پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

عنوان:
طرح پرسشي نادرست
مبناي وضع قوانين
طرح پرسش درست
توجيه قانون حجاب اجباري:
1- توجيه ايماني ضرورت حجاب
2- توجيه عقلائي ضرورت حجاب
چرا "حجاب" ضرورت دارد؟
نتيجه منطقي نفي حجاب
مشکلات زنان در جامعه بي حجاب
حاکميت هنجار برتر
نتيجه
 
 
 

  طرح پرسش نادرست
 
اين سوال که شما با حجاب اجباري موافقيد يا مخالف؟  سؤال صحيحي نيست؛ اگر محدوده سوال روشن شود که حجاب اجباري يعني چه؟ و منظور اجبار در کجا است؟ نادرست بودن اين سوال خود را نشان مي دهد.
يک وقت حجاب به عنوان يک امر عقلائي يا يک امر ايماني و ديني مطرح است؛ يعني من مي خواهم به طرف مقابلم مسئله حجاب را يا بعنوان يک فکر و انديشه جديد و برتر معرفي کنم که او هم آنرا بپذيرد، يا به عنوان امري ايماني و الهي ابلاغ کنم که به آن ايمان بياورد؛ بديهي است که ابزار اجبار در اين دو محدوده اساسا بي معنا است؛ نه اجبار در انديشه و فکر؛ و نه اجبار در ايمان و باور، هيچکدام معنا ندارد و امکان پذير نيست تا بگوئيم شما با آن مخالفيد يا موافق؟!
و يک وقت حجاب بعنوان يک قانون اجتماعي در نظر گرفته مي شود؛ يعني اينکه جداي از بحث انديشه و ايمان، وارد جامعه اي مي شويم که تحت قوانين خاصي اداره مي شود و فرض ما بر اين است که رعايت حجاب بعنوان يکي از قوانين اجتماعي در اين جامعه تعريف شده و به تصويب رسيده است؛ در اينجا نيز سوال از اينکه آيا با حجاب اجباري موافقيد يا مخالف سوال بي جائي است؛ زيرا اجبار در اينجا به معناي پايبندي و اصرار بر اجراي قانون است و مخالفت با اجراي قانون، نظري نيست که در ميان افراد عاقل و فهميده طرفدار داشته باشد.
قوانين، هنجارهايي هستند که توسط حکومت ها به عنوان اصولي که شهروندان مي بايست از آنها پيروي کنند تعريف و ارائه مي شود. و هر شيوه رفتاري که قانون را نقض کند جرم محسوب مي شود و حکومت عليه کساني که از قوانين پيروي نمي کنند از ضمانت هاي اجرايي رسمي استفاده مي کند.
مثال عرفي آن که مورد قبول و فهم همگان باشد را در قوانين راهنمائي و رانندگي مي توان مشاهده کرد؛ مثلا در ايران قانون اينگونه وضع شده که اتومبيل ها از سمت راست حرکت مي کنند؛ به هر دليلي - خواه درست يا غلط - قانونگذار اين سيستم را وضع کرده و به مرحله اجرا گذاشته است و پليس راهنمائي و رانندگي ضامن اجراي آن بوده و با متخلفين برخورد مي کند.
اکنون تصور کنيد گروهي بيايند و بگويند ما در انگلستان ديده ايم که اتومبيل ها از سمت چپ حرکت مي کنند، خيلي هم خوب است ما مي خواهيم آزاد باشيم و طبق آن عمل کنيم چرا ما را اجبار مي کنيد؟ اگر ما براي حل اين مشکل اجتماعي، و رعايت حقوق شهروندي اين گروه، اين سوال را مطرح کنيم که آيا با اجباري بودن حرکت از سمت راست موافقيد يا مخالف؟ بعد هم به فرض نتيجه اين بشود که بايد هرکس آزاد باشد هر که خواست از راست حرکت کند و هر که خواست از چپ ! هرگز به نتيجه مطلوبي دست نميابيم و اساسا طرح اين سوال به اين نحو غلط است. تا زماني که قانون اين کشور حرکت از سمت راست است، اجبار در اجراي آن درست است و موافقت يا مخالفت گروه هاي اجتماعي نمي تواند در آن نقشي داشته باشد. به هزار و يک دليل هم که ثابت کنم حرکت از سمت چپ بهتر است و من آنرا مي پذيرم و مي پسندم، اگر تخلف کنم و بخواهم به راي و نظر و پسند خودم عمل کنم با من برخورد مي شود و بعنوان مجرم باز خواست مي شوم جريمه مي شوم و اگر تمرد کنم محروميت هاي اجتماعي متعددي گريبان گير من خواهد شد.
بله مي توانم براي مخالفت با اين قانون با قانون گذار تماس بگيرم و دلايل خود مبني بر غلط بودن حرکت از سمت راست را ارائه کنم و مباني عقلي و منطقي قانون او را زير سوال ببرم و او را متقاعد کنم که قانونش نقص دارد. اگر قانون تغيير کرد آنوقت من مي توانم به هدف خود برسم؛ تازه در اينجا نيز الزام و اجبار بر اجراي اين قانون جديد حکم فرما است و اين بار خودم طرفدار و مدافع اين اجبار هستم!.
 
