منافيات نماز
منافى كمال و منافى صحت
در اين جا منظور از منافيات نماز چيزهايى است كه از جهت توجه قلبى كمبودى در نماز ايجاد مى كند و موجب بطلان و يا نقصان آن مى شود. آنچه موجب نقصان مى شود آن را «منافى كمال» مى نامند، و آنچه موجب بطلان مى شود آن را «منافى صحت» مى نامند.
ميزان در «منافى كمال» اين است كه با توجه و اقبال قلبى منافات داشته باشد. حديث نفس، توجه به امور دنيوى، حتى توجه به يك امر اخروى كه مربوط به نماز نباشد و انسان را از توجه قلبى باز دارد منافى كمال است. از مرموزترين حيله هاى شيطان اين است كه ذهن انسان را به يك مساءله دينى جلب كند كه انسان به عنوان يك امر معنوى و اخروى در اطراف آن تفكر كند و از حضور قلب و اقبال قلبى باز ماند، از اين رو گفتيم كه حتى تفكر در يك امر اخروى غير مربوط به نماز نيز از اقسام منافى كمال است. آنچه براى خدا مطلوب است اين است كه انسان به هنگام اشتغال به هر جزيى از اجزاء نماز همه توجه و اقبالش به سوى آن معطوف باشد، چنان كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد:
و انما لك من صلاتك ما اقبلت عليه بقلبك :
«از نماز آن مقدار براى تو سودمند است كه در آن توجه و اقبال قلبى داشته باشى(۲۸۴) ».
همه آنچه در كتابهاى فقهى به عنوان «مكروهات نماز» مطرح شده، از اقسام «منافى كمال» است، يعنى ثواب نماز را كم مى كند و در حضور قلبى نقصان ايجاد مى كند ولى از نظر ظاهر نماز باطل نمى شود كه قضاى آن واجب شود.
قسمتى از مكروهات نماز عبارت است از:
۱ - «مدافعة الاءخبثين»، يعنى هنگامى كه نياز به دستشويى دارد خودش را وادار به مقاومت كند و در آن حال نماز بخواند.
۲ - خميازه كشيدن در حال نماز.
۳ - آب دهان و بينى انداختن.
۴ - كار بيهوده انجام دادن، مثلا با ريش خود بازى كردن.
۵ - هر چيزى و هر كارى كه انسان را مشغول مى كند و از توجه قلبى او مى كاهد.
همه اينها از منافيات كمال است و در يك نقطه شريك هستند و آن اين كه از خضوع و خشوع جلوگيرى مى كنند و از توجه و اقبال قلبى مانع مى شوند و ثواب نماز را پايين مى آورند و لذا با كمال نماز منافات دارند.
و ميزان در «منافى صحت» آن است كه انسان كارى انجام دهد كه با «اخلاص» منافات داشته باشد و يا عبادت خود را بزرگ بشمارد، همه اقسام «ريا» از قسم اول و همه اقسام «عجب» از قسم دوم است. اگر بخواهيم در مورد ريا و عجب و احكام و اقسام آنها به تفصيل سخن بگوييم از وضع كتاب خارج مى شويم و لذا به بيان نكات مهم اين دو بيمارى زشت و خانمان برانداز مى پردازيم :
۱ - ريا و خودنمايى
مطالبى كه در قرآن كريم و كلمات پيشوايان معصوم در پيرامون «ريا» و نكوهش آن و نقش تباه كننده آن وارد شده بيرون از شمار است، كه به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم :
خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
فويل للمصلين، الذين هم عن صلاتهم ساهون، الذين هم يراءون، و يمنعون الماعون :
«واى بر نمازگزاران. آنان كه از نمازهاى خود غفلت مى كنند، آنان كه ريا مى كنند و زكات را نمى پردازند(۲۸۵) ».
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد:
ان النار و اهلها يعجون من اهل الريا:
«جهنم و اهل جهنم از اهل ريا ناله مى كنند»!!
اصحاب پرسيدند: جهنم چگونه فرياد مى كند؟ رسول گرامى اسلام فرمود: من حر النار التى يعذبون بها:
«جهنم فرياد مى زند از شدت حرارت آتشى كه اهل ريا به وسيله آن عذاب مى شوند(۲۸۶) !!».
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله فرمود:
المرائى يوم القيامة ينادى باءربعة اسماء: يا كافر، يا فاجر، يا غادر، يا خاسر، ضل سعيك و بطل اجرك، و لا خلاق لك، التمس الاجر ممن كنت تعمل له يا خادع :
«روز قيامت شخص رياكار به چهار نام مورد خطاب واقع مى شود:
۱ - اى كافر!
۲ - اى فاسق!
۳ - اى حيله گر!
۴ - اى زيانكار!
تلاشت تباه شد، پاداشت باطل شد، اجر و ارجى براى تو نيست، براى هر كى عمل كرده بودى از او پاداشت را بطلب، اى حيله گر!(۲۸۷) ».
و در حديثى ديگر فرمود، خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
اءنا اءغنى الاءغنياء عن الشرك، من عمل عملا فاءشرك فيه غيرى، فنصيبى له، فاءنا لا اقبل الا ما كان خالصا لى :
«من بى نيازترين بى نيازان هستم در مورد شرك، هر كس كارى انجام دهد كه ديگرى را در آن شريك قرار دهد، من سهم خودم را نيز به او مى بخشم. من نمى پذيرم جز چيزى را كه براى من خالص باشد(۲۸۸) ».
