فهم صحيح از دين
با وجود برداشت هاي گوناگون از دين و دين داري و استفاده همه آنها از متون قرآني و روايي چگونه مي توان به درستي يکي از آنها اطمينان کرد؟
برای رسیدن به فهم درست از متون دینی معیارهایی وجود دارد که با توجّه به آنها می توان برداشت درست را از برداشتهای نادرست تشخیص داد. پاره ای از این معیارها ، معیارهای زبانشناختی هستند که به دو بخش معیارهای عامّ زبانشناختی و معیارهای زبان شناختی زبان دین (عربی فصیح) تقسیم می شوند. معیارهای عامّ زبان شناختی معیارهایی هستند که در همه زبانها معتبرند. برای مثال در همه زبانها الفاظ مشترک( لفظ واحد با معانی کثیر) وجود دارد ، یا در همه زبانها حقیقت و مجاز ، کنایه ، استعاره و امثال آن موجود است. همچنین در همه زبانها تعبیرات خاصّ و عامّ و مطلق و مقیّد و امثال آنها وجود دارند. بسیاری از برداشتهای غلط ناشی از این هستند که افراد ، به ضوابط حاکم بر این گونه الفاظ توجّه نمی کنند. برای مثال برخی افراد از آیه « يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم »(الفتح:10) چنین می فهمند که خدا جسم بوده دارای دست است ؛ ولی عدّه ای دیگر بر اساس قوائد زبانشناختی ، تعبیر «یدالله» را تعبیر مجازی دانسته آن را کنایه از قدرت می گیرند. در فرهنگ اسلامی علمی که از این گونه مباحث بحث می کند علم اصول فقه است. همچنین در علم منطق در بحث الفاظ به پاره ای از این قواعد پرداخته می شود.
امّا قواعد خاصّ زبانشناختی شامل علم نحو ، صرف ، معانی ، بیان ، فقه اللغة و امثال آنهاست که به محقق کمک می کنند تا مراد گوینده را به درستی متوجّه شود. توجّه نداشتن به این قواعد نیز بسیاری اوقات باعث برداشتهای غلط از یک متن می شود. برای مثال ، برخی افراد بی اطّلاع از ادبیّات عرب از آیه « وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي »(الحجر:29) چنین برداشت نموده اند که خدا دارای روح است و روح انسان بخشی از روح خداست. در حالی که از نظر قواعد زبان عربی تعبیر «روحی» مثل تعبیر « عبادی و جنّتی » در آیات «فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»(الفجر:29 و 30) است که به معنی « بندگان خاصّ من ، بهشت ویژه من و روح مورد توجّه من » می باشد. اگر کسی بداند که در زبان عربی ، اضافه( مضاف و مضاف الیه) اقسامی دارد که یکی از آنها اضافه تشریفی است ، دچار چنین اشتباهی نمی شود و می فهمد که اضافه روح به یای متکلم وحده در آیه شریفه« وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي »اضافه تشریفی و برای بیان شرافت آن روح است.
بنا بر این برای گرفتار نشدن در دام برداشتهای غلط راه اوّل این است که انسان این قواعد را به درستی بداند. البته این مقدار کافی برای مطلوب نیست چرا که اوّلاً در خود همین حوزه نیز در برخی موارد اختلاف نظرها و بحثهایی اجتهادی بین صاحب نظران وجود دارد و ثانیاً همه عوامل اشتباه ، عوامل زبانشناختی نیستند. ولی به هر حال ، درصد بالایی از برداشتهای غلط را می توان از این راه شناسایی نمود ؛ بلکه با این راه ، حتّی می توان اساس برخی مذاهب مثل مجسّمه ، مشبّهه و مرجئه را به چالش کشید.
