پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

ماهيت وحي با تجربه عارفانه چه تفاوتي دارد؟


سيد محمد حسين ميري

(وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى)1.
نزول باران هدايت و رحمت قرآن کريم تنها از راه وحى صورت گرفته و خداوند عزيز و حکيم با برگزيدگان رسالت با زبان وحى سخن گفته است.
زبان وحى، زبان احساس معنوى، عشق، محبت، پرستش و زبان کرنش و ستايش نسبت به جلوه هاى قدسى و الهى بوده، و از تمام زبانها در اين عالم متفاوت و ممتاز است. وحى با شور و هيجان و اعتقاد و جديت همراه است و به مبدأ و معاد، معارف و مقاصد، مرضيات خدايى، احياى روح عبوديت، پرهيزگارى و فضايل اخلاقى، نيکوکارى و ارزش گرايى معنوى در مناسبات اجتماعى و... دعوت مي کند.
وحى بارش رحمت است بر کوير پژمرده ى زندگى انسان، سپيده ى اميد است براى رهايى انسان از زندان طبيعت، عروج انسان است تا آفاق بلند بي کرانگى و رهايي اش از گرداب تکرار و پوچى به ساحل نجات; و پيامبر واسطه ى فيض است تا انسان در پرتو هدايت خداگونه اش اين سفر روحانى را آغاز نمايد و خود را از فرش حيات خاکى، به عرش اعلاى الهى صعود دهد; و اين ارتباط توسط "وحى" سامان مي يابد.

واژه شناسى
کلمه ى وحى و مشتقات آن معانى متفاوتى نظير اشاره، الهام، نوشتن، تفهيم و القاى پنهانى به کار مي روند; و وجه مشترک همه ى اين معانى «تفهيم و القاى سريع و پنهانى» است.2 اين کلمه و مشتقات آن در قرآن به معناى ارتباط خداوند با پيامبران و القاى پيام هدايت تشريعى استعمال شده، ولى گاهى به بيان ارتباط خداوند با ديگر انسانها - نه در قالب وحى - يا با ديگر موجودات است; در مجموع کاربردهاى وحى در قرآن شامل موارد زير است:
1. تقدير و تدبير عام آفرينش;
2. تدبير غريزى حيوان;
3. الهام و در دل افکندن;
4. اشاره;
5. وحى تسديرى;
6. وحى تشريعى در قالب ارتباط مستقيم يا با واسطه ى خدا با پيامبر;
موضوع سخن، وحى الهى، به معناى ارتباط خدا با انسان در قالب پيامدهى و پيامگيرى است. در تحليل سرشت وحى، اين شعور مرموز، دانشمندان نظرهاى مختلفى بيان داشته اند که هر کدام به نوعى نارسايند که در اين مختصر تنها به عناوين آنها اشاره مي کنيم.

1. تحليل عقلى وحى
اين ديدگاه وحى را استکمال و بالندگى عقل نظرى و عملى، و پيامبر را کسى مي داند که تمام مراتب عقل نظرى و عملى وى در پرتو ارتباط با عقل فعال به فعليّت تام رسيده است. گويا معرفت وحيانى مرتبه اى از معرفت عقلانى است.
دانشمندانى مانند فارابى، غزّالى، ابوعلى سينا، شهاب الدين سهروردى، ملاصدرا و حکيم لاهيجى هر کدام به گونهاى کوشيدند تا از اين ارتباط، تحليلى عقلانى داشته باشند.3

2. تحليل روانشناختى و جامعه شناختى از وحى
برخى از دانشمندان بر اساس مبانى و داده هاى نوين علوم اجتماعى و روانشناسى، به منظور جمع و سازگارى ميان علوم مادى جديد و عقيده به نبوت و وحى، گاه وحى را تبلور شخصيت پيامبران و گاه نبوغ اجتماعى آنان مي شمارند. اينان به زعم خويش پيامبران را افرادى مي دانند که در خبردادن از آنچه ديده و شنيده اند راست گويند، اما سرچشمه ى آگاهي هاى آنها تراوش شخصيت باطنى آنهاست، نه ارتباط با عالم غيب و ماوراى طبيعت.4 اين ديدگاه، همان گونه که پيداست، به انکار وحى و نبوت منجر مي شود.

