پرتال امام خمینی(س)- آیت اللّه شیخ محمدمهدی شمس الدین(از اندیشمندان اسلامی و رئیس سابق مجلس اعلای شیعیان لبنان): اندیشۀ سیاسی در تلاش برای فهم میزان تأثیرگذاری این شخصیت و فهم عوامل تأثیرگذاری او بر جریان حوادث در منطقه و جهان است، و می خواهد به این عوامل پی ببرد و به طور طبیعی نظام سرکوبگر منحرفی را که قبل از انقلاب بر ایران حاکم بود، مردود می داند و به جدایی چنین نظامی از ملت قائل است.
اما باید به این نکته اشاره کرد که از جمله ویژگی های گفتمان انقلابی امام رحمه الله، از سرگیری پیوند بین رهبر و ملت است و این پیوند، محتوای فرهنگی و معنوی خود را از طریق لبیک ملت به دعوت امام آشکار ساخت
و از رهگذر التزام حقیقی به اسلام، چه از نظر عقیده و احکام و چه از نظر نظام حکومتی، تجلی یافت.
از ویژگی های گفتمان انقلابی امام، پایبندی ایشان به واژگان اسلامی هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا است، به گونه ای که ایشان به این واژگان. حیات دوباره بخشید و آن را به صورت حقیقتی موجود در اندیشه و وجدان امت درآورد. در گفتمان امام از نظر کاربرد واژگان مختلف، چیزی که حاصل تجارب انقلابی و سیاسی باشد، نمی یابیم. او فقط معانی این واژگان اسلامی را در میان ملت نهادینه کرد و خود در پایبندی به آن ها الگویی نیکو برای ملت بود.
نتیجۀ گفتمان انقلابی امام، پایبندی حقیقی به واژگان اسلامی بود که روح حرکت بخش ملت شد. و شکی در این نیست که ویژگی ملت ایران در این نهفته بود که توانست اسلام را در اندیشه و عمل و شیوۀ زندگی خود جلوه گر نماید. و این ملت با تعالیم اسلام و ارزش های والای آن پرورش یافت تا جایی که اسلام به صورت فرهنگ عمومی جامعه و نشان افتخاری در آمد که آحاد ملت ایران آن را با خود دارند.
افتخار این نحوه پرورش به سعی و تلاش رهبری های دینی ـ به رهبری مرجعیت و حوزه های دینی و در صدر آن امام خمینی ـ و التزام مراجع و حوزه ها به تربیت ملت بر اساس اسلام و فرهنگ دستورات دینی برمی گردد. چنان که آشکار است، انقلاب ها تماماً در حرکت های تشکیلاتی خود با بعضی از گذرگاه های پر پیچ و خم و موانع روبه رو می شوند، اما آگاهی بخشی گفتمان انقلابی امام و پایبندی دقیق ملت ایران به این گفتمان، این گذرگاه های صعب العبور و موانع را هموار کرد و از این انقلاب با توجه به برخورداری آن از عناصر سازماندهی کم نظیر، تجربه ای پیشرو برای الگودهی به دست داد.
رهبری تاریخی، تیزبین و آگاه
رهبری تاریخی، تیزبین و آگاه که در امام خمینی رحمه الله عینیت یافته بود، از مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران گذشت و به گفتمانی انقلابی در سطح امت اسلامی منجر شد... این گفتمان در نهادینه کردن این باور در اکثریت تحت ستم مسلمانان که نجات امت اسلامی جز از طریق بازگشت به اسلام در سطح ساماندهی سیاسی جامعه ممکن نیست، نقش آفرینی کرد، و انقلاب اسلامی آمده تا با تصحیح رابطۀ جامعۀ سیاسی اسلامی با اسلام، تمایل به تحکیم روابط اسلامی را در جهان معنا ببخشد و حیات سیاسی عموم مسلمانان را بر اساس اسلام قرار دهد، و با تشکیل ساختار دول اسلامی، وضع داخلی مسلمانان را هماهنگ با ساختار مدیریتی و قانونگذاری آن ها در زندگی عمومی شان کند.
