چه مباحثی در باب ضرورت ازدواج وجود دارد ؟
من مفصل راجع به ضرورت لزوم ازدواج صحبت کرده ام . در چند جمله مختصراً عرض میکنم. ازدواج اقتضای طبیعت انسان است و خداوند انسان را به گونه ای خلق کرده که دنبال زوج می رود سبحان الذی خلق الازواج کل ها : منزه است خدایی که موجودات را زوج آفریده . حیوانات و گیاهان و حتی در جمادات هم این زوجیت وجود دارد کسانی که ازدواج نمی کنند به هر حال ضررهایی را متحمل میشوند و از فوایدی محروم میشوند مثلا کسی که ازدواج نمیکند طبیعی است که تشکیل خانواده هم نمی دهند و وقتی خانواده تشکیل نشد اساس خانواده و بنیان خانواده متزلزل میشود و به تبع آن جامعه متزلزل میشود . چون جامعه را هم خانواده تشکیل میدهد و این یک ضرورت است و همان مشکلی است که الان غرب با آن مواجه است . زمینه شرارت در مجردها بیشتر است البته منظور ما این نیست که خدای نا خواسته آدمهای مجرد شرور و اهل گناه هستند . نه عرض کردم زمینه . لذا ما گاهی مجردهایی داریم که خیلی هم از نظر معنوی بالاتر از متأهل ها هستند و برعکس خیلی متاهل هایی داریم که پرهیزکاری را رعایت نمیکنند . زمینه شرارت در مجردها بیشتر است . رسول گرامی خطاب به شخصی به نام عکاف فرمودند : عکاف ازدواج کن و گرنه تو از گناهکاران خواهی بود . در مورد زمینه شرارت فرمودند : شرورترین امت من عذبها هستند . اینها ضررهای ازدواج نکردن است و ازدواج چقدر فایده دارد. ازدواج باعث حفظ دین و ارتقاء ایمان میشود . چقدر روایت داریم صواب نماز متاهل ار مجرد بیشتر است . غیر از این آرامشی که انسان پیدا میکند . من از جنس خودتان زوج هایی آفریدم تا در کنار هم آرامش گیرید. افراد مجرد ، بویژه خانم ها این آرامش و امنیت روانی را از دست میدهند . و خانم های خیلی بدنبال امنیت روانی هستند و این با ازدواج امکان پذیر است . شخصیتی که جامعه به شخص متاهل میدهد بیشتر است . فرد متاهل در جامعه مورد تکریم قرار میگیرد و جامعه بیشتر او را قبول دارد و انسان ارتقا پیدا میکند احساس مسئولیت بیشتری بر دوششان آمده است و اگر خداوند هم فرزندی بدهد تعداد افرادی که مسئولیت در مقابل آنها داریم ، بیشتر است . استعدادهایشان را به کار میگیرند و احساس هایی در انسان وجود دارد مثل محبت کردن ، خوب این با ازدواج امکان پذیر است وقتی ما ازدواج نکنیم به چه کسی می خواهیم محبت کنیم . البته مقداری به خواهر و پدر و مادر ولی بیشتر آن به همسر است . احساس مورد محبت قرا رگرفتن ، احساس تعلق داشتن به خانواده ها .
انگیزه هایی که مثلا برای اینکه بحرانهایی را که دارند پشت سر بگذارند یا اینکه از کسی جواب منفی شنیده اند و حالا حتماً می خواهند روی طرف را کم کند . با این انگیزه ازدواج می کند که تحت فشار دیگران است . این ازدواج تحمیلی که این انگیزه خوبی نیست و خیلی مشکلات درست میشود گاهی دیگرانی نیستند و خود انسان به خودش تحمیل می کند مثلا میخواهد روی طرف را کم کند و موارد متعد د دیگری عوامل خود تحمیلی . قبلاً می خوا سته با کسی ازدواج بکند و نشده و ارتباط را قطع کرده اما هنوز دلش پیش طرف است و طرف را هنوز دوست دارد ، ازدواج میکند که او را فراموش کند نه تنها مشکل حل نمیشود یک مشکل هم اضافه میشود . چون کسی که دلش با دیگری است چطور میتواند حقوق همسرش را رعایت کند . گاهی افسردگی حاد و شدید دارد یا دوقطبی است . میگوید من ازدواج میکنم که افسردگی ام را از بین ببرم . نه اینطور نیست . ازدواج قرص روان پزشکی نیست که مشکل شما را حل کند . او نیاز به روان پزشک دارد . دیده ام با کسی ارتباط عاطفی برقرار کرده و میخواهد ازدواج کند . می بیند آدم خوبی نیست . میگوید با او ازدواج میکنم و بعد او را اصلاح میکنم . زمان بدتر از این است که میخواهد دین و مذهب طرف را عوض کند . الان دو نفر در دانشگاه دل بهم داده اند بعد میفهمند دو دین یا مذهب متفاوت هستند و میگویند او را هم دین خود میکنم . این ها ریسک است و من صلاح نمی دانم ازدواج با این انگیزه ها اشکال دارد . خوب است با آن انگیزه های که عرض کردیم ازدواج کنیم .
