چهارشنبه 5 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

. معاد جسماني
بين معتقدين به معاد ، در مورد كيفيّت عالم آخرت سه نظر عمده وجود دارد. عدّه اي بر آنند كه عالم آخرت فقط عالم روحاني است و بدنها محشور نمي شوند. اين نظر در بين مسلمين به برخي از حكماي مشاء و عدّه اي از اشراقيّون نسبت داده شده كه تعداد قابل ذكري ندارند. عدّه اي ديگر معتقدند كه حشر انسانها با روح و بدن است و بدن اخروي از هر جهت شبيه همين بدن مادّي است ؛ لذا آخرت نيز عالمي مادّي و عنصري است. اكثر متكلمين مسلمان ، بخصوص متكلمين اعصار گذشته طرفدار اين نظريّه اند. اكثر مردم مسلمان نيز چنين ديدي نسبت به آخرت دارند.
خود اين گروه نيز دو دسته اند. برخي بر آنند كه بدن محشور در آخرت ، عيناً از همين موادّ بدن دنيايي تشكيل خواهد شد. يعني خداوند متعال دوباره ذرّات پخش شده ي بدن دنيوي را گرد آورده و به صورت اوّلش بازسازي خواهد نمود. بارزترين شبهه اي كه بر اين نگره وارد شده شبهه ي آكل و مأكول است. امّا عدّه اي ديگر معتقدند كه بدن اخروي بدن مادّي است ؛ ولي لزومي ندارد كه موادّ تشكيل دهنده ي آن ، عين ذرّات پخش شده ي بدن دنيوي باشند ؛ بلكه بدن اخروي از هر موادّي درست شود بدن خود شخص خواهد بود. چون تشخّص و حقيقت وجودي فرد به روح اوست نه به موادّ بدن او . لذا با اينكه در طول يك عمر ، بارها موادّ بدن انسان در اثر مرگ سلولها عوض مي شود ولي باز انسان همان انسان است. لذا طبق اين بيان ، كه مقبولترين نگرش كلامي در ميان متكلّمين عقل گراست ، شبهاتي چون شبهه ي آكل و مأكول منتفي خواهند بود.
نظريّه ي سوّم ، نظريّه ي فيلسوفان مكتب حكمت متعاليه (مكتب فلسفي ملاصدرا) است. طبق اين نظر ، حشر انسانها ، هم با روح است هم با جسم ؛ ولي جسم اخروي مثل جسم دنيايي ، جسم مادّي نيست. اكثر مردم جسم را با مادّه يكي مي انگارند ولي از نظر اين مكتب فلسفي ، جسم و مادّه با هم يكي نيستند. ـــ بيان تفاوت مادّه و جسم نيازمند بحث مجزايي است لذا در مجال از بيان آن پرهيز مي شود. به عقيده ي ملاصدرا و پيروان مكتب فلسفي او ، عالم خلقت داراي سه مرتبه ي كلّي است كه هر مرتبه ، علّت ، حقيقت و باطن مرتبه ي پايين تر از خود است. لذا اين سه عالم در عرض هم نيستند بلكه همواره عالم بالاتر بر عالم پايين تر احاطه ي وجودي دارد ؛ امّا نه مثل كرات تو در تو بلكه مثل احاطه ي روح بر ذهن و ذهن بر صور ذهني.
