•- دختری هفده ساله هستم . شوهرم ویژگی های یک مرد ایده آل را دارد ولی چون به انتخاب خودم نبوده ، می خواهم از او جدا بشوم . بنظر شما درست است ؟
•خیر . من برداشتم این است که ، پدر و مادر به او تحمیل کرده اند . کسی به ایشان تحمیل کرده است. ازدواج تحمیلی خوب نیست و به پدرها و مادرها زیاد تأکید کردیم که به جوانها، ازدواج را تحمیل نکنید. ازدواج امر مهمی است . باید خودشان فکر کنند و تصمیم بگیرند . می خواهند یک عمر زندگی کنند . از این جهت شما حق دارید که از کسی که به شما تحمیل کرده ، گله داشته باشید . اما خوب شما خودتان میگویید ، ویژگی یک مرد ایده ال را دارد . حالا چرا می خواهید زندگیتان را خراب کنید ؟ صرف اینکه به شما تحمیل شده ، آیا این میتواند مجوز خراب کردن زندگی باشد ؟ یعنی فکر میکنید با این کار در حق خودتان جفا و ستم خواهید کرد ؟ ملاک برای زندگی زناشویی این نیست . موارد بسیار زیادی داریم که اصلا ازدواج تحمیلی نبوده ، خودشان انتخاب کرده اند و حتی اجازه نظر به خانواده هم نداده اند ، خودشان گشتند و انتخاب کرده اند و صد درصد انتخاب خودشان بوده ولی الان در حسرت بیست درصد شرایط ایده ال همین آقای شما هستند و دارند میسوزند . پس چرا شما میخواهید زندگیتان را خراب کنید . گذشته از این ، گقتند می خواهم جدا شوم . شما با این کا ر، عرش خدا را میلرزانید چون که طلاق ، عرش خدا را میلرزاند . امام صادق (ع) میفرمایند : ما من شی ابقظ من العزوجل من الطلاق. نزد خدا هیچ چیز بدتر از طلاق نیست . برای این است که خانواده قوام پیدا کند و بنیان داشته باشد . البته حرام نیست . یک روزیی به بحث طلاق میرسیم . طلاق بد است ولی جایز است . شما با این کار به خودتان لطمه میزنید . شما قبلا دختر خانم بودید ولی اگر الان جدا شوید یک واقعیتی است که یک خانمی که یکبار عقد کرده ، اگر جدا شود ، یک مقدار فرصت ها رااز دست میدهد و این طبیعی است . ممکن است آن شرایط مطلوب برای شما پیش نیاید و به این جوان هم لطمه بزنید . ازدواج را به شما تحمیل کرده اند . شما بالاخره بله را گفتید و پذیرفتید . ایشان هم گناه دارند و فرصت هایی رااز دست خواهند داد . ولی درطلاق آسیب پذیری خانم ها بیشتر است . از این فکر خارج شوید و زندگی را جدی بگیرید قدردان این نعمت الهی باشید . این ها وسوسه شیطان است . با این وسوسه ها مقابله کنید . ذکر اعوذبالله من الشیطان الرجیم و اعوذ بالله سمیع العلیم . ممکن است زندگیتان خراب شود . ما در اینجا وظیفه داریم، مدارا کردن را توصیه کنیم . قبل از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج ، یک کمی ببندید . این مورد ، یک مرد ایده ال است . موردی داریم که ازدواج تحمیلی نبوده است وآقا ایده ال و مطلوب نیست .
