عنوان:
خلاصه: اين اشتباهات که در نسخه معروف عثمان طه به هر دليل رخ داده، بايد به وسيله قرآن پژوهان جهان اسلام اصلاح گردد..
مقدّمه
قرآن کتابي است که هر گز دست تحريف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد
قرآن بزرگترين کتاب آسماني است که از سوي خداوند متعال بر خاتم پيامبران حضرت محمّد مصطفي(صل الله علیه وآله) نازل گرديده است، آنچه که بين اکثريت قاطع عالمان ديني اعم از شيعه و سنّي مورد قبول ميباشد، اين است که: تمامي الفاظ قرآن، بدون کم و زياد، وحي الهي ميباشد و هيچ تحريف و تغييري در آن رخ نداده و بايد به همين صورتي که سينه به سينه به ما رسيده است تلاوت شود.
بديهي است قرآني که به وسيلة کاتبان وحي که جمع کثيري از اصحاب بودند نوشته ميشد و شب و روز در نمازها و غير نمازها تلاوت ميگشت و حافظان بسيار زيادي داشت چيزي نبود که دست تحريف بتواند به سوي آن دراز شود.
بهعلاوه قرآن با صراحت مي گويد:
ما قرآن را نازل کرديم و ما حافظ قرآن هستيم». (حجر، آية 9)
چيزي که خدا حافظ آن است هرگز دست تحريفگران به سوي آن دراز نخواهد شد.
***
امّا در رابطه با نحوة کتابت قرآن، آيا نحوة نگارش نيز همانند خود قرآن وحي مُنزل است و کاتبين وحي به دستور پيامبر اکرم(صل الله علیه وآله) به همين صورت امروزي (مانند خط عثمان طه) نوشتهاند؟ همانگونه که بعضي سادهانديشان تصور کردهاند و يا اينکه پيامبر اکرم(صل الله علیه وآله) تنها آيات و سُوَر نازله را بر کاتبين وحي املاء ميفرمودند و کاتبين بر اساس رسمالخطي که آن روز، عربها با آن آشنا بودند مينوشتند؟ سپس با گذشت زمان رسمالخط ها تغيير يافت و به صورت قرآنهايي که امروز در دست ماست درآمد.
با بررسي سير تکاملي کتابت قرآن از صدر اسلام تا به امروز چنين به دست ميآيد که هرگز رسمالخط و ضبط کتابت قرآن کريم توقيفي و الزامي به شکل خاصي نبوده است و بهترين دليل بر اين مدّعا، اضافه شدن نقطه و علامات فراوان املائي است که قطعاً در عصر نزول وجود نداشته است و در کتابت آن روز عرب نوشته نميشد ولي بعدها براي اينکه غير عربها بتوانند قرآن را صحيح بخوانند در کتابت قرآن آورده شد و نمونههاي آن، قرآنهاي با رسم الخط هاي مختلف عربي، ترکي و اردو ميباشد که امروز در دسترس ماست.
اين رسمالخطهاي مختلف متأسفانه براي بسياري از خوانندگان قرآن حتّي بسياري از عربها مشکل آفرين شده است و بايد رسم الخط واحد شفاف و روشني که براي همه سهل و آسان باشد، انتخاب شود.
بررسي رسمالخط عثمان طه اکنون با اين مقدمه به سراغ مشهورترين نسخهاي که امروز در دست مسلمين است، ميرويم و اشکالات مهم آن را مورد بررسي قرار ميدهيم.
مشهورترين نسخة قرآني که امروزه در ميان مسلمانان رواج دارد و هر سال، ميليونها نسخه از آن، در سراسر جهان چاپ و منتشر ميگردد، نسخة قرآن معروف به خط «عثمان طه» ميباشد.
اين نسخه از قرآن، امتيازات متعددي دارد: خط خوب، قطع مناسب، علامتگذاري دقيق، آيات از آغاز صفحه شروع و با پايان صفحه، پايان مييابد و هر جزء از سي جزء قرآن در بيست صفحه تمام ميشود (جز در دو سه مورد).
به همين دليل و به دليل اينکه نشر و توزيع آن، توسط کشور عربستان به صورت رايگان و اهدايي همه ساله در مقياس گسترده صورت ميگيرد، مورد استقبال واقع شده است.