و در حديث ديگر فرمود:
ان الجنة تكلمت و قالت انى حرام على كل بخيل و مراء:
«بهشت به زبان آمد و گفت : من بر هر شخص بخيل و رياكار حرام هستم(۲۸۹) »
ان اول من يدعى يوم القيامة رجل جمع القران و رجل قاتل فى سبيل الله و رجل كثير المال، فيقول الله عزوجل للقارى : الم اعلمك ما انزلت على رسولى؟ فيقول : بلى يا رب. فيقول : ما عملت فيما علمت؟ فيقول : يا رب قرائته فى اناء الليل و اطراف النهار، فيقول الله : كذبت، و يقول الملائكة : كذبت، و يقول الله : انما اردت ان يقال : فلان قارى ء، فقد قيل ذلك، و يؤ تى بصاحب المال فيقول الله تعالى : الم اوسع عليك حتى لم ادعك تحتاج الى احد؟ فيقول : بلى يا رب. فيقول : فماذا عملت فيما اتيتك؟ قال : كنت اصل الرحم و اءتصدق. فيقول الله : كذبت. و يقول الملائكة : كذبت، و يقول الله : بل اردت ان يقال : فلان جواد، و قد قيل ذلك، و يوتى بالذى قتل فى سبيل الله فيقول الله : ما فعلت؟ فيقول : امرت بالجهاد فى سبيلك، فقاتلت حتى قتلت. فيقول الله : كذبت و يقول الملائكة كذبت. فيقول الله : بل اردت ان يقال : فلان جرى ء و شجاع، فقد قيل ذلك. ثم قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله : اولئك خلق الله تسعربهم نار جهنم :
«اول كسى كه در روز قيامت فرا خوانده مى شود سه گروه است :
۱ - قاريان قرآن
۲ - رزمندگان
۳ - ثروتمندان «خداى تبارك و تعالى به قارى قرآن مى فرمايد: آيا به تو نياموختم آنچه را كه بر پيامبرم نازل كرده بودم؟! مى گويد: چرا، به من تعليم فرمودى. مى فرمايد: پس چرا به آنچه آموختى عمل نكردى؟! مى گويد: پروردگارم، من آن را در دل شب و اطراف روز قرائت كردم. خدا مى فرمايد: دروغ گفتى. فرشتگان نيز مى گويند: دروغ گفتى. پس خدا مى فرمايد: تو مى خواستى كه مردم بگويند فلانى قرآن خوان است و آن هم گفته شد». «آنگاه شخص ثروتمند را مى آورند، خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: آيا به تو وسعت ندادم كه به احدى محتاج نباشى؟!
مى گويد، چرا پروردگار من پس مى فرمايد: پس چه كردى آنچه را كه به تو عطا كردم؟
مى گويد: آن را به فقرا دادم و به وسيله آن صله رحم كردم. خدا مى فرمايد:
دروغ گفتى، فرشتگان نيز مى گويند: دروغ گفتى. پس خداى مى فرمايد: تو خواستى كه مردم بگويند: فلانى با سخاوت است، آنهم گفتند». «آنگاه شخص رزمنده را مى آورند كه در راه خدا كشته شده، خدا مى فرمايد: چه كردى؟ مى گويد: خدايا فرمان دادى كه در راه تو جهاد كنيم، من نيز جهاد كردم تا كشته شدم. پس خدا مى فرمايد: دروغ گفتى، فرشتگان نيز مى گويند: دروغ گفتى. آنگاه خداوند مى فرمايد: تو مى خواستى كه مردم بگويند: فلانى نترس و بى باك و دلير است، و مردم گفتند».
آنگاه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله فرمود: «اينها بندگانى هستند كه به وسيله اينها آتش جهنم شعله ور مى شود(۲۹۰) ».
امام صادقعليهالسلام در اين رابطه مى فرمايد:
اياك و الريا، فانه من عمل لغير الله و كله الله الى من عمل له :
«از ريا بپرهيز، كه هر كس عملى را براى غير خدا انجام دهد، خداوند او را به كسى واگذار مى كند كه عمل را براى او انجام داده است(۲۹۱) ».
امام صادقعليهالسلام در تفسير آيه شريفه :
فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا:
«هر كسى ملاقات پروردگارش را اميدوار باشد، عمل شايسته انجام دهد و احدى را در عبادت پروردگارش شريك قرار ندهد(۲۹۲) فرمود:
الرجل يعمل شيئا من الثواب لا يطلب به وجه الله، انما يطلب تزكية النفس، يشتهى ان يسمع به الناس فهذا الذى اشرك بعبادة ربه :
«انسان كار خيرى را انجام مى دهد ولى هدفش خدا نيست، بلكه مى خواهد تزكيه نفس كند (يعنى خودش را عابد و زاهد نشان دهد) و مايل است كه مردم آن كار خير را بشنوند. چنين شخصى به عبادت پروردگارش شريك قرار داده است».
سپس فرمود:
ما من عبد اسر خيرا فذهبت الاءيام ابدا حتى يظهر الله له خيرا، و ما من عبد اسر شرا فذهبت الاءيام ابدا، حتى يظهر الله له شرا:
«هيچ بنده اى نيست كه كار خيرى را مخفى بدارد و روزگار درازى بر او بگذرد جز اين كه خداوند كار خير را براى او ظاهر مى سازد و هيچ بنده اى نيست كه كار شرى را مخفى بدارد و روزگار درازى بر او بگذرد، جز اين كه خداوند كار شر را براى او ظاهر مى سازد(۲۹۳) ».
اگر بخواهيم همه روايات وارده در پيرامون ريا را نقل كنيم سخن به درازا مى كشد.
۲ - عجب و خودپسندى
خداى متعال در مقام نكوهش مسلمانان در مورد عجب و خودپسندى مى فرمايد:
و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم :
«به ياد آوريد روز حنين را هنگامى كه كثرت شما، شما را به عجب واداشت(۲۹۴) ».
و در همين رابطه مى فرمايد:
يحسبون انهم يحسنون صنعا :
«كار زشت كرده، تصور مى كنند كه كار نيك انجام مى دهند(۲۹۵) ».
اين هم نوعى عجب است كه كار زشت خود را آنقدر بپسندد كه آن را نيكو خيال كند!
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد:
ثلاث مهلكات : شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه :
«سه چيز موجب هلاكت است : بخل كه انسان از آن اطاعت كند، و هواى نفسانى كه انسان از آن پيروى كند و اين كه انسان خودپسند و از خود راضى
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد: من دخله العجب هلك : كسى كه عجب و خودپسندى او را فراگيرد هلاك مى شود(۲۹۶) ».