•
• آیا ممکن است این ملاکهای همسر گزینی در نسل های مختلف متفاوت باشند ؟ مثلا پدر بزرگ و مادر بزرگ بگونه ای فکر می کنند و پدر و مادر بگونه ای و فرزند به گونه دیگری . چه کار کنیم این ها بهم دیگر نزدیک شوند و کدام بر دیگری اولی است ؟
•هرکسی ، جایگاه خودش را دارد . پدر و مادر وظیفه شان است که برای ازدواج فرزندان اقدام بکنند. ما در آیات شریفه قرآن داریم : و انکح ایاما منکم و الصالحین من عبادتکم و امائکم . شما ملزم هستید برای ازدواج بچه هایتان اقدام کنید . این دستور قرآن است . پدر و مادر اقدام می کنند ، معرفی میکنند ، زمینه سازی می کنند و پیشنهاد ازدواج بعهده والدین است . ممکن است جوان خجالت نشود . حتی ممکن است تا احساس نکند که پدر و مادر آمادگی ازدواج او را داشته باشند خجالت بکشد که مطرح کند . و انکح ایاما منکم به پسر و دختر مجرد گفته میشود و الصالحین من عبادکم و امائکم ، همان بنده و برده و کنیزه ها هستند که در آن زمان داشتند و قرآن میگوید که برای صالحان آنها هم به فکر ازدواج باشید . زمینه سازی کنند ، برای رفع مشکل مالی اقدام کنند و رایزنی کنند و معرفی کنند . جوان عزیز ، مواردی را مادر و خواهر می بینند و وظیفه این ها است. حالا اگر فرزند احساس کرد که مورد خوبی است ، می روند و می بینند و ما توصیه مان این است که جوانان به معرفی والدین بیشترتوجه کنند ، مخصوصا مادر و خواهر که برای اولین بار می روند و می بینند ، چون زن هستند و زن شناس . برای جوانانی که خودشان به خواستگاری می روند و به این آداب و رسوم اهمیت نمیدهند و بعداً دچارمشکل میشوند ، بحثی خواهیم داشت . یکی اینکه او زن شناس نیست و نمیتواند بشناسد ولی مادر میتواند بشناسد چون خودش زن است و او دقت دارد . مادر معرفی میکند ، ممکن است عمه ، دایی ، همکار و همکلاسی در دانشگاه هم معرفی کنند ، اشکالی ندارد . چقد رخوب است و ثواب هم دارد . روایت از حضرت علی (ع) داریم : افضل شفاعات ان تشفع بین اثنینی فی نکاح حتی یجمع الله بینهما . بهترین واسطه ، واسطه گری بین دو نفر برای نکاح است تا اینکه خداوند بین آنها جمع کند . ولی الزامی نیست که فرزند شما فردی را که شما معرفی کرده اید ، بپذیرد .
• بنظر شما یک جوان باید همسر آینده اش را صرفاً بر اساس انتخاب پدر و مادر انتخاب کند و اگر این طور نیست ، به پدر و مادرها بگویید : این قدر سختگیری نکنند .
•اگر منظورتان این است که بر اساس ملاکهای والدین ، همسر را انتخاب کنیم و ازدواج کنیم ، خیر. این اشتباه است . چون شما میخواهید ازدواج کنید و جوان هستید و ملاک برای ازدواج دارید و شما میخواهید با دختر خانم زندگی کنید نه پدر و مادرتان . ولی اگر منظور همین است که من قبل از طرح سوال توضیح دادم ، یعنی همان که مادر و خواهر معرفی میکنند ، توصیه میکنم مخالفت نکنید. یک مطلب ، این است که ازدید آنها انتخاب کنیم و کسی که از دید آنها مطلوب است ، انتخاب ما باشد . ما در اینجا میگوییم خیر . و یک مطلب اینکه ، آنها معرفی می کنند و شما حق انتخاب دارید که بپسندید یا نپسندید . تعصب در این مسئله اشتباه است . چه کسی دلسوزتر از مادر و پدر است؟ آنها رایزنی میکنند ، اصلا آداب و رسوم ما این است که آنها رایزنی کنند زیرا شما نمیتوایند به خانواده طرف زنگ بزنید که من میخواهم از دختر شما خواستگاری کنم زیرا این در شأن شما نیست و خانواده دختر هم قبول نمی کنند . پس شما بخاطر معرفی آنها مقاومت نکنید . ممکن است یک همکلاسی و یا یک همکار کسی را معرفی کند مگر شما تعصب به خرج میدهید ؟ پس چرا برای معرفی مادر ، تعصب به خرج می دهید . شما معرفی غریبه را می پذیرید ، خوب معرفی مادر را هم بپذیرید . ولی خودتان را ملزم به انتخاب نکنید. این آقا پسر می گویند : سخت میگیرند . اگر منظور تحمیل است که خیلی خطرناک است . ما در قضیه ازدواج ، یکی خود تحمیلی و یکی دیگرتحمیلی داریم . بعضی مواقع مادر تحمیل می کند ، مادر بزرگ ، تحمیل می کند. این خیلی خطرناک است .او میخواهد یک عمر زندگی کند . البته الان ، بخاطر تحصیلات و بالارفتن سطح فرهنگ مخصوصا در شهرهای بزرگ ، تحمیل های قدیم را کمتر داریم . الان یک مدل تحمیل مدرن داریم . به دختر خانم میگوییم این آقا را دوست داشتید ؟ می گوید : خیر . می گوییم : پس چرا قبول کردی ؟ میگوید : بخاطر اشک های مادرم ، آه پدرم ، قهر پدر . این خیلی خطرناک است . به مادر های عزیز میگویم : چرا اشک می ریزید ؟ حالا طرف پسر برادرتان است ومامان او را می پسندد و علایقی دارد و سلیقه شما او را می پسندد ، دختر شما نمی پسندد و به خاطر اشک های شما میگوید : بله . ولی اشک های شما بعداً جانسوز تر خواهد بود . تحمیل عاطفی نکنید . به جوانان هم میگویم : شما این تحمیل را قبول نکنید . الان مقداری اشک می ریزند و بعد خودشان را یک جوری وفق میدهند . ولی بعداً برای مادر جانسوزتر خواهد شد . حالا دخترشان اسمش روی کسی است و اگر در عقد باشد باز بهتر است ولی اگر ازدواج کرده باشد و فرزند هم داشته باشد و آن موقع بخواهد جدا شود ، اشک های مادر خیلی جان سوزترخواهد بود.
•آیا این درست است که فرزندان بدون توجه تجربیات پدر و مادر و فقط با متکی بودن به عشق و علاقه ، ازدواج کنند ؟
•ما در همه امور زندگی ، به غیر از والدین مشورت می کنیم . حضرت علی (ع) میفرمایند : هیچ پشتوانی مثل مشاوره نیست . و هیچ پشتوانی محکم تر از مشاوره و مشورت با دیگران نیست . حالا چرا ما در ازدواج ، با پدر و مادر مشورت نکنیم ؟ غریبه ، فقط جایگاه مشاور را دارد . از اطلاعات او استفاده می کنیم ولی دلسوز ما نیست . پدر و مادر دلسوز ما هستند و خوبی ما را میخواهند و با شما رابطه عاطفی دارند . آنها خوبی ما را میخواهند . اصل مشاوره در ازدواج مهم است . روایت داریم : نعم المُظاهرت المشاورة . مشاوره چه خوب پشتیبانی است . من شاور رجال ، شارک ها فی امورها . کسی که با اهل فن مشاوره میکند در عقل آنها شریک میشود . شما اصل مشاوره را جدی بگیرید و با پدر و مادر جدی تربگیرید . زیرا آنها یک رابطه عاطفی هم با شما دارند . دلسوزی پدر و مادر کجا و دلسوزی دایی و مشاور کجا ؟ این ها را جدی بگیرید .