اين امر، سبب يک نواختي نسبي نُسَخ قرآن، در کشورهاي مختلف گرديده است و بيشتر حافظان در غالب کشورها از روي همين نسخه به حفظ قرآن ميپردازند و اکثر فراگيران و قاريان نيز، از روي همان، قرآن را فرا ميگيرند و ميخوانند (هر چند نسخههاي ديگري نيز در کشورهاي مختلف اسلامي وجود دارد).
ولي از آنجا که هر کار خوبي، ممکن است بينقص نباشد، اين نسخه از قرآن نيز از نظر املاء و نگارش (رسم الخط) کاستيهاي فراواني دارد که اصلاح آن، لازم و ضروري ميرسد زيرا اين اشتباهات گاه معني را تغيير ميدهد و گاه قرائت را بسيار مشکل ميسازد.
رسمالخط قرآن توقيفي نيست بار ديگر لازم ميدانم اين نکته را تکرار کنم که رسمالخط قرآن هرگز توقيفي نيست، و الزامي به رسم الخط معيني نداريم.
زيرا:
اوّلاً:
آنچه که ميان تمامي فرق اسلامي، اجماعي است «نزول قرآن به صورت الفاظ معين» ميباشد و ملاک اساسي در قرائت قرآن، نقل سينه به سينه و شنيدن آن از زبان پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد بن عبدالله(صل الله علیه وآله) بوده است، و کتابتها هميشه متفاوت بوده است.
ثانياً:
امروز رسمالخط واحدي در دست نداريم که به طور قطع و يقين بتوان آن را به صدر اسلام منتسب نمود.
بهترين شاهد، وجود قرآنهاي منسوب به قرون اوليه در موزهها و کتابخانههاي مهم جهان و کشورهاي اسلامي ميباشد که از نظر املايي با رسم الخط موجود متفاوت است.
ثالثاً:
کشور عربستان که ناشر قرآن به خط عثمان طه است براي مسلمانان هند و پاکستان، قرآنهايي را چاپ و توزيع نموده که با رسمالخط اين قرآن، تفاوت بسيار دارد.
انواع کاستيها
به هر حال در نسخه موجود به خط عثمان طه، کاستيهاي فراوان رسمالخطي وجود دارد که گاه موجب تغيير در معنا و گاه سبب نامفهوم شدن کلمه و گاه باعث صعوبت در فراگيري و قرائت صحيح ميشود، از اين رو ما اين موارد را به شش گروه تقسيم کردهايم:
1. رسمالخط هايي که سبب تغيير معنا ميشود.
2. رسمالخط هايي که سبب ميشود، کلمه فاقد معنا گردد.
3. رسمالخط هايي که سبب صعوبت فوقالعاده فراگيري ميشود.
4. رسمالخط هايي که سبب اضافه حروف نابجا ميشود.
5. رسمالخط هايي که سبب حذف حروف لازم و اصلي کلمه شده است.
6. رسمالخط هايي که سبب نوشتن يک کلمه به دو صورت در دو آيه يا در چند آيه ميشود، بدون هيچگونه دليل که تنها يک صورت آن صحيح ميباشد.
در اينجا براي هر يک از موارد فوق، نمونههايي را آوردهايم؛ انتظار و تقاضاي ما از انديشمندان و علماي اسلامي به ويژه علماي مصر و حجاز، اين است که همگي با يک عزم راسخ براي اصلاح آن بکوشند و نسخههاي موجود را از اين نظر کامل کنند.
البته همانگونه که گفته شد: اين کاستيها فقط مربوط به رسمالخط و نگارش است و گرنه قرائت الفاظ قرآن، بدون هيچگونه تحريف و کم و زيادي از آغاز تاکنون باقي مانده است.
بديهي است، صحيح نوشتن رسمالخط، نه تنها سبب تغييري در قرآن نميشود، بلکه صحت تلاوت و تفسير قرآن را تضمين مي کند، همانگونه که ميدانيم کتابت اوليه قرآن، فاقد نقطهگذاري و علامت اِعراب بود و نقطهگذاري حروف و ضبط اِعراب به وسيلة علامت، نه تنها باعث تحريف نشد بلکه موجب مصونيت قرآن از تحريف در قرائت نيز گرديد.