آیا اگر کسی ، اصلا ً نخواهد ازدواج کند ، گناه کرده است ؟
اگر منظوراز گناه ، معصیت باشد ، خیر. گناه نکرده است . مگر اینکه بواسطه ازدواج نکردن به گناه بیفتد . فقهاء می گویند : اگر کسی بواسطه ازدواج نکردن به گناه بیفتد ، واجب است که ازدواج کند . پس در اینجا واجب میشود . اگر ازدواج نکند گناه کرده است .البته بوده اند از بزرگان و علما که ازدواج نکرده اند . بعضی ها میگویند چرا بعضی از علما ازدواج نکرده اند ؟ مثلا میرزا حسن جلوه و ... این ها ملاک ما نیستند . ملاک ما اهل بیت هستند .علما سیره شخصی شان بوده است . هیچ کدام از اهل بیت نیستند که ازدواج نکرده باشند . پس اگر ازدواج نکند ، گناه نکرده است مگر اینکه بواسطه ازدواج نکردن ، به گناه بیفتد .
مجردی چه اشکالی دارد که حتما باید ازدواج کنیم ؟
اقتضای طبیعت انسان این جور است که تنها نباشد . ومجرد نباشد . خداوند همه موجودات را زوج آفریده است . قرآن میفرماید : سبحان الذی خلق ازواجا کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و ممالا یعلمون. حتی گیاهان و حیوانات و انسان را زوج آفریده و حتی چیزهایی را که نمیدانید و بعداً آشکار می شود . خداوند انسان را زوج آفریده و اقتضای طبیعت انسانی است . حالا ما در ازدواج دو نظریه داریم : نظریه نیازهای مکمل و نظریه تشابه . این است که انسان ها در ازدواج دنبال مکمل خودشان میگردند . البته نمیخواهیم نظریه افلاطون را بگوییم که زن و مرد یکی بودند و از هم جدا شدند و به دنبال نیمه گمشده خودش میگردد .این یک واقعیتی است . ما با ازدواج به کمال میرسیم . خانمی نزد امام رضا (ع) آمدند و گفتند : من ازدواج نمیکنم تا به کمال برسم و امام گفتند : با ازدواج به کمال نمیرسید و اگر با مجردی می شد به کمال رسید ، حضرت فاطمه (س) ا زدواج نمیکردند . پس این اقتضای انسان است . آقای اریک فرو روانشناس آلمانی میگوید : انسان از لحظه ای که بدنیا می آید تا به لحظه مرگ ، هر کاری میکند ، برای رفع این تنهایی است . شما وقتی مجرد میمانید گذشته از این که ضررهایی دارد . خانواده تشکیل نمی شود ، به جامعه لطمه میزنید و آسیب های فردی و اجتماعی در جامعه زیاد میشود ، جایگاه خانواده از بین میرود . مثل غرب که من خودم آنجا با چشم خودم دیده ام که خانواده جایگاهی ندارد و این مشکل غرب است . ممکن است کسی که ازدواج میکند به سمت گناه برود و حضرت رسول (ص) فرموده اند : کسی که ازدواج میکند ، فقد احرز شطر دینه نصف دینش را حفظ میکند . چون نصفی از مشکلات اجتماعی بخاطر غریزه جنسی است و نصف دیگر شهوت پرستی و پول پرستی وقدرت طلبی است . انسان با تأهل ، ایمان خودش را ارتقا میدهد و در معرض فساد و آلودگی قرار نمیگیرد .ازدواج این قدر فواید دارد که ما میگوییم خودتان را از این فواید محروم نکنید و ازدواج کنید .