مبناي وضع قوانين
 
در هر جامعه سالم و متمدني مجموعه قوانيني حاکم مي شود که به تناسب باور ها و عقائد افراد يا نخبگان آن جامعه، خاستگاه وضع آن قوانين متفاوت است؛ مثلا در يک جامعه قوانين کشور بر پايه نظام و انديشه ليبرالي بنا مي شود و در جامعه ديگر بر پايه نظام و انديشه سوسياليستي. خاستگاه اين نظام ها هر چه باشد و بر هر انديشه اي استوار باشد - خواه درست يا غلط - وقتي به مرحله قوانين حکومتي آن جامعه رسيديم، بحث الزام و اجبار در اجراي قانون، امري بديهي و معقول است چرا که نپذيرفتن آن به معناي حذف ضمانت اجراي قانون است و قانوني که ضمانت اجرا نداشته باشد نتيجتا با بي قانوني و هرج و مرج تفاوتي ندارد.
  حال اگر خاستگاه قوانين جامعه اي، نظام و انديشه اسلامي باشد و بر اين اساس قوانين آن کشور تنظيم و تصويب شود، از لحاظ ضمانت اجرا، و الزام و اجبار در اجراي آن، با ساير قوانين تفاوتي ندارد، و اِعمال ابزار اجبار در اجراي اين قوانين نيز امري بديهي و معقول خواهد بود.
اگر بحث حجاب را در اين مرحله نگاه کنيم که بعنوان يک قانون در حکومت اسلامي تصويب و ابلاغ شده است، اجبار در اجراي آن امري معقول بلکه لازم است. اينجا بحث انديشه و ايمان نيست. اين قانون - خواه درست باشد يا غلط - در اين مرحله، بايد اجرا شود.
 
طرح پرسش درست
 
سؤال درست اينست که بپرسيم آيا با اصل حجاب موافقيد يا نه؟ اصل حجاب خوب است يا بد است؟ قانوني بودن آن وجه عقلي يا سند شرعي دارد يا نه؟
 در اين مرحله ممکن است کسي در مباني اين حکم اشکال داشته باشد که مثلا به فلان دليل قانون رعايت حجاب در بستر عمومي جامعه از نظر عقلي با انديشه سالم مطابق نيست، و يا از نظر ايماني دليلي بر مشروعيت آن نداريم، در اينجا اجبار و الزام معنا ندارد و هر کسي بايد بتواند نظرات خود را با قانونگذار (قوه مقننه) در ميان بگذارد و او را متقاعد کند که اين قانون را تغيير دهد. قانون گذار بايد توجيه شود که قانون رعايت حجاب باشد يا نباشد ؟ معقول است يا نيست ؟ فايده دارد يا ندارد ؟ خوب است يا بد ؟؛ ولي تا زماني که قانون رعايت حجاب وجود داشت، الزام در اجراي آن بايد وجود داشته باشد.
پس در امر حجاب بايد توجه داشت که دو بحث وجود دارد: يکي اينکه اصل حجاب خوب است يا نه؟ در اينجا اجبار محلي ندارد. بايد بحث کرد و به نتيجه رسيد و تصويب کرد که باشد يا نباشد.
و ديگر اينکه الزام به رعايت قانون حجاب خوب است يا نه؟ در اينجا مفاهيم الزام و اجبار مفاهيمي جدائي ناپذير از مفهوم قانون هستند و سوال از خوب و بد آن سوال غلطي است.
اگر حجاب بر اساس مباني و خاستگاه قوانين حکومت موجود، خوب بود و قانون شد و به تصويب رسيد، ديگر جائي براي بحث نمي ماند که الزام به آن خوب است يا نه؟ اگر قانون است الزام و اجبار همراه آنست خواه بپسندم يا نپسندم.
حال که معلوم شد پرسش درست چيست، در پي يافتن پاسخ صحيحي براي آن بر مي آييم. آيا در حکومت اسلامي (حکومتي که مبناي قوانين آن از انديشه و ايمان اسلامي نشأت گرفته است) قانون گذار بايد حجاب را بعنوان قانون وضع کند يا نه ؟
 براي پاسخ به اين سوال از دو جهت «انديشه» و «ايمان» به مسئله نگاه مي کنيم تا بتوانيم از نظر عقلاني براي عاقلان و انديشمندان، و از نظر ايماني براي اهل ايمان، توجيه ضرورت تصويب اين قانون را تبيين کنيم.(1)
 