اضافه بر آن، هيچ دليلي در دست نيست که نسخة موجود به خطِ «عثمان طه» بر اساس رسمالخط نسخههاي صدر اسلام ميباشد، چرا که:
1. در پايان نسخة قرآن موجود به خط «عثمان طه» صريحاً آمده است: «هجاء و رسم الخط آن از دو نفر از علماي اين فن به نام «ابوعمرو داني» و «ابوداود سليمان بن نجاح» گرفته شده که آنها آن را مربوط به زمان خليفة سوم عثمان ميدانند و در مواردي که اين دو با هم اختلاف دارند نقل نفر دوم ترجيح داده شده است».
از اين بيان استفاده ميشود که رسمالخط مزبور از طريق خبر واحد به ما رسيده که گاه اين خبر واحد تعارض نيز دارد.
2. نسخة قرآنهايي که دهها سال قبل از اين نسخه، در کشورهاي اسلامي چاپ و توزيع شده و اکنون نيز چاپ و منتشر ميشود، مانند کشور ترکيه عثماني و ترکيه کنوني، هند و پاکستان و ايران و بعضي از کشورهاي عربي، مانند عراق، از نظر رسم الخط، با نسخة موجود ـ به خط عثمان طه ـ تفاوت بسيار دارد.
3. نسخههاي فراواني از قرآنهاي صدر اسلام در موزهها و کتابخانههاي مهم جهان و کشورهاي اسلامي موجود است که از نظر رسم الخط با نسخة موجود متفاوت ميباشد.
4. اخيراً کشور عربستان، قرآني را با رسمالخط ديگري براي مسلمانان هند و پاکستان چاپ و توزيع نموده که رسمالخط آنها، با رسمالخط عثمان طه، تفاوت بسيار دارد.
بنابراين لازم است علماي جهان اسلام، رسم الخط واحدي را بر اساس نگارش و کتابت صحيح امروز که براي همه قابل فهم و سهل و آسان باشد، تهيه و در اختيار مسلمانان سراسر جهان قرار دهند و همه از آن بهرهمند شوند.
***
پاسخ به يک سؤال مهم
از آنچه در بالا آمد روشن شد اين که بعضي ميگويند بهتر است براي اصالت قرآن دست به اين رسمالخط نزنيم و اشتباهات آن را تحمل کنيم، هر چند ميدانيم با ا صلاح رسمالخط هيچ تغييري در تلفظ قرآن رخ نخواهد داد، سخن نادرستي است.
زيرا اگر ما تنها يک رسمالخط قرآني در طول تاريخ داشتيم، ممکن بود اين عذر تا حدي پذيرفته شود در حالي که ـ همانگونه که در بالا آمد ـ از آن زمان که قرآن به خط کوفي نوشته ميشد و سپس به خط عربي موجود درآمد، دهها نوع رسمالخط رواج داشته است (البته با حفظ تلفظ واحد) که در موزههاي کشورهاي اسلامي نمونههاي فراواني از آن ديده ميشود، امروز نيز چنين است و حتي در عربستان سعودي نيز قرآن با رسمالخطهاي متفاوت نوشته شده است و هيچ دليلي بر مطابقت رسمالخط عثمانطه با رسمالخط خلفاي نخستين نيست بلکه دلائل متعدد بر ضد آن داريم.
به هر حال نبايد دچار وسوسه شد و لازم است علماي اسلام در اصلاح اين نسخة کثيرالانتشار (نسخة عثمانطه) بکوشند و به صحيح خواندن قرآن و تفسير صحيح آن کمک کنند.
البته نبايد فراموش کرد که در بعضي قرآنهاي چاپ ديگر نيز بخشي از اين نواقص رسمالخطي وجود دارد که بايد اصلاح گردد.
پس از پايان مقدمه، کاستي هاي نسخة قرآني عثمان طه که در شش بخش تنظيم يافته يکي پس از ديگري بررسي مي شود.
اميدواريم علماي اسلام، به خصوص علماي حجاز در رفع اين کاستي ها بکوشند.
