علم نامحدود و بی نهایت الهی
از مهم ترین اوصاف پروردگار مسأله علم و دانایى او است که تمام عالم هستى و ذات پاک خودش را شامل مى شود، و ذرهّ اى در این عالم پهناور از علم نامحدود او پوشیده و پنهان نیست. آفرینش جهان، نظم آن و همبستگی دقیق اجزای عالم، همه نشانه ای از علم مطلق خداوند و آفریدگار این جهان است. چون تنها موجودی می تواند با این عظمت و نظم دقیق طراحی و اجرا کند که علم مطلق داشته باشد. قرآن کریم در آیه 109 سوره کهف علم الهی را به خوبی ترسیم نموده است.
قرآن کریم می فرماید: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً[1] «بگو اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شوند، دریاها پایان می گیرند پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریاها) را به آن اضافه کنیم.»
قرآن مجید در اینجا برای مجسّم ساختن عدد بی نهایت، و نزدیک ساختن معنی علم بی پایان خدا و گستردگی فوق العاده جهان هستی به افکار ما، در اینجا به بیان بسیار فصیح و بلیغی دست زده است و از اعداد زنده و جاندار استفاده کرده.
عدد زنده آن است که فکر ما را به همراه خود تا آنجا که پیش می رود ببرد و واقعیّت را آنچنان که هست در نظرها تجسّم بخشد، روح داشته باشد، عظمت داشته باشد و زبان داشته باشد.
قرآن به جای اینکه بگوید مخلوقات خداوند در پهنه هستی از عددی که یکصد کیلومتر صفر در کنار آن باشد فوق العاده بیشتر است، می گوید: اگر تمام درختان روی زمین قلم شوند، و همه دریاها مرکّب، تمام این قلمها می شکند و از بین می رود، و همه این مرکّبها تا آخرین قطره پایان می یابند، امّا حقایق عالم هستی و اسرار و رموز آن، و موجودات این جهان و معلومات پروردگار پایان نمی پذیرد.
عظمت این سخن آنگاه روشن می شود که به این واقعیّت توجّه کنیم که عدد «سبع» (هفت) در اینجا عدد «تعداد» نیست، بلکه عدد «تکثیر» است و به تعبیر دیگر مفهومش این است که اگر دریاهای بسیار بر آن بیفزاییم باز کلمات اللّه پایان نمی یابد.
فکر کنید این عدد تا چه اندازه زنده و جاندار است، عددی است که فکر انسان را با خود می کشد و به سوی بی نهایت پیش می برد.
عددی است، که هر کس، چه ریاضیدان و چه بی سواد، درک عظمت آن را می کند و به گستردگی و ابهتش آشنا می شود.
آری علم خدا از این هم بالاتر است، علمی است نامحدود و بی نهایت. علمی است که قلمرو آن سرتاسر جهان هستی است و گذشته و آینده تاریخ، عالم و همه اسرار و رموز و حقایق را در بر می گیرد.[2]
سیّد قطب در تفسیر این آیه چنین می گوید:
«[این آیه علم محدود بشری را در مقایسه با علم نامحدود و نامتناهی الهی به تصویر کشیده و با ارائه مثالی محسوس که از خصائص تعابیر قرآنی در تصویرگرائی اشیاء است آن را به محدوده فکر ناقص بشر نزدیک ساخته است.
...دریا بیشترین و گسترده ترین چیزی است که بشر آن را می شناسد، همچنین بشر هر چه را که می خواهد بنگارد، از مرکّب بهره می جوید و بوسیله آن تمامی علوم خود را- که به گمان خود فراوان است!- به رشته تحریر در می آورد.
قرآن، دریا را با گستردگی و ژرفایش برای ایشان چون مرکّبی ترسیم نموده است، که بخواهند تا با آن کلمات الهی را که نشانگر علم الهی است به رشته تحریر درآورند، اما این دریا تمامی می پذیرد، حال آنکه هنوز کلمات الهی تمامی نپذیرفته است. سپس از دریای دیگری کمک می گیرند، امّا آن نیز به همین سرنوشت گرفتار می شود، سپس دریای دیگر و...و کلمات الهی هنوز در انتظار مرکب هایی است که آن را رقم زند.
و این چنین با ارائه تصویری محسوس و حرکتی پویا، معنای غیر محدود را به اندیشه های محدود بشری نزدیک می نماید.
اساسا معانی کلّی و مجرّد تا زمانی که به صورت محسوس و ملموس ارائه نگردیده، برای اذهان بشری غیر قابل دسترس است، و عقول بشری هر قدر هم قدرت بر تعقل چنین معانی داشته باشد باز نیازمند تصاویر و اشکال و ارائه نمونه های عینی است.
... و به همین دلیل است که قرآن به ارائه مثال هایی چند برای مردم روی آورده، و معانی ژرف و بلند خود را در قالب تصاویر و مناظر و اشکال و امور محسوس ارائه نموده است، همانگونه که در این مثال چنین روشی در پیش گرفته است.
در این مثال دریا، نمایانگر علم بشری است که انسان آن را زیاد و گسترده می پندارد حال آن که - با وجود وسعت آن - بسیار محدود است. و کلمات الهی نمایانگر علم الهی است که حدّ و اندازه ای ندارد و بشر نهایت آن را درک نمی کند، بلکه اساسا تلقّی درستی از آن ندارد و نمی تواند آن را به نگارش درآورد تا چه رسد به آن که بخواهد حقیقت آن را دریابد.»[3]
پی نوشت ها:
[1] کهف، 109.
[2] تفسیر نمونه، ج 12، ص 574 و 575. با تلخیص.
[3] تفسیر فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2296 و 2297.