نقش اراده انسان در سعادت و شقاوت
بنابراین اراده انسانی نقش بسیار مهم در زندگی و سرنوشت انسان ایفا می کند. آموزه های اسلامی به این نقش بسیار توجه داشته و ابعاد آن را مورد بررسی و تحقیق قرار می دهد. آن چه در پی می آید نگاهی است به نگرش قرآن به نقش اراده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
نسبت مشیت و اراده
یکی از اصطلاحات قرآنی مشیت است. بارها در آیات قرآنی واژه شاء و یشاء در ارتباط با مسایل تکوینی و امور انسانی بیان شده است. خداوند در این آیات بیان می کند که همه کارها بر اساس مشیت الهی انجام می گیرد و هیچ چیزی بیرون از دایره مشیت نیست. مثلا از مشیت الهی است که حکومت به شخصی تعلق گیرد و یا ملک و ثروت از کسی سلب شود،(بقره، آیات ۲۴۷ و ۲۵۱ و ۲۶۱ و ۲۶۹ ) و هم چنین هدایت و ضلالت انسان به مشیت اوست.(بقره، آیه ۲۷۲)
خداوند در آیه ۳۰ سوره انسان به صراحت تاکید می کند که خاستگاه مشیت انسانی همان مشیت الهی است. به این معنا که تا خداوند مشیت نداشته باشد شما مشیتی نخواهی داشت.
در آموزه های قرآنی و اسلامی، مساله اراده در مرتبه دیگر، یعنی در مرتبه پایین تر و پست تر از مشیت مطرح شده است. بنابراین مشیت یک امر کلی تر و فراگیرتر و به یک معنا مانند جنس نسبت به نوع است. به این معنا که اراده را می بایست به یک معنا نوعی از انواع جنس مشیت دانست.
پس از آموزه های قرآنی برمی آید که مشیت، امری فراگیرتر از اراده است، چنان که از همین آموزه ها به دست می آید که مشیت، کلی تر بوده و پیش از اراده تحقق می یابد. از این روست خداوند مشیت انسانی را متوقف بر مشیت خود دانسته و فرموده است: و ما تشاوون الا ان یشاءالله؛ شما چیزی را مشیت نمی کنید مگر آن چه خداوند مشیت کرده است. (تکویر، آیه ۲۹ و سوره انسان آیه۳۰) پس هرگز مشیت انسانی نمی تواند مخالف مشیت الهی باشد.
اما از آموزه های قرآنی و اسلامی این معنا به دست می آید که اراده انسانی می تواند بر خلاف اراده الهی باشد. بنابراین می بایست مشیت را امری غیر از اراده دانست، زیرا در مقام مشیت هیچ کسی حتی انسان نمی تواند برخلاف مشیت الهی حرکت کند، ولی در مقام اراده، انسان می تواند حرکتی برخلاف اراده الهی داشته باشد، از این رو در آیات قرآنی از اراده های مخالف انسانی با اراده های الهی سخن به میان آمده است. (نساء، آیه۲۷)
نکته ای که باید بدان توجه داشت این که در فرهنگ ادبیات فارسی مشیت و اراده را یک امر دانسته و برای هر دو واژه خواستن به عنوان برابر معنایی قرار داده می شود، در حالی که مشیت غیر از اراده است.
چیستی اراده
انسان هر چیزی را که می خواهد و طلب می کند، می بایست تصویر ذهنی از آن داشته باشد. این تصویر ذهنی هرچند اجمالی است ولی به وی نشان می دهد که آن چیز در چه سطح از انتظارات اوست و چه خواسته ای از وی را برآورده می سازد و به کدام نیاز او پاسخ می دهد. بدین ترتیب چیزهایی به عنوان اهداف حرکت های انسانی، سطح بندی و اولویت بندی می شود و هرکسی با توجه به شرایط خود، چیزی را به عنوان هدف آغازین، میانی و پایانی درنظر می گیرد و یا چیزی را به عنوان ارزش ابتدایی، میانی و غایی قرار می دهد و براساس این دو الگوی ذهنی برای دست یابی به آن ها حرکت می کند و کار و تلاش خویش را ساماندهی می کند.
