سخنرانی آیت الله آقا مجتبی تهرانی؛ غیرت مومن - جلسه هفتم
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین. رُوِیَ عَن رَسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «إِنَّ الغَیْرَةَ مِنَ الایمان»؛ رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: غیرت از آثار ایمان است.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن بود. گفته شد اوّلین محیطی که قوی ترین نقشِ سازندگی را بر روی انسان دارد؛ محیط خانوادگی و رابطه پدر و مادر با فرزند است. پدر و مادر در سه بُعد نقشِ روش دادن و تربیت کردن فرزند را دارند؛ 1- دیداری 2- شنیداری 3- رفتاری. در جلسۀ گذشته، بحث ما به اینجا رسید که در ارتباط با مسئله دیداری، هم پیکره ی پدر و مادر و هم تبعات آنها از نظر پوشش، نقشِ سازندگی و تربیتی دارد و به فرزند روش می دهد. چه رسد به پوشش خودِ فرزند.
بحث به اینجا رسید که پدر و مادر باید این معنا را در نظر داشته باشند که در این رابطۀ دیداری، به نحوی عمل نکنند که آن ودیعۀ الهیّه به نام «حیاء» در درون فرزند سرکوب شود، بلکه باید او را زنده کنند نه اینکه بمیرانند؛ که جلسۀ گذشته عرض کردم در این جلسه وارد این بحث می شوم. چون در تربیت به طور کلّی نقش اساسی دارد.
نقش «حیاء» در تربیت
حیاء و شرم چیست؟ چون اینجا بحثم به روش مسائل اخلاقی است اوّل می روم سراغ تعریف علمای اخلاق. آ نها در مباحث اخلاقی یکی از رذائل اخلاقی را به عنوان «وَقاحت» مطرح می کنند که ما به آن می گوییم: بی شرمی؛ و ضدّ آن را «عفاف» می گویند. وقاحت از رذائل نفسانیّه است و عبارت است از: عدم مبالات نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و عقلیّه و عرفیّه. در مقابل آن، ما می گوییم ضد او حیاء است.(البتّه شاید در جلسۀ آینده این را بگویم که عفاف ضدّ خاص است امّا من فعلاً ضدّ عام آن را می گویم. فعلاً نمی خواهم دراصطلاحات پیچیده وارد بشوم)
تعریف حیاء
حیاء عبارت است از: محصور کردن و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و قبائح عقلیّه وعرفیّه، به جهت اینکه نکوهش نشود. مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه)هم تعریفی راجع به حیاء دارد که می فرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ»؛[1] اگر بخواهم مطلب و بحث را ساده کنم؛ حیاء یک نوع پوشش برای روح است. این تعبیر که عرض کردم تقریباً هم در آیات قرآن وارد شده است هم در روایات. که البتّه در روایات روشن تر است. در باب روح اینطور است که این برای انسان یک امری است از امور فطری و اکتسابی نیست. یک پوششی برای روح است.
حیاء در ارتباط با خداوند، دیگران و خود
آن وقت این پوشش، در روابط گوناگون قرار می گیرد. یک وقت در ارتباط با خدا قرار می گیرد، یک وقت در ارتباط با مخلوق و حتّی یک وقت در ارتباط با خود انسان قرار می گیرد. من نمی خواهم الان وارد بحث حیاء بشوم چون چندین سال پیش این را بحث کرده ام.[2] لذا تقسیم بندی می کنند و می گویند: «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی»؛ یعنی: از خدا خجالت بکش «أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق»؛ یعنی: از مردم خجالت بکش «أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس»؛ یعنی: لااقل از خودت خجالت بکش.
«الحیاء من الله»؛ عبارت از تقوا است
در بابِ آنجایی که «حیاء مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا است، تعبیر می کنند به «تقوا». شما در قرآن این تعبیر را ببینید: «یابَنی ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیکمُ لِبَاسًا یوَارِی سَوْءَاتِکمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرْ ذَلِک مِنْ ءَایاتِ الله»؛[3] ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را می پوشاند و مایه ی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.