1- توجيه ايماني ضرورت حجاب
 
شک نيست که در هر ديني شرط اول ايمان، تسليم بودن در برابر حکم خدا و پيامبر اوست و اهل ايمان خود را ملزم مي دانند که هر آنچه از ناحيه خداوند بواسطه پيامبرش بر آنها نازل شده را به گوش جان بپذيرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، و معتقدند قوانيني که از جانب خداي عالم قادر حکيم، براي بشري که مخلوق خود اوست صادر و ابلاغ شده نسبت به هر قانون ديگري کامل تر و سزاوارتر به پيروي است. در اسلام منبع اين احکام کتاب آسماني قرآن است که ما را به تبعيت از سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله) امر مي کند و در سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله) نيز سفارش به پيروي از سيره امامان معصوم عليهم السلام به وضوح ديد مي شود. پس منبع احکام اسلام  قرآن، سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله) و سيره معصومين عليهم السلام است.
با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن براي زن مسلمان به وضوح قابل دريافت است به نحوي که براي فهم آن نيازي به مراجعه به سنت – که در فهم بسياري از احکام به آن محتاجيم - نيز نداريم.
  آيه اول: «وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن إلا لبعولتهن أو آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو إخوانهن أو بني إخوانهن أو بني أخواتهن أو نسائهن أو ما ملکت أيمانهن أو التابعين غير أولي الاربة من الرجال أو الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء ولا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا إلى الله جميعا أيها المؤمنون لعلکم تفلحون» (2)، (3)
 (و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوس آلود] فرو گيرند، و دامان خويش را [از بى عفتى] حفظ کنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمايان است ـ آشکار ننمايند، و [اطراف] روسرى هاى خود را بر سينه خود افکنند [تا گردن و سينه با آن پوشانده شود]، وزينت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم کيششان، يا بردگانشان [= کنيزانشان]، يا مردان سفيه وابسته [به آنها] که تمايلى به زن ندارند، يا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و [به زنان با ايمان بگو: هنگام راه رفتن] پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود [و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد]. و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگرديد، تا رستگار شويد).
آيه دوم: «يا ايها النبي قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک أدنى أن يعرفن فلا يؤذين وکان الله غفورا رحيما» (4)، (5)
 (اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها» [= روسرى هاى بلند] خود را بر خويش فرو افکنند، اين کار براى اين که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ [و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند] خداوند همواره آمرزنده و مهربان است).
  در اين دو آيه مجموعا پنج نوع دستور درباره حجاب و چگونگي رعايت آن بيان شده :
دستور اول: «لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمايان است ـ آشکار ننمايند
 دستور دوم: « وليضربن بخمرهن على جيوبهن» (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افکنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)
دستور سوم: « ولا يبدين زينتهن إلا لبعولتهن أو... » وزينت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا...
دستور چهارم: « ولا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن» پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود(و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد)
دستور پنجم: « يدنين عليهن من جلابيبهن » جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افکنند.
اين دستورهاي پنجگانه که در قالب امر و نهي مستقيم از جانب خداوند ابلاغ شده براي توجيه ايماني لزوم رعايت حجاب براي اهل ايمان کافي است و حجت را بر آنان تمام مي کند.(6)
 
