حکومت اخلاق
حكومت اخلاق
حجة الاسلام والمسلمين محمد نصر اصفهانى(1)
با همكارى سميرا حسينى(2)
چكيده
مهمترين هدف رسالت انبيا، از جمله پيامبر اسلام، گسترش توحيد، اخلاق و شريعت است. اين اهداف در طول يكديگر و در عين حال متداخل با هم هستند. هدف سوم، راه وصول تحقق دو هدف ديگر و هدف دوم براى وصول به هدف اول در نظرگرفته شده است. سير دعوت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نيز به همين صورت انجام مىگرفته است. بيشترين موضوع تبليغ رسول خدا در مكه، توحيد و اخلاق بود، و در مدينه، در راستاى آن دو هدف، به گسترش شريعت نيز پرداخت. موضوع بحث مقاله مربوط به هدف دوم، يعنى هدف اخلاقى پيامبر اسلام است كه هيچگاه، از جمله در عملكرد سياسى ايشان، تعطيل نشد.
پس از مشخص شدن منظور از اخلاق و شيوهى تحقيق، به ابعاد مختلف حيات اجتماعى و سياسى رسول خداصلى الله عليه وآله در مدينه النبى از زاويهى اخلاق پرداخته شده است. موضوعاتى كه در راستاى اخلاق حكومتى به آن پرداخته خواهد شد عبارتاند از: نحوهى شكلگيرى امت اسلامى، نحوهى كسب قدرت، شكل و ساختار قدرت، حد قدرت، حد مسؤوليت، حقوق اساسى شهروندان، نظارت مردمى، نحوهى قانونگذارى، نحوهى اجراى قانون و نحوهى قضاوت.
در اين مقاله آمده است كه رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله چگونه سلولهاى اوليهى جامعهى اسلامى را ويژگى اخلاق بخشيد و قدرت سياسى را اخلاقى كسب نمود و ساختار اخلاقى به آن بخشيد، مبناى همبستگى اجتماعى را اخلاق قرار داد و حدود و مسؤوليتهاى امام و امت را مبتنى بر اخلاق ساخت، و مديريت اقتصادى، نظامى، قضايى، سياسى، فرهنگى و تربيتى و اجتماعى پيامبر چگونه بر پايههاى اخلاق بنا گرديد.
واژههاى كليدى: اخلاق، اخلاق پيامبر صلى الله عليه وآله، حكومت.
مقدمه
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در قرآن كريم به عنوان شخصى داراى خُلق و خوى عظيم معرفى شده است. خود پيامبر صلى الله عليه وآله نيز هدف بعثت خويش را تكميل مكارم اخلاق اعلام كرده است.(3) پرسشى كه در اينجا مطرح مىشود اين است كه اولاً منظور از اخلاق چيست و ثانياً اين هدف تنها در حيطهى رفتار فردى مطرح است يا در عرصهى اجتماع و سياست نيز قابل طرح بوده است.
در پاسخ به پرسش اول، تعريفى كه از اخلاق مبناى مطالعه ما قرار مىگيرد اين است كه: «اخلاق به كليهى رفتارهاى آگاهانه و آزادانهاى گفته مىشود كه براى تمام انسانها قابل تحسين يا تقبيح باشد.»
اما در پاسخ به پرسش دوم بايد گفت: با توجه به اينكه هدف اخلاقى رسول خدا به صورت مطلق مطرح شده است و كسى آن را منحصر به رفتار فردى ندانسته است، بنابراين، فعاليتهاى سياسى و اجتماعى رسول اكرم صلى الله عليه وآله را نيز بايد مشمول همين هدف دانست. مسلماً با پذيرش اين پيشفرض، حكومت شكل گرفته توسط ايشان نيز بايد، چه در عرصهى هدف و چه در عرصهى روش، در راستاى همين خلق و خو و رسالت اخلاقى انجام گرفته باشد.
تبيين ميزان تحقق اين هدف، دو راهكار دارد: يكى راهكار كلامى و ديگرى راهكار علمى و تحقيقى. شيوهى اول، شيوهى همدلانه است و شيوهى دوم، شيوهى فارغدلانه.
