1. اعتقاد به بقاء روح از قديم در بين اقوام گوناگون وجود داشته است ؛ و اقوام گوناگون بشري به نوعي به سعادت و شقاوت بعد از مرگ معتقد بوده اند ؛ و البته برخي گروهها نيز با صراحت بقاء بعد از مرگ را منكر شده اند. ولي معاد به معني خاصّ آن ، يعني برخاستن مردگان از قبور براي حسابرسي اعمال ،تنها در برخي اديان به وضوح ديده مي شود ؛ ولي تعريف معاد در همه آنها يكسان نيست ــ در ادامه به اين اديان و نحوه اعتقاد آنها به معاد پرداخته خواهد شد. ــ
از معادي كه در دين حضرت ابراهيم (ع) و انبياء بعد از او تا زمان حضرت موسي (ع) مطرح بوده اطلاع كافي در دست نيست ؛ لذا بحث را از دين يهود آغاز مي كنيم .
معاد در دين يهود و مسيحيت.
در مورد اعتقاد يهوديان و مسيحيان سه سوال مطرح مي شود.
1. آيا يهوديان و مسيحيان اساسا معاد و رستاخيز را قبول دارند يا خير؟
2. بر فرض قبول ، آيا معاد جزء اصول دين آنها است يا خير؟
3. آيا به معاد جسماني قائلند يا به معاد روحاني؟
قبل از پرداختن به جواب اين سوالات ذكر اين نكته لازم است كه اوّلاً به تصريح قرآن كريم و شهادت تاريخ ، دين يهوديت و مسيحيت دچار تحريف شده اند ؛ لذا به عقيده ما عقيده ي فعلي يهوديان و مسيحيان عين تعاليم حضرت موسي و حضرت عيسي ــ عليهما السلام ــ نيست. ثانياً اين دو دين داراي فرقه هاي بسيار گوناگون و متنوعي هستند كه گاه داراي آراي متناقض در يك موضوع خاصّ هستند ؛ كه پرداختن به همه ي آنها از حدّ اين مقال خارج است ؛ لذا در اينجا فقط به اقوال فرقه هاي مشهور آنها اشاره مي شود .
يهود و رستاخيز
جناب دكتر جواد مشكور در كتاب خلاصه اديان و جناب حسين توفيقي در كتاب آشنايي با اديان بزرگ در مورد اعتقاد يهوديان به رستاخيز بر اين نكته تصريح مي كنند كه در تورات و بلكه در كلّ عهد عتيق يهوديان ، اشاره ي روشني به آخرت و روز جزا وجود ندارند ؛ و تعبير آخرت كه در چند جاي عهد عتيق آمده است دلالتي بر معاد پس از مرگ ندارد بلكه به معناي عاقبت دنيوي اعمال است . اين دو محقق همچنين متذكر شده اند كه اعتقادبه معاد در قوم يهود اعتقادي وارداتي است ؛ و يهوديان اين عقيده را پس از آزاديشان از اسارت بابل به دست كورش ، از زرتشتيان فرا گرفته اند. (ر.ك: خلاصه اديان، دكتر محمد جواد مشكور، ص134 و142 و آشنايي با اديان بزرگ ؛ حسين توفيقي ؛ ص110)
امّا در كتاب تلمود كه از كتب مذهبي يهود است از معاد بسيار سخن گفته شده است. كتاب تلمود در واقع تفسير و تأويل تورات است و توسط دانشمندان يهودي در طول تاريخي طولاني جمع آوري شده است ؛ و پيدايش آن بنا به برخي اقوال ، نزديك به هزار سال بعد از حضرت موسي (ع) بوده است ؛ و بنا به برخي اقوال ديگر ، پيدايش آن بعد از حضرت عيسي بوده است . اين كتاب مورد قبول فرقه فريسيان است ولي فرقه صدوقيان ، كه الآن منقرض شده است ، آن را قبول نداشتند. در اين كتاب معاد جزء اصول دين يهوديان معرفي شده و انكار آن گناهي بزرگ شمرده شده است. در تلمود چنين آمده است: «كسي كه به رستاخيز مردگان معتقد نباشد و آن را انكار كند از رستاخيز سهمي نخواهد داشت »
محدوده ي معاد در دين يهود
بين علماي يهود بر سر اين كه آيا معاد براي همه افراد بشر است يا تنها شامل حال برخي افراد است اختلاف نظر وجود دارد ؛ بعضي از آنها معتقدند كه معاد براي همه مردگان است ؛ ولي برخي ديگر معاد را مختصّ يهوديان مي دانند ؛ و عدّه اي ديگر گفته اند: حتّي يهودياني هم كه لياقت و امتيازات لازم را در دنيا كسب نكرده اند از زندگي بعد از مرگ محروم خواهند بود.