پيشواى ششم مى فرمايد:
العجب له درجات، منها ان يزين للعبد سوء عمله، فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا:
«عجب و خودپسندى درجاتى دارد، يكى از درجاتش اين است كه كار زشت انسان در ديده اش نيكو تجلى كند و انسان آن را نيكو تصور كند و از آن خوشش آيد و خيال كند كه كار نيكو انجام مى دهد(۲۹۷) ».
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد: روزى مرد دانشمندى با زاهد پيشه اى ملاقات كرد. مرد دانشمند به عابد گفت : نماز تو چگونه است؟ مرد عابد گفت : آيا از نماز همچو منى مى پرسند؟! من كسى هستم كه چنين و چنان گريه مى كنم. مرد دانشمند پرسيد: گريه ات چگونه است؟ مرد عابد گفت : آنقدر گريه مى كنم كه سيل اشك از ديدگانم جارى مى شود. مرد دانشمند گفت، اگر تو همواره بخندى ولى در دلت خوف و خشيت داشته باشى، بهتر است از اين كه گريه كنى و به گريه ات مغرور باشى، كه هرگز هيچ عملى از شخص مغرور و خودخواه پذيرفته نمى شود(۲۹۸) ».
از امام باقر و يا امام صادقعليهالسلام روايت شده كه فرمود: روزى دو نفر وارد مسجد شدند كه يكى از آنها عابد و ديگرى فاسق بود، وقتى از مسجد خارج شدند شخص فاسق از دوستان خدا شده بود و شخص عابد به فسق گراييده بود، زيرا عابد به عبادت خود مغرور شد و همه اش در اطراف اطاعت و عبادت خود انديشيد و عبادتش را تباه كرد ولى شخص گنهكار در پيرامون تقصيرات خود انديشيد و از كرده خود پشيمان شد و از خداى منان طلب آمرزش كرد.(۲۹۹)
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد: خداى تبارك و تعالى خطاب به حضرت داوودعليهالسلام فرمود:
يا داود بشر المذنبين و اءنذر الصديقين. قال : كيف ابشر المذنبين و انذر الصديقين؟ قال : يا داود! بشر المذنبين انى اقبل التوبة و اعفو عن الذنب و اءنذر الصديقين الا يعجبوا باءعمالهم، فانه ليس عبد يعجب بالحسنات الا هلك :
«اى داوود! گنهكاران را مژده بده و صديقان را بيم ده، حضرت داوود پرسيد: خداوندا! گنهكاران را چگونه مژده بدهم و صديقان را چگونه بترسانم؟ فرمود: اى داوود گنهكاران را مژده بده كه من توبه را مى پذيرم و از گناه مى گذرم. و صديقان را بگو كه به اعمال خود با ديده اعجاب ننگرند، كه هيچ بنده اى به اعمال خود خورسند نمى شود جز اين كه هلاك مى شود(۳۰۰) ».
اقسام ريا
ريا بر دو قسم است :
۱ - رياء خالص
۲ - رياء مختلط
رياء خالص آن است كه انسان عملى را فقط براى منافع دنيوى انجام دهد، خواه اين عمل را براى رسيدن به يك امر حرام انجام دهد، يا براى رسيدن به يك هدف مباح، و يا براى اين انجام دهد كه مردم او را با ديده نقص ننگرند و او را از شخصيتهاى ممتاز بشمار آورند.
رياء مختلط آن است كه در كنار هدفهاى دنيوى خدا را نيز منظور كند و قصد تقرب نيز داشته باشد.
هر دو قسم آن موجب بطلان عمل است و عمل را باطل مى كند و قسم اول آن به كلى از درجه اعتبار ساقط است و جاى گفتگو ندارد، و قسم دوم همان شرك در عبادت است. پيشتر گفتيم كه در چنين مواردى خداى تبارك و تعالى سهم خود را نيز به كسى كه برايش شريك داده شده، عطا مى كند و مى فرمايد من نيازى به اين عمل ندارم، كسى را كه به من شريك قرار داده اى او نيازمند است، من سهم خود را نيز به او بخشيدم، تو نيز پاداش خود را از او بخواهد.(۳۰۱) اين نوع شرك را شرك خفى مى گويند كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله خبر داده كه در اين امت شايع خواهد بود.
ما هرگز از عملى كه از اول به عنوان ريا آغاز شده باشد بحث نمى كنيم كه چنين عملى از ريشه باطل است و هرگز از شخص مؤمن و عارف سر نمى زند. بحث ما در عملى است كه براى خدا و به قصد قربت شروع شده، سپس در اثناى عبادات افكار ديگرى بر دلش هجو آورده كه با اخلاص منافات دارد. اين نوع افكار معمولا به صورت مرموزى بر انسان روى مى آورد كه انسان غافلگير مى شود و لذا بايد در اين جا مختصر توضيحى داده شود.
عبادتى كه خالص براى خدا آغاز شده، سپس ريا در آن رخنه كرده به چند صورت است كه ريا در برخى از آنها آشكار و در برخى ديگر نهان است :
۱ - انسان نماز را با قصد قربت و نيت خالص شرع، هرگز در دلش اين معنى خطور نكرده كه كسى او را مى بيند يا نمى بيند، ولى در وسط نماز كسى بر او وارد مى شود و به سويش مى نگرد، پس شيطان به او مى گويد: نمازت را با خضوع و خشوع بيشتر ادا كن، تا اين شخص تو را از بندگان شايسته بشناسد و در مورد توبه شك و ترديد نيفتد و از تو غيبت نكند، پس بر خضوع و خشوع اعضاى جوارحش مى افزايد بدنش را آرام نگاه مى دارد و نمازش را نيكو انجام مى دهد. اين همان ريايى است كه در اثناى عبادت عارض مى شود و چنين ريايى بر احدى پوشيده نيست و قصد قربت را از بين مى برد و اخلاص را ريشه كن مى سازد.