پايين ترين مرتبه ي عالم خلقت ، عالم مادّه است كه بارزترين مشخّصه ي آن حركت است. زمان نيز از مختصّات اين عالم است چون زمان چيزي نيست جز مقدار حركت. امّا بالاترين مرتبه ي عالم خلقت ، عالمي است منزّه و مبرّا از مادّه و آثار و محدوديّتهاي مادّه نظير شكل و رنگ و اندازه و امثال آنها. فلاسفه ي اسلامي اين عالم را عالم عقول مجرّده يا عالم جبروت مي نامند. ملائك عظام همچون جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل و اسرافيل از ساكنان اين عالمند. عالم ديگري نيز وجود دارد كه واسطه بين اين دو عالم بوده عالم مثال ناميده مي شود. بنا به باور اين حكما ، عالم برزخ مطرح در متون ديني نيز جزئي از عالم مثال است. اين عالم از جهاتي شبيه عالم عقول بوده فاقد مادّه و حركت و زمان است و از جهاتي نيز شبيه عالم مادّه بوده داراي شكل و رنگ و اندازه و امثال آنهاست. از نظر فيلسوفان صدرايي در اين عالم ، جسم وجود دارد ولي اجسام آن غير مادّي اند. اجسام اين عالم شبيه موجوداتي هستند كه انسان در خواب مي بيند يا در قوّه ي خيال تخيّل مي كند. چرا كه موجودات ذهني انسان نيز فاقد مادّه و حركتند. ــ توجّه: حركت معناي ويژه اي در فلسفه دارد كه طبق آن معنا ، حركت موجودات ذهني و خيالي حركت محسوب نمي شوند. تصوّر حركت با خود حركت يكي نيست. همانطور كه هنرپيشه هاي داخل فيلم يا انيميشن به ظاهر حركت مي كنند ولي در حقيقت حركت ندارند. ـــ
بر اين اساس ، ملاصدرا و پيروان كتب فلسفي او ، بر اين باورند كه انسان بعد از مرگ همچنان داراي بدن خواهد بود ولي بدني از سنخ اجسام مثالي نه بدن مادّي. همچنين بعد از وقوع قيامت باز انسان داراي بدن خواهد بود كه آن هم بدني است غير مادّي. البته بايد توجّه داشت كه منظور اينان از جسم غير مادّي ــ آنگونه كه به غلط مشهور شده ــ جسم مثالي نيست. در حكمت متعاليه برتر از جسم مثالي جسم ديگري نيز اثبات شده كه آن را جسم عقلي گفته اند. اين جسم به اعتباري عين جسم مثالي و به لحاظي ديگر غير آن است ؛ همان گونه كه جسم مثالي نيز به يك نگرش عين جسم طبيعي و به نگاه ديگري غير آن است. لذا برخي از منتقدينِ نگره ي صدرايي كه متوجّه سخن وي بوده اند بر او اشكال نموده اند كه جسم اخروي مورد نظر شما در حقيقت همان روح است ؛ لذا شما نيز در حقيقت قائل به معاد روحاني صرف هستيد. امّا حكماي صدرايي بر اين اعتقادند كه اين منتقدين از درك جسم اخروي مورد نظر آنها عاجزند ؛ لذا گاه آن را با جسم مثالي و گاه ديگر با روح اشتباه مي كنند. حكماي صدرايي براهيني نيز براي معاد مورد نظر خود اقامه نموده اند. لكن ايشان معمولاً از علني نمودن معاد مورد نظر خود اِبا داشته آن را در كلاسهاي عمومي فلسفه نيز مطرح نمي كنند كجا رسد در محيطهاي غير فلسفي. حكماي طراز اوّل صدرايي همواره بخش معاد اسفارملاصدرا را براي خواصّ تدريس مي كنند ؛ و تنها سيماي رقيق شده اي از آن را در مجامع علمي مطرح مي كنند.
2. معراج جسماني
در باب معراج نبوي نيز دو نظر عمده وجود دارد. عدّّه اي آن را صرفاً روحاني و در مقابل گروه ديگري آن را روحاني و جسماني دانسته اند. خود گروه دوم نيز دو طايفه اند. اكثر متكلّمين بر اين باورند كه عروج آن حضرت در تمام مراحل آن با همين جسم مادّي عنصري بوده است. حتّي تعدادي از اينها آسمانهاي هفتگانه ي مطرح در روايات معراج را هم مادّي دانسته اند. در مقابل ملاصدرا و طرفدران او بر اين عقيده اند كه سير معراجي آن حضرت جسماني بوده ولي بدن آن حضرت در هر عالمي متناسب با آن عالم بوده است. سير آن حضرت از مكّه تا بيت المقدّس با بدن مادّي ، در عالم مثال با بدن مثالي و در عالم عقول با بدن عقلي بوده است ؛ و در فراتر از عالم عقول (عرش و مافوق آن) با روح بوده است كه موجودي است فراعقلي و از سنخ ظهورات اسمائي.