من در سنی هستم که باید ازدواج کنم و از طرفی احساس میکنم میتوانم با تزکیه نفس و تقوی این را عقب بیندازم میخواهم نظر ایشان را بدانم .
درست است که یکی از انگیزه های ازدواج ارضاع غرایز جنسی است ولی همه اش این نیست . و فایده زیاد دارد . ایشان جوان متدین و خوب میگویند : اگر فقط برای ارضاع غرایز جنسی باشد من میتواننم با تقوی و روزه جلوی این غرایز را بگیرم . پس چه لزومی دارد که ازدواج کنم ؟ نخیر. هدف از ازدواج فقط ارضاع غرایز نیست . در ازدواج انسان به کمال میرسد . احساس شخصیت بیشتر میکند . انسان متاهل را بیشتر درجامعه تحویل میگیرند . احساس مسئولیتش بیشتر میشود . احساس آرامش میکند . این انگیزه خوبی برای ازدواج است . در روانشناسی ، ما میگوییم برای آرامش ، با فامیل هایتان رفت و آمد کنید . وقتی ازدواج میکنید فامیل هاتان بیشترمیشوند . آمار خودکشی مجردها بیشتر از متاهل ها است . این فکر را از سرتان بیرون کنید .
شما گفته بودید با ازدواج به تکامل می رسید .آقای دهنوی سری به دادگاه خانواده بزنید و تکامل را ببینید .
این اعتراضی به عرایض بنده است که گفتم : جوانان ، ازدواج کنید تا به تکامل برسید .ایشان فرموده اند شما به دادگاه خانواده سری بزنید تا تکامل را ببینید . خدمت این بزرگوار عرض میکنم ما این ها را میدانیم . و از وضعیت دادگاه خانواده اطلاع داریم . و صحبت این آقا ، موید همه حرفهای بنده است .آنها چون درست ازدواج نکردند به کمال نرسیدند و به دادگاه خانواده رسیدند . اگر این نکاتی را که عرض کردم و عرض خواهم کرد ، رعایت کنیم چرا به دادگاه خانواده برسیم ؟ بروید و بپرسید که شما چرا کارتان به اینجا رسیده ؟ حتما میگویند : بحث عشق های اتوبوسی یا دوستی عشقهای گنا ه آلود بوده یا کفویت را رعایت نکرده اند یا ازدواج شتاب زده یا تحمیلی بوده یا خود تحمیلی بوده . برای ازدواج درست ، باید همه این نکات را رعایت کنید .
البته ما پیامک هایی هم داریم که میگویند : ما به آرامش رسیده ایم یا از فقر نجات پیدا کرده ایم و این ها هم بوده است .
شما میگویید ازدواج کنید تا به کمال برسید . من میگویم به کمال برسید تا ازدواج مناسبی داشته باشید . نظر شما در این ارتباط چیست ؟
اگر منظورشان این است تا به کمال مطلوب نرسیده اید ، ازدواج نکنید ، ما این را قبول داریم و حرف خیلی درستی است . ما نظرمان این است که باید شرایط مطلوب نسبی را داشته باشید . اگر نداشته باشید ، برایتان مشکلاتی ایجاد می شود . قبلا اشاره کردم ، رشد فکری ، رشد روحی و شخصیتی ، بلوغ فکری ، استقلال فکری . این ها چیزهایی است که انسان حتما باید داشته باشد . اگر منظور ایشان این است . ما هم قبول داریم . ولی اگر منظورشان این است که به کمال برسند تا ازدواج مناسبی داشته باشیند یعنی همان کمال الهی است . نه ما این را قبول نداریم . این یک شعار آرمان گرایانه و ایده آلی است . که متاسفانه خیلی مشکل درست کرده است . بویژه این شعارها مال خانم ها است که من تا به کمال نرسم ، ازدواج نمی کنم . و ازدواج نکرده اند و فرصت ها را از دست داده اند و این خطرناک است . خانمی نزد امام رضا (ع) رسیدند و گفتند : من می خواهم با مجردی به کمال برسم . آقا فرمودند : این کار را نکن . ازدواج کن تا به کمال برسی . چون اگر اینطور بود ، حضرت فاطمه (س) ازدواج نمی کرد . و اگر راه رسیدن به کمال مجردی بود ، ایشان ازدواج نمی کردند . من تقاضا می کنم مواظب این عقاید آرمانی باشید . در روانشناسی آرمان گرایی یک اختلال است . نکند دختران خوبم با این اختلالات ، ازدواجشان را به تاخیر بیندازند .
