ظلم، نابرابری و تبعیض، همیشه تهدیدکننده تمدن بشری و حکومت های حاکم بر ملل بوده است. ازاین رو، بحث از مفهوم عدالت و سازوکار اجرای آن در جامعه، همواره کانون توجهات اندیشمندان و حاکمان سیاسی بوده است. با پیشرفت علوم و فناوری در جهان و گسترش روابط بین الملل، بحث از عدالت در سطح روابط بین ملت ها و کشورها اهمیت بیشتری یافت. با پیدایش انقلاب های صنعتی و پیشرفت علوم و فناوری در برخی از کشورها و تفکیک کشورهای جهان به کشورهای پیشرفته، در حال توسعه و عقب مانده، بحث از عدالت جهانی اهمیت بسزایی پیدا کرد؛ زیرا کشورهای پیشرفته به خود اجازه هرگونه چپاول و غارت کشورهای جهان سوم را داده، انواع ظلم ها و بی عدالتی ها را در حق آنها اعمال می کردند.
ازاین رو، اندیشمندان و متفکران تراز اول بین المللی بحث عدالت جهانی، چیستی و راهکارهای اجرای آن در جهان را مطرح کرده اند. در این میان، برخی از اندیشه ها و راهکارهای اجرای عدالت در جهان، شکل آرمانی داشت و توفیق چندانی پیدا نکرد. اندیشه های امام خمینی(س)، به عنوان یک چهره تاریخ ساز و بین المللی، در موضوعات مختلف ازجمله در بحث عدالت که برگرفته از اسلام ناب محمدی است، همواره مورد توجه و راه گشا بود.
ایشان به بحث عدالت و موانع آن در جهان، به شکل عینی و مصداقی پرداخت. امام به دنبال ارائه یک نظریه آرمانی و غیرکاربردی نبود، بلکه به طرح مباحث عملی و ایجاد تحول در وضعیت عدالت در جهان امروز پرداخت. تحقیق حاضر می کوشد تا موانع و زمینه های عدم تحقق عدالت جهانی و راهکارهای رسیدن به آن را از دیدگاه امام خمینی(س) بررسی کند.
معانی عدالت در اندیشه امام خمینی(س)
امام خمینی(س)، یک اندیشمند دینی جامع و آگاه به زمان و جهان، با دریافتی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ انسانی به سیاست و با درکی کامل از نیازهای جامعه، به احیای نگرش اسلام در تمام ابعاد حیات انسانی پرداخت. (جمشیدی، 1380: 422) به نظر ایشان وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نظام بین الملل در مسیری ناعادلانه قرار داشت. ازاین رو، به تعریف عدالت، شناخت علل بی عدالتی در جهان و ارائه راهکارهای عملی برای ازبین بردن بی عدالتی جهانی همت گماردند. پایه و اساس دیدگاه ایشان دربارة عدالت، برگرفته از اندیشه های دینی است.
از دیدگاه امام خمینی(س) مفهوم عدالت، فرامکانی و فرازمانی است که در ارتباطات داخلی و جهانی قابل استفاده است. از نظر ایشان عدالت چند مرحله دارد؛ عدالتی که از ذات خداوند به عنوان یک صفت الهی شروع می شود و در قالب عدالت تکوینی در جهان هستی گسترش می یابد و در قالب عدالت تشریعی، در احکام فرستاده شده برای انسان تبلور می یابد و درنهایت، در جامعه بشری و قوانین اجتماعی، منتشر می شود. بنابراین، عدالت از منظر امام خمینی دارای این معانی است.
1. عدالت به عنوان صفت الهی و سنت عالم (عدالت در تکوین و تشریع)
از دیدگاه امام خمینی(س)، جهان هستی دارای خالق و مدبری یکتاست که جهان را براساس علم و قدرت مطلق و حکمت و لطف خود خلق کرده است. ریشه و اصل همه اعتقادات، اصل توحید است که مطابق این اصل، خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان، تنها ذات مقدس حق تعالی است. (امام خمینی، 1377 ب: 5 / 387)
از دیدگاه امام خمینی(س)، ذات باری تعالی، عالم، قادر و حکیم مطلق است و درنتیجه، عدالت مطلق دارد. به این معنا که شایستگی ها و استعدادهای هر موجودی را برای دریافت وجود و کمالات وجودی به او اعطا کرده است. خداوند متعال، هم در بُعد تکوین، یعنی خلق و تدبیر عالم و هم در بُعد تشریع یعنی قانون گذاری برای بشر و ارسال رسل، عادل مطلق است. (جمشیدی، 1380: 458 و 459) چون خداوند عادل مطلق است و ذات او عین عدل است، آنچه نیز به قلم قدرت او جریان پیدا کرده است، براساس عدل و نظام اتم و احسن است. (امام خمینی، 1373: 112)
عدالت به مثابه قانونی عام و فراگیر، در سراسر جهان جریان دارد و آن را به نظام احسن تبدیل کرده است. انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، تابع نظام احسن و اکمل است و به طور نسبی، توانایی تحقق عدل الهی را در وجود خود دارد. عدالت در این معنا، در نظام تکوین و تشریع الهی محقق است و خداوند، اصل و ریشه عدالت است: حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقة عادلانه زندگی کنند و در حدود و احکام الهی، قدم بردارند؛ این حکمت، همیشگی و از سنت های خداوند متعال و تغییرناپذیر است. (امام خمینی، بی تا ج: 40)
2. عدالت به معنای حد وسط (اعتدال)
امام خمینی(س) به پیروی از ارسطو، در بحث از فضایل اخلاقی، عدالت را به معنای رعایت حد وسط در امور تعریف می کند: بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط؛ و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است ... . (امام خمینی، 1377 الف: 147)
براساس این تعریف، عدالت ملکه ای نفسانی است که از اعتدال و میانه روی قوای عاقله، شهوی و غضبی نفس انسان پدید می آید. به این معنا که اگر هر یک از قوای نفسانی، در عملکرد خود رعایت حد وسط را بکنند و از افراط و تفریط بپرهیزند، به فضیلت متناسب خود که به ترتیب عبارت از حکمت، عفت و شجاعت است، می رسند و از جمع این فضایل، فضیلت چهارمی به نام عدالت به دست می آید که جامع همه فضایل است. همچنین به این دلیل که نسبت به فضایل دیگر در حد وسط قرار می گیرد، درنتیجه، برقرار کننده تعادل بین تمام فضایل است، یعنی اعتبار دیگر فضایل با عدالت مشخص می شود؛ پس عدالت و قسط میزان و مقیاس امور می شود. (جمشیدی، 1380: 463)
3. عدالت به معنای ویژگی اجتماعی
تعریف دیگر امام خمینی از عدالت، تعریفی اجتماعی است؛ برخلاف تعریف قبلی که تعریفی فردی و نفسی بود. عدالت در این معنا، ویژگی قوانین اجتماعی و نیز ویژگی گروه ها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و مهم تر از آن، ویژگی جامعه انسانی است.
... عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانة حکومت ها با ملت ها و بسط عدالت اجتماعی در بین ملت ها و امثال اینها که در صدر اسلام یا قبل از اسلام از آن وقتی که انبیا مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغییر نیست. عدالت، معنایی نیست که تغییر بکند؛ یک وقت صحیح و زمانی غیرصحیح باشد. (امام خمینی، 1377 ب: 11 / 1)
عدالت به این معنا، مقابل ظلم، تضییع حقوق اجتماعی مردم و ملت ها و انواع تبعیض است. این معنای عدالت، ویژگی وجودی هر انسانی است که به طور طبیعی گرایش به عدل و قسط دارد و از جور و ستم متنفر و گریزان است: ... قلب فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتاً گریزان و متنفر است. از فطرت های الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است، حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است ... . (امام خمینی، 1373: 113)
بحث اصلی امام، در عدالت جهانی، ناظر به این معناست.
موضوع عدالت از دیدگاه امام خمینی(س)
گستردگی موضوع عدالت، بحث دیگری است که در اندیشه امام خمینی، قابل طرح است. از نظر ایشان، موضوع عدالت، چهار چیز است: اول، جهان هستی است. امام(س)، جهان هستی را زیباترین، بهترین و کامل ترین نظام و مطابق با مصالح تامة انسان ها، به عنوان یکی از موضوعات عدالت می دانند. (همان)
دوم، نفس انسان است. امام خمینی(س)، عدالت را راه انسان سازی و تربیت انسانی می دانند. تحول انسان و حرکت او در خط مستقیم الهی و رسیدن به اعتدال حقیقی است. (همان: 152 و 153)
موضوع سوم عدالت، قانون است. از دیدگاه امام خمینی(س)، قانون به مثابه موضوع عدالت، اعم از احکام شرع و قوانین موضوعه بشری، باید مبتنی بر عدل باشد. قانون و حکم، اساس و مبنای عدالت است و احکام و قوانین وسیله و ابزاری برای تحقق عدالت هستند. (امام خمینی، بی تا ج: 70)
موضوع چهارم عدالت، جامعه است. اگر انسان به عنوان فرد، موضوع عدالت واقع می شود، جامعه نیز به مثابه جمعی از افراد می تواند موضوع عدالت قرار گیرد. این مسئله، به ویژه با توجه به اصل برابری انسان ها در برابر قوانین و خلقت که مورد تأیید امام خمینی است، اهمیت بیشتری می یابد. (امام خمینی، 1377 ب: 5 / 388)
دیدگاه امام خمینی(س) دربارة عدالت جهانی
دو سؤال عمده و مهم، از اندیشه امام خمینی(س) در سطح عدالت جهانی قابل استخراج و بررسی است: پرسش اول: سؤالی ریشه ای را در برابر وضع موجود، مطرح می کند، که ضمن تشریح چرایی وضع موجود، اعتراضی عمیق به آن را نشان می دهد: چرا بشر امروز، راه عدالت حقیقی و معنوی و درنتیجه، راه سعادت و خیر را گم کرده و آن را به فراموشی سپرده است؟
پرسش دوم: این است که راهکارهای اجرای عدالت حقیقی و واقعی در جامعه جهانی چیست؟ امام خمینی(س)، چه طرح ها و برنامه هایی برای این منظور دارند؟
براساس این دو پرسش، اندیشه امام خمینی(س) درباره عدالت جهانی را می توان در دو بخش بررسی کرد: بخش اول، موانع تحقق عدالت جهانی و بخش دوم، راهکارهای ایجاد عدالت جهانی.
موانع تحقق عدالت جهانی
به طورکلی، موانع تحقق عدالت جهانی در اندیشه امام خمینی(س) در سه سطح موانع فردی ـ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خلاصه می شود.
1. موانع فردی ـ فرهنگی
یک. عدم تحقق عدالت فردی و نفسانی
از نظر امام خمینی(س)، عدالت فردی و نفسانی که یک وصف اخلاقی است، مقدمه عدالت اجتماعی است. کسی که در درون و نفس خویش نتوانسته خُلق عدالت را ایجاد کند و دو قوه شهوی و غضبی و افراط و تفریط های آنها بر قوه عاقله و مَلَکی او غلبه دارد، در درون خود متصف به صفت ظلم است؛ ازاین رو، هر عملی که انجام دهد، چه فردی و چه اجتماعی، مصداق ظلم به خود یا دیگران خواهد بود. امام خمینی(س) می فرمایند: ... اگر اخلاقش [انسان] اخلاق منحرفی باشد، این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید، یک انحرافاتی و کجی هایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدة صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان ... . (امام خمینی، 1377 ب: 12 / 481)
عدالت در اخلاق فردی، به معنای اعتدال قوای نفسانی و اطاعت دو قوه شهوی و غضبی از قوه عاقله است. بنابراین، ظلم، نتیجه غلبه قوای غضبی و شهوی و عدم اطاعت آنها از عقل است که سبب خروج بشر از صراط مستقیم و حد اعتدال و تمایل به افراط و تفریط می شود. (امام خمینی، بی تا الف: 3 / 363)
دو. جهل و ناآگاهی
عامل دیگر تحقق بی عدالتی اجتماعی و جهانی، جهل و نادانی انسان هاست. از نظر امام خمینی، جهل ریشه تمام رذایل و صفات ناپسند است؛ جهل انسان در بُعد فردی و اجتماعی، سبب گمراهی و تباهی و افتادن در مسیر شرارت و ضلالت می شود: ... خیر ـ که وزیر عقل است ـ و شرّ ـ که وزیر جهل است ـ از امّهات فضایل و رذایل هستند که جمیع آنها برگشت به این دو کنند؛ مع ذلک در حدیث شریف، از جنود شمرده شده در مقابل سایر جنود، و همین طور عدل و جور را که از جنود شمرده اند، از امّهات هستند که بسیاری از جنود در تحت آن دو ملکه هستند ... . (امام خمینی، 1377 الف: 61)
ناآگاهی و جهل، سبب بروز بی عدالتی در سطح اجتماعی است. وقتی که مردم به ژرفای مسائل پیرامون خود آگاه نباشند، باعث سوءاستفاده عده ای، از حقوق آنان می گردد و زمینه دست اندازی به حقوق آنان فراهم می شود. از دیدگاه امام خمینی(س) تمام گرفتاری هایی که در طول تاریخ به وجود آمده است، بهره برداری از جهالت مردم بوده است؛ جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. (امام خمینی، 1377 ب: 13 / 452)
سه. جداسازی مفهوم عدالت از معنویت
رابطه عدالت و معنویت، از موضوعاتی است که امام خمینی(س) به آن تأکید و توجه خاصی داشتند. به عقیده ایشان، در اندیشه مادی امروز، مفهوم معنویت از معنای عدالت حذف و جدا شده است. امام خمینی(س) با اشاره به برداشت سوء از مفهوم عدالت در تفکر مادی، به نقد آن پرداخته و در بخش نظری و مکتبی بر ضد اندیشه مادی مبارزه می کنند و توجه خود را به بُعد بیداری فکری در این زمینه معطوف می دارند: ... ما در یک عصری واقع شده ایم که الفاظ از آن معنا که دارند، فرار کرده اند؛ یک معانی دیگری دنبالش آمده. معنای «عدالت» را وقتی انسان نگاه می کند در دنیا، الآن یک جور دیگر است؛ معنای «خلقی بودن» را آدم ملاحظه می کند ... . الفاظ به کلی از محتوای خودش خالی شده ... . (همان: 16 / 433 ـ 431)
امام خمینی(س)، درباره اجرای عدالت در اجتماع انسانی، به دو نوع جامعه انسانی اشاره می کنند که شیوه اجرای عدالت در آنها با یکدیگر متفاوت است؛ یکی، جوامع غربی و مادی گرا که حکومت های حاکم بر آنها، صرفاً به دنبال ترقی مادی بوده اند و دیگری، جوامع الهی که حکومت های حاکم بر آنها، در پی تعالی معنوی بوده اند. مصداق جوامع الهی، جوامعی است که انبیای الهی به دنبال ایجاد آنها بوده اند.