3. آنچه در باب معاد و معراج جسماني براي يك مسلمان غير مجتهد در مباحث اعتقادي لازم است ، اعتقاد به اصل اين مطلب است نه جزئيّات آن. لذا همين مقدار كه كسي به جسماني ـ روحاني بودن معاد و معراج نبوي معتقد باشد كافي است و لزومي ندارد كه سنخ جسم را هم مشخّص نمايد.
[پايان كد انتخابي][كامل از كد89533]
براى روشن شدن پاسخ صحيح و معقول لازم است، به دو نكته مهم توجه كنيم:
نكته اول. سنخيت روح و بدن؛ ذرات بدنى انسان، داراى يك ارتباط تكوينى با روح است كه اين ارتباط، معلول اتحادى است كه در زندگى دنيايى با تعلق روح به بدن پيش مى آيد؛ يعنى، با تعلق روح به بدن در دنيا، اتحاد خاصى ميان آن دو به وجود مى آيد و با ادامه اين تعلق تا پايان عمر دنيايى هر انسان، وابستگى روح و بدن به يكديگر شديدتر و كامل تر شده و تثبيت مى شود و در نتيجه، ارتباط مخصوصى ميان روح و بدن تحقق مى يابد.
اين نحوه اتحاد به صورتى است كه آثار روح در بدن و خصوصيات بدن در روح اثر مى گذارد. اين نوع ارتباط و سنخيت و وجود يك سلسله خصوصيات مشترك ميان روح و بدن - كه آن دو را به يكديگر مرتبط كرده و پيوند مى دهد - يك امر تكوينى و واقعى است.
نكته دوم. بقاى اين سنخيت؛ اين نحو ارتباط تكوينى، نه تنها با جدا شدن روح از بدن از بين نمى رود؛ بلكه حتى با عارض شدن تحوّلات و تبدّلات در بدن و روح هم معدوم نمى گردد؛ يعنى، پس از جدا شدن روح از بدن و پس از تبدّلِ بدن به خاك، اين سنخيت در ذرّات و اجزاى خاكى باقى مى ماند و ذرات خاكى حامل آن است.
همچنين روح هم با تحوّلاتى كه در برزخ به تناسب خود برايش رخ مى دهد، حامل اين سنخيت است. بنابراين، ارتباط تكوينى موجود ميان روح و جسم هر انسانى، با تغييرات و تبدّلاتى كه براى هر دو پيش مى آيد و بر اساس لزوم و ضرورت تحوّل - كه بايد هم پيش بيايد - از بين نرفته و باقى است.
حال اين تبدّل، مثلاً تبدّل جسم به خاك باشد، يا تبديل ديگر و چه اين تحوّل يك بار باشد، يا چند بار و به صورت تغييرات متوالى و چه تحوّل در ناحيه روح به تناسب آن باشد، يا در جانب بدن؛ در هر صورتى، روح و جسم با يكديگر ارتباط و سنخيت داشته و خواهند داشت.
بر اساس اين دو نكته؛ در يك مرحله بايد دوباره روح به بدن تعلق بگيرد و مجدداً بدن براى روح باشد؛ يعنى، در اول حشر و پس از «نفخه احيا»، هر روحى به سوى ذرات بدن خود و ذرات هم به سوى روح خود كشيده مى شود و با وجود تحوّلاتى در هر دو جانب، باز روح، جسم خود را و جسم، روح خود را پيدا مى كند و در يك شرايط خاص، بر پايه همين سنخيت موجود ميان روح و ذرات بدنى، دوباره ذرات بدنى به صورت بدن در مى آيد و به طرف روح كشيده مى شود. روح نيز به سوى اين ذرات كشيده مى شود و دوباره با هم اتحاد پيدا مى كنند.
امّا براى ورود به عالم قيامت بايد روح و جسم، با تحولاتى قابليت ورود را كسب كنند؛ زيرا بدن مادى و روح برزخى و در مجموع موجودات و عوالم وجود، احكام و آثار و خواص خود را داشته؛ با اين خصوصيت ها با عالم حشر و عوالم بالاتر از آن و احكام و آثار آنها نمى سازد و با آنها متناسب نيست بنابراين، بايد تمام هستى و از جمله بدن خاكى و روح برزخى، اين نقايص و خصايص را از دست داده و خصوصيات جديدى را كسب كند.
