راه رسيدن به درجه «يقين» چيست؟
در پاسخ به اين پرسش به هفت نكته اشاره مي شود:
1. يقين از ماده «يقن» به معني «وضوح و ثبوت چيزي است» مثلا عرب مي گويد: «يقن الماء في الحوض» يعني آب در حوض آرام و قرار گرفت.
راغب اصفهاني مي گويد: «يقين، صفت علم است و فوق معرفت، درايت و نظاير آن. پس يقين ملازم است با آرامش و طمأنينه نفس همراه با ثبات حكم»
بنابراين يقين ,علم ثابت و جزمي است كه شك پذير نباشد و مايه آرامش و قرار نفس آدمي گردد.
نكته: يقين به مبدأ و معاد گاهي بر اثر استدلال عقلي حاصل مي شود و گاهي بر اثر مشاهده ملكوت جهان - يعني از طريق علم حضوري كه محصول تهذيب نفس و پالايش آن از گناه است - چنان كه خداوند مي فرمايد: «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ»(انعام، آيه 75) «و اينگونه، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد».
بنابراين انسان پرهيزكار بر اثر ارتباط با ملكوت، به قيامت يقين پيدا مي كند.از طرف ديگر حقيقت يقين، تشكيكي است (داراي درجات و مراتب گوناگون) كه هم كاستي پذير و فزوني پذير است و هم حد خاص ندارد».(2)
2. يقين در اصول دين گستره وسيعي دارد. از مراحل شناخت حضوري و مطالعه در آيات انفسي گرفته تا شناخت حصولي و براهين متعدد عقلي، مي تواند به اثبات علت العلل و مبدأ هستي بيانجامد.
مراد از «تقليدى نبودن اصولدين»نيز اين است كه هر كس، بايد عقايد دينى را با يقين و حجّت بپذيرد. رسيدن به اين مرحله در افراد، بسيار متفاوت است. بيشتر انسانها براساسهمان فطرت اوليه، ايمان يقينى به وجود خداوند دارند و يا براساس عقلفطرى خويش، براهينى بسيار ساده و در عين حال محكم، بر وجود خدا اقامه مىكنند (مانند پيرزنى كه از طريق چرخ نخريسى بر وجود خداوند دليل آورد و پيامبر اكرم(ص) آن را مورد تأييد قرار داد). بنابراين تحقيقى بودن معارف دينى، لزوماً به معناى جستوجوى وسيع و بررسى همه ادله و شبهات درباره آنها و پاسخهايشان نيست. البته براى برخى از افراد، چنين تحقيقاتى لازم است؛ زيرا دفاع عقلانى از دين و معارف دينى، متخصصان برجستهاىرا مىطلبد. اين مسأله همگانى نيست و هر كس در حد توانايى خود و مسائلى كه با آن روبهرو مىشود، نيازمند تحقيق است.
3- يقين در قرآن: يقين عبارت است از جزم به ثبوت محمول براى موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم.
بنابراين، در يقين چهار شرط است و با اين شرطها، ظن و شك و جهل از قلمرو يقين خارج مىشوند. قرآن كريم از ضرورتى كه حاصل شرايط چهارگانه يقين است با عباراتى از قبيل «لا رَيْبَ فِيهِ»2:2I و مانند آن ياد مىنمايد مثلاً مىفرمايد: ذلِكَ اَلْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ
در آن كتاب (قرآن) ترديدى در آن راه ندارد و هدايت براى متقين است (بقره/ 2.
مفاد لاريب اين است كه قرآن ضرورتاً حق است و چون در آن كتاب دعوت به مبدء و معاد دعوى وحى و رسالت است، دعوى آن نيز ضرورتاً حق مىباشد. در جاى ديگر مىفرمايد:
رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ اَلنَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ ؛ پروردگارا تحقيقاً تو مردم را براى پاداشى در روزى كه وقوع آن ترديدناپذير است جمع مىنمايى.(آل عمران/ 9)
مفاد آن اين است كه فرا رسيدن روزى كه پروردگار در آن بندگان را جمع مىنمايد ضرورتاً حق است.
نگا: معرفتشناسى در قرآن، آيتاللهعبدالله جوادى آملى، اسراء قم، چاپ اول 1378ش، ج 13، تفسير موضوعى، صص 255 - 256.
