موضوع : از واجبات چه مى دانيم؟
تعريف واجب
واجب چيزى است كه مكلف اگر آن را ترك كند، مورد مؤاخذه قرار مى گيرد.[1] وجوب عبارت است از الزام شارع مكلف را به عملى همچون نماز و روزه، در نتيجه واجب به فعلى گفته مى شود كه شارع آن را از مكلف خواسته است.[2]
واجبات قرآنى
بسيارى از واجبات، ريشه قرآنى دارد. به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
وجوب اطاعت از خدا و رسول
«أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُم»[3]
اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را!
وجوب نماز و زكات
«وَ أَقيمُوا الصَّلاة وَ آتُوا الزَّكاة وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ»[4]
و نماز را به پا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد (و نماز را با جماعت بگزاريد)!
وجوب وضو، غسل و تيمم
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاة فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْه»[5]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به نماز مى ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى روى پا] مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت كرده]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كرده ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى] و دست ها بكشيد!
وجوب روزه
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[6]
اى افرادى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد.
وجوب امر به معروف و نهى از منكر
«وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّة يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»[7]
بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
وجوب اداى امانت
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»[8]
خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد!
وجوب حفظ نگاه از نامحرم
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُون»[9]
به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است!
وجوب توبه
«تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[10]
همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد!
وجوب دفاع
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم»[11]
هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازيد! و (همچنين) اسب هاى ورزيده (براى ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد!
«وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ»[12]
و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى جنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا تعدّى كنندگان را دوست نمى دارد!
وجوب جهاد
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»[13]
جهاد در راه خدا، برشما مقرّر شد؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آن كه شرِّ شما در آن است. و خدا مى داند و شما نمى دانيد.
نفقه واجب
«وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف»[14]
و بر آن كس كه فرزند براى او متولّد شده [پدر]، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدت شير دادن بپردازد؛
موارد وجوب قصاص و ديه
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِى الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِى لَهُ مِنْ أَخيهِ شَىءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَة فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ»[15]
اى افرادى كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود، (و حكم قصاص او، تبديل به خون بها گردد،) بايد از راه پسنديده پيروى كند. (و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.) و او [قاتل] نيز، به نيكى ديه را (به ولى مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نكند.) اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت.
وجوب حج
«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[16]
و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند.
وجوب وفاى به عهد
«أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُم»[17]
هنگامى كه با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا كنيد!
وجوب وصيت
«كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّة لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقين»[18]
بر شما نوشته شده: «هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى [مالى] از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، به طور شايسته وصيت كند! اين حقّى است بر پرهيزكاران!»
جايگاه واجبات در روايات
روايات بسيارى در زمينه جايگاه و ارزش واجبات در منابع روايى وجود دارد. به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
امام على علیه السلام در نامه اى به عثمان بن حنيف فرمود:
«طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا»[19]
خوشا كسى كه آنچه پروردگارش بر عهده وى نهاده، ادا نمايد.
پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
«يا على إذا رَأَيتَ النّاس يَشتَغِلُونَ بِالفَضائل فَاشتَغل أنتَ بِاتمامِ الفَرائِض»[20]
اى على! هر گاه ديدى مردم به مستحبّات اشتغال دارند، تو، به كامل ساختن واجبات بپرداز.
امام على علیه السلام فرمود:
«الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّة»[21]
واجبات! واجبات! درانجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند.
همچنين فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا»[22]
همانا خدا بر عهده شما واجب هايى نهاده، آن را ضايع مكنيد!
نيز فرمود:
«لَا عِبَادَة كَأَدَاءِ الْفَرَائِض»[23]
هيچ عبادتى همچون اداى واجبات نيست.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ خَيْرِ النَّاس»[24]
هر كس واجبات خداوند را انجام دهد از بهترين مردمان مى باشد.
