شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

دسته بندي مسائل اخلاقي


اخلاق نيک و بد در قرآن

پيشگفتار (روش بحث)

در جلد اول اين کتاب (اخلاق در قرآن) اصول کلي، مسائل اخلاقي و طرق مختلف تهذيب نفس، مکتبها، انگيزه‏ها و نتيجه‏ها، به طور مشروح مورد بررسي قرار گرفت و رهنمودهاي مهم قرآن مجيد در زمينه اين مسائل در شکل تفسير موضوعي بيان شد.

اکنون نوبت آن رسيده است که با استفاده از آن اصول کلي به سراغ تک تک «فضايل‏» و «رذايل‏» اخلاقي برويم و هر يک را در پرتو رهنمودهاي وحي و آيات مورد بررسي قرار دهيم.

عوامل شکل‏گيري آن فضايل و رذايل، آثار و نشانه‏ها، نتايج و عواقب خوب و بد هر يک، و بالاخره طرق مبارزه با رذايل اخلاقي و کسب فضايل را مورد بررسي قرار دهيم.

هنگام ورود در اين بحث، در فکر فرو رفتيم که با استفاده از کدام نظم و ترتيب در اين بحث پرتلاطم وارد شويم!

آيا بايد روش فلاسفه يونان را در تقسيم اخلاق به چهار بخش(حکمت، عدالت، شهوت و غضب) قناعت کنيم؟ در حالي که نه هماهنگ با آيات قرآن است که ما در اين بحثها در سايه آن حرکت مي‏کنيم و نه في حد ذاته خالي از نقيصه يا نقيصه‏هاست که در جلد اول به آن اشاره شد.

آيا فضايل و رذايل را طبق حروف الفبا ترتيب دهيم و بحثها را به اين صورت پيش ببريم، در حالي که روش الفبايي در اين‏گونه مسايل غالبا از روش منطقي جدا مي‏شود و بحثها ناهماهنگ مي‏گردد.

آيا به سراغ ساير مکتبهاي شرق و غرب در مسايل اخلاقي برويم و نظم بحث را از آنها بگيريم؟! در حالي که هر کدام براي خود مشکل يا مشکلاتي دارند و اضافه بر اين، ممکن نيست هماهنگ با تفسير موضوعي قرآن در زمينه اخلاق گردد.

ناگهان به لطف پروردگار و با يک الهام دروني روش تازه‏اي به نظر رسيد که برخاسته از خود قرآن و با الهام گرفتن از آن باشد و آن اينکه: مي‏دانيم قرآن مجيد قسمت مهم مباحث اخلاقي و عملي را در لابلاي شرح تاريخ گذشتگان و اقوام پيشين آورده و به خوبي مجسم ساخته است که هر کدام از اين رذايل و فضايل چه بازتابهاي وسيع و گسترده‏اي در جوامع انساني دارد و عاقبت کار آنها به کجا مي‏رسد و انصافا قرآن از اين نظر داد سخن داده که مسايل اخلاقي را در بوته آزمايشهاي عيني و خارجي قرار داده است تا نتيجه‏گيري از آن براي هر خواننده و شنونده‏اي بسيار سريع و عميق باشد!

به همين دليل فکر کرديم بهتر است معيار نظم مباحث را با توجه به شرايط ويژه‏اي که بر بحثهاي ما حاکم است، همان تواريخ قرآن مجيد و معيارهاي حاکم بر آن بدانيم.

به تعبير ديگر: نخست‏به سراغ داستان آفرينش آدم و حوا و وسوسه‏هاي شيطان و دور شدن آنها از بهشت مي‏رويم و رذايلي که سبب پيدايش ماجراي عبرت‏انگيز طرد شيطان از بساط قرب خداوند و محروم شدن آدم و حوا از بهشت‏شد را در طليعه بحث قرار مي‏دهيم.

مي‏دانيم شيطان به خاطر «استکبار» و «خودخواهي‏» و «خود برتر بيني‏» و سپس «لجاجت‏» و «تعصب‏» از سجده بر آدم خودداري کرد و از درگاه خدا رانده شد و آدم‏7 و حوا به خاطر «حرص‏» و «آز» تسليم وسوسه‏هاي بي‏منطق دشمن خود - شيطان - شدند و در دام او افتادند.