معاد روحاني يا جسماني
از مجموع نوشته هاي علماي يهود استفاده مي شود كه آنها معاد را جسماني مي دانند ؛ گرچه در نحوه اين معاد جسماني بين علماي يهودي اختلاف نظر وجود دارد.
حاصل سخن:
از مطالبي كه ذكر شد به دست مي آيد كه در تورات نص صريحي بر معاد نيست بلكه اشاراتي است كه بعضي دلالت آنها بر معاد را پذيرفته و بعضي ديگر آن را انكار كرده اند بنابراين بحث معاد در بين علماي يهود خصوصا يهوديان اوّليّه ، محلّ اختلاف است. ثانيا فرقه اي كه قائل به معاد هستند آن را جزء اصول دين يهود مي دانند ؛ امّا در اينكه آيا معاد براي همه است يا بعضي افراد ، اختلاف نظر داردند. ثالثا معتقدين به معاد از يهود ، معاد را جسماني مي دانند نه روحاني.
(منابع مطالب فوق : كتاب افتخار اسلام به ساير اديان ؛ تأليف محمد صادق فخر الاسلام ص129 به بعد - كتاب گنجنه اي از تلمود ص362 به بعد - كتاب خلاصه اديان ؛ ص134 به بعد)
اعتقاد به عالم برزخ نيز در عقائد يهوديان به چشم نمي خورد ؛ اگرچه معتقدند روح بعد از مرگ تا زمان قيامت باقي خواهد بود ، امّا درباره ي اينكه روح در اين مدّت كجا و چگونه خواهد بود سخني ندارند.
معاد در مسيحيت
آنچه از كتاب مقدّس و كتبي كه درباره مسيحيت نوشته شده به دست مي آيد اين است كه همه ي مسيحيان معتقد به رستاخيز هستند و اعتقاد به رستاخيز را از اصول دين خود مي دانند.
در مورد جسماني يا روحاني بودن معاد از ديدگاه دين مسيحيت ، شيخ محمد صادق فخر الاسلام در كتاب « افتخار اسلام بر ساير اديان » صفحه 120 مي نويسد: «اقرار به معاد و حشر جسماني از ضروريّات دين نصاري و مجمع عليه جميع فرق ايشان است و در اين مسئله با ما هيچ اختلافي ندارند و اقرار به حشر جسماني منصوصٌ عليه اناجيل است در مواضع كثيره.» ايشان شش مورد از اناجيل را هم ذكر فرموده اند كه در آنها تصريح به جسماني بودن معاد شده است ؛ آنگاه فرموده اند: امّا اين نكته لازم به يادآوري است كه اگرچه علماي مسيحي و اناجيل تصريح به جسماني بودن معاد دارند ولي درباره ي لذّات و آلام و عذاب اخروي مي گويند: در آخرت لذّت و عذاب ، روحاني است نه جسماني ؛ و اين يكي از صدها موارد تناقض در عقائد مسيحيت است.(همان، ص121)
شايان ذكر است كه گروهي از خداپرستان ليبرال و نئوارتدكس اين گونه تصريحات كتاب مقدس مسيحيان را انكار و قائل به روحانيّت معاد شده اند.