دوم اين كه انسان اين بيمارى را تشخيص داده و همواره تلاش كرده كه از شيطان پيروى نكند و عبادتش را با خلوص نيت ادامه دهد، جز اين كه شيطان از راهى ديگر با دامى تازه وارد شده مى گويد: تو شخصيتى مورد توجه هستى، مردم به سوى تو مى نگرند و عبادات خودشان را از تو مى آموزند، تو اگر بر خضوع و خشوع خود بيفزايى مردم از تو تبعيت مى كنند و تو در پاداش آنها سهيم مى شوى، و اگر تو در اين زمينه سهل انگارى كنى، مردم نيز سهل انگارى مى كنند و وزر و وبال آنها به گردن تو خواهد بود. پس عملت را نيكو كن تا مردم نيز از تو پيروى كنند و تو در پاداش آنها سهيم شوى. آنگاه حديث شريف را بر او مى خواند كه :
من سن سنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الى يوم القيامة :
«هر كس سنت پسنديده اى را از خود بگذارد تا روز قيامت هر كس به آن سنت عمل كند، اين شخص در پاداش همه آنها سهيم خواهد بود(۳۰۲) ».
اين نيز همان ريا است و عمل را باطل مى كند، جز اين كه بسيار دقيق و ماهرانه است كه خيلى ها به اين حيله مبتلا مى شوند در حالى كه به حيله اولى مبتلا نمى شوند.
اين قسم از اين جهت ريا محسوب است كه نمازگزار براى پيروى ديگران از او رفتارش را تغيير مى دهد كه اگر كسى نمى ديد تغيير نمى داد. پس چيزى را كه در خلوت براى خود نمى خواهد، در جلوت براى ديگران مى خواهد. و اين همان تدليس ابليس است. ولى اگر براى خدا خضوع مى كرد، دلش نورانى مى شد، نورش انتشار مى يافت و افق فكرى ديگران را نيز منور مى ساخت و آنگاه پاداش او مضاعف مى شد، ولى در صورت قبلى به سبب رياكارى در روز قيامت مسئول و معاقب خواهد بود، اگر چه ممكن است كسى از او پيروى كند و به پاداش فراوانى برسد.
سوم كه باريك تر و پيچيده تر از دومى است اين است كه انسان اين حيله را نيز متوجه شود و بداند كه نبايد بين نماز او در خلوت و جلوت فرق باشد، از اين رهگذر در خلوت خضوع و خشوع فراوان داشته باشد، تا هنگامى كه در حضور مردم نماز مى خواهند دقيقا همانند نماز خلوتش خضوع و خشوع داشته باشد و فرقى بين خلوت و جلوت نباشد. اين نيز از اقسام ريا مى باشد، زيرا اين شخص در خلوت نمازش را نيكو مى خواند تا در حضور مردم نيز نيكو بخواند، پس چنين شخصى در خلوت نيز ريا مى كند، زيرا بالاخره براى مردم مى خواند. چنين عملى خلوص ندارد، نماز با اخلاص آن است كه ديدن يك انسان در شيوه عبادت او تاءثير نكند و بين اين دو بيننده فرق نگذارد.
كسى كه در خلوت و جلوت به يك شكل نماز مى خواند تا ريا محسوب نشود، انگيزه اش اين است كه نمى خواهد در حضور مردم نماز ساده بخواند و نمى خواهد كه در پيش وجدانش از ريا كاران محسوب شود، و لذا در خلوت نيز نماز را با خضوع و طماءنينه مى خواند. چنين شخصى با اين عمل از ريا نجات نمى يابد كه در خلوت نيز به فكر مردم است، بلكه فقط در صورتى از ريا رهايى مى يابد كه اصلا به نگاه مردم اعتنا نكند، چنان كه به نگاه چارپايان و جمادات اعتنا نمى كند. حديث نبوىصلىاللهعليهوآله نيز به همين معنى اشاره مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
لا يكمل ايمان العبد حتى يكون الناس عنده بمنزلة الاءباعر:
«ايمان بنده اى كامل نمى شود جز هنگامى كه مردمان در نزد او همانند اشتران باشند(۳۰۳) ».
چهارم كه پيچيده تر از صورتهاى قبلى است اين است كه به هنگام نماز در حضور مردم، شيطان نتواند او را به رياء علنى وادار كند، زيرا او حاضر نيست كه براى ريا و تظاهر كارى را انجام دهد، و لذا شيطان به او مى گويد: تو در برابر خداى قادر و متعال ايستاده اى و او بر تمام اعماق دلت آگاه است، بپرهيز از اين كه خداى تبارك و تعالى به سوى تو بنگرد و دلت را غافل بيابد. آنگاه تلاش مى كند كه حضور قلب پيدا كند و اعضاء جوارحش را آرام و باوقار نگهدارد و خيال مى كند كه اين حد اعلاى اخلاص است، در صورتى كه عين حيله و مكر است، زيرا اگر خضوع و خشوع او براى خدا باشد، پس چرا در حضور مردم اين حالت به او دست مى دهد و در خلوت چنين حالى براى او حاصل نمى شود؟ نشانه رهايى از اين آفت اين است كه خضوع و خشوع او در خلوت و جلوت يكى باشد و حضور مردم هيچ تاءثيرى در وضع او نداشته باشد، به طورى كه حضور چارپايان در وضع او تاءثير نمى كند، تا وقتى كه حضور انسان با حضور حيوان از نظر او فرق مى كند و در توجه قلبى اش تاءثير مى گذارد از اين نوع ريا رهايى نيافته است و اخلاص در عمل پيدا نكرده است، بلكه به شرك خفى مبتلا شده است. در مورد چنين شركى در حديث آمده است كه :
الشرك اخفى فى امتى من دبيب النمل فى ليلة ظلماء على صفاة سوداء:
«شرك در ميان امت من از حركت مورچه سياه در دل شب تار بر روى سنگ سياه مخفى تر است(۳۰۴) ».
از چنين شركى نجات پيدا نمى كند مگر بندگان خالص خدا كه بسيار دقيق و هشيار باشند و توفيق خدا يارشان باشد وگرنه شيطان همواره در كمين بندگان پارسا مى باشد و لحظه اى آنها را به حال خود نمى گذارد و هر درى وارد مى شود، تا در نقطه اى آنها را غافلگير كند.
