تفاوت انسانها به نوع نگاهی است که به حوادث بیرون خود دارند. یک نوع نگاه باعث میشود انسان در حوادث صبور، مقاوم و امیدوار باشد و یک نوع نگاه انسان را شکننده، سست، نامید و افسرده میکند و در نتیجه در حوادث مختلف به راحتی خُرد میشود.
آن چیزی که ما باید از خداوند متعال بخواهیم این است که نوع نگاهمان به عالم را نگاهی واقعبینانه قرار دهد. در برخی کتب از پیامبر اکرم (ص) این دعا نقل شده است: «اللهم ارنی الاشیاء کما هی؛ خداوندا! امور را آنگونه که هست به من نشان بده». اگر انسانها واقعیات را ببینند میتوانند درست هم آن را تحلیل و تحمل کنند.
ماه محرم یکی از تورهای خداوند است که به وسیلۀ آن بندگان خود جمع میکند و به سوی خود میکشاند، ایام اعتکاف، شبهای قدر و ... نیز همینطور است.
عبادات انسان را بالا میبرد و رشد میدهد، اما باید توجه داشته باشیم که گاهی اوقات عبادات میتواند عُجب و غرور بریا فرد بیارود، اما بلاها انسان را بالا میبرد و نه تنها عجب نمیآورد بلکه انکسار و شکستگی هم برای او ایجاد میکند. حکمتهای زیادی در بلاها وجود دارد که مهمترین آن، تواضع و رشد انسان است. امام سجاد (علیهالسلام) در صحیفه سجادیه میفرماید: «خدایا شُکرت بر ندادهها را بیش از شکر بر داده به من عطا فرما».
دو زن در طول تاریخ بودند که کاری کردند هر دینداری واقعی تا قیامت مدیون این دو زن است؛ به طوری که وقتی همسرانشان مجبور و مأمور به سکوت بودند این دو زن وارد میدان شدند و کاری کردند بار تمام دین را به دوش کشیدند که یکی، وجود مقدس حضرت زهرا (س) است که وقتی حضرت علی (ع) مأمور به سکوت بودند و به میدان آمدند و دیگری، حضرت زینب (س)، دختر بزرگوارشان بودند که وقتی امام سجاد (ع) مأمور به سکوت بودند وارد میدان شدند.
در نقلها و روایات متعددی آمده است که امامت، مدیون حضرت زینب علیه السلام است؛ به طوری که ایشان از جان مبارک امام سجاد (ع) دفاع کرده و با تمام وجود، از ایشان حمایت کردند.
هنگامی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، برای اتمام حجت، درخواست یاری کردند، فرزند بیمارشان امام سجاد (ع) روانه میدان شدند و حضرت زینب (س) با سرعت حرکت کردند تا امام سجاد (ع) را از رفتن به میدان نبرد باز دارند و امام حسین علیه السلام نیز به خواهر بزرگوارشان فرمودند: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر (ص) در روی زمین قطه میشود.
پس از واقعه عاشورا و در لحظه هجوم دشمنان به خیمه ها، شمر تصمیم گرفت امام سجاد (ع) را به شهادت برساند، ولی حضرت زینب (س) فریاد زدند: تا من زنده هستم، نمیگذارم جان زین العابدین (ع) در خطر افتد. اگر میخواهید او را بکُشید، اول مرا بکُشید که دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام سجاد (ع) صرف نظر کرد.
زمانی که ابن زیاد، فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، حضرت زینب (س)، آن حضرت را در آغوش کشیدند و با خشم فریاد زدند:ای پسر زیاد! خون ریزی بس است. دست از کُشتن خاندان ما بردار و ادامه دادند: «به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد. اگر میخواهی او را بکُشی، مرا نیز با او بکُش.» و ابن زیاد به حضرت زینب (س) نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکُشم. او را واگذارید.
حضرت زینب (س) دست پرورده پنج تن بودند و در واقع، پنج معصوم، ایشان را تربیت کرده بودند. پیامبر اکرم (ص)، حضرت امیر مومنان (ع)، حضرت زهرا (س)، حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام حسین (ع)، استاد ایشان بودند و درواقع، شاگردی چنین بزرگان و معصومینی چه شاگردی خواهد بود و حضرت زینب (س) از هر یک از پنج تن، یک خصلت را به ارث برده بودند؛ به طوری که از جد بزرگوارشان، حضرت محمد (ص) عقل و معرفت را به ارث بردند و عقیله بنی هاشم (ع) شدند و وقتی حضرت زینب (س) دم دروازه کوفه سخنرانی میکردند امام سجاد (ع) فرمودند: عمه جان! شما دانشمند و عالِمس هستید که استاد شما خداوند متعال هستند.
