آفرينش از نظر قرآن کريم با جمال و زيبايي آميخته است و اين زيبايي ها با مصاديق آن در قرآن کريم به بهترين وجه مشاهده ميشود و خداوند در جاهاي زيادي از اين زيبايي ها ياد ميكند.
بخش اول: زيباييهاي خلقت
در ابتدا بايد به اين نکته اشاره کنيم که هستي و عالم تكوين از آن خداوند زيبا و جميل مطلق است و يكسره زيبااست چون جلوه زيبايي،خودزيباست از طرف ديگر عالم تشريع خداوند كه يكي از آنان قرآن مجيد است، تمام جلوههاي زيبايي و جمال را داراست:از قرائت آن به بديع ترين و دل انگيزترين سبك ها تا خطاطي و ترسيم آن به دلرباترين نقوش، صحافي و تزيين و رازهاي بين كلمات و حروف و امثال، شامل زيباييهاي ظاهري قرآن است. جنبه معنوي قرآن تمامي علوم اسلامي،به نوعي جلوههايي از زيبايي معنوي آن است.
1- قرآن بالاترين زيبايي
چون قرآن سندي منحصر به فرد درتاريخ بشريت است كه بدون تحريف ازعالم بالا رسيده است؛ ازاين رو ما بانگاهي زيباشناسانه به آن نگاه مي كنيم.
در قرآن مجيد، كلمه حسن،زيبايي،بهاء، سنا،جمال و مانند اين ها در موارد متعددي به كار رفته است. از مهم ترين آياتي كه زيبايي را به عنوان نقش كليدي در همه اجزاي عالم نشان مي دهد،آيه «وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»([1]) است،يعني براي خداوند نامهاي زيباست، خدا را با آن ها بخوانيد، البته نامهاي خداوند 1100 است كه به دو دسته اسماء العظمي و اسماء الحسني تقسيم ميشود. دعاي جوشن كبير، مجموعهاي از اسامي خداوند است.
حُسن در زبان عربي،به معناي زيبايي و نيكويي آمده، حُسن يعني زيبا، الحَسناء به معني زن زيبا ميباشد. الحُسني اسم تفضيل مونث، يعني زن زيباتر است. حُسن به معني عاقبت به خيري نيز آمده([2]).
بعضي اسماء الحسني را حجابهاي نوري براي ذات احديت دانستهاند،چون تمام تجليهاي خداوند در آن صفات پنهان است و در آن اسماء ظهور ميكند.
بعضي اسماء خداوند را با استفاده به حديث امام صادق كه فرمودند: به خدا قسم اسماء حسني ما هستيم،ائمه معصومين(ع) ميدانند([3]).
از تفسير اسماء خداوند در اين مطلب نمي توان دچار ترديد شد كه 1_ زيبايي به خداوند و تجلياتش، نسبت داده شده، يعني اين كه خداوند زيبا است. 2_ از ما خواسته شده است كه خداوند را با آن زيبايي ها بخوانيم و بشناسيم؛ بنابراين اين دو مطلب اساس زيباشناسي در قرآن مجيد را تشكيل مي دهد.
روايات زيادي از معصومين هم اين آيات قرآن را تفسير مي كنند كه از پيامبر اكرم نقل شده است: «ان الله جميل و يحب الجمال»([4]) خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد. اين روايت با چند نقل ديگر و با تفاوتهاي جزيي آمده است: «ان الله جميل و يحب الجمال، سخي ويحب السخاء، نظيفُ يحب النظافه»([5]) خداوند بزرگ زيباست و زيبايي را دوست دارد و بخشنده است و بخشايش را دوست دارد پاكيزه است و پاكيزگي را دوست دارد. يا «ان الله جميل و يحب آن يري اثر النعمهِ علي عبده»([6])، خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد و دوست دارد كه نمود نعمتش را در بنده اش ببيند. همچنين «رأيت ربي في احسن صورة»([7]) خداوند را در زيباترين صورت مشاهده كردم.
در دعاي سحر مي خوانيم «اللهم اني اسئلك من جمالك با جمله و كل جمالك جميل، اللهم اني اسئلك بجمالك كله»([8])، خداوندا! تو را جستجو مي كنم از زيبايي تو در زيباترين گونه ات و تمام مظاهر تو زيباست. خداوندا! تو را در تمام زيباييهاي تو جستجو مي كنم.
آيات قرآن كه با احاديث و روايات فراوان تأكيد شده است، نشان ميدهد كه خداوند بالاترين، كامل ترين و اصلي ترين منبع زيبايي هاست و آن جمال و زيبايي مطلق از ما خواسته كه او را از طريق زيبايي ها معرفي كنيم وبشناسيم و او را با همين زيبايي ها بخوانيم. در قرآن، به طور ضمني به ما گفته شده است كه راه شناخت خداوند و مسيري كه به او مي رسيم،همان نامهاي زيباي او، يعني جلوههاي زيبايي در عالم هستي است. در تأييد اين مطالب كه بخشي از دعاي سحر را آورديم، امام باقر(ع) كه دعاي سحر از ايشان وارد شده است، ميفرمايد: كه اگر سوگند ياد كنم كه اسم اعظم خداوند در اين دعا است، سوگند درست است.