چرا عشق را انکار می کنید ؟
خیر . ما عشق را انکار نمی کنیم . زندگی بدون عشق معنی ندارد و لی چه عشقی ؟ و جایگاه عشق را خواهیم گفت . حالا بحثمان این است که شما عاشق شده اید . روایت از رسول اکرم (ص) است که عشق چیزی ، انسان را کرو کور می کند . ما می گوییم حواستان باشد که این را به ازدواج وصل می کنید. بعد از محرمیت این عشق ، سرد می شود و عقل می آید . این عشق های آتشین بخاطر این شیرین است که باهم نیستند و باید پنهانی همدیگر را ببینند وبهم نرسیده اند . اینکه ایشان نامحرمشان هستند و شیطان هم وارد بحث میشود ، شیرین است . زین حب الشهوات . و اینکه انسان منع میشود . این ها شیرین است . وقتی شما بهم می رسید ، شیرینی آن تمام می شود . شما تا بحال فکر کرده اید فیلم تایتانیک چرا تایتانیک شد ؟ زیرا در این فیلم ، عاشق و معشوق بهم نرسیدند . اگر بهم می رسیدند این قدر رمان ها و داستان ها نوشته نمی شدند . شیرینی آن عشق ، بخاطر این بود که بهم نرسیدند . اگر بهم می رسیدند دیگر عشقی نبود . بعد از اینکه یهم رسیدند ، چشمها باز میشود و تازه می بیند که طرف ، شرایط لازم را ندار د . تمام هم و غم ما این است که داریم می بینیم جوانان ما ، از این مسئله لطمه خورده اند . اگر شما توانستید عاشق بشوید و کرو کور نشوید ، ما آنجا با عشق شما مخالف نیستیم . این اتفاق بندرت می افتد و استثنا است و معلوم نیست شما از این مورد ، استثنا باشید . عشقی که بعد از محرمیت ایجاد میشود بی شائبه است و میتواند در زندگی ستون باشد .
اینکه شما حدیثی فرمودید که با ازدواج نیمی از دین کامل میشود . آیا این حدیث در همه جا مصداق دارد یا در همان زمان و شرایطی که حضرت به آن جوان فرمودند ، مصداق دارد ؟
گذشته از این حدیث که بحث دیگری دارد . در تحقیقات نشان داده که منشأ نیمی از جرایم ، غرایز جنسی است و نیم دیگر بخاطر چیزهای دیگر . حضرت رسول (ص) فرمودند : جوان عذب ازدواج کند تا نصف دینش کامل شود . جلوی نصفی از ناهنجاری ها گرفته میشود . چون نصفش به غرایز جنسی بر میگردد . در مجلات ببینید نصف قتل ها ، منشا آن غریزه جنسی بوده است . چقدر بی حرمتی ها و خیانت ها . متاسفانه خانمی بخاطر غرایز جنسی به خانواده اش خیانت کرده است . نصف دیگر قدرت و پول پرستی و شکم پاره گی است . این که ازدواج کنید تا نصف دینتان کامل بشود ، ربطی به صدر اسلام و الان ندارد . و برای چندین سال بعد هم که بخواهند زندگی کنند ، این صادق است . البته من سعی می کنم احادیثی را بگویم که سندیت داشته باشد . البته این روایات و احادیث ، ضروریت ازدواج را نشان می دهد .
