تصویر هیچ))!
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب خویش می نویسد: پادشاه روم نامه ای به معاویه نوشت که در آن سؤالاتی بود از جمله این که معنای لا شی ء چیست؟ معاویه متحیر ماند. عمرو عاص به معاویه گفت: فرمان بده تا اسب خوبی را به میان لشکر علی بن ابی طالب (علیه السلام) بفرستند و بگویند این را می فروشیم. هر گاه بپرسند که به چند می فروشید؟ بگویید به لاشی ء**به قول عربها بلاش)). *** (به قیمت هیچ) در این هنگام مسأله بر تو روشن خواهد شد. معاویه به گفته عمروعاص عمل کرد. خریدار چون قیمت اسب را سؤال کرد، فروشنده گفت: آن را به لاشی ء می فروشم. در این وقت، حضرت علی (علیه السلام) به قنبر فرمودند: بگیر این اسب را. فروشنده گفت: لاشی ء را بده که قیمت این اسب است. حضرت علی (علیه السلام) دست وی را گرفته، به طرف صحرا رونمودند در این حال سرایی به نظر فروشنده آمد حضرت فرمود: این، قیمت اسب توست آن را بگیر. فروشنده گفت: این چگونه می شود؟ حضرت فرمود: مگر این آیه را قرائت نکرده ای که خداوند متعال می فرماید: کسراب بقیعه یحسبه الظمئان مآء حتی اذاجآءه لم یجده شیئاً**نور/ 39***. یعنی: (کسانی که کافر شدند اعمالشان) همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد اما هنگامی که به سراغ آن می آید چیزی نمی یابد**ر.ک: قضاوت های حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)/ 134. نقل از: مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب) 2/ 383 382. ***.
فیک یا اغلوطه الکون غدا الفکر کلیلاً - انت حیرت ذوی اللب و بلبلت العقولا
کلما اقبل فکری فیک شبراً فرمیلاً - ناکسا عمیآء لا تهدی السبیلا
ابن ابی الحدید)).