چهارشنبه 25 مهر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

انوشیروان با خانواده خود چه کرد ؟

انوشیروان ساسانی که بین پادشاهان ایران باستان به عدالت و مهربانی مشهور است، برای به دست آوردن قدرت و حفظ تاج و تخت پادشاهی، اعضای خانواده ی خود از جمله برادران، برادرزادگان و حتی فرزند خود را شکنجه کرده و اکثر آنان را به قتل رساند. برای نمونه در متون تاریخی می بینیم که در عصر ساسانیان و بنا بر رأی کاردانان و بزرگان ایران زمین قرار بر این شد که پس از قباد، زامس (جاماسپ) پسر دوم وی پادشاه شود. لیکن چون نابینا بود، درباریان تدبیری اندیشیدند تا پسر او را به پادشاهی برسانند تا امور مملکت ساسانیان با معضل مواجه نگردد. لیکن انوشیروان متوجه این امر گردید و در نتیجه برای به دست گرفتن حکومت تمام برادران خود به همراه تمامی پسران آنان را قتل عام نمود. فقط پسر زامس که قرار بود پادشاه شود موفق گردید فرار کند. [۱]

مولانا اولياء آملى‏ یکی از تاریخ نگاران محلّی در قرن هشتم که به گنجینه ای عظیم از مکتوبات اصیل تاریخی دسترسی داشت، در کتاب «تاریخ رویان» ماجرای کیوش (کیوس) برادر انوشیروان را بیان داشت که در آن کیوش با لشکری از مازندران به سمت خاقان ترکستان حرکت کرد. وی فتوحات و غنیمتی بسیار به دست آورد. نام و آوازه او موجب شد تا از برادر خود بخواهد که سهم بیشتری از قدرت به وی دهد، انوشیروان از این کار سر باز زد. کیوش نیز با لشکری به سوی مدائن حرکت کرد که در راه توسط سپاهیان انوشیروان دستگیر شد. انوشیروان محکمه ای تشکیل داد و او را مجبور ساخت تا به جرم خود معترف گردد. اما کیوش گفت: «مردن از اين مذلّت بهتر مى‏ دانم.» و راضی به پذیرش ذلّت نشد. انوشیروان نیز دستور داد تا همان شب او را کشتند. [۲] سيد ظهير الدين مرعشى‏، تاریخ نگار ایرانی قرن نهم هجری نیز در کتاب «تاريخ طبرستان و رويان و مازندران‏» نیز این حادثه ی تاریخی را تأیید کرد. [۳] شاید علّتی که باعث شد کیوش از پوزش خواهی سر باز زند، برخورد توهین آمیز و حقارت بار انوشیروان با معترضینی همچون کیوش بود. چه اینکه مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران می گوید که «هركس به حضور شاه بار مى‏ يافت ناگزير بود به خاك بيفتد و در همان حال باقى بماند تا از طرف شاهنشاه اجازه برخاستن داده شود.» [۴]

مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران درباره ی انوشیروان می گوید: «او به افكار و تقاضاهاى عمومى و نظريات مردان مطلع و كارشناس احترام نمى‏ گذاشت و براى حفظ موقعيت خود از هيچ عمل نامشروعى ابا نداشت، چنانكه كاوس و ژم و ساير برادران و پسرانشان را جملگى هلاك كرد.» [۵] و همچنین می گوید: «انوشيروان‏ عادل پس از رسيدن به پادشاهى دو برادر خود را كشت و فرزند خود انوشَگزاد را كور كرد.» [۶]