• آیا جوانانی که خودشان تحصیلات عالیه دارند و روانشناسی و جامعه شناسی خوانده اند ، باز هم احتیاج دارند از تجربیات و نظرات پدر و مادرشان استفاده کنند ؟
•قطعاً باید از تجربیات آنها استفاده کنند . درست است عاقل و فرهیخته هستند و تحصیلات عالیه دارند. ولی روایت داریم : لا تستغنل العاقل عن المشاوره . آدم عاقل هم از مشاوره مستغنی نیست . بله درست است .علم چیز خوبی است ولی تجربه کجا و علم کجا ؟ تجربه را نمیتوان با تحصیلات بدست آورد . بله تحصیلات دارند ولی تجربه در ازدواج ندارند . پدرها برای پسرها و مادرها برای دخترها و شاید از جهاتی برای دختر ، مشاوره با پدر بهتر باشد زیرا پدر مرد است و همچنین مادر برای پسر بهتر است . ما نمی گوییم که شما تحصیلات دارید ، مشاوره نکنید . آنها تجربیاتی دارند و شما از آنها استفاده می کنید . حضرت علی (ع) به فرزندش فرمود : پسرم از تجربیات من استفاده کن . من یک باراین مسیر را رفته ام .
•
رضایت خانواده ها در ازدواج چقدر مهم است و آیا ممکن است نارضایتی والدین ، مشکلاتی را پیش بیاورد ؟
خانواده مهم است . در کشور ما دو خانواده با هم ازدواج میکنند . مثل غرب نیست که دو جوان با هم ازدواج کنند . جوانان چاره ای ندارند جز اینکه خانواده ها را ، راضی کنند . وقتی دو خانواده راضی نیستند ، برای جوانها اضطراب و استرس می آورد و پیامد آن اضطراب است . بعد ، از تجارب خانواده در مورد ازدواج ، نمیتوانند استفاده کنند . وقتی خانواده راضی نباشند ، خودشان را کنار می کشند . و تجارب خودشان را ، در اختیار شما قرار نمیدهند . گذشته از این ، شما به حمایت مالی خانواده تان نیاز دارید . حالا آقا بگوید : من خودم شغل دارم و نیاز مالی ندارم . خوب درباره حمایت عاطفی چه می گویید ؟ شما باید از طرف خانواده و والدین حمایت بشوید . الان آقایی با خانمی ازدواج کرده اند ، خانواده پسر راضی نبودند . بفرض آقا پسر آنها را مجبور کند . ولی آیا عروس این خانواده ، نباید از مادر شوهر محبت ببیند ؟ یکی از موارد تنش در زندگی ها همین مورد است که مادر شوهر ، این عروس را نمی پذیرد . ممکن است ده سال گذشته و دو تا بچه هم دارند ولی مادر شوهر هنوز دلش با این عروس صاف نیست . متاسفانه آزار می بینند و اذیت می شوند . باید حمایت عاطفی داشته باشند . حالا دختر خانمی خانواده اش را اجبار کرده و با آقا پسر ازدواج کرده اند . خانواده حمایت اجتماعی از داماد نمیکنند . یعنی اینکه تحویلش بگیرند ، در جمع معرفی اش بکنند ، احترام بگذارند و این کارها را نمیکنند . حالا این خانواده کیست ؟ پدر و مادر . اگر شما خدای نخواسته ، دل پدر و مادر را بدست نیاورید و رنجشی در آنها ایجاد شود ، خداوند توفیقاتی الهی را از شما سلب میکند . خیلی ها توفیقات الهی از آنها سلب شده است . ما از رنجش آنها نگران میشویم و دغدغه داریم . کسانی هستند که درهای متعددی به رویشان بسته شده است . این قضیه را جدی بگیرند و رضایت خانواده مهم است .
• میخواستم به پدر ها و مادرها بگویید که این قدر ، در انتخاب همسر فرزندانشان ، سخت نگیرند .