2- توجيه عقلائي ضرورت حجاب
 
چرا "حجاب" ضرورت  دارد ؟
 
نخستين وظيفه آداب و تقاليد اجتماعي که سازنده قوانين اخلاقي هر اجتماع است، آن است که روابط ميان دو جنس مرد و زن را بر پايه هاي متين استوار سازد. چه اين روابط پيوسته منشأ نزاع و تجاوز و انحطاط به شمار مي رود. اساسي ترين عمل تنظيم اين روابط همان ازدواج است.
لاندر مي گويد: «در قبيله ياريبا امر زن گرفتن از طرف بوميان با بي علاقه گي تلقي مي شود، چنانکه که گوئي اين کار با چيدن يک خوشه گندم نزد آنان برابر است، چه عشق و محبت در ميان آنان وجود خارجي ندارد. چون ارتباطات جنسي پيش از ازدواج ممنوع نيست، به اين جهت، مرد هرگز در مقابل خود منعي نمي بيند و عشقي نمي تواند ايجاد و رفته رفته تقويت شود و به شکل ميل شديد براي دست يافتن به زن معين جلوه کند. به همين دليل يعني به علت آنکه جوان هر وقت بخواهد بلا فاصله مي تواند دفع شهوت کند، ديگر علتي نمي ماند که جوان بنشيند و در سر ضمير خود، نسبت به احساسي از وي که تحريک شده و نتوانسته است فرو بنشاند، بينديشد و محبوبه طرف ميل خود را بزرگ و عالي تصور کند، و از آن ميان عشق رمانتيک پيدا شود. در اين جوامع، زن و مرد در هنگام ازدواج نسبت به هم سرد هستند و توجهي به حال يکديگر ندارند … ميان زن و شوهر هيچ گونه آثار محبت ديده نمي شود»(7)
«حجاب، براي دختر، همچون وسيله دفاعي است که به او اجازه مي دهد تا از ميان خواستگاران خود شايسته ترين آنان را برگزيند، يا خواستگار خود را ناچار سازد که پيش از دست يافتن بر وي به تهذيب خود بپردازد. موانعي که حجاب و عفت زنان در برابر شهوت مردان ايجاد کرده، خود عاملي است که عاطفه عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است. پيروي از سيستمي که به بکارت اهميت مي دهد، آن آساني و راحتي را که در اجراي آرزوهاي جنسي پيش از ازدواج داشته، و همچنين مادر شدن پيش از موقع را از ميان برده است. همين طرز تصور در باره بکارت، بدون شک سبب مي شود که فرد از لحاظ جسمي و عقلي نيرومند تر شود و دوران جواني و تربيت و کارآموزي، طولاني تر گردد و در نتيجه سطح تربيتي و فرهنگي بشر بالاتر رود.
سر و سامان بخشيدن به روابط جنسي هميشه مهمترين وظيفه اخلاق به شمار مي رفته است، زيرا غريزه توليد مثل نه تنها در حين ازدواج بلکه قبل و بعد از آن نيز مشکلاتي فراهم مي آورد. و در نتيجه شدت و حدت همين غريزه و نا فرمان بودن آن نسبت به قانون، و انحرافاتي که از جاده طبيعي پيدا مي کند، بي نظمي و اغتشاش در سازمان هاي اجتماعي توليد مي شود. حيات جنسي حتي در ميان حيوانات نيز آزاد و نا محدود نيست و حيوان ماده جز در موقع معين، نر را به خود نمي پذيرد.» (8)
جوامع انساني در طول تاريخ همه گونه پوشش و برهنگي و روابط جنسي را به عنوان قانون – خود ساخته يا عرفي - جامعه تجربه کرده اند. به نظر مي رسد ريشه تجربه و پذيرش حجاب در مسير پيشرفت جوامع ابتدائي توجه به مفهوم «عشق» باشد. به اين بيان که وقتي من به کسي علاقه پيدا کردم و او را دوست داشتم، اين حس در من تقويت شد که او به من تعلق دارد و ديگري حق تصرف در عشق من را ندارد؛ ديگري که مي خواست به عشق من چشم داشته باشد مورد نفرت من قرار مي گرفت؛ از آن طرف عشق من نيز توقع داشت که من از او حمايت کنم تا ديگران به او تعرضي نکنند، و همه بدانند و بفهمند که ما دوتا فقط مال همديگريم؛ اين احساس منجر به برخوردهاي خشني بين من و مزاحمان مي شد و اين روند باعث شد ديگران اين نوع رابطه که دو عاشق با هم دارند را به رسميت بشناسند و حدود آنرا رعايت کنند؛ و بدين وسيله بحث ازدواج شکل گرفته و رسميت پيدا کرد و شخص و جامعه از کمونيزم جنسي و بي قانوني روابط زن و مرد رها شد؛ و زيبائي مفهوم عشق که همگان آنرا بين دو عاشق مشاهده مي کردند، مفهوم ازدواج – که محافظ حريم اين عشق بود - را نيز زيبا و دوست داشتني کرد.
در ادامه اين مسير وقتي شخص مي ديد که عشق او قبل از اينکه با او باشد با ديگري بوده، ترديد و دلزدگي خاصي در او ايجاد مي شد، و اين رابطه قبلي، از شدت و خلوص عشق او کم مي کرد. همين امر پيوند هاي عاشقانه جديد را تحت تاثير قرار داد و افراد مي ديدند عشقي که بدون سابقه رابطه با ديگري است زيبا تر و روابط آن دوست داشتني تر است، پس اينگونه زنان که عشق خود را از اين خلوص خالي مي ديدند سفير ترويج بکارت در ميان هم جنس هاي خود شدند که مبادا قبل از اينکه کسي به شما عشق بورزد تن به رابطه با کسي دهيد چرا که اين کار، شما را در نظر عشق تان حقير خواهد کرد؛ اين اتفاق مفهوم بکارت را امري ارزشمند نشان داد، و زيبائي مفاهيم عشق و ازدواج به مفهوم بکارت نيز نفوذ کرد. در ادامه اين روند دختر که مي خواست باکره بماند تا به عشق ناب در حد کمال دست پيدا کند، خود را از تعرض نگاه و رفتار ديگران در امان نمي ديد و روزگار سختي را سپري مي کرد تا بتواند خود را حفظ کند؛ پس راه چاره را در اين ديد که خود را بپوشاند، زيبائي هاي اندام خود را و دلفريبي هاي کلام خود را در حجاب قرار دهد تا دست تعرض غير به او نرسد. اينگونه شد که مفهوم حجاب شکل گرفت، و زيبائي هاي مفاهيم عشق، ازدواج، و بکارت را کسب کرد، و حجاب صدفي شد براي دستيابي به گوهر هاي بکارت، ازدواج، و عشق ناب.
به اين صورت عشق پاک، روابط اجتماعي بين زن ومرد را سر و سامان داده و بر اصولي استوار کرد که هر عقل سليمي به برتري آن بر روش هاي ديگر اذعان دارد. اين نوع عشق ورزي ثمره پيشرفت مدنيت است که در آن در مقابل خشنود ساختن شهوت انساني، به وسيله دستورات اخلاقي سد هائي کشيده شده.
 