دوام بهشت ها و جهنم ها، نعمت ها و عذاب ها و زوال ناپذيرى آنها و نيز آثار متعدد و خاص آن عوالم - كه از آيات و روايات استفاده مى شود - مانند نفى آثار سوءِ خوردن و آشاميدن، نفى بعضى از عوارض نامطلوب از انسان هاى بهشتى، نفى پيرى و شكستگى و مريضى و نظاير آنها، سوختن بدن و در عين حال باقى بودن بدن، همه گوياى اين حقيقت است كه عالم حشر، قوانين و احكام خاص خود را دارد و به كلى با نظام هاى ديگر - از جمله نظام دنيوى و برزخى - متفاوت است. از اين رو بايد مجموعه هستى و موجودات، سنخيت جريان آن نظام را پيدا كنند.
در حقيقت «نفخه اول» براى محو چنين نقايصى است كه ريشه در وجه الخلقى موجودات دارد. حتى با اين نفخه، - چنان كه توضيح داده شد - نظام برزخى و نظام هاى بالاتر و موجودات در آن - از جمله مجرداتى چون ملائكه - باطل و فانى مى گردنداين توضيح لازم است كه ما يك باطن نداريم، بلكه باطن ها داريم. برزخ ظهور يك باطن و مرتبه اى از مراتب باطن هاى دنياست و بالاتر از اين باطن، باطن هاى ديگرى نيز وجود دارد. حتى خود قيامت هم داراى مراتب و باطن ها است و يك باطن ندارد. با توجه به اين حقيقت اين كه گفته مى شود، با نفخ اول نظام برزخى و نظام هاى بالاتر كه آنها نيز باطن نظام برزخى و محيط بر آن بوده، محو و باطل مى گردند، منافاتى با باطن بودن آنها براى نظام هاى پايين تر ندارد، بلكه در سير تكاملى هر نظام و وجودى بايد اين مراحل طى شود و با از ميان رفتن باطن مرتبه پايين تر، باطن برتر و بالاترى به ظهور رسد. و با نفخه دوم و ظهور جنبه «وجه اللهى» قابليت حضور در محشر را مى يابند. بنابراين، با نفخ اول، بدنى كه در عالم خاكى و نظام دنيوى است، نقايص خود را از دست داده، سر فصل خاصى را در تداوم حركت خود پشت سر مى گذارد.
روح نيز با نفخ اول، در عالم برزخ با بطلان و محو شدن جنبه «خلقى»، در آن عالم تحوّل اساسى پيدا كرده، مرتبه اى چشمگير و ممتاز را در ادامه حركت خود، شاهد است و با «نفخه احيا»، جسم و بدن مادى - مانند همه ماديات و اجسام ديگر - با جنبه «وجه اللهى» ظاهر مى گردند. روح نيز همچون موجودات برزخى و مجرد، با تحوّل جدّى بارز شده و بدن و روح با قوانين جديد و خاص نظام حشر و از دست دادن نقايص خود، پيوند دوباره مى يابند.
قرآن و احاديث، با تعابير گوناگون به اين حقيقت اشاره دارند كه: «جسم و روح» به تبع همه موجودات ديگر، تحوّل اساسى پيدا مى كنند و با محو و بطلان نقايص و وجهه خلقى خود، با ويژگى جديد و مخصوص به عالم قيامت با نفخه دوم، با جنبه «الهى» خود ظاهر و بارز مى گردند.
هر روحى به سوى جسم خود و هر جسمى به سوى روح خود كشيده شده، به هم ديگر مى رسند. آيات قرآن، حكايت گر اين واقعيت اند كه ذرات بدن و جسم، قبل از پيوند دوباره روح و بدن، با تحوّل كلى عالم متحوّل مى گردد. به بيان ديگر، بر اساس بيان قرآن كريم، ذرات بدن خاكى و زمينى هر انسانى، همگام با همه زمين و اجزا و قطعات آن و همگام با همه نظام مادى و موجودات آن، مبدّل گشته و به صورت ديگرى - كه صورت بالاتر، كامل تر و لطيف تر است - درمى آيد.