اگر واقعا این باشد اشتباه است و ما نمی پذیریم . یک وقت سخت گیری پدر و مادر حق است . می بینند جوانشان کر و کور شده است و دارد به راه اشتباه می رود . اینجا سخت گیری میکنند . اینجا خوب است . اینجا وظیفه دارند سخت گیری کنند و جلوی ازدواج را بگیرند . چون به نفعش است . الان جوان گرم است ، بعد که سرد شد ، می بیند طرف برایش مناسب نیست . پس اینجا باید سخت گرفت . ولی اگر سخت گیری بر اساس دلایل بیخود باشد ، بر اساس حب و بغض باشد ، ما داشته ایم که خانم هیچی کم نداشته ، ولی مادر آقا می گوید : چون من خودم نشانش نکردم . خوب حالا شما نشان نکردید . دایی یا فرد دیگری واسطه بوده . بله درست است مادر دوست دارد خودش اقدام کننده باشد . ولی شما نباید اینجا سخت بگیرید . این یک عشق خیابانی نبوده که این قدر سخت می گیرید . یا پدر می گوید : چون از نزدیکان مادرت است . این ها حب و بغض است . یا برعکسش مادر می گوید : این از نزدیکان پدرت است . این ها واقعاً سخت گیری های بیخود است . مثلا طرف همه شرایط را دارد ولی میگویند : خوب احوال پرسی نکرد . بله اگر طرف بی ادبی کرده یا بی حرمتی کرده ، بله این نگران کننده است . گاهی تعصب ها ، این که می گویند : همشهری ما نیست . این ها دلیل نمیشود . گاهی اختلاف فرهنگی است . این مهم است و بعداً به آن اشاره خواهیم کرد . من موردی داشتم که مادر میگفته : چهل کیلومتر راه با ما اختلاف دارند . خوب این چه مشکلی دارد ؟ گاهی میگویند : هم محل ما نیست . هم لهجه ما نیست . این ها سخت گیری های بی جهت است . و این است که جوانان درد دل دارند و به ما میگویند به والدین بگویید : سخت گیری نکنند .
• جوانی بیست و یک ساله هستم و به خواستگار خانمی رفتم که پنج سال از من بزرگتر است . پدر و مادرم مخالف هستند . ولی خانم همه شرایط لازم را دارند . آیا ممکن است این اختلاف سنی مشکل ایجاد کند ؟
ما این سوال را قبلا عرض کردم . ولی چون مهم است باز آن را تکرار می کنم . توصیه ما این است که دقیقا برعکس این باشد . اگر شما بزرگتر بودید .خیلی خوب بود و مطلوب است . حالا اگر همسن بودید ، باز مشکلی نبود و حتی اختلاف شش ماه الی یکسال بود و خانم بزرگتر بود اشکالی نداشت . ولی این اختلاف سنی پنج سال خیلی مشکل ایجاد می کند . من برای این مشکل هفت دلیل آوردم . 1-خانم ها زودتر به بلوغ می رسند . خانم رشد عقلانی می کنند و شما آن رشد را نکرده اید . و شما مشکل بُعد فکری میشوید ما دوست داریم شما قُرب فکری داشته باشید . یکی از عوامل تنش درزندگی ، همین بُعد فکری است که فکر خانم و آقا ، بهم نمیخورد و بهم نزدیک نمی شوند .