امام خمینی از طریق گفتمان انقلابی خود به طرح مجدد اسلام، از این جهت که یک ساختار مدیریتی تمدنی رقیب با دو ساختار حاکم لیبرالیزم و مارکسیزم است، پرداخت. این چیزی بود که اعتماد به نفس را به مسلمانان برگرداند و موجب شد که به قدرت خود در مقابل قدرت های سلطه گر عالم پی ببرند و به بنیانگذاری ساختار سیاسی خاص خودشان بپردازند. و این گفتمان انقلابی امام خمینی به حرکت جهانی اسلام تبدیل شد و این حرکت در هر جا واقع شد، اعتماد به نفس افزایش یافت، و قدرت مقابله، به دست گیری برنامه ها، تشکیلات بسیج، فراخوان و جذب نیرو ـ که ملت های امت اسلام توسط بسیاری از نظام های حاکم به دست این تشکیلات سرکوب شده و می شوند ـ به دست آورد.
همچنین ملاحظه می کنیم که امام خمینی توانست حرکت جهانی اسلام را از تردید و دودلی برهاند و انگیزۀ نیرومندی به آن ببخشد تا در حرکت خود به پیش بتازد و در فهم و آگاهی عمق پیدا کند، و در نتیجه، نقش و
تأثیرگذاری بیش تری در سیاست های جهانی و منطقه ای به عهده گیرد، و در سیاست های جهانی جایگاهی تعیین کننده داشته باشد، و از این رهگذر، ایدئولوژیک، تمدن، فرهنگ و سیاست را نیز به موضع مسلمانان بیفزاید، پس از آن که این موضع در بهترین حالات، محدود به مدیریت سیاسی بوده است.
مفهوم امت از نظر امام
اصطلاح امت در قرآن کریم، هم در سوره های مکّی و هم در سوره های مدنی آمده است و در هر دو حالت، اسلام تا آخرین دورۀ نزول سوره های مدنی، در مراحل اوّل گسترش خود فقط محدود به عرب بود، اما تفسیر نظری نصّ قرآن، از زمان های آغازین نزول قرآن به آفاقی فراتر از نژاد عرب در گذر بود.
از این رو می بینیم، وقتی که پیروزی های فکری و سیاسی اسلام گسترش یافت و دین جدید، نژادها و لغات و فرهنگ های دیگر را در مناطق جغرافیایی گوناگون زیر پوشش درآورد، به هیچ وجه احساس نشد که واژۀ امت بیانگر این واقعیت در حال رشد نیست، بلکه به عکس، تمامی این واقعیت را در بر می گرفت.
بنابراین، امت اسلامی واحده ای وجود داشت که از عناصری چون لغت، نژاد و رنگ گذشته، بر عقیده و اندیشه متکی بود، و به نظر من، این مترقی ترین تحول فکری است که جامعۀ سیاسی به آن می رسد. با بازگشت
به مفهوم امت در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، می بینیم که نظام استبدادی شاهنشاهی در طول دوره های سه گانۀ صفوی، قاجار و پهلوی پیوسته با به عرصه کشیدن عناصر قومی و جغرافیایی سعی در محو و نابود کردن هویت اسلامی مسلمانان ایران داشت، و شکی در این نیست که امام خمینی قیام خود را در شرایط دشوار و سیاه بر ضد تمایل قومی و نژادی که شاه مشغول به تحکیم آن بود، آغاز کرد، و با پیروزی انقلاب پربرکت اسلامی، حیات مجدد به معنای امت اسلامی بازگشت و ملت ایران بار دیگر به اظهار محتوای فرهنگی خود که همانا اسلام است پرداخت. این امر نیز، به اعتقاد واحدی در اندیشۀ سیاسی برای امت تبدیل شد و نهایتاً به کم رنگ شدن شاخصه های جغرافیا و لغت و نژاد منجر شد. این شاخصه ها که استعمار اجنبی از قرن ها پیش در جهت تحکیم آن در جامعۀ اسلامی کوشیده است، فقط در ایران نیست، بلکه در همۀ جهان اسلام است.
بنابراین، پیروزی انقلاب اسلامی، به منزلۀ پیروزی حقیقی مفهوم امت اسلامی است؛ از این جهت که، این مفهوم حیات دوباره یافت و نقطۀ آغازی بود که مفهوم جدید امت بر اساس اندیشه و عقیده پا بگیرد، نه بر اساس فکر غربی و فکر قومیت ها.