3. وحى، گونه اى از الهام و مکاشفه
اکثر دين پژوهان غربى در عصر حاضر وحى را نوعى الهام و مکاشفه ى درونى و تجربه ى نفسانى مي دانند. برخى از روشنفکران مسلمان، با تأثير از چنين برداشتى، ديدگاه اهل سلوک و متصوفه از وحى را بر آن تطبيق مي دهند.
اين ديدگاه که به نام «تجربه ى دينى» مشهور شده است خود نوعى دور کردن انسان از چشمه ى زلال وحى است که در نهايت به نفى وحى منجر مي شود. شکل گيرى اين ديدگاه در غرب عوامل متعددى داشته است; همچون:
1. شکست الهيات طبيعى;
2. تعارض علم و دين;
3. نقادى کتاب مقدس.
تجربه ى دينى به عنوان راه حلى براى اين مسائل مطرح شد، ولى متأسفانه ثمره اش کوتاه شدن دست بشر از ساحت الهى است.5
ترديدى نيست که يکى از راه هاى معرفت، «کشف يا شهود باطنى» است و از اين طريق انسان حقايقى از جهان غيب را مشاهده مي کند که حقيقت نمايى آن به مراتب بيشتر از محسوسات و معقولات است. همان معرفتى که قرآن انسان را مشتاق آن مي سازد:
(کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ)6;
به تعبير علامه طباطبايى اين مشاهده و علم در همين دنياست، نه پس از مرگ.7 حال سؤال اين است که آيا پديده ى وحى در همان قلمرو مکاشفات عارفانه و الهامات درونى جاى مي گيرد، يا سنخ ديگرى از شهود است که از هر حيث قابل مقايسه با مکاشفات عارفانه يا يافته هاى رياضت پيشگان نيست؟

فرق مکاشفات عرفانى با وحى نبوى
به دلايل ذيل به اختصار بيان مي گردد که وحى نبوى و تجارب عرفا ماهيت جداگانه اى دارند.
1. الهام و کشف عرفانى در حيات فردى عارف نمود مي يابد و فاقد هرگونه برهان اقناعى و التزام آور براى ديگران است، ولى وحى نبوى در متن خود متضمن برهان اطمينان بخش براى صاحب وحى و مخاطبان خويش است;
(قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَة أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى)8;

بگو اين راه من است که با بينايى به سوى خدا مي خوانم; من و هرکه از من پيروى کند.
برخلاف کشف عرفانى که فردى است، صاحب وحى به بعثت و کوشش در هدايت همگان وا داشته مي شود.
2. وحى نبوى داراى عنصر «اطمينان بخشى» است، برخلاف مکاشفه ى عرفا که مجمل و گاهى مبهم و فاقد خصيصه ى اطمينان بخشىِ لازم است:
(ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لکِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْکِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَة مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ)9;

و نتواند که اين قرآن برخاسته ى غير خداوند باشد; بلکه همخوان با چيزى است که پيشاپيش آن است و روشنگر آن کتاب است که درآن ترديدى نيست و از پروردگار جهانيان است; يا مي گويند که (پيامبر) آن را برساخته است. بگو اگر راست مي گوييد سوره اى همانند آن بياوريد و هرکس را که مي توانيد در برابر خداوند (به يارى) فراخوانيد.
3. مکاشفه محصول تلاش عملى و فکرى طولانى صاحب آن است، ولى وحى آگاهى ناگهانى و پيش بينى نشده و اکتساب ناپذيرى است که از مبدأ غيبى افاضه مي شود و گيرنده ى آن دخالتى در آن ندارد و آن را به طور مطلق مي پذيرد:
(تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ)10;

اين از اخبار غيبى است که بر تو وحى مي کنيم; نه تو و نه قومت پيش از اين آنها را نمي دانستيد.
4. دريافته اى متصوفه و اهل طريقت، همچنان که ممکن است راستين باشند، ممکن است محصول القائات و وسوسه هاى شيطانى باشند; مثلاً به محي الدين بن عربى منسوب است که:
«رجبيون را دريافتى است که از آثار آن، رؤيت رافضيان (شيعيان) به صورت خوک در مکاشفه است.»
در حالى که حريم وحى نبوى مصون از رهيافت جنود شيطانى و پندارهاى باطل است و خداوند حکيم تمام ضمانتهاى لازم را براى صيانت آن تدبير کرده است:
(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُکُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى کُلَّ شَيْء عَدَداً)11; اوست داناى نهان;

