توحید در آیةالکرسی
«بسم الله الرحمن الرحیم، الله لا اله الا هو» الله، نامی که معادلی به صورت تبیین و تشریح برایش نمیشود پیدا کرد؛
چیست الله؟ خداست.
خدا کیست؟ آن موجودی است که «لا اله الا هو» هیچ معبودی به جز او نیست. اله را معبود معنا کنید.
اله یعنی هر آن موجودی که انسان در مقابل او به صورت تقدیس،[1] به صورت تعظیم و تکریم، خضوع میکند، اختیار خودش را دست او میدهد، سررشته زندگیاش را به او میسپرد، او را دست باز و مطلق العنان[2] در زندگی خود قرار میدهد، این را در اصطلاح قرآنی میگویند اله.
آن کسانی که هوای نفس را سررشتهدار زندگی خود میکنند، الهشان هوای نفسشان است. آن کسانی که یک انسان سرکشِ متجاوز را در امور زندگی خود، دستش را باز میگذارند، الهشان همان شیطان است. آن کسانی که به سنتها و عقیدههای پوچ، به طور بیقید و شرط تسلیم میشوند، الهشان همان سنت و عقیده پوچ است. هر چه در وجود انسان و در زندگی انسان، بیقید و شرط دستش باز باشد و حکومت و تحکم بکند، او اله است.
اینجا میگوید که «لااله الا هو» هیچ الهی، هیچ معبودی به جز او نیست. یعنی چه نیست؟ یعنی در دنیا نیست؟ هزاران معبود بود در دنیا، سیصد و شصت تا در خودِ خانه کعبه آویزان و قرار داده شده بود، سیصد و شصت تا عروسک. همینقدر هم عروسکهای جاندار در دنیا، داشتند فرمانروایی میکردند؛ چطور الهی نیست! پس اینی که میگوید «لا اله الا هو» جز او الهی نیست؛ یعنی اله واقعی نیست، اله قانونی نیست، اله حقیقی نیست؛ یعنی هرکس دیگر را غیر از الله به الوهیت ـ به آن معنایی که گفتم ـ به معبودیت پذیرفتید، گناه کردید، بر خلاف حق، عملی انجام دادید؛ چون جز الله هیچ کس شایسته معبود بودن و الوهیت نیست.
خصوصیات الله در آیةالکرسی
«الله لا اله الا هو»، خصوصیت این الله، این اله یکتا و یگانه چیست؟ خصوصیاتش را مقداری میشمرد:
۱. «الحی» زنده است
«الحی» زنده است؛ همه مردهاند، دیگران موجودات مرده و مُردارند، او زنده است. بیجانها که پیداست، با جانها هم مردهاند. با جانی که روزی نبوده و روز دیگری هم نخواهد بود، جانداری که جانش دائماً در تهدید است، موجود زندهای که زندگیاش با حرکت یک مو، با جنبش یک مغز گاهی تهدیدِ به فنا و نابودی میشود، این چه جور زندگیایست؟ زنده جاودان، زنده اصیل، زنده حقیقی، آن کسیست که حیات برای اوست و هدیه و عطیه و موهبت اوست به همه جانداران، و او خداست. «الحی» آن زنده
۲. پایدار و پاینده
«القیوم» آن پایدار و پاینده. آنکسی که زندگی او دائمی و جاودانه و همیشگی است. آنکسی که زندگان به زندگی او زندهاند و اگر او نخواهد، اگر او اراده نکند، یک زنده و یک جلوه زندگی در جهان باقی نخواهد بود، «القیوم».
۳.برائتِ الله از غفلت
«لاتأخذه سنة و لا نوم» چُرت و خواب او را نمیرباید؛ خواب سبک، چه برسد به خواب سنگین.
او را از خود نمیگیرد، یعنی چه؟ یعنی لحظهای غفلت، لحظهای بیتوجهی، در وجود او و در حیات او راه ندارد. موجودات دیگر، خداوندگاران دروغین غفلت میکنند از خودشان، از مردم تحت اختیارشان، از جهانی که در قبضه آنها هست، سراپا غفلتند، دائماً در غفلتند، آنجایی که ادعای آگاهی و اطلاع میکنند، آگاهی و اطلاعشان دروغین است. آنچه بر آنان غلبه دارد، غفلت است و نادانی است.
«الم تر الی الذین بدّلوا نعمت الله کفرا و احلّوا قومهم دار البوار* جهنّم یصلونها و بئس القرار»[3] که موسی بن جعفر صلوات الله علیه این آیه قرآن را برای هارونالرشید خواند. آیا ندیدی آن کسانی که نعمتهای خدا را کفران کردند، ناسپاسی کردند، قوم خود و دنبالهروان خود را به وادی نبود و نابودی و نیستی و هلاکت و بدبختی کشاندند؟ کجاست آن وادی بدبختی و نیستی؟ جهنم! خودشان هم وارد جهنم شدند، دنبالهروان بیچارهشان را هم دنبال خودشان به جهنم کشاندند و چه بد جایگاهیست جهنم. موسیبنجعفر صلوات الله علیه به هارون میگفت تو از آنهایی.[4] خب اگر هارون غافل نباشد، چرا خودش و مردمش را به دوزخ بکشاند؟ پس سراسر غفلتند خدایان دیگر.
بیخودی خداوندگاران دروغین
آن که او را غفلت نمیگیرد، حاکم واقعی این جهان است؛ یعنی الله، «لاتأخذه سنة و لا نوم»، به نظرتان نیاید که سنة یعنی چرت، خواب سبک و نوم، یعنی خواب معمولی یا سنگین را از خدا برداشتن و نفی کردن، چه لزومی داشت حالا اینجا؟ چرا؛ در بحثهای بعدی خواهیم دید.