نقش واجبات
واجبات نقش مناسبى در خودسازى انسان دارند. نماز انسان را از بدى ها و زشتى ها دور مى سازد؛ روزه دارى، تن پرورى را مهار مى كند؛ جهاد به اقتدار و توانايى انسان ها كمك مى نمايد؛ حج دانشگاه بندگى است و خمس و زكات ضمن اين كه انسان را از وابستگى هاى مادى نجات مى دهد، زمينه اى است براى كمك به دين و حمايت از ديگران و به نوعى بيمه اجتماعى است. توجه به واجبات زمينه قرب به خداوند را فراهم مى نمايد. امام صادق علیه السلام فرمود:
«قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَى عَبْدِى بِشَىءٍ أَحَبَّ إِلَى مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْه»[25]
خداوند متعال مى فرمايند چيزى بنده مرا به اندازه عمل به واجبات نزد من محبوب نمى سازد.
راه هاى احياء واجبات
براى احياء واجبات راه هاى گوناگونى وجود دارد كه عبارتند از:
1. نقش خانواده
پدر و مادر با عمل به واجبات و تشويق و ترغيب فرزندان خود به انجام واجبات، مى توانند نقش مؤثرى در احياء واجبات در خانواده خود ايفا كنند.
2. امر به معروف و نهى از منكر
يكى از راه هاى احياء واجبات، امر به معروف و نهى از منكر است.
امام حسين علیه السلام فرمود:
«... إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا»[26]
چون فريضه (امر به معروف و نهى از منكر) ادا گردد و برپاداشته شود تمام فرايض و واجبات ديگر، برپاداشته مى شوند.
3. نقش رسانه
يكى از زمينه هاى احياء واجبات، آموزش و فرهنگ سازى واجبات در رسانه است، به شكل هاى گوناگون همچون تهيه فيلم و سريال، گفتمان ها و پخش آموزش ها و سخنرانى هاى گوناگون در زمينه واجبات.
4. نقش مراكز آموزشى
يكى از زمينه هاى احياء واجبات، توجه به واجبات در متون آموزشى و مراكز آموزشى است كه هم به صورت تدريس واجبات و هم توجه عملى مسئولين آموزشى نسبت به واجبات است. مدارسى كه دبيران و كاركنان آن متدين و مقيد به انجام واجبات بوده اند به يقين دانش آموزان آن مدارس علاقه بيشترى به انجام واجبات داشته اند.
5. پايبندى مؤمنان نسبت به واجبات
بسيار شده است مؤمنانى كه در زندگى فردى و اجتماعى خود آن چنان مقيد به انجام واجبات بوده اند كه باعث تأثير گذارى در اطرافيان آنها شده است.
وظايف به اندازه توان انسان
يكى از سنت هاى الهى در بُعد تكاليف، آسان و در حد توان بودن تكاليف است. به اين موضوع در آياتى از قرآن اشاره شده است.[27]
مثلاً در شبانه روز تنها هفده ركعت نماز واجب شده است و در سال تنها سى روز روزه واجب گشته و در همه عمر فقط يك بار حج در صورت مستطيع شدن واجب است و اين سهولت در تمام احكام مالى و عبادى ديگر نيز ملاحظه شده است. و انجام دادن دستورهاى اسلام بر هيچ كس سخت و سنگين نمى باشد. قرآن كريم مى فرمايد:
«يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر»[28]
خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!
قرآن درباره پيرمردان و پيرزنانى كه توان روزه گرفتن ندارند مگر با صرف تمام طاقت خود، تحمل مشقت را براى آنان لازم نمى داند و مى فرمايد:
«... فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّة مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَة طَعامُ مِسْكين ...»[29]
و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست؛ (همچون بيماران مزمن، و پير مردان و پير زنان،) لازم است كفّاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند.
انواع واجب
واجب به عنوان مهم ترين تكليف، داراى دسته بندى هاى مختلفى است. در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
1. واجب نفسى و غيرى
در واجب نفسى، خود عمل واجب است نه براى رسيدن به عمل ديگر، مانند نماز و روزه.