يك عمل جزئى و استحبابى مانند سرمه كشيدن، ناخن گرفتن، عطر زدن، لباس نو پوشيدن و امثال آنها كه در مواردى مانند روز جمعه استحباب دارد، از نظر شيطان پوشيده نيست و تلاش مى كند كه توجه مردم به اين اعمال را در نظر انسان جلوه گر سازد و از رهگذر توجه مردم به اين اعمال انسان را به ريا و تظاهر وا دارد. اگر انسان هشيار نباشد، شيطان از همين جا جاى پايى پيدا كرده، رخنه مى كند. از اينجاست كه گفته اند: دو ركعت نمازى كه دانشمند فرزانه به جاى آورد بهتر از يكسال عبادتى است كه توسط شخص جاهل انجام يابد. كه منظور از دانشمند، شخص آگاه و بينايى است كه همه راههاى نفوذ شيطان را بشناسد و راهها را به روى او ببندد. وگرنه راههاى نفوذ شيطان بر بسيارى از علما به مراتب بيشتر از راههاى نفوذ او بر جهال است.
پنجم اين كه نماز را با كمال اخلاص و حضور قلب به پايان برساند و هيچ فكر منافى اخلاص از او سر نزند، جز اين كه پس از انجام نماز براى وصول به برخى از اغراض دنيوى، آن را براى مردم بازگو كند. در اين جا شيطان براى نمازگزار مى گويد: اى بنده خدا آفرين بر تو، نماز را بدون هيچ نقص و ريايى به پايان رساندى و خداوند آن را در ديوان مخلصين ثبت كرده است، ديگر تغيير پيدا نمى كند و پاداشت در نزد پروردگار متعال محفوظ است، پس آن را بازگوى تا علاوه بر پاداش اخروى يك سلسه آثار دنيوى نيز برايت حاصل شود.
اين كار كه «ريا بعد از عمل» ناميده مى شود همانند عجب بعد از عمل، عبادت را باطل مى كند و چنين شخصى مشمول اين آيه مى شود كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
قل هل ننبئكم بالاءخسرين اعمالا، الذين ضل سعيهم فى الحيوة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا :
«بگو: آيا به شما خبر بدهيم از كسانى كه از جهت عمل از همه زيانكارترند؟ آنان كه سعى و تلاششان در اين دنيا تباه شد، در حالى كه آنها خيال مى كنند كه كار نيكو انجام مى دهند(۳۰۵) ».
در روايت آمده است كه مردى به خدمت رسول اكرمصلىاللهعليهوآله شرفياب شد و عرض كرد: يا رسول الله! من همه عمرم را روزه گرفتم. وجود مقدس رسالت پناه فرمودند:
ما صمت و لا افطرت :
«نه روزه گرفتى و نه افطار كردى(۳۰۶) ».
منظور اين است كه اگر همه عمر خود را با روزه سپرى كردى؟ با گفتنش آن را تباه كردى.
از ابن مسعود نقل شده كه مردى را شنيد كه مى گويد: من ديشب سوره بقره را خواندم، ابن مسعود گفت : سود او همين است(۳۰۷) !
زيرا اگر كسى عبادتى را در خلوت با خلوص نيت انجام بدهد و سپس آن را بازگو كند، اگر هنوز در اخلاص خود باقى باشد ۶۹ جزء از ۷۰ جزء آن را تباه كرده است يعنى ۶۹۷۰ ثواب آن از او تباه شده و فقط يك هفتادم آن باقى مانده است. زيرا از پيشوايان معصومعليهالسلام روايت شده است كه فرمودند:
ان فضل عمل السر على الجهر سبعون ضعفا:
«برترى عبادت سرى بر عبادت علنى هفتاد برابر است(۳۰۸) ».
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد:
من عمل حسنة سرا كتبت له سرا، فاذا اقربها محيت و كتبت جهرا، فاذا اقربها ثانية محيت و كتبت رياء:
«هر كس كار خيرى را در سر انجام دهد، آن عمل در ديوان كارهاى سرى نوشته مى شود. اگر آن را در ميان مردم بازگو كند از ديوان سر محو مى شود و در ديوان كارهاى علنى نوشته مى شود، اگر يكبار ديگر آن را بازگو كند، از آن ديوان هم محو مى شود و در ديوان كارهاى ريايى ثبت مى شود».(۳۰۹) اين زبان چه بلاى بزرگى است، اين زبان مى چرخد و چند كلمه به زبان مى آورد و همه تلاشها را از بين مى برد. با چند كلمه سخن گفتن پاداش يك عمل خير را هفتاد برابر كاهش مى دهد و با تكرار آن همه پاداش را تباه مى سازد.
اين كاش كار همه همين جا خاتمه مى يافت و با از بين رفتن ثواب، انسان از تبعات كار خيرش رهايى مى يافت؟ ولى متأسفانه كار اين جا تمام نمى شود، بلكه نامش در دفتر رياكاران ثبت مى شود و سزاى رياكاران را مى بيند.
اين جا فقط يك استثنا داريم و آن صورتى است كه انسان كار خيرى را كه در سرانجام داده براى يك هدف اخروى بازگو كند. مانند اين كه براى تشويق شنونده و ترغيب او به كار خير آن را بازگو كند، دقيقا از خودش مطمئن باشد و واقعا در اعماق دلش هدفى جز آن نداشته باشد، مانعى ندارد. البته اين در صورتى است كه راه ديگرى براى تشويق او نداشته باشد وگرنه شايسته است كه آن را انتخاب كند.
محمد بن مسلم از امام باقرعليهالسلام روايت كرده است كه فرمود:
لا باءس ان تحدث اخاك اذا رجوت ان تنفعه و تحثه و اذا سئلك هل قمت الليلة، اوصمت، فحدثه بذلك ان كنت فعلته، فقل : قد رزق الله ذلك، و لا تقل : لا، فان ذلك كذب :
«هيچ مانعى نيست كه كار خيرى را كه انجام داده اى به برادر مسلمانت بازگو كنى، در صورتى كه اميدوار باشى كه او را سودى بخشد و او را به انجام آن برانگيزد. اگر برادرت از تو بپرسد: آيا ديشب براى نماز شب برخاستى؟ يا فلان روز روزه گرفتى؟ اگر انجام داده باشى بگو، و چنين بگو: «آرى خداوند توفيق داد». در اين جا مگو: «نه» كه آن دروغ است(۳۱۰) » از اينجاست كه به صدقه علنى هم اجازه داده شده و ثواب و فضيلتش از بين نمى رود، زيرا در اين كار تشويق و ترغيب مردم بر اعمال خير هست. همچنين اجازه داده شده كه انسان نماز شب را در خانه اش علنى بخواند تا اهل و عيالش نيز به آن تشويق شوند و از و پيروى كنند.