بعد نوبت‏به داستان «هابيل‏» و «قابيل‏» و صفات زشتي که انگيزه قتل هابيل شد مي‏رسد و به همين ترتيب به سراغ داستان نوح و ماجراهاي ديگر تاريخي، مخصوصا ماجراي قوم بني اسرائيل و موسي‏7 مي‏رويم و در آينه زندگي انبياي الهي فضايل و آثار آن را مي‏بينيم و در زندگي اقوام منحرف که گرفتار انواع مجازاتهاي الهي شدند آثار رذايل را مشاهده مي‏کنيم.

اين روش هم جالب و شيرين است و هم با بحثهاي قرآني سازگارتر مي‏باشد. اضافه بر اين به بحثهاي فضايل و رذايل جنبه عينيت مي‏بخشد و آنها را در صحنه حس و تجربه قرار مي‏دهد.


منبع :اخلاق در قرآن جلددوم، ناصر مکارم شيرازي،

 

دسته بندي مسائل اخلاقي2

 


فلاسفه اخلاق تاکنون، به پيروي از ارسطو، اخلاق را به ملکات راسخه در نفس که در اثر تکرار عمل حاصل مي‏شود تفسير کرده‏اند. و از آنجا که منشا اعمال و رفتار انسان قواي نفساني اوست، هماهنگ با تنوع و تعدد قواي نفساني، فصول اخلاق را به اقسام متنوعي تقسيم کرده‏اند. آنان مي‏گويند: قوايي که در پيدايش فعال و به دنبال آنها ملکات انسان مؤثر هستند سه دسته‏اند: 1 - قوه عقليه. 2 - قوه شهريه. 3 - قوه غضبيه. هر يک از اين قواي سه گانه، رفتارها و کردارهاي ويژه‏اي طلب مي‏کنند و نيز به ترتيب اولويت اين قوا، به بررسي اعمال و رفتار انسان مي‏پردازند. و علماي اخلاق اسلامي هم غالبا به پيروي از ارسطو کم و بيش همين تقسيم بندي را رعايت کرده‏اند.

اکنون، در ارتباط با تقسيم فوق دو سؤال قابل طرح است که دقت در آنها در جاي مناسب خود قابل ملاحظه خواهد بود: نخست آنکه آيا تقسيم قواي نفس به اين سه قوه درست است و آيا مي‏توان قواي نفس را در اين سه خلاصه کرد؟ دوم آنکه تقسيم اخلاق و رفتار و ملکات اخلاقي بر اساس تنوع قواي نفساني آيا مي‏تواند مطلوب باشد و يا اينکه بهتر است روش ديگري براي تقسيم آنها پيدا کنيم؟

مي‏توان گفت: هر دو مطلب فوق تا حدي قابل مناقشه است و ما مي‏توانيم در اين زمينه تقسيمات ديگري ارائه کنيم که مبتني بر تنوع قواي نفس نباشد و يا تقسيماتي که مبتني بر قواي نفس باشد; ولي، قواي نفس را در اين سه قوه منحصر نکنيم و تعداد بيشتري از قوي نفس و تنوع ظريفتري از آنها را اساس کار خود و ريشه تقسيم رفتارها و ملکات اخلاقي قرار دهيم چنانکه به ياري خداوند بزودي مطرح خواهيم کرد.

از نظر ما موضوع علم اخلاق اعم از ملکات نفساني است که فلاسفه اخلاق تاکنون به عنوان موضوع علم اخلاق بر آن تاکيد داشته‏اند و چنانکه قبل از اين گفته‏ايم: موضوع اخلاق اعم از ملکات اخلاقي است و همه کارهاي ارزشي انسان را که متصف به خوب و بد مي‏شوند و مي‏توانند براي نفس انساني کمالي را فراهم آورند يا موجب پيدايش رذيلت و نقصي در نفس شوند، در بر مي‏گيرد و همگي آنها در قلمرو اخلاق قرار مي‏گيرند.

چنانکه به نظر ما قرآن کريم و روايات نيز اين سخن را تاييد مي‏کنند. بنابراين، مي‏توان گفت: موضوع اخلاق، موضوع وسيعي است که شامل ملکات و حالات نفساني و افعالي مي‏شود که رنگ ارزشي داشته باشند.

اکنون، پس از روشن شدن حد و مرز موضوع اخلاق، مي‏توانيم به عنوان طرح بررسي و روش مطالعاتي آن، تقسيمات گوناگوني را، بر اساس تنوع قواي نفس يا به صورت ديگري، ارائه دهيم تا در سير مطالعاتي و تحقيق، نقاط ورود و خروج و تسلسل منطقي مباحث را روشن کند.