پروفسور آرتور کریستین سن، مستشرق دانمارکی که بیش از نیم قرن از زندگی خود را به پژوهش پیرامون تاریخ ایران باستان گذراند، در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» درباره انوشیروان و قتل عام افراد خانواده اش می گوید که انوشیروان، برادرش کاوس را به قتل رساند و همچنین برادر ديگرش ژم که در ميان بزرگان ايران، هواخواه داشت را نیز به قتل رسانيد و براى اينكه از اين گونه توطئه‏ ها آسوده باشد، همه برادرانش را به همراه پسرانشان و حتی پدربزرگ‏ خود اسپبدس‏ را به قتل رساند. فقط كواذ پسر ژم، كه كنارنگ آذرگُنداذ او را پنهان كرده بود، از اين قتل ‏عام نجات يافت. اين راز آشكار نشد، مگر چند سال بعد. آنگاه به امر خسرو، آذرگُنداذ را كه پيرى سالخورده بود، کشتند و مقام كنارنگى را به پسرش وهرام دادند. [۷] کنارنگ (Kanarang) یکی از عناوین و مراتب عالی حکومتی بود که در اختیار هفت خاندان ممتاز در عصر ساسانیان بود. که صاحبان این مقام می توانستند به مقامات عالی سیاسی و نظامی برسند. [۸]

پروکوپیوس متوفای ۵۵۶ قبل از میلاد (که هم عصر انوشیروان بود) نیز این مسئله را در کتاب « جنگ های ایران و روم » می نویسد. بدین صورت که انوشیروان به ديگران سوءظن داشت و پيوسته در تشويش و نگرانى بود و هم ديگران به او بدگمان بودند. اين بود كه ايرانيان صاحب نفوذ كه از حكومت او دلگير بودند در صدد برآمدند شخص ديگرى از خاندان قباد را به پادشاهى برگزينند و همگى شوقى وافر به پادشاهى جاماسب -به تلفظ یونانی زاماس یا زامس- داشتند، منتهى چون جاماسپ نابینا بود، قانون به او اجازه پادشاهى نمى‏ داد و از اين رو پس از انديشه و مشورت بسيار تصميم گرفتند پسر كوچك وى قباد را به پادشاهى برگزينند و جاماسب را به نيابت او بگمارند و بدين ترتيب او را پادشاه واقعى خود سازند. در ادامه انوشیروان از برنامه سران کشوری آگاه گردید. پس فرمان داد جاماسب و همه برادران او و پسران آنها را با همه بزرگان و امرائى كه در اين توطئه شركت داشتند به هلاكت برسانند و حتى اسپهبد، عموی خسرو انوشیروان نيز در اين واقعه به سرنوشت ديگران گرفتار شد. اما خسرو به كشتن قباد پسر جاماسب موفق نگرديد، زيرا او هنوز كودك خردسالى بود و پدرش او را نزد سپهسالار آذرگودونباد (Azar Gudunbadh) فرستاده بود. او نیز قباد را فراری داد... [۹]

همچنین ابوحنیفه دینوری تاریخ نگار بزرگ ایرانی در قرن سوم هجری در «اخبار الطوال» می نویسد: انوشیروان پسری داشت به نام «انوشگ زاد» که مادرش مسیحی بود. این پسر به آیین زرتشت پشت کرده؛ به مسیحیت گروید و مخالف سیاست های پدرش بود. انوشیروان از وی خواست تا از مسیحیت دست بردارد. انوشگزاد نپذیرفت و پدر از سر خشم او را زندانی کرد، او نیز پس از مدتی از زندان فرار نموده؛ علیه پدر دست به اقداماتی زد. انوشیروان دستور داد تا انوشزاد را دستگیر کرده و به قتل رساندند. [۱۰] سر جان مالکوم، یکی از بزرگترین مستشرقین بریتانیایی در قرن ۱۸ و ۱۹ که بخش عظیمی از عمر خود را صرف تاریخ و ادبیات ایران نمود، در «تاريخ كامل ايران» به تعریف و توصیف ماجرای انوشگزاد به همین ترتیبی که ابوحنیه دینوری بیان نمود، پرداخت. [۱۱] و البته مرحوم حسن پيرنيا -که در زمان جنگ جهانی اول یکی از ارکان باستان گرایی در ایران بود- می نویسد که پس از دستگیری انوشگزاد چشمان او را میل کشیدند و به دلیل گرایش وی به مسیحیت بسیاری از مسیحیان نیز دچار آسیب شدند. [۱۲] آرتور کریستین سن نیز معتقد است که گرچه بسیاری از پیروان انوشگزاد قتل عام شدند اما او زنده دستگیر شد و پلك چشم او را با آهن سرخ سوزانيدند !!! [۱۳] با این حساب کشته شدن انوشگزاد پس از شکنجه ها و زجرهای فراوان بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در شاهنامه به مسئله کشته شدن انوشگزاد، پرداخته است. آنچنان که می گوید یکی از همسران انوشیروان مسیحی بود:

