديگري در مغزش نمي پروراند.
خلاصه پشت پا به همه اين قضايا زده است.
نکته مهم تر از اين اينکه چه کساني اين افراد را تحريک ميکنند و فکر اينها را مسموم ميکنند و شستشوي مغزي ميدهند. آنها درست است که مسبب هستند ولي مسبب اقوي از مباشر هستند.
اين شبکه هاي نحس وهابي که هر روز شروع ميکنند با اين کارشناسان پليد و رذل خود که نمي دانم مذهب شيعه چنين است و چنان است و شيعيان کافر و مشرک هستند، مذهب شيعه مذهب لجن است و اين خزعبلات و لاطائلات که حتما به آينه نگاه ميکنند و آن پدر و مادر اشنگ و مشنگشان ميآيند همان ها را براي شيعه مطرح ميکنند.
خوب اينها قطعا! در به وجود آوردن زمينه ترور و انتحار و انفجار نقش اساسي دارند و اينهايي که مرتب قبل از آغاز سخن در وسط و پايان سخن شروع ميکنند که بله شيعه ها به ناموس پيامبر توهين ميکنند و به صحابه ناسزا ميکنند و آنها را کافر ميدانند و اين حرف هاي باطل و بي اساس را مطرح ميکنند که از دهان آلوده آنها بيرون ميآيد و اينها مسئول هستند و بايد جواب دهند.
و هر خوني چه از شيعه و چه از سني ريخته ميشود و آن دسته از عالم نمايان شيعه که امروز فحش به اهل سنت و مقدسات اهل سنت را شعار قرار دادند و چه آن دسته از وهابيون پليدي که نسبت به شيعه با کمال وقاحت سخن ميگويند هر دو مسئول خون اين افراد هستند.
نکته ديگري که من مطرح کنم من 2-3 شب قبل بود که ديدم جناب عقيل بي عقل که واقعا اسم با مسمايي پدرو و مادرش براي او گذاشتند يک کليپي از بنده پخش ميکرد که در رابطه با حضرت آيت الله کشميري که ايشان از گذشته و آينده و بعضي از قضايايي که من خدمتشان مشرف شدم خبر داد.
و اضافه از آن مسائل بي اساس و بي پايه که ايشان مطرح کرد که آقا شما که داشتيد ميرفتيد آنجا سر بچه داد کشيدي اين آقا جن در اختيارش داشته است و اجنه به او گفتند که همچين چيزي شده است.
من باورم بر اين است که بالاتر از اين عقل نميتوان داشت، اين آقا اين همه عقل و فراست و کياست واقعا نمي دانيم از کجا آورده است و اسراف نيست؟ جناب آقاي عقيل يک مقدار از اين عقل خود را به اين آقاي حيدري و سجودي هم بدهيد که اينها هم يک مقداري تعقيل بشوند و اين همه بي هوا حرف نزنند و اين همه متعدد گاف ندهند.
اگر از شما کسي سؤال کند که شما اگر ملاک تان اين است که هرکس از غيب خبر داد حتما اجنه در اختيار اوست، اجنه از آينده خبر ندارد و اين علما هم از گذشته و هم آينده خبر ميدهند آنها چيست؟
آنها هم حتما يک نظري دارد و اي کاش نسبت به آن هم اظهار نظر ميفرموديد و ما هم از اين تراوشات عقلي استفاده ميکرديم.
حالا اگر کسي از شما سؤال کند که جناب خليفه دوم که در مدينه است و از مدينه جنگ سپاه اسلام در نهاوند ميبيند و
يا سارية الجبل
مي گويد و اين باعث ميشود که يک فتحي براي سپاه اسلام و مسلمين ايجاد شود آيا ايشان را هم شما نستجير بالله اعتقاد داريد که اجنه در اختيارش بوده است و اجنه به خليفه دوم گفتند که الان سپاه اسلام در نهاوند است و سپاه با مشکل رو بروست و ايشان هم در بالاي منبر گفت:
يا سارية الجبل
اين قضيه هم که از قطعيات است و از کرامات و معجزات خليفه دوم به شمار آورديد.
مجموعة الفتاوى - ابن تيمية - ج 11 ص 278
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 6 ص 93
و بزرگان ديگر اين مباحث را مفصل مطرح کرده اند.
همچنين جناب ابوبکر موقعي که از دنيا ميرفت ، خبر داد بر اينکه اين خانم من خلاصه دختر خارجه اين وضع حملي که ميخواهد بکند، کودک در رحمش دختر است و اسمش فلان است و ارثيه اش هم اين است.
خوب حالا حتما آنجا اجنه اي بوده است خوب حالا آنجا امکانات سنوگرافي و غيره داشتند و رفتند خبر دادند براي جناب خليفه اول که اين را هم جناب علامه سبکي وقتي نقل ميکند ميگويد اينجا دو تا کرامت براي جناب ابوبکر ميشود بيان کرد:
اول اينکه در رابطه با ارث موروث که در آينده شايد دچار مشکل بشوند و اينکه اين مرض ايشان آخرين مرض اوست و از دنيا ميرود و خبر از مرگ خود داده است.
و کرامت ديگر اينکه جناب ابوبکر از نوزاد در رحم خبر داد که دختر است.
طبقات شافعي، جلد 2، ص 322
شرح معاني الاثار طحاوي، ج 4، ص 88
يا آنچه که نقل ميکنند نسبت به اخوبار عثمان بن عفان که کسي آمد و به نامحرم نگاه کرده بود و کارهاي زير پرده اي داشت و جناب عثمان به او خبر دادکه تو همچين کارهايي کرده اي.
حتما اجنه آمده است و به عثمان خبر دادند والله من نمي دانم.
يا از همه مهمتر اگر اين سؤال را بتوانيد جواب بدهيد با آن عقل بالايي که داريد و ديگ عقل شما جوشش ميکند ابن تيميه وقتي ميآيد نسبت به علامه حلي ميخواهد جواب بدهد که اميرالمؤمنين از غيب خبر ميداد ايشان ميگويد:
وفي أتباع أبي بكر وعمر وعثمان من يخبر بأضعاف
در تابعين ابوبکر و عمر و عثمان کساني هستند كه چند برابر علي از غيب خبر داشتند.
حتما اينها هم اجنه در اختيارشان بوده است.
منهاج السنة النبوية، ج 8 ، ص 135
يا اصلا خود ابن تيميه که شاگرد برومند او جناب ابن قيم جوزيه از او مفصل تعريف ميکند که خبر از غيبيات و آينده و باطن مردم ميداده.
مدارج السالکين ج 2 ص 489 و 490
حتي بعضا جناب ابن تيميه يک خبري از آينده ميداد و ميگفتيم شايد اين اتفاق نيفتد ولي ميگفت نه اين در لوح محفوظ من دارم ميبينم که اين اتفاق خواهد افتاد.
خوب، حداقل ايشان هم از اين فوق اجنه در اختيارش بوده است؛ چون لوح محفوظ را اجنه دسترسي ندارند يا به قول شما بالاتر از پيامبر مقامش بوده است و جبرئيل واسطه نبوده است و خودش پرواز ميکرده و بالا ميرفته و لوح محفوظ را ميديدند و حتي خود ابن قيم جوزيه ميگويد چندين موارد از آينده من، ابن تيميه خبر داد و همه را مطابق آن ديدم.
اي کاش شما يک توجيه ميفرموديد و حداقل مردم از اين تراوشات علمي و فکري شما و از اين خلاصه امکاناتي که در اختيار داريد، تحقيقات هايي که داريد ما هم استفاده ميکرديم.
من يک تذکري دارم که اگر آقايان حرفي ميزنند امروز عصر حجر نيست و دنيا جنگل آمازون نيست جناب آقاي هاشمي بزرگوار، امروز عصر عصر رسانه هست حرفي که ميزنيد يک مقداري حساب کنيد که حداقل دوستان شما به شما نخندند و قرآن که ميخوانيد يک مقداري تلاش کنيد که اگر 4 تا آيه هست که :
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ
سوره انعام آيه 59
و امثال اين آيه ، سوره جن آيه 26 هم خواندن دارد و آن را هم بخوانيد که :
فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى
اين آيه هم خواندن دارد يا حداقل در همين کتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم که شماها داريد و مفصل در رابطه با قضاياي پيامبر اکرم براي صحابه از «بما کان و بما يکون و بما هو کائن» به صحابه خبر داده است حداقل اين حديث 7159 و 7161 را که حذيفه ميگويد: پيامبر از اول اذان صبح تا مغرب از گذشته و آينده تا قيام قيامت به ما خبر داده است.
حالا من نمي دانم آنجا نسبت به نبي مکرم هم شما ميفرماييدکه اجنه و اجنه هايي داشته است که آنها تحقيق هايي کردند و به پيامبر گزارش دادند و پيامبر اينها را براي مردم بيان ميکرد.
اما در رابطه با سؤال برادر بزرگوارم جناب آقاي محسني عزيز.
در رابطه با حديث منزلت، ما نکاتي را گفتيم، حديث منزلت در صحيحين ، حديث منزلت در قضيه تبوک ، حديث منزلت در غير قضيه تبوک و عبارت:
و انت خليفتي من بعدي
و امثال اين عبارات كه اگر در خانه کس است يک حرف بس است.