نتيجه منطقي نفي حجاب
 
نفي حجاب دامن زدن و توسعه دادن قوه شهوت است، و تحريک و ارضاي بي حد و مرز اين قوه (و يا خفه کردن آن در همه حال) آن را ياغي و سرکش مي کند و نتيجه آن مي شود که قوه عقل انسان را آلوده مي کند و شخص را از طي مسير کمال باز مي دارد.
آن خانمي که خود را آرايش مي کند و به خيابان مي آيد و زيبائي هاي اندام خود را به نمايش مي گذارد  بايد بداند که چهره او محرک شهوت جنس مخالف است؛ تحريک شهوت ديگري تجاوز به حق اوست؛ کسي حق دارد ديگري را تحريک کند که بعد بتواند به تحريک او پاسخ دهد.
خب، حالا فرض مي کنيم شما خانم محترم 10 نفر؛ 100 نفر... را با چهره خودت، با اندام خودت، با موهاي خودت تحريک کردي، يعني در وجودشان هوس ايجاد کردي؛ تيپ زدي دلبري کردي! و ميل به خود را در آنها ايجاد کردي؛ (اين حالت براي او طبيعي است، او نمي تواند منظره مهيج ببيند و تحريک نشود؛ اما تو مي تواني خود را بپوشاني) دو حالت بيشتر ندارد، يا اينکه بايد به همه پاسخ دهي!!، اينکه مي شود روسپي گري؛ و گمان نمي رود همه اينهائي که بي حجاب بيرون مي آيند، اينگونه کساني باشند. ( به استثنائات کاري نداريم) اکثرا انسانند، با خانواده اند، با نجابتند؛ بعضا متدين اند، اهل خدا و نماز هم ممکن است باشند.
اگر نمي تواني و نبايد پاسخ دهي؛ پس حق نداري تحريک کني، و به حريم شخصي ديگران تجاوز کني. اين حق مردان است؛ نمي شود به آنها گفت چشم بسته راه برويد اما به زنان مي شود گفت زيبائي هاي خود را بپوشانيد؛ و زينت خود را ظاهر نکنيد.
 
