حفظ آبروي مومن
حفظ آبروي مومن
روايات
1- بهترين مال
خير المال ما وفي العرض؛(1) بهترين مال آن است كه با آن آبرو حفظ شود.
2- بردن آبرو، جنگ با خدا!
عن ابي عبدالله عليهالسلام قال: قال رسولالله صليالله عليه واله، قال الله تبارك و تعالي، مَن اَهان لي وليا فقد ارصد لمحاربتي؛ (2)
امام صادق عليهالسلام فرمود كه رسول خدا فرمودند: خداوند تبارك و تعالي فرموده است: هر كس دوستي از دوستان مرا خوار كند، در كمين جنگ با من نشسته است.
3- اهميت حفظ آبرو
عن ابي عبدالله عليهالسلام قال من قال في مومن ما رَاَتْهُ عيناه و سمعته اُذناه فهو من الذين قال الله عز و جل "ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا، لهم عذاب اليم"؛ (3)
امام صادق عليهالسلام فرمودند: هر كس درباره مومن آنچه را ديدگانش ديده و گوشهايش شنيده بگويد از كساني است كه خداوند عزوجل دربارهاشان فرموده است: همانا براي كساني كه دوست دارند زشتي در ميان مومنان آشكار شود، عذابي دردناك است.» (نور، 19)
4- رسوا نمودن مومن، خروج از ولايت خدا
عن مفضل بن عمر قال قال لي ابوعبدالله عليهالسلام من روي علي مومن رواية يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الي ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان؛ (4)
مفضل عمر روايت كرده است كه حضرت صادق عليهالسلام به من فرمودند: هر كس به زبان مومني سخن بگويد و از آن رسوايي او و از بين بردن مروّت و جوانمردياش را بخواهد تا از چشم مردمان بيفتد، خداوند او را از ولايت خودش به ولايت شيطان مياندازد ولي شيطان هم او را نميپذيرد.
5- عاقبت تحقير مومن
عن ابي عبدالله عليهالسلام قال مَن حقر مومنا مسكينا او غير مسكين لم يزل الله عزوجل حاقراً له ماقتاً حتي يرجع عن محقرته اياه؛ (5)
امام صادق عليهالسلام فرمودند: كسي كه مومني را تحقير نمايد، خواه مسكين باشد يا غير مسكين، اين عمل پيوسته مورد تحقير و دشمني باري تعالي خواهد بود تا از روش نادرست خود برگردد و او را با ديده يك مسلمان مورد احترام بنگرد.
6- راه حفظ آبرو
قال علي عليهالسلام مَن ضن بعرضه فليدع المراء؛ (6)
هر كس ميخواهد آبروي خود را حفظ كند، بايد از جدال بپرهيزد.
7- حرمت آبروي مومن تا قيام قيامت
ايها الناس ان دِماءَكم و اعراضَكم عليكم حرامٌ الي آن تلقوا ربَكم؛ (7)
پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم فرمودند: اي مردم! خون و مال و آبروي شما حرمت دارد تا قيام قيامت.
8- دستور به حفظ آبرو
فمن استطاع منكم ان يلقي الله تعالي و هو تقي الراحة من دماء المسلمين واموالهم سليم اللسان من اعراضهم فليفعل؛ (8)
هر كس ميتواند خداوند را به گونهاي ملاقات نمايد كه دستش به خون مسلمين و اموال آنان آلوده نباشد و همچنين زبانش از تجاوز به آبروي مسلمانان سالم مانده باشد، اين كار را انجام دهد.
9- اثر حفظ آبرو در قيامت
عن النبي صليالله عليه واله انه قال: من طلب لدنيا حلالا اِستعفافاً عن المسالة و سعياً علي عياله و تَعطُّفاً علي جاره لَقِيَ اللهَ و وجهُهُ كالقمر ليلةَ البدر؛ (9)
رسول اكرم صليالله عليه واله فرموده است: كسيكه از پي مال مشروع برود براي آنكه آبروي خود را از ذلت سوال مصون نگه دارد، عائله خويش را اداره كند و به همسايه خود كمك كند، در پيشگاه خداوند سربلند و روسفيد است و صورتش مانند ماه تمام ميدرخشد.
10-دعا براي محفوظ ماندن آبرو
اللهم صل علي محمد وآله و صُن وجهي باليسار، و لا تَبتَذِل جاهي بالاِقتار؛ (10)
بار الها! آبروي مرا در جامعه با معيشت سهل و آسان حفظ فرما! و قدر و منزلتم را نزد مردم با تنگدستي سبك و خوار مگردان!