امام خميني(ره)كه يكي از عرفاي معاصر است، در شرح اين دعا ميفرمايد:«توجيهي كه مخصوص اين جمله دعاست آن است كه بهاء به معناي زيبايي است «اللهم اني اسئلك من بهائك بابهاه» و زيبايي عبارت است از وجود،پس هر چه خير و زيبايي و حسن و سنا هست،همه از بركات وجود است و سايه آن است تا آنجا كه گفتهاند، مسأله اين كه وجود عبارت از خير و زيبايي است از بديهيات است. پس وجود،همه اش زيبايي و جمال و نور و روشني است و هر قدر وجود قوي تر باشد،زيباييش تمام تر و زيباتر خواهد بود. هر اندازه كه وجود از شائبه عدم و نيستي ها به در آيد و از اختلاط به جهل و ظلمت خالص گردد، به مقدار خلوصش زيبا و دلپسند خواهد بود و از اين رو است كه عالم مثال از عالم ظلمات طبيعت زيباتر است و عالم ربوبي از همه اين عوالم زيباتر است، زيرا كه هيچ شائبه نقص در آن نيست، بلكه هر چه زيبايي هست همه از اوست و هر چه خوبي و روشنايي است، همه نزد اوست و او همه زيبايي است و همه اش زيبايي است. سيد محقق داماد _قدس سره _ نيز در قبسات ميگويد او خداي تعالي همه وجود است و همه اش وجود است و همه زيبايي و كمال است و او همه، زيبايي و كمال است و هر چه جز او است همه وهمه پرتوهايي از نور و تراوشهاي وجود او و سايههاي ذات اويند.»([9])
از آيات الهي و روايات استفاده ميشود كه زيبايي مراتبي دارد و زيبايي اصيل و اصلي از آن خداوند است و همه موجودات كه جلوه ها و اسماء آن زيبايي مطلق باشند، نيز زيبا هستند. اين معنايي كه از قرآن مجيد و روايات ائمه بزرگوار و سخن عرفاي اسلامي بيان گرديد، در تمامي اديان و انديشههاي عميق جهاني ديده ميشود؛ به عنوان نمونه فردريش هگل ميگويد: «مضمون اين جهان زيبايي است،زيبايي راستين،روحيت شكل يافته،يعني آرمان، به عبارت دقيق تر، روح مطلق است،خود حقيقت است. مي توان گفت كه اين قلمرو حقيقت خدايي است كه هنرمندانه به منظور احساس نگرش، تجسم يافته است. كانون تمام جهان، هنري است که چنان شكل يافتگي مستقل، آزاد و خدايي است كه جنبه بيروني شكل و مصالح را كاملاٌ جذب كرده و آن را تنها چونان تجلي خود آنها افاده ميكند.»([10]) اين سخن فيلسوف غربي است، اما پيش از اسلام نيز همين انديشه و نظريه از بزرگان بيان شده است؛ به عنوان نمونه فلوطين در رساله ششم خود، كه در بحث مربوط به زيبايي مطلق،يعني خداوند ذكر شد.
پس نخستين درسي كه از زيباشناسي قرآن مجيد مي آموزيم، اين است كه خداوند بالاترين مرتبه زيبايي است وهمه زيبايي ها دراو خلاصه مي گردد. درنتيجه بهترين راهي كه مارا به سوي معبود رهنمون مي سازد، مسير زيبايي هاست وخداوند مارا به اين راه فراخوانده است. آنچه از خداوند تجلي يافته، عين جمال وسنا وبهاء يا زيبايي است.
چنانچه ابن فارس ميگويد:
«فكل مليح حسنه من جمالها معارله بل حسن كل مليحه»([11])
هر مرد وزن صاحب ملاحت و بانمكي، زيباييش را به عاريت از او گرفته، بلكه او زيبايي هر زيبايي است.
2- آفرينش
خداوند ميفرمايد:
« الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ»([12])
او همان كسي است كه هرچه را آفريد، زيبا آفريد، بنابراين هرچه خداوند آفريده، اعم از مادي ومجرد، به زيبايي خلق شدهاند.
از سويي ديگر آيه قرآن ميگويد:
«فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» ([13])
به هرسو نگاه كنيد خدا آنجاست.پس تمامي موجودات هستي نيز جلوه او هستند و زيبا. همه وجه خدايند.