علت دیگر این است که هورمونهای جنسی در خانم ها زودتر فروکش می کند و در سن بالای چهل و چهل و پنج به سمت سرد مزاجی می روند . آقا این جور نیست و ایشان هنوز احتیاج دارند و مشکل پیش می آید و ممکن است به خطا بروند . و خانم می خواهد باردار بشود و این زایمانها بریا خانم پیری زودرس می آورد و خانم می شکند . و مهمتر از این ها ، ایشان جلوی اقتدار شما را می گیرد . جزء ویژگی های منحصر بفرد آقایان ، اثبات اقتدار است . منظورمان قلدری و زورگویی مرد نیست . اقتدار به این معنا که دوست دارد مرد خانه باشد . دوست دارد متکا باشد . دوست دارد خانم او را قبول داشته باشد و به او تکیه کند . الرجال قوامون علی النساء . دوست دارد حالت اقتدار داشته باشد . وقتی خانم بزرگتر است نمی گذارد آقا اقتدارش را اثبات کند . نقش مامان را پیدا می کنند نقش نوجوان را برایشان پیدا می کند .می گوید : دیر نکنی ، زود بیایی و معمولا این جور برخورد می کنند . و این برای مرد چیز جالبی نیست . گذشته از این ، عرف نمی پذیرد . خانم و آقا باید وقتی در خیابان راه می روند مردم بگویند خانم .و آقا هستند نه اینکه بگویند این پسر خانم است . واقعا چند سال که می گذرد مردم فکر می کنند پسر اول این خانم است . این قدر اختلاف ظاهر دارند . در ضمن خانواده هم نمی پذیرند . ایشان هم گفته اند : پدر و مادرم راضی نیستند ولی این را بگویم عرایض ما کلیت دارد ولی عمومیت ندارد . ما می گوییم : پسر من ، شما این مشکلات را ببین ممکن است آقایی بگوید : من با همه این ها کنار می آیم البته اگر عقلایی تصمیم بگیرند . و گرنه اگر عاشق شده اند و کر و کور شده اند که اصلا فکر نمی کنند . اگر عقلایی تصمیم بگیرید و ببینید میتوانید کنار بیایید ، ما حرفی نداریم . این مثل بحث دیانت نیست که بتوانیم از آن بگذریم . ما می گوییم اگر دو طرف دین دار نباشند ، نمیتوانند با هم زندگی کنند . و دچار مشکل میشوند . ما این ها را می گوییم که شما عاقلانه جلو بروید .
البته ما موارد داشته ایم ، خانمی بیست و پنج ساله میخواهند با آقای پنجاه ساله ازدواج کنند و می گویند : من مشکلی ندارم و دوست دارم و این جور آدمها هم هستند و این استثنا هم دارد .
پسری دوازده ساله هستم و می خواهم ازدواج کنم . نظر شما چیست ؟
بنظر ما شما باید صبر کنید چون در دوران نوجوانی هستید و رشد عقلانی و فکری و از نظر رشد اجتماعی صلاح نمیدانیم شما باید فعلا درس بخوانید .
• پسری بیست و دو ساله مردد بین دختر خانم بیست و سه ساله و دختر هیجده ساله که هر دو داری شرایط مساوی هستند هستم ؟ راهنمایی بفرمایید .
قطعا دختر خانم هیجده ساله برای ایشان مناسب تر است .
اگر دختر و پسری ازهمه لحاظ باهم جور باشند ولی هم سن باشند . آیا در ازدواج مشکلی پیش می آورد ؟
خیر . همسن بودن مشکلی ندارد .