تفاوت اين دو روش در اين است كه در روش كلامى، دو مطلب ياد شده، يعنى اخلاقى بودن شخص پيامبر صلى الله عليه وآله و تحقق هدف اخلاقى رسالت در عرصهى سياست را يك پيشفرض مسلم و انكارناپذير تلقى مىكنند و براى توجيه آن به حوادث تاريخى، صرفاً به منظور اثبات اصل مسأله، يعنى اخلاقى بودن حكومت رسول خدا، نگاه مىشود. متكلم در اين روش اگر به حادثهاى خلاف اخلاق برخورَد به توجيه آن مىپردازد.
در روش علمى، دو اصل اخلاقى بودن شخص پيامبر صلى الله عليه وآله و اخلاقى بودن حكومت او تنها به عنوان ادعا يا فرضيه نگاه مىشود و مراجعه به تاريخ براى آزمون اين فرضيه و ميزان موفقيت اين هدف در عمل است. در اين روش، در صورت مشاهدهى رفتار ضد اخلاقى، ادعا يا فرضيه ابطال مىشود.
براى انسان مسلمان، مطالعهى فارغدلانهى آموزههاى دينى دشوار و كمى ترسناك به نظر مىرسد، چون بيم آن مىرود كه نتايج مطالعه، فرضيه را ثابت نكند يا عكس فرض ثابت شود. اما اسلام با اطمينانى كه به خود دارد، همواره انسانها را به تفكر و تدبّر و تعقّل دعوت مىكند و به نتايج آن نيز پايبند است.
هدف انبيا از جمله موضوعاتى است كه بايد به روش محققانه مورد مطالعه قرار گيرد. بنابر آنچه عقل و خود دين توصيه مىكند ما اين هدف نبوت را محققانه مورد مطالعه قرار مىدهيم.
امت اخلاقى
دعوت رسول اكرم، با «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آغاز شد. اين معنا در عين اينكه گوياى ترك بتپرستى و پرستش خداى يگانه است، بيان پرستش خدايى است كه خود يك شخصيت اخلاقى است؛ بخشنده، بخشايشگر، رؤوف، غفور، مهربان، كريم، عادل، رب و پرورنده، رزاق، لطيف، ذوالجلال و الاكرام و ... است، در عين حال، نسبت به رفتارهاى غيراخلاقى نيز حساس است، از دروغ و خطا بدش مىآيد،(4) از راندن يتيم، خوراك ندادن به بينوايان، خوددارى از تأمين نياز نيازمندان بيزار است،(5) بدگويى و عيبجويى و تكاثر اموال مردم را نهى مىكند،(6) بردهدارى،(7) كمفروشى، اجحاف، تمسخر و مسخره كردن را تقبيح مىكند،(8) كفر و جنايت و غرور و تكبر را دشمن مىدارد،(9) و انسانها را در مقابل همهى دارايىشان مسؤول و پاسخگو مىخواهد.(10) سورههاى مكى، همه، تأكيد بر اين حقيقت دارد كه آنچه بايد دغدغهى اصلى امت واحده باشد، دغدغهى اعتقادات و ارزشهاى اخلاقى است.(11) وحدت امت، يك نوع وحدت ماوراى منافع شخصى و گروهى و قبيلهاى است. در اين حالت، اعضاى امت به هر ابزارى براى رسيدن به هدف تن در نمىدهند. در فرهنگ قرآنى، منظور از جاهليت، كه اسلام در صدد ريشهكن ساختن آن است، همان زندگى غيرعقلانى و غيراخلاقى است.(12) آنچه منفور اسلام است، نه فرهنگ غيرعقلانى و غيراخلاقى يك دورهى زمانى خاص (در شبه جزيرهى عربستان)، بلكه فرهنگ غيراخلاقى در همهى زمانها و همهى مكانهاست. اسلام جاودان هدفش نيز جاودان است. در جامعهى جاهلى، هواى نفس بر عقلانيت و ضد اخلاق به جاى اخلاق مىنشيند. حمّيت جاهليت، حكم جاهليت و تبرّج جاهليت، نمادهاى مختلف يك جامعهى غيراخلاقى است كه رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مبارزه با آن بود.
كسب اخلاقى قدرت
پيامبر اسلام در نحوهى كسب قدرت نيز مطابق اخلاق انسانى عمل مىكرد و هرگز از زور و فريب كه شيوهى رايج بسيارى از كسانى است كه در صدد كسب قدرت هستند استفاده نمىكرد. گفتگوى صادقانه، عاطفى و استدلال، شيوهى رايج ايشان بود.