در حکومت های نوع اول، عدالت صرفاً مفهومی مادی پیدا می کند و به توزیع عادلانه مادیات منحصر می شود. اما در حکومت های الهی، عدالت مفهومی معنوی و الهی پیدا می کند و حکومت، اهداف، ویژگی ها و اجتماعی که باید در آن عدالت جاری شود، با ابتنا بر عقیده توحیدی شکل می گیرد که در آن، علاوه بر اینکه ترقی مادی، به تعالی معنوی انسان ها ضرری نمی زند، سبب رشد و بالندگی جامعه انسانی می شود. امام خمینی(س)، عدالت اجتماعی را با چنین رویکردی، تعریف می کنند: اینکه توهم می شود که فرق مابین رژیم اسلامی انسانی با سایر رژیم ها این است که در این عدالت هست؛ این صحیح است، لکن تنها فرق این نیست، فرق ها هست. یکی از فرق هایش قضیه عدالت اجتماعی است. هیچ یک از رژیم های دنیا، غیر از آن رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقی بدهد. آنها همه به دنبال این بوده اند که این مادیات را استفاده بکنند و یک نظام مادی در عالم ایجاد کنند. (همان: 8 / 255)
امام خمینی(س)، بر پایه اندیشه و عقیده الهی، در برقراری رابطه بین عدالت و معنویت و به طورکلی دین، که اساسی ترین و بنیانی ترین کانون حرکت و پویایی به طرف معنویات است، به نقد تفکر مادی مارکسیستی درباره عدالت می پردازند. نقد امام خمینی(س) متوجه این اندیشه مارکسیستی است که دین را افیون جامعه و سبب بی تحرکی، خمودگی و سکون انسان ها می داند. تفکر مادی با سوءبرداشت از دین و معنویات، آنها را توجیه گر بی عدالتی و نابرابری اجتماعی معرفی می کند. از دیدگاه امام خمینی(س)، دین موجب پویایی و حرکت اجتماع انسانی و ترقی مادی در کنار ترقی معنوی انسان هاست که به ایجاد جامعه عادلانه الهی می انجامد: اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک؛ تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل. و مع الأسف ... آنها تبلیغاتی کردند که حتی خود شرقی ها هم، آنهایی که غافل بودند از اسلام و از مکتب های توحیدی، باورشان آمد. آنها به عکس آن چیزی که مکتب های توحیدی هست، که همه مکتب تحرک بوده اند، گفته اند: دیانت افیون جامعه است! یعنی دین آمده است که مردم را خواب کند. (همان: 291)
امام خمینی(س)، به مبارزه ای اساسی با روند تخریب دین و ارزش های الهی و سوءبرداشت ها از اندیشه دینی و نیز عدالت می پردازند و بر رابطه ناگسستنی آن دو تأکید می کنند. نمونه این مبارزه، دعوت گورباچف به بازگشت به معنویت و مسیر الهی است.
چهار. روحیه ظلم پذیری ملت ها در برابر ظالمان جهانی
امام خمینی(س)، با انتقاد از نظم موجود جامعه جهانی که خود به وجودآورنده بسیاری از بی نظمی ها، نابرابری ها و تبعیض هاست، می کوشد روحیه انتقادی و وجدان بشری را در برابر روند بی عدالتی جهانی، بیدار کند: با منطق قوی اسلامی، مفاسد را بیان کنید، قانون شکنی ها را برملا کنید، اعتراض کنید ... . (همان: 1 / 199 و 200)
انظلام (تن دادن به ظلم)، روند بی عدالتی و بی قانونی جهانی را تشدید می کند: انظلام بدتر از ظلم است، اعتراض کنید؛ انکار کنید؛ تکذیب کنید؛ فریاد بزنید. باید در برابر دستگاه تبلیغات و انتشارات آنها دستگاهی هم این طرف به وجود بیاید تا هرچه به دروغ می گویند، تکذیب کند. بگوید دروغ است ... . (امام خمینی، بی تا ج: 106)
حس انتقادی، شخص را از آنچه هست، فراتر می برد. فرد منتقد، به ظاهرِ داشته ها معترض و جویای واقعیت و حقیقت است. عدالت طلبی مداوم، تلاش دوچندان به وجود می آورد و برای زمامداران همچون زنگ هشداری است تا برای برداشتن موانعی که بر سر راه عدالت قرار گرفته است، تلاش کنند. (سید باقری، 1386: 78 و 79)
2. موانع سیاسی
یک. توزیع نابرابر قدرت در جهان و نظام های سلطه
قدرت و نیروی برتر همواره این خطر را به دنبال دارد که صاحب قدرت، از توان برتر خود سوءاستفاده کند و از آن در مسیر اهداف شخصی و خودخواهانه بهره برداری نادرست کند. همیشه قدرت مهار نشده، به فساد و تباهی می انجامد. یکی از عوامل اجرایی نشدن عدالت در حوزه سیاسی و روابط بین الملل، نظام سلطه و حکومت های تمامیت خواه هستند که می خواهند جامعه جهانی را در اختیار خود بگیرند. امام خمینی(س) در این زمینه می فرمایند: قدرت در دست ظالم، دنیا را به فساد می کشاند. چنانچه قدرت در دست زورمندانی باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند، مصیبت بار می آورد؛ امروز که مشاهده می کنید این دو قطب بزرگ، برای خودشان این حق را قائل هستند که ملت های دیگر باید تحت سلطه ما باشند، این فکر اگر همراهش قدرت باشد، مصیبت بار می آورد. (امام خمینی، 1377 ب: 18 / 206)
در قاموس واژگان حضرت امام(س)، در موارد زیادی، کلماتی نظیر ابرقدرت ها، قدرت های بزرگ، قدرت های مستکبر، زورگو، قدرت طلب، قلدر، مستکبر، استکبار، ظالم ها و در مقابل، کشورهای ضعیف، مستضعف، مستضعفان، مظلومان و ... به کار رفته است. با واکاوی دقیق، این نکته آشکار می شود که امروزه، قدرت به صورت ناعادلانه ای در سطح جهانی توزیع شده است و این توزیع نابرابر، سبب شکل گیری نظامی بین الملل، متشکل از کشورهای قدرتمند و ضعیف شده است.
امام خمینی(س)، با ترسیم نظام سلطه در زمان خویش که دو قدرت آمریکا و شوروی سابق بود، آن دو را مانع تحقق عدالت جهانی بیان می کنند که با ازبین رفتن شوروی، امروز، تنها مانع تحقق عدالت، آمریکای جهان خوار است. امام خمینی(س) در این فراز، به ریشه قدرت طلبی و زورگویی این قدرت ها اشاره می کنند و آن را نبود عدالت فردی و نفسانی در حاکمان سیاسی این کشورها بیان می کنند. کسی که از نظر اخلاق فردی مهذب و خودساخته نیست، وقتی قدرت به دستش بیفتد، عامل فساد خود و جامعه خواهد بود. این قدرت ها با زیرپاگذاشتن عقل سلیم انسانی و موازین اخلاقی که پایه دین و معنویات است، بر جامعه جهانی به صورتی ناعادلانه سلطه یافته اند.