همه ما ازاین حالت نفسانی همانند دیگر حالات نفسانی به علم حضوری و شهودی آگاهی داریم و آن را درک و فهم می کنیم. این حالت چنان که گفته شد، یکی از مراتب خواستن چیزی است و از این رو آن را به انگیزه نیز تعبیر می کنند، ولی باید گفت که همه حالات خواستن نفسانی، انگیزه است؛ زیرا تا چیزی در خارج طلب نشود و به دست نیاید همواره به عنوان انگیزه شناخته می شود. این خواسته های انسانی اراده او را شکل می دهد که موجب حرکت برای دست یابی به هدف و مقصود است.
واژه اراده برگرفته از مادّه «رود» به معناى خواستن و طلب است.(صحاح اللغه) با این همه در معنای اراده اصطلاحی اراده انسان اختلاف است.
برخی آن را اعتقاد و باور به سودمندی چیزی دانسته اند، یعنی تصدیقی است که در ذهن صورت می گیرد و انسان در هنگام ارزیابی و سنجش، به این نتیجه می رسد که رابطه آن چیز ذهنی با وجودش، رابطه مثبت و سازنده ای است و می تواند برای شخص مفید باشد. بنابراین شخص، تصدیق و حکم می کند که این امر برای وی مفید و سازنده است. این تصدیق و حکم به مفید بودن، اراده نامیده می شود.
برخی اراده را همان داعی یا انگیزه دانسته اند. البته این سخن نمی تواند تعریف کامل و جامع از اراده باشد، زیرا چنان که گفته شد، انگیزه در همه حالات خواستن، نمود می یابد، ولی اراده زمانی تحقق می یابد که انسان به مفید بودن امری تصدیق کرده و خواهان تحقق آن باشد. البته نباید فراموش کرد که صرف تصدیق مفید بودن، به معنای خواستن آن چیز نخواهد بود، زیرا ما بسیاری از امور را مفید دانسته و آن را تصدیق می کنیم ولی هیچ گونه انگیزه و اراده ای برای تحقق و انجام و یا به دست آوردن آن در ما شکل نمی گیرد.
برخی گفته اند، اراده همان شوق نفسانی به انجام یا تحقق چیزی است و این زمانی پدید می آید که انسان علم و دانش به مفید بودن چیزی داشته و بخواهد آن را بدست آورد یا تحقق بخشد. دراین صورت اراده در آدمی تحقق می یابد و فعل آن را بر ترک آن برتری و ترجیح می دهد.
برخی اراده را به عزم راسخ بر انجام فعل تفسیر کرده اند که پس از تصور و تصدیق به فایده و میل و جزم پدید می آید. (تعلیقه شرح منظومه، سبزواری، ج۲، ۶۴۷) بنابراین، اراده که همان عزم راسخ بر انجام کاری است، پس از تحقق اموری چون تصور علمی از چیزی، تصدیق به فایده آن، شوق و میل به آن و انجامش، جزم بر انجام پدید می آید و حرکتی را در آدمی برمی انگیزد که از آن به اراده یاد می شود.
برخی نیز اراده را تنها به حالتی تعریف کرده اند که موجب می شود تا آدمی فعل و انجام چیزی را بر ترک آن ترجیح دهد. (کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۳۲) یعنی زمانی که تصور و تصدیق و شوق پدید آمد و شخص انجام آن را بر ترک آن ترجیح داد، اراده تحقق یافته است حتی اگر بدون جزم و عزمی باشد. بر این اساس، می توان گفت که اراده مرتبه ای پیش از جزم و عزم است.
هرمعنایی که از اراده انسانی درنظر گرفته شود، نمی تواند در خداوند معنا یابد، زیرا اراده انسانی، حالت نفسانی و حادث است، بنابراین باید معنای دیگری برای اراده الهی در نظر گرفت که هدف بحث ما دراینجا نیست. ناگفته نماند که اراده الهی به دو شکل ذاتی و فعلی در آموزه های قرآنی بیان شده است و خداوند بارها از اراده خود سخن گفته که از جمله می توان به آیه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (سوره ۸۲، آیه۳۶) اشاره کرد.