تقوا یک چیز درونی و مربوط به روح است. پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس می کند. پوشش است. من نمی خواهم وارد تفسیر این آیه بشوم؛ که بله! برخی مفسرین در این آیه «یابَنی ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیکمُ لِبَاسًا یوَارِی سَوْءَاتِکمْ وَ رِیشًا»؛ رفته اند سراغ همین پیراهن و لباس ظاهری و... ولی یک احتمال این است که نه! مقصود حیاء است.
و در «أَنزَلنا» معنای نزول، خلقت است. در آیات زیادی هم داریم که نزول به معنای خلقت است مانند این آیه: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ»؛[4] خداوند آهن را که از آسمان پایین نینداخته است؛ غرض خلقت است. و آیاتی مثل: «وَ أَنْزَلَ لَکمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیةَ أَزْواجٍ»؛[5] «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»؛[6] که در همۀ این آیات، نزول به معنای خلقت را می گوید. حالا من نمی خواهم از بحثم منحرف شوم. عمدۀ بحثم این بود که تقوا، «الحیاءُ مِن الله» است و حیاء یک پوشش است. لذا علی (علیه السلام) در روایتی می فرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء»؛[7] بهترین لباس های دنیا، حیاء است.در این روایت خیلی دیگر روشن و شفاف است. حیاء یک پرده ای است بر روی روح.
حیاء امری فطری و آمیخته با خلقت انسان ها است
دیگر اینکه این یک امری است فطری و آمیخته شده با خلقت هر انسانی است و از مختصّات انسان هم هست. آن هایی که اهلش هستند را ارجاع می دهم به آن حدیثی که جنود عقل و جهل را دارد. در اصول کافی است و مرحوم صدرالمتألهین (رضوان الله تعالی علیه) آن را شرح کرده است. در آن روایت می فرماید: «...وَ الحَیاءُ وَ ضِدُّهُ الخُلعْ»؛[8] ضدّ حیاء را می گوید: پرده دری. خُلعْ یعنی پرده دری. پس معلوم می شود حیاء پرده است. بعد مرحوم صدر المتألهین که می خواهد حیاء را معنا کند، می فرماید: «أَلحَیاءُ غَریزَةٌ إِنسانیَّة»؛[9] حیاء غریزه ای انسانی است. بنابراین حیاء از مختصّات انسان است و امری است آمیخته به وجود و خلقت انسان. مابه الامتیاز انسان از سایر حیوانات در همین است. یکی از فرق های انسان با حیوان همین جا است. ما یک مابه الاشتراکات با حیوانات داریم مانند اینکه: آنها می خورند ما هم می خوریم، آنها می آشامند ما هم می آشامیم. غریزۀ جنسی و امثال این ها را دارند. امّا انسان یک مابه الامتیاز دارد.
مابه الامتیاز انسان از حیوان به حیای انسان است، به همین است یعنی همین پوشش که خداوند در درون انسان به ودیعه گذاشته است و خدا بذر حیاء را در درون هر انسانی پاشیده است، نشای حیاء را کاشته است. امری اکتسابی نیست. مثل بقیه امور فطریّه در انسان است که باید انسان او را شکوفا کند. من بحثم اینجا بود. و این هم در ارتباط با عقل عملی است که ادراک حسن و قبح است. لذا علی علیه السلام در روایتی می فرماید: «أَعقَلُ النّاسِ أَحیاهُم»؛[10] عاقل ترین مردم با حیاترین و باشرم ترین مردم است. یعنی این غریزه هرچه رشد پیدا کند در انسان. این در بُعد انسانی بود.
در بُعد الهی آن هم این است، چون ما هم بُعد انسانی داریم هم بُعد الهی داریم، انسان اینگونه است ابعاد گوناگون دارد؛ در بُعد الهی ما هم همین است؛ روایت از امام صادق علیه السلام است که می فرمایند: «لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَهُ»؛[11] کسی که شرم ندارد ایمان ندارد. من در ابتدا گفتم: «الحیاءُ مِنَ الله تعالی». همین حیاء است که انسان را از نظر اعمال زشت و قبیح باز می دارد و ما در روایت از علی علیه السلام داریم: «أَلحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ»؛[12] حیاء انسان را از انجام عمل قبیح باز می دارد. حال قبح آن قبح عقلی باشد یا قبح شرعی. من اینها را فهرست وار می گویم. یک پوشش الهی است. انسان از نظر ذاتش پرده دار است یعنی با حیاست، پرده دَر نیست؛ چه در بُعد انسانی، چه در بُعد الهی. انسان در هر دو بُعد اینطور است. اصلاً در درون او است، یک چیز تحمیلی برای انسان نیست.