و در عين حال اين جا پرتگاه است، شيطان زود مى تواند انسان را گول بزند و به نام تشويق ديگران اعمالش را تباه سازد. و لذا شخص بيدار و هشيار بايد وضع روحى و قلبى خودش را منظور كند و به شيطان اجازه ورود از اين راههاى مرموز ندهد.
در اين جا نكته ديگرى نيز لازم است بازگو شود و آن اين كه : گاهى شيطان از راه اظهار موفق نمى شود كه عمل كسى را تباه كند، از راه كتمان وارد مى شود و مى گويد: اين كار را نكن كه ريا مى شود، آن كار را نكن كه مردم مى فهمند و ريا مى شود. اين نيز يكى از دامهاى شيطان براى ترك عمل است. اگر انسان آن عمل خير را براى اين كه مبادا ريا باشد ترك كند، شيطان به هدف خود رسيده است زيرا هدف اصلى او بازداشتن از كار خير است، گاهى از راه ريا عمل خير را تباه مى سازد و گاهى راه را نزديك مى كند و به نام ترس از ريا انسان را به ترك عمل وادار مى كند.
اگر مولى به انسان مقدارى گندم بدهد و بگويد آن را بايد كاملا از خاك جدا كنى و دقيقا تميز كنى. انسان براى اين كه شايد نتواند خيلى دقيق و كامل تميز كند، اصلا به اين كار اقدام نكند. در اين صورت مخالف كامل با امر مولى انجام يافته و دقيقا شيطان به هدف خود رسيده است.
در اين جا تنها راه معقول اين است كه با تمام قدرت بكوشى كه فرمان مولى را دقيقا اجرا كنى، نه اين كه از آن شانه خالى كنى.
يكى ديگر از دامهاى شيطان اين است كه انسان را وادار كند عبادت خود را ترك كند ولى نه براى اين كه ريا نشود، بلكه براى اين كه مردم به او تهمت ريا نزنند.
شيطان به نمازگزار مى گويد تو اگر اين جا نماز بخوانى، مردم مى بينند و خيال مى كنند كه ريا مى كنى و به گناه مى افتند.
اين نيز دام شيطان است و خود از اقسام ريا مى باشد، زيرا در اين جا براى اين كه مردم به او نسبت ريا ندهند عمل مورد نظرش را ترك مى كند. او اگر واقعا از ريا گريزان است بايد اصلا به حرف مردم اعتنا نكند، نه به ستايش آنها اهميت دهد و نه به نكوهش آنها. چه فرقست بين اين كه بر خضوع و خشوع خود بيفزايد تا مردم نگويند غافل است و بين اين كه خضوع و خشوع را ترك كند تا مردم نگويند رياكار است؟ و شايد دومى بدتر باشد، زيرا متضمن سوء ظن به مردم است كه انسان موظف است همواره به مسلمانان حسن ظن داشته باشد.
چگونه انتظار دارى كه با ترك عمل از شر شيطان رهايى يابى، در حالى كه با ترك عمل مراتب اخلاص و اطاعت خود را از شيطان اعلام كرده اى؟
شيطان هرگز تو را فرو نمى گذارد و هر لحظه از راهى وارد مى شود و تو را بازيچه خود قرار مى دهد. تنها راه رهايى اين است كه آفتهاى ريا را بشناسى و كلا از آن پرهيز كنى و عبادتهاى خود را فقط براى خدا انجام دهى و هرگز به ستايش و نكوهش مردم اعتنا نكنى، و به جاى ستايش مردم ستايش خداوند را به دست آورى كه بر همه رفتار و كردارت آگاهست.
اگر ستايش خداوند را طلب كنى، خداوند با نظر لطف و رحمتش به تو مى نگرد ولى اگر ستايش مردم را طلب كنى و عبادت را براى خوش آيند مردم انجام دهى، اگر مردم از دلت آگاه شوند و بدانند كه براى آنها انجام مى دهى، از تو متنفر خواهند شد. و لذا تا مى توانى در كارهاى خير بكوش، و فقط رضاى پروردگار و اصلاح نفس خويش را منظور كن.
يكى ديگر از دامهاى خطرناك شيطان اين است كه به اشخاص پارسا و پرهيزكار مى گويد: اگر كار خير انجام دهى، مردم درباره تو حسن ظن پيدا مى كنند و همه جا معروف مى شوى، در حالى كه محبوترين مردم در نزد پروردگار پارسايان گمنام و پرهيزكاران بى نام و نشان است. پس اگر در ميان مردم شناخته شوى از اين مقام محروم خواهى شد. اين نيز از حيله هاى شيطان است. اگر نيت تو خالص باشد، معروف شدن و گمنام بودن فرقى نمى كند. آنچه وظيفه تست، توجه قلبى و اصلاح درون خويش است، اگر تو مرد صالح و شايسته اى باشى هرگز بر مردم پوشيده نخواهد ماند. زيرا خداى متعال مى فرمايد:
عليك اخفاءه و على اظهاره :
«بر تست پوشيدن نگهداشتن و بر منست اظهار آن(۳۱۱) ».
و در روايت آمده است :
من اصلح سريرته اصلح الله علانيته :
«هر كس درون خود را پاكيزه كند، خداوند ظاهر او را نيز پاكيزه مى گرداند(۳۱۲) ». پس دقيقا مواظب باش كه شيطان تو را گول نزند و اين حديث را براى تو وسيله ريا قرار ندهد. به اين معنى كه شيطان به تو بگويد: حالا كه عمل خير را ترك نمى كنى، پس آن را مخفى كن تا خداوند آن را برايت آشكار سازد، كه اين نيز نوعى ريا خواهد بود. زيرا تو عمل مى كنى و آن را مى پوشانى، تا خداوند آن را آشكار سازد و در ميان مردم برملا نمايد، اين هم عمل براى مردم است. تو عمل را خالص براى خدا انجام بده، خدا هر چه بخواهد انجام دهد. اگر بخواهد آشكار سازد و اگر بخواهد پوشيده بدارد.
