سنگسار درروايات اهل بيت عليهم السلام
سنگسار در رويات اهل تسنن
سنگسار حکم الهي قبل ازاسلام
پاسخ به يک شبهه
1- بررسى فلسفه حدود و تعزيرات
2- راههاى اثبات حدود شرعى
3- آداب اجراى حدود شرعى
مقدمه
در احکام جزايي اسلام، حد زناي محصنه «رَجْم» (سنگسار کردن) است؛ منظور از «مُحصن» مردى است که همسر دارد و همسرش در اختيار او است، و «مُحصنه» به زنى مىگويند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.
هر گاه کسى با داشتن چنين راه مشروعى، باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او سنگسار است، و اين قانون اگر چه در قرآن به آن اشارهاى نشده است ولي در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله ومعصومين عليهم السلام به طور مسلّم وارد شده است.
البته بايد توجه داشت که نه تنها اين حکم، بلکه بسيارى از احکام مسلم شرعى که حتى از ضروريات دين به شمار مي آيد، در قرآن نيامده است؛ البته ضرورتى هم ايجاب نمىکند که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود؛ در واقع قرآن همانند قانون اساسي هر کشور است و معلوم است که مجموعه قوانين حقوقي، جزايي، مدني، و ... ده ها برابر قانون اساسي است که توسط حقوقدانان تنظيم و ارائه مي شود.
خداوند وظيفه تبيين وتوضيح آيات قرآن کريم را بر عهده پيامبرصلي الله عليه وآله گذاشته است آنجا که روى سخن را به پيامبر کرده ومي فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ»(1)
(ما اين ذکر را (قرآن را) بر تو نازل کرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى [تا اين که آنها در اين آيات، و وظائفى که در برابر آن دارند] شايد انديشه کنند).
و همچنين در آيات متعددى اطاعت پيامبر و اهل بيت او (عليهم السلام ) را بر ما واجب نموده است، «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الأمر منکم»(2)؛ و يا اطاعت از پيامبر(ص) را اطاعت از خداوند دانسته است، «من يطع الرسول فقد اطاع الله»(3).
به همين جهت، سنّت که گفتار پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) است يکى از منابع استخراج احکام شرعى به شمار مىرود و بسيارى از احکام شرعى از روايات پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) استفاده مىشود.
حکم رجم زناکارى که داراى همسر باشد، با تحقق شرايط آن، يکى از مسائلى است که با روايات متعدد - از طرق شيعه و سني - از پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) ثابت شده است، و محل اتفاق جميع فقها است، بلکه به حد ضرورت و بداهت بين مسلمانان رسيده و جاى تأمل و ترديد در اين حکم وجود ندارد؛ و در صدر اسلام نيز به دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله) انجام گرفته است.
سنگسار درروايات اهل بيت عليهم السلام
1- اميرالمومنين(عليه السلام) در خطبه 127نهج البلاغه به اين قانون اسلامي اشاره دارند ومي فرمايند: «وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَن»(4)
و مى دانيد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) زناکار همسردار را سنگسار کرد.
2- «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي الْمُحْصَنِ وَ الْمُحْصَنَةِ جُلِدَ مِائَةً ثُمَّ الرَّجْمَ»(5)
از امام باقر(عليه السلام) نقل شده که فرمودند:
(مرد و زن همسردار (که مرتکب زنا شده باشند) نخست صد تازيانه مى خورند سپس سنگسار مى شوند).
3- «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ»(6)
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند:
(سنگسار حدّ بزرگ الهي، و تازيانه زدن حدّ کوچک الهي است).
4- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَضَى[اميرالمومنين عليه السلام] لِلْمُحْصَنِ الرَّجْمَ»(7)
امام باقر(عليه السلام) مي فرمايند:
اميرالمومنين(عليه السلام) درباره زناي محصنه به سنگسار حکم مي کرد.
5- «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الْحُرُّ وَ الْحُرَّةُ إِذَا زَنَيَا جُلِدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ فَأَمَّا الْمُحْصَنُ وَ الْمُحْصَنَةُ فَعَلَيْهِمَا الرَّجْمُ»(8)
سماعه از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده که فرمود:
(هر گاه مرد و زن آزاد زنا کنند، به هر کدام يک صد تازيانه مى زنند. امّا مرد و زن همسردار بايد سنگسار شوند).
6- «وَ عَنْهُ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ الْمُحْصَنُ يُرْجَمُ»(9)
امام باقر(عليه السلام) مي فرمايند:
(مردهمسردار(اگرزناکند) سنگسارمي شوند).
عن عمرو بن قيس قال قال ابوعبدالله(عليه السلام):
7 - «وَ إِنَّ اللَّهَ حَدَّ أَنْ لَا يُنْکَحَ النِّکَاحُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ فَعَلَ غَيْرَ ذَلِکَ إِنْ کَانَ عَزَباً حُدَّ وَ إِنْ کَانَ مُحْصَناً رُجِمَ لِمُجَاوَزَتِهِ الْحَدَّ».
امام صادق(عليه السلام) فرمودند:
(خداوند مشخص فرموده که رابطه جنسي تنها از راه حلال آن انجام گيرد؛ کسي که از ين حکم تخلف کند اگر مجرد باشد تازيانه مي خورد، و اگر متاهل باشد رجم مي شود، زيرا از حدود خدا تجاوز کرده است).(10)، (11)
سنگسار در رويات اهل تسنن
1 - صحيح بخاري 22 /346
6812 - «حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِىَّ يُحَدِّثُ عَنْ عَلِىٍّ (رضى الله عنه) حِينَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ قَدْ رَجَمْتُهَا بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم -» .
شعبي نقل مي کند از علي(عليه السلام) که روزه جمعه ي زني را رجم کرد و فرمود : بر اساس سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) او را رجم کردم .
2 - صحيح مسلم 9 / 75
3213 - «و حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ : رَجَمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ وَرَجُلًا مِنْ الْيَهُودِ وَامْرَأَتَهُ»
(ابو زبير مي گويد از جابر بن عبدالله شنيدم که مي گفت : رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مردي از اسلم، و مردي از يهود و زنش را رجم کرد).
3 - مسند احمد 2 / 184
678 - «حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ وَالْمُجَالِدُ عَنِ الشَّعْبِيِّ أَنَّهُمَا سَمِعَاهُ يُحَدِّثُ أَنَّ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حِينَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ضَرَبَهَا يَوْمَ الْخَمِيسِ وَرَجَمَهَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ أَجْلِدُهَا بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَرْجُمُهَا بِسُنَّةِ نَبِيِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ».
شعبي مي گويد : علي عليه السلام وقتي خواست زني از اهل کوفه را رجم کند، روز پنجشنبه تازيانه زد و روز جمعه رجم کرد و فرمود: بر اساس کتاب خدا او را رتازيانه زدم، و بر اساس سنت نبي خدا(صلی الله علیه وآله) او را رجم کردم.
4 - سنن ابي داوود 12/19
3854 - «حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ حَدَّثَنَا وَکِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ زَکَرِيَّا أَبِي عِمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ شَيْخًا يُحَدِّثُ عَنْ ابْنِ أَبِي بَکْرَةَ عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجَمَ امْرَأَةً فَحُفِرَ لَهَا إِلَى الثَّنْدُوَةِ»
فرزند ابوبکر از پدرش نقل مي کند: پيامبر (صلی الله علیه وآله) زني را رجم کرد ، پس بري او حفره ي تا سينه او حفر کردند.
سنگسار حکم الهي قبل ازاسلام
از برخي رويات استفاده مي شود که حکم سنگسار مختص اسلام نبوده و در اديان الهي گذشته نيز سابقه دارد؛ به عنوان نمونه به موارد زير اشاره مي کنيم :
1- روزى موسى(عليه السلام) به «قارون» گفت: خداوند به من فرمان داده که حق نيازمندان يعنى زکات مالت را بگيرم، «قارون» هنگامى که از کم و کيف «زکات» باخبر شد، و با يک حسابِ ساده فهميد چه مبلغِ هنگفتى را بايد در اين راه بپردازد، سر باز زد، و براى تبرئه خويش به مبارزه با موسى(عليه السلام) برخاست، او در ميان جمعى از ثروتمندان بنى اسرائيل ايستاده گفت: مردم! موسى مى خواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذيرفتيد، امور ديگر را نيز همه پذيرفتيد، آيا زيرا اين بار هم مى رويد که اموالتان را به او بدهيد؟! گفتند: نه، ولى چگونه مى توان با او مقابله کرد؟
«قارون» در اينجا يک فکرِ شيطانى به نظرش رسيد، گفت: من راه خوبى فکر کرده ام، به عقيده من بايد براى او پرونده عمل منافى عفت، ساخت! بايد به سراغ زنِ بدکاره اى از فواحش بنى اسرائيل بفرستيم، تا به سراغ موسى(عليه السلام) برود و او را متهم کند که با او سر و سرّى داشته! آنها پسنديدند و به سراغ آن زن فرستاده گفتند: آنچه خودت بخواهى به تو مى دهيم، که گواهى دهى موسى(عليه السلام) با تو رابطه نامشروع داشته! او نيز اين پيشنهاد را پذيرفت، اين از يکسو. از سوى ديگر، «قارون» به سراغ موسى(عليه السلام) آمد گفت: خوب است بنى اسرائيل را جمع کنى و دستورات خداوند را بر آنها بخوانى، موسى(عليه السلام) پذيرفت و آنها را جمع کرد.
گفتند: اى موسى! دستورات پروردگار را بازگو!
گفت: خداوند به من دستور داده: جز او را پرستش نکنيد، صله رحم به جا آوريد، و چنين و چنان کنيد، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زناى محصنه باشد، سنگسار شود!
آنها (ثروتمندان توطئه گر بنى اسرائيل) در اينجا گفتند: حتى اگر خود تو باشى!!
گفت: آرى، حتى اگر خود من باشم!!
در اينجا وقاحت را به آخرين درجه رسانده و گفتند: ما مى دانيم که تو خود مرتکبِ اين عمل شده اى، و به سراغ فلان زن بدکاره رفته اى، و فوراً به دنبال آن زن بدکاره فرستاده گفتند: تو چگونه گواهى مى دهى؟
موسى(عليه السلام) رو به او کرد گفت: به خدا سوگندت مى دهم حقيقت را فاش بگو!
زن بدکاره با شنيدن اين سخن، تکان سختى خورد، لرزيد و منقلب شد و گفت: اکنون که چنين مى گوئى، من حقيقت را فاش مى گويم، اينها از من دعوت کردند و پاداش سنگينى قرار دادند که تو را متهم کنم، ولى گواهى مى دهم که تو پاکى و رسول خدائى!
در روايتِ ديگرى آمده است: آن زن گفت: واى بر من، من هر کار خلافى را کرده ام، اما تهمت به پيامبر خدا نزده ام! و سپس دو کيسه پولى را که به او داده بودند نشان داد و گفتنى ها را گفت.
موسى(عليه السلام) به سجده افتاد گريست(12)
2- روايتى است که از امام باقر(عليه السلام) نقل گرديده که خلاصه اش چنين است:
يکى از اشرافِ يهودِ «خيبر» که داراى همسر بود، با زن شوهردارى که او هم از خانواده هاى سرشناس «خيبر» محسوب مى شد، عمل منافى عفت انجام داد، يهوديان از اجراى حکم «تورات» (سنگسار کردن) در مورد آنها ناراحت بودند، و به دنبال راه حلّى مى گشتند که آن دو را از حکم مزبور معاف سازد و در عين حال، پايبند بودن خود به احکام الهى را نشان دهند.
اين بود که براى هم مسلکان خود در «مدينه» پيغام فرستادند: حکم اين حادثه را از پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبک ترى بود، آن را انتخاب کنند و در غير اين صورت آن را نيز به دست فراموشى بسپارند و شايد از اين طريق، مى خواستند توجه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) را نيز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمايند).
به همين جهت، جمعى از بزرگان يهود «مدينه» به خدمت پيامبر(صلى الله عليه و آله) شتافتند.
پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: آيا هر چه حکم کنم مى پذيريد؟
گفتند: به خاطر همين نزد تو آمده ايم!
در اين موقع، حکم سنگباران کردن کسانى که مرتکب زناى محصنه مى شوند نازل گرديد، ولى آنها از پذيرفتن اين حکم (به عذر اين که در مذهب آنها چنين حکمى نيامده) شانه خالى کردند!
پيامبر(صلى الله عليه و آله) اضافه کرد: اين همان حکمى است که در تورات شما نيز آمده، آيا موافقيد که يکى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان «تورات» نقل کرد، بپذيريد.
گفتند: آرى.
پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ابن صوريا» که در «فدک» زندگى مى کند چگونه عالمى است؟
گفتند: او از همه يهود به «تورات» آشناتر است.
به دنبال او فرستادند، هنگامى که نزد پيامبر(صلى الله عليه و آله) آمد، به او فرمود:
تو را به خداوند يکتائى که «تورات» را بر موسى(عليه السلام) نازل کرد، دريا را براى نجات شما شکافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود، و در بيابان شما را از مواهب خود بهره مند ساخت سوگند مى دهم بگو: آيا حکم سنگباران کردن در چنين موردى در «تورات» بر شما نازل شده است يا نه؟
او در پاسخ گفت: سوگندى به من دادى که ناچارم بگويم: آرى؛ چنين حکمى در «تورات» آمده است.
پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چرا از اجراى اين حکم سرپيچى مى کنيد؟
او در جواب گفت: حقيقت اين است که: ما در گذشته اين حدّ را درباره افراد عادى اجرا مى کرديم، ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خوددارى مى نموديم.
اين بود که گناه مزبور در طبقات مرفّه جامعه ما رواج يافت تا اين که پسر عموى يکى از رؤساى ما مرتکب اين عمل زشت شد، و طبق معمول از مجازات او صرف نظر کردند.
در همين اثنا، يک فرد عادى مرتکب اين کار گرديد، هنگامى که مى خواستند او را سنگباران کنند، خويشان او اعتراض کرده، گفتند: اگر بنا هست اين حکم اجرا بشود بايد در مورد هر دو اجرا بشود، به همين جهت ما نشستيم و قانونى سبکتر از قانون سنگسار کردن تصويب نموديم و آن اين بود که: به هر يک چهل تازيانه بزنيم و روى آنها را سياه کرده، وارونه سوار مرکب کنيم و در کوچه و بازار بگردانيم!
در اين هنگام، پيامبر(صلى الله عليه و آله) دستور داد: آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند.
و فرمود: خدايا من نخستين کسى هستم که حکم تو را زنده نمودم، بعد از آن که يهود آن را از بين برده بودند.(13)
3- حکم مزبور يعنى (حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کرده اند) در تورات کنونى در فصل بيست و دوم از سفر تثنيه آمده است.(14)
پاسخ به يک شبهه
برخي مي پرسند آيا سنگسار کردن مرد يا زنى که بر اثر غلبه هوى و هوس، لحظه اى از جاده عفّت خارج گشته، و مبتلا به اين گناه شده اند، با عطوفت اسلامى سازگار است؟!
پاسخ اين است که :
اولا، طبع احکام جزايي، که براي مجازات مجرمين وضع مي شود، در ظاهر با نوعي خشونت همراه است، ولي اين خشونت ظاهري با در نظر گرفتن مصالحي که بر آن مترتب است امري معقول و پذيرفتني است. درست همانند طبيبي حاذق وقتي با عضوي از بدن بيمار مواجه مي شود که سياه شده، و به عنوان درمان دستور به بريدن عضو مزبور مي دهد!؛ بريدن عضو بدن انسان، تجويزي خشونت آميز است! ولي اگر بنا باشد که با چشم پوشي از ين خشونت، بيماري مزبور، جان آن شخص را بگيرد، ديگر اين خشونت معقول و پذيرفتني خواهد بود.
ثانيا، ين افراد در اين قضاوت ها، بدون در نظر گرفتن تمام شرايط حدود و تعزيرات اسلامى، و راه هاى اثبات، و راه هاى تخفيف، و همچنين نتايج نهايى اين گناهان و اثرات زيانبار آن براى جامعه، حکم به خشن بودن حدود و تعزيرات مى دهند؛ ولي با در نظر گرفتن همه اين جوانب، معلوم مى شود که حدود و تعزيرات اسلام چندان خشن نيستند.
نکته هاى ظريفى در گوشه و کنار احکام «حدود و تعزيرات» به چشم مى خورد که به ما در پاسخ اين سؤالات کمک مى کند، و با دقّت و مطالعه در آن نکات، روشن مى شود که حدود و تعزيرات نيز چشمه اى ديگر از رحمت و عطوفت اسلامى است- هرچند ظاهر آن براى عدّه اى در برخورد اوّليه خشونت آميز به نظر مى رسد.(15)
1- بررسى فلسفه حدود و تعزيرات
1-1- حدود و تعزيرات ضمانت اجرايى احکام الهى
از آنجا که احکام الهى در انسانها گاه تأثيرگذار نيست، مگر آنها که عنايات پروردگار شامل حالشان شود، و فطرتى پاک و سالم داشته باشند، بدين جهت نياز به تشويق و تخويف، يا تبشير و انذار دارد تا انگيزه مردم را براى عمل به آن تقويت نموده، آنها را به عمل به آن فرا خواند.
با توجّه به اين که تشويق ها و مجازات هاى جهان آخرت، گروهى از مردم را از تخلّف و جرم و گناه باز نمى دارد، و آنان را به انجام وظايف و واجبات سوق نمى دهد، چارهاى جز پيش بينى مجازاتهاى دنيوى براى کسانى که از قانون تجاوز کنند، و آن را ناديده بگيرند، باقى نمى ماند، و اين، همان چيزى است که در اصطلاح حقوق دان ها «ضمانت اجرا» ناميده شده است.
توضيح اين که: وضع و جعل قوانين و مقررّات يک مرحله است، واجراى آن در بين مردم مرحله ي ديگر؛ آنچه که ضامن اجراى قوانين در بين گروهى از مردم است، همان مجازاتها و عقوبت هاى پيش بينى شده براى متخلّفين مى باشد.
حقوقدانها، ضمانت اجرايى را از شرايط اصلى و از ارکان قانون مى شمرند، به گون هاى که قانون بدون پشتوانه ضمانت اجرا را نوعى نصيحت و حکم اخلاقى مى دانند.
البتّه در قوانين بشرى، ضمانت اجرا منحصر به کيفرهاى دنيوى است، در حالى که گستره آن در اديان الهى و مکاتب آسمانى، بسيار وسيعتر مى باشد، چرا که ايمان به غيب، اعتقاد به دادگاه قيامت، و نيروى بازدارنده قوى تقوى، و پاداشها و مجازاتهاى جهان آخرت، و مانند آن، از اهرم هاى قوى و مستحکم اجراى قوانين دينى محسوب مى شود. بدين جهت در قشرهاى مذهبى که ايمان به احکام الهى و اسلامى دارند، کمتر شاهد غصب حقوق مردم، و تعدّى و تجاوز به حريم ديگران هستيم، هر چند مجازاتى در کار نباشد. ولى با اين حال، شارع اسلام از ضمانت اجرايى دنيوى نيز غفلت نکرده، و حدود و تعزيرات را به همين هدف، در کنار ضمانت هاى اجرايى معنوى قرار داده است. و لذا در روايات متعدّد مى خوانيم:
«انّ اللّه قد جعل لکلّ شىء حدّا و جعل على من تجاوز ذلک الحدّ حدّا»(16)
«خداوند متعال براى هر چيزى قانونى تعيين نموده، و براى هر کس که از قانون تجاوز کند، مجازاتى در نظر گرفته است.»
بنابراين، اگر براى کسانى که حرمت قوانين را نگه نمىدارند، و آلوده گناه مىشوند، مجازاتى وجود نداشته باشد، قوانين، پشتوانه اجرايى نخواهد داشت. خلاصه اين که فلسفه وضع حدود و تعزيرات، همان ضمانت اجرايى احکام الهى است.(17)
2-1 حدود الهي نوعي رحمت الهي است
رواياتى در مورد فلسفه اجراى حدود و تعزيرات وجود دارد که مطالعه آنها به ما بينش تازه اى درباره اين مجازات هاى اسلامى مى دهد؛ به دو نمونه آن توجّه کنيد:
1- پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله) فرمودند:
«اقامَةُ حَدٍّ خَيْرٌ مِنْ مَطَرِ ارْبَعينَ صَباحاً»(18)
(اجراى يک حد از بارش چهل شبانه روز باران بهتر است).
2- امام هفتم شيعان، حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام)، در تفسير آيه شريفه «يُحْىِ الْارْضَ بَعْدِ مَوْتِها»(19)، مى فرمايد: «لَيْسَ يُحْيِيْهَا بِالْقِطَرِ، وَ لکِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ رِجالًا فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيِى الْارْضَ لِإحْياءِ الْعَدْلَ، وَ لَإقامَةُ الْحَدِّ فيهِ انْفَعُ فِى الْارضِ مِنَ الْقِطَرِ ارْبَعينَ صَباحاً» (20)
(منظور (فقط) اين نيست که زمين هاى خشک را با باران هاى پر برکت زنده مى کند، بلکه منظور اين است که خداوند مردانى (بزرگ و مخلص و بلند همّت را) مبعوث مى کند، که آنها عدالت را در جهان زنده مى کنند، و زمين بر اثر زنده شدن عدالت احياء مى گردد؛ و بدون شک اقامه و اجراى حدود و تعزيرات بر روى زمين، پر منفعت تر است از اين که چهل شبانه روز بر آن باران ببارد).
همانگونه که ملاحظه مى کنيد در اين روايات اجراي حدود به باران تشبيه شده، و اجراى کمترين مقدار آن، از بارش چهل روز باران بهتر شمرده شده است؛ مفهوم اين روايت اين است که همانطور که باران، رحمت پروردگار است(21) و خداوند آن را بر اهل زمين نازل و منتشر مى نمايد، حدود الهى نيز نوعى رحمت الهى است. و حقيقتاً اجراى مجازاتهاى اسلامى همچون باران، جامعه را شستشو مىدهد و اجتماع را از آلودگي ها پاک مى کند.
به عنوان نمونه، اگر شخصى باعث سلب امنيّت عمومى از جامعه شود و بر جان و مال و ناموس مردم هجوم برد، به گون هاى که رعب و وحشت قسمتى از جامعه را فراگيرد، محارب خواهد بود و اجراى حدّ محارب بر اين شخص ضامن ثبات امنيّت در جامعه است، و همچون باران، رعب و وحشت و ناامنى حاصل از جنايات او را از فضاى جامعه مى شويد.
کسانى که در يک جامعه اسلامى دست به توليد و پخش مواد مخدّر مىزنند، و با اين جنايت بزرگ، جوانان آن کشور را نابود مى کنند، و براى رسيدن به منافع و مطامع خويش کشور را به فساد مى کشند، بايد به عنوان مفسد فى الارض مجازات شوند، تا با دفع اين آفت، زمينه رشد فراهم گردد.
آيا حدود اسلامى که تشبيه به باران رحمت الهى شده، را با نام خشونت مي توان طرد کرد!
ما معتقديم که چنين افراد و گروه هايى که مستحقّ مجازاتهاى اسلامى هستند، اگر مشمول اين مجازاتها نشوند خداوند آنها را رها نخواهد کرد، و همان عوارض و ناملايماتى که سوغات کارهاى فاسد آنها بوده، دامن گير خود آنها نيز خواهد شد.
اساسا شدت وضعف مجازات يک عمل، نشان دهنده شدت و ضعف قبح و زشتي آن عمل است؛ در رانندگي نيز جرائمي را بعنوان جرايم پرخطر معرفي مي کنند و براي آن مجازات سنگين تري درنظرمي گيرند، و طبعا وضع اين مجازاتها براي دلخوشي مجريان قانون نيست!، بلکه براي برچيده شدن خطرات، و امنيت مسافران جاده اي وضع مي شود؛ منتها در اينگونه موارد، آثار مخرب تخلف از قوانين بصورت تصادفات وحشتناک و آمار خسارات و تلفات بالا، که هر روزه توسط مجريان قانون مشاهده مي شود، جلوي ديد است و مي توانيم بفهميم که فلان تخلف از قانون مي تواند منجر به چه فسادي شود ! ولي در تعاليم ديني که ضامن تربيت و تعالي جنبه معنوي انسان و عهده دار سلامت نفس او در مسير سير الي الله است، آثار سوء و شوم گناهان بر نفس انسان، بري ما مشهود نيست تا بتوانيم آنرا جلوي ديد خود ببينيم و متنبه شويم؛ بنابرين منطقا اظهار نظر در اين مورد که فلان مجازات در عرصه دين، سنگين است يا زياد است يا کم، بري امثال ما کار غلطي است! (دقت کنيد). چه کسي مي تواند مقدار آثار تخريبي انواع گناهان بر روح انسان را تشخيص دهد، و مجازات معادل آنرا تعيين کند ؟ بجز انبياء و اولياء الهي ؟
در رواياتي که فلسفه اجراى حدود را بيان مىکند، سخنى از انتقام و خشونت و مانند آن نيست؛ بلکه سخن از محبّت و رحمت، و اقامه عدل، و سيراب کردن جامعه اسلامى، و مانند آن است.
2- راههاى اثبات حدود شرعى
مطالعه چگونگى اثبات حدود شرعى، جلوههاى ديگرى از رحمت و رأفت اسلامى را در آئينه حدود و مجازاتهاى اسلامى به نمايش مىگذارد.
بسيارى از حدود با چهار شاهد عيني، يا چهار بار اقرار ثابت مىشود؛ بدين معنى که بايد چهار نفر انسان عادل شهادت دهند فلان زن و مرد را در حال انجام عمل منافى عفّت ديدهاند، تا بتوان حدّ شرعى بر آنها جارى کرد.
چنين امرى غالبا امکانپذير نيست! مگر در دنياي آلوده امروز، در جوامعي که به تمام معنا بندگان شيطان اند و در گنداب و مرداب فساد و فحشاء غوطه ورند و انواع اعمال منافي عفت عمومي، قانوني و رسمي دانسته مي شود، و ممکن است که اينگونه روابط را به صورت فيلم هاي مستهجن نيز تکثير کنند، که در اين صورت نه چهار شاهد که هزاران شاهد براي اعمال کثيف خود پيدا مي کنند، و البته مجازات سنگسار براي امثال اين غده هاي چرکين که انسانيت و کرامت انساني را هدف گرفته اند مجازات مناسبي است.
ما در روايات و کتاب هاى تاريخ، حتّى يک مورد نيافتيم که عمل منافى عفّت با شهادت شهود ثابت شده باشد، تا بر اساس آن، حد جارى شود. بنابراين، راه فوق عملًا بسته است و اين خود نوعى رحمت اسلامى محسوب مىشود، که شامل اين نوع گنهکاران گرديده است؛ ولي ثمره تربيتي آن که همانا نشان دادن قبح و زشتي آن عمل در مقياسي محسوس است، اثر خود را بر جاي مي گذارد، و انسان پسي قدر و منزلت افرادي که اينگونه اعمال را جايز شمرده و احيانا مرتکب مي شوند را به خوبي مي فهمد .
راه ديگر، که اقرار خود گناهکار است، شرايط متعدّدى دارد؛ از جمله اين که بايد چهار بار اقرار کند، و هر اقرار در مجلس جدا گانه اى باشد، به طورى که اگر در يک مجلس چهار بار اقرار کند، يک مرتبه محسوب مى شود!(22). بنابرين حد زنا تنها به صرف وقوع زنا اجرا نمي شود، بلکه آن زناي محصنه ي به مرحله اجراي حد مي رسد که در ملأ عام اتفاق افتاده باشد به گونه اي که در ميان بينندگان، چهار مرد عادل، در زمان واحد آنرا ديده باشند! و البته خواست اسلام اين است که در جامعه اسلامي همانند جوامع فاسد کفر زده، آنگونه وقيحانه در ملأ عام، بي عفتي رخ ندهد.
علاوه بر اين، اگر مجرم قبل از اثبات جرمش نزد حاکم شرع توبه کند، و از کار خود نادم و پشيمان گردد، و آثار ندامت و پشيمانى در افعال و کردارش ظاهر گردد، اجراى حد بر او مشکل است!
اين مطالب در روايات متعدّدى آمده که به يک نمونه آن اشاره مىشود، تا شاهد رأفت و رحمت اسلامى جانشين حقيقى پيامبر(صلى الله عليه و آله) با مجرمى که با پاى خويش به پشت ميز محاکمه آمده بود، باشيم:
«زن آلودهاى خدمت حضرت على(عليه السلام) رسيد، و از آن حضرت خواست که با اجراى حدّ زنا بر وى، او را از آلودگى پاک کند؛ زيرا عذاب دنيا از مجازات مداوم و قطع نشدنى جهان آخرت آسانتر است! حضرت فرمود: برو، پس از وضع حمل بيا، تا تو را پاک کنم. زن رفت و پس از زايمان بازگشت و تقاضاى خويش را تکرار کرد؛ حضرت پس از طرح سؤالات متعدّد (به اميد آن که شايد زن را منصرف کند و او را در آنچه مىگويد به ترديد بيندازد) فرمود: برو بچّه ات را شير بده و پس از تمام شدن دوران شيرخوارگىاش بيا تا تو را پاک کنم. زن بازگشت و پس از دو سال براى بار سوم خدمت حضرت رسيد و تقاضاى خويش را تکرار کرد. حضرت بار ديگر سؤالهاى مختلفى مطرح کرد و زن پاسخ داد؛ حضرت در نهايت فرمود: برو بچّه ات را بزرگ کن، تا بتواند خودش را از خطرات روزانه حفظ کند، سپس نزد ما بيا تا تورا پاک کنيم. زن در حالى که اشک مى ريخت بازگشت و ... (23)
ملاحظه مى کنيد ثابت شدن جرمى که حدّ شرعى دارد سهل و ساده نيست، و تا زمانى که مجرم خود خواهان اجراى حد نباشد طبعاً نمى توان جرم وى را ثابت کرد، و اين خود نشانگر رأفت اسلامى است. در يک بررسى ساده معلوم مى شود «عوامل تخفيف» در اسلام نسبت به «عوامل تشديد» بيشتر است و اين به خاطر همان طبيعت ذاتى اسلام است که بر اساس رحم، عاطفه و شعار «يا من سبقت رحمته غضبه» است اگر اسلام آئين خشونت باشد، آيا براى اثبات جرم اين قدر سختگيرى مى کند!
3- آداب اجراى حدود شرعى
بر فرض که حدّى ثابت شود، و حاکم شرع تصميم بر اجراى آن بگيرد، در چگونگى اجراى آن، به آداب و دستوراتى برخورد مى کنيم که مشحون از رحمت و رأفت اسلامى است؛ به نمونه هايى از اين آداب فهرست وار اشاره مى کنيم:
1- 3 در ابتدا و انتهاى روزهاى زمستانى، که هوا بسيار سرد است و تازيانه مجرم را آزار فراوان مى دهد، نبايد حد اجرا شود، بلکه بايد در ميانه روز که هوا گرمتر است اجرا گردد!
2- 3 در فصل تابستان بايد بر عکس عمل شود، در وسط روز که هوا بسيار گرم است حد اجرا نگردد! بلکه در پايان روز انجام شود.(24)
3- 3 مجرم به هنگام دريافت تازيانه نبايد خوابيده باشد، بلکه بايد نشسته يا ايستاده باشد. زيرا ضربات تازيانه در اين دو حالت آهسته تر نواخته مى شود، و مجرم درد کمترى را تحمّل مى کند!(25)
4- 3 اگر مجرم بيمار است تا زمان بهبودى اش اجراى حد به تأخير مى افتد!(26)
5- 3 اگر باردار است تا زمان وضع حمل تأخير مى افتد!(27)
6- 3 افراط و تفريط در اجراى حدّ ممنوع! و کسى نمى تواند بر خداوند رحمان و رحيم پيشى گيرد، در اينجا از غلبه احساسات محبت آميز، نهى شده؛ زيرا اکثريت مردم داراى چنين حالتى هستند و احتمال غلبه احساسات محبت آميز، بر آنها بيشتر است، اما نمى توان انکار کرد که: اقليتى وجود دارند طرفدار خشونت بيشترى مى باشند، اين گروه نيز از مسير حکم الهى منحرفند و بايد احساسات خود را کنترل کنند، و بر خداوند پيشى نگيرند که آن نيز مجازات شديد دارد.(28)
و ديگر آدابى که همگى نشانگر نهايت رأفت اسلامى حتّى در حقّ يک انسان گنهکار است؛ مشروح آن در کتاب هاى فقهى آمده است.(29)
حديث جالبى از پيامبر(صلى الله عليه و آله):
«قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): يُؤْتَى بِوَالٍ نَقَصَ مِنَ الْحَدِّ سَوْطاً فَيُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟ فَيَقُولُ: رَحْمَةً لِعِبَادِکَ. فَيُقَالُ لَهُ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنِّي؟! فَيُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ. وَ يُؤْتَى بِمَنْ زَادَ سَوْطاً، فَيُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟
فَيَقُولُ لِيَنْتَهُوا عَنْ مَعَاصِيکَ! فَيَقُولُ: أَنْتَ أَحْکُمُ بِهِ مِنِّى؟! فَيُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ!»(30)
(روز قيامت بعضى از زمامداران را که يک تازيانه از حدّ الهى کم کرده اند در صحنه محشر مى آورند، به او گفته مى شود: چرا چنين کردى؟ مى گويد: براى رحمت به بندگان تو!. پروردگار به او مى گويد: آيا تو نسبت به آنها از من مهربان تر بودى؟! و دستور داده مى شود او را به آتش بيفکنيد!
ديگرى را مى آورند که يک تازيانه بر حدّ الهى افزوده، به او گفته مىشود:چرا چنين کردى؟ در پاسخ مى گويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى کنند!. خداوند مى فرمايد: تو از من آگاهتر و حکيم تر بودى؟! سپس دستور داده مى شود او را هم به آتش دوزخ ببرند).
توجّه به نکات سه گانه فوق، يعنى فلسفه حدود، راههاى اثبات مجازاتهاى اسلامى، و آداب اجراى حدود، و انديشه و تفکّر در ظرايف و ريزه کاريهاى موجود در آن، هر انسان منصف و به دور از پيش داورى را، وادار به اعتراف مى نمايد که رأفت و رحمت اسلامى حتّى در حدود، که ظاهرى خشونت آميز دارد، موجود است؛ بدين جهت اجراى مجازاتهاى اسلامى براى جامعه، بسيار با برکت، و منشأ خيرات فراوان خواهد بود. به گونه اى که برکات آن، از برکات بارانهاى پى در پى چهل شبانه روز هم افزون تر است!(31)
چند تذکر
1- با اين شرايط تنها افراد بى باک و بى پروا ممکن است مجرم شناخته شوند و بديهى است که اين چنين اشخاصى بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند. و جامعه سالم بماند.
لذا پس از اثبات جرم، به هر طريقى که شده بايد مجازات اجراء شود و در هنگام اجراى مجازات که مربوط به اجتماع مى شود نبايد عاطفه، محبت و احساسات جايگزين عقل شود، بلکه تا آن جا که پاى مجازات الهى در ميان است و به مصلحت عامه بشريت است بايد حکم اجراء شود، چنان که خداوند متعال در حکم زناى غيرمحصنه مى فرمايد: «هر يک از زن و مرد زناکار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رافت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى از مومنان مجازاتشان را مشاهده کنند»(32).
چنانچه ما مسلمانان بخواهيم بر اساس خوش آمدى غربى ها، حدود و تعزيرات خودمان را اجرا کنيم بايد دست از همه آن ها بکشيم، چرا که آن ها نه تنها سنگسار، بلکه قصاص به هر روشي را و حتي شلاق زدن را هم با برچسب خشونت نفي مي کنند؛ و بر اساس گفته قرآن کريم، مادامى که شما مسلمانان کاملا به ميل آنان رفتار نکنيد از شما راضى نخواهند شد، و «لن ترضى عنک اليهود و لاالنصارى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولى و لانصير» (33) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهد شد، تا [به طور کامل تسليم خواسته هاى آنان شوى و] آنها بين [تحريف يافته] آنان پيروى کنى.
بگو: «هدايت الهى، تنها هدايت است» و اگر از هوى و هوس هاى آنان پيروى کنى، بعد از آن که آگاه شده اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود».
اين درحالي است که درمواقع نياز وحشيانه ترين شکنجه ها را در زندانها و بازجوئي هاي خود اعمال مي کنند وخود را در انجام اين اعمال محق مي دانند و سرزنش نمي کنند
فرهنگ مادي و انسانگراي غرب که انسان را در چهارچوب دنياي مادي و در زنجيره خور و خواب و شهوت مي بينند و اساسا روابط بي حد و مرز جنسي را جرم نمي شناسند تا مجازات در برابر آنرا بتوانند بفهمند.
در فرهنگ اسلام که انسان رو به خدا دارد و سر منزل مقصود او لقاءالله است براي رسيدن به آن هدف بايد ها و نبايدهايي دارد که اساسا از دايره فهم مادي بشرخارج است و اهل ايمان که سر تسليم در برابر ذات پاک خداوند و دعوت انبياء و اولياء او فرود آورده اند طعم اين تعالي را مي چشند و قوانين هدايت کننده چنين مسيري را بي چون و چرا با جان و دل مي پذيرند.
باز هم تاکيد مي کنيم که سنگسار جزو مجازاتهاي اسلامي است و مجازات هميشه با نوعي خشونت همراه است ولي الزامي بر در معرض مجازات قرار گرفتن وجود ندارد!؛ اگر به فرض سنگسار جزء مراسم عبادي قومي باشد، مي توان آنرا غيرمعقول و خشونت طلبانه دانست ! (دقت کنيد)
3- حدّ زناى محصنه، سنگسار است؛ ولى در شرايطى که محذورات مهمّى بر اين امر مترتّب شود مى توان اعدام را به نحو ديگرى انجام داد، و شبيه حکم فرار از حفيره در صورت اقرار، در اين جا نيز جارى است(34).
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
پاسخ :
(1). سوره مبارکه نحل آيه44.
(2). سوره مبارکه نساء آيه59.
(3). سوره مبارکه نساء آيه80.
(4). خطبه 127نهج البلاغه.
(5). الإستبصار، ج 4، ص 202.
(6). همان.
(7). وسائل الشيعة، ج: 28، ح 34209، ص 62.
(8). همان، ح 34210.
(9). همان، ح 34213.
(10). کافى، جلد 5، ص 491، حديث 3.
(11). نمونه اي ديگراز اين احاديث را در منابع زير مطالعه فرماييد · من لايحضره الفقيه ج : 4 کِتَابُ الْحُدُودِ، بَابُ مَا يَجِبُ بِهِ التَّعْزِيرُوَالْحَدُّ وَ الرَّجْمُ وَ الْقَتْلُ وَ النَّفْيُ فِي الزِّنَا · الکافي ج : 7 کِتَابُ الْحُدُودِ ، بَابُ الرَّجْمِ وَ الْجَلْدِ وَ مَنْ يَجِبُ عَلَيْهِ ذَلِکَ · وسائل الشيعة ج : 28 أَبْوَابُ حَدِّ الزِّنَا ، بَابُ أَقْسَامِ حُدُودِ الزِّنَا وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْکَامِهَا · الإستبصار ج : 4 کِتَابُ الْحُدُودِ ، بَابُ مَنْ يَجِبُ عَلَيْهِ الْجَلْدُ ثُمَّ الرَّجْم · تهذيب الأحکام ج : 10 کِتَابُ الْحُدُودِ
(12). تفسير نمونه، ج 16، ص 179.
(13). تفسير نمونه، ج 4، ص 484.
(14). همان.
(15). آيين رحمت، آیت الله مکارم شیرازی، ص55.
(16). وسائل الشيعه، جلد 18، ابواب مقدّمات الحدود، باب 2، حديث 1 تا 5.
(17). تعزير و گستره آن، ص 138.
(18). وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 308.
(19). سوره حديد، آيه 17.
(20). وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 308، حديث 3.
(21). در آيه شريفه شانزدهم سوره کهف از باران به رحمت الهى تعبير شده است.
(22). مى توانيد روايات مذکور را در جلد 18 وسائل الشّيعه، صفحه 377 به بعد، مطالعه فرماييد.
(23). وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 378، حديث اوّل.
(24). همان، صفحه 315 به بعد.
(25). همان، صفحه 369، حديث اول.
(26). همان، صفحه 320 به بعد.
(27). همان، صفحه 378 به بعد.
(28). تفسيرنمونه، جلد14، ص392.
(29). مثل اين که زدن شلاق به اعضاء خطر آفرين ممنوع شده است. اين روايت در وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 369 به بعد ذکر شده است.
(30). تفسير نمونه، ج14، ص 386.
(31). والاترين بندگان، ص 39-43.
(32). تفسير نمونه، ج14، ص 382.
(33). سوره مبارکه بقره، آيه120.
(34). استفتائات جديد آيت الله مکارم ، ج1، ص 352، جواب سئوال 1186.