ولي نکته زيبايي را آقاي محسني سؤال کردند خوب نسبت به تمام فضائل اميرالمؤمنين سلام الله عليه اين حکومت نحس بني اميه و اين شجره ملعونه در قرآن در جامعه يک جو رعب و وحشتي را ايجاد کرده بودند که مردم توانايي نقل فضائل ايشان را نداشتند و خصوصا که اگر اين فضائل مربوط به خلافت هم باشد و بوي خلافت بيايد که پايه هاي حکومتي هيئت حاکمه را متزلزل کند.
جناب آقاي احمد بن حنبل متوفاي 241 رئيس حضرات حنابله در مسند خود روايتي را نقل ميکند جناب سعيد بن مسيب که از علما و فقهاي به نام اهل سنت است که ميگويد من به سعد بن مالک گفتم که من دوست دارم از تو از يک مسئله اي سؤال كنم؛ اما:
وأنا أَهَابُكَ ان أَسْأَلَكَ عنه
من از تو وحشت دارم كه آن را سؤال كنم.
حالا اينها چه کار کردند که آقاي سعيد بن مسيبي که وابستگي او به حکومت کاملا محرز است و ميگويد من وحشت دارم که از اين حديث از تو سؤال کنم
فقال لاَ تَفْعَلْ يا بن أخي إذا عَلِمْتَ أَنَّ عندي عِلْماً فسلني عنه وَلاَ تهبني
گفت: اگر احساس ميکني که من بعضي از مطالب علمي دارم و ميتواني استفاده کني نگران نباش و نترس و وحشت نداشته باش
ببينيد، بني اميه چه کار کرده است. بعد ميگويد
فقلت قَوْلُ رسول اللَّهِ لعلي رضي الله عنه حين خَلَّفَهُ بِالْمَدِينَةِ في غَزْوَةِ تَبُوكَ
اين سخني که پيامبراکرم به هنگام حرکت به طرف جنگ تبوک علي را در مدينه به عنوان خليفه گذاشت ميخواهم آن جمله را براي من بيان کني.
بعد مفصل اين قضايا را نقل ميکند که:
خَلَّفَ النبي عَلِيًّا رضي الله عنه بِالْمَدِينَةِ في غَزْوَةِ تَبُوكَ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ أتخلفني في الْخَالِفَةِ في النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ
آيا تو ميخواهي من را در ميان زن ها و بچه ها به عنوان خليفه قرار بدهي؟
أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى قال بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ
رسول خدا فرمود: آيا راضي نيستي که جايگاه و رتبه تو همانند جايگاه و رتبه هارون نسبت به موسي باشد؟
اميرالمؤمنين عرض کردم بله يا رسول الله
قال فَأَدْبَرَ علي مُسْرِعاً
علي بن ابيطالب با سرعت به مدينه برگشت
كأني أَنْظُرُ إلى غُبَارِ قَدَمَيْهِ يَسْطَعُ
ديدم حضرت به عنوان اطاعت از دستور پيامبر و خوشحالي از اين جمله اي که نبي مکرم فرمود بر ميگشت غبار قدم هاي اميرالمؤمنين بلند شده بود يعني گرد و خاک بلند شده بود.
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 1486
و اين قضيه اي است که اين حضرات نقل ميکنند.
احمد محمد شاکر در تعليقه خود ميگويد: روايت صحيح است و جناب شيعب ارنؤوط هم که از محققين اهل سنت است ايشان هم ميگويد اين روايت صحيح است.
مجري:
يک اصل کلي اينجا است و آن اين است که شما نسبت به حضرت امير هم فرموديد در همين حديث هم ديديم که دارد سؤال ميکند و ميترسد و سعد ميگويد نترس بگو و وحشتي از نقل فضائل اهل بيت در بين اين صحابه و تابعين بوده است و اين در عصر اموي به شدت خيلي فضا و جو خيلي سنگين تر بوده است.
لطف کنيد که علت اصلي چه بوده که اين مباحث انقدر وحشت آور بوده است؟
استاد قزويني:
مطرح است که اين آقايان برنامه ميگذارند که خيانت در گزارش تاريخ، ولي خوب الحق برنامه با مسمايي است و در روز روشن دروغ ميگويند و منکر آفتاب ميشوند به حق خيانت بزرگي در تاريخ ميکنند.
و اگر بخواهيم همين برنامه گزارش در خيانت تاريخ را نقد کنيم بايد براي هر يک جلسه يک هفته برنامه داشته باشيم ولي خوب الحمد لله مردم آگاه و روشن هستند و حتي خود مخاطبين آقايان هم قضيه دستشان آمده است و حناي آقايان رنگ ندارد و سخنشان از ارزش افتاده است.
البته خوب چند وقت پيش يکي از عزيزان اهل سنت که از کردستان بود گفت: من زنگ زدم به آنها گفتم که فلاني الان 4 ماه است در رابطه با ادله شيعه بر حقانيت امامت اميرالمؤمنين بحث ميکند و ما انتظار داشتيم که يکي دوتا از بحث هاي ايشان را نقد کنيد و جواب بدهيد و ما داريم متزلزل ميشويم در اعتقادات خود؛ يعني خيلي از آقايان بحثي که شروع کرديم اثرات خيلي خوبي داشت .
البته ما برنامه مان اين نيست که سني را شيعه کنيم و بالعکس بلکه ما در اين برنامه ها دنبال اين هستيم که حقانيت عقيده خود را ثابت کنيم وبگوييم اگر ما شيعه هستيم و معتقد هستيم که ايشان خليفه بلافصل و منصوب و منصوص است اين ادله ما است.
و در مرتبه دوم بچه شيعه هاي ما با اين ادله آشنا باشند و شياطيني که در گوشه و کنار وسوسه ميکنند و شبهه ايجاد ميکنند اين بچه شيعه ها تحت تاثير شبهات اينها قرار نگيرند.
و در مرتبه سوم اتمام حجت شود و فردا کسي در قيامت نگويد که حجت براي من تمام نشد و اين مطالب را نشنيدم الان اين شبکه هاي ماهواره اي به نظر من از الطاف خفيه الهي است که اين مطالب و دانشگاه اهل بيتي را در درون خانه ها کشانده است.
آقا در خانه کنار خانواده نشسته است و ميوه و چايي ميخورد و روي صندلي و مبل تکيه داده است و اين مطالب را ميبيند که تصور هم نمي کرديم که يک روزي در خانه بنشينيم و با تمام دنيا حرف بزنيم.
آن جمله امام رضا سلام الله عليه که فرمود:
فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا
اگر مردم زيبايي هاي کلام ما را ببينند از ما تبعيت ميکنند.
عيون أخوبار الرضا ( ع ) - الشيخ الصدوق - ج 1 ص 275
بتوانيم ما به اين شکل خلاصه اين رسالت رضوي را سلام الله عليه انجام بدهيم.
اما اينکه خوب ما ميبينيم مانند سعيد بن مسيب ميآيد و وحشت دارد و جرأت نمي کند که اين روايت را نقل کند، خوب اگر اين روايت در رابطه با فضيلت بي نظير علي نباشد يا از اين روايت استشمام خلافت علي مطرح نشود، خوب علي به عنوان صحابه است و صحابه را هم که ميگويند فضائل زياد داشتند و نقل فضائل صحابه که گناه نيست، نقل فضائل صحابه که وحشت ندارد. معلوم ميشود که اين حديث منزلت يک ريزه کاري ها و پيامي دارد که پايه هاي حکومت اموي قبل و بعدش را متزلزل ميکند و لذا ميبينيم که سعيد بن مسيب وحشت دارد.
نکته بالاتر از اين سعيد بن مسيب در عصري قرار گرفته است که اين عصر منحوس بني اميه که احساس ميکند مردم به جاي اينکه علي را نه به عنوان خليفه چهارم نه و نه به عنوان داماد پيامبر و نه به عنوان اول من اسلم و آمن؛ بلکه به عنوان يک صحابه و مسلمان قبول ندارند.
بالاي منابر علي بن ابيطالب را ناسزا و فحش و لعن ميکنند، در خطبه هاي نماز جمعه علي را لعن ميکنند و سعيد بن مسيب در اين جو اين چنيني چه کار کند؟ خوب اين را ما بارها از اين آقايان سؤال کرديم و از آقايان اهل سنت تقاضا دارم که اين را سؤال کنيد از اين کارشناسان ، سؤال کنيد از اين مولوي هاي بزرگوار و از اين ماموستاها و مفتي هاي گرامي و حتي از بعضي از مفتکي ها هم سؤال کنيد و ببينيد که چه جوابي دارند.
اين عبارتي که صحيح مسلم دارد و نقل ميکند که معاويه به مدينه ميآيد و به سعد بن ابي وقاص دستور ميدهد که علي را ناسزا بگو گناه علي چه بوده است؟
شما ببينيد ابن تيميه ميگويد:
وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب
اصلا من کاري به صحيح مسلم ندارم حداقل اين آقايي که آن روز ميگفت ابن تيميه چنين و چنان است و خدا من را با او محشور کند حداقل يک مقداري دقت کن و ببين که ابن تيميه در کجاست و موالي ابن تيميه در کجا هستند. ميگويد:
وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب
معاويه دستور داد که به علي ناسزا بگو
فأبى
خودداري کرد
فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب
چرا به علي ناسزا نمي دهي؟
بعد ابن تيميه ميگويد:
فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه.