• اختلاف سنی حضرت رسول (ص) با حضرت خدیجه (س) که بیش از پانزده سال است را چگونه توجیح می کنید ؟
گفته بودیم بهتر است آقایان بین سه تا هفت سال از خانم ها بزرگتر باشند و گفتیم برعکس آن مشکلاتی را ایجاد می کند . بعد از این ، سوالها و پیامک های زیادی آمده بود که شما درباره ازدواج حضرت رسول (ص) و حضرت خدیجه (س) چه می گویید ؟ می دانید در باره سن حضرت خدیجه هم اختلاف وجود دارد . بیست و هشت سال و سی سال هم گفته شده ولی مشهور فقها همان سی و نه سال و چهل سال را قبول دارند . ازدواج حضرت واقعا استثنا بوده است . از جهات مختلف استثنا بوده و ما هم از با استثناء مشکلی نداریم . یادم هست شما پیامکی خواندید که خانمی گفته بودند من سیزده سال از شوهرم بزرگتر هستم و مشکلی با هم نداریم . به جزء اختلاف سنی ، حتی خواستگاری ایشان هم خلاف عرض بنده است .و یک چیز غیر عادی که همه آن را به سخریه گرفتند این بود که حضرت خدیجه مهریه خودشان را از مال خودشان برداشتند . در آن هنگام این استثناء بوده است . عزیزان اگر ما تاکید می کنیم که خوب است اختلاف سنی بین سه تا هفت سال باشد و باید نداریم ، بخاطر مشکلاتی است که بعدا پیش می آید . اگر کسی بتواند این مشکلات را رفع کند مثلا این که آقا به این خانم وفادار بمانند و با کاهش هورمونهای خانم کنار بیایند . حریم خانواده را نشکنند .اگر چنین چیزی شد اشکالی ندارد . این همان چیزی است که در زندگی حضرت رسول و حضرت خدیجه پیش آمد . شما عشق و وفاداری حضرت رسول را ببینید .تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند ، آقا ازدواج نکردند . سالهای سال ، با صفا و محبت ، با هم زندگی کردند. و چقدر حضرت رسول ، به حریم خانواده ارج می نهادند .اگر این ها باشد ما دغدغه ای نداریم . به شما آقا پسری که سنتان پایین تر از دختر خانم است و به دختر خانمی که سنتان بالاتر از آقا پسر است عرض می کنم : اگر شما آقا پسر بتوانید پایتان را ، جا پای حضرت بگذارید و دختر شما دختر خانم هم بتوانید ، پایتان را ، جا پای حضرت خدیجه بگذارید ، ما هیچ دغدغه ای نداریم . نه ما اصلا نمیخواهیم بگوییم خودتان را جای پیامبر بگذارید چون نمی شود . شما پنجاه درصد از معرفت آنها را داشته باشید کافی است .نه سی درصد معرفت آنها را پیدا کنید هر جور که خواستید ازدواج کنید . شما آقای عزیز که بیست سال دارید ، سی درصد از معرفت رسول خدا را پیدا کن و با خانم چهل ساله ازدواج کن . مشکلی ندارد . و دختر خانم ها هم همینطور . که فردا سر و گوشتان نجنبد و کانون خانواده به خطر نیفتد . و کم نیاورید و حریم خانواده را خراب نکنید . ما اگر می گوییم فقط بخاطر مشکلاتش است و هستند کسانی که توانسته اند با سیزده سال اختلاف سنی ، که خانم از آقا بزرگتر است ، زندگی خوبی داشته باشند . و مشکلی هم ندارند . یعنی مردش آدم وفاداری بوده است و اگر این مشکلات حل بشود ما دغدغه ای نداریم .
•
پسر بیست و یک ساله ای هستم و می خواهم با دختر عمه ام که بیست و پنج ساله است ازدواج کنم . شرطی گذاشته اند که هر چه من بگویم باید گوش کنی . چه کار باید کنم ؟
گفته بودیم که آقایان باید در مورد زن سالاری خانم ها سوال کنند . زیرا مردان یک ویژگی بنام اقتدار دارند نه قُلدری و زورگویی .می خواهد تکیه گاه همسرش باشد و همسرش او را قبول داشته باشد . این حرف خانم رایحه خوبی ندارد . یعنی این خانم می خواهد جلوی اثبات اقتدار این آقا را بگیرد . و سن بیشتر خانم دغدغه ما را بیشتر می کند . بهتر است خانم سه تا هفت سال کوچکتر از آقا باشد . و اگر برعکس باشد هشت اشکال دارد و یکی از آن اشکالات این بود که جلوی اقتدار مرد را می گیرند . دغدغه ما در مورد این خانم بیشتر است . اگر همسن بودند و این شرط را می گذاشتند جالب نبود . ولی حالا که چهار سال بزرگتر هستند ، دغدغه ما بیشتر میشود . اگر شما چنین روحیه ای را دارید ، می توانید قبول کنید و ما حرفی نداریم .