می خواهم بدانم جایگاه عشق در زندگی کجاست ؟
عشق یعنی محبت قوی و شدید . مرتبه اعلی محبت را عشق می گویند . عشق مرتبه اعلی و عالی محبت است و فطری می باشد . در انسان فطری و غریزی است . هیچ کس نمیتواند عشق را رد کند . ما نمیتوانیم منکر عشق بشویم . چون فطری و غریزی است . و خدا قرار داده است . آیه بیست و یک سوره مبارکه روم می فرماید : از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان برایتان زوج هایی آفرید که در کنار او آرام بگیرید و بین شما مودت قرار دادیم . یعنی عشق و دوستی قرار دادیم پس ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم . این یک واقعیتی است و چرا خدا آن را قرار داده ؟ برای ازدواج . اگر این کشش نبود کسی بسمت ازدواج نمی رفت و خانواده تشکیل نمی شد. این درست مثل غرایز دیگر است مثل غرایز جنسی . یعنی یک نیاز جنسی که غریزی است و خدا قرار داده و اکتسابی نیست . این هم برای بقای نسل است . عشق هست و وجود دارد مثل غریزه جنسی و همانطور که غریزه جنسی را کنترل می کنید ، عشق را هم می توان کنترل کرد . انسان باید تا زمان خواستگاری این عشق را کنترل کند . حالا می گویند چه اشکالی دارد قبل از خواستگاری عاشق بشوییم . همان مشکلاتی که عرض کردم دارد . شما عاشق می شوید و در همین سالهای عاشقی اختلال در زندگیتان ایجاد میشود . آیا عاشقی را پیدا کرده اید که بتواند خوب درس بخواند . عاشقی را پیدا کرده اید که سر کار، حواسش جمع باشد و بتواند خوب کار کند .دائم معشوق در ذهن عاشق است . خود این قضیه که در خانواده های ایرانی آن را قبیح می دانند و استرسها و هیجانات روحی به دنبال دارد . بعلاوه اگر به ازدواج منتهی نشود شکست روحی بحساب می آید . و اگر به ازدواج منتهی شود معمولا کر و کور می شوند و دست از اصول و شرایطشان دست بر می دارند ووقتی وارد زندگی می شوند چون عاطفه خرج کرده اند ، کم می آورند . بنظر من ، شما باید یک قفل به دروازه قلبتان بزنید و این در را به روی هر کسی باز نکنید . و در هر زمانی باز نکنید . بگذارید آن را به موقع باز کنید . البته منظور ما همان عشق های پاک و مقدس است که جوانان می گویند . و این مشکلات عشق های مقدس است و عشق های آلوده را که اصلا نباید نام آن را عشق گذاشت . و هوس است و به تعبیر مولانا عشق کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود . که این هوسها زندگی را نابود می کند و چقدر دختراین را داشتیم که بنام عشق هوسبازی می کنند و نام عشق را کثیف می کنند . شما که به خواستگاری می روید میتوانید دروازه دلتان را باز کنید . آنجا اشکالی ندارد . همه جوانان ما ازدواج می کنند طرف را هم ندیده اند . وقتی به خواستگاری می روند ، عشق ایجاد میشود و بعد دوران عقد بستگی شان ، که مثل دو کبوتر عاشق عشق ورزی می کنند . و کنار هم هستند و دیگر حتی فوتبال بین المللی هم برایشان مهم نیست . هر جا می روند با هم و درکنار هم هستند . این عشق است . بزرگان ما را ببینید که عاشق همسرشان بودند . مثل علامه طباطبایی و پرفسور حسابی . برویید در بزرگان حوزه و دانشگاه و تحقیق کنید که چند نفر از آنها قبل از ازدواج ، عاشق همسرشان بوده اند . ماحصل صحبت ما این است که عاقلانه ازدواج کنید و عاشقانه زندگی کنید .
