شاخصهاى حقانيت چيست و چگونه مىتوان حقانيت و درستى يك دين را باز شناخت؟
حقانيت يك دين در گرو سه امر است: 1. بنياد الهى، 2. تحريف نشدن كتاب آسمانى آن، 3. نسخ نشدن توسط شريعت الهى پسين.
براى شناخت آنكه يك دين واقعاً چنين بوده و همه ويژگىهاى فوق را دارد روشهاى مختلفى وجود دارد:
يك. بنياد الهى
اصل الهى بودن يك دين از راههاى زير قابل بررسى است:
1-1. آموزههاى دين؛ با مراجعه به آموزههايى كه هر دينى براى خود دارد - چه اين آموزهها در قالب كتاب مقدس باشد يا گفتارهاى پيامبر آن دين - مىتوان پى برد كه آيا يك دين، واقعاً دين حق الهى است يا خير؟ در اينجا معقول و منطقى بودن، داشتن هماهنگى و انسجام، پاسخگويى به نيازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى و ارزشى و عبادى، هدفمند بودن و مطابقت داشتن با سير و سرشت جوهرى انسان، بهترين شاخصهايى است كه مىتواند ما را به حق بودن يك دين رهنمون شود.
1-2. تأييد دين قبلى يا بعدى؛ از آنجا كه اديان آسمانى، با يكديگر پيوند وثيق و عميقى دارند و هر دينى مؤيّد و تكميلكننده دين قبلى است؛ مىتوان با مراجعه به نصوص معتبر رسيده از پيامبرى كه حق بودن دينش براى ما به اثبات رسيده است، كشف كرد كه آيا اديان ديگر، به تأييد اين دين رسيدهاند يا نه؟ اين روش از جايگاه ويژه و خاصى برخوردار است كه كمتر بدان توجه شده است. از طريق اين روش عدم حقانيت همه اديان ادعايى پس از پيامبر خاتم نيز ثابت مىشود.
1-3. اعجاز؛ معجزه پيامبر يكى از دلايل اثبات صدق نبى و بنياد الهى دين اوست. معجزه پيامبر بايد به طور قطعى اثبات شود. بنابراين كسى كه در حقانيت دينى تحقيق مىكند بايد خود آن معجزه را مشاهده كند و يا از طريق نقلى كه صدق آن قطعى و غيرقابل ترديد است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرين در محضر پيامبر امكانپذير است و غايبان از آن بىبهرهاند، جز در مورد قرآن كه معجزه زنده و ابدى است و همگان مىتوانند با اين سند رسالت ارتباط مستقيم برقرار كنند.
1-4. روش تاريخى؛ با رجوع به گزارشهاى مستند، معتبر و كافى تاريخى، مىتوان فهميد كه آيا دين خاصى داراى ويژگىها و خصايصى است كه بيان شد يا خير؟ تاريخ در اين باره، يكى از منابع شناخت ما در اديان مطابق با واقع است.
گفتنى است اين چهار روش در عين مجزّا بودن از يكديگر، در پارهاى موارد مىتوانند مكمل يكديگر در اثبات حقانيت يك دين باشند.
دو. تحريف ناشدگى
صرف بنياد الهى در اصل نخستين يك دين براى اثبات حقانيت فعلى آن كافى نيست؛ بلكه بايد وثاقت كتاب آسمانى آن از جهت مصون بودن از تحريف و دستكارىهاى بشرى نيز ثابت شود.
براى اثبات وثاقت كتاب آسمانى، يعنى استناد قطعى آن به پيامبر و تحريف نشدن آن، مىتوان از روشهاى 1-1 (آموزههاى دين) و 1-2 (تأييد دين قبلى يا بعدى) و 1-4 (روش تاريخى) استفاده نمود. در مورد قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 1-3 (اعجاز) نيز كاربرد دارد.
سه. نسخ ناشدگى
نسخ شدن يا نشدن يك دين از دو طريق به دست مىآيد:
3-1. عدم پيدايش شريعت حقه پسين؛ براساس اين ضابطه تا زمانى كه شريعت الهى جديدى نازل نشود شريعت قبلى باقى است و با پيدايش شريعت جديد منسوخ خواهد شد. اين روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت مىكند و با آمدن شريعت جديد براى هميشه شريعت پيشين منسوخ شناخته مىشود. از اين رو با آمدن شريعت اسلامى همه شرايع پيشين براى هميشه منسوخ خواهند بود.
3-2. ادعاى خاتميت؛ دينى كه اصل الهى بودن و تحريف ناشدگى كتاب آسمانى آن ثابت شده باشد اگر ادعاى خاتميت كند، به لحاظ صدق قطعى اين ادعا نسخناپذيرى آن براى هميشه ثابت مىشود و ملاكى براى كشف كذب و عدم حقانيت همه اديان ادعايى بعدى خواهد شد. اين مسأله تنها در مورد اسلام ختميه صادق است. از اين رو حقانيت در زمان حاضر و پس از اين براى هميشه تنها اختصاص به اسلام محمدى(ص) دارد.