«محمد بن عبد الله»، به دنبال ده سال دعوتِ سخت و مرارتبار در مكه، در حالى كه دو ماه بيشتر نبود كه از رنج دشوار شعب ابوطالب خلاص شده بود، ابوطالب و خديجه دو حامى سياسى و عاطفى خود را از دست داد. مشركين از اين خلأ حمايتى استفاده كردند و بر فشارها و آزارها افزودند. بارها قصد كشتنش را كردند. كسى نبود كه او را در اين ساختار قبيلهاى قدرت حمايت كند. او مىگفت: من نمىخواهم كسى از شما را مجبور به كارى كنم، تنها خواهش من اين است كه مرا از كشته شدن نگهداريد تا پيام پروردگار خود را برسانم.(13) كار به جايى كشيد كه عملاً رسول خدا را از مكه اخراج كردند.(14)
او در اواخر سال دهم، براى كسب حمايت از اعراب طايف راهى اين ديار شد. ده روز بعد نااميد از حمايت آنها بار ديگر به سمت مكه بازگشت. بيرون شهر به هر كس كه احتمال مىداد پيغام فرستاد تا در امان او وارد مكه شود، اما كسى قبول نمىكرد. بالاخره يكى از مشركين قدرتمند به نام «مُطعِم بن عَدِى» قبول كرد كه رسول خدا در پناه او وارد مكه شود. رسول خدا در مكه همچنان به دعوت مردم و قبايل مشغول بود.
سال يازدهم، در حين دعوت قبايل اعراب در موسم حج، اتفاقاً با شش نفر از قبيلهى خزرج ملاقات كرد. مثل هميشه با «ادب» پيش آمد و گفت: آيا نمىنشينيد تا با شما صحبت كنم. گفتند: آرى. آنان در كنار پيامبر صلى الله عليه وآله نشستند. او اهداف اسلام را براى آنان تشريح كرد. بخشهايى از قرآن را براى آنان خواند و از آنان خواست تا مسلمان شوند و او را در رسيدن به اهدافش حمايت كنند. آنان به ياد سخنان يهوديان مدينه افتادند كه بشارت به ظهور پيامبرىمى دادند كه به زودى مىآيد و يهود به كمك او، اعراب را نابود مىسازند. پيش خود گفتند بهتر است قبل از آنان به او ايمان بياوريم، شايد از طريق او جنگ و خونريزى به پايان برسد و تحت رهبرى او به اتحاد و يگانگى برسيم؛ «عسى ان يجمعهم الله بك».(15) آنان مسلمان شدند و داوطلب گرديدند كه موضوع دعوت پيامبر صلى الله عليه وآله را براى ياران خود بگويند و آنان را نيز به اسلام دعوت كنند. آنها به پيامبر صلى الله عليه وآله مى گفتند: هيچ جمعى به بدبختى و گرفتارى امروز ما نيست، ولى اگر مردم مدينه تو را بپذيرند هيچكس در بين آنان عزيزتر از تو نخواهد بود.(16) پيامبر صلى الله عليه وآله از آنان خواست كه همراه آنان به مدينه برود. آنان گفتند: از جنگ «بُعاث» چيزى نگذشته است و آمدن شما به يثرب بىنتيجه است. بگذار ما برگرديم و ميان ما صلح و سازش مستقر شود، آنگاه سال آينده در موسم حج پيش تو خواهيم آمد.(17)
سال بعد 12 نفر آمدند. در اين سال آنان با پيامبر صلى الله عليه وآله روى تعدادى اصول بيعت كردند. مضمون بيعت اين سال، سياسى يا نظامى نبود، بلكه مضمونى كاملاً اخلاقى بود. آيهى دوازده سورهى ممتحنه، معروف به «بيعت النساء» كه هدف اخلاق اجتماعى پيامبر صلى الله عليه وآله را به عنوان اساس زندگى جمعى در آينده ترسيم مىنمود، مضمون اين بيعت بود. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبر صلى الله عليه وآله مىفرمايد: «اى پيامبر! با افرادى كه مىآيند تا با تو بيعت كنند، بر اين اساس بيعت كن كه «چيزى را با خدا شريك نسازند، دزدى نكنند، زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، بچههاى حرامزاده را به بهتان به شوهران خود نبندند و در كار نيك از تو نافرمانى نكنند.» آنان به مدينه بازگشتند و به دعوت مردم در راستاى همين اهداف اخلاقى پرداختند.