و واجب غيرى عملى است كه براى رسيدن به واجب ديگر واجب شده است، مانند وضو، غسل جنابت، پاك كردن لباس از نجاست براى نماز و ...
2. واجب تعبدى و توصّلى
واجب تعبدى عملى است كه بايد آن را به قصد قربت و عبادت به جاى آورد وگرنه باطل خواهد بود مانند نماز و روزه.[30]
و واجب توصلى آن است كه انجام اصل عمل كافى است گر چه به قصد قربت نباشد مانند اداى بدهى، شستن لباس نجس و پاك كردن بدن براى نماز، تطهير مسجدى كه نجس شده و ...
3. واجب تعيينى و تخييرى
واجب تعيينى آن است كه عمل معين به شكل خاصى از مكلف خواسته شده مانند نمازهاى يوميه.
و واجب تخييرى آن است كه يكى از چند عمل، به نحو تخيير خواسته شده است مانند نماز جمعه و ظهر در روز جمعه، و يا كفاره افطار روزه رمضان كه شخص مى تواند يكى از دو كفاره مشخص شده (60 روز روزه يا غذا دادن به 60 فقير) را انتخاب و انجام دهد يا انسان مخير است غسل را ترتيبى يا ارتماسى انجام دهد و يا در ركعت سوم و چهارم انسان مخير است حمد بخواند يا تسبيحات اربعه.
4. واجب عينى و كفايى
واجب عينى آن است كه از همه مكلفين خواسته شده و تك تك مكلفين بايد شخصاً آن را انجام دهند مانند نماز و روزه و با انجام ديگران، وظيفه از مكلف ساقط نمى شود.[31]
واجب كفايى آن است كه يك عمل معين، از همگان خواسته شده، مانند غسل ميت، نماز ميت، دفن ميت و ... و همه وظيفه دارند كه براى انجام آن عمل به پا خيزند؛ و اگر يكى آن را به جا آورد، از ديگران ساقط مى شود.[32]
5. واجب مطلق و مشروط
واجب مطلق آن است كه وجوب عمل، قيد و شرطى ندارد، مانند واجب بودن جواب سلام.
واجب مشروط عملى است كه وجوب آن، قيد و شرط دارد مانند حج كه وجوبش مشروط به استطاعت است، يعنى حج وقتى واجب مى شود كه فرد، شرايط لازم مانند قدرت مالى، بدنى و ... را داشته باشد به مجموعه اين شرايط، استطاعت مى گويند.[33]
6. واجب منجَّز و معلَّق
واجب معلق واجبى است كه در آن حكم وجوب به مكلّف تعلق گرفته اما حصول و انجام آن متوقف بر امر ديگرى است كه فعلًا مقدور نمى باشد و واجب منجز آن است كه حصول و انجام واجب متوقف بر امر غير مقدورى نيست.[34] و به اصطلاح فنى زمان انجام واجب مدتى پس از زمان فعليت و ثبوت حكم از طرف شارع است. مثلاً فرض كنيد شخصى در ماه رمضان توانايى و استطاعت انجام حج را پيدا كرده و به اصطلاح مستطيع شده است، در چنين فرضى حكم وجوب حج بر عهده وى ثابت مىشود اما زمان انجام حج هنوز فرا نرسيده و مكلف بايد منتظر بماند تا ايام حج كه ماه ذى الحجه است فرا برسد. اين نوع واجب را واجب معلق مى نامند؛ زيرا با حصول استطاعت، حكم وجوب حج به مكلف تعلق گرفته اما انجام حج معلق به فرا رسيدن موسم حج است. اما در واجب منجز انجام واجب متوقف بر امر غير مقدورى نيست مانند وجوب نماز كه پس از فرا رسيدن وقت آن مثلاً هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد حكم وجوب نماز بر شخص ثابت و همزمان وقت انجام آن نيز آغاز مى شود.