اخلاص در عمل و رهايى از دامهاى شيطان سخت است، ولى بيدار و هشيار باش كه سختى اخلاص تو را به كسالت و سستى و ترك عمل نكشد، بلكه همواره تلاش كن كه در كار خير و خالص گردانيدن آن بكوشى.
همچنين آگاه باش كه شيطان از اين راه نيز تو را نفريبد كه از مطلع شدن مردم از كارهاى خير تو مسرور و خوشحال مى شوى، شيطان تو را وادار نكند كه براى اين خوشحالى و سرور كار خير را ترك كنى، كه آن هدف اصلى شيطان است.
سرور و خوشحالى از انجام عمل خير بر دو گونه است يك قسم آن مورد رضاى پروردگار است و قسم ديگر آن مورد غضب خدا، اگر كارى را براى خدا انجام داده اى و هدفى جز خدا نداشته اى و به قدر امكان آن را مخفى داشته اى و هرگز به كار خود با ديده اعجاب ننگريسته اى، ولى خوشحالى كه خداوند به تو چنين توفيقى عطا فرموده است، اين خوشحالى مورد رضاى پروردگار است. و اگر مردم هم به آن اطلاع يافتند ولى اطلاع آنها از طرف تو نبوده است و تو نيز خوشحالى كه خداوند از فضل و كرمش مردم را بر كار خير تو آگاه ساخته است، مانعى ندارد.
خوشحالى مذموم اين است كه از جهت اعجاب (خودپسندى) و تكيه بر كار خير خود و بالا رفتن موقعيت و شخصيت خود در ميان مردم به وسيله علنى شدن عمل خيرت خوشحال شوى، و در اعماق دلت چنين باشد كه بعد از علنى شدن اين عمل خير، مردم ترا ستايش خواهند كرد، مسائل تو را زود حل خواهند نمود و همه جا تو را احترام خواهند كرد، اين عين ريا مى باشد و از حب دنيا و فراموش كردن آخرت و غفلت از نعمتهاى بى پايان خداوندى سرچشمه مى گيرد. از خداى بزرگ مسئلت مى كنيم كه با ما به مقتضاى عدالتش رفتار نكند، بلكه به مقتضاى فضل و كرم و بخشش خود بر لغزشهاى ما پرده كشيده، با رحمت واسعه اش ما را مورد عفو و مغفرت خود قرار دهد، انشاءالله.
اقسام عجب
عجب عبارت است از اين كه انسان كار خود را بزرگ بشمارد، به كارهاى خود ببالد و خوشحال شود و خود را خالى از نقص و به دور از قصور تصور كند.
عجب يكى از عوامل مهم هلاكت و موجب انتقال يافتن عمل انسان از كفه حسنات به كفه سيئات است، و موجب سقوط انسان از بالاترين موقعيتها به پايين ترين آن مى باشد. چنان كه در ضمن احاديث مربوطه گذشت.
از حضرت عيسىعليهالسلام روايت شده كه فرمود:
يا معاشر الحواريين، كم من سراج قد اطفاته الريح و كم من عابد افسده العجب :
«اى گروه حواريون چه بسا چراغهاى پرنورى كه با وزش بادى به خاموشى گراييده است و چه بسا پارسايان عبادت پيشه اى كه با اعجاب و خود پسندى اعمالشان تباه شده است(۳۱۳) ».
سعيد بن ابى خلف از امام صادقعليهالسلام روايت كرده است كه فرمود:
عليك بالجد و لا تخرجن نفسك من حد التقصير فى عبادة الله وطاعته، فان الله تعالى لا يعبد حق عبادته :
«بر تو باد تلاش و كوشش در عبادت، ولى هرگز خود را تهى از تقصير در عبادت و اطاعت خيال نكن، كه هرگز احدى نمى تواند حق عبادت و اطاعت او را ادا كند(۳۱۴) ».
منشاء عجب، غفلت از نواقص اعمال و آفات عبادات و پاداشهاى خداى متعال و الطاف بيكران حضرت احديت بر اعمال خير است. اگر انسان در مورد بهترين عبادات كه نماز است نيك بينديشد كه ستون دين و ميزان قبولى اعمال است، آنگاه حدود و شرايط آن را در نظر بگيرد كه قسمتى از آن را به استناد احاديث صحيحه در اين كتاب آورديم، خواهد ديد كه حتى يك نماز واجد شرايط براى او نخواهد ماند، كه انسان بتواند اطمينان پيدا كند كه مورد قبول واقع شده است. وقتى حساب نماز چنين باشد، حساب ديگر عبادتها روشن است. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
آرى هر عملى حدود و شروطى دارد كه اگر روى اعمال ما محاسبه دقيق بشود، هيچ عملى از ما به حد نصاب نخواهد رسيد. چنان كه امير مؤمنانعليهالسلام مى فرمايد:
اعلموا عباد الله، ان المؤمن لا يمسى الا و نفسه ظنون عنده، فلا يزال زاريا عليها و مستزيدا لها، فكونوا كالسابقين قبلكم و الماضين امامكم، قرضوا من الدنيا تقريض الراحل، واطووها طى المنازل :
«اى بندگان خدا بدانيد كه مؤمن صبح و شام نمى كند جز اين كه به خودش بدگمان است، همواره نفس خود را سرزنش مى كند و از آن مطالبه فزونى مى كند، پس شما نيز همانند گذشتگان باشيد كه پيش از ما گذاشتند و رفتند. از دنيا همانند شخص مسافر توشه بگيريد و از آن بگذريد آن سان كه در مسافرت از منزلها مى گذريد(۳۱۵) ».
با اين بيانى كه پيشواى پرهيزكاران مى فرمايد، چگونه ممكن است كه انسان از اعمال خود راضى باشد و خود را از قيام به وظيفه كننده ها و انجام كننده ها تصور كند؟! مگر اين كه خواب غفلت بر او غلبه كند.