مشکل بزرگ تر آن است که سلطه طلبی و تمامیت خواهی قدرت های ظالم، به صورت یک تفکر و اندیشه درآمده است و اندیشمندان فاسدی، به توجیه آن می پردازند و آن را لازمه ایجاد نظم و عدالت در جهان بیان می کنند. در نتیجه، این فلسفه پردازی ها وقتی با قدرت امتزاج می یابند، جهان و جامعه جهانی را به مصیبت های ناگواری دچار می سازند. قدرت به تبع این منظومه فکری، در خدمت منافع دنیوی و «این جهانی» قرار می گیرد.
در مقابل، به نظر امام خمینی(س)، قدرت در اندیشه دینی و معنوی بر فضلیت اندیشی و عدالت محوری مبتنی است. صاحب قدرت هرگز نباید قدرت را برای سود شخصی خود به کار گیرد و در راه حفظ و افزایش آن، به ستم، فریب و اعمال ضداخلاقی روی آورد. از نگاه امام(س)، قدرت مطلق از آنِ خداست و انسان، قدرت مطلق ندارد. انسان در به دست آوردن قدرت باید به سوی اهداف عالی الهی و انسانی جهت گیری کند.
با نبود این جهت گیری عدالت محورانه، قدرت قدرتمندان به غریزه ها و هوا و هوس های فردی فاسد محدود می شود و هدف نامطلوب، هر وسیله ای ازجمله قدرت طلبی را توجیه خواهد کرد. امام خمینی(س) شرط حاکمیت و قدرت برتر را برخورداری از علم و عدالت دانسته اند و آن را چه در بعد داخلی و چه در بعد بین المللی لحاظ می دارند؛ چنان که می فرمایند: حاکمی که می خواهد به وسیله تشکیلات دولت و قدرت آمرانه ای که دارد هدف های عالی اسلام را عملی کند، همان هدف هایی را که امام(ع) شرح داد، بایستی همان خصال ضروری را که سابقاً اشاره کردیم داشته باشد؛ یعنی عالم به قانون و عادل باشد. به همین جهت، حضرت امیرالمؤمنین(ع) به دنبال فرمایشات خود در تعیین هدف های حکومت، به خصال لازم حاکم اشاره می فرماید ... . (امام خمینی، بی تا ج: 56)
دو. جدایی اخلاق از سیاست
بحث مهم دیگر این است که رابطه اخلاق و سیاست تا چه حد در اندیشه سیاسی امام(س)، مهم تلقی می شود؟ به عبارت دیگر، پیوند یا عدم پیوند اخلاق و سیاست، چه تأثیری بر اجرای عدالت در جامعه جهانی می گذارد؟ در این راستا، اخلاق، ابزاری برای سیاستمدار و حاکم است تا مردم را وادار به تبعیت از قدرت کند؛ نه اینکه اخلاق، ارزش متعالی انسانی یا الهی مورد نظرشان باشد و معتقد باشند که سیاستمدار باید آراسته به اخلاق باشد. (بادامچیان، 1378: 20)
از نظر امام(س)، علت اصلی فساد قدرت در دست ابرقدرت ها و نظام های سلطه، عدم تهذیب نفس حاکمان سیاسی و زیر پا گذاشتن موازین اخلاقی است که ریشه در نظریه جدایی اخلاق از سیاست دارد. ایشان با تحلیل قوای نفس انسان، ظلم و بی عدالتی را ناشی از قوه وهمیه و شیطانی انسان و کنار زدن قوه عقلیه توسط آن معرفی می کنند.
از دیدگاه امام خمینی(س)، قوه عقلانی و عقل سلیم انسانی، از قوای روحانی و الهی است و برحسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات است. حرکت با قوه عقل، مهم ترین انگیزه برای دستیابی به عدالت است. در مقابل قوه عاقله، قوه واهمه است که مایل به شر و تباهی است و از قوای شیطانی است. در این زمینه امام خمینی(س) می فرمایند: آن قوه عاقله، یعنی قوه روحانیه ای است که به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوه واهمه است که فطرتاً، تا در تحت نظام عقلی نیامده و مسخر در ظلِّ کبریای نفس مجرد نشده، مایل به دنیا ـ که شجره خبیثه و اصل اصول شرور است ـ می باشد. (امام خمینی، 1377 الف: 21)
از دیدگاه امام خمینی(س) کشورهای قدرت طلب و زورگو با زیرپاگذاشتن عقل سلیم انسانی که از قوای الهیه است و با تبعیت از شیطان، به انواع و اقسام جنایات بر ضد بشریت دست می زنند. عقل انسان، به خیر و عدالت، گرایش دارد و نفس شیطانی وهمی، به شر و بی عدالتی. وقتی قدرت های استکباری و شیطانی، قدرت روحی مناسب (عقل سلیم و سنجش گر) برای کنترل فکر و ذهن خود نداشته باشند، قوه واهمه و حس قدرت طلبی و هوا و هوس شیطانی، در آنها به کار افتاده، به انواع ظلم ها و بی عدالتی ها دست می زنند. از نظر امام خمینی(س)، این صاحبان قدرت، «مفلوکان عالم» هستند: آنهایی که خودشان در اریکه قدرت نشستند و این نخوت قدرتمندی در مغزهایی که کوچکند، این اسباب این می شود که هر کاری که می توانند انجام بدهند. به هرچه دستشان می رسد آن [را] انجام بدهند، هر ظلمی که می توانند بکنند هر ملتی را که می توانند زیر پای خودشان له کنند، اینها جزء مفلوک های عالم هستند. برای اینکه قدرت روحی ندارند که هر چه وارد در مغزشان می شود بتوانند کنترلش کنند ... آنها که برای خاطر قدرتمندی، کوچک بودن مغز و قدرت زیاد، در آن وارد شدند نمی توانند کنترل کنند خودشان را و حفظ کنند مغزشان را، اینها جزء مفلوک ها هستند. (امام خمینی، 1377 ب: 11 / 268)
با نبود عقل سلیم و اخلاق، کشورهای قدرتمند به اقتدارگرایی مستکبرانه (همان: 12 / 144) و تفکر سلطه، روی می آورند که به مصیبت و بی عدالتی در سطحی گسترده می انجامد. (همان: 18 / 206)
با ازبین رفتن عقل سلیم و فطرت الهی در نفس بشر، موازین اخلاقی زیر پا گذاشته می شود و قدرت های بزرگ با تبعیت از هوا و هوس، جهان را به انحطاط می کشانند. درنتیجه، مسیر عدالت دچار مخاطره می شود. در این زمینه امام خمینی(س) می فرمایند: پیمودن سیر کمالات و فضایل اخلاقی، دردی است که اغلب جوامع بشری بدان مبتلا گردیده اند. (همان: 15 / 6)
آن چیزی که دارد این سیاره ما را در سراشیبی انحطاط قرار می دهد، انحراف اخلاقی است. (همان: 16 / 161)
از دیدگاه امام خمینی(س)، فقدان اخلاق، با خصلت های نفسانی دیگری تشدید می شود که عبارتند از: «حب نفس» (همان: 16 / 458)، «خودخواهی» (همان: 161 و 162)، «حب قدرت». (همان: 459)
3. موانع اقتصادی
یک. سلطه نظام سرمایه داری
رابطه اقتصادی در نظام بین الملل یک طرفه و نابرابر است و قدرت های بزرگ پیوسته در پی انباشت سرمایه و انتقال آن از کشورهای فاقد قدرت هستند و این، مانع شکل گیری روابط عادلانه اقتصادی بین المللی شده و زمینه ساز بسیاری از مسائل و مشکلات جهانی گردیده است. امام خمینی(س)، در آثار خویش با اشاره به بی عدالتی هایی که نظام سرمایه داری مرتکب آن می شود، به سیر تاریخی و ریشه سلطه نظام سرمایه داری و نیز اهداف کلی استعمارگران در کشورهای دیگر می پردازند:
زراندوزان و سرمایه داران با ایجاد روابط گرم با جهان خواران، حق حیات و ابتکار عمل را از عامه مردم سلب کرده اند و با ایجاد مراکز انحصاری و چندملیتی، عملًا نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته و همه راه های صدور و استخراج و توزیع و عرضه و تقاضا و حتی نرخ گذاری و بانکداری را به خود منتهی نموده اند و با القای تفکرات و تحقیقات خودساخته، به توده های محروم باورانده اند که باید تحت نفوذ ما زندگی کرده والّا راهی برای ادامه حیات پابرهنه ها، جز تن دادن به فقر باقی نمانده است ... . به هر حال، این مصیبتی است که جهان خواران بر بشریت تحمیل کرده اند و کشورهای اسلامی به واسطه ضعف مدیریت ها و وابستگی، به وضعیت اسفبار گرفتار شده اند ... . (امام خمینی، 1377 ب: 20 / 339)
اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش یا بیشتر، به کشورهای اسلامی راه پیدا کردند. (همان: 4 / 13)
استعمارگران پس از شناسایی کشورهای غنی و منابع خام آنها، خودشان را برای غارت آماده کردند (همان: 14) و به شیوه های مختلف درصدد نفوذ در این کشورها برآمدند تا از مخازن عظیم آنها بهره مند شوند.