در اين تحوّل كلى نظام مادى - كه داراى مراحل، مراتب و به صورت تدريجى است - موجودات سرابى كه حق و حقيقت مى نمايند، زايل و هلاك مى گردند و باطن و حقيقت آنها كه در پشت حجاب وجودات فعلى و سرابى قرار گرفته - به ظهور مى رسد؛ باطن هايى كه در واقع، آن سوى زمين و آسمان ها و موجودات آنها است؛ آن سويى كه به حق مرتبط و به حق قائم بوده و از او است و نشان دهنده اوست.
ذرات بدن خاكى انسان نيز در پرتو اين تحوّل اساسى، متحوّل گشته، چهره واقعى اش - كه به طرف حضرت حق و از او است - تجلّى مى كند.
بايد توجه داشت كه اين تحوّل، به عينيّت ذرات بدن ما لطمه نمى زند؛ بلكه اين ذرات همان است؛ امّا تكامل يافته. بدن مادى تبديل به خاك شده و در تحوّل كلى عالم، صورت خاك را از دست مى دهد و صورت - مثلاً موجى - به خود گرفته، به ذرات لطيف ترى درمى آيد.
اين تبدّل، تغيير ماهوى نيست؛ بلكه بدن در سيرتكاملى خود، تبديل به خاك مى شود و پس از آن، از مرحله خاكى گذشته و به صورت ذرات لطيف ترى مى آيد و نواقص خود را جا مى گذارد. بايد توجه داشت كه تحوّل يك دور يا چند دور، تفاوتى ندارد و به هويت و عينيت بدن و اين همانى انسان، خللى وارد نمى سازد.
سپس از اين چنين ذرات بدنى اى - كه با وجود بالاتر و با وجود حقيقى جلوه گر شده است - بدن ساخته مى شود؛ يعنى، اين ذرات پس از يافتن اين وجود حقيقى و جنبه «وجه اللهى» به صورت بدن در مى آيد و بر اساس سنخيت موجود ميان بدن و روح، آن دو با يكديگر متحد مى شوند و در محشر حاضر مى گردند.
امّا نكته حائز اهميت و دقت آن كه بدن اخروى در عين اين كه همين جسم و بدن است از همان ذرات بدنى هر انسانى، بدن اخروى او تشكيل شده است و همان ذرات است كه پس از تبدّلاتى به صورت بدن جديد درآمده است؛ در عين حال در اثر همين تبدّلات، داراى احكام و آثار جديد و ديگرى مى شود كه قبلاً نداشت و يكى از عمده ترين آنها اين است كه به اقتضاى روح آدمى، بدن درست مى شود. اگر روح، روحى باشد كه انسانيت خود را از دست نداده باشد، آن بدن به شكل انسان مى شود و با روح متحد مى گردد. امّا اگر روح، روحى باشد كه مسخ شده و در حقيقت اوصاف حيوانى يافته است، بدن هم به صورت همان حيوانى كه خصلتش بر روح غلبه كرده، درمى آيد و با روح متحد مى شود.
حضرت رسول(ص) به همين حقيقت اشاره كرده، فرموده اند: «در اول حشر، ذرات بدن به اقتضاى روح، بدن مى شود و از اين رو، برخى از انسان ها به صورت ميمون و خوك و حتى با چهره هاى بدتر از آن دو محشور مى گردند».
سرّ اين مسأله همان است كه رسول اكرم(ص) به آن اشاره كردند كه ذرات به اقتضاى روح، بدن مى گردد. به عنوان مثال در همين عالم دنيوى نيز چنين است؛ يعنى، مواد اوليه نظام مادى - از آب، خاك، هوا و نور - به اقتضاى روح در اين بدن ها شكل پيدا مى كند. آب كه وارد بدن مى شود و تحليل مى گردد، به اقتضاى روح ما - كه انسانى است - شكل بدن انسانى مى گيرد؛ ولى در بدن حيوان به شكل حيوان مى شود.