منهاج السنة النبوية ج 5 ، ص 42 ، صحيح مسلم ج 7، ص 120
خوب به ما بفرماييد که گناه اميرالمؤمنين چه بوده است که معاويه ميآيد و دستور سب ميدهد؟ آيا اگر کسي به صحابه ناسزا بگويد حکمش چيست؟
خوب شما ميگوييد:
أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم
حالا اگر يک کسي ميآيد و از روي اشتباه و ناداني و جهالت بخواهد اقتدا کند به معاويه و بگويد يکي از صحابه ناسزا ميگويد چرا زمين و زمان را به هم ميدوزيد؟ اگر واقعا ناسزا گفتن به صحابه بد و زشت است و گناه و معصيت است يا به تعبير آقايان به قول هر کس ناسزا بگويد دجال است پس چرا معاويه فحش ميداد و تکليفش چيست؟
و اگر ناسزا گفتن به صحابه اشکالي ندارد و هر کسي اجتهاد کرد و اجتهادش به اينجا رسيد که ميشود به صحابه ناسزا گفت خوب معاويه اي که 21 سال با پيامبر جنگيده است و در اواخر عمر به قول خود ابن تيميه ميگويد ما يک روايت صحيح در فضائل معاويه نداريم.
و از نسائي سؤال ميکنند که شما اين همه در فضائل علي گفتيد، چرا در فضائل معاويه چيزي نمي گوييد؟ ميگويد مگر فضائلي براي معاويه غير از نفرين پيامبر بر او هم دارد يا ندارد؟
يا عبارتي را که ابن کثير دمشقي سلفي دارد که :
لما حج معاوية اخذ بيد سعد بن أبي وقاص
معاويه به حج آمده بود
حالا ما نمي دانيم که واقعا معتقد بوده يا نبوده است اميرالمؤمنين که به صراحت در نهج البلاغه خطبه 16 ميگويد که او اصلا مسلمان نبوده است حالا اين عبارت اميرالمؤمنين است و عمار هم مجمع الزوائد جلد 1 ص 113 که بنا بود که اين را جناب آقاي محسني حفظ کرده باشد در آنجا ميگويد: معاويه اصلا مسلمان نشده است و کفرش را باطني کرده است.
خوب بفرماييد ابن کثير ميگويد اين معاويه اي که به حج آمده است
ثم ذكر علي بن أبي طالب فوقع فيه
نسبت به علي پيش سعد بن ابي وقاص شروع به ناسزا کرد
فقال ادخلتني دارك واجلستني على سريرك
من را وارد خانه ات کردي و در کنار تخت خود قرار دادي
ثم وقعت في على تشتمه
داري نسبت به علي ناسزا ميگويي؟
البداية والنهاية ج 7 ، ص 341
خوب شما بفرماييد ببينيم کسي که ناسزا به علي ميگويد با روايتي که آقاي مسلم در صحيح خود حديث 144 آورده است که :
لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ
صحيح مسلم ج 1، ص 86
چطوري قابل جمع است؟ خوب اين را جواب بدهيد به ما و به جاي اين همه حرفهاي بي اساس که مذهب شيعه مذهب چنين و چنان است و علماء چنين و چنان است و مراجع فلاني دستش نجس است و فلان مرجع خائن است و غيره.
خوب به جاي اين بياييد اينها را جواب بدهيد که خود صحيح مسلم بيان کرده است که:
لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ
جز منافق کسي ديگر بغض علي در دلش نيست.
خوب معاويه اي که دارد به علي ناسزا ميگويد و دستور ناسزا ميدهد اين واقعا از محبتش به علي است يا بغضي که به سينه دارد؟
روايت صحيح که پيامبر اکرم فرمود:
من سب عليا فقد سبني
هرکس به علي ناسزا گويد به من پيامبر ناسزا گفته است.
بعد حاکم نيشابوري ميگويد:
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 130
خوب بفرماييد اين ناسزايي که معاويه به اميرالمؤمنين ميگويد و دستور ناسزا هم ميکند آيا اين سب النبي است يا نه ؟ آيا با اين روايت جايي براي اجتهاد ميماند؟ اگر ميماند خوب آن کسي که زنا ميکند دزدي ميکند شراب ميخورد لواط ميکند او هم ميتواند يک اجتهادي بکند.
يا روايتي که از ام سلمه نقل ميکنند که :
من سب عليا فقد سبني ومن سبني فقد سب الله تعالى
هر کس به علي ناسزا گويد به من ناسزا گفته است و هر کس به من ناسزا گويد به خدا ناسزا گفته است.
المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 130
جالب اين است که جناب آقاي مناوي که مورد تأييد تمام مذاهب اهل سنت است در شرح حديث ميگويد:
وفيه إشارة إلى كمال الاتحاد بين المصطفى والمرتضى
فيض القدير ج 6، ص 147
مجري :
پس حاج آقا با اين حساب تکليف آقاي معاويه مشخص ميشود.
استاد قزويني:
حالا ما نمي دانيم، وقتي در يک جلسه اي يک عالم شيعه ميآيد و ميگويد ما بياييم به سنت و روش علوي و نبوي عمل کنيم و نه به سنت ابوجهل و معاويه آقايان ناراحت ميشوند اين روايات را ببينند اين بزرگواران و عزيزان، ما از دور دست شما را ميفشاريم و پيشاني شما را بوسه ميزنيم ولي شما اين روايات را ببينيد.
مناوي ميگويد اين روايت که پيامبر فرموده است دلالت ميکند يک اتحادي بين مصطفي و مرتضي است:
أن محبة الواحد توجب محبة الآخر وبغضه يوجب بغضه
نشان ميدهد محبت علي محبت پيامبر است و بغض علي بغض پيامبر است.
فيض القدير ج 6، ص 147
ابن عباس ميگويد:
إني أشهد لسمعت رسول الله يقول من سب علياً فقد سبني ومن سبني فقد سب الله
من گواهي ميدهم که شنيدم از پيامبر که فرمود: هرکس به علي ناسزا بگويد به من پيامبر ناسزا گفته است و هرکس به پيامبر ناسزا گويد به خداوند ناسزاگفته است
ومن سب الله كبه الله تعالى على منخريه في النار
هرکس به خدا ناسزا بگويد خدا او را با کله در آتش جهنم مياندازد.
معجم الشيوخ ابن عساکر ج 1، ص 448
أمالي ابن سمعون ج 1، ص 160
روايات صحيح روايات معتبر و نظر بزرگان خوب بفرماييد.
خوب در اين جو اين چنيني بينندگان گرامي و برادران عزيز آيا امثال ابن مسيب جرأت ميکند بيايد و از حديث منزلت سؤال کند؟ آيا ابوسعيد خدري جرأت ميکند بيايد همچين مطلبي را نقل بکند که بيايد بگويد از من نترس و وحشت نداشته باش؟ حالا باز هم خدا پدرش را بيامرزد که آن قدر شهامت داشت که در آن جو آمد گفت نترس بيا سؤال کن.
البته اينها به نظر ما کرامت و معجزه اهل بيت است که با آن وضعي که ايجاد کردند بر عليه اميرالمؤمنين اگر يک هزارم اين جو نسبت به خليفه اول و دوم بود اثر و نشانه اي از اينها در تاريخ نمي ماند و هيچ شک و شبهه اي نيست.
و اين واقعا کرامت و معجزه ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين است.
مجري:
فرصت خيلي کوتاه است ولي سؤال نمي توانم بپرسم گرچه فضاي سؤالات جديد هم زاويه ديگر از بحث را مطرح ميکند و نمي دانم اگر عزيزان اتاق فرمان تلفن ها رو آماده کرده باشند بتوانيم تلفن ها را برويم اگر نه ما تا تلفن ها آمده ميشود سؤال کنيم.
حالا من سؤالي را بپرسم در اين فرصت کوتاه ، اين قضيه «من سبني» را که شما فرموديد اون عزيزمان که قبلا هم آمدند و شما هم فرموديد که خيلي علاقه به ابن تيميه داشت اين مباحث خيلي قضايا را مشخص ميکند که آن کساني که بخشنامه کردند و فرستادند به همه اماکن اسلامي و به سرزمين هاي اسلامي دستور دادند که علي بن ابيطالب را روي منابر سب و لعن کنند حاج آقا تکليف اين ها چه ميشود؟
استاد قزويني:
ببينيد حالا اضافه بر تکليف اي کاش اين آقاياني که برنامه ميگذارند يا اين عزيزان مولوي ها و ماموستاهاي عزيز تاريخ را بخوانند ببينند اين بخش نامه ها که :
كتب معاوية إلى المغيرة بن شعبة: أظهر شتم علي وتنقصه
رسما نامه مينويسد شتم علي بن ابي طالب و ناسزا گويي به او را علني کن
أنساب الأشراف ج 2، ص 84
طبري از قول مغيره ميگويد:
ولست تاركا إيصاءك بخصلة لا تتحم عن شتم علي
من به هيچ وجه وصيت تو را در ناسزا گويي به علي فراموش نخواهم کرد.