آيه ديگر نيز به همين مطلب اشاره دارد:
«هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى»([14])
او خداوندي است خالق، آفرينندهاي بي سابقه وصورتگري بي نظير وبراي او نامهاي زيباست.
«از خداوند به عنوان مصور تعبير شده است، يعني خداوند عالم را به بهترين وجه ودر زيباترين صورت ممكن آفريده ودر آن صورتگري نموده است.([15])»
البته آيات فراوان ديگري سراغ داريم كه با الفاظ ديگري همين جمال را خاطرنشان كرده اند؛ به عنوان مثال: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»([16]) يا آيه «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ»([17]) كه ابداع وصنع، به معني نهايت زيبايي وكمال را مي رساند.
هر هنرمندي كه اثري زيبا را خلق كند، شايسته است كه به او«خالق» بگوييم، به شرطي كه آن اثر هنري، جديد وابتكاري باشد، اما مصور در حقيقت صورتگري بي مانند وبي سابقه وبي نقص را مي گويند؛ چنانچه باري هم به معني نوآور وخلقت بدون هيچ سابقه راشامل ميشود.
چرا دركنار خالق، براي خداوند سه نشانه وعلامت از معنا وتعريف زيبايي ذكر شده است؟
پاسخ اين است كه اگر به تحليل معناي زيبايي بپردازيم، مشخصه ها و ويژگيهاي هرچيزي كه زيبا خوانده شود را بررسي كنيم واز ميان آنها اين سه مطلب قرآن چشمگير خواهد بود، يكي از علامتهاي زيبايي اين است كه چيزي بديع باشد، يعني جديد باشد وتكراري نباشد. تكرار ملالت آور است وطراوت و زيبايي را معمولي وكم رنگ ميكند. از طرف ديگر صورتگري با ويژگي بي نظيري، زيبا آفرين است. چيزي زيبا محسوب ميشود كه بي نظير باشد وهمه مخلوقات خداوند، بي نظيرند. همه مخلوقات منحصر به فرد ونمونه هنرمندانه ي صورتگري بي نظير هستند.
چنين نگاهي به آفرينش نتايج پرباري دارد ومقدمه فلسفهاي روشن ومتعالي است كه با خوش بيني واميدواري انسان را به سوي سعادت رهنمون ميكند «واين زيبا شناسي ديني، آن ابتهاج واحساس لطيفي است كه درمواجهه با هستي، به اهل ايمان دست ميدهد وبه لحاظ فيزيو لوژيك كل ارگانيزم آنها را متأثر مي سازدنيروها وعواطف آنها را برمي انگيزد وغوغاها وهيجانهاي بزرگي در اندرونشان برپا ميكند. مؤمن نيز به نوبه خود واز يك نظر، نگاهي هنرمندانه به جهان دارد ودر آن سيماي هنري ومعنوي مي يابد واحساس خرمي وحق شناسي پيدا ميكند، حس زيباشناسي ديني در اونوعي خاطر خواهي وهمدلي پديد ميآوردوآتش بر خرمن خودخواهيهاي پست ومخدوش مي زند»([18]) قرآن مجيد اين زيبايي را بالغت«موزون» بيان كرده است. «وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ»([19]) ما در روي زمين هرچيزي را موزون رويانده ايم. موزون به معناي كمال زيبايي است.
امام خميني (ره) اين عارف بزرگ قرن معاصر، ميگويد: «جهان هستي به آن اعتبار كه وابسته به اوست و نسبت به او دارد، و سايهاي است كه از او بر هيكلهاي ظلماني افتاده و رحمه واسعه بر زمين هيولاست،زيباست و نور است و اشراق و ظهور اوست و سايه نور هم نور است «مگر نمي بيني كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است» و از پيغمبر(ص) روايت شده كه فرمود: «اگر به زمين پايين تر فرود شويد،هر آينه بر خدا فرود خواهيد آمد.پس اوست هويت مطلقه و زيبايي تمام»([20]).
براي توضيح معناي مصور مي توان به آيات ديگري از قرآن مراجعه كرد كه دلالت بر زيباسازي و تزيين جهان دارند،براي مثال: «وَ زَيَّنَا السَمَاء الدُنيا»([21])، يعني آسمان دنيا را زينت داد كه اين آيات تأكيدي بر جمال در سراسر هستي دارند يا آيه «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا»([22])، يعني ما آنچه بر روي زمين است، زينت آن قرار داديم.
خداوند زمين و آسمان و ديگر موجودات را با معناي مخصوصي به نام «زينت» ترسيم كرده كه اگر دقت كنيم مي يابيم كه دنيا از نظر خداوند زينت، زيور و زيبايي است.