1ـ رسم الخط هاي که سبب تغيير معنا مي شود
بخش اوّل
رسمالخطهايي که سبب تغيير معنا ميشود
در اين رابطه به ذکر چندين نمونه اکتفا ميکنيم:
الف) واژة «إنَّمَا» و «أنَّمَا» در 10 آيه، به صورت متصل نوشته شده است، در حالي که بايد به صورت منفصل و جدا از هم يعني به صورت «إنَّ مَا» و «أنَّ مَا» نوشته و خوانده شود. زيرا کلمه «ما
» در تمامي اين ده آيه «موصوله
» است (به معني چيزي) در حالي که «إنّمَا»(1)
کلمة «حصر» به معني فقط و «أنَّمَا» براي تأکيد است.
بنابراين اگر در اين 10 مورد که «ما» موصوله است، متّصل خوانده شود معناي آن تغيير پيدا ميکند.
آن ده مورد عبارتند از:
(نحل، آية 95)
صحيح آن:
(طه، آيه 69)
صحيح آن:
(ذاريات، آيه 5)
صحيح آن:
(مرسلات، آيه 7)
صحيح آن:
اين در حالي است که جمله
در سورة انعام، آية 134 به صورت منفصل آمده است.
(آل عمران،آيه178)
صحيح آن:
(رعد، آيه 19)
صحيح آن:
(مؤمنون، آية 55)
صحيح آن:
(لقمان، آية 27)
صحيح آن:
(انفال، آية 41)
صحيح آن:
(غافر، آية 43)
صحيح:
قابل توجّه اينکه جمله
در سورة حج، آية 62 و سورة لقمان، آية 30 به صورت صحيح و منفصل نوشته شده است.
ب) واژة «بِئْسَمَا» مرکب از دو کلمه «بِئْسَ» (از افعال ذَمّ) و «ما» موصوله، مي باشد و بايد جدا نوشته شود. در نسخة موجود عثمان طه، در شش مورد(2)
به صورت منفصل «بِئْسَ مَا» نوشته شده است که صحيح مي باشد ولي در سه مورد به صورت متصل نوشته شده که بايد اين موارد نيز اصلاح گردد و به صورت منفصل نوشته شود.
(بقره، آية 90)
صحيح آن:
(بقره، آية 93)
صحيح آن:
(اعراف، آية 150)
صحيح آن:
***
ج) واژة «أينَمَا» هرگاه جدا نوشته شود مرکب از دو کلمه «أينَ» به معني «کجاست» و «ما» موصوله به معني چيزي است و اگر اين واژه متصل نوشته شود يک کلمه است و به معني ظرف مکان خواهد بود و يعني «هرجا». بنابراين اگر «ما» موصوله باشد، طبق قاعده بايد منفصل از «أين» باشد به صورت: «أين ما» و در اين صورت جمله استفهاميه است، به معناي «کجاست چيزي که...».
در قرآن نسخة عثمان طه واژه «أينَمَا» 12 بار تکرار شده، سه مورد آن که «ما» موصوله است و بايد جدا نوشته شود به صورتِ جدا نيز آمده و صحيح است، و آنها عبارتند از:
(اعراف، آية 37).
(شعراء آية 92).
(غافر، آية 73).
و در 9 مورد، حرف «ما» زائده است و بايد به صورت متصل باشد: «أينما» (به معني هر جا) در حالي که تنها در 4 مورد به صورت متصل نوشته شده است، و آنها عبارتند از:
(بقره، آية 115).
(نساء، آية 78).
(نحل، آية 76).
(احزاب، آية 61).
اين چهار مورد صحيح است.
ولي در 5 مورد ديگر که به صورت منفصل نوشته شده بايد بهصورت متصل، نوشته شود بهصورت: «أينَمَا» و آنها عبارتند از:
(بقره، آية 148)
صحيح آن:
(آلعمران،آية 112)
صحيح آن:
(مريم، آية 31)
صحيح آن:
(حديد، آية 4)
صحيح آن:
(مجادله، آية 7)
صحيح آن:
مي باشد.
و عجب اين که جمله
در آية 148 سوره بقره با آية 78 سورة نساء يکسان است در حالي که در يکي متصل و در ديگري منفصل نوشته شده، و همچنين آية 112 سورة آلعمران با آية 61 سورة احزاب هر دو
است در حالي که يکي به صورت متصل و ديگري به صورت منفصل آمده است که هيچ وجهي براي آن نيست.