داستانها
1- آبروي مومن
اميرمومنان عليهالسلام مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براي مردي فرستاد. آن مرد شخصي آبرومند بود و از كسي تقاضاي كمك نمي كرد، شخصي در آنجا بود به علي عليهالسلام گفت: «آن مرد كه تقاضاي كمك نكرد، چرا براي او خرما فرستادي؟ به علاوه يك وسق براي او كافي بود.» اميرمومنان عليعليهالسلام به او فرمود: «خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند، من ميدهم، تو بخل ميورزي، اگر من آنچه را كه مورد حاجت او است، پس از سوال او به او بدهم، چيزي به او ندادهام، بلكه قيمت آبرويي را كه به من داده، به او دادهام. زيرا اگر صبر كنم تا او سوال كند، در حقيقت او را وادار كردهام كه آبرويش را به من بدهد، آن رويي را كه در هنگام عبادت و پرستش خداي خود و خداي من، به خاك ميساييد.» (11)
2- نمونهاي از شيوه رفتار حضرت رضا عليهالسلام با مردم
يسع بن حمزه ميگويد: در مجلس حضرت رضا عليهالسلام بودم و جمعيت بسياري در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سوال ميكردند و از احكام حلال و حرام ميپرسيدند و امام رضا عليهالسلام پاسخ آنها را ميداد، در اين ميان ناگهان مردم بلند قامت و گندمگوني وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم عليهالسلام عرض نمود: «من از دوستان شما و دوستان پدر و اجداد پاك شما هستم. در سفر حج، پولم تمام شد و خرجي راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امكان دارد، خرجي راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمتهايش برخوردار نموده است، وقتي به وطن رسيدم، آن چه به من دادهاي معادل آن، از جانب شما صدقه ميدهم، چون خودم مستحق صدقه نيستم.»
امام رضا عليهالسلام به او فرمود: «بنشين، خدا به تو لطف كند.» سپس امام عليهالسلام رو به مردم كرد و به پاسخ سوالهاي آنها پرداخت. سپس مردم همه رفتند و تنها آن مرد مسافر و من و سليمان جعفري و خثيمه در خدمت امام مانديم. امام عليهالسلام به ما فرمود: «اجازه ميدهيد به خانه اندرون بروم؟» سليمان عرض كرد: «خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است. » حضرت برخاست و وارد حجرهاي شد و پس از چند دقيقه بازگشت و از پشت در فرمود: «آن مرد مسافر خراساني كجاست؟» خراساني برخاست و گفت: «اين جا هستم.» امام عليهالسلام از بالاي در دستش را به سوي مسافر دراز كرد و فرمود: «اين مقدار دينار را بگير و خرجي راه خود را با آن تامين كن و اين مبلغ مال خودت باشد. ديگر لازم نيست از ناحيه من، معادل آن را صدقه بدهي، حالا برو كه نه تو مرا ببيني و نه من تو را ببينم.»
مسافر خراساني پول را گرفت و رفت. سليمان به امام رضا عليهالسلام عرض كرد: «فدايت گردم كه عطا كردي و مهرباني فرمودي، ولي چرا هنگام پول دادن به مسافر، خود را نشان ندادي و پشت در خود را مستور نمودي؟!»
امام رضا عليهالسلام در پاسخ فرمود: «مَخافةً اَن اَري ذلَ السوالِ فِي وَجهِهِ لِقَضايي حاجتَهُ؛ از آن ترسيدم كه چون حاجتش را برآوردم، شرمندگيِ درخواست را در چهره او ببينم.» ¬(12)
3- آبروداري و بزرگواري امام حسين عليهالسلام
مردي از مسلمانان مدينه به شخصي بدهكار شد و نتوانست قرض خود را ادا كند، از طرفي طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد، آن مرد براي چارهجويي به حضور امام حسين عليهالسلام آمد. هنوز سخني نگفته بود كه امام حسين عليهالسلام دريافت او براي حاجتي آمده است. براي اينكه آبروي او حفظ شود، به او فرمود: «آبروي خود را از سوال و درخواست روياروي و مستقيم نگهدار، نياز خود را در نامهاي بنويس كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند، به تو خواهم داد.»
او در نامهاي نوشت: «اي ابا عبدالله! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت كن تا وقتي كه پولدار شوم، به من مهلت دهد.»