مشکلات زنان در جامعه بي حجاب
 
آنتوني گيدنز، جامعه شناس معروف، مشکلاتي را که براي زندگي زنان در جامعه باز غربي - که بارزترين مشخصه آن از ديد ما عدم رعايت حجاب است- بر مي شمرد که ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
آزار جنسي از بارزترين مشکلات زنان در اينگونه جوامع است؛ آزار جنسي در محل کار مي تواند بعنوان استفاده از اقتدار شغلي يا قدرت به منظور تحميل خواستهاي جنسي تعريف شود. اين کار ممکن است شکلهاي خشن تري به خود بگيرد، مانند هنگامي که به يک کارمند زن گفته مي شود که يا به يک برخورد جنسي رضايت دهد يا اخراج شود.
اگر چه مردان ممکن است شکلهاي ملايم تر آزار جنسي را بي زيان بپندارند، زنان اغلب آنها را اهانت آميز تلقي مي کنند. از زنان انتظار مي رود صحبت هاي جنسي، اشارات يا نزديکي جوئي هاي فيزيکي نا خواسته را تحمل کنند و اهميت ندهند.
بديهي است تمايز قائل شدن بين آزار جنسي و آنچه که مي تواند نزديکي جوئي مشروع از جانب مردي نسبت به يک زن تلقي شود آسان نيست؛ اما بر پايه گزارش هاي شخصي، برآورد گرديده که در انگلستان از هر ده زن هفت زن در دوره زندگي شغلي خود به مدتي طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. ارزيابي ميزان تجاوز جنسي عملا با هر دقتي بسيار دشوار است. تنها نسبت اندکي از تجاوزات جنسي عملا به اطلاع پليس مي رسد و در آمارها گزارش مي شود. رقم واقعي ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمي نشان مي دهد باشد. هر چند که برآوردها تا اندازه زيادي فرق مي کند، يک بررسي درباره 1236 زن در لندن آشکار ساخت که از هر 6 تن 1 تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، و از هر پنج تن بقيه، يک تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نيمي از تجاوزات جنسي يا در خانه خود زن يا در خانه تجاوز کننده رخ داده بود. اکثر زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند يا مي خواهند اين واقعه را از ذهن خود بيرون کنند و يا مايل به شرکت در آنچه که مي تواند يک فرايند اهانت آميز معاينه پزشکي، بازجوئي پليس و رسيدگي در دادگاه باشد نيستند. فرايند قانوني اغلب مدت زيادي طول مي کشد، ممکن است قبل از اين که دادگاه رأي بدهد 18 ماه از وقوع حادثه گذشته باشد. محاکمه نيز مي تواند نگران کننده باشد، جريان دادگاه علني است و قرباني بايد با متهم رو به رو شود، مردان معمولا فقط بر اساس شهادت قرباني محکوم نمي شوند بنابراين بايد مدارک محکوم کننده از ديگران کسب شود؛ مدارک مربوط به اثبات دخول، هويت تجاوز کننده، و اين واقعيت که عمل بدون رضايت رخ داده است همه مي بايست فراهم گردد.
در چند سال اخير جنبش هاي زنان بر تغيير تفکر عمومي و قانوني درباره تجاوز جنسي پافشاري کرده اند. آنها تأکيد کرده اند که تجاوز جنسي نبايد به عنوان يک تخلف جنسي تلقي گردد، بلکه مي بايست به مثابه نوعي تبهکاري خشن در نظر گرفته شود. تجاوز جنسي تنها يک حمله فيزيکي نبوده بلکه حمله و تجاوز به تماميت فرد و شأن انساني است. و امروز تجاوز جنسي عموما به عنوان نوعي خشونت تبهکارانه شناخته شده است.
به نظر براون ميلر: از يک جهت همه زنان قربانيان تجاوز جنسي اند. - در اينگونه جوامع- زناني که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند اغلب دچار اضطراباتي مشابه زناني که مورد تجاوز واقع گرديده اند مي شوند. آنها ممکن است از اين که شب تنها بيرون بروند، حتي در خيابان هاي شلوغ بيمناک باشند، و ممکن است تقريبا به همان اندازه از تنها بودن در يک خانه يا آپارتمان وحشت داشته باشند.
سوزان براون ميلر با تأکيد بر ارتباط نزديک ميان تجاوز جنسي و تمايلات عادي مردانه، استدلال کرده است که تجاوز جنسي جزئي از يک نظام تهديد مردانه است که همه زنان را در ترس و وحشت نگه مي دارد. زناني که مورد تجاوز واقع نگرديده اند دچار اضطراباتي مي شوند که به اين ترتيب برانگيخته مي شوند، و لازم است در جنبه هاي روزمره زندگي بيشتر از مردان محتاط باشند .
آنچه در زير آمده فهرستي است ار بايدها و نبايدها که سعي دارند خطر تجاوز جنسي را کاهش دهند. اين فهرست توسط يکي از سازمان هاي زنان در ايالات متحده امريکا منتشر گرديده است. اين فهرست مؤکدا اين نظر را که تجاوز جنسي جنايتي است که بر رفتار همه زنان تاثير مي گذارد ، تاييد مي کند؛.
1- خانه خود را تا آنجا که ممکن است ايمن کنيد.
2- اگر تنها زندگي مي کنيد، چراغها را روشن بگذاريد تا تصور شود که بيش از يک نفر در خانه زندگي مي کند.
3- هنگامي که به زنگ در جواب مي دهيد وانمود کنيد که مردي در خانه است.
4- نام کوچک خود را روي درب و دفترچه تلفن ننويسيد.
5- اگر در يک آپارتمان زندگي مي کنيد، تنها وارد زيرزمين متروک، پارکينگ، يا اتاق رختشوئي نشويد يا تنها در آنجا نمانيد.
وي در ادامه 13 مورد از نکات ايمني براي در امان بودن از تجاوز جنسي را ذکر کرده است.
آنچه در صدر اين نکات ايمني مورد غفلت واقع شده و به يقين مراعات آن مي تواند ريشه بسياري از اين مفاسد و ناهنجاري هاي اجتماعي را بسوزاند و محيط امني در اجتماع براي زنان فراهم کند رعايت حجاب است، که نه تنها به آن توجه نمي شود بلکه حاکمان و سياستمداران موجود با سياست هاي شيطاني خود به مبارزه با آن و حذف آن از جامعه برخواسته اند!
ما گمان مي کنيم که آزموده را آزمودن خطا است؛ با مطالعه راه رفته اين جوامع و مشکلاتي که هم اکنون با آن دست به گريبان اند و بسيار بيش از اين نکات محدودي است که ما در اينجا به آن اشاره کرديم(9)، اين فکر را در ما ايجاد مي کند که لا اقل به عنوان الگوي جديد رفتار اجتماعي به مسئله حجاب اهميت دهيم و آن را در همه ابعاد آن به مرحله اجرا در آوريم تا ميوه هاي اين درخت به بار بنشيند و محيط امني در سايه آن براي جامعه ما ايجاد شود.
 
حاکميت هنجار برتر
 
گروه کمي از افراد هستند که از اراده قوي و ايمان قلبي محکمي برخوردارند و تحت هر شرايطي ملتزم به قانون و شرع مي مانند و جو جوامع پيرامون تاثيري در آنان نمي گذارد؛ و در طرف مقابل نيز گروه کمي هستند که بناي لا ابالي گري دارند و خوي سرکشي و تمرد از هنجارهاي قانون و شرع در نهادشان نهفته است. بين اين دو طيف، اکثريت مردم تابع وضع موجودند ! (همه اينجورين ديگه، ما هم ... . اين مد شده ديگه، ما هم ... خب تو فروشگاه ها اينا رو ميفروشن ديگه، ما هم ... جو گير مي شويم ما هم !... )
بي ترديد در هر جامعه اي متوليان تربيت اجتماعي و مسئولين اجراي قانون، بايد اين بستر را ايجاد کنند که جو عمومي جامعه يا همان وضع موجود، مشوق و محرک افراد به سمت همرنگي با گروه اول و تبعيت از قانون و هنجارهاي صحيح اجتماعي باشد، و گروه دوم خود را در انزوا و مطرود حس کند.
سوال اينجاست که چرا بايد وضع موجود را کساني شکل بدهند که از گروه دوم اند در حاليکه ابزار قانون و شرع مدافع گروه اول است؟ چرا بايد فرزند زن مسلمان در محيط مدرسه کم کم از اينکه مادرش چادر به سر مي کند خجالت بکشد.؟! چرا اکثريت معمولي جامعه به رنگ اقليت آلوده در بيايند، و کم کم آلودگي گروه هاي کج رو به عنوان هنجار شناخته شود ؟! چرا اقليت متخلف از قانون و شرع هنجار سازي کنند؟!
آنچه مسلم است همه هنجارهاي اجتماعي با ضمانت هاي اجرائي - خواه رسمي يا غير رسمي(10) -  همراه هستند که از آن هنجارها در مقابل کج روي برخي افراد يا گروه ها حمايت مي کنند؛ اکنون که بر اساس مباني قوانين حکومت اسلامي، حجاب قانون حکومت اسلامي است، و بعنوان هنجاري برتر شناخته مي شود - گذشته از اينکه امروز به عنوان سمبل زن مسلمان در تمام دنيا شناخته شده است – بر متفکران و انديشمندان علوم اجتماعي (جامعه شناسي، روانشناسي، و ... ) لازم است که بنشينند و راهکارهاي ارائه ضمانت هاي اجرائي مثبت (پاداش افراد هم نوا) و منفي (تنبيه افراد کج رو) کارآمد در اين زمينه را بصورت عالمانه بررسي و تدوين کنند، و متوليان فرهنگي و قضائي جامعه خود را ملزم به پيگيري آن بدانند. ترويج ضمانت هاي اجرائي غير رسمي به عهده مراکز فرهنگي جامعه اعم از تئاتر، سينما، فرهنگ سراها، مدارس، دانشگاه ها، و رسانه هاي ديداري و شنيداري مختلف است؛ و ترويج ضمانت هاي اجرائي رسمي را پليس امنيت اخلاقي مي تواند به عهده بگيرد.
نتيجه اينکه اگر حجاب را به عنوان يک امر عقلاني و يا ايماني در نظر بگيريم اجبار پذير نيست؛ و اگر به عنوان قانون وضع شود، الزام و اجبار آن از قانوني بودن آن است و ضرورت آن جاي ترديد ندارد.
  و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
 

 
 
پاسخ :
 
 
 
 
 
(1). بديهي است که راه براي ارائه نظر مخالف در هر دو بخش "انديشه" و "ايمان" باز است و مي توانند نظر خود را ارائه و نظر موافق را نقد کنند.
 
 
 
(2). سوره نور، آیه 31.
 
 
 
(3). « ابداء» به معناي اظهار است و مراد از زينت زنان ، مواضع زينت است . کلمه «خمر» ، جمع خمار است . و خمار آن جامه اي است که زن سر خود را با آن مي پيچد ، و زايد آن را بر سينه اش مي اندازد . همان مقنعه . کلمه «جيوب» ، جمع جيب ؛ يعني سينه ها ، گريبان ها . «بعوله» يعني شوهر، و طوايف هفتگانه مذکور محرمهاي نسبي و سببي هستند . کلمه «اربه» به معني حاجت است و منظور حاجت شهوي است . مراد از رجال تابعين ، افراد سفيه و ابلهي هستند که تحت قيوميت ديگران هستند و شهوت مردانگي ندارند.
 
 
 
(4). سوره احزاب، آیه 59.
 
 
 
(5). کلمه «جلابيب» جمع جلباب است و آن جامه اي است سرتاسري که تمامي بدن را مي پوشانده ؛ کوچکتر از عباء و بزرگتر از خمار. «يدنين» يعني پيش بکشند.
 
 
 
(6). براي توضيح بيشتر پيرامون مفاهيم اين آيات مي توانيد به تفاسير آيات مزبور و رواياتي که در ذيل آن وارد شده مراجعه کنيد. لازم به ذکر است که علاوه بر آيات فوق، که دلالت صريح بر لزوم حجاب دارد آيات ديگري نيز وجود دارد که دلالت التزامي بر لزوم رعايت حجاب مي کند ( مانند آيه 60 سوره نور، و آيه 53 سوره احزاب ) که علاقه مندان مي توانند به کتبي که مستقلا درباره حجاب نوشته شده مراجعه کنند.
 
 
 
(7). تاريخ تمدن، ج 1، ص 47.
 
 
 
(8). همان، ج 1، ص 56.
 
 
 
(9). از آن جمله مي توان به تخريب شديد بنيان خانواده، زندگي مشترک بدون ازدواج!، افزايش طلاق، کم رنگ شدن عشق رمانتيک و تعهد متقابل، روابط جنسي نامشروع، فرزندان نامشروع، انواع فسادهاي جنسي تاسف آور، و ... اشاره کرد؛ که سرچشمه تمام اين فسادها همين مسئله بي حجابي و کم رنگ شدن حيا و عفاف در بين افراد جامعه است که با هزينه اندکي ميتوان راه آن را سد کرد. سر چشمه شايد گرفتن به بيل / چو پر شد نشايد گرفتن به پيل!
 
 
 
(10). ضمانت هاي اجرائي رسمي که به عهده حکومت است مانند آنچه در نظام کيفري جامعه، که دادگاه ها و زندان ها نماينده آن هستند مشاهده مي شود. و ضمانت هاي اجرايي غير رسمي که بيشتر به عهده خود مردم و يا سازمان هاي دولتي فرهنگي و خدماتي است، مانند تشويق هاي متعارف، امتيازات اجتماعي خاص، ارائه اولويت ها در ارائه خدمات، اعلام رضايت صريح يا ضمني، يا سرزنش کردن،دوري کردن از فرد يا افراد خاص، محروميت هاي اجتماعي خاص، پرهيز از مورد تمسخر واقع شدن، شرمنده شدن، و مورد پذيرش واقع نشدن، و ... .
 
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group