پاره ای دیگر از معیارهای فهم درست ، معیارهای منطقی اند که آنها نیز بر دو گونه اند: برخی مربوط به مادّه و محتوای قضایا و برخی دیگر مربوط به صورت و قالب قضایا هستند. در علم منطق اقسام گوناگون تصوّرات و قضایا و راههای درست استدلال و استنباط آموخته می شود و اقسام گوناگون قضایای غیر یقینی و استدلالهای مغالطه ای نیز تعلیم داده می شود. لذا برای شناخت سخن و استدلال درست از نادرست باید این قواعد را به درستی دانسته و به کار گرفت.
حاصل کلام اینکه برای برداشت درست از متون دینی ، و تشخیص برداشتهای غلط از برداشتهای درست باید از زبان عربی و قواعد آن به خوبی آگاه بود و قواعد عامّ زبانشناختی را به درستی دانست و بر قواعد منطقی مسلّط بود. پس هرچه انسان در این سه حوزه واردتر باشد به همان اندازه نیز از اشتباهات در امان است. البته روشن است که هیچکس جز معصوم نمی تواند مدّعی فهم تامّ و بی نقص باشد. لذا در حوزه مسائل اصولی دین تا آنجا که ممکن است باید تفکر و دقّت نمود تا به بهترین فهم رسید ، و اگر کسی راه را بی غرض طی نمود لکن به اشتباه افتاد معذور و در نزد خدا مأجور است.
بنا بر این ،اینکه انسان عادی از تمام اشتباهات مصون باشد عادتاً غیر ممکن است ؛ ولی راه فهم برداشت درست از نادرست برای کسانی که به ابزار آن مسلّحند باز و مصون شدن از بسیاری از اشتباهات ممکن است ؛ و به صرف اینکه احتمال اشتباه در برخی موراد وجود دارد یا به صرف این که بسیاری افراد راه خطا را پیموده اند نمی توان حکم نمود که هر برداشتی درست است یا همه برداشتها غلطند. از طرفی واقعیّت امر این است که بسیاری از برداشتهای نادرست ، بیشتر از آن که ناشی از سهل انگاری در به کار بستن عوامل فوق الذکر باشند ، ناشی از علل و عوامل روانی و اجتماعی مثل تعصّبها و هوا و هوسها و پیش دارویها و امثال آنها هستند. اگر افراد ، خود را از این عوامل غیر معرفتی رها سازند و با تقوای فکری و به دور از هر گونه پیش داوری وارد مباحث دینی شوند بسیاری از مذاهب و بسیاری از برداشتهای درون مذهبی کنار گذاشته می شوند.«الم ، ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ »(البقرة :2)
بيانات صريح ائمه عليهم السلام،وبرداشت وفهم علما كه به صورت اجماع در آمده ،موجب مي شود كه بدانيم ساير برداشتها از اعتبار بر خوردار نيستند.وبه بيان ديگر دين يك كليات واصول اساسي دارد كه به طور صريح در قرآن وروايات آمده،از قبيل نماز ،روزه،خمس ،زكات،جهاد ،مبارزه با ظلم وطاغوتها،لزوم حجاب،رعايت عدل وانصاف،لزوم تبعيت از معصومين (ع)،جايگاه قرآن دردين،مصونيت قرآن از تحريف،از سوي خدا بودن قرآن مجيد،پيامبران وعصمت آنها ،خاتم بودن وجاودانه بودن دين اسلام،و....صريح بودن اينها سبب مي شود كه برداشتهاي خارج از اين چارچوب،از اعتبار بر خوردار نباشد،اگر نتيجه برداشتي ازدين همكاري با ظالم باشد ،اين برداشت انحرافي است،اگر برداشتي ازدين نفي حجاب وعفاف رانتيجه دهد ،اين برداشت موافق با كتاب وسنت نيست.در هر صورت معيار هاي كلي در دين وجود داردكه سبب مي شود در كليات دين ،اختلافي پديد نيايد در امور جزئي نيز بايد ارجاع به كليات داد كه نافي آنها نباشد.اختلاف برداشت علما در موارد نادري است كه به اصول ضرري نمي زند ،ضمن اينكه در همين موارد جزئي هم ،ديدگاه وبرداشت صحيح ومورد اتفاق روشن است.