7. واجب شرعى و عقلى
واجب شرعى عملى است كه در قرآن و سنت پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امامان معصوم علیهم السلام، واجب شمرده شده است.
واجب عقلى، عملى است كه عقل انسان آن را لازم داند، مثلاً اگر بر كسى حج واجب شود، عقل مكلف، لازم مى بيند كه وسايل سفر را تهيه نمايد، در اين صورت خود حج واجب شرعى و تهيه مقدمات آنها واجب عقلى است و يا نيكى در مقابل نيكى، شكر در مقابل نعمت، و نيز پرهيز از ظلم و دروغ و ...[35]
9. واجب موسّع و مضيق
واجب موسع عملى است كه وقت به جا آوردن آن وسيع و بيش از زمان عمل باشد و مكلف بتواند عمل را در آن وقت انجام دهد مانند نماز ظهر كه وقتش از اول اذان ظهر است تا وقت اختصاصى نماز عصر.
واجب مضيق عملى است كه وقت آن، مشخص و دقيقاً به اندازه وقتى باشد كه آن عمل نياز دارد، مانند روزه هر روز ماه رمضان كه وقتش از اذان صبح است تا مغرب، نه ممكن است آن را جلو انداخت و نه عقب.[36]
اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبكار طلب خود را مطالبه كند و او توانايى پرداخت بدهى خود را داشته باشد، اول بايد قرض خود را ادا نمايد و بعد نماز بخواند.[37]
اگر وقت كافى براى نماز باشد و مسجد نجس شود، تطهير مسجد اولويت دارد و اگر وقت نماز تنگ باشد، اولويت با خواندن نماز است.[38]
كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضاى روزه او تنگ نباشد، مى تواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.[39]
10. واجب فورى و غير فورى
واجب فورى عملى است كه بايد بدون تأخير انجام داد، همچون جواب سلام، نماز آيات بعد از حوادث طبيعى، اداى بدهى هايىكه وقتشان رسيده و طلبكاران هم آن را مطالبه كرده اند و ...
اگر چيزى را كه مخصوص استفاده در مكان خاصى است بيرون ببرد بايد فوراً به آن مكان برگرداند مانند كتاب به كتابخانه، مهر به مسجد و ...[40]
اگر معتكف به جهت ضرورت از مسجد بيرون رود، اعتكافش باطل نيست ولى بايد فوراً به مسجد برگردد.[41]
اگر به نام پيامبر يا ائمه عليهم السلام بى احترامى شود، بايد فوراً رفع هتك شود.[42]
كسى كه در مسجد محتلم شده، بايد فوراً از مسجد خارج شود.[43]
واجب است مال غصبى را سريعا به صاحبش برگرداند.
توبه يكى از واجبات فورى است يعنى به مجرد ارتكاب حرامى يا ترك واجبى بايد فوراً توبه نمود.[44]
كسى كه معصيتى كرده، واجب است فوراً توبه كند و معناى توبه اين است كه با پشيمانى از گناهى كه كرده تصميم بگيرد تكرار نكند. اگر حق الله است و نياز به قضا دارد، قضا نمايد و اگر حق الناس است آن را ادا نمايد.[45]
واجبات غير فورى، امورى است كه نيازمند عجله در به جا آوردن آنها در اولين فرصت لازم نيست و مى توان در فرصتى ديگر به آن پرداخت، مانند نماز قضا و اداى كفاره.[46]
وقت كفارات موسع است و تأخير آن تا حدى كه سهل انگارى نباشد، جايز است.[47]
اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نيست فوراً غسل كند.[48]
12. واجب مطلق و مقيد
واجب مطلق آن است كه شارع براى اداى آن وقت معينى تعيين نكرده است و از قيد زمان آزاد است. مانند كفاره روزه و نذر.[49]
واجب مقيد آن است كه شارع براى اداى آن وقت معينى را تعيين نموده باشد مانند نمازهاى پنجگانه، و روزه رمضان.[50]
13. واجب ذاتى و عرضى
واجب ذاتى عبارت است از واجبى كه وجوب آن بدون واسطه به چيزى تعلّق بگيرد مانند روزه رمضان، نماز و حج واجب.