اگر زينت خداوند باشند، يعني زيباييهاي الهي را بهتر نشان مي دهند و اگر زينت همديگر باشند،باز هم زيبايي خداوند را با زيباپسندي و زيباخواهي اش، نشان مي دهند ؛ چرا كه هدف از زينت آن است كه زيبايي يك موجود بهتر و بيشتر جلوه کند و ديگران را به اين زيبايي بيشتر متوجه سازد زينت هم زيباست و هم زيبايي بخش است، زينت باعث ميشود كه زيبا،زيباتر شود،حتي اندكي زشتي را نيز به زيبايي تبديل ميكند.
3- مطلق و نسبي
از مجموع آيات، در اين باره مي توان اين نتيجه را به دست آورد كه دو نوع زيبايي در آفرينش وجود دارد؛ به عبارت ديگر قرآن مجيد زيباييهاي هستي را به دو دسته تقسيم كرده است:
الف- زيبايي مطلق ب- زيبايي نسبي
منظور از زيبايي مطلق، وجود خداوند وتجليات اوست. درقرآن زيبايي تمام خلقت الهي به عنوان نظام احسن وخلقت نيكوي الهي خوانده شده است. درعرفان اسلامي اين جمال مطلق را در صفات الهي متجلي مي بينيم: «هر صفت جمال، صفت جلال است و درهر صفت جلال، صفت جمال است. فقط فرقي كه دارند آن است كه برخي از صفات ظهور جمال است وباطنش جلال است وبرخي برعكس، يعني ظهور جلال است وباطنش جمال است. بهاء عبارت است ازظهور جمال حق وجلال در آن مختفي است وعقل عبارت است از ظهور جمال حق وشيطان ظهور جلال اوست وبهشت ومقامات ظهور جمال است وبطون جلال ودوزخ ودركاتش ظهور جلال است وبطون جمال([23])»، البته تمامي صفات الهي به جمال بر مي گردد وخداوند جميل مطلق است، پس تمام هستي عين جمال است.
آيت ا... جوادي آملي در اين باره مي نويسند:«آفرينش از نظر قرآن كريم با جمال و زيبايي آميخته است، هم جمال و زيبايي نفسي و هم جمال و زيبايي نسبي. خواه در قلمرو موجودهاي مادي و خواه در منطقه موجودات مجرد و معنوي،اما جمال و زيبايي نفسي هر موجود در حد ذات خويش، خواه ماده و خواه مجرد، استنباط آن از انضمام دو آيه قرآن حاصل ميشود. اول آيه الله خالِقُ كُلِّ شَيءٍ است كه دلالت دارد هر چيزي، مخلوق ذات اقدس خداوند است. دوم اَلَّذي اَحسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ است كه دلالت دارد هر چيزي را كه خداوند آفريد، جميل و زيبا كرده است و هيچ گونه نقص و عيب نفسي در متن هستي موجودات يافت نميشود، اما جمال و زيبايي نسبي برخي از موجودات،نسبت به بعضي ديگر استظهار آن از بررسي چند مورد به دست مي آيد. يكي آيه إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا. يعني ما آنچه را كه روي زمين قرار دارد، از مناظر طبيعي به عنوان زينت زمين قرار داده و كره ارض را بدان مزين نموديم و ديگر آيه زَيَّنا السَماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ»([24])
ب)زيبايي نسبي، منظور مراتب و درجات زيبايي در جهان و آفرينش است؛ به عنوان نمونه آياتي درباره اهميت و درجه بالاي زيبايي «زن» است كه ميفرمايد: «لو اَعجَبَكَ حُسنُهُنَّ»([25]) يعني اگر زيبايي آنان (زنان) مورد توجه تو قرار گرفت. پس زن يكي از جلوههاي زيبايي در هستي است؛ به همين دليل حوريان بهشتي از جنس زن هستند و از درجات نسبي زيبايي در
قرآن محسوب ميشود كه قرآن ميفرمايد: «كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ»([26])، يعني مانند ياقوت و مرجان هستند، يعني زيباترين وارزشمندترين چيزها از نظر انسانهاي عادي.
همچنين قرآن در داستانهاي مختلفي به اين زيبايي نسبي اشاره دارد، مانند داستان يوسف و زليخا، داستان سليمان و بلقيس كه شرح آنها مفصل است. خلاصه اين نكته اين است كه قرآن علاوه بر زيبايي مطلق خداوند و تمامي آفرينش، به زيبايي نسبي و موجوداتي كه داراي زيبايي بيشتري نسبت به هم و در مقايسه با هم مي باشند، اشاره كرده است و مورد تأييد قرار گرفته است.
4- معنوي و مادي
هردو نوع زيبايي در قرآن مجيد به رسميت شناخته شده و ارزشممند است. لغات حُسن وجمال در قرآن به هردودسته تعلق گرفته است. زيبايي معنوي مانند«صَبراً جميلاً»(سوره معارج آيه5)
«هِجراً جميلاً (سوره مزمل آيه10)» «فَصَبٌر جَميلٌ (سوره يوسف، آيه18)» «زينَةٌ في قُلوبِكُم(سوره حجرات آيه23)» «قُولُوا لِِلناسِ حَسناً(سوره بقره،آيه83)» «واَحسَنِ الحَديثِ(سوره زمر آيه23)» كه كاملاَ جنبه معنوي داشته وفاقد جنبه مادي است.