***
د) طبق قاعده، «لام جارّه» بايد به صورت متصل به کلمه بعدي باشد، و موارد آن در قرآن فراوان است که به صورت متصل، آمده است، اما در چهار مورد در نسخه عثمان طه ميباشد که حرف «ل» جاره بعد از «ما» موصوله قرار گرفته است و به صورت منفصل از کلمه بعدي نوشته شده به صورت «مَالِ»، در اين صورت معناي ديگري به ذهن متبادر خواهد شد، از اين رو لازم است طبق قاعده و همانند ساير موارد آن که در قرآن بسيار است، حرف «ل» به صورت متصل با کلمه بعدي نوشته شود، آن موارد چهارگانه عبارتند از:
(معارج، آيه 36)
صحيح آن:
ميباشد
(فرقان، آيه 7)
(کهف، آية 49)
صحيح آن:
(نساء، آيه 78)
صحيح آن:
مي باشد.
و همانگونه که گفتيم اين در حالي است که در مواردِ کاملاً مشابه، به صورت متصل آمده است، مانند:
(آل عمران، آية 12 و انفال، آية 38)
(رعد، آية 32)
(ملک، آية 6)
(اعراف، آية 43)
(فصلت، آية 26)
اين تفاوتها کاملاً بيدليل است.
***
2ـ رسم الخط هايي که سبب مي شود کلمه فاقد معنا گردد!
بخش دوم
رسمالخطهايي که سبب ميشود کلمه فاقد معنا گردد
رسمالخطهايي است که سبب ميشود کلمه فاقد معنا گردد، در حالي که اگر درست بنويسند معنا و تفسير کاملاً روشن است.
توضيح اينکه در قرآن به خط «عثمان طه» به کلماتي بر ميخوريم که بدون دليل قانع کنندهاي، حرفي اضافه دارد و اين سبب ميشود که ظاهر کلمه، فاقد معنا گردد. اين در حالي است که همان کلمات در جاي ديگر، بدون حرف زائد و به صورت صحيح نوشته شده است، و اين از عجائب است.
1. کلمه «أيد» (3)
در سورة ذاريات، آية 47 با دو ياء يعني چنين نوشته شده:
و صحيح آن
است.
در حالي که در سوره ص، آيه 17، کلمه «أيد» با يک «ياء» آمده است به اين صورت:
و کاملاً درست است.
2. کلمه «فَإِنْ» در سوره آل عمران، آيه 144 و سوره انبياء، آيه 34 با يک ياي اضافي چنين نوشته شده:
و صحيح آن:
ميباشد.
صحيح آن:
است.
در حالي که کلمه
بيش از نود بار در قرآن تکرار شده و در همه اين موارد در نسخه عثمان طه، بدون يا زائده، به صورت
نوشته شده و صحيح است.
***
3. کلمه
کلمه
بدون اضافه به ضمير، در سه حالت رفع، نصب و جرّ، به صورت ملفوظ (با الف مهموز) نوشته شده است.
مانند:
(قصص، آيه 38)
(قصص، آيه 20)
(بقره، آيه 246)
و همچنين در حال اضافه به ضمير، در حالت نصبي، به صورت ملفوظ نوشته شده است.
(يونس، آيه 88)
و همه صحيح است.
اما در حالت جرّ بدون هيچگونه دليل، با ياي زائده، بعد از همزه، نوشته شده است، مانند:
(اعراف، آيه 103؛ يونس، آيه 75 ؛ هود، آية97؛ مؤمنون، آيه46؛ قصص،آيه32؛ زخرف،آيه46)
(يونس، آيه 83)
***
4. کلمه
در سوره انعام، آيه 34 با ياي اضافه نوشته شده:
و صحيح بدون ياء است.
در حالي که در موارد ديگر، بدون ياي زائد آمده است، و مشکلي ندارد، براي نمونه:
(قصص، آيه 3)
***
در سوره کهف، آيه 23 با الف زائده نوشته شده که وجهي ندارد.
در حالي که در سوره نحل، آيه 40 بدون الف زائده و به همان صورت ملفوظ نوشته شده است.
اين تفاوت بدون دليل است، و سبب ميشود که کلمه مفهوم خود را از دست بدهد.