برینسان زنی داشت پرمایه شاه
به بالای ســــرو و به دیــــــدار ماه

به دین ِ مسیحـــــا بد آن ماه روی
ز دیدار او شهـــــــــــــر پر گفتگوی

در ادامه فردوسی می گوید که این همسر خسرو انوشیروان، مادر انوشزاد بود. و انوشزاد نیز تحت تأثیر مادر، به دین زرتشت پشت کرده و به دین مسیح گروید :

نیامد همی زند و استش درست             
دورخ را به آب مسیـــــحا بشست

ز دیـن پـدر کیش مــادر گرفـــــــت
زمانه بدو مانـــــــــده اندر شگفت

پس از اینکه انوشزاد به دین زرتشت پشت کرد، انوشیروان دستور داد تا او را زندانی کردند:

چنان تنگدل گشت ازو شــــــهریار    
که از گل نیامـــــــــــد جز از خار بار

در کاخ و فرخنـــــــــده ایــــوان اوی
ببســـــــتند و کردند زنــــــدان اوی

سپس انوشگزاد از زندان فرار کرده و علیه ستمگری های پدرش قیام کرد. انوشیروان نمایندگانی برای دستگیری و حتی سرکوب او فرستادند و در ادامه درگیری آغاز می شود ... در این نبرد، انوشزاد درد و رنج بسیار کشید و تیر بسیار بر بدنش فرو نشست. به لشکر خود بازگشت و وصیت کرد و بر مادر سلام رساند و بر حقانیت عیسای مسیح گواهی داد و جان داد. [۱۴]

پی نوشت :

[۱]. سر پرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه: سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى، ج‏ ۱ ص ۶۱۸ ، انتشارات افسون‏، تهران‏، چاپ هفتم ۱۳۸۰
[۲]. مولانا اولياء الله آملى‏، تاريخ رويان‏، صفحه ۳۹ - ۴۰ ، ناشر:بنياد فرهنگ ايران‏، تهران‏ ۱۳۴۸
[۳]. سيد ظهير الدين مرعشى‏، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران‏، ص ۹۱ - ۹۲ ، ناشر: مؤسسه مطبوعاتى شرق‏، تهران‏ ۱۳۴۵
[۴]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، ج‏۱ ص ۶۳۱ ، انتشارات نگاه‏، تهران‏، چاپ دوم ۱۳۸۲
[۵]. همان ، ج‏۱ ص ۶۱۷  
[۶]. همان ، ج‏۱ ص ۶۳۱   
[۷]. آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ص ۵۰۴ – ۵۰۵ ، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏، چاپ ششم ۱۳۶۸
[۸]. همان ؛ پاورقی ص ۱۶۳ - ۴۶۹
[۹]. پرو كوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، ص ۱۰۷ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران، چاپ چهارم ۱۳۸۲
[۱۰]. ابو حنيفه دينورى، اخبار الطوال، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى‏ ، ص ۹۸ – ۹۹ ، نشر نى‏، تهران‏، چاپ چهارم ۱۳۸۳
[۱۱]. سر جان مالكوم، تاريخ كامل ايران‏، ترجمه: ميرزا اسماعيل حيرت‏، ج‏ ۱، ص ۹۲ ، انتشارات افسون‏، تهران‏، چاپ اول ۱۳۸۰
[۱۲]. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان‏، ج‏۴ ، ص ۲۷۹۶ ، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏، چاپ اول ۱۳۷۵
[۱۳]. آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ص ۵۰۶ ، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏، چاپ ششم ۱۳۶۸
[۱۴]. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، ص ۱۰۵۶ ، انتشارات مؤسسه نور، تهران

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group