بخش دوم زيباييهاي مادي در قرآن است كه از زيباييهاي باارزش در اين كتاب مقدس شناخته مانند: «حُسنُهُنَّ» (سوره احزاب، آيه 52) زيبايي زنان وكواعِبَ اَتراباً(سوره نبا آيه 33) دوشيزگان نارپستان همسال. لَونُها تَسُرُّ الناظِرينَ(سوره بقره آيه69) رنگ زيباي آن بينندگان را شاد سازد. حور(سوره الرحمن، آيه 72) زن چشم سياه سفيدروي،«حورٌ عين»(سوره دخان، آيه 54)زن زيبا با چشم درشت وسياه كه همه اين نمونه ها مربوط به زيبايي مادي است. حتي در قرآن مجيد درمسائل اقتصادي ومالي هم به زيبايي اشاره شده «ولَكُم فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ)»(سوره نحل آيه6).
در روايات واحاديث نيز به هردونمونه زيبايي مي رسيم، هم زيبايي معنوي، هم زيبايي مادي، «لاجمال ازين من العقل»([27])هيچ جمالي زيباتر از عقل نيست.
«الجمال الظاهرحسن الصور و جمال الباطن حسن السرير»([28]) زيبايي ظاهري در چهره زيبا وزيبايي باطني در سيرت زيباست.
حسن النيه جمال السرائر([29]) نيت خوب زيبايي سيرت هاست.
التجمل من اخلاق المؤمنين([30]) زيبايي دوستي از اخلاق مؤمنان است.
فان المرِئةَ ريحانه([31]) به درستي كه زن گل ريحان است.
آنچه از اين آيات وروايات استفاده ميشود اين است كه قرآن و اهل بيت به زيبايي معنوي وروحي اهميت قائل شده و آنها را به عنوان اركان استوار معنوي انسان معرفي نموده و به زيباييهاي مادي نيز پرداخته وهمه آنها را به رسميت شناخته وهماهنگ با فطرت بشري حركت نموده است.
آيت الله جوادي آملي مي نويسد:«تقسيم جمال به مادي ومعنوي كه در قرآن كريم آمده است در سخنان صاحبان ولايت و مفسران اصيل آن نيز وارد شده است».([32])
5- حوريان بهشتي
در قرآن مجيد علاوه بر اينكه«زن» به عنوان يكي از جلوههاي زيبايي خلقت و خداوند معرفي شده به حوريان بهشتي وزنان زيباي ديگر نيز اشاره شده است، به جنبه احساسي وعشق آفريني آنها نيز توجه شده كه در حقيقت اين نظريه مكتب جمال را تاييد ميكند كه عشق زاييده جمال و زيبايي است.
قرآن ميفرمايد: «لَهُم فيها اَزواجٌ»([33])، يعني براي آنها در آنجا زوجهايي است. قرآن در اين جا از راه احساسات وارد ميشود، يعني زيبايي عشق مي آفريند، يعني تشويق به زندگي مشترك پيوستگي و همنشيني كه نهايت اشتياق به باهم بودن است مسلم است كه عشق و تمايل به زن، در نتيجه زيبايي اوست. قرآن اين زيبايي را ازامتيازات زن معرفي كرده است. چنانچه حوري پاداشي است که به مومن بعد از مرگ داده شده است همين پاداش بودن، از اهميت نقش زن، در اين جهان وآن جهان وهمچنين جايگاه زيبايي او، عشق آفريني وجذابيت او، حكايت دارد.
6- انسان
قرآن مجيد به انسان، اعم از زن و مرد، به عنوان يكي از زيباترين جلوههاي الهي، اهميت فوق العاده داده ومي فرمايد:
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»([34])
ما انسان را در زيباترين صورت ونظام آفريديم.
درآيه ديگر ميفرمايد:
«وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ»([35])
خداوند شما را صورتگري كرد وصورتتان را زيبا آفريد.
در قرآن مجيد چنان احترامي به انسان قائل شده كه از ملائكه و فرشتگان خواسته شده تا انسان را سجده كنند. انسان خليفه وجانشين خداوند در روي زمين است. خداوند پس از خلقت انسان، ازخود تمجيد نموده كه «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»([36])
كه زيبا ترين خلق كننده گوياي زيبايي زيبايي انسان است.
در احاديث و روايات نيز همين مطلب آمده است، اماجنبههاي ديگري از زيبايي انسان نيز بيان گرديده است كه به بحث اساسي هدف از خلقت انسان مي انجامد و پاسخي قانع كننده به فلسفه زندگي انسان ارائه ميدهد كه كليد آن زيبايي است.