امام حسين عليهالسلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و كيسهاي محتوي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دينار اين پول، بدهكاري خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هيچ كس حاجت خود را مگو: «1- مومن و دين دار؛ كه دين نگهبان او است 2- جوانمرد؛ كه به خاطر جوانمردي حيا ميكند. 3- صاحب اصالت خانوادگي؛ كه ميداند تو به خاطر نيازت، دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي، او شخصيت تو را حفظ ميكند و حاجتت را روا ميسازد. (13)
4- احترام به حقوق ديگران
حضرت آيتالله العظمي بروجردي رحمهالله گاهي هنگام تدريس و بحث با شاگردان، عصباني ميشد. البته نه آن عصبانيتي كه او را در خلاف رضاي خدا وارد كند. ولي پس از درس، سخت از آن عصبانيت پشيمان ميشدند و به دنبال طرف ميفرستادند و از عذرخواهي ميكردند و گاهي براي جلب محبت او، كمكهاي مالي نيز مينمودند، از اين رو در ميان شاگردان، اين شوخي معروف شده بود كه: «عصبانيت آيت الله بروجردي، مايه بركت است.»
گاه به اين هم قناعت نميكردند، روز بعد، هنگاميكه بر منبر تدريس مينشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهي ميكردند. به اين ترتيب ميبينيم آن بزرگ مرد تا اين اندازه به حقوق ديگران احترام ميگذاشت و به حفظ آبروي آنها توجه عميق داشت، او از امام صادق عليهالسلام آموخته بود كه: «المومن اعظمُ حرمةً مِن الكعبة؛ (14) احترام مومن، از احترام كعبه، بالاتر است.» دراين باره به داستان زير توجه كنيد:
«آيتالله بروجردي در مسجد عشقعلي در قم كلاس درس "اصول فقه" داشتند. روزي يكي از فضلا به نام «شيخ علي چاپلقي» اشكال كردند، آقا جواب او را دادند، آقاي شيخ علي چاپلقي جواب آقا را رد كرد، آقا عصباني شد به گونهاي كه آقا شيخ علي متاثر و منقلب شد كه ميخواست گريه كند. آن درس تمام شد. يكي از همراهان آيتالله بروجردي (15) ميگويد: نماز مغرب را خوانده بودم كه ناگاه خادم آقاي بروجردي رحمهالله نزد من آمد و گفت: آقا بين در كتابخانه و اندروني ايستاده و متاثر است و فرمودهاند كه برويد و به خوانساري بگوييد تا بيايد. اين جانب با عجله نماز عشاء را خواندم و به محضر آقا رسيدم. تا ايشان مرا ديد به من فرمود: «اين چه حالتي بود كه از من صادر شد؟ يك عالِم ربّاني را رنجاندم، الان بايد بروم و دست ايشان را ببوسم و حلاليت بطلبم تا از من بگذرد و بعد بيايم و نماز مغرب و عشا را بخوانم!»
عرض كردم: ايشان در مسجد «شاه زيد» امام جماعت است و بعد از نماز مساله ميگويد. لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نميآيد، من به ايشان اطلاع ميدهم كه آقا فردا صبح به منزل شما خواهند آمد.
صبح شد من رفتم حرم و برگشتم، ديدم آقا سوار بر درشكه در كنار منزل ما، منتظر من هستند. در خدمتشان به منزل آقا شيخ علي چاپلقي رفتيم. وقتي كه آقاي بروجردي رحمهالله، آقا شيخ علي را ديد، ميخواست دست او را ببوسد كه او نگذاشت. آقا ميفرمودند: از من بگذريد، از حالت طبيعي خارج شدم و به شما پرخاش كردم و... آقا شيخ علي عرض كرد: شما سرور مسلمين هستيد، برخورد شما باعث افتخار من بود و... .
آقا تكرار كردند: از من بگذريد، مرا عفو كنيد. همين موضوع باعث شد كه آقا شيخ علي، تا آخر عمر، مورد مراحم و عطوفت خاص آيتالله بروجردي رحمهاله بودند.»(16)
5- براي آنكه آبرومند است!