تاريخ الطبري ج 3، ص 218
يا جالب تر از اين مفصل ميآيد اين قضايا را مطرح ميکند که وصيت معاويه بر شتم علي بر سب علي و ناسزا گويي به او براي عمال اين آقا به عنوان يک امر واجب مطرح است.
باز طبري که معاويه ميگويد:
فكان إذا قنت لعن عليا وابن عباس والأشتر وحسنا وحسينا
وقتي معاويه قنوت ميگرفت اين چند نفر را نستجير بالله لعنت ميکرده است.
تاريخ الطبري ج 3، ص 113
بفرماييد اينها آقاي طبري که علامه در تاريخ است بيان کرده است و آقاي ابن اثير در الکامل خود جلد 3 صفحه 333 آورده که معاويه در قنوت خود اين چند نفر را لعن ميکرده است.
بفرماييد چه جوابي براي آن دارند آيا لعن صحابه جايز است ؟ خوب پس ديگران هم که لعن ميکنند جايز است ؟ اگر لعن صحابه گناه و معصيت و حرام است خوب اين چرا بايد به اين شکلي براي شما عرض کنم بياييد مطرح بکنيد و شروع کنيد به مشکل درست کردن؟
از جناب آقاي معين که از استوانه هاي علمي اهل سنت است و گمان نمي کنم که هيچ يک از اهل سنت پيدا شود که نسبت به يحيي بن معين اطلاعات نداشته باشند که بخش اعظم رجال اهل سنت به جناب ابن معين بستگي دارد، ايشان صراحتا ميگويد:
وكل من شتم عثمان ، أو طلحة ، أو أحدا من أصحاب رسول الله ، دجال
هرکس به عثمان و طلحه يا يکي از اصحاب او ناسزا بگويد دجال است
لا يكتب عنه
و از او هيچ روايتي نقل نمي کنيم
وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين
لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر کسي که به يکي از اصحاب پيامبر ناسزا بگويد.
تهذيب الكمال ج 4، ص 322
خوب بفرماييد اگر واقعا علي را جزو اصحاب پيامبر ميدانيد آن کسي که نسبت به او ناسزا ميگويد تکليفش را روشن بفرماييد و اگر نه علي را جزو اصحاب پيامبر نمي دانيد خوب به قولي تکليف مسلمان ها با شما ديگر کاملا روشن و واضح است.
خوب اين مباحثي است که آقايان بايد به ما جواب بدهند و اگر جواب نمي دهند پس معلوم است که يک مشکلي است. حالا اون تعبيري که از زمخشري در جلد 2 ص 186 نقل ميشود و همچنين از جناب آقاي ابن عقيل يمني در کتاب النصايح الکاملة که از اول تا آخر اين کتاب در مذمت معاويه نوشته شده است ميگويد: در ايام بني اميه بيش از 70 هزار منبر علي بن ابي طالب را لعنت ميکردند
بما سنه لهم معاويه من ذلک
به خاطر آن بدعت سيئه که معاويه براي آنها گذاشته است .
خوب آيا اينها جواب دارد يا ندارد؟
شما ببينيد باز جناب مزي در تهذيب الکمال خود اگر اشتباه نکنم جلد 20 ص 399 از امام سجاد کسي ميآيد سؤال ميکند که:
كيف أصبحت أصلحك الله
زندگي شما چه طور ميچرخد و حال شما چطور است؟
أصبحنا في قومنا بمنزلة بني إسرائيل في آل فرعون
همان طوري که بني اسرائيل در ميان قوم فرعون بودند، حال ما هم به همان شکل است.
فرزندان آنها را ميکشتند و زنان آنها را اسير ميکردند ما هم به اين شکلي شده ايم.
بعد جالب است و ميگويد ما امروز
وأصبح شيخنا وسيدنا يتقرب إلى عدونا بشتمه أو سبه على المنابر
ما زندگي مان امروز به اينجا رسيده است که آقا و بزرگ ما علي بن ابيطالب را ناسزا ميگويند و با ناسزا گفتن بر منابر به حکومت تقرب ميجويند، ناسزا گويي به علي وسيله تقرب به حکومت ها شده است.
تهذيب الكمال ج 20، ص 400
البته طبقات ابن سعد و ديگران هم دارند و جالب اين است که آقاي ابن عقيل وقتي ميآيد در کتاب «العتب الجميل» که کتاب واقعا خواندني است و من توصيه ميکنم به همه بينندگان شيعه و سني که اين کتاب را بخوانند و مطالبي در آنجا دارد که بنده در جاهاي ديگر اين گونه دسته بندي شده نديدم، ايشان ميگويد وقتي عمر بن عبدالعزيز دستور داد به علي ناسزا نگوييد
ولقد ارتج المسجد من صياح من فيه
تمام مردم فرياد در آوردند و صداي مردم فضاي مسجد را پر کرد
السنة السنة تركت السنة
تو داري آقاي عمر بن عبدالعزيز! سنت پيامبر را ترک ميکني.
العتب الجميل على أهل الجرح والتعديل - السيد محمد بن عقيل - ص 56
يعني كار به جايي رسيده است که ناسزابه علي شده سنت پيامبر ، و واقعا بايد گفت مرحبا به اين سنت و آن اهل سنتي که بخواهند اين را به عنوان سنت يا آن وهابي که اين را به عنوان سنت بگيرند و ما معتقد بر اين هستيم که اهل سنت علماي بزرگوار کاملا آگاه هستند و کساني که نسبت به اميرالمؤمنين ناسزا گويند از آنها بيزاري ميجويند.
بيننده : بزاز از تهران
بنده مطلبي را عرض ميکنم در تاييد فرمايشات حاج آقاي قزويني که فرمودند حالا علماي بزرگوار اهل سنت که بزرگترين آنها بخاري است و يک چهارم احاديثش از ذهبي نقل شده است و من موارد زيادي است که همين آقاي بخاري از نواصب نقل ميکند.
حزير بن عثمان يا تعداد زيادي هستند در تهذيب التهذيب يا حسين بن نمير و عمران بن حتان آنها را نقل ميکند و وقتي اينها را نقل ميکند يعني اينها را قبول کرده است.
من حقيقتش در برنامه اي داريد در هفته برنامه امت واحده، يک مقدار گله دارم اصلا سؤالي که ما ميکنيم پاسخ داده نمي شود و موضوع موضوع مهمي است من نمي دانم انتظار اين است که ما نسبت به مسائل حالا چه جوري برخورد بکنيم مورد تاييد شماست ؟ مثلا اينکه ما در چند جلسه خواهش کرديم که ادله را ابتدا بيان بکنند واولا مطالبي را که عنوان ميشود ما عادت کرديم و از خود شما ياد گرفتيم که سند بگوييم ، مثلا من نمي دانستم و همين هفته متوجه شدم که علماي شيعه بدون بررسي سند از روايات اهل سنت استفاده ميکنند در احکام و غيره و شما نگاه کنيد اين عين کلام ايشان است.
ما از اين بزرگوار آيه قرآن خواستيم چون بنده استدلال کردم و دليل آوردم که اين بحث وحدت که بيان ميشود سريعا انسان را متهم نکنند به شکستن عصاي امت و ما دليل ميخواهيم و دليلي که ما خواستيم اينکه از قرآن وسنت دليل بياورند.
ايشان «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» را ميآورند و اصلا عجيب است و اين تحريف قرآن است که بگوييم «انما المومنون اخوة» در بحث وحدت.
مگر قرآن فرموده است انما المسلمون اخوة ؟ شما مشهد تشريف داشتيد از حضرت عالي در مورد مومن و مسلم سؤال کردم و شما نظر بنده را تاييد کرديد و گفتيد درست است و پس بر مبناي او سؤالي که بنده کردم و شما پاسخ داديد اين آيه انما المومنون اخوه را اگر در وحدت بيان کنيم ميشود تحريف قرآن و به نظرم دليل ما حول و حوش مسائل ملي و وطني ميتوانيم وحدت کنيم و من اصلا تا حالا قانع نشدم در اين بحث وحدت حقيقتش و شما برنامه امت واحده را نمي دانم خودتان يک بار کامل ديديد يا نه . خيلي نکته در اون هست که من اگر بخواهم بگويم نوشتم و ضبط کردم مگر يک مورد دو مورد است ؟ اصلا مسائلي که با عقايد شيعه کاملا فرق ميکند.
بعد اين بزرگوار ميفرمايندکه بحث مناسبات است و سکولاريسم و عقايد هرکس جاي خودش.
خوب من يک سؤال دارم هم وطن زردشتي من تکليفش چه ميشود ؟ چون ايشان ميگويند هرکسي لسانا شهادتين گفت مسلمان است.
اين به خاطر اينکه شيعه در اقليت بوده است و مثل همه احکام خداوند اين هم يک حکمتي درش است ولي ايني که ما اين را بخوايم در يک وجه تمايز قرار بدهيم، ما پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به صراحت فرمودند که 72 فرقه يک فرقه فرقه ناجيه است ، خوب اينکه تعارف ندارد و بي تعارف عزيزان و خواهران اهل سنت با اين عقايدشان اهل دوزخ هستند.