واژه يقين به معناى پيشگفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندين نوبت تكرار شده است [نگا: رعد/ 2 - بقره/ 4 و 118 - مائده/ 50 - نمل/ 3 و 82 - روم/ 60 - لقمان/ 4 - سجده/ 24 - جاثيه/ 4 و 20 - طور/ 36 - حجر/ 99 - واقعه/ 95 - حاقه/ 51 - مدثر/ 47 - نساء/ 157 - انعام/ 75 - شعراء/ 24 - دخان/ 7 - ذاريات/ 20] رعد/ 2
آنان كه از تباه شدن در خيالات و پندارهاى بازيگرانه ذهنى و غرق شدن در جهالتها خوددارى نموده و به مقام شامخ تقوا رسيدهاند به آخرت يقين دارند، {(بقره/ 4).
4- براي رسيدن به يقين رعايت دو نكته بسيار كارساز است:
1. عمل، 2. تداوم عمل. لذا بزرگان گفته اند اگر عمل شايسته را هر چند اندك ولي پيوسته انجام دهيد به نتايج بسيار مطلوب مي رسيد و امامان معصوم(ع) به ما وعده داده است كه به آنچه مي داني عمل كن، از آنچه نمي داني تو را كفايت مي كنند «اعمل بما تعلم يكفيك مالم تعلم». و درباره مهمترين اعمال در زيارت امام حسين(ع) مي خوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوه و اتيت الزكاه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر حتي اتيك اليقين» كه با دقت در اين فراز به روشني به دست مي آيد كه با نماز به عنوان ارتباط با خدا و پرداخت زكات به عنوان حل مشكل اقتصادي و انجام امر به معروف به عنوان حل مشكلات فرهنگي است كه مسير صراط مستقيم فردي و اجتماعي شكل مي گيرد و يقين حاصل مي شود. [البته بنا بر قولي از عبارت «حتي يأتيك اليقين» به معناي ادامه اين كارها تا هنگام مرگ نيز تعبير شده است].
5- يقين به خداوند اقسامى دارد و براى رسيدن به هر يك، راهى ويژه را بايد پيمود:
الف) يقين عقلى و نظرى (علم اليقين): اين مرحله اولين مرتبه يقين و نيل به آن كمال قوت نظرى است. براى رسيدن به اين مرتبه بايد جهاد و خيزش علمى، كلامى و فلسفى نمود و با تحقيقات و كاوشهاى پردامنه، ادله گوناگون مربوط به وجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسى و حجاب شبهات را يكى پس از ديگرى پاره نمود تا بتوان از پرتو خورشيد تابان معرفت، بهره گرفت. در اين زمينه مطالعه كتابهاى زير سودمند است: - بهترين راه شناخت خدا، محمدى رى شهرى - آفريدگار جهان، مكارم شيرازى - اثبات وجود خدا، چهل تن از دانشمندان - خدا در قرآن، شهيد بهشتى - اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 ، علامه طباطبايى - شهيد مطهرى - كليات فلسفه ، ترجمه دكتر مجتبوى - علل گرايش به ماديگرى ، شهيد مطهرى - راه خداشناسي، استاد جعفر سبحاني - براهين اثبات وجود خدا، استاد جوادي آملي - مقدمه اي بر جهان بيني توحيدي، شهيد مطهري
ب ) يقين قلبى و شهودى: در اين مرحله به جاى سير با پاى چوبين استدلال، با بال تزكيه و تصفيه نفس از جميع رذايل و خبائث؛ از جمله خودبينى و دنيا پرستى كه ام الرذائل است و با آراستن دل به جميع اوصاف محموده و عبادت و بندگى خالصانه، مىتوان خدا را با تمام وجود يافت.
- به قول حافظ:
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس -----ورنه هر كو ورقى خواند معانى دانست
از اين رهگذر به آن جا مىتوان رسيد كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
«انى لم اعبد ربا لم اره؛ خدايى را كه نبينم بندگىاش نمىكنم». اين كشف شهودى و احساس باطنى نيز مراتبى دارد كه اول آن «عين اليقين» و آخر آن «حق اليقين» است و هر يك از آن دو را نيز درجاتى است بىشمار. آن كه به چنين جايگاه رفيعى رسيد، ديگر جهان شگفت خلقت را دليل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمىدهد؛ بلكه به كشف لمى با رؤيت جمال و كمال حق، مخلوقات را كه چيزى جز فعل او و درعين ربط و تعلق به او نيستند باز خواهد شناخت.