مسئله ديگري كه نبايد از آن غفلت كرد مسئله رستاخيز حضرت مسيح است كه نصاري به آن قائلند ؛ اينها معتقدند كه حضرت مسيح كشته شد ولي بعد از مرگ دوباره زنده شد ؛ و اين رستاخيز در همين دنيا و جسماني بود؛ و بر اين مطلب در موارد متعددي از اناجيل تصريح شده است.(انجيل يوحنا 1/23، مرقس 15/45، مثي 28/9، لوقا 24/34 و يوحنا 20/25 و ... )
بنا بر اين ، مسئله رستاخيز مسيح را با مسئله رستاخيز و معاد مردگان در مسيحيت نبايد خلط نمود.
مسيحيان درباره ي رستاخيز و معاد مردگان بر اين باورند كه حضرت عيسي مسيح ــ كه به اعتقاد آنها همان خداست كه به صورت بشر در آمده است ــ از آسمان فرود خواهد آمد و هزار سال در زمين حكومت خواهد كرد ؛ بعد از هزار سال ، روز داوري فرا خواهد رسيد و مسيح ، قيامت را برپا خواهد نمود و بين مردم داوري خواهد كرد ؛ و گروهي را به بهشت و گروهي را به جهنم خواهد فرستاد. از ظاهر كلمات مسيحيان چنين بر مي آيد كه جايگاه اين رستاخيز همين دنياي مادّي خواهد. همچنين از سخنان رايج در زبان اصحاب كليسا و دعاهايي كه در مناسبتهاي مختلفي چون دفن مردگان مي خوانند ، چنين بر مي آيد كه آنها به حيات روح بعد از مرگ نيز اعتقاد دارند لكن در كيفيّت اين حيات سخن روشني ندارند.
براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد:
- درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت ؛ تأليف محمد رضا زيبائي نژاد
- كلام مسيحي ؛ تأليف توماس ميشل ؛ ترجمه حسين توفيق
2. روشن است كه تا قبل از ظهور اسلام هر كس به حضرت عيسي (ع ) و دين مسيح ايمان آورده و براساس قوانين آن دين عمل كرده و از دنيا رفته است ، حساب و كتابش براساس همان دين خواهد بود. همچنين كساني كه پيرو واقعي حضرت موسي (ع ) و يهوديّت واقعي بوده اند و قبل از ظهور حضرت عيسي (ع) از دنيا رفته اند ، طبق مقرّرات آن دين مورد مؤاخذه و حساب واقع مي شوند امّا بعد از ظهور دين مقدّس اسلام ، همه ي اديان پيشين منسوخ شده و پيروان ساير اديان ، موظّف به پيروي از دين اسلام مي باشند . خداوند متعال مي فرمايد: « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين . ـــــــــــ و هر كس جز اسلام آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زيانكاران است» (آل عمران:85 ) ؛ البته به شرط آن كه نداي اسلام به گوش آنها رسيده باشد. چون با رسيدن نداي اسلام به گوش پيروان ساير اديان ، عقلاً و شرعاً ـ به شرع خودشان ـ بر آنها واجب است كه به تحقيق درباره ي اسلام بپردازند و اگر در ضمن اين تحقيق ، حقّانيّت يا رجحان اسلام بر آنها ثابت و حجّت بر آنها تمام شد از آن به بعد عذري نخواهند داشت. امّا اگر در ضمن تحقيق ـ به فرض بعيد ـ حقّانيّت يا رجحان اسلام نسبت به دين خودشان ، بر آنها ثابت نشد ، در آن صورت بر اساس دين خودشان با آنها رفتار خواهد شد. همچنين اگر كسي نداي اسلام را شنيد ولي تحقيق نكرد باز مقصّر بوده معذّب خواهد شد ؛ چون هيچكدام از اديان سابق ، ادّعاي خاتميّت ندارند لذا هر دين جديدي كه مطرح مي شود بر پيروان اديان قبل از اسلام ، منطقاً لازم است كه آن را برسي نمايند. امّا بر مسلمين ، چنين تحقيقي در باب مدّعيّان نوظهور دين ، لازم نيست ؛ چون خاتميّت اسلام از ضروريّات و قطعيّات اسلام است.