نمونه اين احاديث: «ان الله خلق آدم علي صورته»([37])، خداوند انسان را به صورت خويش آفريد.
«و آن الله خلق آدم فتجلي فيه([38])»، يعني خداوند انسان را خلق كرد و در آن تجلي نمود كه هر دو به معناي زيبايي است.
در حديث قدسي خداوند ميفرمايد:«كنت كنزاٌ مخفياٌ فاحببت آن اعرف فخلقت الخلق لا عرف»([39]) حديث ديگر به همين مضمون وارد شده كه «كنت كنزاً مخفياً لاُعرَفُ فاحببت آن اعرف فخلقت خلقاً و تعرفت اليهم فبي عرفون»([40]) من گنجي پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، خلائق را آفريدم تا شناخته شوم.
«مفهوم اين حديث اين است كه شناخت خداوند براي خلق، وسيله تكامل است. بندگان بايدذات خداوند را که منبع همه كمالات است بشناسند. خود را با كمالات او تطبيق دهند.«پرتوي از آن را در وجود خويش فراهم سازند تا جرقهاي از آن صفات كمال و جلال در وجودشان بدرخشد كه تكامل و قرب به خدا، جز از طريق تخلق به اخلاق او ممكن نيست و اين تخلق فرع بر شناخت است([41]).»
در حديث قدسي ديگر آمده است كه «لا يسعني ارضي و لاسمائي و انما يسعني قلب عبدي المومن»([42]) تنها قلب انسان است كه از چنان وسعتي برخوردار است كه خداوند را مي تواند دريابد؛ در حالي كه زمين و آسمان،چنين گنجايشي ندارند و مقصود اين است كه انسان بزرگ ترين جلوه جمال حق تعالي است.جمال الهي در انسان كامل جلوه ميكند و اين حسن الهي است كه انسان را شايسته سجده فرشتگان ميكند.
در زيباشناسي قرآن مجيد و روايات معصومين توجه به زيبايي صوري انسان شده است،يعني براي انسانهاي زيبا ارزش و احترام قائل شده است اين مزيت،داراي ارزش مادي و معنوي شمرده شده است. وقتي خداوند در قرآن مجيد در قصه يوسف، قهرمان داستان را مردي با چهره زيبا انتخاب ميكند و يابه ذكر زيباييهاي صوري حوريان بهشتي به طور دقيق مي پردازد، نشانه اهميت زيبايي صوري انسان است.
پيامبر اكرم فرمود:«من فيه حبه وغلبه بالله و لله و في الله، يحب وجه الحسن».([43])
يا در روايتي ديگر پيامبر فرمود: «اطلبوا الخير عند حسان الوجوه»([44]) خير را از زيبا رويان طلب كنيد. درباره اين حديث بوزجاني ميگويد:
مي فرمايند كه طلب كنيد حوائج خود را از نيكو رويان و اصحاب علم قيافه بلند قامت را دليل حكمت و خير و بركت گفتهاند،اما رنگ سرخ و سفيد دليل حياست، و موي ميگون را پسنديده ترين موي ها گفته اند. ابروي گشاده را علامت بهجت و شادكامي دانستهاند و چشم كه مانند چشم اسد و عقاب است، پسنديده و ستوده ترين چشم هاست و آن را «شهلا» گويند.»([45])
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ثلاثه تذهبن عن قلب الحزن الماءو الخضراءو الوجه الحسن و ثلاث يزيدون، في قوه البصر،النظر الي الخضره و النظر الي وجه الحسن و النظر الي الماء الجاري»([46]) سه چيز نيروي بينايي را زياد ميكند و غم را از بين ميبرد:نگريستن به سبزه، نگريستن به روي زيبا، نگريستن به آب روان. البته امروزه بسياري از اين گفته ها را مي توان به طور علمي اثبات كرد. نمونههاي ديگر با تعبيرهاي مشابه نيز وارد شده است.
ان رسول الله(ص) يأمر بالجيوش: اذا ارسلتم رسولاُ فاجعلوه حسن الوجه والاسم.([47]) رسول خدا به سپاهيان دستور مي داد كه چون پيكي را انتخاب مي كنند، او را زيبا روي وزيبا نام برگزينند. در روايتي ديگر آمده است: ان رسول الله(ص):«كان يعجب الخضره و يعجبه وجه الحسن»([48]) رسول خدا زيبايي سبزه ها و زيبايي صورت را مي پسنديد.
همچنين از ايشان نقل شده: «اعتمدوا بحوائجكم صباح اوجه، فان حسن الصوره اول نعمه لقاك من الرجل»([49]) نيازهاي خود را به افراد ريباروي عرضه كنيد، زيرا صورت زيبا، اولين نعمت مرد است كه با آن مواجه مي شوي.