چنان كه ابا عبدالله(ع) در دعاى شريف عرفه به محضر حق عرضه داشت:
«... كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك، ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك، عميت عين لاتراك عليها رقيبا ؛
چگونه بر تو به چيزى استدلال شود كه در وجود به تو نيازمند است؟! آيا غير تو ظهورى افزون بر تو دارد تا آشكار كننده تو باشد؟ راستى كى پنهان گشتهاى تا نيازمند دليل براى راهنمايى به سويت باشى؟ و كى دور گشتى تا آثار و نشانهها، رساننده به سويت باشند؟ آه، چه نابيناست چشمى كه تو را مراقب خود نبيند!» (مفاتيح الجنان، دعاي عرفه)
براى مطالعه و خودسازى در اين زمينه نگاشتههاى زير سودمند است: «چهل حديث» ، امام خمينى(ره) «آداب الصلوه يا پرواز در ملكوت» ، امام خمينى (ره) «نامه حضرت امام» به مرحوم سيد احمد خمينى و به فاطمه (عروسش) «اسرار عبادات» ، آيت الله جوادى آملى «كليات اخلاق اسلامى» (ترجمه جامع السعادات) ، ترجمه دكتر مجتبوى «نامهها و برنامهها» ، حسن زاده آملى؛ «ترجمه المراقبات»، ميرزا جواد ملكى تبريزى.
7-يكى از مهمترين عوامل ايمان آفرين و يقينآور، عبوديت واقعى خداوند تعالى است. از اين رو خصوصيات يك عبد واقعى را بايد بدانيد و سپس آن را به كار گيريد تا در سايه دانستن و عمل كردن، ايمانتان محكم گردد.
خصوصيات بنده واقعى خداى تبارك و تعالى:
1- شناخت خدا: امام رضا(ع) مىفرمايند: «اول عباده الله معرفته...»{اولين مرتبه عبادت خدا , معرفت و شناخت خدا مىباشد بنابراين يك بنده واقعى اول بايد شناخت خدا پيدا كند. براي آگاهي بيشتر ر.ک: توحيد، استاد مطهري.
2- ايمان به خدا: از شناخت و اعتقاد بالاتر و با ارزشتر ايمان به خدا مىباشد امام على(ع) مىفرمايند: «الايمان شجره اصلها اليقين... ايمان درختى است كه ريشه آن يقين است پس بر حسب اين روايت ريشه ايمان همان يقين قلبى است نه صرف اعتقاد و شناختى كه در معرض رد واثبات است و در روايتى ديگر امام رضا(ع) مىفرمايند: «لا عباده الا بيقين» عبادتى نيست مگر با يقين پس اصل شجره ايمان يقين است و يقين قوام بخش عبادت واقعى است در نتيجه ايمان به خدا عبادت واقعى را محقق مىسازد بنابراين بنده واقعى خدا بايد علاوه بر شناخت خداايمان به خدا هم داشته باشد اين نكته قابل ذكر است كه مهمترين چيزى كه ايمان را در قلب پا برجا و مستحكم مىكند ورع است كه در كلام امام صادق(ع) آمده است: «سئل الصادق(ع) ما الذى يثبت الايمان» قال: الذى يثبته فيه الورع والذى يخرجه منه الطمع»
از حضرت سؤال شد چه چيزىايمان را در قلب تثبيت مىكند؟ فرموند: چيزى كه ايمان را در قلب تثبيت مىكند ورع (اجتناب از معاصى و شبهات حرام) مىباشد و چيزى كه ايمان را از قلب خارج مىكند طمع (نسبت به گناهان و انجام معاصى) مىباشد.
3- شناخت دستورات خدا: شناخت دستورات خدا بعد از شناخت و ايمان به خدا شناخت فرستادگان الهى را نيز مىطلبد زيرا اول بايد آنها را بشناسيم تا بعد به رسالت آنها پى ببريم و در زمان غيبت امام معصوم(ع) به شأن و رسالت علما و فقهاى عظام واقف گرديم كه در اين باب ازجهت نظرى و بحثهاى كلامى و اعتقادى بايد به بحث نبوت و امامت رجوع كرد ولى از جهت شناخت دستورات عملى كافى است كه به رسالههاى عمليه مجتهدين كرام رجوع شود بنابراين بارجوع به رساله مىتوان واجب و حرام الهى را شناخت تا بنده واقعىخدا تحقق يابد.