امام خمینی سعی کرد مفهوم امت را احیا کند، تا بهترین امتی باشد که در میان بشریت ظاهر شده است، و امر به معروف و نهی از منکر کند و به خدا ایمان آورد؛ چون هیچ گونه منافاتی بین قومیت اسلامی و اسلام نمی دید، تا آن جا که قومیت، صرف یک احساس عاطفی باشد. چنین احساس عاطفی در بین هر ملتی برای فعلیت بخشیدن به استعدادهای نیروها در جهت کارایی و بهره وری در راستای پیشرفت گریزناپذیر خواهد بود، به گونه ای که نهضت سیاسی دارای خصلت اسلامی، زیر مجموعه ای از مفهوم امت اسلامی باقی بماند. این خصلت نیز، در آینده تعیین کنندۀ وحدت صف و وحدت موضع در عملکرد سیاسی مشترک در جهان اسلام است، از آن رو که جهان اسلام جزئی از جهان سوم در مقابله با امپریالیزم می باشد و مانع از آن نیست که به تشکیلاتی در مقیاس سازمان ملل متحد یا گسترده تر از آن دست یابیم و به اتحاد سیاسی وسیعی با دولت های اسلامی موجود برسیم.
به عبارت دیگر، قومیت، ذخیرۀ عاطفی موضعی است و اسلام گسترۀ سیاسی وسیع تری است که این گونه گونی های سیاسی موجود در جهان، اسلام را به هم پیوند می دهد.
شکی نیست که امام خمینی با جدیت تلاش کرد برای این که امت اسلامی در نقش ها، مسئولیت ها و تصمیمات خود حضور فعال داشته باشد، به گونه ای که دارای همۀ ویژگی های امت اسلامی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمۀ معصوم علیهم السلام باشد. طرح حکومتی اسلام برقرار است و از طرفی، یک امت اسلامی وجود دارد که بر اساس عقیده شکل می گیرد و از طرف دیگر، ملت های اسلامی وجود دارند که بر اساس شاخصه های جغرافیایی، زبانی و نژادی شکل می گیرند.
عناصر سازندۀ امت اسلامی
از جمله عناصر سازندۀ امت اسلامی، پذیرش اسلام و عمل به آن است؛ چون جدای از اسلام از نظر عقیده و شریعت و نظام حکومتی، زنده کردن مفهوم امت اسلامی در توان هیچ کس نخواهد بود. از این رو، می بینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه ـ آن گاه که حضور امت به نصاب لازم می رسد ـ به تشکیل دولت می پردازد؛ چون محال است که دولت در صورت عدم حضور امت تحقق پیدا کند، زیرا اسلام ـ در آن جا که قرآن می فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ» (آل عمران (3): 110) ـ قبل از همه، امت را تقدیس کرده است، و ائمه علیهم السلام هم، از این عمل تبعیت کرده اند تا این امت بهترین امتی باقی بماند، که امر به معروف و نهی از منکر می کند.
لذا نقش امام خمینی، به نمایان ساختن آنچه که امت در طول تاریخ خود از آن برخوردار بود، محدود نمی شود، و از این مرحله می گذرد و به آماده سازی و برانگیختن امت و هدایت آنها به آنچه که شایسته است از جهت نظری و عملی به آن دست یابد، می رسد.
امام تنها به اشارۀ عوامل آمادگی انگیزش امت اکتفا نکرد، بلکه این عناصر را عینیت بخشید و حقیقت اسلام را از طریق حرکت جهادی خود که قربانیان بسیار گرفت، زنده کرد. باید دانست که اسلام با همۀ قوانین الهی خود دژ امت و وحدت امت است، و تا زمانی که مسلمانان به آن عمل نکنند و به عینیت بخشیدن و پایبندی به آن برنخیزند، در معرض آشفتگی خواهد ماند. در نتیجه، این امر مانع تحقق یافتن اولین هدف اسلامی که وحدت است، خواهد شد؛ زیرا پایه گذاری وحدتی عربی یا اسلامی بدون محتوای اسلامی غیر ممکن است؛ در صورتی هم که ممکن باشد، دیر زمانی بیش نخواهد پایید، و بزرگ ترین دلیل آن این است که، سازمان های سیاسی منطقه ای نتوانسته اند به پیروزی برسند؛ چون از محتوای اسلامی خالی بودند. اما هنگامی که در محتوای گفتمان امام خمینی و دعوت ایشان برای تحقق بخشیدن به وحدت تأمل می کنیم، تمایل شدید ایشان را در جهت رسیدن امت به بنیانگذاری طرحی سیاسی که از طریق آن عزت و کرامت امت تضمین می شود، در می یابیم.