مجري :
خيلي متشکريم حالا مثل اينکه شما يک مقدار ديدگاه تقريبي هم نداريد خلاصه آتشي تر ميخواهيد وارد مباحث شويد به هر صورت يک سري مباحث است که ما بايد اينها را مطرح بکنيم و اين حديث افتراق امت را هم ما بايد مصداقش را پيدا بکنيم همان طوري که در مباحثمان شما ديديد که ما گفتيم که ما ادعايمان اين است که فرقه ناجيه هستيم. خوب فرقه هاي اهل سنت هم ادعايشان اين است که ما اهل نجات هستيم. بايد بيننده عزيز ما خودشان بروند و مطالعه کنند وببينند که کدام يک مصداق اين فرقه ناجيه است.
استاد قزويني:
البته ببينيد جناب آقاي بزاز و دوستاني که همچنين تفکري دارند، مسئله امت واحده ظاهرا براي دوستان اصلا جا نيفتاده ، بحث تقريب اصلا جا نيفتاده است.
بحث تقريب اين نيست که ما بياييم مثلا شيعه را سني را کنيم يا سني شيعه بشود يا از اعتقادات خود دست برداريم يا اهل سنت دست بردارند همانطور که مرحوم شهيد مطهري دارد ما شيعه هستيم و حاضر نيستيم براي تقريب از يک مستحب و مکروه کوچکي دست بردايم.
و انتظار هم نداريم از آقايان اهل سنت که به خاطر تقريب از يک مسئله کوچکشان دست بردارند ببينيد اين مباحث همه سر جاي خودش هست. امروز ما بحث تقريب که مطرح ميکنيم ببينيد اختلافات اعتقادي و فقهي و سياسي سر جاي خودش ولي ما به خاطر اين اختلافات نبايد به جان هم بيفتيم و شيعه سني را تکفير کند و سني شيعه را و به جان هم بيفتند و شيعه بيايد سني را بکشدو سني بيايد شيعه را بکشد.
امروز ما نبايد بياييم به معتقدات آنها ناسزا بگوييم اين معتقدات از ديدگاه ما مقدس نيست ولي از ديگاه آنها مقدس است برادر عزيزم. شما ايران را ملاک قرار ميدهيد که اکثريت شيعه هستند ولي اگر شما از ايران بيرون رويد شيعه در اقليت است و شما نبايد کاري انجام دهيد بر اينکه خدايي نکرده يک شيعه در پاکستان يا افغانستان يا در جاي ديگر بيايد با مشکل مواجه شود.
ولذا برادر عزيزم بحث امت واحده که ما مطرح ميکنيم؛ يعني ما بياييم در برابر دشمن مشترکي که هدفش نابودي اسلام و قرآن و شيعه و سني است ما بياييم دست به دست هم بدهيم در برابر اين دشمن مشترک که متأسفانه شما الان ميبينيد در سوريه و در جاهاي ديگر که دشمن در خانه خود نشسته و پشت درهاي بسته طراحي ميکند و مسلمان ها را به جان هم انداختند و يک سري افراد هم نمي فهمند و عقل و شعورشان هم نمي رسد و شروع ميکنند تحريک کردن اين و آن و تکفير ديگران.
مگر ملت سوريه خودشان کر و لال هستندکه شما وکيل آنها شديد؟ شما ببينيد اين تروريست هايي که در سوريه اند چه غلطي ميکنند و اين اسلحه ها را از کدام ويرانکده ميآورند و يکديگر را ميکشند؟ فرقي نمي کند وقتي ملت سوريه بيايد حرفي بزند بايد حکومت تابع ملت باشد.
از آن طرف اينجا به قولي در سوريه دنبال دموکراسي و احقاق حق و آن هم با سلاحي که مشخص است از کجا ميآيد ولي ديوار به ديوارش در بحرين که بيش از صد تا شهيد داده است و 600 تا زنداني دارد من همين ديروز بود که ميديدم که انبوهي از جمعيت صدها هزار نفره عليه حکومت آل خليفه نشان دادند.
خوب چرا آنجا را نشان نمي دهيد؟ آنجا هم مردم هستند. ما به هيچ وجهي نمي خواهيم که از کسي دفاع کنيم
الکفر کلهم ملة واحدة
براي ما هيچ فرقي نمي کند چه ملک عبدالله باشد و چه آل خليفه و چه امير قطر و چه اوباما و او با شما باشد هرکسي ظلم کند و جنايت کند، ما محکوم ميکنيم. ملاک براي ما قرآن است و سنت هرکس باشد ولي اين را که ما بياييم اسلحه به دست افراد بدهيم و مسلمانان را به جان هم بيندازيم خلاف قرآن و خلاف شرع و خلاف سنت و خلاف عقل است و تمامي اين شبکه ها و تمامي اين مفتي ها و مفتکي ها که اين طور دارند شعار ميدهند والله فرداي قيامت نمي توانند جواب بدهند.
بگذاريد ملت سوريه تصميم بگيرد نه که شما بياييد و فضولي کنيد.
بيننده : حسن زاده از قزوين (اهل سنت)
خيلي ممنونم از اينکه اين فرصت را به من داديد.
من يک سؤال داشتم خدمت شما چند شب پيش يک خانمي به نام خانم ربيعي هم با شما صحبت کرد و همين امشب هم در برنامه تان شما چند بار از تکفير معاويه صحبت کرديد و گفتيد که چند جا اشاره شده است که معاويه اصلا مسلمان نيست.
شما با اين موافق هستيد؟ يا نه؟
استاد قزويني:
ماگفتيم اميرالمؤمنين سلام الله عليه در نهج البلاغه و عمار ياسر آدرس هم داديم مجمع الزوائد جلد 1 صفحه 113 و به هيچ روي قضاياي چيز نداشتيم.
در خدمت شما هستيم.
بيننده :
حاج آقاي قزويني شما اون شب که به خانم ريبعي جواب داديد فرموديد که معاويه کافر است و ماتأييد ميکنيم.
استاد قزويني:
اينکه در روايات اهل سنت آمده است
ان معاويه يموت علي غير ملتي
ما که نمي گوييم در کتب شما آمده است.
بيننده:
مي شود يک خواهش بکنم؟
استاد قزويني:
لطفا سؤال را واضح جواب بدهيد و حاشيه نرويد، اون حرفي که گفتيد را تاييد ميکنيد يا نه ؟
بيننده :
اينکه به خانم ربيعي گفتيد که معاويه کافر است.
استاد قزويني:
الان من در ذهنم نيست در رابطه با خانم ربيعي چه گفتم
بيننده :
ولي شما دقيقا فرموديد که معاويه کافر است.
استادقزويني:
من تا به حال نسبت به معاويه آنچه که ذهنم است شخصا اظهار نظر نکردم و اگر هم گفتم از عباراتي از حضرت امير سلام الله عليه نقل کرديم و غير از اميرالمؤمنين از جايي به آن شکل نقل نکرديم.
مجري :
طبق اين حديثي که حضرت استاد گفتند که «من سب عليا فقد سبني و من سبني فقد سب الله» اين را نسبت به معاويه چه ميگوييد شما؟
بيننده:
حالا فرض ميگيريم که درست باشد
مجري:
اگر درست باشد چه ميشود؟
بيننده :
از طرف ديگر فرض ميکنيم که حضرت علي عليه السلام هم آمدند گفتند که معاويه کافر است، با اين حساب سؤال اينجاست که امام حسن چه جوري با يک کافر بيعت کرد؟
استاد قزويني:
به همان دليل که پيامبر با مشرکين مصالحه کردند
بيننده:
مصالحه با بيعت فرق ميکند
استاد قزويني:
يک روايت ضعيف بياوريد که بگويد:
ان الحسن بايع معاويه
بيننده :
اجازه بفرماييد من متخصص امور ديني نيستم ولي تاريخ ميگويد که امام حسن با معاويه بيعت کرد.
استاد قزويني:
تاريخ اشتباه ميکند، شما بيا به من بگو که کجاي تاريخ است ؟
بيننده :
در خيلي از کتب تاريخي که در دبيرستان ميخوانديم بود
استاد قزويني :
شما دبيرستان که ميخوانديد برگرديد از اون دبير هايي که تدريس ميکردند از آنها سؤال بفرماييد نه از شبکه ولايت و بنده.
بنده وقتي ميآيم حرف ميزنم شما ببينيد الان اين 10 – 15 سال است که بنده در رسانه ها هستم اگر يک جمله روايت نقل کردم که آدرس ندادم شما بفرماييد که من آدرس ندادم.
مي گويم تاريخ جلد فلان صفحه فلان ، ميگويم صحيح بخاري جلد فلان صفحه فلان.
شما که ميفرماييد در تاريخ اين طور آمده است بنده عرض ميکنم بنده که 40 سال است که حوزه هستيم و تا به حال هيچ عالم سني هم نگفته است که امام حسن بيعت کرده است بلکه امام حسن مصالحه کرده است ، صلح کرده اند و مواد صلح نامه را هم ما چندي قبل مفصل آورديم
ببينيد آقاي حسن زاده بنده تا به حال مراقب بودم و نه معاويه را نقل کردم و نه گفتم که معاويه کافر است؛ بلکه گفتم ادله کفر معاويه اينهاست و گفتم يکي از آنها اميرالمؤمنين است که:
علي مع الحق و الحق مع علي
شرح نهج البلاغة ج 2، ص 174
مي گويد قسم هم ميخورد که :
فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر
قسم به خدايي که دانه را شکافت و هستي را آفريد معاويه و يارانش که در جنگ فتح معاويه مسلمان شدند اينها مسلمان نشدند؛ بلکه تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را مخفي کردند.