چون هر اشارهای در توحید، هر نکتهای در توحید، اشاره به نفی الوهیت غیر خداست و اشاره به نقایص غیر خدا. هر چه درباره خدا اثبات میشود، آن چیزهاییست که درباره مدعیان الوهیت نفی میشود. آنچه در توحید گفته میشود، آن چیزهاییست که در زندگی عملی موحدان و خداپرستان باید منعکس بشود.
تمام خصوصیات و دقایق توحید باید در زندگی مردم موحد نمونههایش وجود داشته باشد، که این در بحثها و تلاوتهای بعدی میآید. بنابراین «الحی القیوم» اشاره است به غفلتها، خوابها، بی خودیهای خداوندان و خدواندگاران دروغین.
۴. مالکیت و قدرتِ الله
«لا تأخذه سنه و لا نوم له ما فی السماوات و ما فی الارض» از آنِ اوست هر آنچه در آسمانهاست و هر آنچه در زمین است؛ ملک اوست، بنده اوست.
۵. تمام عالم، یکسان در بندگی
«من ذالذی یشفع عنده الا باذنه» کیست که در مقابل او شفاعت کند، وساطت کند، جز به اذن او. هیچ قدرت دیگری سراغ نداریم ما که حتی به اندازه قدرت یک شفیع، بتواند در مقابل خدا عرض اندام بکند، اگر کسی شفاعت از دیگران میکند، باز به اذن خدا میکند. پیغمبران که شفاعت میکنند، اولیا و ائمه و صلحا و مؤمنین و شهدا که شفاعت میکنند پیش خدا، جز به اذن خدا نمیکنند؛ بنابراین آنها هم یک قدرتهایی در مقابل قدرت خدا، یک دکانهایی در مقابل خدا نیستند. چنین نیست که آنها هم یک دم و دستگاه جداگانهای در مقابل دم و دستگاه خدا باشند، نه؛ بندگان خدا هستند، منتها بندگان مورد لطف و محبت خدا.
«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه» کیست آن که شفاعت کند نزد او جز به اذن و رخصت او؟
۶. محیطِ به تمام زندگی انسانهاست و موجودات
«یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم» پیش روی آنها هر چه هست و پشت سر آنها، میداند، یعنی محیطِ به تمام زندگی انسانهاست و موجودات،«و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء» احاطه ندارند، گسترده نیست دانششان به چیزی از دانش پروردگار، مگر آنچه خود او بخواهد.
ببینید چطور تمام عالم را به دو صف تقسیم میکند. یک صف، صف خدا؛ یک صف، صف موجودات دیگر. در این صفِ دیگر، همه ذراتِ عالم بندگان خدایند در حد واحد. میخواهم بگویم از لحاظ بندگی خدا، بین دو موجود عالم هیچ امتیازی نیست. از این جهت که بنده خدا هستند، از این جهت که تحت قدرت و در قبضه خدایند، همه یکسانند، هم! حتی بزرگترین موجود عالم، عزیزترین و ارزشمندترین انسان تاریخ؛ یعنی وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه، از لحاظ بنده خدا بودن، تحت اختیار خدا بودن، عبد خدا بودن، مثل همه ذرات دیگر وجود است. همان اندازهای که آنها تحت اختیار خدایند، همان اندازه هم پیغمبر تحت اختیار خداست.
این جور نیست که یک نبیای، یک مقامی، یک انسان بزرگی، چون بزرگ است، چون زبده است، چون محبوب خداست، چون عزیز خداست، یک مایهای از قدرت در مقابل خدا داشته باشد، نه؛ بندگان دست بسته و تسلیم پروردگارند و بزرگیشان هم به همین است. در تشهد نماز میخوانید «اشهد ان محمد عبده و رسوله» بنده خدا بودن را جلوتر میآورید، شهادت میدهم که محمد عبد او، بنده او و پیامبر اوست. اول بنده بودن را ذکر میکنید.
۷. گستردگی و جهانشمولی قدرت الله
«وسع کرسیه السماوات و الارض» گسترده است تحت قدرت او آسمانها را و زمین را «و لا یؤوده حفظهما» نگاهداری آسمانها و زمین بر او گران و دشوار نیست،
۸. برتر و بلند مرتبه
«و هو العلی العظیم» اوست برتر و بلند قدر، اوست بزرگ و پرشکوه. از این آیات، شما از مجموع چه میفهمید؟ غیر از دقایقی که در آیه هست، غیر از نکات و ریزهکاریهایی که در هر جملهای هست. که یک مقداریاش را ممکن است شما بفهمید یا من بفهمم و دهها یا صدها دقیقه و نکته دیگر هست که جز بندگان برگزیده خدا کس دیگر نمیفهمد. از کله «الله لا اله الا هو»، امام سجاد یک لطایفی، یک دقایقی میفهمد که من و شما نمیفهمیم. غیر از این دقایق، غیر از نکات، غیر از مسائل اجتماعی یا اعتقادی که در اینجا هست، از مجموعش چه میفهمید؟
پنجشنبه ۹ رمضان المبارک ۱۳۵۳ شمسی(حضرت ایت الله خامنه ایی)
[1] ـ (ق د س) پاک شمردن
[2] ـ بی قید و بند، بی چاک و بست
[3] ـ سوره مبارکه ابراهیم / آیات ۲۸ و ۲۹
[4] ـ تفسیر نور الثقلین / ذیل آیة ۲۸ سوره ابراهیم