***
3ـ رسم الخط هايي که سبب صعوبت فوق العاده در قرائت مي شود
بخش سوم
رسمالخطهايي که سبب صعوبت فوقالعاده در قرائت ميشود
توضيح اينکه در قرآن خط عثمان طه به کلماتي بر ميخوريم که بر اساس رسمالخط عرب صدر اسلام، شايد مناسب بوده ولي بر اساس رسمالخط امروز عرب، نميتواند صحيح باشد و براي خود عربها نيز، خواندن آن، بسيار مشکل است، مانند:
(اسراء، آية 7) (بايد واو اوّل که عين الفعل است قبل از همزه باشد)
در حالي که صحيح آن
است.
نمونه ديگر:
(نجم، آيه 57)
و بيشتر قاريان به قرينه أزِفَتِ، کلمه بعدي را نيز
ميخوانند در حالي که صحيح آن
است (آزفه به معناي نزديک شونده است).
نمونه ديگر:
(قيامت، آية 40)
يعني فقط با يک ياء نوشته شده و ياي اوّل به صورت جداگانه و در بالا نوشته شده در حالي که صحيح آن با دو ياء به صورت
است.
نمونه ديگر:
(اعراف، آيه 196). ياي مشدّد اوّل به صورت جداگانه و در بالا نوشته در حالي که صحيح آن
مي باشد.
***
4ـ رسم الخط هايي که سبب اضافه حروف نابجا شده
بخش چهارم
رسمالخطهايي که سبب اضافة حروف نابجا شده
توضيح اينکه در زبان عرب، به کلماتي که به واو جمع، ختم ميشود، «الف غير ملفوظي» را به نام «الف فارقه» اضافه ميکنند، اضافة اين الف، در افعال لازم است و در فهم معني کلمه و روشن ساختن اين که صيغة جمع است، تأثير دارد.
اما در قرآن خط عثمان طه، مواردي وجود دارد که فعل مفرد است با اين حال، بعد از آن، الف جمع اضافه شده که نبايد اضافه ميشد و چه بسا به فعل جمع اشتباه شود. براي نمونه، به کلمات زير توجّه فرمائيد:
در آيه 4 سوره يونس به اين صورت آمده:
(و 6 بار تکرار شده) در حالي که صحيح بدون الف جمع است.
در آيه 221 سوره بقره:
(8 بار تکرار شده) در تمام اينها رسمالخط صحيح بدون الف جمع است، زيرا فعل مفرد است در حالي که در تمام اينها با الف جمع نوشته شده است.(4)
در آية 85، سورة يوسف:
(با الف جمع نوشته شده)
در آية 39 سورة رعد:
در آية 13 سورة قيامت:
همچنين کلمات
که عموماً با الف جمع ذکر شده در حالي که همه مفرد است.
و نوشتن اين الفها در نسخة عثمان طه ممکن است سبب اشتباه خوانندگان در فهم معني شود.
***
5ـ رسم الخط هايي که سبب حذ حروف لازم شده است
بخش پنجم
رسمالخط هايي که سبب حذف حروف لازم شده است
اين بخش، بر عکس بخش چهارم، بر خلاف قاعده بعضي از افعالي که به واو جمع ختم شده است، «الف» بعد از آن نيامده، در حالي که در موارد فراوان ديگر در همين نسخه، الف جمع در موارد مشابه ذکر شده است.
براي نمونه، کلمات:
بدون الف جمع آمده:
(بقره، آية 61 و آلعمران، آية 112)
(بقره، آية 90) در هر دو مورد الف جمع حذف شده است.
و صحيح آن:
با الف جمع است.
(حشر، آيه 9) در اينجا نيز الف جمع مذکر حذف شده و صحيح آن
است.
(يوسف، آيه 16)
(يوسف، آيه 18)
(9 بار تکرار شده است). (5)
در تمام اين موارد الف جمع بدون دليل حذف شده است.
که به صورت
(سبأ، آيه 5) (با حذف الف جمع) آمده است و صحيح با الف جمع است.
و عجب اينکه شبيه همين آيه بدون هيچ تفاوت در سوره حج، آيه 51 با الف جمع آمده است.
که به صورت
(فرقان، آيه 21) (بدون الف جمع) آمده است.
و شگفتآور اينکه همين کلمه در سوره ذاريات، آيه 44 و اعراف آيات 77 و 166 با الف جمع آمده است.
(با الف جمع)
که به صورت
(بقره، آيه 226) (بدون الف جمع) آمده است و صحيح با الف جمع است.