کسى را در غيب خويش آگاه نمي سازد، مگر آن کس را که به پيامبرى برگزيد که پيشاپيش و پشت سر او نگاهبانى مي گمارد تا معلوم بدارد که پيامهاى پروردگارشان را رساندهاند و خداوند بر آنچه نزد ايشان است احاطه دارد و عدد همه چيز را شمار کرده است.
اين آيه و مانند آن12 تبيين کننده ى صيانت وحى از مبدأ تا انتهاست که بيانگر عصمت پيامبر در مقام دريافت و ابلاغ وحى به مخاطبان است.13

وحى از زبان وحى
ميزان شناخت ما از وحى تشريعى تنها از طريق آثار و علايم آن است; بنابراين بايد از طريق متن وحى و آورنده ى آن به تبيين پرتوى از آن دست يافت.
اعتراف شخص پيامبر به خدايى بودن وحى،14 غير ارادى بودن وحى،15 عدم قدرت پيامبر بر تغيير و تبديل وحى،16 همسطح نبودن معارف قرآن با فرهنگ عصر نزول،17سيره ى صادقانه و پايبندى پيامبر به آيين خود،18 اتقان و خلل ناپذيرى قرآن،19هماوردجويي ها و پيشگويي هاى غيرمتعارف متن قرآن،20 گوياى اشراق و افاضه از يک غيب مطلق بوده، جستوجو براى پيدا کردن مصدر و منشأ انسانى براى وحى محمدى(صلى الله عليه وآله)تلاشى بي ثمر است.
يافته هاى زير گزارشى است از تبيين ماهيت وحى:
1. وحى از رابطه ى خداوند در ربوبيت سراسر گيتى، اعم از قوانين جارى در طبيعت، هدايت غريزى موجودات و هدايت تشريعى انسانها حکايت مي کند:
(رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى کُلَّ شَيْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)21;

پروردگار ما کسى است که هر موجودى را آفريده و راه رسيدن به مقصود را به او نشان داده است.
2. حقيقت وحىِ تشريعى، تجلّى علم الهى است که ناشى از علوّ عظمت، عزّت و حکمت خداوند است; بنابراين حامل آن حقيقت وزين سينه ى انسان کامل است.
(و إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِکَ)22;

و اين قرآن نازل شده از جانب پروردگار جهان است که آن را روح امين بر قلبت نازل کرد.
وجود مبارک حضرت رسول اکرم(صلى الله عليه وآله)بدون آن که ابزارهاى حسى و يا تفکر عقلانى در آن مداخله داشته باشد گيرنده ى وحى بوده است.23
3. وحى نازل شده از مقام علم الهى است و لباس لفظ و کتابت به آن پوشانده شده تا در خور فهم مردم گردد:
(إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْکِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَکِيمٌ)24;

ما قرآن را به زبان عربى قرار داديم تا در آن انديشه کنيد، در حالى که قرآن در لوح محفوظ نزد ما والامرتبه و استوار است.
دريافت حقيقت قرآن و وحى که فراتر از مفاهيم و سطح خرد و انديشه ى بشرى است و در مرتبه ى «لوح محفوظ» و «ام الکتاب» است، جز با عروج و صعود پيامبر(صلى الله عليه وآله) از عوالم طبيعى و حسى و عقلانى و ترقى به عالم ملکوت ميسر نمي گردد.25
4. معرفت وحيانى منشأ بعثت پيامبر است و مخاطبان را به برهان و استدلال و همانندآورى فرا مي خواند.
5. راه وحى با تلاش فکرى و رياضت عملى طى نمي شود، بلکه موهبت و فضل خداست که براى تکميل امر هدايت انسان به سوى سعادت، افراد شايسته اى را انتخاب مي کند. البته اين امر هرگز با خردپذيرى اهداف و نتايج آن منافات ندارد; از اين رو قرآن از نظر مطالب، مضامين و اهداف و روشهايى که به مخاطبان خويش القا مي کند امرى قابل سنجش و ارزيابى است و مکرر از انسانها مي خواهد که در مضامين آن تدبر کنند.
(أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً کَثِيراً)26;