ما هم مي‏توانيم مسائل اخلاقي را به تناسب تنوع قواي نفس تقسيم بندي کنيم و هم به تناسب تنوع متعلقات افعال اخلاقي. و به عبارتي هم مي‏توانيم تقسيم را از مبدا فعل شروع کرده و افعال اخلاقي را به تناسب مبادي گوناگون نفساني آنها به گروههاي گوناگون تقسيم و در رده‏هاي مختلف قرار دهيم، چنانکه پيروان ارسطو عمل کرده‏اند با اين تفاوت که تقسيم ديگري از قواي نفساني مورد نظر، خواهد بود که به ياري خدا ارائه خواهيم داد و هم ممکن است که تقسيم را از متعلق و طرف رابطه شروع کرده و موضوعات اخلاقي را بر اساس تنوع متعلقات افعال اخلاقي رده‏بندي و منظم سازيم.

در مورد تقسيم به تناسب متعلقات مي‏گوييم: متعلق افعال اختياري يا خود فاعل است‏يا ديگران هستند و يا اينکه با خداي متعال ارتباط پيدا مي‏کند که مي‏توان به تناسب هر يک، نام متناسبي نيز بر آن اطلاق کرد. نخستين قسم را «اخلاق فردي‏» بخش دوم را «اخلاق اجتماعي‏» و بخش سومين را «اخلاق الهي‏» نام مي‏گذاريم. و اين تقسيمي دلنشين‏تر از تقسيم گذشته خواهد بود.

در تقسيم به تناسب مبادي نفساني افعال همانطور که در بالا گفتيم: مي‏توان مبادي نفساني افعال و به عبارتي قواي نفس را به صورتهاي ديگري تقسيم کرد و ما در اينجا يک تقسيم را به اين صورت مطرح مي‏کنيم که افعال انسان: 1 - گاهي منشا غريزي دارد; يعني، فعل و انفعالاتي بدني مستقيما منشا انگيزش آنها مي‏شود مثل: خوردن يا روابط جنسي و نظاير آنها که منشاشان ميل به خوردن يا ميل جنسي است و اين تمايلات به سبب فعل و انفعالات فيزيولوژيک تحقق مي‏يابند. 2 - گاهي ديگر منشا افعال، تاثرات روحي انسان نظير حالات ترس و وحشت و اضطراب هستند که در روان‏شناسي با عنوان انفعالات نام برده مي‏شوند. 3 - برخي ديگر کارهايي هستند که از تمايلات عالي انساني و به اصطلاح تمايلات فطري نظير: حقيقت جويي، کمال طلبي، ميل به فضايل اخلاقي و پرستش، منشا مي‏يابند يعني تمايلاتي که منشا بدني و عضوي ندارند، برخاسته از عوامل مادي و فيزيولوژيک نيستند و مبدا و غايت مادي ندارند. 4 - در مواردي نيز رفتارهاي انساني منشا احساسي و عاطفي دارند که اين خود به دو نوع تقسيم مي‏شود: يکي رفتارهايي است که عواطف مثبت انسان مثل انس و محبت آنها را برانگيخته است، و دوم رفتارهايي که منشاشان عواطف منفي انسان نظير حسد و کينه و نفرت خواهد بود.