پرده داری در درون فرزند موجود است
هر بچّه ای که به دنیا می آید، از نظر درونی نهاد او این چنین است. پرده دار است نه پرده دَر و همان پرده داری موجب می شود که به طرف فعل قبیح و زشت نمی رود، من عرض کردم «حیای من الله» داریم، «حیا من الناس»؛ داریم، «حیا من النفس»؛ داریم. اینها در جای خودش بحث دارد، ولی بدانید ریشه این است. این که من عرض کردم راجع به حیا، هم نسبت به پیشگیری نسبت به افعال زشت است؛ هم قبل از آن است هم بعد ازآن است. کارسازی دارد. قبل از آن مانعیّت دارد یعنی این موجب می شود که انسان به سمت کار بد و زشت نرود، یعنی همین شرم که درونی است موجب می شود شرم او می آید.
اگر یک وقتی هم ـ نعوذ بالله ـ فرض کنید یک کار زشتی از او سر زد تا آنجایی که هنوز مسخ نشده است و این پرده به طور کلّی دریده نشده و از بین نرفته، متأثّر می شود. خودِ او خجالت می کشد؛ خودش، خودش را سرزنش می کند. لازم نیست دیگران به او بگویند. که ما تعبیر می کنیم می گوییم: وجداناً ناراحتم. این "وجداناً ناراحتم" معنای آن همان مسئله حیاء بوده که خداوند در درون او گذاشته بوده است. این پرده را درید و مرتکب این کار زشت شد یعنی این مرزشکنی را کرد، چه مرز الهی باشد، چه مرز انسانی باشد، تا برسد به عرفی آن، در هر رابطه ای، هم قبل را می گیرد هم بعد را می گیرد؛ این تا آنجایی است که من عرض کردم و آن اینکه به طور کلّی بر اثر تکرار قبائح این پرده حیا از بین نرفته باشد.
این را می خواستم بگویم خیال نکنید که فقط راجع به قبل است نخیر، بعد از عمل او هم هست. آن وقت اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ اگر مسخ شد و این حیا و پرده داری او از بین رفت، دست به هر جنایتی می زند. ما تعبیر می کنیم می گوییم: آدم دریده ای است. چه را دریده است؟ پردة حیا را دریده و پاره کرده است.
لذا ما این را در روایات متعدّده داریم و این روایات را هم خاصّه نقل می کنند، هم عامّه. خیال نکنید فقط از طریق ماست. نه! اهل سنّت هم نقل می کنند. آنها هم متعدد نقل می کنند، ما هم متعدّد داریم. دارد از پیغمبراکرم (صلی االله علیه و آله و سلم) «لَم یَبقِ مِن أَمثالِ الأَنبیاء إِلّا قَولُ النّاس إِذا لَم تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ ما شِئْتَ»؛[13] حضرت فرمودند از مثال هایی را که پیامبران الهی می زدند باقی نماند مگر این حرفی که حرف همه مردم است، این را خوب دقت کنید، قول همه مردم. چرا؟ چون همه انسان اند، حیوان نیستند. و آن مثال شایع در میان مردم این است: وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر جنایتی می خواهی بکن.
یک روایت دیگر از امام هشتم (علیه السلام) دارد حضرت فرمود: «ما بَقِیَ مِن أَمثالِ الأَنبیاءِ (علیهم السلام) إِلّا کَلِمَةٌ: إِذا لَم تَسْتَحْ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ»؛[14] در روایت قبلی «فَاصنَع» بود این «فَاعمَل» است. یک جمله از مثالهای انبیا در میان مردم ماند و آن اینکه وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر چه می خواهی بکن.