آیا فقط آقایان حق عاشق شدن دارند یا خیر ؟
در زمان خواستگاری ، باید دروازه قلب باز شود و فرقی نمی کند خانم یا آقا همدیگر را می بینند و عاشق می شوند . در اینجا من یک هشدار بدهم وقتی شما به خواستگاری می رویید یا به خواستگاری شما می آیند ، اگر همدیگر را قبلا ندیده باشید ، سه حالت پیش می آید . یکی اینکه در همان نگاه اول عاشق همدیگر میشوند . یکی ممکن است همدیگر را می بینند یک حالت نفرت در آنها ایجاد شود . حالت دیگر اینکه نه طرف برایتان جاذبه دارد و نه دافعه و یک حالت بی تفاوتی . هشدار من این است که اگر در همان اول عاشق شدید ، دست از اصولتان بر ندارد . این عشق با آن عشق کور و بدون نظارت خانواده ، خیلی فرق می کند . ما دغدغه مان این است که نکند دست از خواسته هایشان بر دارند وگرنه عاشق شدن در اینجا اشکالی ندارد . خانمی می فرمودند : قبل از اینکه خواستگار بیاید من چهل سوال نوشته بودم که بپرسم . وقتی او را دیدم چنان شیفته اش شدم که اصلا سوالی نکردم .این خیلی خطرناک است . و اگر حالت دوم است یعنی طرف را که دیدی حالت نفرت داشتید حتی همه شرایط مطلوب را هم دارا باشد ، تقاضا می کنم با ایشان ازدواج نکنید . بعضی بزرگان می گویند که ببین چه دختر خوبی است تو ازدواج کن خدا عشق را ایجاد می کند . این حرف غلطی است . چون شما از طرف بدتان آمده است ، اگر تمام شرایط شما را هم داشته باشد، عشق ایجاد نخواهد شد . پس این کا را نکنید . این کار خطرناک است و یکی از عوامل ازدواج های خودتحمیلی است و اگر حالت سوم بود و طرف همه شرایط نسبی شما را دارد ولی شما نسبت به طرف بی تفاوت هستید . در اینجا شما بگویید بله . در اینجا خدا عشق را ایجاد می کند . اگر بزرگتر ها منظورشان این است که در اینجا عشق بوجود می آید ، ما هم این را قبول داریم . در اینجا نود و پنج درصد خداوند عشق را ایجاد کرده است .
من از پدرها و مادر ها تقاضا می کنم فرزندان را تحت فشار قرار ندهند ولی تجربیاتشان را در اختیار آنها قرار دهند .
جایگاه عشق در ازدواج کجاست و آیا باید اول عاشق بشوییم و بعد ازدواج کنیم؟
عشق بصورت فطری است و خداوند آن را در ما قرار داده است . آیه شریفه می فرماید: یکی از نشانه های خدا برای شما این است که از جنس خودتان همسرانی برایتان آفریده است و بین شما همسران مودت یعنی عشق و رحمت قرار داد . من فکر می کنم ما از این آیه می توانیم برداشت کنیم که عشق بعد از ازدواج بوجود می آید . می توان با اطمینان گفت : پیامبر اکرم و امامان ما ، هیچ کدام قبل از ازدواج ، عاشق همسرانشان نبودند . ولی بعد از ازدواج عشق ورزی و محبت می کردند . نمونه بارز آن پیامبر است که چقدر حضرت خدیجه را دوست داشتند و چقدر مهرورزی می کردند و آنقدر خدیجه را دوست داشتند که نام فرزندشان را ، هم نام مادر خدیجه یعنی فاطمه گذاشتند . حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) هم مثل دو کبوتر عاشق بودند و عشق ورزی می کردند . می توان گفت : جایگاه عشق بعد از محرمیت است . البته یک نکته را هم عرض کنم . الان آقا به خواستگار خانم می روند و دراولین برخورد به دل همدیگر می نشینند و محبتی هم ایجاد می شود . میتوان این را هم یک درجه پایین عشق نامید . این اشکال ندارد . ما نمی خواهیم سخت بگیریم . ولی جوانان حتما دقت کنند که تا این فرایند به جای خاصی نرسیده ، مواظب این درجه عشق باشند . چون ممکن است دست از اصولشان بردارند . و دیگر اینکه اگر این خواستگاری به سرانجام نرسد ، احساس سرخوردگی و شکست عاطفی می کنند . نکته دیگر اینکه جایگاه عشق بعد از ازدواج است . حالا اگر این فرد منظورش عشق های قبل از محرمیت و در اتوبوس و دانشگاه و خیابان است ، من با این عشق ها مخالف هستم . نکته اش هم این است که این ها عاشق ظاهر هم دیگر می شوند چون از اصول هم خبر ندارند . کر و کور می شوند . روس ها ضرب المثلی دارند که می گوید : عشق و نابینایی خواهران دوقلو هستند . وقتی کر و کور می شوند ، دست از اصول خود برمی دارند .