واجب عرضى عبارت است از واجبى كه وجوب آن به واسطه نذر، عهد و قسم باشد.[51]
16. واجب مالى و غير مالى
برخى از واجبات افعالى استكه شخص بايد انجام دهد، مانند نماز و روزه و برخى از واجبات جنبه مالى دارند مانند خمس، زكات، كفاره و ...[52]
17. واجب استقلالى و ضمنى
واجب استقلالى عبارت است از واجبى كه وجوب آن به نحو مستقل به امرى تعلّق مى گيرد مانند سجده واجب قرآن.
واجب ضمنى عبارت است از واجبى كه وجوب آن در ضمن وجوب كل (مركب)، تحقّق پيدا مى كند، مانند سجده نماز.[53]
18. واجبات مقطعى و هميشگى
برخى از واجبات هميشگى است مانند نماز و روزه، و برخى از واجبات مقطعى است مانند خواندن نماز آيات كه در شرايط خاصى بر مكلف واجب مى شود.[54]
19. واجب موقت و غير موقت
واجب يا موقت (وقت دار) است مانند نماز يا غير موقت است مانند امر به معروف و نهى از منكر.[55]
20. واجبات اعتقادى
برخى از واجبات جنبه اعتقادى دارد و بر هر مسلمانى واجب است به آن اعتقاد داشته باشد مانند اعتقاد به اصول دين، راضى بودن به قضاى الهى، تعليم عقايد، اطاعت از خداوند، حُبّ اولياء خدا، حُسن ظن به خدا.
تحصيل اعتقاد به اصول دين و مبانى اسلام، بر هر مسلمانى واجب است.[56]
پرسش: وجوب يادگيرى اصول عقايد، شرعى است يا عقلى؟
پاسخ: هم عقلى است و هم شرعى.[57]
شناخت اصول دين واجب است و برخى از بزرگان فرموده اند از اهم واجبات است.[58]
معرفت خداوند، واجب عينى بر تمام مكلفين است.[59]
اعتقاد به خاتميت پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم واجب است.[60]
اعتقاد به امامت و ولايت ائمه عليهم السلام و شناخت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و نيز پيروى از ايشان و اطاعت از دستوراتشان و برائت از دشمنان آنان بر همه مكلفان واجب است.[61]
تمسك به قرآن و اهل بيت عليهم السلام واجب است.[62]
دوست داشتن ائمه عليهم السلام و نيز دوستانشان واجب است.[63]
درود فرستادن بر پيامبر و آل او عليهم السلام در تشهد نماز واجب است.[64]
از آنجا كه صلوات بر پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ملازم با صلوات بر خاندان آن حضرت است هر جا كه صلوات بر آن حضرت واجب باشد مانند خطبه نماز جمعه و تشهد، صلوات بر آنان نيز به تبع واجب خواهد بود.[65]
شك اگر به صورت وسوسه درآمد برطرف كردنش در مسائل اعتقادى واجب است.[66]
معيار مطلوبيت مستحبات
بسيارند افرادى كه به مستحبات بيش از واجبات اهميت مى دهند و چه بسا واجبات را فداى مستحبات مى كنند.
نمونه ها: برخى خمس و زكات واجب را نمى دهند اما صدقات مستحبى را مى دهند. برخى از مردم براى فراگيرى واجبات دينى خود قدمى برنمى دارند اما براى نيازهاى غيرواجب خود نهايت سعى و تلاش را به كار مى برند.
نمازهاى واجب خود را نمى خوانند اما برخى از نمازهاى مستحبى را مى خوانند.
اهل ذكر و دعا و قرائت قرآن هستند اما حجاب خود را رعايت نمى كنند.
روزه واجب را نمى گيرند اما روزه مستحبى را مى گيرند.