پنج تن آل عبا معلمان و اساتید حضرت زینب (س) بودند، ایشان از هر یک از این معلمان بزرگوار به صفاتی متصف شد، از پیامبر اکرم (ص) فهم و عقل و درایت را گرفت و عقیلۀ بنیهاشم شد که امام سجاد (علیهالسلام) دربارۀ ایشان فرمود: «أنتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»؛ [اى زینب!] تو، بحمداللّه، عالمى هستى که نزد کسى تعلیم ندیدى و دانایى هستى که نزد کسى نیاموختى. (بحار الانوار ج 45 ص 199).
حضرت زینب (س) از حضرت علی (ع)، پدر بزرگوارشان شجاعت را به ارث بردند؛ به طوری که وقتی ایشان دم دروازه کوفه به سخنرانی پرداختند، مردم میگفتند که علی (ع) دوباره زنده شدند و در مجلس ابن زیاد که دنبال بهانه برای کُشتن این بزرگواران میگشت، ناگهان شروع کرد به اهل بیت (ع) زخم زبان زدن و گفت: الحمدلله که شما را مفتضح کرد و مردانتان را کُشت و دروغ شما را روشن کرد. سپس، حضرت زینب (س) با شجاعت فرمودند: خدا را شکر که پیامبر (ص) را به ما دادند و از ما اهل بیت (ع) هستند و ما را از هر آلودگی پاک کرد. میدانی چه کسی دروغگوست؟ دروغگو آدم فاسق است و ما نیستیم و شما هستید و اگرچه بعضی از افراد هنگام صحبت کردن با ابن زیاد لکنت زبان میگرفتند، ولی حضرت زینب (س) با شجاعت، در مقابل او ایستادند و این سخنان را بیان کردند.
ابن زیاد ملعون پس از آوردن اهل بیتِ امام حسین (ع) به شام، شروع به زخم زبان زدن کرد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَحَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ وَ أَکْذَبَ أُحْدُوثَتَکُمْ»؛ شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کُشت و افسانه شما را دروغ کرد. هر کسی در مقابل ابن زیاد میخواست حرف بزند، لکنت زبان میگرفت، اما حصرت زینب (س) با صلابت فرمود: «فَقَالَتْ زَیْنَبُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکْرَمَنَا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً وَ إِنَّمَا یَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یَکْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ ستایش خدای را که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک کرد، به درستی که فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست».
حضرت زینب (س) از حضرت زهرا (س) مادر بزرگوارشان، عفت و حیا را به ارث بردند و ابویحیی مازنی میگوید چند سال همسایه علی (ع) بودم و خانه ام کنار خانه ایشان بود که زینب (س) هم در آن حضور داشتند در طول هفت سال همسایگی ما، نه تنها یک بار چهره ایشان را ندیدم بلکه صدای زینب (س) را هم نشنیدم و هنگامی که حضرت (س)، میخواستند به زیارت جد بزرگوارشان بروند حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام حسین (ع) و گاهی حضرت امیر مومنان (ع) هم، همراه ایشان میرفتند و حتی فتیله چراغی که همراهشان بود را کم میکردند تا حجم بدن مبارک ایشان دیده نشود و به همین خاطر، حضرت زینب (س) با حجاب و با وقار بودند؛ به طوری که ایشان در مجلس ابن زیاد هم صورتشان را با آستین لباس خود پوشاندند.
حضرت زینب (س) از امام حسن (ع)، برادر بزرگوارشان صبر را به ارث بردند چراکه امام (ع) بسیار صبور بودند و مظلومیتی داشتند که با صبوری خود میتوانستند این مظلومیت را تحمل کنند و شهید دستغیب فرمودند در زیارت ناحیه مقدسه، امام زمان (عج) به جدّ بزرگوارشان امام حسین (ع) فرموده اند: جدّ غریبم! از صبر شما، ملائکه آسمان تعجب کردند و شهید دستغیب فرمودند که این جمله امام زمان (عج) درمورد حضرت زینب (س) هم است.
حضرت زینب (س) از امام حسین (ع)، برادر بزرگوارشان، عزت را به ارث بردند چراکه کلید شخصیت امام حسین (ع) عزت است و کسی که در روز عاشورا، شبیهترین فرد به امام حسین (ع) شدند حضرت زینب (س) بودند و یکی از القاب ایشان، شریکة الحسین (ع) یعنی شریک امام حسین (ع) است که وقتی به دنیا آمدند و قنداق ایشان را به پیامبر اکرم (ص) دادند ایشان، قنداق را نگاه کردند و بوسیدند و شروع کردند به گریه کردن و سپس، از ایشان پرسیدند: یا رسول الله! برای چه گریه میکنید؟ فرمودند: این دختر در تمام مصائبی که برادرش حسین در کربلا خواهد کِشید با او شریک است و به همین دلیل، شریکة الحسین (ع) لقب حضرت زینب (س) شد و این شعر به همین موضوع اشاره دارد که «ترویج دین اگرچه به قتل حسین (ع) شد/ تکمیل آن به موی پریشان زینب (س) است»