طرح مورد نظر و شرح آن

ما در اين نوشته طرح و تقسيم بندي به تناسب متعلقات افعال را دنبال مي‏کنيم به اين معنا که آنها را چنانکه گفتيم، تقسيم مي‏کنيم به: 1 - اخلاق الهي يعني کارهاي انساني که به خدا مربوط مي‏شود، مثل ياد خدا، توجه به خدا، خشوع و خوف از خدا، رجاء و ايمان به خدا و غيره که عباداتي بر اساس آنها انجام مي‏شود مثل نماز و روزه و غيره. 2 - اخلاق فردي يعني کارهايي که به خود شخص مربوط مي‏شود و در انجام دادن آنها اصالتا رابطه با خدا منظور نيست گو اينکه ممکن است‏با خدا و احيانا با مردم هم ارتباط پيدا کند; ولي، در آن بالاصاله فقط رابطه با خود انسان ملحوظ است; مثل شکم بارگي، شهوتراني. چه اينکه انسان پرخور باشد يا کم غذا و دنبال شهوات برود يا نرود در اصل به خود شخص مربوط است گرچه به اين لحاظ که ممکن است در يک صورت اطاعت‏خدا و در يک صورت مخالفت‏خدا باشد، با خداوند هم ارتباط پيدا مي‏کند و يا مثل ارضاء غريزه جنسي که منشا آن صفت نفساني شهوتراني است و به منظور پاسخگويي به آن انجام مي‏شود پس اصلا به خود شخص مربوط مي‏شود ولي اين بديهي است که ناگزير با شخص ديگري نيز ارتباط پيدا کند. 3 - اخلاق اجتماعي که محور اصليش ارتباط انسان با ديگران است و از معاشرت با ديگران و زندگي اجتماعي پديد مي‏آيد: مثل احسان به ديگران، احترام يا توهين به ديگران که محور اصلي آنها را روابط اجتماعي تشکيل مي‏دهد.

اکنون، اشاره به اين حقيقت لازم است که گرچه رفتارهاي انساني چنانکه در بالا تقسيم کرديم متنوعند و در سه رديف اخلاق فردي، اخلاق اجتماعي و اخلاق الهي قرار مي‏گيرند ولي، همه آنها از يک سري مبادي مختلف نفساني سرچشمه مي‏گيرند که کلياتش مشترک است. ما در مباحث انسان شناسي مطرح کرده‏ايم که افعال اختياري انسان بطور کلي از هر يک از دو مبدا نفساني به وجود مي‏آيد: 1 - بينشها و شناختها 2 - تمايلات و گرايشها. و نيز گفتيم: که اين دو نوع مبدا افعال نفساني نسبت‏به انجام فعل دو اثر متفاوت دارند که يکي فقط روشنگري مي‏کند و اثرش کشف واقعيتهاست، و ديگري تحريک کننده است و انسان را به طرف انجام کار بر مي‏انگيزد که البته اين انگيزش با حالات و کيفياتي نفساني مثل ترس و اميد، توام است که در نتيجه در بسياري از موارد به فعاليت‏بدني منتهي مي‏شود و در مواردي نيز صرفا يک فعل دروني تحقق مي‏يابد و گرچه ممکن است‏به وسيله اندامهايي از بدن مثل مغز و اعصاب انجام شود ولي به بيرون بدن سرايت نمي‏کند. که اين افعال هم از آنجا که در زمره افعال اختياري انسان هستند در قلمرو اخلاق قرار مي‏گيرند.

نکته ديگري که قابل ملاحظه خواهد بود اين است که در «مبادي و فلسفه اخلاق‏» عقلا و کتابا و سنتا به اين نتيجه رسيديم که ارزش اخلاق به دو عامل وابسته است : يکي صلاحيت‏خود فعل، و دوم نيت و انگيزه فاعل; که اين دو در حقيقت‏به منزله جسم و روح عمل اخلاقي هستند. يعني کار اخلاق هم خود به خود بايد صالح و درست‏باشد و هم علاوه بر آن، لازم است‏با نيت و انگيزه صحيحي انجا گيرد تا ارزش پيدا کند. بنابراين، در همه افعال خواه و ناخواه با نيت ارتباط داريم که از سويي در واقع روح عمل و اساس ارزش را تشکيل مي‏دهد و از سوي ديگر نيت‏يکي از همان کارهاي دروني مخفي است و در قلب انسان انجام مي‏پذيرد. چنانکه قبلا، «نيت‏» مورد نظر اسلام را نيز مطرح کرديم که در هر حال به شکلي ارتباط با خدا در آن ملحوظ است و مرتبه‏اي از تقرب به خداوند را واجد خواهد بود که يا عمل را از روي خوف از خدا انجام مي‏دهد يا به طمع نعمتهاي خدا و يا اينکه انگيزه شخص فاعل اطاعت امر خدا و تقرب به خداوند است‏بدون آنکه طمع به نعمتهايش يا خوف از عذابش واسطه شوند. در هر حال از آنجا که مبادي افعال اختياري انسان دروني هستند و انگيزه کار هر چه باشد در دل انسان جاي دارد ناچاريم قبل از هر چيز «قلب‏» را مورد بحث و بررسي قرار دهيم.

منبع :اخلاق در قرآن جلددوم، ناصر مکارم شيرازي،

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group