بدهى هاى خود را نمى دهند اما سفره اطعام و خيرات پهن مى كنند.
براى اموات خيرات مى دهند ولى بدهى هاى اموات را نمى دهند.
در احاديث آمده است كه توجه به مستحبات نبايد ما را از واجبات باز دارد. امام على علیه السلام فرمود:
«إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفضُوهَا»[67]
اگر مستحبات به واجبات زيان رساند، مستحبات را ترك نماييد.
همچنين فرمود:
«لَا قُرْبَة بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض»[68]
اگر نوافل، به واجبات زيان رساند، انسان را به خدا نزديك نمى كند.
اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه به واسطه به جا آوردن بعضى از كارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود، بايد آن مستحب را به جا نياورد مثلاً اگر به واسطه خواندن قنوت يا اذان و اقامه مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود بايد قنوت را نخواند.[69]
راز رها كردن واجبات و پرداختن به مستحبات مى تواند علاقه خاص انسان به مستحبات باشد خواه به سبب آن كه عامه مردم آن را بيشتر مى پسندند مانند شركت در ساختن مؤسسات خيريه نسبت به پرداختن وجوهات شرعيه يا به سبب اين كه انجام مستحبات نشاط آور است و انجام واجبات چندان نشاطى ندارد مثلاً انسان در سفرهاى زيارتى نشاط پيدا مى كند ولى هر گاه بخواهد نمازهاى قضاى واجب را به جا بياورد، ملالت پيدا مى كند. بعضى از مردم نيز مى پندارند واجبات ثوابى ندارند چون وظيفه انسان است ولى مستحبات ثواب فراوانى دارد، غافل از اين كه ثواب واجبات بسيار بيشتر است و ...
اجرت گرفتن بر واجبات
احتياط واجب آن است كه براى ياد دادن واجبات نماز مزد نگيرند، ولى براى مستحبات آن اشكال ندارد.[70]
گرفتن اجرت براى چيزى كه انجام دادن آن بر شخص واجب است حرام مى باشد، گر چه واجب كفايى باشد مانند غسل و كفن و دفن ميت.[71]
پرسش: آيا جايز است در برابر آموزش مسائل شرعى به مردم اجرت گرفت؟
پاسخ: هر چند آموزش مسائل حرام و حلال فى نفسه واجب است و اجرت گرفتن در برابر آن جايز نيست، ولى گرفتن اجرت براى مقدماتى كه اصل آموزش احكام متوقف بر آنها نيست و شرعاً هم بر انسان واجب نيستند مانند حضور در مكان خاص، اشكال ندارد.[72]
پرسش: آيا گرفتن اجرت براى غسل دادن ميت جايز است؟
پاسخ: غسل دادن ميت مسلمان عبادت و واجب كفايى است و اجرت گرفتن در برابر آن جايز نيست.[73]
شرايط وجوب تكليف
در صورتى واجبات متوجه افراد مى شود كه داراى شرايط زير باشند:
بلوغ، عقل و قدرت بر انجام واجب.
ترك واجبات
واجبات الهى بسيارند ولى مهم ترين آنها عبارتند از: نماز، روزه، زكات، حج و ... و ترك كردن چيزى از واجبات الهى حرام و گناه كبيره است. قرآن كريم مى فرمايد:
«فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَة أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم»[74]
پس آنان كه فرمان او را مخالفت مى كنند، بايد بترسند از اينكه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنها برسد!
بعضى از مفسران گفته اند ممكن است مراد از فتنه در دنيا باشد و عذاب اليم در آخرت و ممكن است فتنه و عذاب هر دو در آخرت باشد.
امام على علیه السلام فرمود:
«مَا أَوْهَنَ الدِّينَ كَتَرْكِ إِقَامَة دِينِ اللَّهِ وَ تَضْيِيعِ الْفَرَائِض»[75]
خوار نكرده دين را چيزى مانند ترك برپا داشتن دين خدا و ضايع كردن فرايض.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عَبْدٍ وَ لَا يُزَكِّيهِ إِذَا تَرَكَ فَرِيضَة مِنْ فَرَائِضِ اللَّه»[76]
خداوند به بنده اى كه واجبى از واجبات الهى را ترك كند، نظر مرحمت نمى افكند و او را پاك و پاكيزه نمى گرداند.