4- ترجيح دستورات خدا: دستورات خدا را بايد بر دستورات نفس، شيطان و هر چيز ديگرى در عمل ترجيح داد امام سجاد(ع) مىفرمايند: «من عمل بما افترض الله عليه فهو من اعبد الناس»؛ هر كس به آنچه خدا بر او واجب كرده عمل كند از عابدترين مردم مىباشد (اصول کافي، ج 3، ص 132، ح 7، باب العباده).
امام على(ع) مىفرمايند: «لا عباده كاداء الفرائض»؛ هيچ عبادتى مثل انجام واجبات نيست. بنابراين انجام واجبات و ترك محرمات بر هر چيزى ترجيح دارد و نشانه ديگرى از بندگى واقعى خدا مىباشد (همان).
5- استقامت در بندگى: بندگى خدا مادام العمرى و هميشگى است خداوند تبارك و تعالى به پيامبر اكرم(ص) در قرآن چنين خطاب مىكند: «فاعبده واصطبر لعبادته...»؛ او را عبادت كن و در راه پرستش او شكيبا باش،(مريم، آيه 65 ) خستگى و عبادت و بندگى مقطعى از ساحت بنده واقعى خدا بدور است
حضرت على(ع) مىفرمايند «دوام العباده برهان الظفر بالسعاده» عبادت دوام دار و هميشگى دليل قاطع ظفر و دستيابى به سعادت و خوشبختى است، (الغرر والدرر، باب العباده، ص 24 و 318).
اين نكته درخور يادآورى است كه مراد از عبادت فقط نماز و روزه نيست بلكه يعنى طاعت و فرمانبردارى از دستورات خدا كه در مرحله اول فعل و انجام واجبات و ترك محرمات است زيرا مولا على(ع) مىفرمايند: «غايه العباده الطاعه» نهايت عبادت طاعت است، (همان، 30)
6- بندگى با آزادگى: بنده واقعى خدا بايد به حدى برسد كه فقط لذت و محبت و عشق او را به بندگى وادارد از شوق بهشت و ترس جهنم آزاد باشد. امام صادق(ع) مىفرمايند: }«ان العباد ثلاثه: قوم عبدوا الله عزوجل خوفافتلك عباده العبيد و قوم عبدوالله تبارك و تعالى طلب الثواب فتلك عباده الاجراء و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلك عباده الاحرار و هى افضل العباده»
؛ بندگان سه گونهاند: 1- گروهى از روى ترس (از جهنم و عذاب الهى) خداى عز وجل را عبادت مىكنند كه اين عبادت از آن بردگان مىباشد. 2- گروهى با دلخواهان ثواب (و دريافت پاداش و بهشت) خداى تبارك و تعالى را عبادت مىكنند كه اين عبادت ازآن مزدبگيران مىباشد. 3- گروهى به خاطر حب وعشق (حقتعالى) خداى عزوجل را عبادت مىكنند كه اين عبادت، بهره آزادگان (و وارستگان از بند غيرعشق) مىباشد و همين عبادت هم برترين عبادتها مىباشد، (ميزانالحكمه، ج 6، ص 17، روايت 11346). تذكر: اين قسم اخير عبادت را نبايد از خود انتظار داشت زيرا وصول به آن حال بلند معنوى، سالهاى دراز و پياپى را مىطلبد البته اگر انسان استقامت در بندگى داشته باشد به مرور زمان شمهاى از آن حال را در خود مىيابد. در اين قسم اخير نه تنها عبادت از ريا و عجب خالص است بلكه از ترس جهنم و اراده ثواب هم خالص است آزاد از هر قيد غيرخدايى است).
7- چشم به كرم خدا نه عمل خود: بنده خدا هميشه خود را مقصر مىبيند و عمل خود را به هيچ مىانگارد براى عمل خود قدرى قائل نيست و پيوسته چشم به كرم كريم دوخته نه از غرور عمل باد در پوست انداخته امام صادق(ع) مىفرمايند:«عليك بالجدولا تخرجن نفسك من حد التقصير فى عباده الله تعالى و طاعته، فان الله تعالى لايعبد حق عبادته»؛ بر تو باد كوشيدن (و جد و جهد در عبادت) و نفس تو از حد تقصير در عبادت و طاعت خداى تعالى خارج نشود (و خويش را مقصر بداند) زيرا خداوند تعالى آن گونه كه شايسته پرستش است عبادت نمىشود، (همان، ص 25، روايت 11407)
اينها پارهاى از خصوصيات مهم بنده حقيقي خدا مىباشد كه فقط با عمل دقيق به آن مىتوان بنده واقعى حضرت دوست شد.