از پيامبر اكرم(ص) حديث نقل شده كه فرمود: «انا املح من يوسف» من از يوسف با نمك ترم، يعني ايشان بسيار زيبا بودهاند و اين حديث قدسي را از پيامبر داريم كه «من راني فقد رأي الحق»([50]) كسي كه مرا ببيند،به تحقيق خدا را ديده است.
8- رنگها
از نظر روان شناسي و انسان شناسي، رنگها نقشي حساس دارند و در فرهنگ بشري هر كدام از رنگها نشانه خصوصيات معنوي و باطني هستند. در طيف رنگ ها با نشاط ترين و چشمگير ترين رنگ ها، رنگ زرد وآرام بخش ترين آنها، رنگ سبز است كه علامت زندگي، رويش، صلح و جاوداني ميباشد.
در قرآن مجيد به رنگ ها توجه شده است. در توصيف اهل بهشت، لباسهاي آنها را با رنگ سبز بيان كرده است:«ثياباً خضراً»([51]) لباسهايي به رنگ سبز دارند.
از پيامبر(ص) نقل شده است كه تماشاي سبزه، باعث افزايش نور ديده ميشود. در سوره الرحمن نيز مي خوانيم كه بهشت به رنگ سبزه تيره فام است و در همان جا در توصيف مؤمنان در بهشت گفته شده كه بر بالشهايي به رنگ سبز تكيه مي زنند. از اين جاست كه رنگ سبز پرچم اسلام و نشانه سادات و فرزندان پيامبر اسلام(ص) است».([52])
رنگ زرد درخشنده ترين رنگها است كه قرآن مجيد به عنوان رنگي نشاط آور از آن ياد ميكند:
«يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»([53])
ميگويد:گاوي است به رنگ زرد تند كه رنگش بينندگان را شادمان مي سازد.
در روايت آمده است كه پيامبر اسلام(ص) كفش مورد علاقه خود را به همين رنگ زرد مي خريدند.
آنچه از توجه قرآن به رنگ ها دريافت ميشود اين است كه قرآن به رنگهاي شاد، مسرور كننده، حركت آفرين، توجه داشته و به زندگي و سرسبزي آن تأكيد داشته است.
9- وجه الله
قرآن مجيد از وجهي و رويي در اين عالم خبر ميدهد كه زيباست «وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» كه اين وجه الهي، تفسيرهاي بسياري را پذيرفته است.
يكي از اين تفسير ها مي تواند اشاره به جمال الهي و تجلي آن در همه موجودات باشد كه وجه پنهاني در تمام هستي است، يعني هر موجودي دو وجه دارد: يك وجه از اويي كه سمت و سويي الهي دارد كه اتصال آن موجود به خداست و وجه ديگر، ماهيت خود موجود است كه فاني و موقتي است. پس آن وجه الهي وآن طرفي را بايد در زيبايي ها مشاهده نمود. اين وجه الهي را بزرگان عرفان به آينه تشبيه كردهاند كه همه موجودات، تصوير آن محبوب در آينه هستند. در كشف الاسرار ميبدي مي خوانيم«مشاهده يوسف،يعقوب را به واسطه مشاهده حق بود-جل جلاله- هر گه كه يعقوب،يوسف را به چشم سر بديدي به چشم سر در مشاهده حق نگريستي، پس چون مشاهده يوسف از وي در حجاب شده، مشاهده حق نيز از دل وي در حجاب شد.»([54])
از آنجايي كه خدا زيباست وزيبايي را آفريده است از انسان خواسته به طرف صفات خدا گونه برود يكي از صفات خدا گونه همين زيبايي است.
ترغيب و تشويق به زيبايي و كار نيكو در قرآن و روايات معصومين فراوان است.
چنانكه خداوند ضمن بر شمردن منافع اقتصادي دامدارن، به بهره برداري ازجمال وزيبايي آن اشاره كرده است وچنين ميفرمايد:
«وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ»([55])
براي شما زيبايي است دركيفيت بازگشت دادن گوسفندان، شبانگاه از چراگاه ونيز در نحوه رها كردن آنها در بامداد به سوي چراگاه.
اميرالمؤمنين به همام درخصوص صفات پرهيزكاران ميفرمايد: «فمن علامة احدهم... خشوعاً في عبادةٍ وتجملاً في فاقةٍ وصبراً في شدةٍ»([56]) مردان باتقوا درعبادت خاشع ودرعين فاقه وحاجت متجمل اند. ودر توصيه به كميل ميفرمايد: «ياكميل بن زياد، معرفة العلم دينٌ يدان به، به يكسب الانسان الطاعة في حياته وجميل الاحدوثه بعد وفاته([57])» اي كميل، شناخت علم راستين آئيني است كه باآن پاداش داده ميشود، وانسان در دوران زندگي با آن خدا را اطاعت ميكند وپس ازمرگ نام نيكو به يادگار مي گذارد.