نماز يكى از مهمترين واجبات الهى است كه ترك آن از گناهانى است كه در قرآن وعده عذاب داده شده است.
«... يَتَساءَلُونَ* عَنِ الْمُجْرِمينَ* ما سَلَكَكُمْ فى سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين»[77]
... سؤال مىكنند * از مجرمان * چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! * مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.
تزاحم در واجبات
مكلفى كه با دو واجب شرعى يكى اهم و ديگرى مهم مواجه است و به جهت هم زمان بودن وجوب هر دو، تنها به انجام يكى از آن دو قدرت دارد بايد واجب اهم را انجام دهد و در آن زمان موظف به انجام دادن واجب ديگر نيست.[78]
در شرايطى كه چندين واجب در يك زمان براى كسى مطرح شود، بايد بر اساس اهم و مهم وظيفه خود را شناخت. مثلاً واجبى كه وقتش تنگ است يا فورى است مانند نماز آيات، مقدم است و يا واجبى كه مربوط به اداى حق الناس است، در برخى از موارد مقدم است و ...
نكته: كسى كه بدهكار است و مالى دارد كه زكات آن واجب شده اگر بميرد، بايد اول تمام زكات را از مالى كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمايند.[79]
كوچك شمردن اوامر الهى
يكى از گناهان بزرگ در اسلام كوچك شمردن اوامر و نواهى الهى است كه به آن استخفاف و بى اعتنايى به دين نيز گفته مى شود و آن اقسامى دارد:
الف) واجبى از واجبات را ضد ارزش بداند، نظير كسى كه حجاب اسلامى را ضد ارزش بداند.
ب) واجبى از واجبات و حرامى از محرمات را اگر چه ضد ارزش نمى داند ولى در عمل به آن اهميت نمى دهد، نظير كسى كه با عذر غيرموجهى نماز را ترك مى كند مثلاً در مسافرت چون وضو و نماز براى او مشكل است آن را ترك مى نمايد يا نماز را در اول وقت نمى خواند و نظير زنى كه در ميان مردم موى سرش را نمى پوشاند. اين قسمت نيز از گناهان بزرگ است، يعنى علاوه بر گناه اصل عمل، گناه بى اعتنايى به اوامر و نواهى الهى را هم دارد.
ج) تبليغ عليه واجبى از واجبات يا تبليغ براى حرامى از محرمات نظير كسى كه عليه نماز يا روزه يا حجاب و مانند اينها تبليغ كند و آنها را كوچك و بى ارزش قلمداد نمايد.
آنچه در واجبات و محرمات گفته شد در مستحبات و مكروهات نيز صدق مى كند زيرا ترك مستحبات و فعل مكروهات گر چه اشكالى ندارد ولى اگر بر ترك مستحب يا انجام مكروه استخفاف صدق كند حرام است.[80]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] فرهنگ علوم، ص 569.
[2] فرهنگ فقه، ج 3، ص 355.
[3] نساء/ 59.
[4] بقره/ 43.
[5] مائده/ 6.
[6] بقره/ 183.
[7] آل عمران/ 104.
[8] نساء/ 58.
[9] نور/ 30.
[10] نور/ 31.
[11] انفال/ 60.
[12] بقره/ 190.
[13] بقره/ 216.
[14] بقره/ 233.
[15] بقره/ 178.
[16] آل عمران/ 97.
[17] نحل/ 91.
[18] بقره/ 180.
[19] تصنيف غررالحكم، ص 176؛ نهج البلاغه، نامه 45.
[20] الحكم الزاهره، با ترجمه انصارى، ص 747.