عامّه هم نقل می کنند. در دو جای کنز العمّال دارد و آن این است از پیغمبر اکرم «آخَرُ ما أَدرَکَ النّاس مِن کَلامِ نُبُوَّة الاولی: إِذا لَم تَستَح فَاصنَع ما شِئت»؛[15]
وظیفه پدر ومادر در رشد دادن حیای فرزندان در همه ابعاد
مسئله حیاء در باب تربیت یک نقش زیر بنایی دارد به این معنا که پدر و مادر که به طور معمول و متعارف دو مربّیِ دست اوّل برای انسان هستند، اینها آنچه را که باید روی آن دقّت کنند این است که نکند من پرده حیای این بچّه را بدرم، بلکه پردۀ حیای او را حراست و حفاظت و رشد بدهند. نمی خواهد تو به او حیا بیاموزی نه! سرکوبش نکن، خود او شرم ذاتی دارد. این را رشد ش بده. چه در بُعد دیداری ات، چه در بُعد شنیداری ات، چه در بُعد رفتاری ات، چه با هیکل ات، چه با لباست، چه با لباسش. بالاترین جنایت پدر و مادر در باب تربیت نسبت به فرزند اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ در این سه رابطه پرده حیای الهی این بچّه را بدرند. اینکه بچّه هر کاری دل او می خواهد بکند و هرچه می خواهد بگوید و هرچه می خواهد ببیند.
لذا در باب تربیت این مسئله را داریم هیچ قابل شبهه هم نیست، که آن هسته مرکزی که کاربرد زیاد دارد در باب تربیت اینجاست. این را بدانید آن کسانی که اسیر هواهای نفسانیشان هستند که می خواهند در جامعه به اهداف شیطانیشان برسند از همین راه وارد می شوند: ترویج لاابالی گری، چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن، در هر دو بُعد. همین کار را می کنند و به اهدافشان می رسند، جامعه را سوق می دهند به بی بندوباری به معنای پرده دری، پرده حیای جامعه را می درند چه در بُعد دینی آن، و چه در بُعد الهی آن، و چه در بُعد انسانی آن و دیگر هر جنایتی بخواهند می کنند، «فَاصنَع ما شِئت».
ذکر توسّل
و این را هم بگویم که از کجا شروع شد؟ من چند جمله ذکر مصیبت بیشتر ندارم. بعد از وفات پیغمبر در هر دو بُعد یعنی بی شرمی چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن. التماس دعا. کجا؟ جای آن را می خواهم برای شما بگویم. می گویند آمدند در خانه علی جمع شدند، زهرا سلام الله علیها آمد، در را باز نکرد، در را آتش زدند. من دو سه جمله بیشتر نمی گویم در آن روایتی که از خود زهرا سلام الله علیها است، ببینید اینها نه حریم الهی را حفظ کردند، نه از خدا خجالت کشیدند و شرم کردند، نه از بُعد انسانی آن.
«وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه»؛[16] چنان لگدی به این در زد «فَرَدَّهُ عَلَیَّ» درب نیم سوخته را انداخت روی من «وَ أَنا حَامِلٌ»؛ من باردار بودم، حامله بودم «وَ النّارُ تَسعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجهِی»؛ آتش زبانه می کشید و صورت من را می سوزاند. این بی حیاها نه از خدا، نه از خلق خدا، از هیچ کدام شرم نکردند. بعد می دانید چه می گوید؟ زهرا می گوید: «فَضَرَبَنِی بِیَدِه»؛ چنان سیلی به صورتم زد «حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی»؛ گوشواره هایم پراکنده شد.
پی نوشت ها:
[1] بحار الانوار، ج 68، ص 329.
[2] بحث حیا در سال 1365 در طی 9جلسه و در سال 1378 در طی 8 جلسه، توسط معظم له بحث شده است.
[3] سوره مبارکه اعراف، آیه 26.
[4] سوره مبارکه حدید، آیه 25.
[5] سوره مبارکه زمر، آیه 6.
[6] سوره مبارکه حجر، آیه 21.
[7] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، ص 257، روایت 5441.
[8] بحارالانوار، ج 1، ص 109.
[9] شرح اصول کافی ملاصدرا، کتاب عقل و جهل.
[10] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، ص 256، روایت 5440.
[11] اصول کافی، ج 2، ص 106.
[12] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، ص 257، روایت 5454.
[13] بحارالانوار، ج 68، ص 333.
[14] بحارالانوار، ج 68، ص 335.
[15] کنز العمّال، روایت 5780 و 5792.
[16] بحارالانوار، ج 30، ص 349.