از دیدگاه امام خمینی(س)، با شکل گیری نظام سرمایه داری، بی عدالتی در جامعه جهانی به این شکل ها آشکار شده است:
الف) ظلم
نظام سرمایه داری، برنامه ظالمانه ای دارد که محروم کننده حقوق ملت های ستمدیده است. ازاین رو، این برنامه، هم مخالف اسلام و هم مخالف عدالت اجتماعی است: اسلام، نه با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند و مخالف عدالت اجتماعی می داند ... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می باشند با اختلاف زیادی که دوره های قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و هم جنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده دربرداشته. (امام خمینی، 1377 ب: 21 / 444؛ امام خمینی، 1369: 393)
ب) توزیع ناعادلانه ثروت
امام خمینی(س) در این باره می فرمایند: امروز چطور می توانیم ساکت و بیکار بنشینیم و ببینیم عده ای خائن و حرامخوار و عامل بیگانه به کمک اجانب و به زور سرنیزه ثروت و دسترنج صدها میلیون مسلمان را تصاحب کرده اند و نمی گذارند از حداقل نعمت ها استفاده کنند. (امام خمینی، بی تا ج: 38)
ج) ناامنی اقتصادی
کشورهای جهان سوم و خاورمیانه و ملل اسلامی به لحاظ رقابت های اقتصادی در سطح بین المللی، بسیار عقب افتاده اند و ابرقدرت ها با حربه هایی نظیر تحریم اقتصادی و ... کشورهای ضعیف را ناامن می کنند تا بتوانند بدین وسیله، حکومت های کشورها را دست گرفته و منافع خودشان را در کشورهای تحت سلطه، تضمین نمایند. (امام خمینی، 1377 ب: 18 / 330 ـ 328)
د) وابستگی اقتصادی
سیستم ظالمانه و ناعادلانه سرمایه داری، بسیاری از وابستگی ها و ازجمله وابستگی اقتصادی را برای کشورهای ضعیف به وجود می آورد: مسئله اقتصاد ... یک مسئلة مهمی است که وابستگی اقتصادی، بسیاری از وابستگی ها را می آورد دنبال خودش. (همان: 11 / 423)
دو. ازبین رفتن موازین اخلاقی ـ الهی در اقتصاد و غلبه معیارهای مادی و سودگرایی
سودگرایی اخلاقی، یکی از نظریه های مهم اخلاقی است که براساس آن، عمل درست، عملی است که بیشترین سود را برای جامعه در پی داشته باشد. براساس این نظریه، عدالت درصورتی که بیشترین سود را برای جامعه نداشته باشد، عملی نادرست است. (اترک، 1383: 265) نتیجه این نظریه در اقتصاد، پیدایش نظام سرمایه داری بوده است. امام خمینی(س)، مخالف نظریه سودگرایی و در نتیجه، اقتصاد سرمایه داری است. از نظر ایشان، اقتصاد باید علاوه بر معیارهای مادی به معیارهای معنوی و اخلاقی نیز توجه داشته باشد. ازاین رو، ایشان منتقد نظام سرمایه داری حاکم بر جهان به دلیل بی توجهی به اخلاق و معنویت هستند:
مکتب های مادی، تمام همتشان این است که مرتع درست بشود! تمام همت این است که منزل داشته باشند؛ رفاه داشته باشند ـ آنهایی که راست می گویند ـ اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب مادی ـ معنوی است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. (امام خمینی، 1377 ب: 7 / 531)
ما نباید معیارها را معیارهای مادی قرار بدهیم، و پیروزی و شکست را هم روی معیارهای طبیعی و مادی مطالعه کنیم. (همان: 13 / 288)
سه. آزمندی قدرت های سلطه
در طول تاریخ، یکی از مشکلات بشریت رویارویی با قدرت هایی است که به حق خویش قانع نبودند. از نظر امام خمینی(س) اگر آزمندی در وجود آدمی، کنترل و محدود نشود، معضلات گوناگونی ازجمله بی عدالتی را در جامعه بشری تشدید می کند. فرد گرفتار این ویژگی نامطلوب، هرگز به آنچه حق اوست، بسنده نمی کند و به سود و منافع دیگران دست اندازی می کند. (امام خمینی، بی تا ب: 29) از نظر حضرت امام، در حوزه اقتصادی نیز یکی از موانع عدالت اقتصادی در جهان، عدم تهذیب اخلاقی حاکمان اقتصادی جهان است. از نظر ایشان همه چیز، اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و ... از فرد شروع می شود.
راهکارهای ایجاد عدالت جهانی
بخش دوم اندیشه امام خمینی(س)، به چگونگی اجرای عدالت الهی در جامعه جهانی تعلق دارد. به طورکلی، از دیدگاه ایشان، متحول کردن فرد و جامعه در مسیر کمال انسانی و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب، مقدمه ای برای رسیدن به نگرش عادلانه در جامعه جهانی، محسوب می شود. تحول و انقلاب از وضع موجود به وضع مطلوب (جامعه عادلانه)، در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، از اهداف مهم و راهکارهای اساسی دیدگاه امام خمینی(س) است. این تحول، مراحل مختلفی دارد:
1. راهکارهای فردی ـ فرهنگی
یک. بیداری و خودباوری افراد
گام اول در حرکت به سوی عدالت جهانی، بیداری ملت ها و کنار زدن غفلت هاست؛ بیداری در برابر ظلم ها، غارت ها و بی عدالتی هایی که نسبت به ملت های مظلوم از سوی ظالمان و ابرقدرت ها صورت می گیرد. دراین باره امام خمینی(س) می فرمایند: ... اول قدم این است که بیدار بشوند؛ غفلت را کنار بگذارند ... . (امام خمینی، 1377 ب: 10 / 243)
این مرحله ای است که وقتی بشریت به آن نایل شود، آغاز حرکت به سوی تکامل است. بیداری امری است که از فرد شروع می شود و به جامعه و اجتماع سرایت پیدا می کند و به بیداری ملی تبدیل می شود. نقش اندیشمندان و متفکران هر جامعه در بیدارسازی ملت ها بی بدیل است.