شكل و ساختار اخلاقى قدرت
ساختار قدرتى كه پيامبر اسلام به وجود آورد مبتنى بر مشاركت عمومى بود. بين رهبرى و مردم جدايى احساس نمىشد. رسول خدا مردم را به مشاركت جدى در رفع مشكلات و شكلدهى نظام زندگى بنا بر استعدادها و ظرفيت افراد دخالت مىداد و هيچگاه چيزى را بركسى تحميل نمىكرد.
در ذى الحجه سال سيزدهم، جمعى از مردم مدينه در موسم حج به مكه آمدند. 75 نفر در عقبه با پيامبر صلى الله عليه وآله ملاقات كردند. آنان رسول خدا را نمىشناختند، ولى با عباس عموى پيامبر صلى الله عليه وآله كه براى تجارت به مدينه رفت و آمد داشت آشنا بودند. عباس شروع به سخن گفتن كرد: «چنين نيست كه رسول خدا در مكه حامى نداشته باشد. نيك دقت كنيد. با يكديگر مشورت كنيد و هماهنگ با هم تصميمى قاطع بگيريد. چنانكه مىبينيد نمىتوانيد بر وى وفادار بمانيد و در مقابل دشمنى تمامى عرب از او دفاع كنيد، از هم اكنون او را رها سازيد.»
آنان كه مشتاقانه و با طيب خاطر دعوت پيامبر صلى الله عليه وآله را پذيرفته بودند، از وى خواستند تا كار خود را در مدينه ادامه دهد و متعهد شدند كه تا پاى جان و به صورت داوطلبانه از راه او حمايت كنند. بر همين اساس، رسول خدا از مردم مدينه خواست تا براى ابلاغ رسالت الهى در مقابل دشمنان از او دفاع كنند. آنگاه فرمود: «با شما بيعت مىكنم تا همانگونه كه از زنان و فرزندان خود دفاع مىكنيد، از من هم دفاع كنيد.» آنان گفتند: همانطور كه از ناموس و فرزندان خود دفاع مىكنيم از تو نيز دفاع خواهيم كرد. ما جنگيدن را پشت به پشت از پدران خود به ارث بردهايم. شخصى از بين آنان گفت: آيا پس از اينكه ما رشتههاى خود را با يهود پاره كرديم و با دشمنان تو جنگيديم و تو پيروز شدى، ما را تنها مى گذارى و به سوى قوم خود باز مىگردى؟ حضرت تبسمى كرد و فرمود: «خون من خون شما و حرمت من حرمت شماست. من از شما و شما از من هستيد. با هر كه با شما بجنگد مىجنگم و با آنكه با شما در حال صلح باشد در صلح و سازش هستم.»(18) در اين هنگام، آنان فرياد شادى سردادند كه بيعت تو را پذيراييم و آمادهايم كه در اين راه اموال و اشراف و بزرگان خود را از دست بدهيم.
به دنبال بيعت عقبه، پيامبر اكرم به انصار گفت: از بين خود دوازده نفر به تعداد نُقباى بنى اسراييل را انتخاب كنيد تا آنان واسطهى بين شما و من باشند. آنان نه نقيب يا نماينده از خزرج و سه نقيب از اوس را به عنوان نمايندهى خود به پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى كردند و پيامبر صلى الله عليه وآله نيز آنان را پذيرفت.(19)
اتحاد اخلاقى امت
مبناى همبستگى هر جامعهاى ممكن است جنس، سن، نژاد و قبيله، آب و خاك و عقايد مشترك باشد. مبناى همبستگى اجتماعى در اسلام اعتقاد و اخلاق است. اولين اقدام رسول خدا در مدينه نابودى بتها بود. همه موظف شدند هر بتى را كه در هر جا وجود داشت نابود سازند، تا رنگى از مظاهر بتپرستى باقى نماند و همه تحت لواى خدايى واحد به يگانگى برسند. دومين اقدام رسول خدا ساختن مسجد بود ؛ محلى كه مسلمانان بتوانند در آن روزانه پنج بار تجمع كنند و به عبادت خداى يگانه بپردازند و خود را از مظاهر شرك و بتپرستى پاك كنند؛ محل استقرار پيشواى دينشان باشد و در آن اجتماع كنند. در آنجا مسلمانان در مورد مسايل مهم با يكديگر مشورت مىكردند و تصميم مىگرفتند. اينجا، مسجد، محل قضاوت پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد اختلافات مسلمانان نيز بود.