نمونه ديگر:
حذف حرف «ياء» که بر اثر التقاء ساکنين، تنها در تلفظ حذف مي شود ولي در کتابت معمولا نوشته مي شود مانند:
در آية
(روم، آية 53) بدون دليل ياء حذف شده است.
در حالي که شبيه همين آيه در سورة نمل، آية 81 «ياء» در کتابت آمده است:
اين تفاوتها براي چيست؟
در آية
(يونس، آية 103) ياء حذف شده است.
ولي در سورة انبياء، آية 88، ياء در کتابت آمده است در حالي که هر دو عبارت شبيه هم است.
آيا نبايد اين نسخه اصلاح گردد؟!
در آية
(نساء، آية 146) حرف ياء حذف شده است و اگر به خاطر التقاء ساکنين در کتابت حذف شده چرا در آية 269 بقره آمده است:
4. ديگر از عجايب نسخة قرآن به خط عثمان طه واژه «ابراهيم» است که در موارد زيادي ياء آن حذف شده و در موارد زياد ديگري ياء آن ذکر شده است.
در سورة بقره، 15 بار تکرار شده و همگي بدون ياء مي باشد «اِبْرَهِم» اما از سوره آل عمران به بعد، 54 بار تکرار شده و همه با ياء نوشته شده است «اِبْرهِيم».
چگونه ميتوان اين تفاوتهاي بيدليل را بر زمان رسول خدا(صل الله علیه وآله) نسبت داد و يا اگر از اشتباهات ناسخين زمانهاي بعد است ـ که هست ـ نبايد آن را در نسخههاي موجود حفظ کرد و به اين اشتباهات رسمالخطي رسميت بخشيد.
5. همچنين حذف حرف ياء در کلمه «إيلافِهِم» در سورة قريش، که در دو آيه پشت سر هم يک بار با ياء و بار ديگر بدون ياء، نوشته شده است.
به چه دليل در دو آيه پشت سر هم در يکي ياء متصل آمده در ديگري حذف شده و به صورت مستقل و کوچک نوشته شده؟
6. در جملة «يمْحو» که واو آن در تلفظ (هنگام التقاء ساکنين) حذف ميشود ولي در کتابت بايد نوشته شود، در بعضي از آيات در کتابت حذف شده مانند:
(شوري، آية 24).
ولي در سورة رعد، آية 39، «واو» در کتابت آمده است:
***
6ـ رسم الخط هاييکه يک کلمه را به دو صورت نوشته، در حالي که فقط يکي از آن دو صحيح است
بخش ششم
کلماتي که به دو صورت نوشته شده، در حالي که تنها يک صورت آن، صحيح ميباشد.
در اين رابطه به ذکر چند نمونه اکتفا ميکنيم:
1ـ «بَلاَءٌ ـ بَلؤٌاْ»
جالب اينکه اين کلمه با تنوين مضموم، 5 بار در قرآن آمده است، 3 بار به صورت «بَلاَءٌ» و 2 بار به صورت «بَلؤٌا» نوشته شده است!
همچنين در آية
(بقره، آية 49؛ اعراف، آيه 141؛ ابراهيم، آيه 6) به صورت صحيح آمده و در آية
(دخان، آية 33) و (صافات، آية 106) غير صحيح (با الف اضافي، حرف همزه روي کرسي واو، در حالي که حرف همزه بعد از حرف ساکن بدون کرسي ميباشد).
2ـ «أَبْنَاؤُ ـ أبْنؤُاْ»
اين کلمه در حالت مضموم بودن همزه، 3 بار در قرآن آمده است، 2 بار به صورت «أبْنَاؤُ» و 1 بار به صورت «اَبنؤا» نوشته شده است (با الف اضافي).
مانند:
(نساء، آية 11 ؛ توبه، آية 24)
(مائده، آية 18)
3ـ «جَزَاءُ ـ جَزؤُاْ»
اين کلمه 15 بار در قرآن آمده است، 11 مورد به صورت «جَزَاءُ» و 4 مورد به صورت «جَزؤُاْ» نوشته شده است (با الف اضافي و تغيير شکل اصلي).
مثلاً در اين دو مورد:
(زمر، آيه 34)
(يونس، آيه 27) صحيح نوشته شده.
