توكل جایگزینی برای خودكشی
آیا كسی كه در برابر مشكلات به خدا توكل میكند امكان دارد مشكلش حل نشود و برای رهایی از مشكلات به خودكشی روی آورد؟
«توكل» از «وكالة» برگرفته شده است . كسی كه كارش را به دیگری واگذار میكند متكل است و وقتی به آن كه توكل میكند، اعتماد كامل داشته باشد، او را «متوكل» گویند .
پس توكل اعتماد قلبی به وكیل است . كسی كه خداوند را با تمام اوصافش (علم، قدرت، حكمت و . .). شناخت، در تفویض امور خویش به او هیچ نگرانی نخواهد داشت و دلش كاملا آرام خواهد بود . البته توكل مراتبی دارد:
مرتبه اول آن است كه اعتماد او به خداوند همانند اعتماد بر وكیل باشد .
مرتبه دوم آن است كه حال بنده با خداوند همانند حال طفل با مادر خویش باشد كه جز او را نمیشناسد و تنها به او پناه میبرد .
مرتبه سوم آن است كه بنده در برابر خداوند كاملا خویشتن را بیاختیار ببیند و به طور كلی خود را فراموش كند . این مرتبه عالیترین مرتبه توكل است .
وقتی آدمی به این حقیقت رسید كه «لا حول ولا قوة الا بالله; هیچ حركت و نیرویی نیست جز آن كه به خداوند متكی است» ، در مرحله عمل نیز به این حقیقتبزرگ توجه خواهد داشت . از اینرو، امور خویش را به او وا میگذارد و به او تكیه میكند .
البته تصور نشود كه متوكل چون امور خود را به خدا واگذار كرده است، باید به گوشهای بخزد و خمود و ساكن گردد . این بینشی انحرافی در موضوع توكل است . موحد همه اسباب را میبیند، ولی آنها را مجری اراده الاهی و تحت مشیت او میداند . توكل كننده انتظار ندارد بدون جهاد به پیروزی برسد . او پیروزی را در مسیر جهاد و با توكل بر خدا میبیند; چرا كه زمام اسباب جملگی در دست او است . روزی پیامبر اكرم (ص) دید كسی اسب خود را كنار كوچه نهاده و آهنگ حركت كرده است . حضرت فرمود: چرا آن را نمیبندی؟ گفت: به خدا توكل كردم . حضرت فرمود: «اعقل راحلتك و توكل; اسب خود را ببند و به خدا توكل كن» . (1)
متوكل موظف است، در كنار پناهگاه امن و نقطه اتكای مطمئن خود، به تلاش نیز دستیازد; اما انسان بدون توكل فقط به خود بسنده میكند و اتكایی ندارد . اگر ابری بالا میآید و باران میبارد، موحد اینها را مجریان اراده الاهی و تحتسیطره او میداند; ولی كافر آنها را مستقل در تاثیر میپندارد .
بنابراین، راه كسب توكل بالا بردن میزان معرفتبه خداوند و نقش او در هستی است . كسی كه خداوند را با اوصاف كمالیاش شناخت و او را قدرتمندی با اراده در صحنه هستی دید، دیگر حوادث جهان را تنها در قالب اسباب و علل عادی و مادی تفسیر نخواهد كرد; مشیت نافذ او را در همه جا میبیند و حوادث و امور را با در نظر گرفتن این واقعیتبزرگ توضیح میدهد .
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: «حقیقت مطلب این است كه نفوذ اراده و رسیدن به مقصود در عالم ماده نیازمند به یك سلسله اسباب و عوامل طبیعی و یك سلسله عوامل روحی و نفسانی است . هنگامی كه انسان وارد میدان عمل میشود و كلیه عوامل طبیعی مورد نیاز را آماده میكند، تنها چیزی كه میان او و هدفش فاصله میاندازد همانا تعدادی از عوامل روحی (از قبیل سستی اراده و تصمیم، ترس، شتابزدگی، كمتجربگی و بدگمانی نسبتبه تاثیر علل و اسباب) است» . در چنین وضعی اگر انسان به خداوند سبحان توكل داشته باشد، ارادهاش قوی و عزمش راسخ میگردد و مزاحمات روحی در برابر آن خنثا خواهد شد; زیرا انسان در مقام توكل با مسببالاسباب پیوند میخورد - با چنین پیوندی دیگر جایی برای نگرانی و تشویش خاطر باقی نمیماند - و با قاطعیتبا موانع دست و پنجه نرم میكند تا به مقصود برسد .
خداوند متعال شخص متوكل را با امدادهای غیبی كه از حیطه اسباب طبیعی و علل مادی فراتر است، یاری میدهد . امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: «من توكل علیالله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب و تبوء الخفض و الكرامة; هر كس به خدا توكل كند، سختیها برای او نرم و آسان و اسباب و وسیلهها برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و كرامت جای گیرد .» (2)
ازاینرو، اگر وسائل و اسباب مادی فراهم شد و در عوامل ماورای مادی بر خداوند توكل گردید، دستیابی به مقصود حتمی خواهد بود: «من یتوكل علیالله فهو حسبه ان الله بالغ امره; هر كس بر خداوند توكل كند خداوند برای او كافی است كه امورش را كفایت و تدبیر كند و خداوند امورش را به ثمر میرساند» (3) .
وقتی توكل با صداقت و نیتخالص تحقق یابد، دسترسی به مقصود حتمی خواهد بود . خودكشی و از بین بردن خود به سبب ناتوانی در فائق آمدن بر مشكلات مادی و روحی موجب عذاب اخروی است . هیچ كس حق ندارد خود را به دستخود به لاكتبكشاند . حیات ودیعه و امانت الاهی است . انگیزه حیات آدمی رسیدن به كمال سعادت و فلاح و رستگاری است . هر كس در مسیر حیات خود باید موانع و مشكلات را كنار زند و به لذت دائمی و خوشبختی برسد . اگر این مسیر را طی كرد، به سعادت میرسد . اگر در مسیر سعادت قدم برنداشت و از یاد خدا غافل شد، حیات او نیز با سختی در میآمیزد . چاره چنین انسانی - همان طور كه در ابتدای سخن اشاره شد - استفاده از دو عامل آگاهی و بینش و قدرت اختیار و تصمیم است . چنین انسانی كه شدیدا دچار مصائب و سختیها است، باید معرفت و بینش پیدا كند . بعد تصمیم بگیرد و با اراده راسخ برای رسیدن به مقصود گام بردارد و در هر مرحله پیوسته بر خدا توكل كند تا مشمول توجهات حضرت حق گردد; رهاورد خودكشی عذاب اخروی است نه رهایی از مشكلات . ان شاءالله خداوند همه ما را از متوكلان و متوسلان واقعی قرار دهد .
برای آگاهی بیشتر به كتابهای زیر مراجعه شود:
الف) نقطههای آغاز در اخلاق عملی، آیتالله مهدوی كنی، ص 512 و 533 .
ب) معراج السعاده، احمد نراقی، ص 784 - 789 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وسائل الشیعه، ج17، ص34 .
2 . شرح غرر، ج5، ص425 .
3 . طلاق (65): 2 .