رسول خدا به اين منظور، شخصاً، زمينى را خريدارى كرد.(20) همدلى و صميميت ايجاد شده در پناه اسلام را در كار مشترك همهى امت اسلامى در كنار هم براى ساختن مسجد، اعم از شخص پيامبر صلى الله عليه وآله و اشراف قريش و بردگان آزاد شدهى مسلمان و انصار مدينه، به خوبى مىتوان ديد. اينجا كلام خداوند در الفت مؤمنين قابل درك است كه فرمود «اى پيامبر! اگر همهى ثروت عالم را نيز هزينه مىكردى نمىتوانستى اين الفت را به وجود آورى.»(21)
اين صميميت چنان گسترش يافت كه مهاجر و انصار را در آغوش يكديگر قرار داد و برادر ساخت. تبار و موقعيت اجتماعى جاهلى و تعصبات قبيلهاى گويى به يكباره از ميان رفته بود و آتشهايى كه بين آنان فاصله انداخته بود به سردى گراييد.(22)
به قول ابن خلدون، در بين مردم گرسنهى صحرا، شيفتگى دنيا، چشم و هم چشمى، رقابت، اختلاف و كشمكش، امرى طبيعى بود، ولى همين مردم اگر بر حقيقتى كه خود برگزيدهاند متحد شوند، هيچكس جلودارشان نيست. در اين صورت، چشم و هم چشمى و كشمكش از ميان خواهد رفت و نزاع و اختلاف ريشهكن خواهد شد و همكارى و تعاون جاى رقابت را خواهد گرفت. تنها وسيلهى ممكنى كه مىتوانست اين اقوام متفرق و داراى تعصبهاى قومى و نژادى را به وحدت برساند و همچشمى و حسد را در ميان خداوندان عصبيت زايل كند و چهره را تنها به سوى توحيد و اخلاقيات متوجه سازد، دين بود. به قول ابنخلدون، قومى كه بر دين متحدند، هر گاه در كار خويش بينايى حاصل كنند، هيچ نيرويى در مقابل آنان ياراى مقاومت نخواهد داشت. چون وجه آنان يكى است و مطلوب در نزد همهى آنان وسيع و بلند است و چنان بدان دل بستهاند كه حاضرند در راه آن جان خود را نثار كنند.(23)
پيمان برادرى مىتوانست همبستگى اجتماعى نوينى را بر مبناى ايمان وتوحيد جانشين همبستگى قومى سازد.
حقوق و حدود مسؤوليتهاى اخلاقى
اقدام بعدى رسول خدا در مدينه، تدوين منشور يا قانونى اساسى فراگيرى بود كه در چهارچوب آن تكليف همه معلوم مىشد. اين موضوع از نظر اخلاق سياسى بسيار حايز اهميت است. اين عهدنامه حد قدرت و مسؤوليت همهى اقشار جامعه را مشخص مىكرد. نقش رسول خدا در ساختار اجتماعى ايجاد شده معلوم بود، گروههاى اجتماعى اعم از مسلمان و غير مسلمان، از چگونگى مسؤوليتهاى خود، در داخل و خارج امت اسلامى آگاه مىشدند، و چشمانداز آينده در مورد حوادث مختلف نيز با وجود اين نظام قانونمند شفاف مىشد.
برخى از اصول مهم اين منشور به قرار زير است:
1 - مسلمانان، امت واحد مستقلى هستند.
2 - حق همسايهى مسلمانان، با خود آنها برابر است.
3 - هر يك از مؤمنان ولىّ يكديگر هستند و نسبت به هم مسؤوليت متقابل دارند.
