شکنجه و قتل دبیرِ بیگناه به دست انوشیروان
معمولاً باستان گرایان، انوشیروان پادشاه ساسانی را به عنوان نقطه اوج عدالت در حکومت های ایران باستان معرفی می کنند. اما جالب است بدانیم که ایشان با اینکه حقیقتاً در مقایسه با دیگر پادشاهان ایران باستان، نسبتاً دادگر بود اما دارای اخلاق و منش حکومتی سرکوب گرانه ای بود. آن چنانکه هرگونه اعتراض و حتی پیشنهاد درست و عادلانه (لیکن ناخوشایند) را با خشن ترین برخوردها مواجه می ساخت. از آن جمله ماجرای یکی از دبیران دربار انوشیروان است. انوشيروان در دوران زمامدارى خود در قوانین مالياتی تغييراتى ایجاد کرده، برای هر منطقه ای خراجی معین (مقطوع) مشخص کرد. وی پس از ارائه ی این قوانین در جمع بزرگان و اشراف از همگان خواست تا دیدگاه خود را بیان دارند. لیکن هیچ کس سخن نگفت. انوشیروان برای بار دوم و سوم از همگان خواست تا به ارائه نقطه نظرات بپردازند. در این هنگام دبيری دانشمند از جا برخاست و با توجه به خشکسالی در برخی مناطق و هجوم ملخ ها و دیگر آفات از انوشیروان درخواست نمود تا برای مراعات حال مردمان در قوانین جدید مالیاتی تجدید نظری بفرماید. و از وضع مالیات مقطوع اجتناب کند تا مردم دچار سختی و آزار نگردند. انوشیروان از شنیدن این سخن خشمگین گردید و دستور داد با قلمدان آنقدر بر سر دبیر زدند تا جان داد. پس از اجرای حکم، انوشیروان از حاضرین در مجلس خواست تا نظرات خود را درباره ی احکام صادره مالیاتی بگویند. درباریان همگی از ترس گفتند: « اى شاه تمام ماليات هايى را كه تو وضع كرده اى عادلانه مى دانیم.» [۱]
این قضیه در متون کهن از جمله نوشته های تاریخی محمد بن جریر طبری در قرن سوم هجری [۲] ، بلعمی در قرن چهارم هجری [۳] و ابن مِسکوَیه در قرن پنجم هجری [۴] آمده است. شادروان حسن پیرنیا (متوفای ۱۳۱۴ خورشیدی) از ارکان باستان گرایی در زمان پهلوی اول در کتاب « تاریخ ایران باستان » نیز به این مسئله اشاره کرده و وقوع آن را تأیید کرده است. [۵] مرتضی راوندی در « تاریخ اجتماعی ایران » درباره انوشیروان می گوید : « او به افكار و تقاضاهاى عمومى و نظريات مردان مطلع و كارشناس احترام نمى گذاشت و براى حفظ موقعيت خود از هيچ عمل نامشروعى ابا نداشت. » [۶]
فردوسی در شاهنامه می گوید که خسرو انوشیروان، مخالفین خود و هرکس را که از او پیروی نمی کرد را اهریمنی و سزاوار کشته شدن می دانست. آنچنان که وی خطاب به نمایندگان خود برای سرکوب معترضین می گوید :
چو پيروز گردی مپيچان سخـــــــــــن
ميانشان به خنـجر به دو نيـــــــم كن
هران كس كه او دشمـن پادشاسـت
به كام نهنگش سپـــــــــاری رواست
جز آن هر كه ما را به دل دشمنسـت
ز تخم جفا پيشــه آهِرمَنَــــــــــــست
و در ادامه می گوید :
همه داغ كـن بر ســـــــــــــر انجمـــن
مبادش زبان و مبـــــادش دهــــــــــن
پی نوشت :
[۱]. مرتضى راوندى ، تاريخ اجتماعى ايران ، انتشارات نگاه ، تهران ، چاپ دوم ۱۳۸۲ ، ج ۱ ، ص ۶۴۳ - ۶۴۶
[۲]. محمد بن جریر طبری ، تاریخ الرسل و الملوک (تاريخ طبری) ، ترجمه ابو القاسم پاينده ، انتشارات اساطير ، تهران چاپ پنجم ۱۳۷۵ ، ج ۲ ، ص ۷۰۲
[۳]. ابوعلی بلعمی ، تاریخنامه طبری ( مشهور به تاریخ بلعمی ) ، انتشارات سروش ، تهران ، چاپ دوم ۱۳۷۸ ، ج ۲ ، ص ۷۴۰
[۴]. احمد بن على ابن مسكويه ، تجارب الامم ، ترجمه ی ابو القاسم امامى و على نقى منزوى ، انتشارات سروش / توس ، تهران چاپ اول ۱۳۶۹ / ۱۳۷۶ ، ج ۱ ، ص ۱۶۷
[۵]. حسن پيرنيا ، تاريخ ايران باستان ، انتشارات دنياى كتاب ، تهران ، چاپ اول ۱۳۷۵ ، ج ۴ ، ص ۲۸۳۹ - ۲۸۴۰
[۶]. مرتضى راوندى ، تاريخ اجتماعى ايران ، انتشارات نگاه ، تهران ، چاپ دوم ۱۳۸۲ ،