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 3 ص 17
عبارتي از عمار ياسر هم نقل کرديم از کتاب هاي معتبر اهل سنت در مجمع الزوائد جلد 1 ص 113 که عمار ياسر در جنگ صفين خطاب ميکند به سپاه معاويه همين تعبير را دارد که :
والله ما اسلموا
به خدا سوگند اسلام نياوردند.
مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 1 ص 113
حالا عمار راست ميگويد شما قضاوت کنيد.
بيننده :
دقت بفرماييد من دارم حرف هاي خود شما به خود شما عرض ميکنم که شما فرموديد با اين شرايط شما تکذيب ميکنيد بيعت امام حسن با معاويه را.
استاد قزويني:
صلح را ما قبول ميکنيم.
بيننده :
نه نه بيعت يا صلح يا هر چيز ديگري که اسمش را ميگذاريد. صلح کرد و سردمداري مسلمانان را به دست کافر سپرد؟
استاد قزويني:
وقتي که ميبيند که اسلام به اين بستگي دارد همانطوري که پيامبر اکرم با مشرکين صلح کرد و سر نوشت همه مسلمانان مکه را به دست مشرکين مکه گذاشت.
بيننده :
ببينيد آقاي قزويني حقيقتش در يک عقل سليم نمي گنجد که در ابتداي يک دين کساني که سردمدار آن دين و امين نسبت به آن دين بودند آن دين به دست کافري بدهند.
استادقزويني:
حالا اين عقل سليم را چه کسي بايد تشخيص بدهد؟ حضرت عالي ميگوييد عقل سليم نمي گنجد بنده ميگويم عقل سليم اقتضا ميکند.
بيننده :
اين انقلاب اسلامي خودمان 5 سال ميآمديم انقلاب را به دست نا اهلان ميداديم به خاطر تقيه شما ميپذيرفتي؟
استاد قزويني:
شما ميفرماييد که عقل سليم اجازه نمي دهد بنده هم ميگويم که اين عقل سليم واجب ميکند اگر اسلام حفظش و مسلمانها حفظش مقتضي کند بايد کاري کند حاکم اسلامي اسلام حفظ بشود ولو اينکه اين اسلام دست نا اهل بيفتد مانند يک مادري که ميبيند اگر چنانچه اين بچه را بخواهد در دستش نگه دارد دشمن قطعه قطعه ميکند ولي در اختيار دشمن قرار بدهد در اختيار دشمن است ولي اين بچه سالم ميماند کدامش را انجام دهد؟
بيننده :
اين مثال شما را من مع الفارق ميدانم؛ چون در مورد يک ايدئولوژي که قرار است يک دين کل دنيا را تحت تاثير قرار دهد اصلا قبول ندارم.
مجري :
اصطلاحات طلبگي هم بلدي آقاي حسن زاده
بيننده :
والله حقيقتش من مهندس مکانيک هستم و ربطي به اين قضايا ندارم ولي از لحاظ منطقي اين اصلا منطقي نيست که ما بياييم تصورمان بر اين باشد که بلافاصله بعد از اينکه سردمدار و بنيانگذار يک دين که آن دين را آورد بلافاصله آن دين به نا کجا آباد برود و بعدش هم دوباره کس ديگري که هست و به اصطلاح بر طبق اصل امامت جانشين پيامبر است دوباره بيايد همين شخص هم دين را بدهد به نا اهل و کافر.
مجري:
الان مشکل چيست ؟ مشکل اين است که شما ميخواهيد آقاي معاويه را تبرئه کنيد؟
بيننده :
نه نه من تبرئه نمي کنم؛ بلکه اين براي من سؤال است و برايش جواب وجود دارد يا نه ؟
مجري :
يک سري ملاک ها رو حضرت استاد به ما دادند حديث حب و بغض که در صحيح مسلم وجود دارد حديث صبر را آوردند و از آن طرف هم گفتندکه اينها بخش نامه دادند قضاوت هم با شما شما خودتان برويد و قضاوت کنيد و به هر صورت ملاک دست شما داديم.
بيننده :
واقعيت اين است که کفر ومسلمان بودن معاويه هيچ تاثيري روي مسلمان بودن من ندارد و اگر دارد چرا که خداوند در قران ميفرمايد:
وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
سوره نجم آيه 39
ولي اين بحث ها بحث هايي که اينجا مطرح ميشود به نوعي آتش بيار معرکه است يعني باعث ميشود حالا اهل تسنن يا هر کس ديگر که اعتقاد دارد که معاويه خوب يا بد بوده اعتقادش براي خودش ، علني شدن اين بحث ها باعث روشن شدن آتش کينه ميشود.
مجري :
نه اين نظر شماست مثل اون دوست ما که آمدند بحث ولايت فقيه را يک چيز ديگر بردند وبه سمت و سويي بردند که اصلا منصفانه نيست.
ما مباحث را به صورت علمي مطرح ميکنيم و قضاوت راهم به عهده شما ميگذاريم
بيننده :
خيلي ممنونم متشکرم دست شما درد نکند
مجري :
شما اينجوري فکر ميکنيد ما اين جور مطرح ميکنيم و کس ديگري يک طور ديگر مطرح ميکند، ما حقايق را مطرح ميکنيم شما ميخواهيد قبول بفرماييد يا نفرماييد. ما که نگفتم که قبول کنيد.
شما لطف کنيد وقتي برنامه هاي ما را ميبينيد نقد هم بکنيد ما از ادب شما واقعا متشکريم که خيلي مودبانه صحبت کرديد.
استاد قزويني:
مطالبي که بنده عرض کردم ببينيد اميرالمؤمنين حداقل به عنوان خليفه چهارم شما مطرح است
بيننده:
اصلا به عنوان اسوه مردانگي براي قابل قبول است و من هيچ شکي ندارم
استاد قزويني:
اگر شخصي بيايد علنا شروع کند سب علي بن ابيطالب و پيامبر هم ميگويد: من سب عليا فقد سبني و من سبني فقد سب الله ، ما ملاک را دست شما داديم.
حالا ديگر حضرت عالي يا امثال حضرت عالي برداشت و قضاوتتان چيست؟ خودتان ميدانيد.
مجري:
اجازه ميدهيد بحث را تمام کنيم؟
بيننده:
بله خيلي ممنون آقاي محسني خداحافظ شما
بيننده: علي از مشهد
دست و پاي آقاي قزويني را از راه دور ميبوسم و دعاي گوي شما در حرم آقا امام رضا عليه السلام هستم و از تک تک شما و تمامي دست اندرکاران اين شبکه دعاگو هستم.
از اين لطفي که شما در حق شيعيان عزيز کرديد و اين ولايت ياوران را هم گذاشتيد تشکر ميکنم و اين افتخاري است که شما به ما داديد.
و ولادت امام حسن عسگري را هم پيشاپيش به شما تبريک عرض ميکنم و اين ترور شيعيان در پاکستان را هم تسليت عرض ميکنم.
فقط ميخواستم از شما تشکر کنم به خاطر اين ولايت ياوران و افتخار ميکنم به اينکه شيعه هستم قبلا اسما شيعه بوديم ولي الان قلباً شيعه هستيم و دست تک تک شما را ميبوسم و التماس دعا دارم خدمت شما.
ببخشيد مزاحم شما شدم التماس دعا خداحافظ
بيننده: نارويي از مشهد (اهل سنت)
ببخشيد من ميخواستم صحبت کنم ولي در ابتدا بگويم که من از هر سني سني تر هستم، در صورتي که اين آدرسي که آقاي قزويني خواندند اينها درست باشد؛ يعني هرکسي که به حضرت علي توهين و ناسزا بگويد و فرقي هم ندارد که چه کسي باشد و درچه موقعيتي باشد از نظر ما او اصلا مسلمان نيست حالا هر کسي باشد.
دوم اينکه ما اول سواد نداريم ولي قبل از اينها سني خيلي متعصبي بوديم ولي از زماني که اين شبکه هاي سني راه افتاد واقعا خود ما هم بيشتر گيج شديم و اعتقادات ما هم دچار مشکل شده است و واقعا دچار مشکل شديم کاش که اصلا اين شبکه ها درست نمي شد.
مجري:
انشاء الله خداوند شما را از اين مشکلات نجات دهد و آنچه که مرضي خداوند است براي شما هويدا شود.
بيننده:
صحبتم فقط همين بود
استاد قزويني:
دست شما درد نکند ممنون خداحافظ شما
بيننده : غضنفري از بندر عباس
در ابتدا شهادت بيش از 80 نفر از شيعيان مظلوم پاکستان و عراق را محضر حضرت امام عصر و تمام شيعيان و تمامي بزرگواران تسليت عرض ميکنم.
مي خواستم يک مطلبي را عرض کنم که ارتکاب اين جنايات بيانگر اين است که وهابيت دستش از منطق و دليل خالي است و براي جبران همين کمبودهاست که خلق و خوي ذاتي خود را اين گونه نشان ميدهد.
و اما يک خواهش دارم و قبل از آن از برادرم آقاي نارويي تشکر ميکنم و فکر ميکنم که ايشان تا حدودي واقعيات برايشان واضح شده است.