طرح امام راحل در مورد آگاهی، انقلاب و حکومت
شخصیت امام خمینی به بُعد عرفانی ایشان است. در این بُعد، یکی از جنبه های مثبت شخصیتی این فقیه عارف را می بینیم، و بر این اساس، نظر فقهی ایشان به مرتبه ای ممتاز از یقین، مشخص است که از ویژگی های عُرفا است. این یقین بسیاری از حوادث سهمگین طبیعی را ناچیز می انگارد و راه را بر بسیاری از شک و تردیدهایی که ـ در برابر تصمیم های دشوار ـ بر رهبری عارض می شود، می بندد. از این رو، به صفتی که نوعاً از آن به قاطعیت امام تعبیر می شود، امکان بروز و ظهور می دهد. قاطعیت ویژگی ای می باشد که جایز نیست کسی که صلاحیت ندارد آن را تجربه کند. از جمله شروط قاطعیت، تقوا، ورع، ترس از خدا، عظمت و ژرفای روح است، و بدون این ها قاطعیت موجب تباهی حرث و نسل می شود.
به نظر ما، بُعد عرفانی و عمق عرفانی زلالی که امام از آن برخوردار بود، یکی از عوامل مهمی است که در توانایی ایشان در ترسیم طرح براندازی انقلابی خود، چه در سطح ایران و چه در سطح جهان، سهمی بسزا داشت.
امام خمینی به روشنی و سادگی، بدون وارد شدن در بحث و جدل های فقهی که آرا و نظریات مختلفی در مورد آن وجود دارد، دریافت که اسلام به اعتبار این که یک دین و فرهنگ و قانون و اندیشه است، به صورت طبیعی توانایی این را دارد که یک جامعۀ سیاسی و نظام سیاسی به وجود آورد. البته در مورد این که نظام و جامعۀ سیاسی، بر اساس اندیشه و نظریۀ ولایت فقیه شکل بگیرد یا بر اساس اندیشه و نظریۀ دیگری، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما امام این حقیقت ـ اصل تأسیس نظام توسط اسلام ـ را که با همۀ مبانی فقهی سازگار است، دریافت و به آن توسل جست و تردیدی در آن نکرد. همچنان که شایستگی و توانایی ملت ایران را ـ که حاصل تربیت و تمایل دینی این ملت است ـ برای عملی کردن این ابتکار و نوآوری در مدیریت سیاسی کشور درک کرد ـ البته این یک امر کاملاً مقطعی بود ـ و امور غیبی به هیچ وجه دخالتی در آن نداشت.
نوآوری در مدیریت سیاسی برای بهره برداری از این ترکیب حیرت آور، بین نظام مصالح ایرانی محض ـ که مصالح مادی جاری ملت ایران است ـ و نظام مصالح جهانی و محتوای فرهنگی و معنوی ملت ایران و جریان جهانی اسلام بود، و وسیلۀ این ترکیب یک کار ابتکاری بود، و بسیار کم اتفاق می افتد که در این عصر با قدرتی در این سطح مواجه شویم، و ما چنین برآورد می کنیم که امام خمینی با ارادۀ خود در ایران، نیرویی را وارد کرد که ابزار و وسایل خود را تولید می کند، و به وارد کردن تجهیزات و وسایل از خارج اکتفا نمی کند، و در جهت پیشبرد صنایع عموماً و صنایع دفاعی خصوصاً، دست خالی و بدون تجهیزات نمی ماند.