از طلبهاي نقل شده كه گفت: روزي به مغازه سبزي فروشي رفته بودم، ديدم مرحوم حاج ميرزا علي قاضي (استاد عرفان علامه طباطبايي و خيلي از بزرگان) خم شده و مشغول جدا كردن كاهو ميباشد، ولي بر خلاف معمول كاهوهاي پلاسيده و خشن را بر ميدارد. بعد از خريد، به دنبال او رفتم و علت اين كار غير عادي را سوال نمودم، مرحوم قاضي رحمهالله فرمودند: «آقا جان من! اين مرد فروشنده انسان شريف و محتاجي است و من چون نميخواهم چيزي بلا عوض به او بدهم تا عزت و شرف او پايمال شود و نيز براي اين كه به كمك بلا عوض عادت نكند از اين كاهوهايي كه خريداري ندارد و در نهايت براي فروشنده ضرر است برميدارم تا هم از ضرر او جلوگيري كرده و هم بدين وسيله كمكي به وي نموده باشم. در ضمن براي ما هم فرقي ندارد كه كاهوي لطيف و نازك بخوريم يا كاهوي پلاسيده و كلفت. (17)
اشعار
مريز آبروي خويش
آبي است آبرو كه نبايد به جوي باز از تشنگي بمير و مريز آبروي خويش
طمع و آبرو
دست طمع چو پيش كسان ميكني دراز پل بستهاي كه بگذري از آبروي خويش
در عَرض درد ريختن آبرو خطاست گيرم ز ابر دست طبيبان دوا چكد
محتشم كاشاني
نامه سياه
آبرو ميرود اي ابر خطا پوش ببار كه به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم
حافظ
نكات
1- از وظايف ديني پيروان قرآن شريف اين است كه همواره مراقب عزت خويش و عزت برادران ايماني خود باشند، نه قدمي بردارند كه مايه ذلت خودشان شود و نه به آبروي برادران ديني خود آسيب برسانند. اين مطلب ضمن روايات متعددي از رسول اكرم صليالله عليه واله وسلم و ائمه طاهرين علهيمالسلام خاطر نشان گرديده است. (18)
2- آبرو بسيار ارزش دارد و همه مردم در برابر آبروي يك «فرد» مسئولند و دفاع از آبرو و حيثيت، واجب است.
3- انفاق، علاوه بر انفاق مال و ثروت، شامل انفاق علم، آبرو و مقام نيز ميشود و آبرو و شخصيت فقير، با ارزشتر از حفظ شكم و شخص فقير است.
4- از موارد حفظ آبرو و شرف ديگران در اسلام ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه: براي اثبات زنا، چهار شاهد مقرر كرده است، و حتي اگر سه شاهد گواهي دهند، هر سه شلاق ميخورند، ولي براي اثبات قتل، دو شاهد كافي است.
5- نشانه همسر شايسته، رازداري، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غيات اوست.
6- تقوا، هم عامل شناخت صحيح، هم مايه آبرو و حيثيت اجتماعي، و هم سبب مغفرت اخروي است.
7- اگر كسي مسئوليتي را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زيانكار خواهد بود.
8- بازار شايعات را داغ نكنيم و با نقل شنيدههاي بياساس، آبرو و حقوق افراد را از بين نبريم.
9- آبروي زن و مرد مومن، محترم و لطمه زدن به آن گناه بزرگي است. (حفظ آبرو به زن يا مرد بودن ربطي ندارد.)
10- حساب شخصيتهاي مذهبي را از حساب خانواده و نزديكان آنها جدا كنيم. چرا كه در خانواده انبيا نيز، مسايل ضد اخلاقي همچون حسد و حيله ميان فرزندان مطرح است.
...............................................
1- وسائل الشيعة، ج 21، ص 557.
2- الكافي، ج 2، ص 351.
3- الكافي، ج 2، ص 357.
4- الكافي، ج 2، ص 358.
5- الكافي، ج 2، ص 351.
6- نهجالبلاغة،ص 538.
7- تحفالعقول، ص 30.
8- نهجالبلاغة، ص 253.
9- مستدرك الوسائل، ج 13، ص 17.
10- الصحيفة السجادية، ص 98.
11- وسائل الشيعة، ج 2 ص 118.
12- داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري ، ج 2، ص 60، سفينةالبحار، ج 1، ص 418. انوار البهيه، ص 334.
13- داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري، ج 5، ص 239 به نقل از تحف العقول ص 251.
14- بحارالانوار، ج 68 ص 16.
15- آيتاله سيد مصطفي خوانساري.
16- داستان دوستان، ج 5، ص80.
17- مهر تابان، ص 20.
18- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق، مرحوم فلسفي رحمهالله، ج3، ص 331.
گنجينهي معارف، محمد رحمتي شهرضا