در جايي ديگر علي(عليه السلام) ميفرمايد: «التجمل من اخلاق المؤمنين»([58]) اين تجمل كه از اوصاف مردان با ايمان است شامل تمام زيبايي ها ميشود. اينجاست كه علي(ع)به فرزندش امام حسن(عليه السلام) ميفرمايد:«فلتكن مسالتك فيما يبقي لك جماله وينفي عنك وباله فالمال لا يبقي لك ولا تبقي له([59])» يعني خواست تو دركوشش ها ونيايش ها چيزي باشد كه جمال آن بدون وبال براي تو بماند، زيرا مال براي تو نمي ماند وتو نيز براي او نمي ماني پس جمال انسان در همان معارف وفضايل خواهد بود.
اين تشويق به سوي زيبايي ها، در حقيقت تشويق به سوي خواست وآرزوي ذاتي كه همان زيبا دوستي است، ميباشد.
[1]- اعراف، 180
[2]- ابراهيم انيس وهمكاران، پيشين، جلد 1 ص 174.
[3] - الهويزي، پيشين، جلد 2 ص 103.
[4] - کليني، فروع کافي، پيشين، جلد 6، ص 438.
1- همان، ص 438
[6] - همان، ص 439.
[7] - ابوالفضل ميبدي، كشف الاسرار وعده الابرار، ج2(تهران: سپهر، 1361) چاپ سوم، ص13 .
[8] - شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، (تهران: نشر اسلامي، 1365)، ص2204 -.
[9] - حضرت امام خميني(ره)، شرح دعاي سحر، (تهران: انتشارات اطلاعات، 1371) ص 56.
[10] - فردريش هگل، مقدمه بر زيباشناسي، ترجمه محمود عباديان، (تهران: نشر آواز،1363) ص142.
[11] - ابن فارض، ديوان قصيده «تائيه»، (بيروت: بينا، 968)، ص121.
[12] - سجده،7.
[13] - بقره، 115.
[14] - حشر، 24.
[15] - غلامرضا اعواني، حكمت وهنر معنوي، (تهران: انتشارات گروس، 1375)، ص348.
[16] - بقره، 117.
[17] - نمل، 88.
[18] - فراستخواه، پيشين، ص35.
[19] - حجر، 19.
[20]- امام خميني (ره)، شرح دعاي سحر، پيشين، ص58.
[21]- فصلت،12.
[22]- كهف،7.
[23] - امام خميني(ره)، شرح دعاي سحر، پيشين،ص60
[24] -عبدالله،جواد آملي، زن در آئينه جلال و جمال، (تهران،نشر فرهنگي رجاء،1369)ص26.
[25] - احزاب،52.
[26] - رحمان،58
[27] - محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج1،(بيروت، دارالتراث العربي، 1403،ق)ص84.
[28] - عبدالواحد امدي، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد علي انصاري، (تهران: بي نا، بي تا) ص376.
[29] - همان، ج3، ص382.
[30] - همان، ج1، ص307.
[31] - محمد دشتي، ترجمه نهج البلاغه، نامه 31، (قم: لقمان، 1379،) ص451.
[32] - جوادي آملي، پيشين، ص27.
[33] - بقره، 25.
[34] - تين، 4.
[35] - تغابن، 3.
[36] - مؤمنون، 14.
[37] - نجم الدين رازي، مرصا العباد، به اهتمام محمد امين رياحي، (تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1374) ص650.
[38] - همان، ص122.
[39] - همان، ص 49.
[40] - ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج22، چ پانزدهم، (قم: دارالكتاب الاسلاميه، 1370)، صص 394-396.
[41] - رازي، پيشين، ص208.
[42] - روزبهان بقلي شيرازي، عبهر العاشقين، به کوشش هانري کربن و محمد امين (تهران: انستيو ايران و فرانسه، 1360) ص29.
[43]- همان، ص208.
[44]- مجلسي،پيشين،ج1، ص280.
[45]- درويش علي بوزجاني، روضه الرياحين، به كوشش مويد، (تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1345)، ص27.
[46]- بقلي شيرازي،،پيشين ص29.
[47]- همان،ص29.
[48]- همان، ص29.
[49]- همان، ص30.
[50] - محمد بن اسماعيل البخاري، صحيح بخاري، ج 4 (استامبول: مکتب الاسلاميه ، بي تا) ص135.
[51] - كهف، 31.
[52]- افرا سياب پور،پيشين، ص 71.
[53]- بقره،69.
[54]- ميبدي، پيشين، ص139.
[55] - نحل 6.
[56]- دشتي، پيشين، ص404.
[57] - همان، ص660.
[58] - محمدي ري شهري، پيشين، ج2 ص778.
[59] - دشتي، پيشين، ص530.