نقطۀ عطف مهم در حرکت اسلامی و جهانی
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، به منزلۀ یک نقطۀ عطف مهم در حرکت جهان اسلام و امت اسلامی در این دوره بود، و آثار عمیقی بر اوضاع جهانی گذاشت که تا کنون ادامه دارد، و همۀ موانع سختی که در مقابل انقلاب قرار گرفته و همۀ دشواری هایی که انقلاب با آن روبه رو بوده، تأثیری بر فعالیت آن نداشته است.
چنان که همه می دانیم امت اسلامی در بیش از نیم قرن، تجربۀ ساختار دولت غربی جدید را آزمود، و این ساختار در بسیاری از موقعیت ها و زمینه های سیاسی و اقتصادی با شکست مواجه شد، و غالباً آزادی و کرامت انسانی و استقلال امت را با دشواری روبه رو ساخت.
از مهم ترین ثمرات برنامۀ حکومتی امام خمینی، این بود که به طرح مجدد اسلام، به اعتبار این که یک ساختار مدیریتی تمدنی است پرداخت، و اعتماد به نفس و احساس توانایی بر مقابله با نیروهای سلطه گر در جهان، و تشکیل ساختار سیاسی تمدنی مخصوص به خود را بازگرداند. همچنان که نقش «شاهد بودن» و «وسط بودن» را به امت اسلامی ایران بازگرداند و وحدت امت را تحقق بخشید. از آن جا که بزرگ ترین عاملی که همیشه موجب شده امت اسلامی از حضور در عرصۀ سیاسی محروم باشد، جدایی و تفرقه است؛ زیرا اضطرار هر یک از دولت های اسلامی به تسلیم در برابر خواست هر یک از ابرقدرت ها، در درجۀ اوّل نتیجۀ تفرقه و جدایی بین این دولت ها می باشد. اگر امت اسلامی در زمینۀ مسائل و موضوعات مهم و سرنوشت ساز، دارای ارادۀ سیاسی واحدی باشند، ملت ها و دولت های ما قادرند که خط میانه ای برای خود در زمینۀ سیاست خارجی و روابط جهانی خود ترسیم کنند. در نتیجه، سیطرۀ ابرقدرت ها را بر مقدّرات جهان و ملت های جهان از بین ببرند یا حداقل کاهش دهند. این دستاورد بزرگی است که طرح حکومتی امام به ثمر رساند، از آن رو که به مفهوم امت و وحدت امت حیات بخشید، علاوه بر دستاوردهای مبارک دیگری که با پیروزی انقلاب درخشیدن گرفت، که از آن جمله، تشکیل دولت اسلامی برای همراهی با حرکت امت در سیر تاریخی آن است.
شایان ذکر است که ویژگی مهمی که دولت اسلامی در ایران به آن شناخته شده است، انطباق این ویژگی ها با دولت اسلامی است. علاوه بر آن، مبنای راهبردی نظام و قوانین از محتوای فرهنگی امت سرچشمه گرفته و از منبع فرهنگی دیگری نیست، و این مسأله که در جامعۀ ایران به یک فرهنگ سازی اسلامی عمومی تبدیل شده، مورد اعجاب و شگفتی دیگر مسلمانان جهان است.
بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران، دولت و حکومتی اسلامی به معنای تام کلمه شمرده می شود، و امروز در پی تکمیل قدم های پیشین است که در جهت اسلامی کردن کامل همۀ سازمان ها و نهادها، و پاک سازی محیط اجتماعی، جهت جلوگیری از بازگشت فرهنگ های غربی که انقلاب قبلاً روابط خود را با آن ها قطع کرده؛ برداشته بود.
طرح امام خمینی، شاخصه ها و دستاوردهای آن
موفقیت طرح حکومتی اسلام به رهبری امام خمینی، در برقراری نظام قانون اساسی جدید جلوه گر شد، و پایه های سازمان ها و نهادهای انقلابی جدید را که از قرن ها پیش تا کنون در جهان اسلام سابقه نداشت، مستحکم کرد؛ در صورتی که بین ملت و رهبری هماهنگی نبود و یگانگی حقیقی که بین باطن و ظاهر مردم، و بین ملت ایران و نظامش به وقوع پیوست، وجود نداشت، چنین کاری به سامان نمی رسید؛ چون در این صورت، فاصله ها و موانع و خلأهای موجود در توان روحی و حیاتی فرد یا جامعه یا نظام برطرف نمی شد.