اراده انسانی مقهور اراده الهی
چنان که گفته شد، مشیت الهی بر مشیت انسانی تقدم دارد، هم چنین می بایست یاد آور شد که اراده الهی بر اراده انسانی مقدم است و این گونه نیست که اراده انسانی بتواند بر اراده الهی قاهر شود. به این معنا که اگر خداوند اراده به امری داشت و انسان به امری دیگر اراده کند، این اراده انسان باشد که قاهر بر اراده الهی باشد، بلکه باید گفت که اراده انسانی همواره در هنگام تزاحم دو اراده الهی و انسانی، مقهور اراده الهی است.
به سخن دیگر، هر گاه خداوند نسبت به امری اراده ای داشته باشد و انسان نیز بر خلاف آن اراده کند، هرگز اراده الهی نمی تواند مقدم و چیره شود بلکه این اراده الهی است که تحقق می یابد و اراده انسانی مقهور اراده الهی خواهد شد.
خداوند در آیه ۹۸ سوره صافات و نیز ۳۴ سوره هود به صراحت بیان می کند که در هنگام تزاحم میان اراده الهی و اراده انسانی، این اراده انسانی است که مقهور اراده الهی خواهد بود و آن چیزی که تحقق خواهد یافت همان چیزی است که خداوند خواسته است.
اما این بدان معنا نیست که هیچ اراده انسانی تحقق نخواهد یافت؛ بلکه به این معناست که در هنگام تزاحم میان اراده الهی و اراده انسانی، چنین اتفاقی می افتد که اراده خداوند و خواسته او تحقق می یابد نه خواسته و اراده انسانی.
اراده انسانی در دنیا و آخرت
خداوند در آیه ۳۷ سوره مائده و ۲۲ سوره حج بیان می کند که اراده انسانی در آخرت نیز باقی است و این گونه نیست که اراده انسانی تنها در زندگی مادی و دنیوی او وجود داشته باشد، بلکه این اراده انسانی در آخرت نیز باقی می ماند.
هم چنین از این آیات به دست می اید که بقای اراده انسانی در آخرت اختصاص به مومنان نداشته و حتی کافران نیز دارای اراده خواهند بود؛ چرا که اراده از ویژگی های نفسانی است و این ویژگی هم چنان با حضور ماهیت انسانی در قیامت باقی و برقرار است. از همین روست که کافران اراده هایی دارد که البته این خواسته و اراده ایشان تحقق نمی یابد؛ چنان که کافران اراده می کنند که از دوزخ رها شوند ولی این امر تحقق نمی یابد.(همان آیات)
اراده انسانی، تعیین کننده سعادت و شقاوت
چنان که گفته شد اراده یک حالت نفسانی در انسان است که می تواند موافق یا مخالف اراده الهی باشد. اراده انسانی زمانی شکل می گیرد که انسان تصوری از چیزی به عنوان هدف داشته باشد و بعد از تصدیق منفعت شوقی در او ایجاد می شود و پس از می خواهد آن را به عنوان یک هدف به دست آورد. در این جاست که اراده شکل می گیرد و انسان می خواهد به هر وسیله ای شده به آن برسد. اگر شوق رسیدن در انسان شکل گیرد و اراده نماید می بایست این اراده را به عزم و سپس جزم تبدیل کند تا بتواند همه موانع را از سر راه بردارد.
به سخن دیگر، مراحلی چون تصور، تصدیق مطلوب بودن، شوق و اشتیاق رسیدن، اراده و خواستن، عزم و در نهایت جزم است که انسان را به هدف می رساند. البته این در شرایطی است که مشیت الهی تعلق گرفته باشد و اراده الهی نیز بر خلاف آن وجود نداشته باشد و اسبابی مانع نگردد.
این بدان معناست که همه امور جهان به ویژه نسبت به انسان و جنیان، بر مدار الامر بین الامرین و منزله بین المنزلین می گردد و این گونه نیست که تنها اراده انسانی کفایت کند؛ یعنی نه جبر و نه اختیار، بلکه بین این دو امر است که در روایات معتبر برآن تاکید شده است.