و در اين دو مورد:
(مائده، آية 29)
(شوري، آيه 40) غير صحيح.
4ـ «دُعَاءُ ـ دُعؤُاْ»
اين کلمه 2 بار در قرآن آمده است، در نسخه عثمان طه يک بار به صورت «دُعَاءُ» و بار ديگر به صورت «دُعؤُا» نوشته شده است (بدون هيچ دليل).
(رعد، آيه 14)
(غافر، آيه 50)
5ـ «مَلاَ ـ مَلَؤُاْ»
اين کلمه با همزه مضمومه، 16 بار در قرآن آمده است، 12 بار در نسخه عثمان طه به صورت «مَلاَُ» و 4 بار به صورت «مَلَؤُاْ» نوشته شده است، مانند:
(اعراف، آيه 90)
(مؤمنون، آيه 24)
با اينکه هر دو آيه کاملاً شبيه يکديگر است اين اختلاف چگونه قابل توجيه است.
6ـ «نَبَأُ ـ نَبَؤُاْ»
اين واژه نيز در آيات کاملاً مشابه، به صورت متفاوت نوشته شده است مانند:
(توبه، آية 70)
(ابراهيم، آية 9)
7ـ همچنين کلمات:
«شُرَکَاءُ ـ شُرَکؤُاْ» و «نَشَـاءُ ـ نَشـؤُا» و «ضُعَفَاءُ ـ ضُعَفـؤُاْ» و «اَنْبَاءُ ـ اَنْبؤُا» به دو صورت مختلف آمده است.
8ـ اضافه بر موارد مذکور، در قرآن نسخه عثمان طه کلماتي ديده مي شود که يک بار با تاي گرد «ـة ـ ة» و بار ديگر با تاي کشيده «ت» نوشته شده، براي نمونه:
الف ـ «سُنَّة ـ سُنَّت»
(احزاب، آية 62 و فتح، آية 23)
(فاطر، آية 43)
هر دو آيه کاملاً شبيه يکديگر است ولي بدون دليل واژه «سنت» در يک جا با تاء کشيده و يک جا با تاء گرد آمده است.
ب ـ «نِعْمَة ـ نِعْمَت»
(نحل، آية 18)
(ابراهيم، آية 34)
و همچنين کلمات: «بَقِية ـ بَقِيت» و «رَحْمَة ـ رَحْمَتْ» و «شَجَرَة ـ شَجَرَت» و «کَلِمَة ـ کَلِمَت» و «لَعْنَة ـ لَعْنَت» و «امْرَأة ـ امْرَأت»
***
آيا به راستي يک محقق قرآنپژوه ميتواند اين همه اختلاف نسخه در کلمه واحده که معلوم نيست از کجا سرچشمه گرفته است، بپذيرد؟
نتيجه گيري و پايان
از آنچه به طور کاملاً مستند در فصول ششگانة فوق از نظر خوانندگان عزيز گذشت اين نکته به روشني به دست ميآيد که قرآن با رسمالخط «عثمان طه» با تمام مزايايي که دارد، داراي کاستيهاي بسياري است که اگر دانشمندان اسلام، از جمله علماي حجاز، دست به دست هم دهند و آن را اصلاح کنند مسلمين جهان در قرائت از روي اين نسخه گرفتار مشکلات فراواني نخواهند شد. والسلام
رمضان المبارک 1429 ق
شهريورماه 1387 ش
پاسخ :
null
(1) . «انّما» حصر، حدود 130 بار تکرار شده و به صورت متصل نوشته شده است و صحيح است.
(2) . بقره، آيه 102؛ آل عمران، آيه 187؛ مائده، آيات 62 و 63 و 79 و 80 .
(3) . کلمه «اَيْدْ» بر وزن «صَيْدْ» به معناى قدرت و قوّت ميباشد، و در قرآن تنها دو بار آمده است.
(4). بقره، آية 221 و يونس، آية 25 و حج، آية 12 و 13 و فاطر، آية 6 و زمر، آية 8 و احقاف، آية 5 و انشقاق، آية 11 .
(5) . آل عمران، آيه 184؛ اعراف، آيه 116؛ يوسف، آيه 16 و 18؛ نور، آيه 11 و 13؛ فرقان، آيه 4؛ نمل، آيه 84؛ و حشر، آيه 10 .