و اما برادر عزيزم آقاي حسن زاده روي خط آمدند و مطلبي را از ديد خودم لازم بود که خدمت بينندگان عرض کنم، يه خواهشي که از بينندگان اهل سنت دارم که به شبکه زنگ ميزنند در ابتدا بدون تعصب بحث کنند و منصفانه قضاوت کنند.
ببينيد برادران عزيز آيا يکبار هم شده است که به اين شبکه زنگ زديد و کارشناسان بزرگوار اين شبکه به شما جواب بي سند و غير از کتب خودتان بدهند؟ آن هم از کتب معتبر شما و برعکس آيا شما ديديد که شبکه هاي وهابي که علي الظاهر که از بقيه تا حدودي ظاهري منطقي تر آيا يکبار جواب بيننده اي را با سند داده است ؟ فقط با تدليس و با هو کردن بيننده و غيره حالا بگذريم که حتي برادران عزيز سني هم که بخواهند يک حرف منطقي بزنند حرفشان را قطع ميکنند و به آنها توهين ميکنند چه برسد شيعه.
و خوب است که اين نکته را در نظر بگيريم که شيعه همواره در تمام تاريخ مظلوم بوده است و اين مظلوميت شيعه دليلي ندارد جز اينکه ترس از منطق شيعه و از منطق شيعه ميترسيدند و ميترسند نه از قدرت شيعه چون آنها که هميشه قدرت دستشان بوده است.
از منطق شيعه ميترسدند که حرفش را نمي گذاشتند بزند.
و مورد بعدي هم خواهشي که داشتم البته با عرض معذرت به خاطر طولاني شدن کلام ، هر چيزي که خدمت شما بينندگان عزيز ارائه ميشود با ديد باز و بدون تعصب بررسي کنيد و بيني و بين الله قضاوت کنيد تا بتوانيد راه سعادت را پيدا کنيد.
و در پايان هم دست حضرت آيت الله حسيني قزويني را ميبوسم و اينجا خواهش ميکنم که براي بنده دعا بفرمايند من يک جانباز شيميايي هستم و خيلي التماس دعا دارم.
استاد قزويني:
خدا انشاءالله به حق حضرت زهرا هر حاجتي که داريد برآورده کند و حاجت همه بينندگان عزيز و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت برآورده شود.
بيننده: اميني از سقز (اهل سنت)
اگر اجازه بدهيد من از يک حديث شروع ميکنم که از واقد روايت است که گفت از پدرم شنيدم که از ابن عمر رضي الله عنه حديث ميکرد که ابوبکر رضي الله عنه گفت: محمد صلي الله عليه و آله وسلم را با گراميداشت اهل بيت وي گرامي بداريم.
در مورد اينکه لفظ اهل بيت بر چه کساني اطلاق ميشود روايات متعددي است.
به يک روايت مراد به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است؛ چنانچه در سوره احزاب در آياتي که در رابطه به زنان پيامبر آمده است اهل بيت خطاب به اينها ميشود.
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
يعني خدا فقط ميخواهد آلودگي را شما اهل بيت پيامبر بزدايد و شما پاک و پاکيزه بگرداند.
سوره احزاب آيه 33
لفظ اهل بيت که در سوره هود آمده است نيز خطاب به ساره زن حضرت ابراهيم عليه السلام آمده است:
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ
سوره هود آيه 73
يعني فرشتگان به زن ابراهيم گفتند آيا تعجب ميکنيد که از قدرت خدا و پرکات او بر شماست از اهل بيت ، هر آينه خدا ستوده شده بزرگوار است.
نظر به روايتي که سعيد بن جبير از ابن عباس کرده است مراد از اهل بيت زنان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم است چه اهل خانه اش بودند.
ابوسعيد خدري و جماعتي از تابعين به قتاده گفتند که نظر حديثي که عايشه روايت کرده است که آن حضرت برآمد و به روي جامه بود نشست فاطمه نزدش آمد و او را در زير جامه در آورد بعد حضرت علي آمد که او را هم در زير جامه در آورد سپس حضرت حسن در آمد او را هم در زير جامه در آورد بعد حسين در آمد و زير جامه در آورد و بعد گفت:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
اهل بيت آنها هستند.
درست است جناب آقاي محسني؟
مجري:
بله
بيننده:
زيد بن ارقم گفته است که اهل بيت حضرت که صدقه بر آن ها حرام است عبارت است از آل علي ، آل عقيل و آل جعفر و آل عباس.
برخي از علما گفتند که بيت به چه معني است، بيت نسب که از بني هاشم و از ابوطالب ، بيت سکني که مراد از آن هم سران آن حضرت است و بيت ولادت که مراد اولاد آن حضرت است.
اگر فرمايشي داريد من در خدمتم و اگر نه يک سؤال ديگر از حضرت آيت الله قزويني دارم.
مجري:
اجازه بدهيد سؤال خيلي خوبي کرديد سؤال خيلي فني است و الان شما اعتقادتان اين است که اهل بيت همسران پيامبر هم هستند درست است ؟
بيننده:
والله طبق اين آياتي که من خدمت شما عرض کردم اين آيات قرآن بود حديث نبود يا از خودم نگفتم.
مجري:
شما ميتوانيد يک روايت بياوريد که عايشه يا حفصه يا ام سلمه ادعا کرده باشند که ما هم جزو اين اهل بيت بوديم؟
بيننده :
اگر توجه کرده باشيد من آيات قرآني که درباره ساره زن حضرت ابراهيم بود که از روايات و سند خيلي محکم تر است و عرض کردم تا حرفي پيش نيايد.
استاد قزويني:
ببينيد جناب آقاي اميني ما از اينکه مودب حرف ميزنيد و هر وقت هم آمديد واقعا از ادب و بزرگواري شما تشکر ميکنيم.
يک دفعه اين است که ما ميخواهيم بدانيم که اهل بيت در لغت به چه معناست، اهل بيت در آيات متعدد به چه معناست يا نه ميخواهيم بگوييم اهل بيت در آيه 33 سوره احزاب به چه معناست؟،
ببينيد کدامش را شما دنبالش هستيد؟ اگر اهل بيت از ديگاه لغت ، اهل بيت از ديدگاه آيات قرآني يا اهل بيتي که در آيه 33 سوره احزاب آمده است؟ کدامش نظر شماست؟
بيننده:
من همين آيه قرآني
استاد قزويني:
خدا اموات شما را بيامرزد، آيه 33 را ميخواهيد ديگر؟
بيننده :
بله من چند تا آيه رو براي شما عرض کردم
استاد قزويني:
نه ببين عزيز جان ما نمي توانيم 4 تا آيه را کنار هم بگذاريم و بگوييم اين آيه اون آيه و اون آيه و اون آيه کنار هم پس اين حکم ثابت است.
ببينيد قرآن آيه 44 سوره نحل ميگويد:
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
پيامبر ما اين ؛آيات را براي تو نازل کرديم تا براي مردم بيان کنيد
يعني آيات بدون تبيين پيغمبر معنا ندارد، ما ببينيم پيامبر اکرم از اين آيه 33 روايتي داريم ازشان نزولش از پيامبر يا نداريم ؟ در آيه 7 سوره حشر :
وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
ببين برادر بزرگوارم شما که ديگه صحيح مسلم بايد مورد تاييدتان باشد که در آنجا زيد بن ارقم که که صحابه پيامبر بوده است و در عصر ايشان بوده و شاهد اين آيات است و يک مدتي هم پشت سر پيامبر نماز خوانده است و صحابه او بوده است ، سؤال ميکنند آيا زنان پيامبر جزو اهل بيت پيامبر هستند يا نه؟
مي گويد:
لَا وأيم اللَّهِ
به خدا قسم زنان پيامبر جزو اين اهل بيت نيستند.
صحيح مسلم ج 4، ص 1874
خوب اين کاملا واضح و روشن است و ده ها عبارات ديگر همين آقاي طحاوي که بايد اسمش را شنيده باشيد و کتابش کتاب درسي است
بيننده :
بله
استاد قزويني:
کتابي دارد به نام مشکل الاثار جلد اول صفحه 231 ايشان ميگويد:
اهل بيت در سوره احزاب آيه 33 شامل زنان پيامبر نيستند.
آيا ايشان دروغ ميگويند؟
مجري:
من يک سؤالي ميکنم نسبت به همين آيه؛ چون شما دوست داريد بيشتر از آيات بحث شود.
در همين آيه 33 سوره احزاب در ضميرهاي جمع مونث مثلا:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ
بيوت جمع بيت است
بعد تبرجن دارد، آتِين دارد ، اطعن دارد و همه اينها را دارد که ضمير هاي مونث جمع است ولي وقتي ميرسد به آيه تطهير ميگويد:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
نمي گويد بيوت ، بعد عنکم ميآورد، عنکن نمي آورد.
چرا اين گونه است؟ در يک آيه ضمير ها با هم جابه جا ميشوند.
بيننده:
اگر اجازه بدهيد من سؤالم را با يک سؤال ديگر جابه جا کنم.
آيا شما اعتقاد داريد آيه درباره ساره زن حضرت ابراهيم بوده است؟ اگر بوده است پس اطلاق ميشود و اگر نبوده است پس من هم با شما هم عقيده ميشوم.