امتیاز طرح حکومتی اسلام به رهبری امام خمینی، این بود که در مقابله با دسیسه های بین المللی کفار، اقتداری استثنایی از خود نشان داد، و دقیقاً در همان وقت، قدرت فوق العادۀ خود را در خدمت به مستضعفان در
داخل و خارج نشان داد.
تأسیس جمهوری اسلامی ایران، پس از موفقیت طرح اسلامی، و تجاربی بود که نظام در جهت اسلامی کردن سازمان ها و نهادهای دولتی و ایجاد شیوه ای هماهنگ با اسلام در تشکیل سازمان ها و نهادها و ادارۀ آن ها و عینیت بخشیدن به خط «نه شرقی نه غربی» در سیاست خارجی، به دست آورده بود. این همه، حاصل اندیشۀ سیاسی اسلام بود، و همچنین فقه اسلامی پشتوانه ای نظری و عملی است که امام در عصر حاضر به دنبال بازگرداندن آن به صحنه بود.
این دستاوردهای طرح اسلامی است که پیوسته در حال فزونی است و جمهوری اسلامی از طریق آن ها توانست تأثیرگذاری گسترده ای بر اندیشۀ سیاسی اسلامی داشته باشد، به گونه ای که برای اسلام زمینۀ حضوری قدرتمند در عرصۀ سیاست های بین المللی به وجود آورد.
آنچه که در ضمن سخن از دستاوردهای طرح حکومتی اسلام از نظر امام شایان ذکر است، این است که امام از چهارچوب دینی فرا رفت تا با کلّ بشریت در جهان که دارای ادیان و مشرب های فکری گوناگون هستند، به
گفت وگو بپردازد؛ از آن رو بین مستضعفان و دیگران تفاوتی نمی دید؛ چون همۀ مستضعفان جهان در مقابل استکبار جهانی موضع واحدی دارند. طرح امام خمینی رحمه الله موفقیت های چشمگیری را در سطح فرهنگ، سیاست، اجتماع و اقتصاد به دست آورد، و قدرت اسلام و مسلمانان را برای مشارکت در تدوین طرحی که بشریت را از شرور تمدن مادی محافظت کند و در بهره وری از علم، سعادت و شکوفایی بشریت را تأمین کند، به جهان نشان داد. لذا ما در موضع جمهوری اسلامی در قبال پیشرفت و ترقی علمی، تجسم و تجلی، موضع اسلام را می یابیم که موضعی مثبت داشته، و در به روی همۀ دستاوردها و فعالیت های علمی گشوده است، و از جمله رسوباتی که جنگ فرهنگی در ذهن بسیاری از مسلمانان ایجاد کرد، این بود که اسلام در برابر پیشرفت و ترقی علمی موضعی منفی دارد و مشوق پیشرفت علم نیست و از دستاوردهای آن بهره نمی گیرد. این دروغ بزرگ یکی از اقدامات سیاه نمایی اسلام در نظر نسل جدید مسلمانان است.
موفقیت طرح اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی و هماهنگی آن با نظر اسلام در اتخاذ موضع نسبت به علم، یک دلیل محسوس در این زمینه به دست می دهد که اسلام در قبال علم و پیشرفت و تکامل آن موضعی مثبت و باز دارد؛ چون علم عرصه ای جهانی است و امکان ندارد که با اسلامی بودن یا مسیحی بودن، دینی بودن یا بی دینی وصف شود. روش به کارگیری شناخت علمی را از جهت اخلاقی، ماهیت نظامی که آن شناخت علمی را به کار می گیرد، تعیین می کند. این مسأله به جایگاه دانش ربطی ندارد و فقط به ماهیت فرهنگی مربوط می شود که شخصیت امتی را که شناخت علمی به دست می آورد، می سازد.
منبع: تحلیلی از ابعاد شخصیت امام خمینی رحمه الله، ترجمه بخش هایی از کتاب ثورة الفقیه ودولته، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله ـ دفتر قم، 1386، صص 65-76