مرحله بعد، پس از بیداری، آن است که انسان خودش را باور کند؛ باور انسان، بنیان تمام امور در زمینه های فردی و اجتماعی است؛ اگر انسان خود و جایگاهش را بشناسد، می تواند به همه چیز و ازجمله عدالت دست پیدا کند. به تعبیر امام خمینی(س)، اساس تمام پیروزی ها و شکست های انسان، در درک همین بُعد است: اساس همه شکست ها و پیروزی ها از خود آدم شروع می شود؛ انسان اساس پیروزی است و اساس شکست است؛ باور انسان تمام امور است ... . (امام خمینی، 1376: 110 ـ 107)
راه رهایی انسان ها از بی عدالتی ها، این است که خود و حقیقت را دریابند و به سوی خود حقیقی گام بردارند؛ این مرحله، مقدمه ای برای تکامل در تمامی ابعاد و ازجمله اجرای عدالت در سطحی کلان است.
دو. تحول فردی و اجتماعی
وقتی انسان از خواب غفلت بیدار شد و سپس قدرت و توانایی خود را باور کرد، خیزشی برای تحول فردی و اجتماعی پیدا می کند. معرفت بخشی امام خمینی(س) در زمینه عدالت جهانی، از انسان شروع و تعالی، تکامل و رشد عدالت در اجتماع بشری، با انقلاب درونی افراد آغاز می شود. عدالت از انسان آغاز می شود. عدالت، نوعی تحول فردی است؛ تحول از ظلم به عدل و متحول ساختن ظالم به عادل.
اقامه عدل، همین درست کردن انسان هاست. عدل یک چیزی نیست، الّا آن که از انسان صادر می شود، ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود. اقامه عدل متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به مؤمن است ... . (همان: 129)
بنابراین، ملت ها علاوه براینکه باید خود را متحول سازند و عادل شوند، در قدم بعد باید در مقابل ظالم ها بایستند و آنها را متحول ساخته، عادل گردانند. وظیفه اجرای عدالت، تنها منحصر به بُعد فردی نمی شود، بلکه بعد اجتماعی آن مهم تر است و باید تلاش کرد ظالمان را به خط عدالت کشاند.
و اگر چنانچه ما با همان بُعد ظاهری قرآن، به همان بُعدی که قرآن برای اداره امور بشر آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بُعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن را که بُعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی می شود که صورت ظاهر قرآن می شود. ... با هدایت این نور، سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرت های بزرگ خارج کنند. (امام خمینی، 1377 ب: 17 / 435)
بنابراین، تحول فردی ـ فرهنگی برای اجرای عدالت واقعی در سطح جهانی، در اندیشه امام خمینی(س) دو بعد مهم دارد:
1. بعد بیداری فردی، به خود آمدن و درک خویشتن و حرکت در مسیر فطرت الهی؛ 2. بعد اجتماعی ـ سیاسی، قیام در برابر ظلم و بی عدالتی برای برپایی عدالت در زمین. این دو بعد تحول، راهگشای حرکت صحیح جامعه انسانی و رهایی از وابستگی ها و تعلقات و مشکلات جاری است. (جمشیدی، 1380: 441)
سه. تحول جهانی
امام خمینی با اعتقاد به وجود هویتی ذاتی برای انسان که همان هویت فطری اوست، معتقدند از آنجا که جامعه، مجموعه ای از انسان هاست، این هویت فردی مسیر هویت جمعی را شکل می دهد؛ بنابراین، هویت واقعی جوامع نیز متأثر از هویت اصیل انسانی و هویت فطری است که باید برای احیای آن کوشید. (فوزی، 1384: 204) با دستیابی به هویت جمعی و شناخت هویت واقعی جوامع، راه برای اجرای عدالت در جامعة جهانی هموار می گردد و با پی بردن تمامی انسان ها به حقوق خویش و نیز با پیروی از فرهنگ اصیل خویش در کنار شناخت خویشتن، مستعد اجرای عدالت الهی می شوند.
از دیدگاه امام خمینی(س) پیامبران و انبیای الهی، به دنبال ایجاد هویت الهی برای انسان ها بودند. همچنین سرچشمه و «مصدر بسط عدالت و فرهنگ انسان ساز» (امام خمینی، 1377 ب: 12 / 136) و «منشأ حرکت به سوی برچیدن اساس ظلم و نابکاری و ارتقا به مقام والای انسانی» (همان) و «هجرت از تمام ظلم ها و خصلت های شیطانی ـ حیوانی به سوی نور مطلق و سرچشمه کمال» (همان) برخاسته از منبع فیضان الهی است که شکل دهندة هویت جمعی و ایجادکنندة عدالت اجتماعی در سطح جامعه جهانی است.
توجه به خویشتن و هویت واقعی، بازگشت به اصل فطرت و انسانیت و توجه به اصول اخلاقی و بشری است که در نهاد انسان، به ودیعت گذاشته شده است که انسان ها با درک آن، عدالت را در جامعه نهادینه می کنند.
2. راهکارهای سیاسی (تحول سیاسی)
برای توضیح راهکارهای سیاسی اجرای عدالت در اندیشه امام خمینی(س)، به ویژگی های سیاست مطلوب از دیدگاه ایشان اشاره می شود:
1. ارتباط سیاست و معنویت: سیاست در منظر امام خمینی(س)، جدا از اخلاق متعالی و معنویت نیست. (امام خمینی، 1377 ب: 6 / 467)
2. ارتباط سیاست و عقل سلیم انسانی: (امام خمینی، 1377 الف: 21) هدف اصلی سیاست عادلانه، جلوگیری از پیدایش مفاسد و نیز خارج نشدن از دایرة فطرت انسانی است. (امام خمینی، 1377 ب: 3 / 227)
3. ارتباط سیاست و اخلاق. (همان: 15 / 6)
4. ارتباط عدالت و سیاست: امام خمینی(س) سیاست را «راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و ...» (همان: 21 / 405) می دانند.