مجري:
شما جواب من را نداديد بعد هم حاج آقا جواب شما را دادند
بيننده:
اولا من عالم نيستم جناب آقاي محسني
مجري:
پس يه لطفي بکنيد يه مطالعه اي بکنيد درباره اين آيه و تفاسيري که وجود دارد از اهل سنت.
استاد قزويني:
اين آدرس را اگر بتوانيد يادداشت کنيد که آقاي آلوسي که از علماي بزرگ اهل سنت است و متوفاي 1260 هم هست و از علماي جديد هم هست، کتاب روح المعاني ايشان از کتب معتبر اهل سنت است و خريت فن هم هست و تمام حرف هايي که شما ميگوييد ايشان ديده است و آيه مربوط به زن حضرت ابراهيم را هم ديده است و همه اين تفاسير را هم ديده است و تفسير نوشته است يعني متخصص در تفسير است.
ايشان در تفسيرشان جلد 22 صفحه 17 ميگويد:
أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين
زنان پيامبر داخل در اهل بيتي که يکي از ثقلين هستند نيستند.
روح المعاني ج 22، ص 16
بيننده:
انشاء الله براي برنامه هاي بعدي من مستنداتي ميآورم که شما را هدايت کنم.
جناب آقاي محسني فقط 5 ثانيه، حضرت آيت الله قزويني يک حديثي را گفتند که من اين را پيدا کردم در صحيح بخاري که فرمودند همه درها را ببنديد به جز درب خانه حضرت علي.
ولي من در صحيح بخاري پيدا کردم که نوشتند همه درها ببنديد به جز درب خانه ابوبکر و اين را هم از ابن عباس و پيامبر روايت کرده است حديثش هم 3654.
استاد قزويني:
حديثش را ميتوانيد بيان بفرماييد؟
بيننده:
در احاديث ديگري به جز از بخاري آمده است که مراد از باب يا در، يا دريچه اي بوده است که اصحابي که پيرامون مسجد پيامبر گشودند.
درسته؟ روزنه اي در ديوار مسجد گذاشته بودند تا زودتر به مسجد برسند و همچنان در ترمذي آمده است که فقط دروازه حضرت علي رضي الله عنه از جانب مسجد بود و ديگر دري نداشت مراد از بستن در همان روزنه ها بوده است.
در همان حديث است الان شما نگاه کنيد من يک جاي ديگر هم هست سريع ميخوانم، پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند همانا ابوبکر بخشنده ترين مردم در صحبت و مال خود به من است و اگر غير از پروردگار دوست خالقي ميگرفتم همانا ابوبکر را ميگرفتم وليکن برادري اسلامي و دوستي آن بسنده است در مسجد دري باقي نماند که بسته نشود به جز در خانه ابابکر.
استاد قزويني:
فرمايشتان تمام شد يا نه؟
بيننده :
من خيلي تشکر ميکنم خداحافظ
استاد قزويني:
جناب آقاي اميني بزرگوار شما ببينيد ما عباراتي که آورديم قضيه سد ابواب را به قول آقاي ابن حجر و ديگران 10- 12 تا روايت است و اينها را مفصل آورديم و آورديم بر اينکه اصلا جناب آقاي ابوبکر در مدينه خانه اي نداشت حتي زمان رحلت پيامبر اکرم خارج از مدينه بوده است و اگر هم در مدينه خانه داشته و درش هم به مسجد باز ميشد ايشان چرا در مدينه نبودند و در خانهشان نبودند؟
حديث 1184 صحيح بخاري را بخوانيد.
آقاي طبري كه از استوانه هاي تاريخي اهل سنت است در کتاب تاريخ طبري ايشان ميگويد جناب آقاي ابوبکر بعد از آنکه به خلافت رسيد ايشان خارج از مدينه در سنح در يک مايلي مدينه خانه داشتند از آنجا سوار الاغ ميشدند و يا يک مرکبي ميآمدند در مدينه و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را ميخواندند
فإذا صلى العشاء رجع إلى أهله بالسنح
كنز العمال ج 5، ص 243
نماز عشاء را ميخواندند به سنح بر ميگشتند.
برادر عزيز! اين ها کاملا واضح و روشن است اينها را شما يک جوابي برايش بياوريد برادر عزيزم به شما عرض کردم اسد الغابة جلد 3 صفحه 334 و ده ها از اين قضايا.
اگر واقعا اين چنين است چرا جناب آقاي خليفه دوم دارد آروز ميکند که علي بن ابيطالب يک سري ويژگي هايي داشت که اگر يکي از اينها در من بود بهتر از اين بود که
طلعت عليه الشمس
آيا اين عبارتي که آورديم براي دوستان عزيز در همين قضاياي حديث منزلت ما مفصل آورديم. اين قضيه سد ابوابي که آقايان آوردند بر اينکه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و اين قضايا را مطرح کردند و گفتند چند تا ويژگي علي داشت که اگر يکي از آنها در من بود از تمام ثروت روي زمين بالاتر بوده است.
يکي از آنها قضيه سد ابواب بوده است برادر بزرگوارم و اين را شما يک مقداري مراجعه بفرماييد ببينيد قضيه چيست.
خوب بني اميه آمدند هر فضيلتي براي اميرالمؤمنين بوده است شبيه آن را براي ابوبکر و عمر و عثمان و ديگران ساختند.
خود آقاي ابن نفتويه از علماي بزرگ اهل سنت است ميگويد: غالب اين روايت که در فضائل خلفا ساختند جعلي است.
اگر واقعا همچين رواياتي بود در رابطه با ابوبکر خوب اينها را در سقيفه به جاي اينکه سر و صدا کنند و مشت بزنند و جناب عمر ميگويد:
قتل الله سعداً ، اقتلوه فإنه منافق
شرح نهج البلاغة ج 20، ص 13
يک از اين احاديث را آنجا ميخواندند و همه اين مسائل مطرح ميشد و ميرفت.
اين قضايا چيزي نيست که ما بخواهيم به اين سادگي از کنارش رد شويم.
بيننده: باقري از ابهر
ما از لحاظ جغرافيايي همسايه شما هستيم و افتخار ميکنيم که همسايه اي چون شما داريم.
والله من هر چي فکر کردم چي بگم ديدم که ماشاء الله هزار ماشاء الله ديگر اولا که شما اساسي و دوما که بينندگان محترم و استادي که زنگ ميزد ما ديگه چيزي نستيم که عرض اندام کنيم.
خلاصه امروز تفألي زديم که يک زنگي بزنيم اگر بگيره که يک پيغامي به دوستان شيعه مون که بيننده شبکه ولايت است بدهيم که خداوند ما را مورد عنايت خود قرار دهد که هيچ گاه گمراه نشويم و از مکتب اهل بيت دست بر نداريم.
من صحبتم را کوتاه ميکنم تا به برادران اهل سنت برسيم و به برادران عزيز شيعه و خواهران که اطلاعاتي دارند و دستي در کار دارند و خود بنده هم لطف خدا شامل حالم شده است و چند سالي هست که تحقيق ميکنم ولي وقتي که ديگه با شبکه شما آشنا شدم راه تحقيق برايم مشخص شد و اين هم براي خود وظيفه ميدانم که با توجه به رهنمود هاي شما عزيزان شما سروران و شما اساتيد محترم که واقعا افتخار ما هستيد در جمع هاي شيعه که مينشينيم و شبهه افکني هايي که اين وهابي ها متاسفانه در بين جوانان ما پيش ميآورند روشن کنيم و اين جوانان شيعه خيلي واجب تر است که بپردازيم به برادران و عزيزان اهل سنت چون بالاخره شما اساتيد انقدر استاد هستيم که ميتوانيد از پس جواب دادن به شبهات وهابيون بر بياييد.
از برادران و خواهراني که دستي بر آتش دارند و علمي دارند از اين علمشان استفاده کنند وقتي که بين شيعيان و جوانان مينشينند و شبهاتي که برايشان ايجاد شده است را حل کنند و آنها را از گزند شيطان و بدي ها به دور بدارند.
همين ها را ميخواستم بگويم ببخشيد که وقتتان را گرفتم.
بيننده: محمد از امارات (اهل سنت)
تماس بيننده قطع شد
استاد قزويني:
من قبل از همه چيز از جناب آقاي اميني تقاضا ميکنم ببينند که در همين شرح صحيح بخاري شرح آقاي ابن حجر و عيني را ببينند که در رابطه با خوخة ابي بکر چه حرف هايي دارند و غالب اين روايات از طريق عکرمه وارد شده است که عکرمه اباضيه از خوارج بوده است و در دروغگويي ضرب المثل بوده است که هميشه ميگفتند که به ما دروغ نگوييد همان گونه که عکرمه بر ابن عباس دروغ ميبسته.
حداقل اينها را يک مقداري بررسي بفرماييد و ببينيد اينها را ما همه اش را مفصل جواب داديم و اگر به سايت ما مراجعه بفرماييد حديث سد ابواب تمام رواياتي که بخاري آورده است چه خوخة ابي بکر و چه باب ابي بکر تمام اينها را مفصل از زبان علماي اهل سنت جواب داديم.
خدايا تو را قسمت ميدهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقية الله الاعظم را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده.
i. ****************
b. اللهم عجل لوليک الفرج
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني