چهارشنبه 5 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

مباحث اخلاقي


5- آيا اخلاق قابل تغيير است؟
سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاي اخلاقي و تربيتي به اين مساله بستگي دارد، زيرا اگر اخلاق قابل تغيير نباشد نه تنها علم اخلاق بيهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامه‏هاي تربيتي انبيا و کتابهاي آسماني لغو خواهد شد; تعزيرات و تمام مجازاتهاي بازدارنده نيز بي‏معني خواهد بود.

بنابراين، وجود آنهمه برنامه‏هاي اخلاقي و تربيتي در تعاليم انبياء و کتب آسماني و نيز وجود برنامه‏هاي تربيتي در تمام جهان بشريت، و همچنين مجازاتهاي بازدارنده در همه مکاتب جزائي، بهترين دليل بر اين است که قابليت تغيير اخلاق، و روشهاي اخلاقي، نه تنها از سوي تمام پيامبران که از سوي همه عقلاي جهان پذيرفته شده است.

اما با اين همه، عجيب است که فلاسفه و علماي اخلاق بحثهاي فراواني درباره اين که «آيا اخلاق قابل تغيير است‏يا نه؟» مطرح کرده‏اند!

بعضي مي‏گويند: اخلاق قابل تغيير نيست! و آنها که بدگوهرند و طينتي ناپاک دارند عوض نمي‏شوند، و به فرض که تغيير يابند، سطحي و ناپايدار است و بزودي به حال اول باز مي‏گردند!

آنها براي خود دلائلي دارند از جمله اين که ساختمان جسم و جان رابطه نزديکي با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگي آفرينش روح و جسم اوست، و چون روح و جسم آدمي عوض نمي‏شود، اخلاق او نيز قابل تغيير نيست.

جمعي از شعرا که پيرو اين طرز تفکر بوده‏اند نيز در اشعار خود بطور گسترده به اين مطلب اشاره کرده‏اند (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعي مبالغه در اين امر حمل کرد).

نمونه‏اي از اشعار شعراي معروف را در اين زمينه در ذيل مي‏خوانيد:

پرتو نيکان نگيرد هر که بنيادش بد است تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است شمشير نيک زآهن بد چون کند کسي؟ ناکس به تربيت نشود اي حکيم کس! باران که در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره‏زار خس!

برسيه دل چه سود خواندن وعظ نرود ميخ آهنين در سنگ آهني را که موريانه بخورد نتوان برد از آن به صيقل زنگ!

چون بود اصل گوهري قابل تربيت را در او اثر باشد هيچ صيقل نکو نداند کرد آهني را که بدگهر باشد سگ به درياي هفتگانه مشوي که چو تر شد پليدتر باشد! خر عيسي گرش به مکه برند چون بيايد هنوز خر باشد!

دليل ديگري که براي اين امر ذکر کرده‏اند اين است که دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجي، از قبيل تاديب و نصيحت و اندرز است، و هنگامي که اين عوامل زايل گردد، انسان به اخلاق اصلي خود باز خواهد گشت، درست مانند سردي آب که به وسيله عوامل حرارت‏زا از بين مي‏رود و هنگامي که آن عوامل از بين برود، حرارت را پس داده، به حال اول باز مي‏گردد!

اين طرز فکر و اين‏گونه استدلالات همه مايه تاسف و سبب انحطاط جوامع بشري است!

طرفداران «قابليت تغيير» در امور اخلاقي، از دو دليل فوق چنين پاسخ مي‏گويند:

1- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نيست، ولي اين ارتباط به اصطلاح در حد «مقتضي‏» است نه «علت تامه‏»، يعني مي‏تواند زمينه‏ساز باشد نه اين که الزاما و اجبارا تاثير قطعي بگذارد، همان‏گونه که بسياري از افرادي که از پدران و مادران مبتلا به پاره‏اي از بيماريها متولد مي‏شوند زمينه آلودگي به آن بيماريها را دارند، ولي با اين حال مي‏توان با پيشگيريهاي مخصوص جلو تاثير عامل وراثت را گرفت.

افراد ضعيف البنيه از نظر جسماني با استفاده از بهداشت و ورزش، افراد نيرومندي مي‏شوند و بعکس، افراد قوي البنيه بر اثر ترک اين دو، ضعيف و ناتوان خواهند شد.

افزون‏براين، روح و جسم انسان نيز قابل‏تغيير است تاچه رسدبه‏اخلاق زاييده‏ازآن!

مي‏دانيم تمام «حيوانات اهلي امروز» يک روز در زمره حيوانات وحشي بودند، انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حيوانات اهلي در آورد; بسياري از گياهان و درختان ميوه نيز چنين بوده‏اند. جايي که با تربيت‏بتوان خلق و خوي يک حيوان و ويژگيهاي يک گياه يا درخت را تغيير داد چگونه نمي‏توان اخلاق انسان را به فرض که اخلاق ذاتي باشد تغيير داد؟

هم اکنون نيز بسياري از حيوانات را براي کارهايي که بر خلاف طبيعت آنها است تربيت مي‏کنند و آنها اين کارها را بخوبي انجام مي‏دهند.

2- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال ديگر آنان نيز روشن مي‏شود زيرا گاه عوامل بيروني آنقدر تاثير قوي دارد که ويژگيهاي ذاتي را بکلي دگرگون مي‏سازد، و حتي ويژگيهاي جديد به وراثت‏به نسلهاي آينده نيز مي‏رسد همان‏گونه که در حيوانات اهلي مثال زده شد.

تاريخ، انسانهاي بسياري را نشان مي‏دهد که بر اثر تربيت‏بکلي خلق و خوي خود را تغيير دادند، و به اصطلاح يکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادي که يک روز مثلا در صف دزدان قهار جاي داشتند به زاهدان و عابدان مشهوري مبدل گشتند.

توجه به طرز به وجود آمدن يک ملکه اخلاقي به ما اين قدرت را مي‏دهد که راه از ميان بردن آن را نيز پيدا کنيم; مساله چنين است که هر عمل خوب يا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقي مي‏گذارد، و روح را تدريجا به سوي خود جلب مي‏کند، تکرار اين عمل آن اثر را بيشتر و قويتر مي‏سازد، و کم کم کيفيتي به نام «عادت‏» حاصل مي‏شود، و هر گاه عادت استمرار يابد به صورت «ملکه‏» در مي‏آيد.

بنابراين، همان‏گونه که عادات و ملکات اخلاقي زشت در سايه تکرار عمل تشکيل مي‏گردد، از همين طريق قابل زوال است; البته، اثر تلقين، تفکر، تعليمات صحيح و محيط سالم در فراهم کردن زمينه‏هاي روحي براي پذيرش و تشکيل ملکات خوب را نمي‏توان ناديده گرفت.

در اينجا قول سومي نيز وجود دارد و آن اين‏که بعضي از صفات اخلاقي قابل تغيير است، و بعضي غير قابل تغيير، آن صفاتي که طبيعي و فطري است، قابل تغيير نمي‏باشد، ولي آن صفاتي که عوامل خارجي دارد قابل تغيير است. (1)

اين قول نيز فاقد هرگونه دليل است، زيرا اين تفصيل و تفاوت گذاري، بين صفات فرع، بر قبول اخلاق طبيعي و فطري است، در حالي که چنين چيزي ثابت نيست; و به فرض که چنين باشد چه کسي مي‏تواند ادعا کند که صفات فطري قابل تغيير نيست؟ مگر حيوانات وحشي را نمي‏توان اهلي کرد؟ مگر تعليم و تربيت نمي‏تواند آنقدر ريشه‏دار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟

آيات و روايات دليل بر قابليت تغيير اخلاق است

آنچه را در بالا گفتيم از نظر دلائل عقلي و تاريخي بود، هنگامي که به دلائل نقلي يعني آنچه از مبدا وحي و سخنان معصومين(ع) به دست آمده مراجعه کنيم مساله از اين هم روشنتر است; زيرا:

1- نفس مساله بعثت انبيا و ارسال رسل و انزال کتب آسماني و بطور کلي ماموريتي که آنها براي هدايت و تربيت همه انسانها داشتند، محکمترين دليل بر امکان تربيت و پرورش فضائل اخلاقي در تمام افراد بشر است.

آياتي مانند: هو الذي بعث في‏الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره جمعه، آيه‏2) (2) و آيات مشابه آن بخوبي نشان مي‏دهد که هدف از ماموريت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هدايت و تربيت و تعليم و تزکيه همه کساني بود که در «ضلال مبين‏» و گمراهي آشکار بودند.

2- تمام آياتي که خطاب به همه انسانها به عنوان «يا بني‏آدم‏» و «ياايها الناس‏» و «ياايها الانسان‏»، و «يا عبادي‏» مي‏باشد و مشتمل بر اوامر و نواهي و مسائل مربوط به تهذيب نفوس و کسب فضائل اخلاقي است، بهترين دليل بر امکان تغيير «اخلاق رذيله‏» و اصلاح صفات ناپسند است، در غير اين صورت، عموميت اين خطابها لغو و بيهوده خواهد بود.

ممکن است گفته شود: اين آيات غالبا مشتمل بر احکام است، و احکام مربوط به جنبه‏هاي عملي است، در حالي که اخلاق ناظر به صفات دروني است.

ولي نبايد فراموش کرد که «اخلاق‏» و «عمل‏» لازم و ملزوم يکديگر و به منزله علت و معلولند، و در يکديگر تاثير متقابل دارند; هر اخلاق خوبي سرچشمه اعمال خوب است، همان‏گونه که اخلاق رذيله، اعمال زشت را به دنبال دارد; و در مقابل، اعمال نيک و بد نيز اگر تکرار شود تدريجا تبديل به خلق و خوي خوب و بد مي‏شود.

3- اعتقاد به عدم امکان تغيير اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مي‏آورد; زيرا مفهومش اين است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغيير آن نيستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام کار خوب يا بد مجبورند، و در عين حال مکلف به انجام خوبيها و ترک بديها هستند; اين عين جبر است، و تمام مفاسدي را که مذهب جبر دارد بر آن مترتب مي‏شود. (3)

4- آياتي که با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مي‏کند و از رذايل اخلاقي بر حذر مي‏دارد نيز دليل محکمي است‏بر امکان تغيير صفات اخلاقي، مانند «قد افلح من زکيها وقد خاب من دسيها; هر کس نفس خود را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است.» (سوره شمس - آيه‏9 و 10).

تعبير به «دسيها» از ماده «دس‏» و «دسيسه‏» در اصل به معني آميختن شي‏ء ناپسندي با چيز ديگر است; مثل اين که گفته مي‏شود: «دس الحنطة بالتراب; گندم را با خاک مخلوط کرده‏»، اين تعبير نشان مي‏دهد که طبيعت انسان بر پاکي و تقوا است و آلودگيها و رذائل اخلاقي از خارج بر انسان نفوذ مي‏کند و هر دو قابل تغيير و تبديل است.

در آيه‏34 سوره فصلت مي‏خوانيم: «ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينک وبينه عداوة کانه ولي حميم; بدي را با نيکي دفع کن ناگهان (خواهي ديد) همان کسي که ميان تو و او دشمن است گويي دوست گرم و صميمي (و قديمي تو) است!»

اين آيه بخوبي نشان مي‏دهد که عداوت و دشمنيهاي عميق که در خلق و خوي انسان ريشه دوانده باشد، با محبت و رفتار شايسته ممکن است تبديل به دوستيهاي داغ و ريشه‏دار شود; اگر اخلاق، قابل تغيير نبود، اين امر امکان نداشت.

در روايات اسلامي نيز تعبيرات روشني در اين زمينه ديده مي‏شود مانند احاديث زير:

1- حديث معروف اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، (4) دليل واضحي بر امکان تغيير صفات اخلاقي است.

2- روايات فراواني که تشويق به حسن خلق مي‏کند، مانند: حديث نبوي: «لو يعلم العبد ما في حسن الخلق لعلم انه يحتاج ان يکون له خلق حسن; اگر بندگان مي‏دانستند که حسن خلق چه منافعي دارد، يقين پيدا مي‏کردند که محتاج به اخلاق نيکند!»، (5) نشانه ديگر است.

3- در حديث ديگري از همان حضرت مي‏خوانيم: «الخلق الحسن نصف الدين; اخلاق خوب، نيمي از دين است.» (6)

4- و در حديثي از اميرمؤمنان علي عليه السلام مي‏خوانيم: «الخلق المحمود من ثمار العقل، الخلق المذموم من ثمار الجهل; اخلاق خوب از ميوه‏هاي عقل و آگاهي است و اخلاق بد از ثمرات جهل و ناداني است.» (7)

و از آنجا که «علم‏» و «جهل‏» قابل تغيير است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغيير مي‏باشد.

5- در حديث ديگري از پيامبراکرم صلي الله عليه و آله آمده است: «ان العبد ليبلغ بحسن خلقه عظيم درجات الاخرة وشرف المنازل وانه لضعيف العبادة; بنده خدا به وسيله حسن اخلاق به درجات عالي آخرت و بهترين مقامات مي‏رسد، در حالي که ممکن است از نظر عبادت ضعيف باشد!» (8)

در اين حديث اولا مقايسه حسن اخلاق به عبادت، و ثانيا ذکر درجات بالاي اخروي که حتما مربوط به اعمال اختياري است، و ثالثا تشويق به تحصيل حسن خلق، همگي نشان مي‏دهد که اخلاق يک امر اکتسابي است، نه اجباري و الزامي و خارج از اختيار! (دقت کنيد)

اين گونه روايات و تعبيرات گويا و پرمعني در کلمات معصومين(ع) زياد ديده مي‏شود (9) و همه آنها نشان مي‏دهد که صفات اخلاقي قابل تغيير است، و گرنه اين تعبيرات و تشويقها لغو و بيهوده بود.

6- در حديث ديگري از رسول‏خدا صلي الله عليه و آله مي‏خوانيم که به يکي از يارانش به نام «جرير بن عبدالله‏» فرمود: «انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک; خداوند به تو چهره زيبا داده، اخلاق خود را نيز زيبا کن!» (10)

کوتاه سخن اين که: کتب روايي ما پس از رواياتي است که همگي دلالت‏بر امکان تغيير اخلاق آدمي دارد. (11)

اين بحث را با حديثي از امير مؤمنان علي عليه السلام که تشويق به فضائل اخلاقي مي‏کند پايان مي‏دهيم، فرمود: «الکرم حسن السجية و اجت-ناب الدن-ية; ارزش و کيفيت انسان به اخلاق پسنديده و اجتناب و دوري از اخلاق پست است!» (12)

دلائل طرفداران عدم تغيير اخلاق

در برابر دلائل بالا بعضي به رواياتي تمسک جسته‏اند که در نظر بد وي از آنها چنين بر مي‏آيد که اخلاق قابل تغيير نيست، از جمله:

1- در حديث معروفي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است که فرمود:

«الناس معادن کمعادن الذه-ب والفض-ة، خيارهم في الجاهلي-ة خياره-م في الاس-لام; مردم همچون معدنهاي طلا و نقره‏اند، بهترين آنها در زمان جاهليت‏بهترين آنها در اسلامند.»

2- در حديث ديگري از همان حضرت صلي الله عليه و آله آمده است: «اذا سمعتم ان جبلا زال عن مکانه فصد قوه، و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصد قوه! فانه سيعود الي ما جبل عليه! هر گاه بشنويد کوهي از جايش حرکت کرده، تصديق کنيد، اما اگر بشنويد کسي اخلاقش را رها نموده تصديق نکنيد! چرا که بزودي به همان فطرت خويش باز زيرا اين نکته قابل قبول است که روحيات مردم ذاتا متفاوت است، بعضي همچون معدن طلا هستند و بعضي نقره، ولي

‹رس‏ث/››ح .ت‏سين ل‏کشم ن‏ادنچ ،دراد ق‏لاخا رييغت ن‏اکما رد ت‏حارص ه‏ک ي‏تاياور و ق‏باس ن‏شور ل‏ئلاد ه‏نيرق ه‏ب ت‏اياور ه‏نوگ ن‏يا ريسفت ح<>ج خ‏ساپ ج<>ح)31( اينها دليل بر اين نمي‏شود که اين روحيات قابل تغيير نباشند; و به تعبير ديگر، اين گونه صفات روحي در حد مقتضي است نه علت تامه، لذا با تجربه ديده‏ايم که اين افراد بر اثر تعليم و تربيت‏بکلي عوض مي‏شوند.

اضافه بر اين، اگر ما بخواهيم مطابق اين حديث‏حکم کنيم بايد بگوييم که همه مردم داراي اخلاق نيکند، بعضي خوبند و بعضي خوبتر، (همانند نقره و طلا)، بنابراين، جايي براي اخلاق رذيله طبيعي وجود نخواهد داشت. (دقت کنيد)

در مورد حديث دوم نيز مساله جنبه مقتضي دارد نه علت تامه، و يا به تعبير ديگر ناظر به غالب مردم است نه همه مردم; وگرنه مضمون حديث، مخالف صريح تواريخي است که در دست است و نشان مي‏دهد افرادي اخلاق خود را تغيير داده‏اند، و تا پايان عمر بر همان روش باقي ماندند.

همچنين مخالف تجربيات روزمره ما است که بسياري از افراد فاسد را مي‏بينيم به وسيله تعليم و تربيت راه زندگي خود

را عوض مي‏کنند و تا آخر نيز بر روش جديد مي‏مانند. کوتاه سخن اين که: در عين قبول تفاوت روحيات و سجاياي اخلاقي مردم با يکديگر، هيچ کس مجبور نيست که بر اخلاق بد باقي بماند، يا بر اخلاق خوب; صاحبان سجيه نيک ممکن است‏بر اثر هواپرستي در منجلاب اخلاق سوء سقوط کنند و صاحبان سجاياي زشت، ممکن است زير نظر استاد مربي و در سايه خودسازي به بالاترين مراحل کمال عروج نمايند!

اين نکته نيز گفتني است که بعضي از افراد فاسد و مفسد، براي اين که اعمال خود را توجيه کنند، به اين گونه منطقها روي مي‏آورند که خدا ما را چنين آفريده، اگر مي‏خواست، مي‏توانست ما را با اخلاق ديگري بيافريند!

به هر حال، روي آوردن به مکتب طرفداران عدم قابليت تغيير اخلاق نتيجه‏اي جز سقوط در دامان اعتقاد به جبر، و انکار مکتب انبيا و بيهوده شمردن تلاش علماي اخلاق و روانکاوان و سرانجام فساد جوامع بشري نخواهد داشت.
......................................................

پی نوشتها:

1- محقق نراقي در جامع السعادات اين نظريه را برگزيده است (جامع السعادات جلد 1، ص 24).

2- آيه‏164 آل عمران نيز همين مضمون را در بردارد.

3- به اصول‏کافي، جلد 1، ص 155و کشف‏المراد،بحث‏قضا و قدر درباره مفاسد و مذهب جبر مراجعه‏شود.

4- سفينة البحار، (ماده خلق).

5- بحار، جلد 10، ص‏369.

6- بحار، ج 71، ص 385.

7- غررالحکم، 1280 - 1281.

8- مهجة البيضاء، ج 5، ص‏93.

9- مرحوم کليني در جلد دوم اصول کافي، در باب حسن الخلق(ص‏99) هيجده روايت در اين زمينه نقل‏کرده است.

10- سفينة البحار، ماده خلق.

11- به جلد دوم اصول کافي و روضه کافي، و جلد سوم ميزان الحکمة و جلد اول سفينة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرماييد.

12- غرر الحکم.

13- جامع السعاده، جلد اول، صفحه 24.

منبع:اخلاق در قرآن جلد اول ،آیت الله مکارم شيرازي

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group