ویژگی های سیاست از دیدگاه امام خمینی(س)، این نکته را آشکار می کند که ابعاد مختلف عدالت در سیاست، پیوندی نزدیک با دیگر وجوه عدالت فرهنگی و اقتصادی پیدا می کند. راهکارهای سیاسی امام خمینی(س) در اجرای عدالت جهانی عبارتند از:
یک. تعدیل قدرت
اولین مانع عدالت جهانی، نظام سلطه و قدرت طلبی قدرت های بزرگ است. در جهان حاضر، حقوق انسان ها به عنوان اعضای جامعه جهانی در خطر است. به عقیده امام، ریشه بسیاری از بی ثباتی ها در جامعه جهانی، نارضایتی عمیق مردم است که با اعمال سلطه حکومت ها و نهادها و سازمان های به اصطلاح بشری زیر فشار و ظلم بوده اند؛ این نارضایتی ها در طول زمان ادامه داشته و درنهایت، به بی عدالتی و ناامنی انجامیده است. سازوکار امام خمینی(س) برای رفع این مانع بزرگ، نزدیک شدن به وضعیت «تعادل» و به عبارتی، تعدیل قدرت است. (افتخاری، 1387: 102 و 103) در این زمینه، امام خمینی(س) معتقدند:
... مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم می شود ... . (امام خمینی، 1377 ب: 21 / 74)
امام تأکید خاصی بر محتوا و هدف دارند. عدالت، به منزله ابزاری است که به وسیله آن، امکان اجرای استراتژی های مورد نظر مانند: مبارزه با تجاوزها و فسادها، تأمین منافع مستضعفان، جلوگیری از ظلم و ستم، و برپایی عدالت اجتماعی فراهم می آید. (امام خمینی، 1369: 18 و 26)
در اندیشه امام خمینی(س)، برای رسیدن به عدالت مطلوب در جامعه جهانی، راهکارهایی برای تعدیل قدرت، وجود دارد که ازجمله می توان به دو نمونه اشاره کرد:
الف) تحول اخلاقی (تعدیل اخلاقی)
ازجمله سازوکارهای مهم در مهار قدرت، اخلاقی کردن آن است. قرارگرفتن قدرت در چهارچوب اخلاق، به تعدیل آن کمک کرده و سازوکاری فراهم می آورد تا از قدرت به صورت ناعادلانه، ظالمانه و مستکبرانه، استفاده نشود.
... قدرت مادی و تسخیر فضا، احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد؛ نه اینکه بلای جان انسان بشود ... . (امام خمینی، بی تا ج: 19 و 20)
ب) تعدیل قانونی
تعدیل قانونی به معنای پذیرش مرجعیت قانون و تأکید بر این است که در اسلام، قانون به صورت پیشینی، از سوی خدای متعال ارائه شده است. ازاین رو، همه انسان ها، موظف به رعایت آن هستند تا به جامعه عدالت محور نزدیک شوند.
امام خمینی(س) درباره تعدیل قانونی و نیز اخلاقی، معتقدند:
مسلمانان هنگامی می توانند در امنیت و آسایش به سر برده، ایمان و اخلاق فاضله خود را حفظ کنند که در پناه حکومت عدل و قانون قرار گیرند. (همان: 153) و هیچ حاکمی حق ندارد برخلاف مقررات و قانون شرع مطهر قدمی بردارد. (همان: 73)
این باعث می شود تا قدرت به صورت ضابطه مند تعریف شود و مرزهای متعارف را نقض نکند. توجه به این نکته، یکی از اساسی ترین بحث ها در بخش راهکارهای سیاسی عدالت در اندیشه امام خمینی(س) است.
3. راهکارهای اقتصادی (تحول اقتصادی)
امام خمینی(س) براساس مبانی فلسفی و دیدگاه اقتصادی خود، هدف غایی نظام اقتصادی را تهذیب نفس، معنویات و اخلاق دانسته و نظام اقتصادی را وسیله و ابزاری برای دستیابی به این امر می دانند و می فرمایند: اقتصاد هدف نیست، بلکه وسیله ای برای نیل به هدفی بالاتر و والاتر، یعنی فرهنگ اسلامی است. (امام خمینی، 1377 ب: 8 / 85)
به طورکلی، سیاست های اقتصادی باید تقویت فرهنگ اسلامی و رشد معنویات و تهذیب نفس آحاد جامعه باشد. از دیدگاه امام خمینی(س) اهداف عدالت اقتصادی، در جامعه جهانی عبارتند از:
یک. اعتلای معنوی انسان ها در کنار ترقی مادی با توجه به مبانی فلسفی ـ دینی
امام خمینی(س) با توجه به اهمیت خاصی که برای اعتلای معنوی انسان ها قائل است، هدف اصلی جامعه عادلانه اقتصادی اسلام را نیز این امر برشمرده اند:
اسلام دینی است که با تنظیم فعالیت های مادی، راه را به اعتلای معنوی انسان می گشاید. ترقی واقعی همین است که رشد خود انسان، هدف فعالیت های مادی گردد و اسلام دین این ترقی است. (همان: 4 / 360)
دو. توزیع عادلانه ثروت (تعدیل ثروت)
بخش اعظمی از تعلیمات اسلام و امام خمینی(س)، معطوف به عدالت اجتماعی است و یکی از راهکارهای این امر، تعدیل ثروت است. (همان: 3 / 323) امام خمینی معتقدند اسلام دنبال تعدیل است، نه جلوی سرمایه را می گیرد و نه اجازه می دهد سرمایه در دست عده ای محدود جمع شود. (همان: 8 / 470)
سه. امنیت اقتصادی
امنیت اقتصادی، به معنای درامان بودن دارایی های انسان از تجاوز دیگران است. در نظام بین الملل، امنیت اقتصادی، از سوی عواملی مانند: ظالمانه بودن یا شفاف نبودن حقوق و مالکیت، (همان: 20 / 339) سیاست های اقتصادی نامناسب دولت ها، تحریم ها، قطع رابطه اقتصادی از سوی ابرقدرت ها و مسدود کردن دارایی کشورهای دیگر تهدید می شود. (همان: 18 / 330 ـ 328) از دیدگاه امام خمینی(س)، برای دستیابی به عدالت اقتصادی در نظام بین الملل، باید قدرت های سلطه را تعدیل و محدود کرد. در واقع، این مشکل اقتصادی، راهکار سیاسی دارد.
چهار. استقلال اقتصادی
امام خمینی(س) وابستگی اقتصادی را منشأ تمام وابستگی های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می دانند (همان: 10 / 333) و معتقدند بدون دستیابی به استقلال اقتصادی نمی توان به استقلال در دیگر زمینه ها دست یافت: مسئله اقتصاد ... یک مسئله مهمی است که وابستگی اقتصادی، بسیاری از وابستگی ها را می آورد دنبال خودش. (همان: 10 / 433 و 11 / 423)
ازاین رو، امام استقلال اقتصادی را یکی از اهداف مهم نظام اقتصادی در سطح جهانی می دانند. از دیدگاه ایشان، وابستگی اقتصادی، منشأ بسیاری از بی عدالتی ها در جهان است. با استقلال کشورها و قطع وابستگی آنها قدم های اساسی برای ایجاد عدالت در جامعه جهانی، برداشته می شود. استقلال اقتصادی عبارت است از اینکه: یک جامعه در تأمین منافع و امکانات اقتصادی خود به دیگر جوامع متکی نبوده و زمام امور اقتصادی آن در دست خودش باشد و امکانات این کشور برای تحرک و ادامه حیات نیازمند سرمایه، کارشناس و امکانات دیگر جوامع نباشد. (موسایی، 1386: 267)
غایت عدالت جهانی
امام خمینی(س)، غایت عدالت اجتماعی در ادیان الهی را توسعه معرفت می دانند که اساس توسعه و تعالی در همه زمینه هاست: ... عمده نظر کتاب الهی و انبیای عظام بر توسعه معرفت است. تمام کارهایی که آنها می کردند، برای اینکه معرفت الله را به معنای واقعی توسعه بدهند؛ جنگ ها برای این است، صلح ها برای این است، و عدالت اجتماعی، غایتش برای این است. این طور نیست که دنیا تحت نظر آنها بوده است که می خواستند فقط دنیا اصلاح بشود. همه را می خواهند اصلاح بکنند. (امام خمینی، 1377 ب: 19 / 115)
بر همین اساس، فرستادن پیامبران و رسولان نیز برای ساختن و رساندن بشریت به کمال لایق اوست. ادیان و اسلام، مقدمه ای برای انسان سازی و قرآن، کتابی برای متعالی ساختن است و هدف اساسی رسالت انبیا نیز همین است. (همان: 13 / 265) غایت عدالت اجتماعی، پیشرفت در همه زمینه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است که به تشکیل مدینه فاضله و فراهم سازی عقیده توحیدی در جهان و جلوگیری از تعدیات ظالمانه می انجامد:
یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیاء عظام، سلام اللّه علیهم، که علاوه بر آن که خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است و اجتماع در مهامّ امور و جلوگیری از تعدیات ظالمانه ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه فاضله است و این مقصد بزرگ، که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری؛ و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزله یک شخص باشد ...، و تمام کوشش ها و سعی ها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی، که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ زند.