ولى به طورى كه گفتيم اگر انسان از كار خير خود به اين دليل خوشحال باشد كه خداوند او را به چنين عمل خيرى موفق گردانيده است، مانع ندارد، چنان كه اميرمؤمنانعليهالسلام مى فرمايد:
من سرته حسنته و سائته سيئته فهو مؤمن :
«هر كس از كار خير خويش خوشحال و از كار زشت خود غمگين شود، بنده مؤمن مى باشد(۳۱۶) ».
ليس منا من لم يحاسب نفسه كل يوم، فان عمل خيرا حمدالله و استزاده، و ان عمل شرا استغفر الله :
«كسى كه هر روز خودش را محاسبه نكند، تا اگر كار خيرى انجام داده خدا را سپاس بگويد و توفيق بيشتر از او بخواهد، و اگر عمل ناشايست انجام داده طلب مغفرت نمايد، از ما نيست(۳۱۷) ».
اين فشرده گفتار ما در مورد منافيات نماز بود، كه به صورت مختصر بيان كرديم و از تفصيل آن خوددارى نموديم كه يك بحث فرعى و خارج از موضوع كتاب بود.
۲۸۴- بحار: ج ۸۴ ص ۲۶۰.
۲۸۵- سوره ماعون، آيه هاى ۴- ۷.
۲۸۶- بحار: ج ۷۲ ص ۳۰۵، مستدرك وسائل : ج ۱ ص ۱۰۷.
۲۸۷- تفسير عياشى : ج ۱ ص ۲۸۳، معانى الاءخبار ص ۳۴۱، الفردوس بماءثور الخطاب : ج ۴ ص ۲۰۳.
۲۸۸- عدة الداعى ص ۲۱۷، الزهد ص ۶۳، وسائل : ج ۱ ص ۷۳، بحار: ج ۷۲ ص ۳۰۴.
۲۸۹- بحار: ج ۷۲ ص ۳۰۵، مستدرك وسائل : ج ۱ ص ۱۰۷.
۲۹۰- بحار: ج ۷۲ ص ۳۰۵، مستدرك وسائل : ج ۱ ص ۱۱۱.
۲۹۱- اصول كافى : ج ۲ ص ۲۹۳، بحار: ج ۷۲ ص ۲۶۶، وسائل : ج ۱ ص ۶۵.
۲۹۲- سوره كهف، آيه ۱۱۰.
۲۹۳- اصول كافى : ج ۲ ص ۲۹۴، وسائل : ج ۱ ص ۷۱، بحار: ج ۷۲ ص ۲۸۲.
۲۹۴- سوره توبه، آيه ۲۵.
۲۹۵- سوره كهف، آيه ۱۰۴.
۲۹۶- اصول كافى : ج ۲ ص ۳۱۳، امالى شيخ صدوق ص ۳۶۳.
۲۹۷- اصول كافى : ج ۲ ص ۳۱۳، معانى الاءخبار ص ۲۴۳، بحار: ج ۷۲ ص ۳۱۷.
۲۹۸- اصول كافى : ج ۲ ص ۳۱۳، فقه الرضا ص ۳۸۸، الزهد ۶۷، وسائل : ج ۱ ص ۱۰۱، مستدرك : ج ۱ ص ۱۳۸، بحار: ج ۷۲ ص ۳۱۷.
۲۹۹- اصول كافى : ج ۱ ص ۳۱۴، علل الشرايع ص ۳۵۴، وسائل : ج ۱ ص ۱۰۱.
۳۰۰- اصول كافى : ج ۱ ص ۳۱۴، عدة الداعى ص ۲۳۶، بحار: ج ۷۲ ص ۳۱۲.
۳۰۱- عدة الداعى ص ۲۱۷، وسائل : ج ۱ ص ۷۳.
۳۰۲- تفسير تبيان : ج ۱ ص ۱۸۷، مجمع البيان : ج ۱ ص ۲۰۹، تحف العقول ص ۱۷۵.
۳۰۳- احياء العلوم : ج ۴ ص ۳۹۲، و قريب به اين مضمون : عدة الداعى ص ۲۱۸، بحار، ج ۷۲ ص ۳۰۴، ج ۷۷ ص ۸۳.
۳۰۴- الايضاح - فضل بن شاذان - ص ۲۸۷.
۳۰۵- سوره كهف، آيه ۱۰۴.
۳۰۶- اتحاف السادة : ج ۸ ص ۲۸۵، المغنى : ج ۳ ص ۲۹۹، كنزالعمال : ج ۸ ص ۵۱۴.
۳۰۷- احياءالعلوم : ج ۳ ص ۳۰۷.
۳۰۸- عدة الداعى ص ۲۳۵.
۳۰۹- عده الداعى ص ۲۳۵.
۳۱۰- اصل علاء بن رزين - در ضمن كتاب الاصول الستة عشر - ص ۱۵۴، بحار: ج ۷۲ ص ۳۲۲.
۳۱۱- كلمه الله ص ۲۳۴، و به تعبير:
«عليك ستره و على اظهاره» عدة الداعى ص ۲۳۰، بحار: ج ۷۰ ص ۲۳۳.
۳۱۲- نهج البلاغه - صبحى صالح - ص ۵۵۱، رح ابن ابى الحديد: ج ۲۰ ص ۶۸.
۳۱۳- عدة الداعى ص ۲۳۷، بحار: ج ۷۲، ص ۳۲۲.
۳۱۴- امالى شيخ طوسى ص ۲۱۱، اعلام الدين ص ۴۳، عدة الداعى ص ۲۳۸، بحار: ج ۷۲ ص ۳۲۲.
۳۱۵- عدة الداعى ص ۲۳۹.
۳۱۶- اصول كافى : ج ۲ ص ۲۳۲، خصال : ج ۱ ص ۴۷، عدة الداعى ص ۲۳۸، كنزالفوائد ص ۱۳.
۳۱۷- عدة الداعى ص ۲۳۹، اصول كافى : ج ۲ ص ۴۵۳، اختصاص ص ۲۴۳.
منبع:کتاب اسرار نماز شهید ثانی