[21] نهج البلاغه، خطبه 167؛ بحارالانوار، ج 65، ص 290.
[22] همان، قصار 105.
[23] همان، قصار 113.
[24] بحارالانوار، ج 66، ص 402.
[25] بحارالانوار، ج 67، ص 22.
[26] تحف العقول، ص 237.
[27] انعام/ 152؛ طلاق/ 7؛ بقره/ 286؛ اعراف/ 42؛ مؤمنون/ 62.
[28] بقره/ 185.
[29] بقره/ 184.
[30] فرهنگ علوم، ص 569.
[31] مجمع الفائده و البرهان، ص 248.
[32] فرهنگ علوم، سيد جعفر سجادى، ص 572؛ قوانين الاصول، ص 120.
[33] آموزش فقه، محمدحسين فلاح زاده، ص 25؛ اصول الفقه، ج 1، ص 87.
[34] الفصول الغرويه، محمدحسين اصفهانى، ص 79.
[35] موسوعة الامام الخوئى، (محاضرات فى علم الاصول)، ج 44، ص 111؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 443.
[36] اصول الفقه، ج 1، ص 94؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 443.
[37] توضيح المسائل مراجع، م 754.
[38] همان، م 754.
[39] همان، م 1700.
[40] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 3، ص 6.
[41] تحريرالوسيله، ج 1، ص 308، السابعه.
[42] توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 101، م 140.
[43] تعليقات عروه، مكارم، ج 2، م 9.
[44] تحريرالوسيله، ج 1، ص 447، م 5؛ منهاج الصالحين خويى، ج 1، ص 364، م 6.
[45] استفتائات امام خمينى قدس سره، ج 3، ص 587، س 57.
[46] عروة الوثقى، ج 1، فى صلاة القضاء، م 27؛ اصول الفقه، ج 1، ص 94؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 443.
[47] تحريرالوسيله، ج 2، ص 133، م 23.
[48] توضيح المسائل مراجع، م 1632.
[49] همان، واژهها و اصطلاحات فقهى، ص 31.
[50] فرهنگ علوم، سيد جعفر سجادى، ص 572؛ قوانين الاصول، ص 120.
[51] اجود التقريرات، ج 1، ص 213؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 442.
[52] فرهنگ علوم، سيد جعفر سجادى، ص 572؛ قوانين الاصول، ص 120.
[53] موسوعة الامام الخوئى، (محاضرات فى علم الاصول)، ج 43، ص 522؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 442.
[54] فرهنگ علوم، سيد جعفر سجادى، ص 572؛ قوانين الاصول، ص 120.
[55] همان، ص 572؛ قوانين الاصول، ص 120.
[56] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 1، ص 571.
[57] استفتائات بهجت، ج 1، ص 9، س 11.
[58] منهج الرشاد، آية الله بروجردى، ص 3.
[59] شرح باب حادي عشر، ص 20.
[60] فرهنگ فقه، ج 3، ص 414.
[61] همان.
[62] همان.
[63] همان.
[64] توضيح المسائل مراجع، م 1100.
[65] فرهنگ فقه، ج 1، ص 85.
[66] همان.
[67] نهج البلاغه، قصار 279.
[68] همان، قصار 39.
[69] توضيح المسائل مراجع، م م 747.
[70] توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 999.
[71] تحريرالوسيله، ج 1، فى المكاسب المحرمه، م 18.
[72] اجوبة الاستفتائات، س 1112.
[73] اجوبة الاستفتائات، س 1114؛ حلال و حرام، محمد وحيدى، نشر سنابل، ص 164.
[74] نور/ 63.
[75] تصنيف غررالحكم، ص 86.
[76] بحارالانوار، ج 68، ص 207.
[77] مدثر/ 43- 40؛ گناهان كبيره، آية الله دستغيب، ج 2، ص 229.
[78] فرهنگ فقه، ج 2، ص 439.
[79] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1893.
[80] توضيح المسائل آية الله مظاهرى، نشر مؤسسه الزهرا، ص 500.