از سویی دیگر، معلوم شد که تنها مقتضی برای تحقق خواسته و اراده کفایت نمی کند، هر چند که اراده به عنوان مقتضی شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست، بلکه می بایست موانع نیز برداشته شود. برای مانع زدایی می بایست انسان دارای اراده صاحب عزم و جزم باشد. عزم همت والایی است که موانع را بر می دارد و جزم به او صبر و شکیبایی می دهد تا به هیچ وجه از هدف دست بر ندارد.
بسیاری از مردمان با آن که دارای اراده هستند و شوق رسیدن به هدفی را دارند، ولی یا اهل عزم نیستند که مانع زدایی کنند یا این که اهل جزم نیستند که تا آخر کار شکیبایی و صبر ورزند و تا به مقصد و هدف نرسیده دست بر ندارند.
اگر انسان پس از اراده از چنان شوق و اشتیاقی برای رسیدن به خواسته و هدف خود برخوردار باشد که اهل عزم و جزم باشد، در آن صورت نمی توان شکی در رسیدن مقاصد و دست یابی به اهداف داشت.
از آموزه های قرآنی به دست می آید که پاداش بهشت و دوزخ مبتنی بر اراده ای است که انسان در دو جهت اراده الهی یا خلاف آن دارد. اگر اراده الهی مطابق اراده الهی باشد که خواهان کمال است، انسان به بهشت می رود وگرنه دوزخ را برای خود رقم می زند.
خداوند به انسان اراده ای داده تا در هر امری که به عاقبت و آخرت او بسته دارد، خود انتخاب کرده و بخواهد. پس اگر بخواهیم موارد جریان اراده انسانی را بیان کنیم می بایست گفت که انسان دارای اراده ای که سرنوشت او را خود رقم می زند. خداوند در آیات ۱۴۵ و ۱۵۲ سوره آل عمران و هم چنین ۱۹ سوره اسراء و آیه ۲۰ شوری به صراحت بیان می کند که آخرتطلبى انسان، منوط به اراده و خواست خود انسان است و این انسان است که آخرت خود را به دو شکل بهشت و دوزخ رقم می زند. پس سعادت و شقاوت انسانی در گرو اراده و اختیار اوست و خداوند کسی را به جبر به دوزخ نمی راند.
انسان در پندار و گفتار و کردار خود آزاد و مختار و مرید است و این خود انسان است که می تواند نیک یا بد هر کدام را بر گزیند و با آن آخرت و آینده اش را مشخص سازد. اندیشه ها و کردارهای نیک به اختیار آدمی شکل می گیرد و اوست که تعیین می کند که کدام راه را برگزیند و خود را بسازد.
انسان در همه امور زندگی از ازدواج(احزاب، ایه ۵۰) گرفته تا الحاد و ایمان (حج، آیه ۲۵) مرید و مختارو آزاد است و اوست که وضعیت خودش را مشخص می کند. پس می تواند برای خود دیگران امنیت بخواهد(نساء، آیه ۹۱) یا ضد آن را انجام دهد یا این که به خدا تقرب جوید یا از او دور شود.(روم، آیه ۳۹)
همه چیزها از امور معنوی و مادی و نیز باطنی و ظاهری در دست اوست. این خود انسان است که با اراده خود اخلاص را بجوید یا شرک ورزد.(انعام،آیه ۵۲؛ کهف، ایه ۲۸؛صافات، آیات ۸۳ تا ۸۶)
خداوند بارها از اراده انسان و نقش آن در دنیا طلبی و آخرت طلبی (آل عمران،آیه ۱۵۲؛ نساء، آیه ۳۴؛ اسراء، آیه ۱۸ و آیات دیگر) و در حقیقت سعادت و شقاوت انسان در دنیا و آخرت(اسراء، آیه ۱۹) سخن به میان آورده و تبیین کرده که این خود انسان است که زندگی دنیوی و اخروی اش را می سازد. پس انسان می بایست توجه داشت باشد که زندگی او مبتنی بر جبر نیست و این گونه نیست که شرایط بر او تحمیل شده است و او بی اختیار است که راه گمراهی و زشتی و نابهنجاری را پیش می گیرد یا راه هدایت و خوبی و هنجاری را ادامه می دهد؛ بلکه این خود انسان است که با اراده خود زندگی خود را مشخص می کند و سعادت و شقاوت را برای خود رقم می زند.