آيا در قرآن نمي انديشند، که اگر از نزد غير خدا بود در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيار مي يافتند.
(وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ)27;

و ما قرآن را بر تو نازل کرديم تا براى مردم بيان کنى آنچه را براى ايشان نازل شده است و تا خود آنان نيز تفکر کنند.
آنچه گذشت خلاصه اى است از تبيين ماهيت وحى و فرق آن با تجارب عارفان.28
و به عبارت ديگر مي توان گفت: قرآن در مکه مدّت بيست و سه سال، از راه وحى زبانى و ارتباط گفتارى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل شده است.
اساساً وحى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دو گونه است: يکى القايى و گزاره اى که داراى الفاظ و جمله بندى خاصى نبوده، تنها محتوى و مضمون آن از سوى خدا بر قلب پيامبر نازل مي شد و پيامبر نيز آن را به زبان خود تلفظ مي کرد، مانند حديث قدسى، حديث نبوى و... . ديگرى وحى زبانى و گفتارى که تجلى آن در قرآن ظاهر شد.
قرآن مجموعه اى است که افزون بر محتوا، الفاظ و نظم و نثر و جلمه بندى و ترتيب آن نيز از سوى خداوند نازل شده است و اراده و عقل و تفکر بشر در متن آن دخالتى ندارد و در اعجاز آن همين بس که تا به حال کسى نتوانسته است مانند آن را به رشته تحرير در آورد.

.................................................................

پی نوشت ها:
1. سورهى نجم، آيهى 3، 4.
2. محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، الجزء الاول، (مؤسسهى انتشارات اسلامى چ سوّم، سال 1416 ق)، ص 25 - 31.
3. ر.ک: محمدباقر سعيدى روشن، تحليل وحى از ديدگاه اسلام و مسيحيت، (مؤسسهى فرهنگى انديشه، چ اوّل، مهر ماه 1375).
4. همان.
5. ر.ک: عليرضا قائمىنيا، وحى و افعال گفتارى، (زلال کوثر، چ اوّل، بهار 1381) و رضا حاجى ابراهيم، نگاهى بر بسط تجربهى نبوى، (زلال کوثر، چ اوّل، زمستان 1381).
6. سورهى تکاثر، آيات 5 - 6.
7. علامه طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، (بيروت: منشورات مؤسسة الاعلمى)، ج 20.
8. سورهى يوسف، آيهى 108.
9. سورهى يونس،آيهى 37 - 38.
10. سورهى هود، آيهى 49.
11. سورهى جن، آيات 26 - 28.
12. سورهى نجم، آيات 1 - 4; سورهى اعلى، آيهى 6; سورهى طور، آيهى 48; سورهى حجر، آيات 94 - 95; سورهى شعراء، آيات 210 - 212.
13. ر.ک: محمدباقر سعيدى روشن، وحي شناسى، (مؤسسهى فرهنگى دانش و انديشهى معاصر، چ اوّل، بهار 1378)،و همان.
14. سورهى مزمل، آيهى 5 و سورهى اعراف، آيهى 184.
15. سورهى احزاب، آيهى 37.
16. سورهى الحاقه، آيات 43 - 47.
17. سورهى شورى، آيهى 52.
18. سورهى اعراف، آيهى 6 و سورهى احقاف، آيهى 9.
19. سورهى نحل، آيهى 89 و سورهى بقره، آيهى 2.
20. سورهى اسراء، آيهى 88 و سورهى مائده، آيهى 67.
21. سورهى طه، آيهى 50.
22. سورهى شعراء، آيات 192 - 194.
23. علامه طباطبايى، همان، ج 15، ص 317.
24. سورهى زخرف، آيات 3 - 4.
25. علامه طباطبايى، همان، ج 18، ص 83 و آيت الله جوادى آملى، تفسير موضوعى (مرکز نشر اسراء) ج 3، ص 142، 160.
26. سورهى نساء، آيهى 82.
27. سورهى نحل، آيهى 44.
28. ر.ک: سعيدى روشن، تحليل وحى.

منبع:اخلاق نت

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group