4 - مؤمنان افراد عيالوار و فقير را به حال خود رها نخواهند كرد و نسبت به آنان احساس مسؤوليت مىكنند.
5 - هيچيك از مسلمانان نبايد به كسى ضرر و زيانى برسانند.
6 - با كسى كه به اين پيمان وفادار باشد به نيكويى رفتار خواهد شد.
7 - افرادى كه اين پيمان را مىپذيرند از ستمكار و قاتل حمايت نمىكنند.
8 - پرهيزكاران با يكديگر بر عليه هر ستمكار، مجرم گنهكار يا مسلمان مفسد متحد خواهند بود.
9 - هر كه مؤمن بىگناهى را بكشد، قصاص مىشود، مگر اينكه صاحبان خون رضايت بدهند.
10 - قضاوت و داورى بين مسلمانان با خدا و رسول خداست.
11 - شهر يثرب براى امضا كنندگان اين پيمان حرمى امن است.
12 - با كسانى كه به يثرب حمله مىكنند بايد جنگيد، مگر اينكه پيشنهاد صلح بدهند.
13 - جنگ و صلح مؤمنان يكى است. مؤمنان نبايد بدون مشورت با يكديگر، ناعادلانه پيمان صلح ببندند.
14 - پذيرش صلح در اختيار مردم است، مگر آنكه دشمنان با دين خدا پيكار كنند.
15 - مهاجرين به رسم قريش، هر طايفه به رسم خود، فديه اسيران و خونبها را ميان خود به عدالت تقسيم كنند.
16 - ضعيفترين افراد جامعهى اسلامى، اگر به كسى پناه داد، همه بايد بپذيرند.
17 - به قريش و كسانى كه قريش را يارى دهند پناه داده نخواهد شد. مشركان منطقه نيز نبايد اموال يا اشخاصى از قريش را در پناه خود گيرند و مانع دستيابى مؤمنان به آنها شوند.
18 - يهود، پيرو دين خود و مسلمانان، پيرو دين خود خواهند بود.
19 - مسلمانان و يهود، هر دو، عليه دشمن مشترك خواهند جنگيد. هزينهى جنگ با دشمن مشترك به عهدهى طرفين است. به يهود تا هنگامى كه همراه مسلمانان با دشمن مىجنگند، كمك مالى خواهد شد.
20 - يهود همپيمان مؤمنان، از حمايت عادلانهى همپيمانان خود برخوردار خواهند بود. آنان با مسلمانان متحد هستند و در صورتى كه پيمان شكستند جز خود و خانواده خود را نابود نكردهاند.(24)
چنانچه ملاحظه شد، در اين نظامنامه، مبناى نظام سياسى پيامبر صلى الله عليه وآله، كه همان اخلاق انسانى است به خوبى رعايت شده است. مبنا نه قبيله و جنس و نژاد و نه طبقهى خاص اجتماعى است، بلكه همهى مؤمنين صاحب حق برابرى هستند. آنان خلافت الهى را بر محور عبوديت خالص خداوند، اخوت، برادرى، مسؤوليت متقابل و احسان به يكديگر بر عهده دارند. در اين نظام مجرى تكاليف شرعى، سياسى و اجتماعى خود امت است.(25) در اين نظام هر جا كه نص صريح دينى و حكم خدا تصريح نشده باشد، مردم، خود، در سرنوشت اجتماعى و سياسى خويش تصميم مىگيرند. در اين حالت، حكومت، با مديريت پيامبر صلى الله عليه وآله و بر اساس رأى، نظر و عقل و ارادهى همگانى اداره مىشود.(26)
مردم بر اساس عهد و ميثاقى كه با خدا و رسول خدا صلى الله عليه وآله بستهاند، تحت سرپرستى پيامبر به اجراى شريعت همت مىگمارند. آنان همواره يكديگر را در جهت ارتقاى سطح رفاه اجتماعى، اخلاق عمومى و تحكيم ارتباط با خدا در امور فردى و اجتماعى يارى مىكنند.(27) مبناى ارتباطات خارجى، صلح و روابط مسالمتآميز است، اما با كسى كه از سر ستيز و دشمنى وارد شود به شدت و قاطعيت برخورد خواهد شد. حقوق اقليتها محترم است و تا زمانى كه رسماً با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند كسى متعرض آنان نخواهد بود.