آلمانی م یگویند : آدم عاشق گل رز را بدون خار می بیند . ضرب المثل دیگری دارند که می گوید : ما عاشق زیبا نمی شویم اول زیبایی را در معشوق می بینیم . لذا بلغارها می گویند : معشوقه زشت وجود ندارد . او از نظر عاشق زیباست . به مجنون گفتند که این لیلی خیلی زشت است . او گفت : شما بیایید لیلی را از چشم من ببینید . لیلی ملکه زیبایی است . عزیزان مراقب باشند در زندگی مراقب عشق های این چنینی نشوند . مشکل ایجادمی کند . بدبختی این است که این عشق تا وصال ادامه پیدا می کند و بعد از وصال از بین می رود . اگر این عشق ادامه پیدا می کرد ، می گفتیم : بخاطر این عشق ، همه بدبختی ها و مشکلات را تحمل می کنیم . ولی این عشق دفع می شود . چینی ها می گویند : وصال مدفن عشق است . عشق که دفع شد ، احساس می رود و عقل می آید ، چشمها و گوشها باز می شود و می بینند به درد همدیگر نمی خورند و در دو دنیای متفاوت هستند . و مشکلات بعدی ایجاد می شود . نیازی نیست که شما عاشق بشوید . بر اساس اصول ازدواج کنید و بعد عاشق بشوید . در 95 درصد ازدواج ها عشق ایجاد می شود . ما می گوییم در قلبتان را به روی هرکسی باز نکنید. در خواستگاری ، در قلبتان را باز کنید .
آقایی که خیلی با من تفاوت دارد به خواستگاری من آمده است و می گوید که اگر عشق باشد همه چیز درست می شود . آیا ما می توانیم در کنار هم با این عشق خوشبخت بشویم ؟( ضرورت ازدواج در زندگی و جایگاه عشق )
پاسخ – این حرف اشتباه است و شما نمی توانید با این آقا خوشبخت بشوید. در ازدواج حتما باید اصل همتایی رعایت بشود .شما برای دو دنیای متفاوتی هستید .این آقا عاشق شما و کر و کور شده است . در ازدواج اصل برآورده کردن نیازها است .اگر شما با این آقا ازدواج کنید نمی توانید نیازهای این آقا را برآورده کنید زیرا از جنس او نیستید و از دو دنیای متفاوت هستید و تنش ایجاد می شود و زندگی تان دچار مشکل می شود و بعد طلاق انجام می شود. ما موارد زیادی داشته ایم که عاشق یکدیگر بوده اند ولی کارشان به جدایی کشیده شده است و مواردی هم داشته ایم که دو نفر عاشق یکدیگر نبوده اند ولی همتای همدیگر بوده اند و توانسته اند نیازهای همدیگر را برآورده کنند و کم کم عاشق شده اند. شما به حرف این آقا گوش ندهید. وقتی این آقا به شما برسد عشقش کم می شود زیرا وصال مدفن عشق است .
عده ای با روش اصولی ازدواج کرده اند ولی نتوانستند با هم زندگی کنند و فکر می کنند که اگر زندگی را با عشق شروع می کردند، این مشکلات را نداشتند .ما با هر عشقی مخالف نیستم .ما با عشق قبل از خواستگاری و روابط پنهانی مخالفت می کنیم . اگر خواستگاری اصولی شکل بگیرد، این عشق مطلوب است . عشق و همتایی خیلی عالی است .حالا اگر دو نفر همتای هم هستند ولی عشقی بین آنها نیست این نگران کننده نیست . درمورد کسانی که اصولی ازدواج کرده اند و کارشان به جدایی کشیده شده است ، باید مشکل را در جای دیگری جستجو کرد نه اینکه چون آنها عاشق هم نبوده اند این مشکلات پیش آمده است . ممکن است که دلایل زیادی در زندگی مشترک وجود داشته باشد که باعث جدایی بشود . ممکن است که خانم و آقا حق همدیگر را مراعات نکرده اند که با مشکل برخورد کرده اند .اگر شما اصولی و با همتای خودتان ازدواج کنید حتی اگر عشقی هم نباشد، این عشق آرام آرام بوجود می آید و رعایت حقوق یکدیگر در زندگی ، زندگی را آسان می کند . اینکه اگر عشق باشد همه چیز در زندگی حل است جمله ی درستی نیست .