روح عقرب اقتضا مى كند كه آب، بدن عقربى درست كند. هوايى هم كه استنشاق مى كنيم، چنين است. هر روحى اين هوا را به شكل و اقتضاى خود در مى آورد. از اين رو، در نظام قيامت كه داراى احكام و آثار خاص خود است، اگر روح انسانيت باقى نبود، اين ذرات لطيف بدنى، جسمى به اقتضاى همان روح خواهد ساخت و سپس با آن، بر اساس ارتباط تكوينى كه ميان روح و جسم وجود دارد متحد خواهد شد.
در پايان، روايتى را كه بيانگر چگونگى ظهور روح و بدن در عالم حشر بوده و حكايتگر گوشه اى از حقيقت پيوند دوباره روح و بدن است، نقل مى كنيم:
در كتاب احتجاج از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «حقيقت آن است كه روح در جايگاه [ و قالب ] خويش قرار گرفته است: [ عالم برزخ ] روح نيكوكار در روشنايى (نور) و گشايش است و روح بدكار در تنگنا و تاريكى. بدن [ پس از مرگ ]به خاك تبديل مى شود، چنان كه از آن، آفريده شده بود و بدن هايى كه درندگان و كرم ها خورده و پاره پاره كرده [ و آنها را دفع كرده اند] همه [ اينها ]در خاك، نزد كسى كه از علم او ذره اى در تاريكى هاى زمين پوشيده نيست و عدد و وزن اشيا را مى داند (يعنى خداوند سبحان) محفوظ مى ماند.
خاك روحانيان [ و كسانى كه ملكوتى و الهى اند و از دنيا بريده و رو به خدا آورده اند، مانند مؤمنان و مخلصان ]همچون طلا در ميان خاك است؛ پس هنگامى كه زمان برانگيختن فرا رسد، بر زمين باران زندگى [ كه باران خاصى بوده و از اين باران هاى معمولى نبوده، بلكه با تحوّل زمين و آسمان ها، آن باران نيز متحوّل و باران خاصى شده است ]مى بارد و زمين مى رويد [ و رشد مخصوصى پيدا مى كند ]و سپس به شدت هم چون تكان خوردن مَشك حركت مى كند.
خاك آدمى مانند طلاى به دست آمده از خاك شسته شده با آب و [ همچون ]كره برآمده از شير زده شده مى گردد. پس خاك هر بدنى جمع شده، به اذن خداوند توانا، به مكان روح منتقل مى گردد و سپس صورت ها به اذن خداوند صورتگر و صورت دهنده، مانند هيأت هاى خود، باز مى گردند و روح در آنها وارد مى شود؛ چنان [ اين اتحاد و پيوند دوباره روح و بدن ] به كمال [ دوباره ]ساخته مى گردد كه كسى از خود، چيزى را انكار نمى كند».... قال [ الصادق(ع)]: «انّ الروح مقيمة فى مكانها روح المحسنين فى ضياء و فسحة و روح المسى ء فى ضيق و ظلمة و البدن يصير ترابا منه خلق و ما تقذف به السباع و الهوام من اجوافها فما اكلته و مزقته كل ذلك فى التراب محفوظ عند من لايعزب عنه مثقال ذرة فى ظلمات الارض و يعلم عدد الاشياء و وزنها و ان تراب الروحانيين بمنزلة الذهب فى التراب، فاذا كان حين البعث مطرت الارض فتربوا الارض ثم تمخض مخض السقاء فيصير تراب البشر كمصير الذهب من التراب اذا غسل بالماء و الزبد من اللبن اذا مخض فيجتمع تراب كل قالب فينقل باذن الله تعالى الى حيث الروح فتعود الصور باذن المصور كهيئتها و تلج الروح فيها فاذاً قد استوى لاينكر من نفس شيئاً» (بحارالانوار، ج 7، ص 38، روايت 5؛ ر.ك: قيام قيامت، صص 74 - 84).

جامع اين ذره ها خورشيد بود       بى غذا اجزات را داند ربود
آن زمانى كه درآيى تو ز خواب       هوش و حس رفته را خواند شتاب
تا بدانى كان ازو غايب نشد       باز آيد چون بفرمايد كه عُدْ

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group