و اگر چنین مودت و اخوتی در بین یک نوع یا یک طایفه پیدا شد، غلبه کنند بر تمام طوایف و مللی که بر این طریقه نباشند. (امام خمینی، 1373: 310)
نتیجه
درست است که بحث از اجرای عدالت در سطح جهانی، در ابتدای امر، تا حد زیادی به صورت بحثی آرمانی جلوه می کند و نیز سیستم عینی نظام و روابط بین الملل، در سطح جهانی سازوکارهای خاص خودش را دارد، اما با واکاوی دقیق نظرات امام خمینی(س)، درمی یابیم که آنچه در دیدگاه ایشان اهمیت دارد، بحث از تغییر و تحول و به عبارتی دقیق تر، بحث از ایجاد جامعه عادلانه جهانی است که پروسه ای زمانمند و دارای مراحل مختلف است. بنابراین، دو زمینة کاملاً مرتبط به هم در اندیشه امام خمینی(س)، نسبت به عدالت در سطحی کلان یعنی عدالت در عرصه جهانی بررسی شد.
رویکرد امام خمینی(س) از انسان شناسی خاص الهی که مبتنی بر عقیده توحید الهی است، شکل می گیرد. در نظر ایشان محور و موضوع عدالت ابتدا از خود انسان شروع می شود. ازاین رو، ایشان ابتدا به موانع فردی ـ فرهنگی می پردازند که در نفس و ذات بشر مانع ایجاد عدالت هستند؛ این موانع عبارتند از: ناآگاهی و جهل، روحیه ظلم پذیری انسان ها و جداسازی رابطه عدالت و معنویت. موانع سیاسی تحقق عدالت جهانی عبارت بودند از: نحوه توزیع نابرابر قدرت به همراه نبود اخلاق و عقل سلیم انسانی ـ الهی که سبب ایجاد تفکر سلطه و اقتدارگرایی مستکبرانه در سطحی گسترده شده است.
تفکر سرمایه داری با خصلت جهان خوارگی خود و با ایجاد معیارهای فایده گرانه و از بین رفتن معیارهای اخلاقی، باعث ظلم و ناامنی اقتصادی در جهان و بزرگ ترین مانع عدالت جهانی است.
در بخش دوم، راهکارهای رسیدن به عدالت در جامعه جهانی، بررسی شد. بحث امام خمینی(س)، در هر سه محور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، از تحول شروع می شود. ایشان به دنبال تحول و ایجاد جامعه عادلانه با تفکر جهانگرایی هستند. راهکار فرهنگی ـ فردی، ابتدا از بیداری فردی شروع می شود که موجب بیداری و تحول جامعه و متحول کردن محیط اطراف و پایه ریزی عدالت می شود و در مرحله آخر، به بیداری جمعی (همه بشریت) و ایجاد جامعه عادلانه جهانی می انجامد.
به تبع تحول فرهنگی، تحول سیاسی دقیقاً از همان نقطه ای آغاز می گردد که تحول فردی از آنجا شروع شده است. تحول سیاسی، به طور دقیق، بر پایه دو عنصر مهم یعنی بازگشت به اخلاق و عقل سلیم انسانی صورت می پذیرد که به تعدیل قانونی و تعدیل اخلاقی منجر می شود. با آراسته شدن انسان ها به این دو گوهر گران بها، جهان سیاسی گامی اساسی به سمت عدالت برمی دارد.
از دیدگاه امام خمینی(س)، بخش عدالت اقتصادی، رابطه تنگاتنگی با عدالت فرهنگی و سیاسی داشت. در تحول اقتصادی، اعتلای معنوی انسان ها در کنار ترقی مادی، سبب ایجاد اقتصاد سالم همراه با استقلال و امنیت و توزیع عادلانه ثروت می شود.
در راستای دیدگاه تحول گرایانه و آینده نگرانه امام خمینی(س)، اکنون شاهد خیزش و بیداری کشورهای مسلمان هستیم که خواهان نظام عدالت محور بر پایه اندیشة دینی در کشورهای خود هستند و این امر، سبب سقوط دیکتاتورها و حاکمان وابسته به غرب شده است. امید است این خیزش و بیداری که هم اکنون، در کشورهای خاورمیانه و آفریقا رخ داده است، در ادامه، به بیداری جهانی، مخصوصاً بیداری مردم کشورهای غربی بینجامد و بساط ظلم و بی عدالتی در جهان برچیده شود. همچنین، این قیام ها نشان از تحقق پیش بینی امام خمینی(س) و درستی راهکارهای ایشان برای تحقق عدالت اجتماعی است
منابع و مآخذ
1. اترک، حسین، 1383، «سودگرایی اخلاقی»، نقد و نظر، شماره 37 و 38.
2. افتخاری، اصغر، 1387، «عدالت به مثابه تعدیل، درآمدی بر نظریه امام خمینی(س) در باب عدالت ملی و بین المللی»، در عدالت و سیاست (بررسی ابعاد نظری و کاربردی عدالت در گفتمان سیاسی اسلام و غرب)، به اهتمام فرشاد شریعت، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، چ اول.
3. امام خمینی، سید روح الله، 1369، وصیت نامه الهی ـ سیاسی امام، تهران، نشر اسوه.
4. ــــــــــــــ ، 1376، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ سوم.
5. ــــــــــــــ ، 1377 الف، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
6. ــــــــــــــ ، 1377 ب، صحیفه امام، جلدهای 22 ـ 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
7. ــــــــــــــ ، 1373، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ پنجم.
8. ــــــــــــــ ، بی تا الف، تقریرات فلسفه، بی جا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
9. ــــــــــــــ ، بی تا ب، جهاد اکبر، بی جا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
10. ــــــــــــــ ، بی تا ج، ولایت فقیه، قم، آزادی.
11. ــــــــــــــ ، بامچیان، اسدالله، 1378، درآمدی بر اندیشه سیاسی امام خمینی(س)، تهران، نشر ناب، چ اول.
12. جمشیدی، محمدحسین، 1380، نظریه عدالت از دیدگاه فارابی، امام خمینی، شهید صدر، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
13. سید باقری، سیدکاظم، 1386، راهکارهای عدالت اجتماعی در نظام اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان.
14. فوزی، یحیی، 1384، اندیشه سیاسی امام خمینی(س)، قم، دفتر نشر معارف.
15. موسایی، میثم، 1386، امام خمینی، دولت و اقتصاد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چ اول.
منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب - شماره 27، علی رضا دانشیار، حسین اترک